سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

از مستندِ "ابراهیم گلستان - نقطه سر سطر" تا مستند "قدیس"- علی ستاری



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٨ مرداد ۱٣۹٨ -  ٣۰ ژوئيه ۲۰۱۹


 

                                                    هر گاو گند چاله دهانی
                         از مستندِ "ابراهیم گلستان - نقطه سر سطر" تا مستند "قدیس"



١- مستندِ "ابراهیم گلستان - نقطه سر خط"

ابراهیم گلستان در کاخی با ٨٣ اتاق زندگی می کند ولی
نه با ویژه گیهای یک إشراف زاده بلکه با خصلتهای یک اخوندزاده .
   اخوندزاده گی رگه های خود را در جای جای مصاحبه اش به رخ می کشد. اما کینه توزانه ترین انها را به سوی احمد شاملو شلیک می کند، چرا؟
بسیار ساده است اگر به گفته هایش با کمی دقت گوش کنید . ساده است اگر شاملو را در "آستانه " ای ببینید که سالهاست از ان عبور کرده - از آستانِ دری که کوبه ندارد، و گلستان را در آستانِ کاخی با ٨٣ اتاق با دیوارهایی که هیچ صدایی راهی به نفوذ در ان ندارد!
شاملو در " آستانه " رفتن به ما هزار و یک نشانه می دهد که از کجا امده ، ریشه در کجای تاریخ داشته، از چی بودن خود بیزار است، به چه چیز شدن خود می بالد،عشقِ به آیدا به کجا رسانیده اش، چرا فقط زمانی که او نام کوچکش را صدا می زند ، آن نام زیباترینِ نامها می شود
   شاملو شناسنامه دارد، ابراهیم گلستان چه؟ شاملو در جای جای زندگی اجتماعی - سیاسی اش موضع دارد چه خوشامدِ منِ نوعی باشد یا نه ، گلستان چه؟
شاملو عشق زمینی به معشوق را در شعرش اشکار می سازد ، فریاد بر می کشد که همه چی با او اغاز شد. ندا می دهد که اگر در اوج فروتنی سر به اسمان می ساید ریشه در کجا دارد ، ابراهیم گلستان نه !
گلستان حتی در یک قدمی گور هم سخن نمی گوید . در بسیاری جاها این به اصطلاح روشنفکران کشته مرده او هستند که از رازهای سر به مُهر او رمزگشایی می کنند. در سینما ، ادبیات و رابطه عاشقانه اش با فروغ .
      در این مورد اخر هم شما از فروغی که پنجاه سال پیش رفته است ، بیشتر می توانید سخنی بشنوید تا ابراهیم گلستان ! چرا؟
ساده است . ابراهیم گلستان اگر لب به سخن بگشاید از برج عاج ٨٣ اتاقه اش به کویر خاکی نزول کرده و لخت و عور می شود . کویر خاکی مسئله او نیست ، عریان شدن در مقابل خیلِ سینه چاکان هست که او را " محتاط در مرزهای افتاب ًً می سازد.
به احتمال قریب به یقین همین مستند (ابراهیم گلستان- نقطه سر سطر) نمایش داده شده در صدای امریکا راهم اگر گلستان دیده باشد ، حالش از خودش و مصاحبه کننده و صدای امریکا به هم خورده است . چرا که در جای جای همین مستند هم شما می توانید ببینید که مستند سازِ مجیز گو به هزار و یک شیوه متوسل می شود که شاید دو کلمه حرف و حدیث قابل بحث و گفتگو از او در اورد و موفق نمی شود
   اخوندزاده اشرافی ما دُم به تله مستند سازِ ساده لوحی که موفق به ورودِ به کاخ ٨٣ اتاقه او شده نمی دهد. او زرنگ است . با خود می گوید این برجِ عاج را به سادگی بدست نیاورده ام که با گفتگو با مستندسازِ " خری"( این کلمه ای ست که اقای گلستان در همین مستند در رابطه با مستند ساز بکار می برد) مانند این بخواهم بر باد بدهم !
تنها جایی که شما برقِ نگاه، درد وافسوس را در او می ببینید جایی است که با افسوس از فروش خانه اش در لندن به یک میلیون پوند و قیمتِ ١٢ میلیونی فعلی اش سخن می گوید . و یا در جایی که از هوش و ذکاوت خود در بورس بازی و سرمایه گذاری در ان سخن می گوید. با ذوق و شوق توضیح می دهد که چگونه با دست خالی در بورس به خرید و فروش سهام مشغول شد و پولهایش را در بانک پس انداز نمود. طرفه انکه اگر کنجکاوی در تاریخ های بورس بازی اقای گلستان بکنید به احتمال زیاد همزمان می شود با دورانی که شاملو در ایران با جان کندن کتاب جمعه را بیرون می داده است.
گلستان در مورد مرگ فرزندش هم حتی یک آه نمی کشد. اما افسوسِ فروش خانه اش را در لندن براحتی بروز می دهد. وقتی مستند ساز از کاخی که در ان نشسته سخن می گوید و از او می پرسد که در اینجا ایا راحتید ، ضمن تایید تاکید می کند که خیلی خوب است چرا که صدایی از بیرون به درون راه ندارد! .
ساختار ذهنی کاخ نشین ما نیز به همانگونه است. ذهنی که سالهای سال است بر برج وباروهای ساختگی خود چمباتمه زده ، شرابِ نابِ فرانسوی می نوشد و شاملو را به اصطلاح نقد می کند و به سخره می گیرد که در کتابِ کوچه ، کتابِ هفته ، کتابِ جمعه و مجموعه ای از اشعار و مقاله و ترجمه عریان عریان در مقابل ما در "کوچه" ایستاده است .
   شاملو چه هیزمِ تری به فیلم سازِ "خشت و آینه" فروخته است که مستحق این همه کینه توزی و نفرت است؟ اگر به تاریخِ زندگی هنری ، اجتماعی ، سیاسی هر کدام نظری بیافکنیم، جواب دور از دسترس نیست.
    شاملو هیچوقت منکر فرو افتادن خود در مقاطع مختلف زندگی اجتماعی سیاسی خود نبوده است . چه در سن شانزده سالگی اش و طرفداری از المان هیتلری و به زندان افتادنش به دست متفقین و یا گرایشش به حزب توده و رفتن به زندان بعد از کودتا و یا فیلمنامه فارسی نویسی اش.
فروافتادن و بر خاستن در یک برهه تاریخی از زندگی اجتماعی سیاسی یک فرد حتما داری اهمیت است ،اما مهمتر از ان و صد چندان مهمتر انکه شاملو در منجلاب در جا نزد و مانده نشد و فریاد زد که :
    من از فرو رفتن تن زدم
شاملو با سروده ها و نوشته های خود پژواک صدای ارمانخواهان و مبارزین در ادوار مختلف تاریخی و در میان توده های کار و زحمت شد. او با جبهه گیریهای خود در سربزنگاه های تاریخی تعلق خود را به ارمانخواهن تاریخ ثابت نمود و خشم و نفرت خود را به کاسه لیسان قدرت ابراز نمود .
   انزمان که فیلمِ ابراهیم گلستان برای دربار و مقامات دولتی خصوصی نمایش داده میشد ، شاملو برای چریکهای فدایی ، مهدی رضائی ، خسرو گلسرخی و بسیاری مبارزان دیگر می سرود:
    " ما بی چرا زندگانیم
         انان به چرا مرگ خود اگاهانند"
دور از ذهن نیست اگر بگوییم که ابراهیم گلستان خود را در جماعت بی چرا زندگان می بیند که این چنین نسبت به شاعر ازادی خشم و کینه ونفرت می ورزد. او حتی به زندان افتادن شاملو در حمایت از المان هیتلری را هم به سخره می گیرد و می خواهد این "افتخار" را از شاملو دریغ نماید !
عقده های سالیان دراز مانده بر دل را استفراغ می کند و مستند سازِ "خر" و ماله کشانِ مسعود بهنودی روشنفکر مآب بی بی سی فارسی هم بر ان ماله می کشند.
اما بی انصافی نباید کرد . گناه این همه بی شرمی فقط بر گردن امثال ابراهیم گلستان ها نیست . نه ، این یک وجه قضیه هست .
از طرف دیگر در این دنیای به اصطلاح نقد و گفتمان روشنفکرمآبانه انهم بر بستر مادی هر چه بیشتر شکاف طبقاتی ، گرسنگی گرسنگان و شکم باره گی هر چه بیشتر استثمارگران از نقشِ ان چپِ "رادیکالی" که روزگاری " بز روِ طوع و خاکساری " نشده بود و از "فرورفتن تن می زد" به گندابِ دمکراسی خواهی و خاکستری دیدنِ همه چیزِ این بیدادِ زمانه ، نمی شود و نباید به راحتی گذشت .
ابراهیم گلستان بر بستر چنین دورانی است که توان ان را می یابد که وقاحت را به کمال رسانده و" خشتِ" گلین خویش را بر " آینه" زُلالِ بامدادِ شاعر بکوبد .

٢- مستندِ "قدیس"

بدونِ دیدنِ مستندِ " ابراهیم گلستان - نقطه سر خط" بیننده متوجه تیز هوشی مستند ساز اطلاعاتی - امنیتی جمهوری اسلامی در استفاده از متریالهایی که امثال ابراهیم گلستان در اختیار انان قرار می دهد نخواهد شد.
متریالهایی که با وقاحت به مستند سازِ اطلاعاتی این اجازه را می دهد که مستندِ خود را به نیما که دستش از دنیا کوتاه است و ابراهیم گلستانی که سُر و مُر و گُنده در کاخِ خویش نشسته است تقدیم کند و او را نمادِ "فریاد" معرفی نماید. مستند ساز با استفاده از مستندِ "شاملو شاعر ازادی" و "کلام اخر" ساخته مسلم منصوری با زیرکی به بیننده القا می کند که گویا کارگردان این دو مستند اقای بهمن مقصودلو ست. از این جعل سازی ها که بگذریم اتفاقا مستند سازِ "قدیس" به خوبی می داند که تاریخ سازی جعلی خویش را با استفاده از کدام جریانها وچهره های سیاسی ادبی ساخته و پرداخته نماید.او بخوبی می داند که حافظه تاریخی نسل امروز را در کدام نقطه باید که مخدوش و بی هویت بسازد .ردِ این تاریخ سازی های جعلی را در کتابها و مقالات و ویژه نامه هایی که در مورد چریکهای فدایی خلق ، امیر پرویز پویان ، پرویز قلیچخانی و بسیار کسان دیگر می توان دنبال کرد تا رسید به مستندِ "قدیس" .
دقیقا سیستم اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی به سراغ قدیسانِ جامعه ای می رود و به تخریب انان می پردازد که با وجود عدمِ حضور فیزیکی ، وجود و حضورِ ارمانخواهی هایشان را توده ها در بستر مبارزات جاری در سطح جامعه فریاد می زنند.
به تاریخ ها نگاه کنید . مرداد، ماهِ از " آستانه" عبور کردنِ احمد شاملو همزمان با اغاز سربدار کردنِ هزاران هزار جانِ شیفته ای ست که شاملوی شاعر به انان لقبِ " زیباترین فرزندان افتاب و باد" داد و سرود :
    " باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد
         که مادرانِ سیاه پوش
- داغ دارانِ زیباترین فرزندانِ افتاب و باد -
    هنوز از سجاده ها
             سر بر نگرفته اند "
مرداد هر سال شاملو بر می خزد تا جنایتِ مرداد ٦٧ را یاداور شود
نه بامدادِ شاعر "جخ امروز از مادر نزاده " است
بگذار "کاخ نشینانِ فرنگی "و مستند سازانِ "فرنگی کار"
عوعو کنند .

علی ستاری
مردادِ ١٣٩٨


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست