سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

یـادداشـت های شـــــبانه: (۸۹)


ابراهیم هرندی


• من این رویدادها را نمادی از آتشِ خشمِ برافروخته ی مردمی می دانم که دیگر به نمایندگان خود در پارلمان و نیز به دولت اعتماد ندارند و آسیمه سر در پی برافکندنِ طرحی نو هستند. قدرتمندان حاکم نیز با آگاهی از این چگونگی، این تهدید را به فرصتی برای جدا کردنِ بریتانیا از اروپا کرد ه اند تا پس از رها شدن از چنگال قوانین اروپا، انگلیس را به سنگاپورِ اروپا بدل کنند. در حقیقت آنچه اکنون در انگلیس، بی برنامگی و سردرگمی می نماید، نقشه راهی برای رسیدن به این هدف است. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۹ بهمن ۱٣۹۷ -  ٨ فوريه ۲۰۱۹


 
۵۷۷. افزایشِ خوانندگان و خواهندگانِ شعر در کشورهای غربی

از آغازِ دومین دهه ی سده کنونی، شعر در کشورهای غربی خوانندگان و خواهندگان بیشتری از دوره های پیش یافته است و هر روز نیز برشمار سایت ها، انجمن ها و نشست های ویژه ی شعر افزوده می شود.۱ براساسِ بررسیِ بنیادِ ملی هنر در امریکا، شعرخوانی در امریکا شتابی روزافزون گرفته است و شمارِ کسانی که در سال گذشته به شعر رو آورده اند، در ۱۵ سال گذشته بی همانند بوده است.۲ در پژوهشِ دیگری در پیوند با میزان گرایشِ مردم امریکا بسوی هنر، آشکار شد که ۲٨ میلیون نفر در سال ۲۰۱۷ با شعر سروکار داشته اند. اکنون در کشورهای غربی، خواندنِ شعر در بسیاری از جشن ها، سوگواری ها وسخنرانی های سیاستمداران، کاری ارجمند و پسندیده و زمانمند می نماید و شعر در بسیاری از کارت هایی که مردم به مناسبت های گوناگون برای یکدیگر می فرستند، دیده می شود. اکنون بسیاری جوانترها نیز به شعر رو آورده اند و انتشارِ شعر در از بسیاری از شبکه های اجتماعی، پدیده ای روزمره است. ۲

این روندِ، شگفتی بسیاری برانگیخته است و گفت و نوشت های زیادی در پی داشته است. اما چراییِ این چگونگی آشکار نیست. برخی آشفتگیِ بازارِ سیاست و اقتصاد را دلیل این روند می دانند. گروهی به افزایشِ تنهایی و بی کسی، بویژه در میانِ سالمندنان اشاره می کنند. کسانی نیز، ریشه این رویداد را در اُفتِ خوی باهمی در کشورهای غربی می دانند. پیچیده تر شدنِ پیوندهای اجتماعی، دشوارتر شدنِ پیش بینیِ آینده، کاهشِ امید در چشم انداز اجتماعی و خیزشِ گروه های فاشیستی نیز در زمره دلیل های دیگری ست که برای این چگونگی آورده شده است.      

شگفتی این روند از آنروست که در کشورهای غربی در دو سده ی گذشت، شعر نیز مانند هر هنرِ دیگری در جای خودش بوده است و برتری ویژه ای بر هنرهای دیگر نداشته است. در آن کشورها سالیان سال است که سینما و موسیقی پرطرفدارتر از هنرهای دیگراست. از سویی نیز، با پیدایشِ چشم اندازِ مدرن که برپایه ی فرهنگی خِرَد- بنیاد استوار است، شاعران به گستره های پیرامونی جامعه پرتاب شدند و خیالپردازی، دستمایه ترفندهای تبلیغاتی و نوآوری های بازاری شد. چنین است که بیشترِ نوآوران در کشورهای غربی، جذب بازارهای تولید و تبلیغ بازرگانی می شوند. شاعران در دنیای خِرَد- مدارِ صنعتی، زنان و مردانی در وطنِ خویش غریب هستند که شعرهای یکدیگر را می خوانند و فرهنگِ اجتماعیِ گروهکی با همدیگر دارند.
شعرِ بلندِ زمینِ بایر(The Waste Land)، اثر تی. اس. الیوت که برخی آنرا بهترین شعرِ سده بیستم میلادی به زبانِ انگلیسی می دانند، سوگنامه این چگونگی ست؛

…..
تایمزِ دلنشین
تا پایانِ آوازِ من آرام روان باش
رود، تهی از بطری های خالی و کاغذهای ساندویچ است
تهی از دستمال کاغذی و جعبه های مقوایی و ته سیگار
و وامانده های دیگرِ شبهای تابستان. پریان رفته اند.
و دوستانشان، جانشینانِ منتظرِ مدیران شهری.
رفتگان نشانی از خود بجا نگذاشته اند.

در حقیقت می توان گفت که فضاهای هذیانی و کوچه های هزارتوی تاریکی که در شعرِ شاعرانِی مانندِ الیوت و ازرا پاوند، است، نمادهایی از گمگشتگی این شاعران بزرگ در هیاهوی سرسام آور شهرهای صنعتی بزرگ غربی مانندِ لندن و نیویورک و لیورپول و پاریس و برلن و میلان است. اما اکنون در امریکا مردم، نه تنها بسراغ شاعران خود مانندِ والت ویتمن، امیلی دیکینسون، الن گینزبرگ و دبلیو اچ اودن می روند بلکه به شعر سرزمین های دیگر نیز می پردازند. امروز مولوی پرخواننده ترین شاعر در کشور امریکاست.

..................
عنوانِ این یادداشت می توانست، "رونقِ بازارِ شعر در کشورهای غربی" باشد. اما چون من شعر را جنسی بازاری نمی دانم، عنوانِ بالا را برگزیدم.۱ بازارِ شعر به این معنا، یعنی جایی که دیوانه ی شوریده ای بنامِ شاعر، گزارشی از یکی از هنگامه های جنون خود را - به هر دلیلی - برای عرضه به خواهندگان و خوانندگانِ شعر به بازار که همانا گستره ادبیات و هنر است، می بَرَد و فریاد بر می آورد که؛ دوستان شرح پریشانی من گوش کنید" و یا، "آی آدم ها که بر ساحل نشسته، شاد و خندانید".
البته من واژه ی بازار را در معنای بنیادین آن دوست می دارم. بازار، یعنی جایی که چیزی را که داری و یا تولید می کنی، برای فروش می بری و پس از فروشِ آن، چیز دیگری را که نیاز داری، از آنجا باز می گردانی. سعدی در بیتِ زیر، اشاره به این معنای بازار دارد:

ای تهی دست رفته در بازار
ترسـم ات پُـر نـیاوری دســـتار .

آنکه با دستِ تهی به بازار می رود، نمی تواند با دستاری پُر بازگردد. نمایه ی دیگری از زیبایی این واژه در این است که از پروسه ی بُردن و فروختن و خریدن و بازگشتن، تنها به آنچه از بازار، باز آورده می شود، اهمیت داده می شود.

.....................   .....................   
www.npr.org

www.tigertimesonline.com

bookriot.com

www.arts.gov

***

۵۷٨. نوبرِ بهـــار

یـادِ تـو نســیمِ کوهســــــار است
نه، خوشتر از آن هزاربار است

ترتازه تر از دمِ دمــاونـد
فروردینی، شکوفه بار است

می روبد از ابر و آه و اندوه
دل را که زدوری تو زار است

با یادِ تو نرمبارِ باران
آهنگِ قشنگِ یار یار است

چشمانِ تو اعتبارِ هستی
لبخندِ تو نوبرِ بهار است

در این شبِ تیره از تباهی
یادِ تو نسیمِ کوهسار است
نه، خوشتر از آن، هزار بار است

***

۵۷۹. رفتارهای میمونی

در روزگاری که انسان دارای حقوق جهانشمولی، فارغ از پیشینه ی خانوادگی و جنسی و جنسیتی و قومی و ملی و دینی و فرهنگی و رنگِ پوست و ریخت و قواره خود دارد، تنها رفتارها و کردارهایی که بربنیاد پذیرش این حقوق که "حقوق بشر" خوانده می شود، استوار است را می توان رفتارها و کردارهای "انسانی" دانست. رفتارها و کردارهای دیگر، هرچند تاریخی، ریشه دار، فراگیر، دلربا، سنگین و رنگین نیز باشد، باید آن ها را در زُمره ی رفتارهای میمونی پنداشت.۱ رفتارها و کردارهای میمونی، رفتارها و کردارهای میمون های انسان نمایی ست که همه ی کنش ها و کوشش هایشان در راستای سودِ خود از جهان، بی هیچ توجه به نیازهای دیگران است. این شیوه ی رفتاری و کرداریِ همه ی گیاهان و جانوران از آغاز پیدایش هستی تا کنون بوده است. اکنون پس از سه و نیم میلیارد سال پس از پیدایش هستی برروی زمین، گونه ی جانوری بنام انسان پیدا شده است که در شرایط ویژه ای، اندکی توانایی اندیشیدن به دیگران و نیز تابِ پذیرش وجود آنان را می تواند داشته باشد. اگرچه این تواناییِ بسیار شگفت و انسانی، هماره با فشارِ گرایشِ انسان به خودکامگی روبروست، اما پرورش و نکوداشتِ آن می تواند، شیوه ی زیستیِ تازه ای را در گستره ی گیتی شکل دهد که پدیدآورنده ی جهان دیگری باشد. جهانی تهی از ترفند و تباهی.

اگرچه رفتارها و کردارهای آدمی، گفتمان هایی در حوزه های آکادمیک در گستره های علوم انسانی بویژه روانشناسی، انسان شناسی و جامعه شناسی پنداشته می شود، اما بازتاب های رفتارها و کردارهای انسان همیشه سیاسی ست. اگر بپذیریم که باورهای انسان سازنده ی انگیزه ها و کُنش ها و واکُنش ها و کوشش های اوست، و باورها همیشه آبشخوری ایدئولوژیک دارند و بربستری از نگرش سیاسی شکل می گیرند، آنگاه بناگزیر باید پذیرفت که همه ی کُنش های آگاهانه آدمی سیاسی ست. برخی از روانشناسانِ اجتماعی براین باورند که اکنون بسیاری از نیازهای ژنتیک انسان مانندِ خور و خواب و آرام گرفتن نیز در بسیاری از سرزمین ها با نیازهای زندگی شهری هماهنگ شده است. این که مردم ناگزیرند که با زنگ ساعت از خواب بیدار شوند و نوبت های خوردن و آشامیدن و آرامیدن خود را مانندِ صبحانه و نهار و شام، با آنتراکت های کاری و اداری همخوان کنند، نشانه ای از شرطی شدن کردارهای غریزی انسان است.

نگاهی به رفتارها و کردارهای سیاست پیشگان ایرانی در روزگار کنونی نشان می دهد که بدبختانه شیوه ی فراگیرِ کرداری در میان این گروه از ایرانیان، شیوه‍ی رفتارهای میمونی ست. پُرنماترین ویژگی این شیوه در پیوند با سیاست، داشتنِ استراتژی پیدا و پنهان است. دیدن این شیوه‍ی دوگانه در بسیاری از آنان بسیار آسان است زیرا که زنان و مردان سیاستمدار در کشور ما، مانند هر گروه دیگرِ اجتماعی، در جای خود نیستند. از اینرو، بسیاری از آنان خود- انگیخته و بی خبر از بازتاب های رفتارها و کردارهای خویش اند. این بی خبری در رفتارشناسی، "نشتِ اطلاعات" (Information Leakage) نام دارد که پروسه ای ناخودآگاه است.۲ سیاست در کشورهای صنعتی، دانشِ گره گشایی از گرفتاری های تنش زای اجتماعی و بین المللی در راستای سودِ همگانی ست. پیشه ای که سیاستمدار را در کانونِ قدرت می نشاند تا بجای جنگ و خونریزی، گیرها و گرفتاری های فتنه انگیز را با گفتگو و قرارداد و پیمان نامه و با کمترین هزینه به سودِ کشور چاره کند. این چگونگی در کشورهای پیرامونی معنا و کارکردِ دیگری دارد. به گمانِ من، واژه ی "سیاست" را در زبانِ فارسی با چشمداشت به کوله بارِ معنایی آن، نمی توان در برابرِ واژه ی "پولتیکس" (Politics) نهاد. پرداختن به چرایی این ادعا را به زمانی دیگر وا می گذارم.
...............................

۱. البته این شیوه ی نگرش به انسان و میمونی خواندنِ رفتارها و کردارهای او، کسانی را که با نگرش برآیشی (داروینی) آشنایی ندارند، بسیار گران می آید. آنان - بی که بدانند و یا بخواهند - دانش آموختگانِ دکان های مردم فریبی هستند و از چشم اندازی دروغین و افسانه ای و کلیشه ای به هستی می نگرند که در آن، انسان تافته‍ی جدا بافته ای ست که هیچ پیوندی با جانورانِ دیگر ندارد. آفرینه ای آنی و آسمانی که پروردگار جهان پس از آفریدن او چنان از این کارِ خود شگفت زده شده است که خود را ستوده است! این شیوه‍ی نگرش باستانی، دربرگیرنده‍ی بسی بیش از بسیاری از مردم جهان است که همگی مشتریان دائمی دکان های فروشِ امید، آرمان، رستگاری و زندگی بهتر در دوجهان هستند. این مشتریان همراه و همردیف بودنِ انسان با جانوران دیگر را برنمی تابند و خوشتر می دارند که خود را "اشرفِ مخلوقات" و "پویندگانِ راهِ کمال" و راهیان فردوسِ برین بدانند و "ابر و باد و مه و خورشید و فلک" را در خدمت خویش بپندارند. از این چشم انداز، جانوران برای خوشداشت انسان آفریده شده اند. گونه هایی از آن ها مانندِ ماهیان و مرغان و گوسفندان و گاوان، روزیِ انسان هستند و گونه هایی ابزارهای زیستی او مانندِ الاغ و اسب و استر.البته تا چند سده‍ی پیش، زنان و سیاه پوستان نیز در ردیفِ گروه دوم پنداشته می شدند! کوشش در برتر انگاری انسان از دیگر جانوران آنچنان توان و زمانی از انسان در گذارِ تاریخ هدر داده است که آیندگان آنرا گواهی بر نادانی و خرافه پرستیِ انسان خامِ طبیعی (یعنی ما) خواهند دانست.

۲. برای آگاهی بیشتر در این باره نگاه کنید به لینکِ زیر:
en.wikipedia.org

***

۵٨۰. بهـــــار

بهار در راه است
- بهار!؟
- امسال!؟
آری، بهار در راه است.

دوباره رویشِ هستی
دوباره جوشش هر خوشه در نهاد گیاه
نگاه نقره ‌ای شب،
در آبگینه ماه.
دوباره بلدرچین،
هوای ساختن آشیانه خواهد کرد.

هوا، اگرچه نفس گیر،
سفره گرچه تهی ست
اگر چه هیچ.....

دلا رها کن و بگذر
بهار اکنون دیوانه وار در راه است.

***

۵٨۱. از حمله به آرامگاه مارکس تا سنگاپورِ اروپا

حمله به آرامگاهِ کارل مارکس، این قله بلندِ اندیشه ی انسانی، رویدادِ تازه ای نیست. بارها برتک ستونِ این آرامگاه رنگ پاشیده اند و در پای آن زباله ریخته اند. بارها کسانی شبانه در پی سنگسارِ آن برآمده اند. چند سال پیش کسی یا کسانی کوشیده بودند که سرِ مارکس را از روی ستون با طناب جدا کنند و به پایین بکشند. در سال ۱۹۷۰ میلادی، دورادورِ ستونِ ایستاده بر آرامگاه را بمب لوله ای گذاشته بودند که خوشبختانه آتشزنه ی آن کارا نشد. این بار اما کسی یا کسانی با چکش، به لوحِ مرمرِ رویین ستون حمله کرده اند.

اگرچه این ویرانگری نیز می تواند کارِ ابلهی روانی و یا فاشیشتی مالیخولیایی باشد، اما دردوسال گذشته، این گونه کارها در انگلیس روبه افزایش بوده است. اکنون سربازانِ خود- انگیخته ی اخلاق ویکتوریایی در پرتو آتشی که برکزیت بپاکرده است، در پی پاکسازی جامعه بر آمده اند.۱ این چگونگی حمله به یهودیان را افزایش داده است و نیز سبب شده است که اکنون سازمان اطلاعاتِ بریتانیا (MI۵)، بجای پلیسِ، مبارزه با دست راستی های افراطی مبارزه کند.۲ در پیوند با حمله به آثار باستانی، چندی پیش کسی به اتهامِ کوشش در سوزاندنِ خانه داروین به آن خانه که اکنون از سوی سازمان میراث انگلیس به موزه تبدیل شده است، دستگیر شد.

من این رویدادها را نمادی از آتشِ خشمِ برافروخته ی مردمی می دانم که دیگر به نمایندگان خود در پارلمان و نیز به دولت اعتماد ندارند و آسیمه سر در پی برافکندنِ طرحی نو هستند. قدرتمندان حاکم نیز با آگاهی از این چگونگی، این تهدید را به فرصتی برای جدا کردنِ بریتانیا از اروپا کرد ه اند تا پس از رها شدن از چنگال قوانین اروپا، انگلیس را به سنگاپورِ اروپا بدل کنند.٣ در حقیقت آنچه اکنون در انگلیس، بی برنامگی و سردرگمی می نماید، نقشه راهی برای رسیدن به این هدف است.
....
1. www.bbc.co.uk
2. www.theguardian.com
3. www.global-counsel.co.uk


***

۵۸۲. ژنبـــارگی.

گفت مـلا زاده ای کـاکُل زری
کز ژنِ خوب است ما را برتری

ما همه ژنباره و عالی تبار
سیدالساداتِ از هردو وری

زآن سبب الحمدوالله گشته است
حال و روزِ ما سراسر لاکچری

این حقیقت نیست پیوندیش با
ارتباط ما و بیتِ رهبری

ما همه زحمت کش وکوشنده ایم
سخت کوشی داده ما را سروری

آوریم از چین و ماچین جنس خوب
از لواشک تا و عقیق و روسری

عاقلی چون این سخن بشنید، گفت؛
آِآآیِ ی ی ی…. مادر ژن ده ی مو فرفری

یک سبد مو کاشتی، پنداشتی
که توانی داشت در سرها، سری؟

هرزه پویی، یاوه گویی تا به چند
چند گویی هی دری و هی وری

کی فتد اندیشه و هوش و توان
زآنچه لختی می بری، می آوری

برتری واتابِ انسانیت است
آنچه باشد چون تویی از آن بری

مملکت تا ارثِ بابای شماست
لاجرم هی می خوری، هی می چری

با زر و با زور فربه می شوی
از خودت با پورشه ات دل می بری

کُرکُری می خوانی و زِر می زنی
در خیالِ خویش ژن می پروری

روز و شب اینسوی و آنسوی جهان
با ژنانِ خوبِ دیگر، می پری

فیلم بازی می کنی با همدگر
فیلمِ جنگِ نعمتی و حیدری

مفت خور هستی چو باباهایتان
گرچه زآنان صد طویله خرتری



یـادداشـت های شـــــبانه: (٨٨)
www.akhbar-rooz.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست