سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

نباید کنار تاریکی ایستاد


اکبر کرمی


• در دمکراسی‌های امروز نهادهای حقوقی مستقل و محدود به حقوق بشراند، در نتیجه هنگامی که کسی به دادگاه خوانده می‌شود، یا به دزدیدن خبر متهم است، نمی‌تواند و نباید از حضور در دادگاه سرپیچی کند. وقتی می‌توان با وکیل در حضور هیات منصفه حاضر شد و به داوری دمکراتیک امید بست، جایی برای پناه بردن به کنسول‌گری اکوادور و دخیل بستن به ترس‌های پیش از دمکراسی و سازش نمی‌ماند. شوربختانه در هیچ یک از یاداشت‌های وطنی بر این رخ‌داد، جایی برای دمکراسی و حق و حقوق آن باز نشده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۷ فروردين ۱٣۹٨ -  ۱۶ آوريل ۲۰۱۹


جولیان آسانژ، بنیان‌گذار و مدیر وب‌گاه جنجالی ویکی لیکس سرانجام در لندن بازداشت شد. این بازداشت در گزارش پلیس به خودداری او از حضور در دادگاه و نقض مقررات استناد شده است. در این باره دولت اکوادور که آسانژ به مدت هفت سال در کنسول‌گری آن‌ کشور در لندن به عنوان پناهنده گرفتار شده بود گفت: درپی نقض مکرر مقررات بین‌المللی از سوی آسانژ،‌ اکوادور پناهنده‌گی او را لغو کرده است. این خبر در میان ایرانیان و فارسی‌زبانان بازتاب بسیار گسترده‌ای داشته است. غالب ایرانیان، حتا آنان که بیرون از کشور ساکن‌اند و گاهن طمع شیرین دمکراسی را چشیده‌اند، این رخ‌داد را به عنوانی رفتاری ناهم‌سو با آزادی بیان، در جهت تهدید روزنامه‌نگاران و تحدید شفافیت بین‌الملی در گستره‌ی خبررسانی و رسانه‌ها ارزیابی کرده‌اند. هفته‌نامه‌ی فارسی ایرانیان در واشنگتن این خبر را این‌ گونه در تیتر نخست خود جای‌داده است: «بازداشت جولیان آسانژ آغاز "دورانی تاریک" برای آزادی رسانه‌هاست. آیا بازداشت آسانژ آن گونه که بسیاری از کنش‌گران ایرانی می‌اندیشند آغاز دورانی تاریک برای رسانه‌هاست؟ یا طلیعه‌ی سازشی جدید و دمکراتیک در پهنه‌ی خبررسانی است که می‌تواند به تعادلی تازه و هوشمند میان نگرانی‌های امنیتی (دولت‌های دمکراتیک) و آزادی‌های شهروندی بینحامد؟   

داوری بر این‌رخ‌داد تاریخی و پدیده‌ی حقوقی به خودی‌خود بسیار اهمیت دارد. اما برای ما - به عنوان ملتی که هم‌چنان و هنوز گرفتار سانسوری مخوف، گسترده و بنیادافکن هستیم - آسانژ و سرنوشت او بیش از یک خبر است. داوری ما داوری بر این تاریخ شکست و سرنوشت غم‌بار هم هست و باید باشد.

برای درک مناسب‌تر این پدیده و حواشی بسیار آن ناگزیر باید گفت‌وگوها بر سر آزادی‌های بیان را به دو دوره‌ی پیشادمکراسی و پسادمکراسی تفکیک کرد. چه، هر گفت‌وگویی پیش از سازش‌های دمکراتیک هم در سرفصل‌ها و هم در آماج و برآمدی که گفت‌گو در پی آن است، نامحدود و آزاد است. اما پس از سازش، ما بر آزادی‌ها و خواسته‌های خود قید می‌گذاریم و سرفصل‌ها و آماج گفت‌وگوهای خود را محدود به سازش‌های پیشین می‌کنیم. پس از سازش‌های دمکراتیک همیشه نهادهای دمکراتیک و سازوکارهای دمکراتیک که ادامه‌ی اراده و خواست ما هستند در کاراند و بر خواست‌ها و گفت‌وگوهای ما بند می‌زنند. اگر اختلافی در میان باشد که همیشه هست، این نهادها، قوانین، داورها و داوری‌های دمکراتیک‌اند که رفع اختلاف می‌کند و به گونه‌ای موقت - اما انعطاف‌پذیر، قابل نقد و اصلاح – به پایان گفت‌وگو فرمان می‌دهند.

