اقدام بازجو“مستند سازان“، جرم ضد انسانی وآشکار رژیم!- عظیم هاشمی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱ بهمن ۱٣۹۷ -
۲۱ ژانويه ۲۰۱۹
رژیم اسلامی بازهم ازجرم ضد انسانی و آشکار خود پرده برداری نمود. یک پرده برداری سخیف و مشمئز کننده مانند همیشه. یک پرده برداری از شاهکارهای تیمی از بازجو شکنجه گران که عناوین خبرنگار،مستند ساز، کارگردان، تهیه کننده،مجری وقس الی هذا با خود یدک می کشند.
تیمی که همواره از استخوانهای شکسته و جانهای مبارزان دراقصا نقاط میهن نردبانی ساختهاند در جهت ارتقاء وضعیت خویش و تلاش برای همسنگ شدن با جنایتکاران امثال لاجوردی و حاج داوود رحمانی .تیمی که افراد آن همواره باخون جاری شده از جانهای بیشمار وضوساخته اندوبر سجاده به نماز برخاسته اند تا بهتر به مراد مورد نظر که همانا ارتقاء مقام وپاداش های بی حد است دست یابند.
دریوزگانی که اگر نانشان آغشته بخون ریخته شده بر سنگفرش خیابانها،سلولهای شکنجه گاههاومیادین تیربارانها نباشد آن نان از گلویشان فرونمی رود.پست زیستگانی که هر آزادهای راهمچون میخی میبینند که بزودی بر تابوت رژیمشان فرود خواهد آمد.خفاش جوجکانی که تلائلو نور آزاد بخشی موجب جیغهای وحشت آورشان شده است .جلبک زدگانی که میخواهند سد راه سپیده رودانی گردندشاید از حرکت بازمانند. اینها دیگر حتا دهانها را نمی بویند تا شاید گفته باشیم دوستت داریم ،بل میخواهند بر دهان جاری کنندتا بگوییم دشمن میداریم ترا آنها را وخود را، در حال وآینده،شاید بتوانند کاری کنند تا مهره ای گردیم سربزیر ومطیع درنظم موجود.
اماوقتی بر امثال گوبلزآن سرنوشت جاری گردید این تازه از تخم سر درآوردگانی که به قالب مستند سازدرآمده اند چه سرنوشتی خواهند داشت ؟ این انکار کننده گان حقیقت که وزیدن نسیم آزادی برنا آگاه بودگان حقیقت را بر نمی تابند واکنون در صدند سوراخهای زورق نظم را با سپیده دندانهای جانهایی بپوشانند که به اسارت چنگالهای خونین خویش در میآورندبراستی رقم زننده چه سرنوشنی برای خویش هستند ؟آیا پس از چهل سال بازهم میخواهند با کمک عباهایی چنین پاره پاره خود را از معرض توفان نجات دهند؟ یا شاید میدانند توفان آغاز شده است اما تصور میکنند با این زنگار گرفته ابزارها خواهند توانست از سهمگینی آن جلوگیری نمایند.همان توفان سهمگینی که کل زورق را به قعردریا خواهد کشاند.
با هر تصوری که در سر می پرورانند اما هنوز هم کمی فرصت باقی است تا چنین مستند سازانی شاید بتوانند سناریو نویسان خونین پنجه را تنها گذارند و نان آغشته بخون دردهان نهاده خویش را بر چهره سناریو نویسان تف نمایند!.
میتوان گفت نه تنها اسماعیل وسپیده و صدها مبارزمانند آنها بلکه هر انسان آزادهای علیرغم اینکه میداند چنین مستند سازانی همواره کمک کننده بودهاند تا حاکمیت نان ازسفره میلیونها نفربه یغما ببرد و خرده هایی از آن را بسمت اینها پرت نماید اما بازهم دوست دارند و در تلاشند تا این افراد نیز بجای اینکه با چنین خزعبلاتی خود را درمقابل مردم قرار دهند دست رد بر خواستههای سناریو نویسانی همچون حسین شریعتمداری بزنندو خود را در صف مردم قرار دهند..اما اینکه چنین مستند سا زانی - برای حفظ بقاء خویش هم که شده -بتوانند چنین کنند پرسشی است که عملکردهای هر کدام از آنها پاسخ آنرا خواهد داد. گذشته از اینکه این افراد خود را در کدام سمت قرار دهند – سمت مردم ویا دشمنان مردم-- ولی یک موضوع کاملاً آشکار است و آن اینکه درست برعکس انتظارمبلغان سرکوبگری و انکار کنندگان
شکنجه ،این اسماعیل وسپیده و عسل ونجاتی ودیگران بودند که بازهم سربلند تر از گذشته در قلوب انسانهای آزاده و خصوصا فعالین کارگری و کنشگران اجتماعی قرار گرفتند.این موضوعی است که از دید هیچ کسی حتا سردمدران حکومتی نیز پنهان نیست وبعید است پاسدارشکنجه گران مستند ساز نیز اینرا ندانند.
گذشته از اینکه چهره این مبارزان در همین سناریو گویای فشارها وشکنجه هایی است که بر آنها اعمال شده است اما خود چنین آسمان ریسمان بافی هایی که صورت گرفته است مصداق شکنجه می باشد. شکنجه ای که رژیم در عمر 40 ساله خود هزاران مرتبه از آن استفاده نموده است تا علاوه بر جنبه تبلیغاتی برای مزدوران وابسته به خود، به مثابه اهرم فشاری علیه زندانی نیزمورد استفاده قرار دهد تا زندانی پس از آزاد شدن از اسارت جرأت نکند دست به افشاگری در مورد آنچه بر وی رفته است بزند و به اعتراض ومبارزه خودپایان دهد. مکالمه تلفنی منتشر شده بین سپیده قلیان و یک عنصر اطلاعاتی رژیم نیز بخوبی گویای همین موضوع است
. علیرغم اینکه رژیم سالهاست متوجه این امر شده است که باهمه سناریو سازیهایی که انجام داده است ولی اغلب زندانیان درون زندان و بعد از آزاد شدن با فایق آمدن بر شرایط روانی که در زندانها بر آنها وارد میشودبازهم دست از مبارزه و اعتراض بر نداشته اند.اما چرا به چنین سیاستی ادامه میدهد. میتوان گفت علاوه بر اینکه گویای چرخیدنش در گردونه های نخ نمای گذشته است اما اگر نفس وجودی همین نمایشهای تلویزیونی بعنوان نوعی شکنجه – از جانب جریانات مختلف – وبعنوان جرم تلقی میشد و بر آن پای فشرده میشد آیا میتوانست براحتی دست به چنین اعمالی بزند؟ گسترده گی این اعمال رژیم بحدی بوده که سالها قبل حتا دانشجویان تحکیم هم پیش از دستگیری به یاران خود میگفتند هراعترافی که ازتلویزیون پخش شود بعنوان دیدگاه ونظرات ما تلقی نکنید چرا که تحت فشار وشکنجه و شرایط روانی خاصی عنوان می شود.از آن آشکارتر اینکه کارگزاری مانند کرباسجی هم وقتی محسنی اژه ای گفت که فیلم اعترافات دوستان دستگیرشده شما موجود است همانجا گفت آقای محسنی ولی اعترافات درزیرزمین وصال هیچ مبنای واقعی نمیتواند داشته باشد.
رژیم در تمامی سالها با پخش چنین نمایشهایی به آشکارترین وجه ممکن اذعان به شکنجه می نماید. اما اگر زمانی میتوانست درمیان بخشی از توده ها آنرا همچون امری واقعی جلوه دهد ولی اکنون به ضد خود او تبدیل گردیده است بطوریکه کارگران مبارزهفت تپه بسرعت پاسخی شایسته به آن می دهند، در نتیجه میتوان گفت شرایط بگونه ای رقم خورده که بسیار بیشتر از گذشته زمینه فراهم گردیده تا چنین نمایشهای تلویزیونی را همچون جرمی آشکارا ضد انسانی به میان توده ها برده شود وبرای خواست توقف هرنوع نمایشی از زندانیان چه در زمان بازجویی وچه در هنگام اسارت اقداماتی واقعی صورت گیرد.دستگیری مجدد سپیده قلیان واسماعیل بخشی نیز میتواند گویای این موضوع باشد که بازجو – مستند سازن بخواهند بازهم چنین سناریویی هایی را به پیش ببرند. همین امر اهمیت تلاش برای خنثا کردن آنرا دوچندان میکند!
عظیم هاشمی
|