در چهل وهشتمین سالگرد رویداد سیاهکل
بخشی از یک گفتار بلند به مناسبت چاپ تازه «حماسه سیاهکل»
انوش صالحی
•
در چاپ تازه «حماسه سیاهکل» تلاش کردم تا در ابتدا به سیر آشنایی و دسترسی به این سند با رفع برخی از موانع به طور کامل بپردازم و سپس به مدد اسناد موجود ناراستی و نادرستی پاره ای از انتقادات و افتراها را مورد بررسی قرار دهم. در این بخشِ انتخاب شده از چاپ تازه «حماسه سیاهکل» به مناسبت چهل و هشتمین سالگرد رویداد سیاهکل به تاریخ و چگونگی لو رفتن گروه شهر و جنگل پرداخته میشود
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۶ بهمن ۱٣۹۷ -
۵ فوريه ۲۰۱۹
پس از انتشار نخستین مقالهام [۱] با هدف روشنکردن برخی از زوایایِ ناروشن کتاب «حماسهی سیاهکل» اثرِ حمید اشرف، حمله به این اثر ومن دوباره شدت گرفت و تنی چند با انتشار مقالهها و گفتگوهایی به اظهارنظر در اینباره پرداختند.این اظهار نظرها،در سخن و نوشتهی برخی از منتقدین چنان به دروغ و بهتان آلوده بود که به نظرم از هدف اصلی- همانا نقد و بررسی «حماسهی سیاهکل»- دور شده و مجموعه تلاشهایم را در عرصه کار پژوهشی نشانه گرفته است.در چاپ تازه «حماسه سیاهکل» تلاش کردم تا در ابتدا به سیر آشنایی و دسترسی به این سند با رفع برخی از موانع به طور کامل بپردازم و سپس به مدد اسناد موجود ناراستی و نادرستی پارهای از انتقادات و افتراها را مورد بررسی قراردهم. در این بخشِ انتخاب شده از چاپ تازه«حماسه سیاهکل» به مناسبت چهلوهشتمین سالگرد رویداد سیاهکل به تاریخ و چگونگی لو رفتن گروه شهر و جنگل پرداخته میشود.
***
تاریخ و چگونگی لو رفتن اعضای گروه
یکی از مواردی که در ارتباط با تاریخچهی جنبش فداییان خلق هنوز هم جای پژوهش و بررسی دارد تا بتوان در ارزیابی نوشتههای منتقدان به آن پرداخت، تاریخ و نحوهی لو رفتن اعضای گروه است. در این مورد با گذشت قریب پنجاه باز هم دادههای موجود، بخصوص اظهار نظرهای دو تن از شاهدان اصلی آن ماجرا و منتقدان فعلی«حماسهی سیاهکل»(مهدی سامع وعلی دلیل صفایی) در تناقض و تضاد کامل با یکدیگر قرار دارند. من یک بار در کتاب« اسم شب سیاهکل» تلاش کردم تا با درنظر گرفتن همهی جوانب و منابع به آن بپردازم.[۲] در اینجا با توجه به مسائل مطرح شده درمقالههای این دو تن و نیز یافتههای تازهام در این خصوص به طرح دوباره بحث میپردازم.
حمید اشرف در« تحلیل یک سال مبارزه چریکی در شهر و کوه» مقصر اصلی لو دادن اعضای گروه را متوجه غفور حسنپور[٣]میکند ولی در«حماسه سیاهکل» روایت حمید اشرف از سیر این دستگیرها متفاوت است و اعترافهای مهدی سامع و ابراهیم نوشیروانپور را در روند تسلیم شدن غفور حسنپور دخیل میداند.[۴] در بارهی تفاوت نظر حمید اشرف در هر دو اثر چند نکته حائز اهمیت است. یکی تاریخ لو رفتن گروه توسط غفور حسنپور است که در هر دو اثر بیست روز پس از تاریخ دستگیری او ذکر شده است و دیگری نقش عوامل مختلف در نتیجه بخشی شکنجههای بیامان درباره حسنپور است. در « تحلیل یک سال...» تنها اعترافات حسنپور را در ایجاد وضعیت موجود موثر دانسته ولی در« حماسه سیاهکل» اعترافات سامع و بخصوص نوشیروانپور را از آن جهت مهم ارزیابی میکند که زمینهی فشار بر حسنپور را فراهم کرده است. حمید اشرف در این بخش با نام بردن از سامع با عنوان «رفیق سامع» نشان میدهد که همچنان نظر مثبتی نسبت به او دارد.
سامع لو رفتن اعضای گروه بیست روز پس از دستگیری خود و حسن پور را نادرست میداند و در این باره مینویسد:« بیست روز بعد از ۲٣ آذر، هنوز حتی تکلیف مدارک به دست آمده در آن خانه، به جز مورد مربوط به نشریات توفان، مشخص نشده بود. من در یکی از روزهای نیمه دوم دی ۱٣۴۹ مسئولیت همه این مدارک را به عهده گرفتم. اگر ادعای بیست روز جزوه «حماسه سیاهکل»[۵]واقعیت داشت، ساواک به هیچ عنوان تا ۱۱ یا ۱٣ بهمن صبر نمیکرد تا دست به حمله زند و اگر در آخر دی اطلاعات ساواک درباره گروه تکمیل شده و همه چیز رو شده بود، چرا ساواک بازهم ۱۲ روز صبر کرد و سپس دست به حمله زد؟ ۱۲ روز صبر در آن وضعیت حساس میتوانست ناکامی بزرگی برای ساواک به همراه آورد.»[۶]در ارتباط با گفتههای سامع چند نکته حائز اهمیت است یکی اینکه او تاریخ لو رفتن گروه را حدود ۱۰ بهمن میداند و دیگر اینکه در نوشتهاش با تشکیک در تاریخ دستگیری ابراهیم نوشیروانپور همانند روایتِ حمید اشرف در «حماسه سیاهکل» نقش او را مسیر لو رفتن اعضای گروه مهم میداند.[۷] اما علی دلیلصفایی در گفتگویش روایتی متناقض با گفتههای سامع ابراز میکند. او میگوید:«بعد از دستگیری حسنپور گفتند نروید سر کار و دانشگاه. بعد از ۹ روز یا روز دهم بود که گفتند وضع عادی است برگردید سرکار و دانشگاه... فکر میکردیم اگر کسی امروز اعتراف نکرده ممکن نیست بعد از ۲ ماه اعتراف کند. یک کسی ممکن است یک هفته مقاومت کند و بعد از یک هفته بشکند. ما فکر میکردیم چون ۸-۷ یا ۱۰ روز گذشته و خبری نشده بنابراین خطر رفع شده است. درحالی که حدود دو هفته بعد از دستگیری،حسنپور اعترافش را شروع میکند.»[٨] علی دلیل صفایی این تاریخ را به طور دقیق ۷ یا ٨ دی ماه ۱٣۴۹ ذکر میکند و دلیل آن را تاریخ مندرج در یکی از برگههای بازجوییهای حسنپور میداند که در مرحلهی دوم دستگیری به او نشان داده بودند.علی دلیل صفایی بر این اعتقاد است که اعضای تشکیلات در تهران از همان نیمههای دی ماه ۱٣۴۹ در تور تعقیب و شناسایی ساواک بودند و ماشین سیف دلیل صفایی و خانه تکی خودش در پشت میدان ۲۴ اسفند در پی تعقیب و مراقبتهای ساواک در همان مقطع زمانی لو رفته بود.[۹]
تاریخ دقیق لو رفتن اعضای گروه توسط حسنپور و یا هر شخص دیگری زمانی با ابهامات بیشتری روبرو میشود که دو سند در دسترس مرتبط با همین موضوع مورد بررسی دقیقتری قراربگیرد.در کتاب«چریکهای فدایی خلق از نخستین کنشها...» این تاریخ درمتن دستنویس و اسکن شده برگههای اعترافات اصلی غفور حسنپور فاقد تاریخ است هرچند بازجویی ابتدایی او که در ادامه همین صفحات آمده است تاریخ ۲٣ آذر ۱٣۴۹(همان تاریخ روز دستگیری) را دارد.[۱۰] امّا در منبع دیگری که به تازگی منتشر شده است این تاریخ بازهم در متن دستنویس و اسکن شده صفحات بازجویی ۲۵ دی ماه ۱٣۴۹ نوشته شده است.[۱۱]
به هنگام تدوین این بخش در کتاب «اسم شب سیاهکل» نگارنده با توجه به سیر حوادث و اختلاف در آرای دو تن از شاهدان آن رویداد (سامع و دلیل صفایی) بر این نظر بودم که بازجویان ساواک حداقل تا اواخر دیماه پی به ماهیت گروه نبرده بودند و اگر هم اطلاعاتی از فعالیتهای مرتبط با گروه شهر دست یافته بودند هنوز اطلاعی از حضور افرادی در کوه نداشتند و از تاریخ ۱۰ بهمن به بعد است که عملیات ساواک برای دستگیریها شروع میشود؛ ولی علی دلیل صفایی بر خلاف این اعتقاد دارد و همانگونه که در گفتگوی خود نیز تأکید کرده است پس از دوهفته مقاومت دربازجویی، غفور حسنپور مجبور به اعتراف شده است. ایراد اساسی در روایت دلیل صفایی این است که اگر حسنپور پس از دوهفته( ۷ الی ٨ دیماه ) زبان به اعتراف گشوده است چگونه حمید اشرف با فراغت کامل بارها و بارها به شمال کشور تردد کرد و در تهران به طور علنی به زندگی و فعالیت پرداخت. با توجه به نقش کلیدی حمید اشرف، مماشات ساواک در زمینه دستگیری او عجیب مینماید. حمید اشرف بر اساس نوشتهی خودش و مجموعه دادهها، پس از بازگشت از شمال در تاریخ ۱۰ بهمن۱٣۴۹ زندگی مخفی را آغاز میکند.
در ذکر دو تاریخ نیمهی اول دیماه (تاریخ دستگیری غفور حسنپور) و اعتراف حسنپور بیست روز پس از این تاریخ توسط حمید اشرف که منتقدان سخت به آن تاختهاند، به نظرم او در هر دو اثر خود دچاراشتباه جالبی شده است که این بار هم از دید خوانندگانِ«تیزبین و موشکافی!» همچون جناب سامع ودیگران پنهان مانده است. حمید اشرف استنباط خودش از تاریخ لو رفتن گروه در اواخر دی ماه ۱٣۴۹ را مبدا گرفته و با بیست روز عقب گرد، نیمه اول دیماه۱٣۴۹ را به عنوان تاریخ دستگیری غفورحسنپور فرض کرده است یعنی حدود همان تاریخی که مقام امنیتی (پرویز ثابتی) در آن گفتگوی معروف مطبوعاتی خبر از دستگیری تعدادی از دانشجویان داده بود.[۱۲] حتی در اعلامیهی مربوط به ترور نوشیروانپور بازهم از بیست روز مقاومت سخن گفته میشود[۱٣] ولی دیگر از تاریخِ اشتباه دستگیری حسنپور که لابد دیگر با گذشت ۴ سال از آن مطلع شده بود حرفی به میان نمیآید. به همین دلایل است که منتقدان بایستی در دفاع و یا انتقاد از حمید اشرف در نقش نویسنده اندکی خویشتنداری و تأمل بفرمایند.
من هرچند روایت مهدی سامع در مورد تاریخ لو رفتن اعضای گروه را نزدیک به واقعیت ارزیابی میکنم اما او در طی این سالها برای رهایی از اتهام دست داشتن در سیر لو رفتن اعضای گروه به طور مداوم به موردی استناد میکند که اکنون در اینجا بدون آنکه بخواهم اتهامی را متوجه او کنم مورد بررسی مجدد قرار میدهم تا همانند اشتباه حمید اشرف توضیح داده شود که چگونه با نگاهی دوباره به یک سند تمام سیستم استدلالی مبتنی بر آن برهم میخورد.[۱۴]
بر اساس یکی از اسناد ساواک که در جلد سوم کتاب «نهضت امام خمینی»[۱۵] منتشر شده و در کتاب«چریکهای فدایی خلق از نخستین کنشها...» مورد استناد قرار گرفته است مهدی سامع به این نتیجه رسیده است که تا تاریخ ۱۵ بهمن ۱٣۴۹ حمید اشرف چه توسط او و چه توسط دیگران مورد شناسایی قرار نگرفته بود. سامع در این باره مینویسد:« تا تاریخ ۱۵ بهمن ۱٣۴۹ ساواک هنوز از "مشخصات، اسم مستعار،علائم مشخصه و علائم شناسایی" رفیق حمید اشرف اطلاعی نداشته است و ذکر نام «حمید اشرف» در صفحه ٨۴[ چریکهای فدایی خلق از نخستین کنشها] از قول من همان « اشتباه کوچک» است که سندسازان را رسوا میکند و البته ماموران امنیتی... بهتر از هرکسی میدانند که معنیِ "نامبرده در این مورد اطلاعاتی دارد باید بدهد"چیست.»[۱۶] مبنای اظهار نظر سامع متن اظهارات عطارپور بازجوی ساواک است که برای بازجویی از اعضای گروه به گیلان اعزام شده بود. در بند هفت این گزارش که پس از بازجویی از اسکندر رحیمی مسچی تهیه شده است آمده است :« از مهدی سامع مشخصات، اسم مستعار،علایم مشخصه و علایم شناسایی رابط سیاهکل رود سوال شود. نامبرده در این مورد اطلاعاتی دارد باید دهد»[۱۷] در بند پنج گزارش پیوست با امضای شخصی به نام « شیخ الااسلامی» نوشته میشود:« از مهدی سامع در باره مشخصات رابط سیاهکل رود تحقیق و با نتایج تحقیقات از ردیف چهار[ رحمت پیرونذیری]چنانچه امروز دستگیر شد در ظرف روز جاری ابلاغ فرمایند.»[۱٨]
اهمیت این دو گزارش که مورد وثوق و استناد مهدی سامع قرار گرفته است و او آنها را جعلی نمیداند در نام«سیاهکل رود» است که تاکنون مورد توجه قرار نگرفته است. در هیچ یک از اسناد ساواک مربوط به آن دوره از«سیاهکل رود» به مضمون «سیاهکل» نام برده نشده است. بلکه در اینجا مراد روستایِ «سیاهکلرود» در شهرستان رودسر است.[۱۹] مساله زمانی از اهمیتی دوچندان برخوردار میشود که یکی از اطلاعات ارائه شده در کتاب«چریکهای فدایی خلق از نخستین کنشها...» مورد بررسی دقیقتری قرار بگیرد. در کتاب «چریکهای فدایی خلق از نخستین کنشها...» در باره نخستین دیدار حمید اشرف با اعضای گروه جنگل در بلندیهای سیاهکلرود(جواهردشت) درحومه کلاچایِ رودسر نوشته شده است:« در نخستین دیدار حمید اشرف با اعضای گروه جنگل در بلندیهای جواهردشت رودسر علاوه بر حمید اشرف و فاضلی، فرد دیگری در این سفر به همراه آنها بود» که محمود نادری در پانویس از آن به عنوان«دهقان» نام میبرد.[۲۰]ساواک به احتمال قوی به دنبال این فرد ناشناخته بود که تا آن زمان بر اساس بازجویهای محمود فاضلی و یا اسکندر رحیمی مسچی نتوانسته بود به ماهیت او پی ببرد. به همین دلیل هم میخواهد مشخصات این شخص از سامع اخذ و با مشخصات داده شده از سوی رحمت پیرونذیری مطابقت داده شود.
طرح این مساله از آن رو ضرورت داشت که در برخورد با هر سند نمیتوان آن بخشی را که امکان سود بردن از آن در جهت دیدگاه و منافع شخصی وجود دارد جعلی ندانست و بر بقیه حکم بر جعلی بودن داد و تازه در تحلیل اسناد مورد تایید نیز بایستی همیشه جانب احتیاط را رعایت کرد چرا که واقعیت همانی نیست که در ذهن ساخته و بر زبان و قلم رانده میشود. ممکن است از اسناد و مدارک واحد، دیگران به درک متفاوتی از یک رویداد برسند. این شیوه برخورد در گفتگو و متن منتشر شده توسط جناب ناصر مهاجر هم به مقدار فراوان دیده میشود که در بخشهای دیگر آن گفتارِ بلند به تفصیل به آنها پرداخته شده است.
[۱]- « در باره حماسه سیاهکل» سایتهای اخبار روز و عصرنو ، دوشنبه ۱٨ بهمن ۱٣۹۵.
[۲]- در دو فصل «چپ و چمدان» و « بر جادههای شبانه» کتاب« اسم شب سیاهکل» به موضوع دستگیریهای اعضای گروه به طور مفصل پرداختهام.
[٣]- حمید اشرف در«یک سال مبارزه چریکی در شهر و کوه» مینویسد:« در نیمه اول دی ماه[۲٣ آذر۱٣۴۹] یکی از کادرهای گروه جنگل که افسر وظیفه بود و به همین دلیل وظایف گروهیاش به دیگران داده شده بود به عللی غیر از ارتباط با گروه جنگل دستگیر گردید. این رفیق (غفور حسنپور) بود و اطلاعات وسیعی نسبت به افراد گروه کوچک ما داشت. پس از بیست روز شکنجه که بالاخره منجر به شهادت او در زیر شکنجه شد.اعترافاتی کرد، این اعترافات سرنخ دستگیری سایر افراد گروه جنگل شد. آنها که انتظار فاش شدن اَسرار را نداشتند (کاملا تصور میشد که چون رفیق نامبرده در ارتباط با فعالیتهای گروه دستگیر نشده لذا موردی ندارد که مسائل مربوط به گروه را مطرح سازد که این اشتباهی بزرگ بود و لازم بود رفقائی که به هر نحو در معرض خطر قرار داشتند سریعا مخفی میشدند. بدین ترتیب در شهر غافلگیر شده و دستگیر شدند. به هر حال انتظار بیش از حد، و عدم یک سازمان محکم زیر زمینی شهری در آن موقع در تاریخ ۱٣ بهمن نتایج مخرب خود را به بار آورد. در این روز حمله تدارک شده سراسری سازمان امنیت به گروه ما شروع شد. در فاصله ۲۴ ساعت سه نفر در گیلان و پنج نفر در تهران دستگیر شدند و در روزهای بعد دو تن دیگر در تهران بازداشت گردیدند. به طوری که از کل کادرهای شهری گروه جنگل فقط پنج نفر باقی ماندند و شبکه شهری ما از هم پاشید.
[۴]- حمید اشرف در حماسه سیاهکل مینویسد:« رفیق حسن پور از دانشجویان فعال و سابق دانشکده پلیتکنیک بود و دستگیری او حداقل دستگیری نزدیک ترین رفقای شناخته شده فعالش را به همراه داشت. یک هفته پس از دستگیری او رفیق صامع و نوشیروان پور خائن دستگیر شدند. قبلأ در مورد این عنصر خائن به انقلاب صحبت شد که او چگونه در سال ٤٧ با ادعای صداقت و ایمان انقلابی در فعالیت های گروهی شرکت کرده بود. ولی پس از اندک مدتی، ضعفهایش ظاهر شدند... به هرحال در رابطه با حسن پور، رفیق صامع و نوشیروان پور خائن همان طور که پیش بینی میکردیم دستگیر شدند. حسن پور بیست روز تحت شدیدترین شکنجه ها لب به سخن نگشود. پس از بیست روز براساس اعترافاتی که بخصوص نوشیروان پور می کند و هم چنین اظهارات رفیق صامع، رفیق حسن پور به خیال اینکه همه چیز افشاء شده، به تدریج اطلاعاتی به دشمن می دهد. در نیمه آخر دیماه این اطلاعات توسط پلیس جمع بندی شده و اکثر رفقا شناخته می شوند. حالا دیگر تقریبأ همه چیز رو شده بود. و اکثر کادرها به جز اسکندر و من افشاء شده بودیم. پلیس خود را برای یک یورش سراسری آماده می کرد. (حماسه سیاهکل ص ۹۱).
[۵]- جناب سامع بهتر بود نگاهی به « تحلیل یک سال...» هم میانداخت نه تنها در «حماسه سیاهکل» بلکه در « تحلیل یک سال...» و حتی اعلامیه ترور ابراهیم نوشیروانپور در بهار ۱٣۵۴ بازهم بر همین نظر است و آن را تکرار میکند. در ادامه همین بحث سرمنشای این استنباط حمید اشرف توضیح داده خواهد شد.
[۶]- مهدی سامع، «کتاب حماسهی سیاهکل جعلی است»، سایت اخبار روز، سه شنبه ۲٣ آذر ۱٣۹۵.
[۷]- سامع در باره تاریخ دستگیری نوشیروانپورمیگوید:« من از تاریخ دقیق دستگیری نوشیروانپور اطلاع ندارم و تاریخی که انوش صالحی در پانویس صفحه ۹۱[حماسه سیاهکل] در این مورد ذکر کرده و یا تاریخ ۲۱ بهمن ۱۳۴۹ که محمود نادری در کتاب «چریکهای فدایی خلق ... » نوشته را عجیب میدانم.» در باره تاریخ دستگیری ابراهیم نوشیروانپور تاکنون در هیچ منبع سازمانی اشارهای به آن نشده است. در کتاب « تحلیل کوتاهی از تکوین و تکامل گروه پیشتاز جزنی-ظریفی » به نقش مهدی سامع و غفور حسنپور در نحوه لو رفتن اعضای گروه در مراحل مختلف اشاره شده است امّا هیچ سخنی از نوشیروانپور نیست. این کتاب نه بر اساس منابع و اسناد بلکه بر اساس گفتگو با زندانیان شکل گرفته است و سامع نیز بدون آنکه خود بداند طرف گفتگو برای اخذ اطلاعات مربوط به این بخش بوده است. نه تنها سامع بلکه هر زندانی دیگری در آن شرایط اگر به دلیلی مبنی بر نقش نوشیروانپور در لو رفتن اعضای گروه میرسیدند از بازگویی آن خودداری نمیکردند. بخصوص آنکه نوشیروانپور در جمع زندانیان به طور آشکار به اعضای جانباخته گروه توهین میکرد و در مصاحبه تلویزیونی شرکت کرده بود.
[٨]- علی محمد دلیل صفایی،«بازمانده گروه سیاهکل: جزوه حماسهی سیاهکل جعلی است»، سایت اخبار روز، دوشنبه ۲٣ اسفند ۱٣۹۵.
[۹]- به روایتهای موجود در ارتباط با تاریخ لو رفتن اعضای گروه میتوان به کتاب« تحلیل کوتاهی از تکوین و تکامل گروه پیشتاز جزنی-ظریفی»(ص٣۶) اشاره کرد که در آن نوشته میشود:« در دهم بهمن ماه ۴۹ پس از ۱۷ شبانه روز شکنجه / رفیق حسنپور که تصور میکرد گروه کاملا خود را از زیر ضربه کنار کشیده است اعترافهای خطرناکی میکند و پلیس با اطلاعاتی که بدست میآورد به گروه یورش میبرد».همچنین ابوالقاسم طاهرپرور که متن بازجوییهای حسنپور را دیده است بر این نظر است که او اوایل بهمنماه مجبور به اعتراف شد. طاهرپرور در این باره مینویسد: حسنپوربا سپری کردن ٣۷ روز با انواع شکنجه بالاخره کاملاً خرد شد و همه اطلاعاتش را به خیال این که دوستان بیرون در این فاصله طولانی مخفی شدهاند به ساواک میدهد.( خاطرات منتشر نشده طاهرپرور مندرج در کتاب «اسم شب سیاهکل»).
[۱۰]- نادری، محمود، چریکهای فدایی خلق از نخستین کنشها تا انقلاب ۱٣۵۷، جلد اول، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، بهار۱٣٨۷، ص٨۹۴الی٨۹۶.
[۱۱]- فصلنامه مطالعات تاریخی(ویژهنامه چریکهای فدایی خلق)، سال پانزدهم- شماره۵۷، تابستان۱٣۹۶، جلد دوم، ص ۲۹۴،( تهران ،موسسه مطالعات و پژوهشهای سیأسی).
[۱۲]- این مصاحبه مطبوعاتی در ۷ دی ماه ۱٣۴۹ برگزار شد و انعکاس گستردهای در مطبوعات وقت داشت.
[۱٣]- درپانویس این اعلامیه نوشته شده است:«رفیق شهید غفور حسنپور اصیل مدت بیست روز تحت شکنجه مداوم دشمن قرار داشت و یکی از قهرمانان مقاومت در زیر شکنجه لقب گرفته است». نگارنده بر این اعتقاد است که این اعلامیه توسط حمید اشرف به نگارش درآمده است. نحوه بیان و زبان آن به زبان حمید اشرف در «حماسه سیاهکل» نزدیک است مگر آنکه بازماندگان جنبش فدایی نظر دیگری مبتنی بر منبعی موثق داشته باشند.
[۱۴]- بایستی اذعان کنم که به هنگام نگارش « اسم شب سیاهکل» در این موضوع اینقدر دقیق نشده بودم به همین دلیل در آنجا برداشت من با برداشت سامع مشترک بود. من براین باورم که تاریخنگاری جنبش فدایی و یا هر جنبش مخفی دیگر با مواردی از کاستیها و لغزشها به همراه است.این کاستیها با توجه به کمبود منابع و نیز تناقض در روایت شاهدان ماجرا اجتناب ناپذیر است
-[۱۵] روحانی (زیارتی)، سیدحمید، نهضت امام خمینی – جلد سوم، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، خرداد۱٣۷۲.
[۱۶]- نشریه آرش، چاپ خارج از کشور، شمار۱۰۲، دیماه ۱٣٨۷، ص ۱۱٣، مقاله مهدی سامع با عنوان«حماسه سیاهکل، کابوسی برای ارتجاع».
[۱۷]- «نهضت امام خمینی»، ص ۲۹۲.
[۱٨] - «نهضت امام خمینی»، ص ۲۹٣.
[۱۹]- در صفحه ۷۹۶ کتاب « نهضت امام خمینی » که اصل سند منتشر شده است این نام به طور سرهم «سیاهکلرود» نوشته شده است.
[۲۰]-« چریکهای فدایی خلق از نخستین کنشها...»،ص ۱۶٣، محمود نادری در پانویس کتاب عنوان میکند که « نام اصلی دهقان شناخته نشد، زیرا او ارتباط خود را با گروه قطع کرد».
|