در جهان پیشادمکراسی که جهان آشنای ماست طبیعی است همه‌ی گفت‌وگوها کم‌و‌بیش در مدار نکوهش بازداشت آسانژ بچرخد. ایرانیان - که هنوز تجربه‌ی دمکراتیک پیروز و مانده‌گاری نداشته اند - به گونه‌ای چیره‌ به این دست رفتارها مشکوک‌اند؛ گاهی پیشاپیش نسخه‌ای یا بیانیه‌ای هم در نفی و نهی آن آماده در چنته دارند؛ و حتا عجیب نخواهد بود اگر گفت‌وگوها سرانجام به انگاره‌های رنگارنگ نیرنگ کشیده شود. چه، چنین انگاره‌های در جان خود ساده‌کردن جهان بسیار پیچیده‌ی ما را می‌پرورند و برای ما که در مسوولیت‌ناپذیری بر سر تاریخ شکست خود، کم نظیریم بسیار مطلوب و راحت‌الحلقوم‌اند.

جهان پیش از دمکراسی جهان پیش از سازش، جهان گفت‌وگوهای بی‌پایان و پایان‌های ناپایدار است. جهان پیش از دمکراسی جهان خلق‌های تنگ و خلق‌های بی‌قرار، "جهان آزادی از" شر برادران بزرگ‌تر و دانایان کل است. مساله‌ی اساسی همین جاست! دست کم چهل سال یا گاهی چهارسد سال به درازا می‌انجامد تا آن خلق‌های بی‌قرار و خلق‌های تنگ امید خود را به خیر آن برادران بزرگ‌تر از دست بدهند و دست‌کم مشروطه‌خواه شوند؛ خطر تن دادن به اراده‌ی برادر بزرگ‌تر دیگری را نپذیرند و آماده‌گی ایستادن برفراز پاهای شکننده‌ی خود را بازیابند.

برای ما که از تاریخی پاره‌پاره و ناپیوسته رنج می‌بریم، در گفت‌وگوهای بی‌پایان و بی‌شمار آواره‌ایم. بی‌خانمان‌ایم، ناامید و بی‌چاره‌ایم؛ برای ما که هنوز از سنگینی بار یک برادر بزرگ‌تر شانه خالی ناکرده به برادر بزرگ‌تر دیگری امید می‌بندیم و به بار و ادبار او شانه می‌دهیم؛ برای تاریخ بی‌قراری - که به آسانی و گاهی ناگزیر - از انقلابی به انقلابی دیگر می‌غلطد، البته درک "آزادی در" و جهان پس از دمکراسی بسیار دشوار است.
جهان پس از دمکراسی جهان سازش و حوصله است که ما از هر دو بی‌بهره یا کم‌بهره ‌ایم. اشتباه نشود تن دادن به ذلت و خواری در اشکال گوناگون استبداد و جنک و خشونت و انقلاب حوصله‌ی سالم و هاضمه‌‌ی فراخ نیست.

پس از دمکراسی نهاد، قانون و روال جاری است؛ پس از دمکراسی تن دادن به داوری قانون و نهادهای مربوطه حاکم است. پس از دمکراسی حوصله‌ا‌ی فراخ برای شنیدن، امیدی روشن به سازش و تحملی بسیار برای پذیرش پایان‌های موقت گفت‌وگوها و تن دادن به داوری‌های گاهن ناگوار داور لازم است. پس از دمکراسی خراب کردن بازی، به هم زدن زمین و نادیده گرفتن داوری داور تحمل پذیر نخواهد بود. پس از دمکراسی باید به آن چه در کشورهای دمکراتیک "دو پراسس" نامیده می‌شود، احترام گذاشت و تن داد. پس از دمکراسی اگر با برآمد هر گفت‌وگو و سازشی مخالفیم باید با شیوه‌ای مناسب تلاش کنیم تا جامعه، نهادها و در نهایت رای‌دهنده‌ها متقاعد شوند و تغییر کنند.

پس از دمکراسی باید آزادی بیان را ذیل نهادها و آماج دیگری دید و گذاشت که سازش‌های دمکراتیک آفریده‌اند. به عنوان نمونه پس از دمکراسی باید نشر آزادانه‌ی خیر را با محدویت‌هایی که برای حفظ دمکراسی تعبیه شده است آشتی داد. باید به گونه‌ای هوشمندانه و سیال نسبت آزادی (پوشش‌های ارتباطی جامعه) و امنیت (پوشش‌های حفاظتی جامعه) را بازتعریف و نو کرد. میان آزادی و امنیت از یک طرف و میان اشکال گوناگون آزادی (همانند آزادی وجدان و آزادی بیان) از طرف دیگر به قول آمریکایی‌ها نسبت "ترید آف" حاکم است. به این معنا که نمی‌توان هر دو را هم زمان و هم‌وار افزایش داد. گاهی افزایش یک طرف در گرو قربانیدن بخشی از دیگری است. هیچ نسخه‌ی جادویی و رهیافت همیشه‌گی شفابخشی وجود ندارد. دمکراسی‌ها با پایداریدن توزیع قدرت در تلاش‌اند که نهاهای مناسبی برای نسبت‌سنجی سیال و توضیح شفاف این امور بیایند. دمکراسی‌ها هم نسخه‌ای آماده ندارند؛ آن‌ها راه رسیدن به نسخه‌های پایدار و هوشمند و سیال‌اند.   

در دمکراسی‌های امروز نهادهای حقوقی مستقل و محدود به حقوق بشراند، در نتیجه هنگامی که کسی به دادگاه خوانده می‌شود، یا به دزدیدن خبر متهم است، نمی‌تواند و نباید از حضور در دادگاه سرپیچی کند. وقتی می‌توان با وکیل در حضور هیات منصفه حاضر شد و به داوری دمکراتیک امید بست، جایی برای پناه بردن به کنسول‌گری اکوادور و دخیل بستن به ترس‌های پیش از دمکراسی و سازش نمی‌ماند. شوربختانه در هیچ یک از یاداشت‌های وطنی بر این رخ‌داد، جایی برای دمکراسی و حق و حقوق آن باز نشده است. انگار قهر ما از حکومت (از آن‌جا که حکومت‌ها هم‌واره در ایران تحمیلی و ناخواسته بوده‌اند) به طبیعت ثانویی ما دگردیسیده است.

مشکل به باور من از این هم پیچیده‌تر است؛ چه، اگر هسته‌ی سخت این پندار را در میان ایرانیان حلاجی کنیم، گاهی لازم است به تاریخ ایران باستان و استوره‌های ریشه‌دار ایرانی باز گردیم. ما ایرانی‌ها به گونه‌ای دردناک گرفتار دوگانه‌ی سازش‌ناپذیر نیک و بد ایم. نوعی وسواس روان‌نژندانه‌ی قومی و ملی که نمی‌گذارد - به قول نیچه - فراسوی نیک و بد بایستیم. و لابد طبیعی است که در هر جا ایستاده باشیم، خود را و جبهه‌ی خود را خیر مطلق معنا و درک می کنیم. عجیب نیست اگر ما ایرانی وقتی ناف خود را از مذاهب گوناگون می‌بریم با اشتیاق تمام خود را به دامن اخلاق می‌اندازیم. انگار زیستن بدون دایه برای ما انگارناپذیر است! ایستادن در آستانه‌ی مدرنیته دست‌کم به لحاظ اخلاقی و فلسفی نیازمند درآمدن به جهان پس از اخلاق هم هست؛ جهان تعادل و سازش؛ جهان خدایگان.

آدمی پیش از سازش - به قول اگزیستنسیالیست‌ها - به گونه‌ای دردناک آزاد است؛ از همین رو، وسواس مزمن ایرانی‌ها به خیر و شر را نباید مثبت و از جنس ایمان دید؛ چه، آن چنان که در اگزیستانسیالیسم آمده است این دست پندارها از جنس بدایمانی اند؛ بدافزارهایی که نمی‌گذارند ما یک بار برای همیشه روی پاهای خود بایستیم و سرشت و سرنوشت خود را برگزینیم. ایستادن بر فراز پاهای خود پیش‌نیاز هر گونه سازشی است. ایستادن در مقام داوری و داوریدن آغاز هر سازشی است. ایستادن بر فراز پاهای شکننده‌ی خود پایانیدن برهان و قاعده‌ی لطف و بحران‌های گونه‌گونه‌ی آن است. ایستادن بر فراز پاهای خود آغاز قید زدن بر آزادی‌های خود هم هست. آن که امکان سازش را پیشاپیش پس‌زده است مدنیت و توسعه را هم از خود رانده است. پناهنده‌گی در کشورهای دمکراتیک و لیبرال بی‌معناست؛ یا باید به سازش‌های پیشین تن داد یا با شجاعت مدنی و ایستاده‌گی شفاف جامعه را به سازش‌های جدید رهنمون شد. آن که ادعای شفافیت بیش‌تر دارد نباید کنار تاریکی بایستد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست