•
تو را می بینم و _ بیهوده شاید _ در هوای تو
هزاران آرزو در دل، من ِ دیوانه می کارم
برایم هفته از دیدار تو ، آغاز می گردد
مرا از شنبه ها آغاز کن، از جمعه بیزارم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲۵ فروردين ۱٣٨۶ -
۱۴ آوريل ۲۰۰۷
مرا از شنبه ها آغاز کن ، از جمعه بیزارم
و اینجا از دوشنبه تا غروب جمعه بیمارم
شود آیا شبی بار دگر بار سفر بندم
که دلگیر و خراب و خسته از این جمعه بازارم
من از تعطیل چشمان شما.....نه....بر نمی گردم
نگاهت می برد، پس من کیم تا دست بردارم ؟
تو پنهان شو و من چشمان خود می بندم و... آنگاه
در آغوش بیا. باشد؟ . . . بگو تا چند بشمارم؟
نگاه بی گناهت در دلم آغاز اوجی شد
که می دانم نگردد قله اش هرگز پدیدارم
تو را می بینم و _ بیهوده شاید _ در هوای تو
هزاران آرزو در دل، من ِ دیوانه می کارم
برایم هفته از دیدار تو ، آغاز می گردد
مرا از شنبه ها آغاز کن ، از جمعه بیزارم
|