کارگران در پیکار علیه جهانی سازی
به مناسبت اول ماه مه روز جهانی کارگر
مسعود دانشجو
•
سوسیالیسم نوین باید خیلی انترناسیونالیستی تر از قبل بوده و به جهانی گرایی؛ آزادی خواهی، حقوق انسان ها، محیط زیست و حقوق زنان بیشتر از قبل ارج نهد. از جنبش های صلح طلبانه حمایت کند و در کنار انقلابات تحول طلبانه و مترقی کشورهای پیرامونی قرار بگیرد... در برابر گرایش های وایسگرایانه جهانی سازی سرمایه داری گرایش به جهانی شدن سوسیالیستی، که امری طبیعی و فرآیندی تاریخی است را طرح نماید
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱۰ ارديبهشت ۱٣٨۶ -
٣۰ آوريل ۲۰۰۷
نبرد کار و سرمایه از بدو پیدایش این دو شاهد پیش روی ها و عقب نشینی هایی برای طرفین نبرد در ابعاد خرد و کلان بوده است. فراز و نشیب این آورد لحظات تلخ و شیرین را برای طبقات متخاصم در بر داشته است. زمانی که طبقه کارگر متشکل و متحد، پرشور و باانگیزه بوده، اردوی سرمایه پا پس نهاده و امتیازات قابل توجهی را واگذار نموده. و آن گاه که پراکنده و متشتت و متفعل و بی انگیزه گشته نه تنها امتیازات کسب نموده را وا نهاده حتی به مواضعی پست تر از قبل هم رانده شده. این قاعده کلی با تفاوت هایی جزیی همواره حاکم بوده و از محیط کار گاهی چند نفره تا گستره ی جهانی شاهد این روند بوده ایم. زمانی که اردوی کار در بعد از جنگ جهانی در موضعی تهاجمی قرار داشت، با عقب نشینی بورژوازی در ابعاد جهانی امتیازات فراوانی را نصیب کارگران متشکل و باتجربه کشورهای کانونی و جنبش های رهایی بخش نمود. نقطه اوج این امتیازات در دولت رفاه کشورهای اروپایی غربی و امریکا تجلی یافت. با کاهش روحیه رزمندگی طبقه کارگر و با فروپاشی شوروی، سرمایه داری یورش خود را برای باز پس گیری امتیازاتی که به اجبار واگذار نموده بود را آغاز کرد. نقطه عطف این تحول را می توان شکست اعتصاب معدنچیان بورکشایر انگلستان در دهه ٨۰ پس از دو سالی اعتصاب ممتد دانست. مشت آهنین سرمایه داری توسط دولت تاچر آغاز دوران جدیدی از تهاجم سرمایه داری جهانی را نوید می داد، که با سیاستهای نئولیبرالی و و زیر لوای جهانی سازی و با شعارهای فریبنده خصوصی سازی، حذف محدویت های ملی، کوچک کردن دولت و سیاستهای تعدیل اقتصادی به غارت و استثمار کارگران و زحمتکشان پرداخت. با گذشت سه دهه از این روند کوس رسوایی این پرونده ضدبشری در جای جای گیتی به صدا درآمد.
جهانی سازی در نمامی ابعاد خود بر علیه کارگران و اکثریت انسانها بوده و سوای آن نابودگر محیط زیست و فرهنگ و هنر پیشرو و مردمی می باشد.
تاثیر جهانی سازی بر طبقه کارگر
جهانی سازی موجب افزونی شکاف طبقاتی گردید، نسبت این شکاف طی سی سال اخیر بیش از دو برایر افزایش یافته و این روند ویرانگر همچنان بی مهاپا پیش می تازد. تعداد میلیاردرهای جهان طی این مدت ۴ برابر گشته و به بیش از ۱۰۰۰ نفر افزایش یافته است. و این در شرایطی است که درآمد بیش از یک میلیارد انسان روزانه کمتر از یک دلار میباشد. منابع درآمدهای نجومی این طیف از سرمایه داران فراملیتی عمدتا سرمایه مالی به شکل سفته بازی، خرید و فروش سهام، تبدیل ارز، واگذاری اعتبار وام و... می باشد که اساساً نقشی در تولید و اشتغال نداشته و از ارزش افزوده کارگران ارتزاق می نمایند. فقر توده ای در میان پرولتاریای حوزه کانونی نیز شروع به انتشار کرده است.
با تعمیق روند جهانی سازی استثمار کارگران شدیدتر گشته، در اکثر جهان حقوق کارگران یا کاهش یافته و یا ثابت مانده و در هر حالت قدرت خرید آنها کاهش یافته. با توجه به تورم و سیر صعودی قیمتها، که در بعضی از کشورهای پیرامونی گاها نرخ تورم سه رقمی است کارگرانی که قدرت خرید آنها ثابت مانده جزو خوشبخت ترین ها محسوب می شوند. علیرغم کاهش و یا عدم افزایش دستمزدها سرمایه داری فرا ملیتی به انحاء مختلف با افزایش ساعات کاری، بالا بردن راندمان کاری با افزایش سرعت کارکرد کارگران، حذف مرخصی ها و تعطیلات قانونی و غیره بر شدت استثمار افزوده. بار آوری هر کارگر از سال ۱۹۶۵ به بعد دو برابر شده است. کار روزانه ۱۲ تا ۱٨ ساعت در آسیا و افریقا خصوصا در مناطق آزاد تجاری که تحت کنترل و نظارت دولتی نمی باشند به امری رایج تبدیل گشته است.
استثمار وحشیانه در مناطق آزاد تجاری نمود بارز و آشکار پروژه جهانی سازی است. رشد بیماریهای روانی و اعتیاد به مواد مخدر در بین کارگران مناطق آزاد تجاری که از هرگونه تفریح و استراحت و مرخصی و تعطیلات بی بهره اند چنان ابعاد گسترده ای به خود گرفته که جامعه شناسان و روانشناسان را شدیدا نگران ساخته است. منطقه آزاد نفتی عسلویه در کشورمان نمونه بارزی از این فرایند جهانی سازی است، که معضلات یاد شده در عرض چند سالی که در این منطقه پا گرفته به شکل سرطانی گسترش یافته است. بکار گیری نیروی کار ارزان کشو.رهای پیرامونی شیوه ای دیگر است برای استثمار بیشتر کارگران.
بیکاری همزاد سرمایه داری است. ارتش بیکاران ضامن بقای سرمایه داری و تضمین گر کسب سودهای نجومی سرمایه داران است. هم اکنون ٣۰ در صد کارگران جهان یعنی چیزی در حدود ۱۲۰ میلیون نفر بیکارند و میلیون ها نفر از آنها امید خود را برای یافتن کار از دست داده اند. سرمایه داری با این استدلال که استخدام مادام العمر موجب کاهش کارآیی خواهد شد قرار داد های موقت ، نیمه موقت و کار در خانه را گسترش داده است. گسترش کار هایی مانند دستفروشی و غیره از عواقب بیکاری های گسترده ناشی از جهانی سازی است.
تقسیم کار جهانی جدید صرفا الگوی نابرابری و محرومیت جهانی را از نوسازمان می دهد، نه این که آنها را اصلاح کند. همزمان با گسترش بیکاری شرایط کاری نیز بدتر شده و کار فرما یان هر آن که اراده کنند می توانند کارگران را اخراج کرده یا بکار گیرند، دستمزد حداقلی در کار نیست وبیمه بیکاری هم پرداخت نمی شود . حذف کارکاههای زیر ۱۰ نفر در کشورمان گامی در راستای پیوستن به W.T O و همگام شدن با جهانی سازی است .
علیرغم اینکه نئولیبرالیسم در پی فرو ریختن تمامی مرزهای ملی برای گردش سرمایه جهت کسب سود بیشتر می باشد، از آزادی حرکت نیروی کار ممانعت بعمل می آورد. در این راستا سوای محدودیت های حقوقی، مجموعه ای از مناسبات شخصی و اجتماعی فرهنگی و حتی روان شناختی باعث می شود که کار هیچ گاه به اندازه سرمایه متحرک و سیار نباشد. حدود یکصد میلیون انسان بیرون از کشورهای خود زندگی می کنند که معادل ۶/۱ در صد کل جمعیت جهان است، که همه ی آنها را نمی توان در ردیف مهاجران اقتصادی قرار داد. بخش عمده ای از آنها پناهندگان سیاسی و مهاجرین می باشد. هر چند که پنج تا پانزده در صد کل جمعیت اروپای غربی را کارگران مهمان تشکیل می دهند هنوز هم تعداد مهاجرین کمتر از قرن نوزدهم است . اگر کارگران با مهاجرت به مناطق جدیدی بتوانند به وضعیت راستین خود برگردند و از قید از خود بیگانگی رها شوند، آنگاه کنترل سرمایه داری به منبع تامین کار تضعیف می گردد. و از این رو جهانی شدن کار و آزادی نحرک نیروی کار از خواستهای اساسی کارگران محسوب می گردد.
مسئله ی حفظ محیط زیست به مسئله ی مهمی در مبارزه با جهانی شدن تبدیل گشته. حرص سرمایه داری برای کسب سود بیشتر، غارت و استثمار طبیعت و کره زمین را در پی داشته، رشد کاذب فرهنگ مصرف گرایی نابودی محیط زیست غارت منابع طبیعی و تولید زباله های متنوع ، پس مانده های شیمیایی و اتمی، تولید گازهای گلخانه ای را موجب گشته از این رو کارگران نمی توانند فعالین محیط زیست را در مبارزه خود علیه سرمایه داری و جهانی سازی سرمایه داری فراموش کنند. کارگران بایستی در پیوند هر چه بیشتر با جنبش های ضد جهانی سازی از جمله طرفداران محیط زیست، حقوق زنان، طرفداران صلح، جنبش های ضد نژاد پرستی و ... قرار گرفته و نقشی اساسی و کانونی را ایفاء نمایند. هر چه این نقش پر رنگ تر شود جهت گیری جنبش نیز رادیکالییزه و ریشه ای تر خواهد شد.
مبارزات کارگری همواره به دموکراسی عمق و معنا بخشیده، کارگران برای تعمیق شعور و آگاهی طبقاتی اش ملزم به تمرین حقوق دموکراتیک خود و مبارزه برای دموکراسی می باشند. و برای کسب حقوق صنفی، دموکراسی ضرورتی اجتناب ناپذیر است. سرمایه داری در پی محدود ساختن توانایی های کارگران در عملکرد های سیاسی و تقلیل آنها به رای دهندگان صرف می باشد . سرمایه داری حدی از دموکراسی را برای کارگران مجاز می داند که تنها در روزهای انتخاباتی از بین نمایندگانی که خود گلچین کرده است، یکی را انتخاب کنند. و از نفوذ دمکراسی در لایه های اجتماعی خصوصا در بین کارگران و زحمتکشان بیم دارد. برای مثال ۰.۵ درصد ثروتمندان امریکایی ٨۰ درصد از قدرت سیاسی را در دست خود دارند.
از پی آمدهای مهم جهانی سازی فشار به اتحادیه های کارگری و تضعیف همبستگی و اتحاد کارگران در سطح ملی و جهانی است . اتحادیه های کارگری در ضعیف ترین موضع خود در یک قرن گذشته قرار دارند. سه چهار دهه قبل که جنبش کارگری به لحاظ حرکتی در راس مبارزات ضد سرمایه داری قرار داشتند، امروزه این نقش را به جنبش های محیط زیست، فمنیستی و صلح واگذار نموده اند. رشد علوم و بکار گیری تکنولوژی های روباتیک و خود کاره گی موجب کاهش قدرت کارگران صنعتی گشته . سرمایه داری فرا ملیتی با توسل به پیمانهای چند جانبه ای چون نفتا و مهمتر از آن سازمان W.T.O. امکان جابجای سرمایه گذاری های خود از کشوری به کشور دیگر را یافته و در صورت حرکت های جمعی کارگران با انتقال کارخانه به مناطق آزاد خصوصا در کشورهای پیرامونی ، اتحادیه ها را در شرایط آچمز قرار می دهد، که نهایتا به تقابل کارگران و اتحادیه ها می انجامد. یا قدرت رزمندگی سلب و رادیکالیسم سندیکایی را تضعیف می نماید.
علیرغم تمامی یورش های سرمایه داری باور به مبارزه طبقاتی حتی در کشورهای کانونی هر روز بیشتر از قبل می گردد این انگیزه بالقوه اگر به حرکت در آید تمامی سد های مستحکم سرمایه داری را در هم خواهد کوبید. رشد ارتش صنعتی فعال در کشورهای پیرامونی و نیمه پیرامونی و پرولتریزه شده بخش بزرگی از روشنفکران و دانشمندان موسوم به یقه سفید ها توان طبقه کارگر را در مبارزه طبقاتی افزون تر ساخته است.
جهانی سازی بیانگر جنگی در ابعاد جهانی مابین اقلیتی ثروتمند و اکثریتی تهیدست می باشد، که تمامی مردم کره زمین را درگیر خود ساخته و کسی را یارای گریز نیست. خیل عظیم و میلیاردی توده های فقیر و زحمتکش متحدین طبیعی کارگران در مبارزات آنها علیه سرمایه داری است. و بایستی خود کارگران با تشکل یابی و اتحاد با جنبش های ضد سرمایه داری غیر کارگری جبهه ای وسیع و جهانی را علیه سرمایه داری جهانی و فرا ملیتی براه اندارند.
انترناسیونالیسم
از آنجایی که حذف استثمار فرد از فرد با نابودی سرمایه داری امری اجتناب ناپذیر است. همچنین استثمار ملتی توسط ملت دیگر که اساسأ متمولین و سرمایه داران آن ملت را شامل می شود، هم از بین خواهد رفت. از این رو بایستی مبارزات ملی و خواست های ملی خلقها را با خواست های طبقاتی کارگران پیوند زد، و این امر مهم و بدیهی را برای آنها توضیح داد که تامین منافع ملی آنها صرفا در گرو حل مسئله بهره کشی انسانها از یکدیگر است. این امر در راستای منافع توده های کار و زحمت تحقق نخواهد یافت، مگر با سلب مالکیت خصوصی سرمایه داران به نفع کل جامعه و برقراری مالکیت اجتماعی بر ابزار تولید و زمین. ولی به هر حال نمی توان یه یهانه مبارزه طبقاتی مبارزه ملی را فراموش نمود. راه کار منطقی پیش برد مبارزه طبقاتی و ملی به موازات هم البته با محوریت مبارزه طبقاتی می باشد.
در شرایطی که طبقه کارگر از لحاظ جغرافیایی پراکنده تر، از لحاظ فرهنگی ناهمگون تر، از لحاظ قومی مذهبی متنوع تر، از لحاظ نژادی لایه لایه تر و از لحاظ زبانی تکه تکه تر است، و در شرایطی که همبستگی و یکپارچگی طبقه کارگر نسبت به سرمایه داری عقب مانده تر است، احیاء سنت های انتر ناسیونالیستی و همبستگی کارگران جهان امری ضروری و عاجل بشمار می رود. در شرایطی که انسانها در راستای خطوط طبقاتی فرا ملیتی قشر بندی می شوند و کار دستمزی هر گونه خصلت ملی را از کارگران زدوده و سرمایه داری فرا ملیتی تمامی مرزهای ملی را برای استثمار کارگران جهان در هم نوردیده، تامین منافع کارگران صرفا در چهار چوب مرزهای ملی امری ناشدنی و غیر ممکن است. طبقه کارگر جهانی شکل گرفته و باید فارغ از مرزهای ملی کارگران خود به ملتی واحد و فرا ملیتی تبدیل شوند. انتر ناسیونالیسم یگانه پاسخ ممکن برای این منظور می باشد هر چند پس از تهاجم جدید جهانی سازی سرمایه داری در دوسه دهه اخیر بازسازی انتر ناسیونالیسم پرولتری کار ساده ای نیست .
انترناسیونالیسم جدید نمی تواند به سنتت های گذشته بی تفاوت باشد و در عین حال نبایستی در چنبره آن اسیر شود. نه انتر ناسیونالیسم متکی به سوسیال دموکراسی غربی و نه سوسیالیسم شوروری پاسخ کامل و کافی به انتر ناسیونالیسم جدید نیست. انترناسیونالیسم جدید باید معتقد به سوسیالیسم به عنوان نظامی اجتماعی و نافی استثمار و مالکیت شخصی و به عنوان مدلی مطلوب برای رسیدن به خواستهای کارگران باشد. سوسیالیسم نوین باید خیلی انترناسیونالیستی تر از قبل بوده و در گروه بندی های منطقه ای نیز سهیم و دخیل باشد و به جهانی گرایی؛ آزادی خواهی، حقوق انسان ها، محیط زیست و حقوق زنان بیشتر از قبل ارج نهد. از جنبش های صلح طلبانه حمایت کند و در کنار انقلابات تحول طلبانه و مترقی کشورهای پیرامونی قرار بگیرد، و از مبارزات گسترده ی ترقیخواهانه کشورهای نحت حاکمیت دیکتاتوری حمایت کند. در برابر گرایش های وایسگرایانه جهانی سازی سرمایه داری گرایش به جهانی شدن سوسیالیستی، که امری طبیعی و فرآیندی تاریخی است را طرح نماید. صف خود را از گرایش های ارتجاعی ضدسرمایه داری، همچون بنیادگرایی مذهبی و ملی گرایی شونیستی جدا سازد.
۱۰ اردیبهشت ٨۶
|