سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

یک دسته کلاغ


لقمان تدین نژاد


• از گوشه‌‌ی همین میدان بود
که درشکه‌چیِ سالخورده مرا برداشت
شلاق کشید بر اسب سیاه
و دور شد در سرازیری ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۹ خرداد ۱٣۹٨ -  ۱۹ ژوئن ۲۰۱۹



از گوشه‌‌ی همین میدان بود
که درشکه‌چیِ سالخورده مرا برداشت
شلاق کشید بر اسب سیاه
و دور شد در سرازیری
در برابر نگاه‌های بی‌تفاوت خیلِ ناداران
که در شلوغی‌های بازار کهنه‌فروشان
به دنبال تن‌پوش‌های کمی آبرومندتر می‌گشتند
بوی چرم کهنه می‌داد درشکه
و مسافرانی که ‌آنها نیز ،
همین راه را رفته بودند،
با همین درشکه،
در چنین روزی،
رفتگران شهرداریِ منطقه‌ی سیزده
آسفالت را شسته باید باشند
ساعتی پیش از سپیده
از آثار اسبِ سیاه ،
درشکه‌ی کهنه،
و بازار کهنه‌فروشان،
و همین تردید مرا بر می‌انگیزد

برای اَرانی می‌گشتم
میان عارف و عشقی و افسران
یک دسته کلاغ پر کشیدند قارقار کنان
از میان گورهای ساکت با متانت
رفتند نشستند رو به من
بر چنار هزار ساله،
بامِ امامزاده،
علفِ باغچه،
هم‌آوا هیاهو سر دادند
که من به ندرت سر در‌آوردم
و هرچه فکر کردم نفهمیدم
جوی پای دیوار از کدام قنات می‌آید
و چه احساسی دارد از بچه‌های لاغر اندام
که تا زانو‌ در آن رفته
فریاد شوق می‌کشیدند
شتاب می‌کرد،
آهنگی می زد،
می‌رفت تا جالیز‌های فقیرانه
پیچ می‌خورد،
پیچ می‌خورد،
و آن دورترها فرو می‌رفت در زمین‌های سنگلاخی
پشت دیوارِ شکسته‌ی آغل


رفتگران شهرداری،
آسفالت را شسته باید باشند ساعتی پیش از سپیده،
و من دیگر یقین ندارم
که اگر «من نیز روزگاری»
از این خیابان گذر کرده‌‌ام
یا تا زانو رفته‌ بوده‌ام
در جوی پای دیوار گورستان
و یا اگر آرامگاهی بوده است
با آدمیانی بزرگوار
تنها حقیقت من اما،
انتظارِ کوتاهی بود کنار میدان
تا که درشکه‌‌ی سیاه تِلِق تِلِق کنان
ظاهر شود از بالاهای خیابان
مرا بردارد درشکه‌چیِ سالخورده ،
اسب سیاه را هی کند،
و هرچه دورتر و دورتر شود
در سرازیری

‫‫لقمان تدین نژاد‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
‫‫آتلانتا، ۲۴ مه ۲۰۱۹‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست