سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

کنفدراسیون، جنبش دانشجوئی
ساواک شاه و روزنامه کیهان (۵)


دکتر منصور بیات زاده


• مطالبی در باره تاریخچه کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی ـ اتحادیه ملی (افشاگری در باره تحریف تاریخ از سوی جاسوس ساواک و نویسندگان کیهان چاپ تهران) ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱٨ ارديبهشت ۱٣٨۶ -  ٨ می ۲۰۰۷


همانطور که در بخش چهارم این نوشته اشاره رفت بعد از پایان یافتن کنگره سوم کنفدراسیون در لندن، در روز چهاردهم دیماه ۱٣۴۲ (چهارم ژانویه ۱۹۶۴) تظاهراتی با شرکت تمام نمایندگان کنگره علیه سیاست و عملکردهای سرکوبگرانه رژیم محمد رضاشاه پهلوی در لندن برگزار شد. بنظر من بی جا نباشد قبل از اینکه خواسته باشم به افشای دروغهای جاسوس ساواک شاه که در حقیقت چیزی جزافشای دغلکاریهای دستگاه تبلیغاتی آقای «حسین شریعتمداری» نیست ادامه دهم،از چندتا تظاهرات اعتراضی که از سوی فدراسیون های دانشجویان ایرانی در اطریش ، ایتالیا و ایالات متحده آمریکا ، تشکلات وابسته به کنفدراسیون جهانی در رابطه با سفر شاه به آن کشور ها که بعد از سرکوب قیام ۱۵ خرداد ۱٣۴۲ برگزار شد ، نام ببرم و برای خوانندگان این نوشته توضیح دهم که در آن مقطع تاریخی ، این تشکیلات و اعضای کنفدراسیون جهانی بودند که به افشای عملکردهای سرکوبگرانه رژیم شاه دست زدند، همان « تشکیلاتی» که آقای حسین شریعتمداری با کمک جاسوس ساواک شاه و عده ای از نویسندگان کیهان ـ تهران ، کارزار تبلیغاتی بر پایه دروغ و اتهام و جعل واقعیات بخاطر وارونه جلوه دادن تاریخچه افتخار آمیز آن سازمان براه انداخته بودند.
آیا آقای حسین شریعتمداری و نویسندگان کیهان ـ تهران ، اصولا اطلاع دارند و می دانند که بعد از سرکوب خونین   قیام ۱۵ خرداد ۱٣۴۲ و حمله کماندوهای شاه به صحن دانشگاه و حوزه فیضیه درقم و دستگیری تعداد زیادی از فعالان دانشجوئی ، سیاسی و مذهبی که در نتیجه ، جامعه سیاسی وطنمان ایران به یک گورستان تبدیل شده بود و محمد رضا شاه پهلوی در سایه توپ و تانگ و مسلسل خود را «قدرقدرت » تمام عیار می دانست ، این سازمانهای دانشجوئی وابسته به تشکیلات کنفدراسیون جهانی بودند که با مبارزات و افشاگری های خود، کارزار بزرگ مبارزاتی علیه شاه در کشورهای اروپائی و ایالات متحده آمریکا بپا کردند و از آن طریق به پایمال شدن حقوق قانونی ملت ــ حقوق در نظر گرفته شده در قانون اساسی مشروطیت ــ ، توسط رژیم شاه اعتراض کردند؟
در هنگام سفر محمدرضاشاه پهلوی به کشور اطریش ــ حدودأ ۷ ماه بعد از سرکوب قیام ۱۵ خرداد ــ ، این اعضای کنفدراسیون بودند که موفق شدند تا در شهر وین تظاهراتی در جلوی هتلی که شاه در آن محل اقامت داشت و همچنین تظاهرات بزرگی در جلوی سفارت ایران در روز ۲ بهمن ۱٣۴۲ ( ۲۲ ژانویه ۱۹۶۴ ) برپا کنند و ازآن طریق اعتراض خود را به وضعیت استبدادی و خفقان حاکم بر ایران اعلام دارند.   
اتابکی سفیر شاه، فردی که به خود اجازه داده بود تا در سال ۱۹۶٣ پاسپورت فعالان دانشجوئی را تمدید ننماید و از آن طریق برای عده ای از دانشجویان در گرفتن اجازه اقامت و بخصوص گرفتن اجازه کار، مشکل ایجاد نماید ــ امر نابخردانه ای که اعتراض و مقاومت دانشجویان را در آنزمان با خود بهمراه داشت ــ ، (۵۵) مجددأ کوشش می نماید تا با کمک مأمورین ساواک و پلیس اطریش در بین دانشجویان وحشت اندازد تا شاید از آن طریق بتواند جلوی هرنوع تظاهرات علیه شاه در کشور اطریش را بگیرد. در رابطه با آن توطئه بود که پلیس شهر گراتس از فعالان اتحادیه دانشجویان ایرانی آن شهر کتبأ تعهد گرفته بود، تا مدت زمانیکه شاه در اطریش اقامت دارد، آنها محدوده شهر گراتس را بدون اجازه پلیس ترک ننمایند ، باوجود این عده ای از ایرانیان عضو اتحادیه گراتس که همچنین از هواداران گروه های سیاسی (جبهه ملی ، حزب توده، جامعه سوسیالیست ها) بودند ، بخاطر مقاومت و مقابله با آن سیاست ، شبانه (دوم بهمن ۱٣۴۲ ) به شهر وین مسافرت می کنند تا در جلوی هتل محل اقامت شاه در شهر وین ، دست به تظاهرات بزنند و با دادن شعار « مرگ بر شاه، زنده باد مصدق» ، مخالفت خود را با سیاست سرکوب و ترور رژیم محمد رضا شاهی اعلام دارند. (۵۶)   
در طی تظاهرات اصلی دانشجویان ایرانی که از سوی هیئت دبیران فدراسیون اطریش با همکاری اتحادیه دانشجویان ایرانی در وین در تاریخ دوم بهمن ۱٣۴۲ ارگانیزه شده بود، در اثر توطئه «اتابکی » سفیر شاه و برخی از کارکنان سفارت و مأمورین ساواک ، پلیس اتریش به صفوف تظاهر کنندگان در جلوی سفارت ایران در وین حمله می کند و بسیاری از دانشجویان را مجروح می نماید. جمعأ تعداد ٣۱ تن از تظاهرکنندگان ایرانی در وین از سوی پلیس بازداشت می شوند. اتحادیه ملی دانشجویان اطریش و سازمانهای دانشجویان یونانی و عرب بخاطر آزادی ٣۱ تن دانشجویان ایرانی دستگیر شده ، کارزار مبارزاتی به حمایت از کنفدراسیون جهانی براه می اندازند و کمک می کنند تا ماجرای دستگیری ٣۱ تن دانشجو و همچنین چگونگی وضع سیاسی حاکم بر ایران در افکار عمومی اطریش بازتاب یابد. آن اعتراضات همچنین سبب می شوند تا با دخالت آقای آلفونس گورباخ، صدر اعظم وقت کشور اطریش، ماجرای دستگیری دانشجویان ایرانی در زمانیکه شاه هنوز در اطریش سرگرم تفریحات و ورزش اسکی بود، حل شود و دانشجویان ایرانی آزاد گردند. آزادی دانشجویان دستگیر شده باعث می شود تا شاه از مسافرتی که به آلمان غربی و سوئیس در پیش داشت صرفنظر نماید.
در رابطه با تظاهراتیکه دانشجویان ایرانی در اطریش علیه شاه و سیاست ترور و خفقان حاکم بر ایران بپا کردند، تظاهرات دانشجویان ایرانی در شهر اینسبروک ، شهری که شاه برای «اسکی » به آن شهر رفته بود را نیز نباید فراموش کرد.   
همزمان با سفر شاه به کشور ایتالیا، سازمان دانشجویان ایرانی وابسته به کنفدراسیون جهانی ، در ۲۰ بهمن ۱٣۴۲ (دهم فوریه ۱۹۶۴ ) تظاهرات اعتراضی در شهر فلورانس ترتیپ می دهند تا از آن طریق اعتراض خود را نسبت به سیاست ترور و خفقان حاکم بر جامعه سیاسی ایران اعلام دارند. در آن تظاهرات ۱۱ تن از تظاهرکنندگان از سوی پلیس شهر فلورانس دستگیر می شوند. در روز ۲۱ بهمن با وجود اینکه پلیس شهر فلورانس دانشجویان دستگیر شده را آزاد کرده بود، تظاهرات بزرگی در پشتیبانی از دانشجویان ایرانی در فلورانس برگزار می شود که بیش از ۲ هزارنفر از دانشجویان دانشگاه فلورانس و عده ای از اعضای احزاب چپ و سندیکاهای کارگری ایتالیائی در پشتیبانی از خواست های دانشجویان ایرانی در آن شرکت می نمایند و از آن طریق سعی می شود تا موضوع دستگیری دانشجویان ایرانی از سوی پلیس فلورانس را به موضوع بحث انجمن شهر فلورانس تبدیل کنند تا به دستگیری دانشجویان ایرانی توسط پلیس از سوی انجمن شهر اعتراض گردد. (۵۷)   
همزمان با اولین سالگرد سرکوب خونین قیام ۱۵ خرداد ۱٣۴۲ ، محمدرضاشاه پهلوی به ایالات متحده آمریکا مسافرت می نماید. در هنگام ورود شاه به ایالات متحده آمریکا، عده ای از اعضای کنفدراسیون جهانی در روز چهاردهم خرداد ۱٣۴٣ (۴ ژوئن ۱۹۶۴) در فرودگاه جان ـ اف ـ کندی در نیویورک ، دست به تظاهرات می زنند و علیه ناهنجاریهای حاکم بر وطنمان ایران اعتراض می نمایند. پرزیدنت « لیندون جانسون» رئیس جمهور وقت آمریکا از محمد رضا شاه پذیرائی شاهانه ای بعمل می آورد و هنگام نوشیدن جام شرابش به سلامتی محمد رضا شاه پهلوی ، از فردی که کوچکترین توجهی به حقوق بشر در ایران نمی نمود و قانون اساسی مشروطیت در ایران را پایمال می کرد و در واقع اعمال و کردارش همچون یک پادشاه مستبد و جانی بود، به عنوان یک «پادشاه اصلاح طلب قرن بیستم» یاد می نماید.(۵٨)
در بیستم خرداد ۱٣۴٣ (۱۰ ژوئن ۱۹۶۴ ) که دانشگاه نیویورک به شاه « دکترای افتخاری حقوق» داد ، ۵۰ تن از دانشجویان عضو و طرفدار کنفدراسیون جهانی در محوطه دانشگاه در حالیکه در محاصره پلیس بودند، دست به تظاهرات می زنند و شعار « مرگ بر شاه» سر می دهند و از آن طریق به اعطای درجه دکترای افتخاری به دیکتاتور ایران اعتراض می کنند.( ۵۹ )
هنگام سفر شاه به   ایالت کالیفرنیا، دانشجویان ایرانی عضو کنفدراسیون در ۲۲ خرداد ۱٣۴٣ (۱۱ ژوئن ۱۹۶۴ ) در فرودگاه لوس آنجلس تظاهرات اعتراضی بر پا می کنند. در آن تظاهرات عده ای از همراهان شاه به صف دانشجویان حمله می کنند و سر یک دانشجوی مخالف با حکومت ترور را سخت مجروح می نمایند. (۶۰ )
در هنگامیکه دانشگاه کالیفرنیا در شهر لوس آنجلس به شاه دکترای افتخاری می داد ، بیش از ۲۰۰ نفر از دانشجویان ایرانی و آمریکائی علیه سیاست و عملکرد رژیم شاه در محوطه جلوی دانشگاه دست به تظاهرات می زنند ، در هنگامیکه تظاهرکنندگان در محاصره پلیس و مأمورین اف ـ بی ـ آی بودند ، هواپیمای کوچکی که با خود پرچمی را یدک می کشید که بر رویش نوشته شده بود: « می خواهید نشئه شوید؟ سراغ شاه بروید » بر فراز جمعیت ظاهر می شود و شروع به دور زدن می نماید ـ شاه خود در کتاب « محمد رضا پهلوی » از این آکسیون اعتراضی دانشجویان ایرانی نام برده است ـ . زمانیکه شاه می خواسته است، سخنرانی خود را در سالن دانشگاه کالیفرنیا شروع نماید، هفت دانشجوی سال آخر که کلاه مخصوص فارغ التحصیلی را بر سر داشتند در حالیکه ۴۰ تا ۵۰ دانشجوی دیگر در پشت سرشان حرکت می کردند بعنوان اعتراض جلسه سخنرانی را ترک می کنند. در طول سخنرانی شاه ، دانشجویان مخالف با بالا بردن تابلوهائی که بر آنها شعار ضد شاه نوشته شده بود سخنرانی او را قطع می کنند و مأمورین اف ـ بی ـ آی و عوامل ساواک به افراد معترض حمله می برند و با کتک کاری و توسل به زور آنها را از سالن سخنرانی بیرون می کنند. چندین بارآن اعتراضات و کشمکش از سوی افراد مخالف سیاست ترور و سرکوب شاه که هنوز در سالن سخنرانی حضور داشتند، تکرار می گردد. (۶۱)
تمام آن مبارزات و روشنگریهائی که در بالا به رئوس آنها اشاره رفت، در واقع شمه ای از مبارزات و افشاگریهای دانشجویان ایرانی برهبری کنفدراسیون جهانی علیه رژیم وابسته به امپریالیسم شاه می باشند که در حافظه تاریخ معاصر ایران، بنام مبارزات جنبش دانشحوئی ایران برهبری کنفدراسیون جهانی ، ثبت شده اند. آقای حسین شریعتمداری باید بداند، همانطور که آقای پرویز ثابتی و دستگاه تبلیغاتی دوران شاه نتوانستند با بمیدان آوردن افرادی همچون دکتر عباس ملک زاده میلانی (دکتر عباس میلانی) ذره ای از ارزش واقعی آن مبارزات افتخارآمیز کنفدراسیون جهانی در دوران رژیم محمد رضا شاه بکاهند ، جوّ سازی و تقلبات روزنامه کیهان ـ تهران تحت هدایت و راهنمائی های جناب شدیعتمداری و خوش رقصی های جاسوس ساواک نیز نخواهد توانست کوچکترین خدشه ای به آن وارد کنند!!
در رابطه با توضیحاتی که رفت، ضروریست مجددأ متذکر شد که منظور من ( منصور بیات زاده ) از نگارش این نوشته در رابطه با گوشه هائی از تاریخچه مبارزات کنفدراسیون دانشجویان ایرانی، بهیچوجه این نیست که چنین جلوه دهم که به فعالیت ها و مبارزات کنفدراسیون جهانی نمی تواند هیچگونه ایراد و انتقادی وارد باشد و مبارزات و عملکردهای آن سازمان کمبودها ، اشکالات ، نقائص و اشتباهاتی با خود بهمراه نداشته است. هر کس چنین ادعائی را بنماید، شخصأ ثابت می کند که کوچکترین اطلاعی از چگونگی روند مبارزات سیاسی ـ اجتماعی ندارد. تاریخچه تمام مبارزات سیاسی و اجتماعی در جهان بیانگر این واقعیت هستند که هر فردی ،هر گروهی و سازمانی و حزبی که در مبارزات سیاسی ـ اجتماعی شرکت می نماید، حتمأ در طول مبارزات و فعالیت های خود دچار اشتباه و خطا نیز خواهد شد. اما امری که مهم است ، این می باشد که انسان با بررسی دقیق گذشته خود، کوشش نماید تا به اشتباهات و خطاهای گذشته پی برد و در جهت اصلاح آنها اقدام کند و نه اینکه با لجاجت سعی نماید ، اشتباهات گذشته را به موضع سیاسی خود تبدیل نماید. همچنین ضروریست همیشه در نظر داشت که هنگام بررسی و قضاوت بیغرضانه در باره هر پدیده اجتماعی از جمله بررسی تاریخچه فعالیت های کنفدراسیون جهانی، به « شرایط تاریخی ـ اجتماعی جامعه » در مقطع تاریخی که مورد بحث می باشد ، توجه شود .
بررسی دقیق و همه جانبه تاریخچه کنفدراسیون جهانی که حتمأ آشنا شدن به تمام اشکالات، کمبودها، نقائص و اشتباهات آن تشکیلات را نیز باید شامل شود ، بما خواهد آموخت که سمت و سوی مبارزات کنفدراسیون در خدمت افشای ماهیت رژیم استبدادی و وابسته به امپریالیسم شاه قرار داشته است ، امری که اگر کسی خواسته باشد بی غرضانه در این باره قضاوت کند، نمی تواند عکس آنرا بیان نماید. همچنین باید اذعان داشت که در دوران فعالیت های کنفدراسیون، اکثر اعضای کنفدراسیون با بسیاری از ارزش های تشکیل دهنده یک «جامعه باز» و «نظام دمکراسی» حاکم بر کشورهای غربی بطور دقیق آشنائی نداشتند و برخی اصولا با آن «نظام» بعنوان « دمکراسی بورژوازی » مخالف بودند و محور توجهشان به دمکراسی نه بر پایه محترم شمردن و محور قراردادن « اصل فردیت » ، بلکه توجه به « طبقات» و محور قراردان دفاع از طبقه کارگر و یا کارگران ، دهقانان و رنجبران دور می زد و در آن رابطه بود که خود را طرفدار « دمکراسی کارگری » می دانستند و تحقق آن خواست را در گروی تحقق « دیکتاتوری طبقه کارگر» ارزیابی می کردند و برخی دیگر از « دمکراسی خلقی » صحبت می نمودند و تعریفشان از «خلق» ، عبارت بود از « ملت » منهای هیئت حاکمه.
دراعتصاب غذائی که هیئت دبیران کنفدراسیون منتخب کنگره کلن در ٣ آذر ۱٣۴۴ ( ۲۵ اکتبر ۱۹۶۵ ) درشهر کارلسروهه در آلمان بخاطر دفاع از ۱۴ تن از ایرانیانی که در رابطه با حادثه کاخ مرمر و سوء قصد نافرجام رضا شمس آبادی سرباز ۲۲ ساله گارد شاهنشاهی به محمد رضا شاه در کاخ مرمر، بازداشت شده بودند ـ گروه پرویز نیکخواه ـ (۶۲) برگزار کرده بود، بحث در باره واژه «خلق » و نقش طبقات در مبارزات سیاسی ـ اجتماعی مابین عده ای از طرفداران جبهه ملی و طرفداران سازمان انقلابی درگرفت. اگر اشتباه نکنم عده ای از سخنگویان دور اول آن بحث عبارت بودند از آقایان علی شاکری (زند) و دکتر علی راسخ افشار از طرفداران جبهه ملی و آقایان محمود مقدم و دکتراسدالله تیورچی از طرفداران سازمان انقلابی. به محتوی بحث آن نشست بعدأ در تمام بدنه کنفدراسیون دامن زده شد. با توجه به این واقعیات و برداشت های متفاوت اعضای کنفدراسیون از « نظام دمکراسی» ، کنفدراسیون نتوانست در رابطه با روابطه حاکم برجامعه بعد از رژیم شاه بتوافق برسد و در واقع هرکس می توانست برداشت خودش را از « نظام دمکراسی» آنطور که خود تشخیص می داد داشته باشد. همچنین باید متذکر شد که با گذشت زمان، روز بروز از تعداد طرفداران نظام دمکراسی شبیه به دمکراسی حاکم بر جوامع غربی که محورش تاکید بر دفاع از « اصل فردیت» باشد کاسته می شد.
در بخشهای قبلی این نوشته با بازگو کردن بخشی از مصوبات کنگره های کنفدراسیون و اشاره به پیام دانشجویان دانشگاه تهران به کنگره ها، دقیقأ روشن کردم که یکی از خواست های محوری کنفدراسیون از زمان شروع فعالیتش ببعد ، برقراری حاکمیت قانون و جلوگیری از هرنوع قانون شکنی و در آن رابطه برسمیت شناختن سازمان های دانشجوئی دانشگاههای ایران و همچنین کنفدراسیون از سوی دولت های وقت ایران بود. اما رژیم شاه بهیچوجه حاضر نشد هیچ نوع تشکیلات دانشجوئی ، سندیکائی و احزاب سیاسی ـ اجتماعی را برسمیت بشناسد، مگر اینکه آن تشکلات زیر نظر مأمورین سازمان امنیت عمل کنند و در واقع « پهلویست» گردند. عملی که برخلاف قانون اساسی مشروطیت و خواست فعالین سیاسی و دانشجوئی بود. مقامات رژیم شاه با پافشاری بر آن مواضع خلاف قانون و غیر دمکراتیک خود، کمک به رادیکالتر شدن فضای سیاسی جامعه ایران نمودند. همانطور که در بخشهای قبلی این نوشته نیز اشاره کرده ام، در رابطه با بی توجهی مقامات رژیم شاه به اجرای قانون اساسی مشروطیت، بخش بزرگی از اعضاء کنفدراسیون تحت تأثیر مبارزات آزادیبخش جهان سوم قرارگرفته بودند. آن وضع سیاسی سبب شده بود تا اعتراض به وضع حاکم و مبارزه علیه رژیم وابسته به امپریالیسم شاه روز بروز شکل رادیکالتر بخود بگیرد که در طول روند آن مبارزات،خواست سرنگونی رژیم شاه در صدر تمام خواسته ها قرار گرفت و آن جوّ   رادیکال همچنین سبب شده بود تا کمتر به فرهنگ دمکراسی و ارزشهای تشکیل دهنده آن فرهنگ توجه گردد. در واقع بخش بسیار بزرگی از ما در آن زمان با « مشکل معرفتی » روبرو بودیم، چون رژیم شاه با تمام قدرت در جهت پایمال کردن قانون اساسی عمل می کرد، بسیاری ازما به این نظر رسیده بودیم که از طریق دامن زدن به مبارزات قانونی و تاکید بر خواست تحقق حاکمیت قانون، موفق نخواهیم شد تا رژیم شاه را مجبور کنیم تا در چارچوب قانون و بر پایه اصول قانون اساسی مشروطیت عمل کند. بمرور زمان اکثریت بزرگی ازما ، از خواست تحقق «حاکمیت قانون » فاصله گرفتیم ــ من منصور بیات زاده ، یکی از آن افراد بودم ، در این رابطه بعدأ توضیح خواهم داد ــ ، بدون اینکه به این واقعیت توجه داشته باشیم که در هر جامعه ای صرفنظر از اینکه در کدام نقطه ازجهان باشد ، اگر بر آن جامعه رژیم استبدادی حاکم باشد، برای نابودی استبداد، یعنی جلوگیری از هرنوع خود سری احتیاج به برقراری روابطی هست، که عملکرد حاکم مستبد را محدود به یک چارچوب و روابط و ضوابط بنماید و آن عبارت خواهد بود از برقراری «حاکمیت قانون». البته برقراری حاکمیت قانون بهیچوجه بمعنی برقراری « نظام دمکراسی » نیست، اگرچه برقراری نظام دمکراسی نیز به برقراری حاکمیت قانون احتیاج دارد، با توجه به این اصل که محتوای قانون در جوامع دمکراتیک، بر پایه محترم شمردن روابط و حقوق برابر شهروندان تدوین و تنظیم شده است که در چنان حالتی محترم شمردن « اصل فردیت » معیار سنجش حقوق تمام انسانها صرفنظر از جنسیت ، مذهب ، شغل و مقام آنها باید باشد.
در رابطه با توضیحاتی که رفت ، باید متذکر شد که با تحقق صد در صد قانون اساسی جمهوری اسلامی ، اگرچه می توان جلوی « استبداد » را گرفت ، ولی بخاطر محتوی غیر دمکراتیک آن قانون اساسی بهیچوجه برقراری نظام دمکراسی در ایران میسر نخواهد بو و احتیاج به اصلاح تمام اصول غیر دمکراتیک قانون اساسی دارد. بنظر من، اگر نخواسته باشیم تا اشتباهات گذشته دوران نسل ما مجددأ توسط نسل جوان وطنمان تکرار گردد، حتمأ باید به نقد مسائل تاریخی و همچنین تصمیمات و عملکردهای سیاسی خود و دیگر فعالین دوران گذشته بپردازیم و دقیقأ کمبودها، اشتباهات و نقائص را آنطور که بوده اند و اتفاق افتاده اند بر ملا کنیم و از آنها فاصله بگیریم.
همچنین در رابطه با بررسی تاریخچه مبارزات کنفدراسیون و قضاوت در باره آن ، نباید فراموش کرد که پس از پیروزی انقلاب شکوهمند بهمن ۱٣۵۷ ، عمر « بهار آزادی» در ایران بسیار کوتاه مدت بود. اعمال غیر انسانی و غیر دمکراتیک حاکمیت مذهبی بیرون آمده از انقلاب بهمن ۱٣۵۷ سبب شد و کمک کرد تا بخشی از نیروهای سیاسی به برداشت و تعریف جدیدی از « نظام دمکراسی» برسند و برایشان تا حدودی روشن شود که نظام دمکراسی تنها با سرنگونی رژیم استبدادی و یا رژیم دیکتاتوری حاکم بر جامعه متحقق نمی گردد ، بلکه شکل گرفتن آن « نظام » از سوئی احتیاج به قبول یکسری « ارزش » ها که برپایه آنها نظام دمکراسی شکل می گیرد ، دارد (۶٣ ) و از سوی دیگر در همکاری با نیروهای غیر دمکرات ، عقب گرا و مرتجع ، آن نظام را نتوان در جامعه برقرار کرد، همانطور که در همکاری با نیروهای وابسته به بیگانگان بهیچوجه نتوان از استقلال و حاکمیت ملی دفاع نمود. در واقع برقراری دمکراسی همچنین در گروی آشنا شدن با فرهنگ دمکراسی و تبلیغ و ترویج آن فرهنگ در جامعه مورد نظر می باشد که بدین خاطر به انسانها و تشکلات دمکرات احتیاج هست.
همانطور که اشاره رفت ، جنبش آزادیخواهانه ایران پس از عملکردها ی سرکوبگرانه و غیر دمکراتیک هیئت حاکمه جمهوری اسلامی به این موضوع پی برد که برقراری دمکراسی در هر جامعه ای احتیاج به آشنا شدن مردم آن جامعه با فرهنگ دمکراسی دارد که یکی از خصوصیات آن فرهنگ ، « جدائی دین و ایدئولوژی از دولت » می باشد . بدون توجه و تحقق این اصل « جدائی» ، « اصل فردیت » که یکی از پایه های محوری دمکراسی حاکم بر جوامع غربی می باشد ، نمی تواند در ایران محترم شمرده شود. مبارزه با استبداد و دیکتاتوری برای تحقق نظام دمکراسی ، اگرچه ضروریست ، ولی کافی نیست.
بنظرمن بعد از پیروزی انقلاب بهمن ۱٣۵۷ و کسب قدرت از سوی بخشی از روحانیت برهبری آیت الله خمینی از سوئی و فضای سیاسی رادیکال حاکم بر وطنمان ایران از سوی دیگراجازه ندادند تا عمر « بهار آزادی » در وطنمان ایران طولانی گردد. در این رابطه دشمنی کور بخش بزرگی از نیروهای چپ با « لیبرالیسم» ، آنهم بدون توجه به چگونگی تکامل و رشد نیروهای جامعه و آشنائی آنها با حقوق مدنی و جایگاه و نقش طبقات، بی تأثیر نبود، روندی که مجددأ به برگشت رژیم استبدادی در ایران کمک کرد. البته بجای رژیم استبدادی شاه ، رژیم استبدادی بخشی از روحانیت (روحانیت دولتی). این ماجرا و روند در زمانی رخ داد که دیگر تشکیلاتی متحد و یکپارچه بنام کنفدراسیون جهانی ، که در برگیرنده تمام جناحهای دانشجوئی باشد، وجود خارجی نداشته است .
با توجه به توضیحی که رفت ، نمی توان و نباید به تشکیلات کنفدراسیون جهانی و عملکرد اعضای آن تشکیلات ایراد گرفت و انتقاد نمود که چرا در آن مقطع تاریخی که کنفدراسیون علیه عملکردهای خلاف قانون رژیم استبدادی شاه مبارزه می کرد، به چنان نظرات و خواست هائی که تحقق نظام دمکراسی ، نظامی همچون نظام کشورهای دمکرات غربی را با خود بهمراه داشته باشد توجه نکرده است و بعدأ چنین نتیجه گرفت ، پس مبارزاتی که آن تشکیلات و اعضایش در آن مقطع تاریخی علیه رژیم شاه بخاطر نفی نظام استبدادی انجام داده اند، مبارزاتی بی خود و بی جا بوده است و باید آنرا مردود و محکوم دانست، سیاستی که از سوی گروه های پهلویست که برخی از آنها اکنون ماسک «مشروطه خواهی» بر چهره زده اند و در جهت توجیه سیاست سرکوبگر دوران سلطنت محمد رضا شاه پهلوی عمل می کنند، تبلیغ می گردد. جالب اینکه همین حضرات « پهلویست » ، اکنون خود پرچمدار تشکیل «جبهه » تمام نیروهای مخالف جمهوری اسلامی شده اند و شعار « همه باهم » را دررابطه با مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی تبلیغ می کنند. امری که اگر بناباشد از اشتباهات گذشته درس گرفت، بهیچوجه نباید با چنین نظراتی که غلط بودن آن ثابت شده است ، توافق نمود و با آنها همسو شد. (۶۴)
البته برخی از فعالین سیاسی دوران کنفدراسیون از قبیل آقای حسن قاضی، فردی که بخاطر«سرنگونی رژیم شاه» و برقراری «حکومت خلق»، تحت تأثیر مبارزات فیدل کاسترو، چه گوارا و حتی مائوتسه دون قرار می گیرد و برای فراگیری شیوه مبارزات مسلحانه و آشنا شدن به مبارزات چینی ها، یعنی محاصره شهرها از طریق دهات به کوبا و چین می رود و اعمال و کردار آن جناب همچون دیگر همفکرانش در امر رادیکالترکردن فضای سیاسی حاکم بر کنفدراسیون و نفی دمکراسی حاکم بر جوامع اروپای غربی ، چون دمکراسی بورژوازی بوده است بی تأثیر نبوده است، در مصاحبه ای در باره کنفدراسیون صحبت از: « نام گذاریهای پر طمطراق مثل فدراسیونها و کنفدراسیون» نموده است و مدعی می شود که : « ... کنفدراسیون بر پایه یک ایده غلط شکل گرفت، با یک منطق نادرست پیش رفت و در مسیری افتاد که کجرویش تشدید و سرانجام روزی متلاشی شد. پایه از اول کج بود...» و نوک حمله را متوجه برخی از دوستان سابق حزبی اش نموده است، بدون اینکه کوچکترین انتقادی به اعمال و کردار گذشته خود داشته باشد و برای خوانندگان متن مصاحبه خود توضیح دهد که آن جناب تا چه اندازه در جا انداختن آن « ایده غلط» و « کجروی » نقش داشته است!!
در بخش مربوط به کنگره نهم توضیحاتی در باره گفتار آقای حسن قاضی خواهم داد.
در حقیقت، تحقق پیدا نکردن « نظام دمکراسی » در وطنمان ایران بیانگر این امر نیز هست که فعالین سیاسی، مذهبی ، دانشجوئی در رابطه با بعضی از مسائل سیاسی ـ اجتماعی در دوران رژیم شاه ، با « مشکل معرفتی » و کمبودهای اطلاعات و دانش مربوط به نظام دمکراسی حاکم بر جوامع اروپائی و ارزش هائی که آن نظام را تشکیل می دهند روبرو بوده اند. روشن است در باره چیزی که شناخت کافی نداشته ایم و روی آن اصل ، آنرا بصورت صحیح و دقیق ترویج و تبلیغ نکرده ایم،   حال نباید این انتظار را داشت که دقیقأ « آن چیز»(فرهنگ دمکراسی جوامع غرب) به بخشی از فرهنگ سیاسی حاکم بر جامعه ایران تبدیل شود. وانگهی هدف همگی ما سرنگونی رژیم وابسته به امپریالیسم بود، که در نهایت به آن هدف دست یافتیم.
من در قسمت ضمائم نوشته قبل ( بخش چهارم ) به برخی از مصوبات و پیامهای کنگره سوم کنفدراسیون اشاره کردم ، در تمام آن مطالب و نوشته ها و همچنین پیامها و دیگر مصوباتی که در کنگره چهارم به تصویب رسیدند، تاکید بر امر« اتحاد و مبارزه » بین تمام نیروهای مخالف با رژیم وابسته به امپریالیسم شاه بود، در واقع همگی از آیت الله میلانی ، دکتر شایگان، سازمان دانشجویان دانشکاه تهران گرفته تا مصوبات و پیامهای کنفدراسیون به شخصیت های سیاسی، مذهبی ،دانشجوئی و کارگری و دیگر رنجبران و زندانیان سیاسی ایران، تاکید بر شعار «همه با هم » وجود دارد ، بدون اینکه در آن نوشته ها و مطالب کوچکترین توجه ای به این مسئله هم شده باشد که، آیا تمام نیروهای مخالف رژیم شاه و مخالف با امپریالیسم برداشت هایشان از «جامعه باز» ، «نظام دمکراسی» ، «حقوق دگراندیش» و محترم شمردن « اصل فردیت» و «حقوق بشر » و یا تمام جوانب « ماهیت امپریالیسم» یکسان بوده است؟ در واقع در آنزمان برخورد ما همچون بسیاری دیگر از نیروهای سیاسی در طرح مسائل و موضوعات مربوط به نظام دمکراسی حاکم بر جوامع غربی ، بطور شعاری بوده است و در واقع هرکس از آن مقوله ، برداشت خود را داشته است که حتی در بعضی از موارد در تضاد با یکدیگر بوده اند و کمتر کسی وارد توضیح و دقیق کردن جوانب آن شده است.
همانطور که قبلا نیز متذکر شده ام ، باید سعی کرد و کوشش نمود تا در نگارش « تاریخچه »هر نهاد و تشکیلاتی ــ از جمله تاریخچه کنفدراسیون جهانی ــ ، مسائل مربوطه را آنچنان بازگو نمود و برشته تحریر در آورد که بیانگر خصوصیات و ارزش ها و ضد ارزشهائی باشد که در شکل دادن آن « نهاد » مورد بحث و یا تغییر شکل آن، موثر بوده اند. یعنی به تمام نکات مثبت و منفی و تمام ارزش های مثبت و ضد ارزشهای منفی آن توجه نمود و بهیچوجه بخاطر مسائل مسلکی، گروهی و رفاقت و دوستی بر موضوعی سرپوش نگذاشت ویا آنجا که بنفعمان نیست آنرا وارونه جلوه نداد. در چنین حالتی است که می توان «تاریخچه» همه جانبه ای از موضوع مورد تفحص و تحقیق ارائه داد ، که نه تنها شامل پیروزی ها و ارزش های مثبت آن ، بلکه شامل کمبودها ، نقائص و اشتباهات گذشته نیز باشد. با شناخت دقیق از گذشته ، یعنی آشنا شدن با مسائل مثبت و منفی مبارزات گذشته است که ما خواهیم توانست در مبارزات حال و آینده خود تا حدودی از تکرار اشتباهات گذشته جلوگیری نمائیم!!
*****
و اما ادامه بحث بخش های قبلی این نوشته:
با کمک گرفتن ازاسناد و مدارک کنفدراسیون جهانی و بررسی دقیق آنها، معلوم می شود که تازه در کنگره چهارم کنفدراسیون که در تاریخ ۱٣ تا ۱۷ دیماه ۱٣۴٣ ( ٣ تا ۷ ژانویه ۱۹۶۵) در شهر کلن ــ آلمان برگزارشد، برای اولین بار یک نفر از طرفداران سازمان انقلابی، بنام پرویز نعمان در هیئت دبیران پنج نفره که چهار نفر دیگر آن هیئت از طرفداران جبهه ملی بودند ــ ابوالحسن بنی صدر ، بهرام دهقان، خسرو شاکری ، حسن ماسالی ــ انتخاب شده است. با توجه به تعداد نمایندگان طرفدار هر یک از جناحهای سیاسی در آن کنگره، طرفداران جبهه ملی به تنهائی می توانستند هیئت دبیران مورد نظر خود را انتخاب کنند و احتیاج به ائتلاف با دیگر نیروها از جمله طرفداران سازمان انقلابی را نداشتند. از اینرو می توان چنین نتیجه گیری کرد که در واقع این طرفداران جبهه ملی بودند که در آن مقطع تاریخی موافقت کرده اند تا سازمان انقلابی در رهبری کنفدراسیون جهانی شرکت داده شود. در همین رابطه همچنین باید اضافه کرد که در آنزمان بخش بزرگی از طرفداران جبهه ملی در خارج از کشور تحت تأثیر مبارزات آزادیبخش کشورهای جهان سوم قرار گرفته بودند و «چین» را نیز در آنزمان جزو جهان سوم تلقی می کردند و از مواضع آن دولت در مقابله با ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی حمایت می کردند. بعضی از آن افراد جبهه ای حتی به سوسیالیسم گرایش پیدا کرده و در طول مبارزه برخی شیفته نظرات « فیدل کاسترو و چه گوارا » ، « فرانس فانون » و « هربرت مارکوزه »   ... شده بودند. مواضع اتخاذ شده در کنگره دوم جبهه ملی ایران در اروپا ( کنگره ماینس ـ آلمان) و مطالب مندرج در نشریه « ایران آزاد» ، ارگان تشکیلات جبهه ملی ایران در اروپا و همچنین مطالب مندرج در نشریه «دانشجو» در ایالات متحده آمریکا در سالهای ۱۹۶٣ و ۱۹۶۴ تائیدی بر این گفتار است.
در مقایسه قطعنامه سیاسی کنگره چهارم با قطعنامه سیاسی کنگره سوم، مشاهده می کنیم که مابین آن دو، شباهت های زیادی وجود دارد. موضوع نوئی که در این مقایسه دیده می شود، اعتراض به تبعید آیت الله خمینی به ترکیه در قطعنامه کنگره چهارم می باشد. جالب اینکه در این قطعنامه همچون قطعنامه ی کنگره های قبل ، آزادی دکتر مصدق در صدر خواست ها قرار گرفته بود. در بخش مسائل بین المللی بر خروج ایران از پیمان نظامی سنتو و پیمان نظامی دو جانبه ایران و آمریکا، همچون کنگره های قبل تاکید شده بود. هر نوع کمک به رژیم شاه از سوی دولت های خارجی را همچون گذشته محکوم کرده و آنرا دشمنی با ملت ایران قلمداد نموده بود. از جنبشهای ملی و آزادیبخش در کشورهای آنگولا، موزامبیک، رودزیای ، مراکش، کنگو، ویتنام جنوبی، کره جنوبی، اسپانیا، پرتقال، هائیتی، پاراگوئه، دومینیک، گواتمالا، هندورأس، اکوادور، برزیل، اردن، عدن، یمن، آفریقای جنوبی، و پورتوریکو که علیه استبداد و استعمار میجنگند پشتیبانی کرده بود. همچنین از مبارزات نهضت ملی و ضد استعماری « برادران عرب » حمایت شده بود و سیاست دولت اسرائیل را محکوم نموده بود. حمله بلژیک ، آمریکا و انگلیس به کنگو را محکوم کرده بود. از مبارزات قهرمانانه خلق ویتنام جنوبی علیه امپریالیسم آمریکا حمایت کرده و سیاست تجاوزکارانه دولت آمریکا به ویتنام شمالی و محاصره اقتصادی کوبا را محکوم کرده و با سیاستهای تبعیض نژادی در سراسر جهان، بویژه در آفریقای جنوبی و آمریکا (ایالات متحده آمریکا) مخالفت کرده و آن را مردود و غیر انسانی ارزیابی کرده بود. متن قطعنامه سیاسی بطور کامل در بخش ضمائم این نوشته نقل شده است. همچنین در بخش « ضمائم » این بخش از نوشته ( بخش پنجم ) به انتشار برخی از قطعنامه ها و پیامهای کنگره چهارم ازجمله پیام به دکتر مصدق ، پیام به آیت الله خمینی، پیام به کارگران و دهقانان و رنجبران، پیام به کنفرانس زنان ایرانی در کلن، پیام به استادان و دانشجویان زندانی. تلگراف به « عصمت اینونو» رئیس جمهور ترکیه بخاطر کسب اطلاع از وضع و محل اقامت آیت الله خمینی که از سوی رژیم وابسته به امپریالیسم شاه به آن کشور تبعید شده بود، نقل شده اند.
در قطعنامه اقتصادی کنگره چهارم می خوانیم:
« ۱ ـ اصلاحات ارضی اعلام شده بهیچوجه نمی تواند منافع دهقانان ملت ما را تأمین کند.ما معتقدیم:
الف ـ زمین باید رایگان در اختیار زارعین گذاشته شود.
ب ـ بجای برنامه ظاهر فریب اصلاحات ارضی باید برنامه اصلاحات کشاورزی همگام با برنامه صنعتی کردن کشور طرح و اجراء گردد. برنامه اصلاحات کشاورزی باید شامل اصلاحات زمین ـ بذر ـ تهیه کود ـ آبیاری و مکانیزه کردن کشاورزی باشد.
۲ ـ ما معتقدیم باید تمام مردم ایران که مایل و قادر بکار کردن هستند در مقابل بیکاری و حوادث ناشی از کار بیمه شوند.
٣ ـ ما معتقدیم باید کلیه مردم محروم وطن ما در مقابل امراض از پزشک و داروی رایگان استفاده کنند. ما طرح فروش بیمارستان های دولتی را بشدت محکوم می کنیم.
۴ ـ ما معتقدیم که باید قانون تعلیمات اجباری دقیق و مطابق احتیاجات جامعه ما تهیه و بمورد اجراء درآید.
...
۱۰ ـ ما معتقدیم تجارت خارجی ایران باید بانحصار دولت در آید و از ارزهای موجود تنها برای خرید کالاهای ضروری و اساسی که بتقویت بنیه اقتصاد ایران و توسعه صنایع ملی و رفاه اقتصادی مردم ما کمک میکنند استفاده کرد.
۱۱ ـ ما معتقدیم باید با کنترل بانکها و موسسات اعتباری خارجی در ایران و نظارت دقیق در فعالیت آنها از مداخله ایشان در امور اقتصادی مملکت جلوگیری بعمل آید.
۱۲ ـ ما معتقدیم باید با طرح و اجرای برنامه های دقیق، سیاست مالی و پولی دولت از ترقی سطح قیمتها بخصوص قیمت کالاهای مصرفی که مستقیمأ با رفاه اجتماعی مردم مربوط است جلوگیری کند.
۱٣ ـ ما سیاست قرون وسطائی و پوچ تجارت آزاد را که در تحلیل نهائی باستثمار منابع انسانی و طبیعی وطن ما منجر میشود بشدت محکوم مِکنیم.
پیروز باد مبارزات ملت ایران در راه قطع نفوذ امپریالیسم بین الملل و استثمار، برقرار باد عدالت اقتصادی و اجتماعی».
با بازخوانی بخشهائی از مصوبات کنگره های کنفدراسیون تا کنون تا حدودی سمت و سوی فعالیت ها و مبارزات کنفدراسیون که بر محور دفاع از مسائل ملی و میهنی و مخالفت با استبداد، دیکتاتوری و استعمار و حمایت و پشتیبانی از مبارزات آزادیخواهان مردم کشورهای دربند بود روشن شد. همچنین ضروریست یاد آور شد که مبارزات و روشنگریهای کنفدراسیون خاری بود در چشم رژیم شاه و تشکیلات ساواک و دستگاههای تبلیغاتی آن رژیم. ساواک برای مقابله با کنفدراسیون از تمام امکاناتی که در اختیار داشت استفاده کرد. در بخش چهارم این نوشته اشاره کردم که ساواک برای مقابله با کنفدراسیون جهانی، افرادی همچون « دکتر عباس ملک زاده میلانی» ( دکتر عباس میلانی» را بخدمت گرفت و سعی نمود تا واقعیات حاکم برتشکیلات کنفدراسیون را وارونه جلوه دهد وچنین وانمود کند که فعالیت های آن سازمان ( کنفدراسیون) در خدمت دفاع از منافع ملی ـ میهنی قرار نداشته ، بلکه در خدمت دفاع از منافع بیگانگان بوده است و با پرروئی چنین جلوه دهد که این رژیم وابسته به امپریالیسم شاه بوده است که از منافع ملی ـ میهنی ایران دفاع می کرده است.
چهارمین کنگره کنفدراسیون همچون کنگره های قبل در رابطه با مسائل متفاوتی تصمیماتی اتخاذ می کند،از جمله تصمیم گرفته می شود تا سمیناری در باره « خط مشی » کنفدراسیون برگذار شود ـــ این سمینار بعدأ در شهر دوسلدرف ، المان برگذار شد ـــ . از هیئت دبیران می خواهد تا بخاطر ارتباط با « کانون پزشکان ایرانی» ، یک فرد را بعنوان رابط با آن کانون انتخاب و او را به کانون پزشکان ایرانی معرفی کند.
کنگره چهارم محاکمه دانشجویان دانشگاه تهران را محکوم می نماید. در آن باره در مصوبات کنگره می خوانیم:
« کنگره محاکمه نظامی نه نفر از دانشجویان مبارز دانشگاه را که در برگزاری یادبود حادثه خونین ۱۶ آذر در سال گذشته شرکت کرده و محاکمه آنها هم اکنون در جریان است شدیدأ محکوم کرده و آزادی فوری آن ها را خواهان است. اسامی دانشجویان از قرار ذیل است:
عباس نراقی ـ برلیان ـ داریوش معراجی ـ محمد مهدوی ـ رضا قنادیان ـ مهدی مقدس زاده ـ مجید ضیائی ـ یوسفی ـ حاج سید جوادی.»
کنگره همچنین بررسی اساسنامه کنفدراسیون را در دستور کار خود قرار می دهد و در نتیجه بندهائی از آن را تغییر می دهد. برای اطلاع خوانندگان محترم این نوشته در بخش ضمائم اساسنامه کنفدراسیون را نقل می کنم.
*****
در سلسله مقالات تبلیغاتی مندرج در کیهان آقای حسین شریعتمداری ( کیهان شماره ۱٨۶۶۵ ، پنجشنبه ۷ دی ۱٣٨۵ ) علیه کنفدراسیون ، که بصورت سئوال و جواب بنام جاسوس ساواک شاه تحت عنوان:
« کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور- استبداد خلقی به جای سانترالیسم دموکراتیک» ، چاپ شده بود، می خوانیم:   
« ساختار و ارگانیزم تشکیلاتی کنفدراسیون بر چه اساسی بود؟»
جاسوس ساواک شاه در پاسخ آن سئوال گفته است:
« رهبریت کنفدراسیون سعی فراوان داشت که ساختار کنفدراسیون را براساس سانترالیسم دموکراتیک معرفی کند. سانترالیسم دموکراتیک یکی از اصول عقاید «لنینیسم» است و به عنوان اصل سازمانی در تمامی تشکیلات کمونیستی به کار بسته می شد. بنابراین اصل، آزادی بحث در داخل حزب یا سازمان و انتخاب آزادانه رهبران آن می باید با سلسله مراتب تشکیلاتی و نظمی سختگیرانه برای اجرای تصمیماتی که با روش دموکراتیک گرفته می شود، درهم ترکیب شود. اما بنا به تجربه تاریخی که در طول زمان در تمام سازمان های کمونیستی و متمایل به چپ بخش دوم عملی شده است، تکیه بر انضباط و اطاعت کورکورانه بیش از رعایت دموکراسی در داخل سازمان و تشکیلات بوده است. چنان که در بسیاری موارد، سانترالیسم دموکراتیک به تسلط یک یا چند تن بر تشکیلات از راه دستگاه مرکزی انجامیده است.
کنفدراسیون نیز به عنوان تشکیلاتی به ظاهر صنفی و دانشجویی اما باطناً سازمانی چپ، از این قاعده مستثنی نبوده است. یک عده قلیل به عنوان رهبر در رأس هرم قدرت و یک اکثریت ساکت و گوش به فرمان در قاعده هرم، اگر کسی هم به چنین وضعی اعتراض می کرد بلافاصله انگ ساواکی، مأمور سیا، مأمور موساد و. . . به او زده می شد و کاری می کردند که آن شخص کاملاً ایزوله و منزوی شود. رهبران کنفدراسیون حتی به خود اجازه می دادند که در کوچکترین مسائل زندگی خصوصی اعضا دخالت کنند. به عنوان مثال اعضا را وادار می کردند که ازدواج سیاسی کنند (بدون اینکه آن زن و آن مرد کوچکترین علاقه ای به هم داشته باشند) یا برای کودکان اعضا نام انتخاب کنند. وقتی فرزند من به دنیا آمد یکی از رهبران کنفدراسیون که وابسته به جبهه ملی خاورمیانه بود، نام بیژن (با الهام از نام بیژن جزنی) را برای او انتخاب کرد و من هم به فرمان او گردن نهادم. به طور کلی می توان گفت جامعه کنفدراسیون یک جامعه چوپان و گوسفندی بود. عده ای شبان به عنوان رهبریت و اکثریتی رمه که همان اعضای فرودست کنفدراسیون بودند.» ( تکیه در همه جا از منصور بیات زاده است)(۶۵)
قبل از اینکه به توضیح چگونگی روابط « سانترالیسم دمکراتیک » ، در تشکیلات کنفدراسیون جهانی بپردازم و تفاوت مشخصات آنرا با « سانترالیسم دمکراتیک درحزب لنینی » توضیح دهم و همچنین به توضیحاتی در باره جملاتی همچون « انضباط و اطاعت کورکورانه بیش از رعایت دموکراسی»   و « جامعه چوپان و گوسفندی » بپردازم و روشن کنم که جاسوس ساواک شاه و نویسندگان روزنامه کیهان چاپ تهران از طریق این سلسله مقالات که بر پایه دروغپردازی، اتهام و بر چسب تحریر شده اند ، هدفشان مغشوش جلوه دادن تاریخچه مبارزاتی کنفدراسیون جهانی است، توضیحی در باره « انگ ساواکی، مأمور سیا، مأمور موساد » و « نامگذاری فرزندان» که در گفتار جاسوس ساواک آمده است، بدهم . اگر زمانی برای ما ( اعضاء و فعالین کنفدراسیون) روشن می شد که فردی از اعضای کنفدراسیون وابسته به سازمانهای جاسوسی است، اصولا احتیاج به « انگ » زدن و « ایزوله و منزوی » کردن آن فرد «جاسوس» در چارچوب تشکیلات کنفدراسیون نبود. درچنان حالتی ، جلسه مجمع عمومی برای بررسی و اظهار نظر در آن باره در سازمانی که آن فرد متهم عضو بود، تشکیل می شد. اگر اتهامات وارده به فرد متهم صحتش ثابت می شد، آن فرد « جاسوس» را طبق مصوبات کنگره های کنفدراسیون از سازمان (اتحادیه ) شهری که عضو بود، اخراج می کردیم و او را در هیچ یک از جلسات کنفدراسیون راه نمی دادیم. روشن بود که آن فرد می توانست، اگر در باره حکم صادره اعتراض داشت ، به مقامات بالاتر ، یعنی شورایعالی فدراسیون و کنفدراسیون، هیئت دبیران فدراسیون و کنفدراسیون شکایت کند و خواستار بررسی مجدد آن امر گردد. در همین رابطه باید باشد که جاسوس ساواک شاه در زمانیکه بنابر گفته خود برای ملاقات مقام امنیتی ، آقای پرویز ثابتی به تهران می رود، بخاطر اینکه مبادا لو برود و هویت ساواکی اش بر همگان روشن شود، حتی اجازه ملاقات با پدر و مادر و فامیلش را نیز نداشته است!
جاسوس ساواک در گفتار خود در کیهان چاپ تهران به چگونگی امر زناشوئی در بین اعضای کنفدراسیون اشاره کرده است، مطالبی که بنظر من بیانگر فانتازی فکر معلول آن جناب می باشد. این جناب به امر دخالت رهبران گروه ها در امر خصوصی افراد اشاره کرده است و در آن رابطه شکایت دارد که آن روابط او را مجبور کرد تا او نام « بیژن» با الهام از نام « بیژن جزنی » را برای فرزندش انتخاب کند ! بدون اینکه به این مسئله فکر کرده باشد که قبل از زنده یاد « بیژن جزنی» ، هزارها ایرانی فرزندان خود را با علاقه و مهر « بیژن» می نامیدند بدون اینکه کوچکترین رابطه ای با بیژن جزنی و مبارزات مسلحانه داشته باشند. البته جاسوس ساواک شاه با بیان چنین جملاتی خواسته است چنین جلوه دهد که اگر آن فشارها و دخالت بی جای رهبران سیاسی نمی بودند، او حتمأ بجای نام « بیژن » ، نامی را انتخاب می کرد که همچنین مورد پسند بنیادگرایانی که با تاریخ باستانی ایران سر ستیز دارند هم باشد ، مثلا نام « احمد » ، اگرچه هزاران ایرانی نیز نام فرزندان خود را « احمد» گذاشتند و آن نام نتوانست سبب گردد تا کوچکترین مخالفتی با تاریخ باستانی ایران همچون نیروهای «بنیاد گرا » داشته باشند، برعکس بسیاری از آنها به گذشته دوران باستانی ایران افتخار می کنند!
من در نوشته های قبل در رابطه با افشای سیاست و تبلیغات دروغین روزنامه کیهان چاپ تهران علیه کنفدراسیون جهانی،به چگونگی روابط تشکیلاتی حاکم برارگانهای کنفدراسیون و حتی چگونگی کار و تصمیم گیری در « مجامع عمومی » سازمان (اتحادیه) های شهری، جلسات « کنگره های » فدراسیون ها و کنفدراسیون اشاره نمودم و توضیح دادم که انتخاب « مسئولین و کارداران » سازمان های شهری و « هیئت دبیران» فدراسیون ها و کنفدراسیون جهانی از طریق رأی کتبی و بطور مخفی انجام می گرفت و با نقل قول از برخی از مصوبات و اسناد کنگره های اول تا سوم کنفدراسیون جهانی ، سمت و سوی مبارزات و خط مشی آن تشکیلات را در روند چگونگی شکل گیری بصورت یک «اتحادیه ملی » توضیح دادم. همچنین با کمک آن مدارک و اسناد روشن کردم که کنفدراسیون جهانی « رهبر » و یا « رهبران » پشت پرده و یا افراد « موسس و بنیانگذار» نداشته است ــ اگر بنا باشد از بنیانگذاران کنفدراسیون زمانی صحبت در میان باشد ، در چنان حالتی باید از طرفداران جامعه سوسیالیست های ایران در اروپا، طرفداران حزب توده و طرفداران جبهه ملی صحبت نمود، با توجه به این واقعیت که چون کنفدراسیون در روند مبارزات خود یک نوع خط و مشی مبارزاتی انتخاب کرد که در تضاد با «سندیکای دانشجوئی» مورد نظر و خواست طرفداران جامعه سوسیالیست های ایران در اروپا بود ، آن سیاست و مواضع باعث شد تا عده ای از طرفداران جامعه سوسیالیست های ایران ، ازجمله آقای «دکتر امیر پیشداد » خود را از صفوف کنفدراسیون بکنار بکشند. دکتر پیشداد بر این نظر بود که کنفدراسیون در انتخاب خط مشی خود مرتکب خطا شده است، مطالبی که همچنین سرهنگ غلامرضا نجاتی در جلد اول کتاب « تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران» ( از کودتا تا انقلاب) ، به نگارش در آورده است. در رابطه با هواداران جامعه سوسیالیست های ایران در اروپا ، همچنین ضروریست متذکر شد که برخی از آن افراد بکلی از فعالیت های سیاسی حزبی خود را بکنار کشیدند و برخی همچون آقای « داریوش آشوری» خود را با مسائل فرهنگی و نویسندگی مشغول کردند ، بعضی ها همچون آقایان « ناصر پاکدامن ، منوچهرهزارخانی و مرحوم حسین ملک... » راه مبارزاتی سوای خط مشی و نظرات جامعه سوسیالیست ها اتخاذ کردند و براه های متفاوت سیاسی رفتند. با گذشت زمان فعالیت « جامعه سوسیالیست های ایران در اروپا » تعطیل شد و حتی برخی از افرادی که مورد توجه زنده یاد خلیل ملکی قرار داشتند ، از جمله « دکتر فرخ داداش پور» (۶۶) ــ فردی که همچنین از فعالان اولیه کنفدراسیون بود ــ ، به گذشته خود کاملا پشت کردند و به جمع مشاورین شاهزاده رضا پهلوی پیوستند.   
بنظر من مطالبی که مرحوم سرهنگ غلامرضا نجاتی در باره تاریخچه مبارزاتی کنفدراسیون در کتاب « تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران» ( از کودتا تا انقلاب) نوشته است، ناقص می باشد و آن مطالب اصولا بیانگر تاریخچه آن سازمانیکه بنام «کنفدراسیون جهانی » علیه رژیم شاه مبارزه کرد نیست ، در نوشته های بعد به این موضوع اشاره خواهم کرد.(۶۷)
در رابطه با چگونگی تعیین « سیاست کلی» کنفدراسیون ، همچنین توضیح دادم که پس از بحث و گفتگو مابین نمایندگان کنگره ، آنهم در جلسات رسمی و علنی کنگره ، آن سیاست تعیین می شد. ادعای جاسوس ساواک در رابطه با تشکیلات کنفدراسیون و رهبری آن سازمان مبنی براینکه « یک عده قلیل به عنوان رهبر در رأس هرم قدرت و یک اکثریت ساکت و گوش به فرمان در قاعده هرم » و یا « انضباط و اطاعت کورکورانه بیش از رعایت دموکراسی»   و « جامعه چوپان و گوسفندی » ادعائی بی جا و نابخردانه می باشد که بهیچوجه نمی توانست با استروکتوری که بر کنفدراسیون جهانی حاکم بود و وجود اعضاء و فعالینی که همچنین طرفدار گروه های سیاسی با نظرات و عقاید متفاوت که رقیب سیاسی یکدیگر بودند، تطابق داشته باشد.
بخاطر کمک در تفهیم هرچه بیشتر موضوع بحث، بهتر خواهد بود تا قبل از اشاره به اتهام «جامعه چوپان و گوسفندی» که جاسوس ساواک شاه در کیهان چاپ تهران آنرا در رابطه با استروکتور حاکم بر تشکیلات کنفدراسیون مطرح کرده است، استروکتوری که در حقیقت بیانگر استروکتوری همچون « نظام ولایت فقیه» ـــ آنهم « نظام » مورد علاقه افراد بنیادگرا و تمامیت خواهی همچون آقای حسین شریعتمداری ـــ دارد و نه تشکیلات « کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی ـ اتحادیه ملی» . آنهم بدین خاطر که در تشکیلات « کنفدراسیون جهانی» تمام مصوبات ، یعنی چگونگی تعیین خط مشی و سمت و سوی فعالیت ها و مبارزات کنفدراسیون ، حتی موضوعات مورد بحث سمینارهای فرهنگی کنفدراسیون، از طریق بحث وگفتگو و رأی گیری درکنگرههای کنفدراسیون ، آنهم از سوی نمایندگان کنگره از طریق رأی گیری ، که اغلب نمایندگان از طرفداران سازمانهای سیاسی اپوزیسیون وابسته به طیف های مختلف سیاسی و نظری بودند، تنظیم و تصویب می شدند و در واقع رأی اکثریت نمایندگان کنگره که رسمأ منتخب سازمان های شهری عضو کنفدراسیون بودند تعیین کننده آن سمت و سو بودند. در واقع هیئت دبیران کنفدراسیون موطف به اجرای مصوبات کنگره آنهم در چارچوب اساسنامه کنفدراسیون بودند.
حال توضیح می دهم که به چه صورتی   و از چه طریقی و توسط کدام نهاد و افراد، « مصوبات کنگره» های کنفدراسیون تدوین و تنظیم و تصویب می شدند ـــ روند کاری که بهیچوجه نمی توانست کوچکترین رابطه و یا همسوئی با «جامعه چوپان و گوسفندی» ، جامعه ایکه از مشخصات « نظام ولایت فقیه » ، آنهم از آن نوع « نظام ولایت فقیهی » که آقای حسین شریعتمداری و جناح تمامیت خواه و بنیادگرای رژیم طرفدار آن هستند و با پرونده سازی علیه فعالین سیاسی و کمک به سرکوب هر نوع اعتراض به آن سیاست، قصد حاکم کردن آنچنان نظامی را در ایران دارند ، داشته باشد ــ .
در رابطه با « نظام ولایت فقیه » و اختلافات نظری و عقیدتی جناحهای هیئت حاکمه ( جناح تمامیت خواه و جناح معروف به اصلاح طلب ... ) در باره آن نظام و نظرات نیروهای مخالف آن نظام، از جمله نگارنده ( منصور بیات زاده )، توجه شما را به توضیح در این مورد مشخص جلب می کنم. (۶٨)
شروع کار و رسمیت پیدا کردن کنگره بدین ترتیب بود ، پس از اینکه اعتبار نامه های نماینگان سازمانهای عضو حاضر در جلسه تصویب می شد، در صورتیکه اعتبارنامه های تصویب شده در کنگره به دو سوم تعداد نمایندگان معرفی شده از سوی سازمان (اتحادیه) های عضو رسیده بود، کنگره هیئت رئیسه را انتخاب می کرد و پس از انتخاب هیئت رئیسه ، وارد تعیین و تصویب دستور جلسه ، یعنی « برنامه کار رسمی» کنگره می شد. ادامه کار کنگره های کنفدراسیون (و یا فدراسیون ها) به این ترتیب بود که پس از قرائت پیامهای رسیده به کنگره، هیئت دبیران منتخب کنگره دوره قبل ، گزارش کارکرد یک ساله خود را به اطلاع نمایندگان کنگره می رساندند ، پس از قرائت گزارش، از سوی نمایندگان کنگره سئوالات مورد نظر در باره گزارش مطرح می شد و پس از پاسخ سئوالات از سوی هیئت دبیران، تعدادی از نماینگان بعنوان موافق و عده ای بعنوان مخالف کار کرد یکساله هیئت دبیران صحبت می کردند و بعدأ کار کرد یک ساله هیئت دبیران به رأی کنگره گذاشته میشد. بعدأ ، « کمیسیون های » مختلفی دررابطه با مسائل سیاسی، فرهنگی ، انتشاراتی ، دفاعی ، امور بین المللی ... که می بایستی بخشهای مختلف مصوبات کنفدراسیون را تنظیم و تدوین کنند تشکیل می شد، چونکه تعیین خط مشی کنفدراسیون همانطور که در نوشته های قبل نیز به آن اشاره کردم از وظائف « کنگره» بود و نه «هیئت دبیران» و یا « شورای عالی » چه رسد به « رهبران » باصطلاح پشت پرده!!
در همین رابطه ضروریست متذکر شد، در زمانیکه « کنفدراسیون جهانی» از سوی تیمسار سیاوش بهزادی دادستان نظامی رژیم محمد رضا شاه پهلوی در ۲٨ دی ۱٣۴۹ بر پایه قانون ۱۱۰ دوران رضاشاهی (۶۹) غیر قانونی اعلام شد و اعضای آن تشکیلات تهدید به ٣ تا ۱۰ سال زندان شدند، در کنگره دوازدهم در فرانکفورت ( ۱٨ تا ۲٣ اسفند ۱٣۴۹ برابر با ۹ تا ۱۴ مارس ۱۹۷۱ ) که بنا بود «منشورکنفدراسیون جهانی» تدوین گردد، تقریبأ دوسوم نمایندگان کنگره در کمیسیون منشور ثبت نام کردند، چونکه در آن «کمیسیون» در رابطه با چگونگی سرنوشت آینده کنفدراسیون در مقابله با مقامات رژیم شاه ، بحث و گفتگو و تصمیم گیری می شد.
« نظامنامه کنگره کنفدراسیون» که در بخش چهارم این نوشته در بخش ضمائم به چاپ رسیده است، چگونگی روند کار « کمیسیون » ها را تعیین کرده است.
تعداد کمیسیونها در هر کنگره ای بستگی به تعداد مسائلی که می بایستی در دستور کار کنگره قرار گیرند و کنگره در باره آنها اعلام موضع نماید، داشت.
برای مثال در کنگره لوزان ( کنگره دوم که از تاریخ ـ ۱۰ تا ۱۵ دی ۱٣۴۱ برابر با ٣۱ دسامبر ۱۹۶۲ تا ۵ ژانویه ۱۹۶٣ برگزار شده بود ) ، ۴ کمیسیون بترتیب زیر تشکیل شد:
۱ ـ قطعنامه و پیامها،
۲ ـ اساسنامه و بهبود امور سازمانی ،
٣ ـ خط مشی و برنامه ،
۴ ـ روابط بین الملل،
و یا در کنگره لندن ( کنگره سوم که از تاریخ ـ ۱۰ تا ۱٣ دی ۱٣۴۲ برابر با ٣۱ دسامبر ۱۹۶٣ تا ٣ ژانویه ۱۹۶۴ برگزار شده بود )، ۵ کمیسیون بترتیب زیر تشکیل شد:
۱ ـ کمیسیون اقتصادی،
۲ ـ کمیسیون سیاسی ،
٣ ـ کمیسیون امور دانشجوئی،
۴ ـ کمیسیون اساسنامه،
۵ ـ کمیسیون پیامها،
و یا در کنگره کلن ( کنگره نهم که از ـ ۱۲ تا ۲۰ دی ۱٣۴۷ برابر با ۲ تا ۱۰ ژانویه ۱۹۶۹ برگزار شده بود ) ، ۵ کمیسیون بترتیب زیر تشکیل شد:
۱ ـ در باره دانشگاه های ایران،
۲ ـ خط مشی و برنامه،
٣ ـ امور دفاعی، مالی و بنیاد بورس،
۴ ـ انتشارات و فرهنگی،
۵ ـ امور بین المللی،
و یا در کنگره کارلسروهه ( کنگره دهم که از ـ ۵ تا ۱۵ دی ۱٣۴٨ برابر با ۲۶ دسامبر ۱۹۶۹ تا ۵ ژانویه ۱۹۷۰ برگزار شده بود) ، ٣ کمیسیون بترتیب زیر تشکیل شد:
۱ ـ خط مشی و برنامه و امور دفاعی،
۲ ـ انتشارات و فرهنگی ـ مالی و بنیاد بورس،
٣ ـ امور بین المللی ـ قطعنامه ها و پیامها،
برنامه کار هر یک از « کمیسیون » ها بدین ترتیب بود که در مرحله اول شروع کار در هر «کمیسیون » ، یک نفر بعنوان «رئیس کمیسیون» و یک نفر بعنوان «مخبر کمیسیون » که نقش منشی کمیسیون را نیز بعهده داشت ، از سوی اعضاء رسمی کمیسیون انتخاب می شدند. در بعضی مواقع دو نفر منشی انتخاب می شد. چون هر یک از نمایندگان کنگره همانطور که در اساسنامه و نظام نامه آن تشکیلات اشاره رفته بود، فقط حق یک رأی داشتند، تنها می توانستند در یکی از کمیسیون ها بعنوان عضو رسمی ثبت نام نمایند. نمایندگان علی البدل ، اگر از سوی سازمانی انتخاب و معرفی شده بودند ، حق رأی نداشتند ولی می توانستند در کمیسیون مورد علاقه خود ثبت نام کنند و با اجازه رئیس و موافقت اعضای کمیسیون مربوطه از حق صحبت و حتی ارائه پیشنهاد بهرمند گردند.
پس از انتخاب رئیس و مخبرو منشی کمیسیون ، یک بحث کلی در باره مسائلی که کمیسیون می بایستی در باره آنها اعلان موضع و تصمیم گیری نماید در می گرفت. در بعضی مواقع «دبیری » که در دوره قبل در آن بخش از فعالیت های کنفدراسیون جهانی مسئولیت داشت و باین نتیجه رسیده بود که ضرورت دارد تا کنفدراسیون جهانی دقیقأ در باره چه نوع مسائلی موضع رسمی داشته باشد ، طی پیشنهادی مسائل مورد نظر خود را به جلسه کمیسیون برای بررسی و اظهار نظر ارائه می داد که در صورت توافق اعضای کمیسیون، محتوی آن پیشنهاد می توانست در دستور کار کمیسیون برای اظهار نظر و تصمیم گیری قرار گیرد. البته اگر نماینده سازمانی طرح پیشنهادی از سوی سازمانش بهمراه می داشت ، آن طرح نیز می توانست مطرح شود و در صورت توافق اعضای کمیسیون به بخشی از برنامه کار کمیسیون تبدیل گردد. البته برای تصویب مصوبات جدید، مصوبات کنگره قبل مورد توجه قرار می گرفت که در بعضی موارد با قدری تغییرات به مصوبات جدید کنگره تبدیل می شد.
روند کار بعدی « کمیسیون» بدین قرار بود که در باره هر یک از پیشنهاد های مطرح شده ، در مرحله اول سئوالات مطرح می شد و بحث و گفتگو در باره محتوی آن پیشنهاد در می گرفت. احیانأ پیشنهادات « اصلاحی » و یا « ترمیمی » ، آنهم بخاطر دقیقترکردن جوانب پیشنهاد مورد بحث ارائه داده می شد. پس از پایان بحث و گفتگوها ، سرانجام « پیشنهاد » مزبور به رأی گذاشته می شد. اگر پیشنهادهای ترمیمی و اصلاحی از سوی پیشنهاد دهنده اصلی ( فردی که پیشنهادش در دستور کار کمیسیون قرار داشت ) پذیرفته نمی شد، می بایستی در مرحله اول با اقدام به رأی گیری ، تکلیف آنها روشن می شد ، که در صورت موافقت اکثریت اعضاء کمیسیون ، آن پیشنهادهای اصلاحی و یا ترمیمی به بخشی از پیشنهاد اصلی تبدیل می شدند. اگر در هنگام رأی گیری پیشنهاد اصلی از سوی اکثریت اعضای کمیسیون مورد تائید قرار می گرفت ، آن پیشنهاد به بخشی از « گزارش کمیسیون » تبدیل می گردید که بعدأ از سوی « مخبر کمیسیون» برای رأی گیری نهائی و تصویب در جلسه رسمی کنگره مطرح می شد، آنهم بر پایه روال کاری که « نظامنامه کنگره » در نظر گرفته بود. یعنی در جلسه رسمی کنگره مجددأ این امکان برای تمام نمایندگان وجود داشت تا در صورت تمایل بتوانند در باره پیشنهاد های مطرح شده از سوی مخبرین کمیسیون ها، سئوالات مورد نظر خود را مطرح نمایند و به بحث و گفتگو بپردازند و حتی بعنوان موافق و یا مخالف در آن باره ،اعلام موضع نمایند و از نمایندگان کنگره خواستار شوند که به آن پیشنهاد رأی موافق و یا رأی مخالف دهند. در صورتیکه « پیشنهاد» مخبر کمیسیون از سوی اکثریت نمایندگان کنگره پس از رأی گیری ، پذیرفته می شد، آن « پیشنهاد» به بخشی از « مصوبات » کنگره تبدیل می گردید.   
با توجه به توضیحاتی که رفت ، همانطور که قبلا نیز متذکر شده ام، « هیئت دبیران کنفدراسیون جهانی» فقط در چارچوب مصوبات کنگره ، آنهم با در نظر گرفتن اساسنامه کنفدراسیون جهانی و مصوبات کنگره حق فعالیت داشتند و در آن رابطه می توانستند اطلاعیه و بیانیه صادر کنند و سمینار و نظاهرات برگزار نمایند و انتشارات کنفدراسیون را منتشر کنند.
با توضیحاتی که در رابطه با چگونگی تعیین خط مشی و مصوبات کنگره ها رفت ، حال ضروری می بینم تا بخاطر درک بهتر موضوع « سانترالیسم دمکراتیک » در کنفدراسیون، که در واقع یکی از اصل های پایه ای تشکیلات کنفدراسیون جهانی بود ــ که بنظر من اصلی صحیح و درست بود ــ ، توضیحاتی بدهم ، و تفاوت آنرا با « سانترالیسم دمکراتیک » که در احزاب لنینی تا کنون بمرحله اجرا در آمده است ، برای خوانندگان این نوشته روشن کنم.
روابط « سانترالیسم دمکراتیک » در تشکیلات کنفدراسیون بدین صورت بود که هیئت دبیران کنفدراسیون، فقط موظف به اجرای مصوبات کنگره بودند، همان کنگره ای که همچنین آن هیئت را انتخاب کرده بود. در رابطه با اجرای مصوبات کنگره ،هیئت دبیران می توانستند بخشنامه و اعلامیه صادر نمایند و به برگزاری تظاهرات ، اعتصاب غذا و حتی اشغال سفارتخانه ها و کنسولگری های ایران که شخص سفیر خود را سفیر اعلیحضرت همایونی شاهنشاه آریامهر می نامید و سفارتخانه و کنسولگری ها را به مقر و جولانگاه مأمورین سازمان امنیت ( ساواک) تبدیل کرده بودند تصمیم گیری نمایند، سمینارهای فرهنگی برگزارکنند ، «نامه پارسی» ، ارگان کنفدراسیون به انضمام دیگر نشریات از جمله « خبرنامه کنفدراسیون » و نشریات بزبانهای خارجی را انتشار دهند ... (۷۰) روشن بود که محتوی آن بخشنامه ها و اعلامیه ها و دستورالعمل ها و حتی نشریات بهیچوجه نمی بایستی در تضاد با محتوی مصوبات کنگره و اساسنامه کنفدراسیون جهانی باشد. همچنین ضروریست یاد آور شد که فدراسیونها نیز هریک بطور مستقل کنگره تشکیل می دادند و رهبری خود را انتخاب می کردند.
در رابطه با دستورالعمل ها ، بخشنامه ها و اعلامیه های صادر شده از سوی هیئت دبیران کنفدراسیون جهانی، هیئت دبیران فدراسیونها و مسئولین (کارداران) اتحادیه ( سازمان) های شهری موظف به اجرای آنها بودند. یعنی رهبری آن ارگانها ( فدراسیون ها و سازمانهای محلی) موظف بودند در جهت اجرای دستورالعمل های هیئت دبیران کنفدراسیون در سطح فدراسیون و سازمان شهری اقدامات لازم را بعمل آورند. ولی آن دستورالعمل ها بهیچوجه بطور آتوماتیک نمی توانست شامل اعضای اتحادیه ( سازمان) های شهری شود. اعضای اتحادیه های شهری ، در واقع افرادی که جمعأ اعضای کنفدراسیون جهانی را تشکیل می دادند، بهیچوجه موظف نبودند تا در جهت اجرای آن دستورالعمل ها ی هیئت دبیران با کارداران (مسئولین) سازمان های شهری همکاری کنند. حتی اگر زمانی اعضاء کنفدراسیون ، بزبان دیگر هر یک از اعضای سازمان (اتحادیه) های محلی با محتوی بخشنامه و یا اعلامیه ی هیئت دبیران کنفدراسیون و یا دبیران فدراسیون توافق نداشتند و آنرا در مغایرت با اساسنامه و محتوی مصوبات کنگره می دانستند، حق داشتند با آن نه تنها مخالفت کنند ، بلکه از دست هیئت دبیران به شورایعلی و کنگره شکایت کنند، شیوه کاری که بهیچوجه با روابط حاکم بر احزاب « لنینیستی » در تطابق نبود.   
از سوی دیگر رابطه « سانترالیسم دمکراتیک» این حق را حتی برای «هیئت دبیران فدراسیون » ها و «هیئت کارداران شهری» ، همانطور که اشاره کردم ، نیز قائل می شد ، تا اگر زمانی محتوی بخشنامه و یا اعلامیه و دستور العمل هیئت دبیران کنفدراسیون جهانی در مغایرت با مصوبات کنگره کنفدراسیون جهانی و یا اساسنامه کنفدراسیون جهانی قرار می گرفت، از اجرای آن سرپوشی کنند و بمقامات بالاتر اعتراض نمایند. برای مثال بی جا نخواهد بود تا به اختلافات سازمان ماینس، سازمانی که من ( منصور بیات زاده ) در آن عضویت داشتم ، با هیئت دبیران فدراسیون آلمان( منتخب هشتمین کنگره فدراسیون آلمان در شهر کارلسروهه) اشاره کنم. در آنزمان ما با بعضی از عملکردهای دبیران فدراسیون ( اولین هیئت دبیران فدراسیون آلمان از طرفداران سازمان انقلابی و طرفداران اندیشه مائوتسه دون ) توافق نداشتیم. ما ( اعضای سازمان ماینس اکثرأ از طرفداران جبهه ملی و حزب توده بودند) اعتراضات خود را که قبلا در جلسه مجمع عمومی شهری مطرح کرده بودیم ، طی نامه ای به هیئت دبیران فدراسیون ابلاغ کردیم. اختلافات و اعتراضات فی مابین همچنین در نهمین کنگره فدراسیون آلمان که در شهر ارلانگن برگزارشد، مطرح شدند. و یا در یازدهمین کنگره فدراسیون آلمان که در شهر ماینس برگزارشد، من در آنزمان دبیر انتشارات و امور فرهنگی فدراسیون آلمان بودم ( منتخب دهمین کنگره فدراسیون آلمان در شهر گوتینگن )، در آن کنگره دبیر تشکیلات کنفدراسیون جهانی آقای مجید زربخش( دبیر منتخب کنگره نهم کنفدراسیون در شهر کلن ـ از فعالین سازمان انقلابی که پس از انشعاب از آن سازمان از رهبران "گروه کادرها" ) ، بعنوان دبیر تشکیلات کنفدراسیون جهانی در کنگره فدراسیون شرکت کرد و بنمایندگی از سوی هیئت دبیران کنفدراسیون پیامی را در کنگره قرائت نمود. زربخش بعنوان دبیر تشکیلات کنفدراسیون بدون اینکه به این موضوع توجه داشته باشد که عضویت اعضاء در کنفدراسیون بصورت فردی بود و نه وابستگی سازمانی و حزبی، و کنفدراسیون بهیچوجه حق نداشت در امور و روابط داخلی سازمان های سیاسی ایرانی در خارج از کشور دخالت نماید، صریحأ در آن پیام به جبهه ملی و سازمان توفان حمله کرده بود و در واقع بطور غیر مستقیم به تبلیغ نظرات گروه مائوئیستی خود پرداخته بود. مجید زربخش در آن پیام طرفداران جبهه ملی در بعضی از شهرهای آلمان و اطریش را به سازش با طرفداران حزب توده متهم نموده بود، آنهم بدین خاطر که گویا در هنگام انتخاب نماینده برای کنگره، طرفداران جبهه ملی و یا حزب توده ، از کاندیدای یکدیگر ، آنهم در یک انتخابات مخفی و کتبی در مقابل کاندید مورد نظر گروه مائوئیستی مورد نظر آقای زربخش، حمایت کرده بودند. گفتار و نظراتی که بنظر من در مغایرت کامل با اساسنامه کنفدراسیون جهانی قرار داشت . چون عضویت در کنفدراسیون همانطور که قبلا اشاره کرده ام بصورت عضویت فردی و با هویت شخصی بود و در هیچ کجای اساسنامه و حتی مصوبات کنفدراسیون ذکر نشده بود که اعضای کنفدراسیون احیانأ بخاطر وابستگیشان به احزابی مشخص، حق همکاری با یکدیگر را ندارند. وانگهی انتخابات بصورت کتبی و مخفی انجام می گرفت. من بعنوان دبیر فدراسیون آلمان، پس از پایان قرائت پیام کنفدراسیون از سوی زربخش ، از رئیس جلسه تقاضای وقت برای سئوال کردم . در آن کنگره دوستمان دکتر احمد طهماسبی رئیس کنگره بود . رئیس کنگره در پاسخ به سئوال من بیان داشت که در رابطه با قرائت پیام ، سئوال و بحث مطرح نیست. من به رئیس جلسه اخطار نظامنامه ای و اساسنامه ای دادم و توضیح دادم که چرا در اینمورد مشخص سئوال میتواند مطرح شود. همچنین جعفر صدیق ( یکی از نمایندگان سازمان برلین غربی) و مهندس منوچهر صالحی ( یکی از نمایندگان سازمان شهر کیل) در آن کنگره ، مرا یاری کردند و بر طرح سئوال از دبیر تشکیلات کنفدراسیون جهانی تاکید نمودند.(۷۱) البته ضروریست یاد آور شد که بسیاری از نمایندگان صرفنظر از اینکه طرفدار کدام یک از سازمانهای سیاسی بودند ( جبهه ملی، سازمان توفان، حزب توده ) و یا نه ، خواستار روشن شدن جوانب ناروشن پیام دبیران کنفدراسیون شدند. سر انجام هیئت رئیسه کنگره متقاعد شد که در باره پیام دبیر کنفدراسیون می تواند سئوال مطرح گردد و در آن باره بحث و گفتگو شود. پس از بحث و گفتگو مابین موافقین و مخالفین محتوی پیام کنفدراسیون جهانی، کنگره فدراسیون آلمان ، با اکثریت بسیار بزرگی از آراء نمایندگان کنگره ، پیام دبیر تشکیلات کنفدراسیون جهانی ، را نپذیرفت و آنرا رد کرد، اتفاقأ با استناد به همین رابطه «سانترالیسم دمکراتیک».
با اشاره به مسائلی که در رابطه با « پیام کنفدراسیون» به کنگره فدراسیون آلمان اشاره رفت ، صرفنظر از اینکه چه کسی در رابطه با محتوی پیام کنفدراسیون حق داشته است و یا چه کسی در اشتباه بوده است ـــ گمان دارم دوستمان مجید زربخش هنوز هم بر این نظر باشد که حق با او بوده است و ما مخالفین او درآن موضوع مشخص در کنگره فدراسیون آلمان در اشتباه بوده ایم ـــ ،خواستم روشن کنم که چگونه روابطی بر کنفدراسیون حاکم بوده است و ما چگونه برداشتی از «سانترالیسم دمکراتیک» در آن سازمان داشته ایم. آن روابط بر عکس ادعای جاسوس ساواک که اکنون خود را در خدمت کارخانه تواب سازی آقای حسین شریعتمداری قرار داده است، با اشاره به فاکتهای تاریخی که رفت، نمی توانست بیانگر « جامعه چوپان و گوسفندی » در تشکیلات کنفدراسیون جهانی باشد.
حال جاسوس ساواک شاه، جاسوس « نهادی» که در برگزاری « کنگره آزاد زنان و آزاد مردان» دوران آریامهری و همچنین تعیین نمایندگان مجلس شورایملی ، بجای رأی ملت ، نقش بزرگی داشت و نویسندگان روزنامه کیهان چاپ تهران که خود را ذوب شده در نظام قرون وسطائی ولایت فقیه می دانند و حتی با توسل به هزار دوزوکلک ، برای « مقام رهبری » بر عکس اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ، مقامی فرای « قانون اساسی » فرض می کنند و از طرفداران قانون « نظارت استصوابی» ، قانونی که ملت ایران را صغیر و نادان فرض می کند و « شورای نگهبان » را بعنوان وصی و قیّم ملت می داند ، وقیحانه و با پرروئی خاص خود، « جامعه کنفدراسیون» را « یک جامعه چوپان و گوسفندی» تبلیغ کرده اند. در واقع طرفداران « ولایت فقیه » نیروهائی که با توسل به «نظارت استصوابی» ،تا کنون سعی کرده اند تا از ورود مخالفین و منتقدین خود تا آنجا که برایشان امکان پذیر بوده است به مجلس شورای اسلامی جلوگیری کنند و با پرونده سازی و کمک قوه قضائیه برخی از آن افراد را روانه زندان نمایند، در آنجا که برای مبارزه نظری و رد نظرات منتقدین و مخالفین خود استدلالی ندارند و عرصه برآنها تنگ می شود، ناخواسته « جامه» دمکرات بودن را بتن می کنند و ژست آزادیخواه و طرفدار حقوق انسانها را می گیرند و در تظاهر آن ژست قلابی تا آنجا پیش می روند که تشکیلات سیاسی مخالفین خود را شبیه به « یک جامعه چوپان و گوسفندی» می نامند بدون اینکه به این موضوع توجه کرده باشند که با این اتهامات و دروغ ها، تشکیلات « کنفدراسیون جهانی » را همسطح « نظام ولایت فقیه» نموده اند!!

ادامه دارد
دکتر منصور بیات زاده
سه‌شنبه ۱٨ اردیبهشت ۱٣٨۶ - ٨ ماه مه ۲۰۰۷

[email protected]
www.ois-iran.com

پانویس بخش پنجم :

۵۵ ـ ایران آزاد ، نشریه جبهه ملی ایران در اروپا، شماره ۴ ـ اکتبر ۱۹۶٣ و
ــ متین، افشین ، کتاب کنفدراسیون ، تاریخ جنبش دانشجویان ایرانی در خارج از کشور ... چاپ اول، بهار ۱٣۷٨ ، صفحه ۱٨۵ ، چاپ و صحافی: فاروس.
۵۶ ـ پلیس شهر گراتس فعالین سازمان دانشجویان ایرانی که اکثرأ از طرفداران احزاب سیاسی آنزمان ــ جبهه ملی ، حزب توده، جامعه سوسیالیست ها ــ بودند ، را به اداره پلیس فرا می خواند و از آنها می خواهد تا با امضای دفتری تعهد بسپارند تا زمانیکه محمدرضاشاه پهلوی در کشور اتریش بسر می برد، آنها بدون اجازه پلیس آن شهر را ترک نکنند و در تظاهرات علیه شاه شرکت ننمایند. فعالین دانشجوئی ساعت دو بعد از نصف شب دوم بهمن ۱٣۴۲ با قطار بطرف وین حرکت می کنند و در ایستگاه قبل از ایستگاه وین، از قطار پیاده می شوند و از آنجا بوسیله تراموا به وین می روند و در جلوی هتل محل اقامت شاه، پلارکادهائی که در زیر لباسهای خود مخفی کرده بودند، بیرون می آورند و با دادن شعار « مرگ بر شاه، زنده باد مصدق» بزبان آلمانی، علیه حکومت ترور و خفقان حاکم بر وطنمان ایران دست به تظاهرات می زنند و پس از تظاهرات مجددأ به شهرگراتس بر می گردند و با این عمل خود به مأمورین سازمان امنیت شاه و اتابکی سفیر چاقوکش شاه نشان میدهند که دانشجویان ایرانی با سرکوب ملت از سوی حاکمین مخالفند، راهی که تا برقراری نظام دمکراسی و محترم شمردن حقوق بشر همچنان در وطنمان ایران ادامه خواهد داشت. پس از گذشت ۴۴ سال از تظاهرات دانشجویان ایرانی در اتریش ، امروز ما شاهد تظاهرات دانشجویان ایرانی علیه استبداد و دیکتاتوری در دانشگاههای ایران هستیم. مبارزات دانشجویان ایرانی در ۴۴ سال قبل علیه رژیم استبدادی شاهنشاهی بود، امروز علیه رژیم استبدادی مذهبی است!!
۵۷ ـ ایران آزاد ، نشریه جبهه ملی ایران در اروپا، سال دوم شماره ٣ و
ــ سوسیالیسم شماره ٣ ، مارس ۱۹۶۴ و
ــ متین، افشین ، کتاب کنفدراسیون ... صفحه ۱٨۶
۵٨ ـ نیویورک تایمز ۵ ژوئن ۱۹۶۴، صفحه ٣ و
ــ متین، افشین ، کتاب کنفدراسیون ... صفحه ۱٨۶

۵۹ ـ نیویورک تایمز، ۱۱ ژوئن ۱۹۶۴ ، صفحه ٣ و
متین، افشین ، کتاب کنفدراسیون ... صفحه ۱٨۷

۶۰ ـ متین، افشین ، کتاب کنفدراسیون ... صفحه ۱٨٨ و
militannt ۲۹ june ۱۹۶۴

۶۱ ـ لوس آنجلس تایمز ۱۲ ژوئن ۱۹۶۴ و
ــ ایران آزاد ، نشریه جبهه ملی ایران در اروپا، ۲٣ اوت ۱۹۶۴ و
ــ نشریه دانشجو سال ۱۲ شماره ۹ ، ژوئن ۱۹۶۴   و
ــ متین، افشین ، کتاب کنفدراسیون ... صفحه ۱٨۹

۶۲ ـ رضا شمس آبادی سرباز گارد شاهنشاهی در تاریخ ۲۱ فروردین ماه ۱٣۴۴ که با شلیک مسلسل قصد کشتن شاه را در کاخ مرمر داشت، تلاشش نافرجام ماند و خود توسط دیگر افراد گارد کشته شد. در حدود یکهفته بعد از آن حادثه ، تعداد ۱۴ نفردستگیر می شوند ، از جمله ۵ نفر از فعالان سابق انجمن دانشجویان ایرانی در شهر لندن وابسته به کنفدراسیون جهانی، بنامهای منصور پورکاشانی، محسن رسولی، فیروز شیروانلو، احمد منصوری و پرویز نیکخواه. اعتصاب غذای کارلسروهه یکی از فعالیت های دفاعی کنفدراسیون در اعتراض به دستگیری آن افراد بود. در رابطه با گزارش پنجمین کنگره کنفدراسیون مجددأ به این موضوع اشاره خواهم کرد .

۶٣ ـ مطالبی در باره « حقوق شهروندی» و « ارزشها» و « بارسیاسی» عناصر تشکیل دهنده «نظام دمکراسی» ــ در باره نظرات و عقاید آقایان سید محمد خاتمی و دکتر ابراهیم یزدی و نقد «نظام مردم سالاری دینی» (۱)ـ بقلم دکتر منصور بیات زاده، به نقل از سایت اینترنتی سازمان سوسیالیست های ایران.
www.ois-iran.com/pdf۱۴۴.pdf

۶۴ ـ بیانیه سازمان سوسیالیست های ایران، در باره اظهارات آقای رضا پهلوی در رابطه با همسو و هم نظر شدن و ائتلاف " گروه های تبعیدی اپوزیسیون" و ادعای مخالفت تمام بخشهای اپوزیسیون با راه حل مسالمت آمیز بحران اتمی ایران.
www.tvpn.de/sa/sa-ois-iran-۱۰۲٣.htm

۶۵ ـ کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور- استبداد خلقی به جای سانترالیسم دموکراتیک، کیهان شماره ۱٨۶۶۵ ، پنجشنبه ۷ دی ۱٣٨۵

www.kayhannews.ir

۶۶ ـ نامه خلیل ملکی به دکتر مصدق، خاطرات سیاسی خلیل ملکی، با مقدمه محمد علی همایون کاتوزیان، چاپ دوم، سال ۱٣۶۰ ، صفحه ۴٨۴

۶۷ ـ نجاتی، سرهنگ غلامرضا، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران ـ از کودتا تا انقلاب؛ جلداول ، صفحات ۴۵٣ تا ۴۵٨ ، موسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپخانه دیبا.

۶٨ ـ در پانویس شماره یک بخش اول این نوشته در باره « ولایت فقیه» ، آنچنان که در قانون اساسی جمهوری اسلامی روابط آن توضیح داده شده است و همچنین برداشت آقای حسین شریعتمداری که برای آن مقام ، « حقوق فراقانونی » قائل است ، توضیحاتی داده ام، توجه خوانندگان محترم را به آن مطلب جلب می کنم.
www.tvpn.de/sa/sa-ois-iran-۱۰۴۴.htm

۶۹ ـ « قانون مجازات مقدمین بر علیه امنیت و استقلال کشور» که در بین نیروهای سیاسی طرفدار انقلاب مشروطیت به « قانون سیاه » معروف شده بود، در خرداد ماه ۱٣۱۰ در دوران سلطنت رضا شاه پهلوی به تصویب مجلس شورایملی رسید.
ماده اول قانون مزبور که مورد استناد تیمسار سیاوش بهزادی دادستان نظامی رژیم محمد رضا شاه پهلوی در ۲٨ دی ۱٣۴۹ قرار گرفته بود، عبارت بود از:
« ماده ۱ ـ مرتکبین هر یک از جرمهای ذیل بحبس مجرد از سه تا ده سال محکوم خواهند شد:
۱ ـ هرکس در ایران بهر اسم و یا بهر عنوان دسته و یا جمعیت و یا شعبه جمعیتی را تشکیل دهد یا اداره نماید که مرام یا رویه آن ضدیت با سلطنت مشروطه ایران، یا رویه و مرام آن اشتراکی است و یا عضو جمعیت و یا شعبه جمعیتی شود که با یکی از مرامها و یا رویه های مزبور در ایران تشکیل می شود.
۲ ـ هر ایرانی که عضو دسته یا جمعیت یا شعبه جمعیتی باشد که مرام یا رویه آن ضدیت با سلطنت مشروطه ایران یا مرام یا رویه آن اشتراکی است، اگرچه آن دسته یا جمعیت یا شعبه در خارج ایران تشکیل شده باشد.».

۷۰ ـ «نامه پارسی» بعدأ به به ارگان تحقیقی کنفدراسیون تبدیل شد و بجای آن ماهنامه « شانزدهم آذر» بعنوان ارگان کنفدراسیون انتشار پیدا کرد. نام نشریات دیگر کنفدراسیون عبارت بودند از نشریه « پیمان» ارگان دفاعی و « ایران رپورت» و « رزیستانس » که بزبان های خارجی از سوی کنفدراسیون منتشر می شدند، البته بولتن های خبری در باره گزارشات فعالیت های سازمانهای شهری عضو و گزارشات سمینارها بطور جداگانه منتشر می شدند. هر یک از فدراسیونها بطور جداگانه نشریه منتشرمی کردند، مثلا نشریه «دانشجو» بنام نشریه سازمان دانشجویان ایرانی در آمریکا، نشریه «پیوند» ، نشریه دانشجویان ایرانی در ایتالیا و یا نشریه « ادامو» ، بنام نشریه اتحادیه دانشجویان ایرانی مقیم وین ـ اتریش....
چون نوشته من بر محورتوضیح در باره گوشه هائی از تاریخچه مبارزات کنفدراسیون جهانی و همچنین در رد مطالب مندرج درروزنامه کیهان چاپ تهران علیه کنفدراسیون تهیه شده است، بد نیست تا اشاره ای کوتاه به نشریه شماره ٣۰ « ادامو» بنمایم. تیترسرمقاله آن شماره ی نشریه عبارت بود از « قیام ملی پانزدهم خرداد». در روی جلد شماره ٣۰ ـــ نیمه دوم ماه مه ـــ ، شعار « جاوید باد خاطره شهیدان ۱۵ خرداد ۱٣۴۲ » و همچنین عکسی از آیت الله خمینی که در زیر عکس بخشی از اعلامیه آیت الله خمینی در باره احیاء کاپیتولاسیون چاپ شده بود. متن نقل شده از آن اعلامیه چنین بود:
« آیا ملت ایران میداند در این روزها در مجلس چه گذشت؟ میدانید بدون اطلاع ملت و بطور قاچاق چه جنایتی واقع شد؟ میدانید مجلس بپیشنهاد دولت سند بردگی ملت را امضاء کرد؟ اقرار بمستعمره بودن ایران نمود . سند وحشی بودن ملت مسلمان را بآمریکا داد؟ ... بحسب این رأی ننگین اگر یک مستشار آمریکائی یا یک خادم مستشار آمریکائی بیکی از مراجع تقلید ایران بیکی از افراد محترم ملت بیکی از صاحبمنصبان عالیرتبه ایران هر جسارتی بکند هر خیانتی بنماید پلیس حق بازداشت آنها را ندارد محاکم ایران حق رسیدگی ندارند ولی اگر بیک سگ آنها تعرض بشود پلیس باید دخالت کند و دادگاه باید رسیدگی نماید...».

۷۱ ـ در آن مقطع تاریخی احمد طهماسبی، جعفر صدیق، منوچهر صالحی، منصور بیات زاده باتفاق هادوی، هیئت اجرائی جبهه ملی ایران در اروپا بودند که در کنگره جبهه ملی در شهر«گلن هاوزن» درسال ۱٣۴۷ (۱۹۶۹ ) انتخاب شده بودند. آن هیئت اجرائی سیاست جدیدی در رابطه با فعالیت های طرفداران جبهه ملی درکنفدراسیون جهانی را در دستور کار خود قرار داده بود. شرکت نکردن طرفداران جبهه ملی در جمع هیئت دبیران کنفدراسیون منتخب کنگره نهم ، یکی از تصمیماتی بود که آن هیئت اجرائی پس از اینکه انتخابات هیئت رئیسه کنگره نهم با مشکلات روبرو شد و تازه در دور سوم انتخابات که بصورت کتبی و مخفی برگزار می شد، رئیس کنگره انتخاب شد، آنهم پس از گفتگوها و مشورت هائی که مابین نمایندگان گروه های سیاسی مختلف انجام گرفت و در حقیقت روشن شد که طرفداران هیچ یک از گروه های سیاسی به تنهائی در کنگره اکثریت ندارند. طرفداران نیرو های مائوئیست ( سازمان انقلابی که در حال انشعاب بود ــ گروه کادرها از آن انشعاب کرد ــ و سازمان توفان) با هم بزرگترین جناح هیئت نمایندگی را تشکیل می دادند ، در حالیکه آن گروه ها با یکدیگر شدیدأ اختلاف داشتند. از ۴۷ تن نمایندگان کنگره نهم، ۱٨ تن از آنها از طرفداران جبهه ملی بودند و چند نفر از طرفداران حزب توده و دو سه نفر نیز وابسته به هیچ گروه سیاسی نبودند.
در باره عدم شرکت طرفداران جبهه ملی در هیئت دبیران کنفدراسیون در بخش مربوط به کنگره نهم، مجددأ اشاره خواهم کرد و توضیح خواهم داد که مطالبی که در صفحه ۲۶٨ کتاب « کنفدراسیون» بقلم افشین متین به نقل از فرهاد سمنار درج شده است و آن موضوع را در آن کتاب به «مشکلات داخلی» جبهه ملی ربط داده است ، ارزیابی غلطی است که کوچکترین ربطی به واقعیات آن مقطع تاریخی ندارد! من در آنزمان همانطور که در بالااشاره رفت عضو هیئت اجرائیه جبهه ملی (مسئول انتشارات) بودم ، همچنین مسئولیت امور دانشجوئی ( امور مربوط به کنفدراسیون) جبهه ملی را بعهده داشتم و علاوه برآن دبیر انتشارات و امور فرهنگی فدراسیون آلمان بودم و در کنگره نهم، یکی از اعضای هیئت رئیسه آن کنگره!

ضمائم بخش پنجم:
در بخش ضمائم این نوشته ( ضمائم بخش پنجم) علاوه بر پیام به دکتر مصدق، پیام به آیت الله خمینی ، پیام به کارگران و دهقانان و رنجبران ، پیام به دانشجویان و استادان زندانی، پیام به کنفرانس زنان در کلن و تلگراف به رئیس جمهور ترکیه در رابطه با وضع و محل اقامت آیت الله خمینی پس از تبعید ایشان از سوی رژیم شاه به آنکشور، همچنین اساسنامه کنفدراسیون درج شده اند

پیام به دکتر مصدق رهبر عالیقدر ملت ایران
بنام ملتی که با تمام فشارها و کشتارهائی که از او میشود ولی با استقامت هرچه بیشتر برای حفظ استقلال و آرامش مبارزه میکند و بنام ملتی که ترا ای مصدق بزرگ برهبری پذیرفته است چهارمین کنگره کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی که در شهر کلن آلمان غربی تشکیل شده پیام خود را تقدیمت میدارد و با الهام از ایده وطن پرستانه تو بمبارزات ثمر بخش خود بر علیه ظلم و جور و استبداد و استعمار با قاطعیت هرچه بیشتر ادامه میدهد.
امروز که شاه بکمک اربابان کثیف خود برای پایداری حکومت ارزان و بی ثباتش بهر خیانتی تن در میدهد و از هر جنایتی بر علیه ملت رشید ایران خودداری نمیکند. فرزندان تو از خارج از کشور در راه واژگونی این دستگاه ظلم و ستم از هیچ فداکاری دریغ نکرده و با تمام مشکلاتی که در پیش پای او وجود دارد دوش بدوش خواهران و برادران دیگر خود مبارزاتش را برای بوجود آوردن ایرانی مستقل و آزاد ادامه میدهد.
ما با تمام احساس خود و با تمام ذرات وجود خود که خون ایرانی در آن جاری است و صریحأ قول می دهیم که الهام بخش مبارزات سرسختانه ما در مقابل استعمار ایده های تو، مبارزات تو و راه وطن پرستانه تو خواهد بود و از هیچ نیروئی هر چقدر بظاهر سخت و شکننده باشد هراسی نخواهیم داشت چون معتقد برآنیم که بالاخره حق بر ناحق پیروز خواهد شد و نیروی ملت بالاترین نیروهاست. ما اتحاد خودمان را با تمام نیروهای ضد استعماری و وطن پرست حفظ خواهیم نمود و میکوشیم همانطور که نظر تو پیشوای عالیقدر است هرچه بیشتر این اتحاد را زیاده کنیم. شعار ما شعار اتحاد ـ مبارزه ـ پیروزی است.
درود بتو ای فرزند عزیز ایران و درود به ملت ایران که فرزندی شایسته چون تو دارد.

پیام چهارمین کنگره کنفدراسیون بحضرت آیت الله خمینی
" انماالحیوه عقیده و جهاد" ( حسین علیه السلام) (زندگی داشتن عقیده و جهاد در راه آنست)
پیام به تبعیدگاه
در تاریکترین لحظات تاریخ ایران و در محیط ظلمت بار و پر خفقان روشنی میدرخشد. برقی جستن میکند چشمها خیره میشود از میان خلقی رنجدیده و مردمی استعمارزده مردی قد علم میکند و یزید زمان غرق لعن و شماتت میشود، مجاهدی فریاد بر میکشد و مردم را علیه بیدادگری و ظلم بقیام و جهاد میخواند. استعمار و مهره های زنگزده آنرا بعنوان بزرگترین عامل سیه روزی های ملت در برابر چشم توده های دهقان و کارگر مجسم میسازد. یکبار دیگر زنگ تاریخ بصدا در میآید در سخترین لحظاتی که ملت ایران پنجه در پنجه شاه درافکنده است و بزرگترین قدرتهای مادی و نظامی جهان از او حمایت میکند، با اتکاء باصول و عقاید معنوی مردم با قدرت و شدت هرچه تمامتر پایه های کاخ فرعونی را بلرزه بیفکند. جهادی خونین در میگیرد. شاه قصاب وار دستها را در خون بیگناهان میالاید و چهره شیطانی و ضد ملی خود را تا دورترین روستاها بمردم نشان میدهد، ماسکها پاره میشود. « سایه خدا» در نظرها بصورت مردکی پست و فرومایه جلوه میکند. مردکی کوچک، بی ارزش، فاسد، نوکر واقعی استعمارگران غربی در نظر همگان. آنهمه مردم کشی و افترا و تهمت و فشار از شجاعت و شهامت پیشوای روحانی مردم ذره ای نمیکاهد. مقاومت میکند و مردم را بمقاومت فرا میخواند. آمریکا را بزرگترین عامل سیه روزی های مردم میداند. در لحظه ایکه شاه مزدور که با قانون کاپیتولاسیون یکبار دیگر حلقه ای از زنجیر استعمار را بگردن ملت در افکنده با شهامت کامل همه نیروهای مردم را بوحدت و یگانگی و جهاد و استقامت برای پاره کردن این زنجیرهای استعمار دعوت میکند. اینبار شاه و نوکرانش سخت بهراس میافتند و پیشوای روحانی مردم را برخلاف خواست آنها بنقطه ای دیگر در زیر سلطه استعمار میفرستد تا مگر ساعتی با فراغت به عیش و نوش بپردازد.
ای رهبر روحانی، ما دانشجویان ایرانی قدم بقدم در راه اعتلای ایران و بالابردن ارزش سنتهای دیرین خود که نگهبان استقلال مملکت بوده است و پایه های مقاومت چند صد ساله مردم ما را در برابر فشار استعمار خارجی و عمال داخلی آنها تشکیل میدهد با نهضتی که روحانیون محترم و بالاخص شخص شما در داخل کشور بوجود آورده اید همگام هستیم و مطمئنیم روزیکه صف مقاومت بمقابله و تعرض علیه دستگاه فاسد و پوشالی شاه بدل شود دیگر استعمار نخواهد توانست بی شرمانه و بر خلاف همه شئون مذهبی و قانونی آن رهبر ارجمند را بناروا بترکیه تبعید کند و روحانیون محترم را تحت فشارهای غیر انسانی قرار بدهد. ما همه این ترکتازیهای عمال استعمار و شخص شاه را نا پایدار و گذران میدانیم و در راه واژگون ساختن این بساط قلدری و ضد انسانی قد علم میکنیم. تا زمانیکه با همه برادران مسلمان خود غول استبداد و استعمار را از پای در نیاوریم آرام نخواهیم نشست و در این راه همواره باتحاد . اتفاق بین همه افراد مملکت و نیروهای معنوی و پشتیبانی شما محتاجیم. ما برای همه مبارزات شما و کلیه نیروهای روحانی ارجی عظیم قائلیم و پشتیبانی بیدریغ خود را از آن اعلام میداریم.
پایدار باد رزم پویندگان راه حق و حقیقت.

تلگراف به
جناب آقای عصمت اینونو ـ آنکارا
طبق اطلاع رسیده حضرت آیت الله خمینی پیشوای دینی مردم ایران بآن کشور تبعید گردیده اند.
از آنجائیکه وقوف اطلاع بر سرنوشت ایشان مورد نهایت علاقه دانشجویان ایرانی و همه مردم ایران است چهارمین کنگره کنفدراسیون دانشجویان ایرانی که در شهر کلن، آلمان منعقد گردید بدینوسیله تقاضا دارد که کنفدراسیون دانشجویان ایرانی را هرچه زودتر از وضع و محل اقامت ایشان مطلع دارید.
با تقدیم احترمات فائقه، رئیس کنگره

پیام بکارگران و دهقانان و رنجبران
کارگران و دهقانان
یکسال دیگر از سلطه شوم حکومت پلید شاه بر ملت ستمدیده ی ما گذشت. سالیکه ثمره ای جز ادبار و بی سامانی و سرشکستگی برای ملت ما در بر نداشت. سالیکه در آن استقلال و حاکمیت ظاهری ما هم بدست شاه این عروسک کریه السیرت امپریالیسم با احیاء کاپیتولاسیون یکسره از میان رفت و زنجیر های گران اسارت بر دست و پای ملت ما محکمتر شد. سالیکه در آن شرف و افتخار ما جان و ناموس ما یکجا بدست سرجوخه های آمریکائی سپرده شد. شاه میپنداشت که با عوامفریبی و شکلک سازی و سخنان انقلابی نما می تواند کارگران و دهقانان مبارز و با ثبات ایرانی را بفریبد و آنها را همصدا با نغمه های بندگی و نوکرمآبی خویش سازد. غافل از اینکه این کارگران و دهقانان ندیمه ها و چاکران درباری نیستند. اینان وارث سنت های انقلابی درخشان مبارزات ملت تسلیم ناپذیر ما هستند. اینان بر افروزنده شعله های خاموش نشدنی سرکشی و عصیان علیه زبونی ها و بندگی ها هستند.
اینان را بچند درهم رشوه و یا بیک قطعه زمین بی مقدار نمیتوان فریفت. قیاس شاهانه که تصور میکرد که کارگران و دهقانان ایران نیز چون خود او برده زر و سیمند و بدیناری چند شرف، ملیت، آدمیت و خلاصه بگوئیم آنچه یک انسان را انسان میسازد خواهند فروخت و همه چیز را در اعماق کیسه زر بفراموشی خواهند سپرد، قیاسی بی جاست و آزموده را از نو نمیآموزند. اما مبارزات درخشان شما چه همآهنگ و چه پراکنده خواب خوش شاهانه را آشفته کرد و نهیب پر صلابت انتقام شما شاه و اربابان اش را بر آن داشت که برای روز مبادا آنروز که شما بپاخیزید و طومار عمر پلید این دیو صفتان را در هم نوردید بخیال خود بچاره اندیشی واداشت و از کیسه شما وسایل کشتار و قلع و قمع خود شما را فراهم ساخت و شاهنشاه انقلابی بدستور خواجگان خود باستقراضی کمرشکن دست زد و ۲۰۰ میلیون دلار[ بپول آنزمان ـ منصور بیات زاده] دیگر وقف خرید سلاحهای مدرن آمریکائی نمود. غافل از آنکه در روز رستاخیز شما اینهمه نقشه های شوم شیطانی پشیزی ارزش نخواهد داشت و آندم که شما بعزم گسستن زنجیرهای اسارت بپاخیزید و چون دیگر همرزمان خود از الجزیره تا ویتنام و از ویتنام تا کوبا پرچم خونین انقلاب را برافرازید مقتدرترین نیروهای ابلیسی امپریالیسم در برابر شما زبون و بی مقدار است.
همرزمان!
ما آگاهیم که جنبش آزادی بخش ملی ما تنها و تنها بهمت و ارداه شما بستگی دارد. ما میدانیم که این شمائید که درهای خوشبختی را بروی ملت ما باز خواهید کرد. ما میدانیم که شما بسنتهای انقلابی پدران خود وفادارید. ما میدانیم که شما گوش بزنگ لحظه مناسب هستید تا پایه های لزران تخت فرعونی شاه را درهم شکنید.
همرزمان!
ما در آغاز چهارمین کنگره کنفدراسیون بشما هم پیمانان وفادار خویش درود میفرستیم. دست شما را میفشاریم و خود را از شما و شما را از خود میدانیم. باشد که روزی نزدیک دست در دست یکدیگر بر ویرانه های قصر شاهی پای کوبیم و بنای جامعه ای خوشبخت و زندگی پر افتخار و سعادت آمیز برای ملت خود پی ریزی نمائیم.
پیروز باد اتحاد و مبارزه کارگران و دهقانان در راه دگرگونی شالوده اجتماع خویش.
پایدار باد همبستگی روشنفکران و دانشجویان با توده های رنجبر ایران.

پیام به اولین کنفرانس زنان ایران منعقده در کلن (آلمان باختری) ۴ تا ۶ ژانویه ۱۹۶۵
اولین کنفرانس شما خواهران مبارز و شریف هنگامی تشکیل میگردد که از یک زندگی صلح آمیز آزاد و شکوفان اثری در ایران نیست و آنچه خوی انسانی و شرط انسان زیستن است از طرف هیئت حاکمه خائن لگدمال شده است.
زنان ایران در بدترین شرایط ممکن بسر می برند. قوانین امروزی کشور ما نتنها امکان رشد سالم و لااقل مساوی با مردان را در زمینه های اجتماعی بآنان نمیدهند. حتی بعنوان مادر نیز حقی برایشان نمیشناسند. در حالیکه خفقان عمومی بر سراسر وطن ما حکمفرماست صحبت از حق رأی بزنان چیزی جز یک تظاهر فریبکارانه نیست. در حالیکه مردان در کشورما از حقوق ابتدائی محرومند و توده های وسیع دهقانان را با تهدید ژاندارمهای دولتی با کامیونهای ارتش بپای صندوقهای انتخاباتی می برند تا بنمایندگان دست نشانده و عروسکهای صحنه بهارستان رأی دهند بخوبی میتوان دریافت که آزادی رأی برای زنان در عمل چه مفهومی دارد.
فقظ آنگاه زن ایرانی میتواند از حقوق واقعی خود برخوردار شود که در شالوده ی روابط اقتصادی سیاسی و فرهنگی ایران نه تجدید نظر بلکه دگرگونی عمقی صورت پذیرد و باین هدف نمی توان رسید مگر نهضت ترقی زنان ایران زنده شود، اوج گیرد و با سایر نیروهای دگرگون کننده ی اجتماع ایران درهم آمیزد تا خرد کند آنچه کهنه و فرسوده است . تا بیافریند آنچه نو و آفریدنی است.
خواهران شرافتمند!
ما بشما اطمینان میدهیم چنانچه صبورانه و هوشیارانه به پیکاریکه امروز سازمان می یابد ادامه دهید در فردائی که نزدیک می باشد با یکدیگر همانند سایر انسانهای از بند رسته ی جهان زندگی خواهیم کرد.
جنبش شما در راه بدست آوردن حق زندگی و آزادی با ایدالهای نوین و انسانی توأم است. مبارزه متشکل شما انعکاسی از خواست میلیونها زن محروم ایرانی است.
شما نمونه کاملی از انسانی محروم ولی شریف و آزاده اید.
پیروز باد جنبش مترقی زنان ایران.
کامیاب باد آرزوهای اولین کنفرانس زنان.
"چهارمین کنگره کنفدراسیون دانشجویان ایرانی" ـ کلن آلمان باختری

پیام چهارمین کنگره کنفدراسیون دانشجویان ایرانی به استادان و دانشجویان زندانی.
« هنگامیکه ظلم حکومت میکند زندان مقدس ترین مکانهاست.»
                                                            (حسین علیه السلام)
بشما ای سربازان که در بزرگ داشت نهضتی مقدس در راه پیگیری مبارزه خلق ستمدیده و محروم با نظام دیکتاتوری و وحشت همچون شیران غرانّی بزنجیر کشیده شده اید.
بشمائی که همچون شفق سپیده دمان بر اردوی سیاهی و تاریک شبهای یخ زده ی ایران که امروز صحنه ی تاخت و تاز اهریمنان و ددّمنشان گردیده مردانه تاخته اید.
بشمائی که دلاورانه پیوند مقدستان را بر علیه ظلم و ستم ثابت کرده و نشان داده اید که به هدف مقدستان که پیروزی حق بر باطل و عدل بر ظلم است وفادارید. گرامی باد یادتان و پیروز باد رزمتان.
ما از شما بنام سربازان یاد میکنیم که در طوفانی ترین لحظات تاریخ وطن عزیز ما مردانه قد علم کرده و زندان و شکنجه را بر سکوت و تسلیم خصم شدن ترجیح داده اید.
پیام ما بشما ای کاوه های قرن که برای برانداختن ضحاک سینه سپر تیر بلا کرده اید.
پیام ما بشما ای کسانیکه ثابت کرده اید مرگ شرافتمندانه را در میدان نبرد بر زندگانی ننگین در تالارهای اهریمنی ترجیح میدهید.
پیام ما بشما ای سرداران بزرگی که بپا خواسته اید تا حکومت زور و ستم را که همچون زنگیان مست بر تاروپود وجود گرسنگان و بیکاران وطن ما می تازد بزانو درآورید.
دستگاه جبار و بارگاه یزیدی قرن ما میخواهد با بزندان کشیدن شما رزمندگان رعب و وحشتی در دلهای آرزومند و قلبهای پرشوری که جز بخاطر سربلندی و عظمت ایران نمی طپد بوجود آورد. اما غافل از اینکه ما و شما پیمان خلل ناپذیر خود را تا آخرین دقایق حیات در راه پرافتخار نهضت ملی ایران حفظ کرده و کوه مانند برجای خواهیم ماند.
ما اعلام میکنیم که در این رزم بزرگ دوش بدوش شما به پیش خواهیم رفت. ما بدنیا اعلام میکنیم که اگر سرداران ما در زندانهای استعمار بسر می برند سربازان تا لحظه پیروزی این نهضت مقدس پایداری میکنند.
بشما ای زندانیان دلیر و ای فرزندان برومند وطن درود میفرستیم و پیمان مقدس خود را بار دیگر تکرار کرده و فریاد بر میآوریم که روزی را خواهیم آفرید که زندانهایتان را برسر زندانبانانتان کوفته و بر فراز ویرانه های آن پایه های ایرانی آزاد و آباد را بنا خواهیم کرد. در برابر قدرت و عظمت شما سر تعظیم فرود آورده و اعلام میکنیم که انتقام شماها را از مسببین خونخوار این جنایات خواهیم ستاد. دستتتان را می فشاریم و بمبارزات شما درود میفرستیم.
سربلند باد ایران.
پیروز باد مبارزات ملت ایران در راه آزادی و حقوق انسانی خود.

قطعنامه سیاسی چهارمین کنگره کنفدراسیون دانشجویان ایرانی
از دو بخش تشکیل شده بود، مسائل میهنی و مسائل بین المللی. در بخش مسائل میهنی می خوانیم:
« ۱ ـ ما آزادی دکتر محمد مصدق پیشوا و مظهر نهضت ملی ایران را خواستاریم و معتقدیم که اسارت مصدق بزرگ اسارت ملت ایران است و هیأت دبیران را موظف میداریم که برای آگاهی مردم دنیا نشریه ای بزبانهای زنده دنیا در باره زندگی ایشان و نهضت ملی ایران تهیه و منتشر نماید.
۲ ـ تبعید حضرت آیت الله خمینی مرجع عالیقدر تقلید شیعیان را کنگره محکوم و هیأت دبیران را مامور مینماید که همچنان بکوشش خود برای آزادی ایشان ادامه دهد.
٣ ـ سیاست دستگاه حاکمه در ایجاد محیط ترور و وحشت و جلوگیری از آزادی قلم و بیان و اجتماعات سیاسی از نظر ما شدیدأ محکوم است.
۴ ـ ما روش خود سرانه شاه در امور مملکت را که خلاف نص صریح قانون اساسی ایران و حق حاکمیت ملی است شدیدأ محکوم میکنیم و رژیم ایران را از روز ۲٨ مرداد ۱٣٣۲ ببعد دولت قانونی ایران نمیدانیم. همچنین رفراندوم ششم بهمن ۱٣۴۱ و انتخاباتی که از آن تاریخ (۲٨ مرداد ۱٣٣۲) تا کنون صورت گرفته و مصوبات این مجالس از درجه اعتبار ساقط است و دوره فترت هنوز ادامه دارد.
۵ ـ از آنجا که ما معتقد احترام بحقوق اولیه بشری و آزادی اجتماعات، مطبوعات و احزاب سیاسی و انحلال دستگاه جاسوسی سازمان امنیت بوده و فعالیت های این سازمان را در داخل و خارج از کشور شدیدأ محکوم می کنیم.
۶ ـ کنگره محاکمات نظامی و زندانی کردن استادان و دانشجویان را شدیدأ محکوم میکند و تشکیل یک کمیسیون مختلط از سازمانهای جهانی دانشجوئی و اتحادیه ملی دانشجویان را برای کوشش بمنظور برقراری شرایط موافق با حقوق بشر و حق دفاع را نخستین وظیفه عاجل هیأت دبیران میشمرد.
۷ ـ سلب استقلال از قوه قضائی کشور را بوسیله هیأت حاکمه محکوم کرده و خواستار آنیم که قضات شجاع و شرافتمند دادگستری و ارتش که بخاطر دفاع از استقلال قوه قضائی زندانی یا منتظر خدمت شده اند آزاد و بخدمت بازگردند.
٨ ـ نظر باینکه نهضت دانشجوئی جزئی از نهضت ملی ایران است و نظر باهمیت نقشی که دانشجویان دانشگاه های ایران در پیشبرد نهضت ملی ایران دارند   کنگره دفاع از استقلال دانشگاههای ایران را همگامی عملی کنفدراسیون دانشجویان در مبارزات بزرگ میهنی تلقی مینماید.
۹ ـ نظر باینکه اجرای قانون اساسی و قوانین عادی بطور جبری بلااثر مانده است و نظر باینکه ادامه تسلط رژیم شاه حیات ملی را بخطر میاندازد کنگره تقاضای سازمان دانشجویان دانشگاه تهران را اجابت مینماید و در طریق همآهنگ نمودن هر چه بیشتر نهضت دانشجوئی با نهضت ملی ایران و جلب افکار عمومی علیه دیکتاتوری شاه را یکی از مهمترین و اساسی ترین وظائف کنفدراسیون قرار میدهد و هیأت دبیران را موظف میدارد هر اقدامی که در این زمینه لازم آید بعمل آورند.
۱۰ ـ از آنجا که توده های رنجبر مردم ما بخصوص کارگران و دهقانان و پیشه وران از داشتن سندیکا های واقعی خود محروم هستند و با توجه باینکه اخیرأ دستگاه حاکمه برای جلوگیری از نهضت کارگری و دهقانی و پیشه وری و سرکوبی آن دست بایجاد سندیکای ساختگی زده است ما آزادیهای سندیکائی را برای تمام طبقات و قشرهای مردم میهن خود خواستاریم. ما میخواهیم که حق اعتصاب که یکی از طبیعی ترین حقوق کارگران است به رنجبران ملت ما داده شود.
۱۱ ـ توطئه کنسرسیوم و شرکت نفت باصطلاح ملی ایران در مورد اخراج کارگران و کارمندان نفت جنوب در مقابل پرداخت مبلغی ناچیز با قوانین کار و بازنشستگی مغایرت دارد. ما خواهان بازگرداندن فوری کارگران و کارمندان اخراجی بسر کارشان هستیم.
۱۲ ـ کنگره مخالفت شدید خود را با ماده واحده مصوبه مجلسین ( ۱۰ آبان ۱٣۴٣ ) در مورد دادن مصونیت سیاسی بچند هزار مستشاران آمریکائی که در ایران هستند، یعنی برقراری رژیم محکوم شده کاپیتولاسیون ابراز داشته و آنرا خیانتی مسلم و نقض حق حاکمیت ملت ایران می داند. همچنین دخالت نا مشروع مستشاران خارجی را که عامل سیاست استعمار در ایران میباشند محکوم نموده و اخراج اینگونه مستشاران را خواستاریم.
۱٣ ـ کاهش بودجه فرهنگ و افزایش بودجه ارتش را خیانت مسلم به ملت ایران میدانیم و معتقدیم مبالغ معتنابهی از بودجه ارتش باید بمصرف واقعی و ضروری آن و در درجه اول تعمیم فرهنگ و بهداشت برسد.
۱۴ ـ با توجه باینموضوع که مبارزه با بیسوادی در میهن ما که ٨۰ درصد از مردمانش خواندن و نوشتن را نمی دانند، یکی از وظائف مهم دانشجوئی است و با نظر داشت این حقیقت که تنها راه قاطع برای برانداختن بی سوادی یک روش انقلابی یعنی گسیل هزارها نفر دانشجو و دانش آموز به دهات میباشد و با توجه باینموضوع که اصل سپاه دانش یعنی بجای خدمت نظام وظیفه در خدمت فرهنگ در آمدن و دوسال برای تدریس به دهات رفتن را اولین بار سازمان دانشجوئی ما در سه سال قبل پیشنهاد کرد و با در نظرداشت این حقیقت که دانشجویان دانشگاه تهران تا بحال مکررأ هزارها نفر از ایشان حاضر شده اند که بدهات برای مبارزه با بی سوادی بروند و دولت پیشنهاد آنان را رد کرده است، با توجه باینموضوع که سپاه دانش کنونی بهیچوجه به خواستهای ما جواب مثبت نمی دهد و با عده ۲۵۰۰ نفری نمی توان ملیونها انسان را نجات داد و با نظر داشت این حقیقت که دستگاه حکومتی از سپاه دانش کنونی سوء استفاده های سیاسی از جمله تبلیغ بنفع شاه و رژیم دیکتاتوری می نماید و بوسیله سپاه دانش سازمان امنیت ماموران خود را بلباس معلم در می آورد و برای درهم شکستن مقاومت دهقانان غیور ما توطئه می چیند، با نظر داشت این حقیقت که سپاه دانش کنونی بودجه اش از بودجه وزارت فرهنگ تأمین می شود نه از بودجه ارتش بدینوسیله اعلام میداریم:
الف ـ ما خواستار یک راه انقلابی یعنی گسیل داشتن هزارها دانشجو و دانش آموز برای مبارزه به دهات هستیم.   
ب ـ ما از اصل سپاه دانش یعنی بجای خدمت نظام وظیفه دانشجویان به مبارزه با بیسوادی بپردازند دفاع می کنیم.
ج ـ ما معتقدیم که بودجه سپاه دانش کنونی باید از بودجه ارتش تامین شود نه وزارت فرهنگ.
د ـ ما خواستاریم که بدانشجویان دانشگاههای ایران ، منجمله ۲۰۰۰ دانشجوی داوطلب دانشگاه تهران امکان داده شود که بطور متشکل در امر مبارزه با بیسوادی شرکت جویند.
ه ـ ما سوء استفاده های سیاسی و جاسوسی دولت را از سپاه دانش محکوم می کنیم.
*****
اساسنامه کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی
۱ــ بخش اول
الف ــ نام ـ نام کنفدراسیون « کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی » است که در مسطور به «کنفدراسیون» عنوان خواهد شد.
ب ــ هدف ـ همآهنگ کردن کلیه دانشجویان و محصلین ایرانی در خارجه و ایران. انجمن ها و سازمان ها و اتحادیه های متحده بمنظور ایجاد و حفظ استواری روح همکاری بین ایشان برای کسب حقوق و دفاع از منافع صنفی وملی ایشان در خارجه و ایران. شرکت در سرنوشت و همگامی در مبارزات ملت ایران و فعالیت در راه برقراری آزادیهای مطرح در قانون اساسی و همکاری با سازمانهای دانشجوئی و کوشش در راه ایجاد و امکانات مساوی برای رشد همگونه استعداد ها و چاره جوئی در باره مسائلی که بر قشر دانشجو و تحصیل کرده ما طبق منافع کشوری و موازین نوع دوستانه ما مطرح است تا از این راه جامعه ایرانی طبق منافع ملی و میهنی ارتقاء یابد.
ج ــ کنفدراسیون تشکیل میشود از:
۱ ـ فدراسیونهایی که در ایران یا در خارجه تشکیل شده باشند.
۲ ـ اتحادیه های واحد محصلین و دانشجویان در یک کشور خارجی یا در ایران.
٣ ـ سازمانهائی که هنوز دارای فدراسیون نیستند.

بند اول ـ شرایط عضویت:
۱ ـ پذیرفتن اساسنامه ی کنفدراسیون.
۲ ـ همکاری در راه اجرای هدف کنفدراسیون.
٣ ـ پرداخت حق عضویتی که توسط کنگره تعیین میشود.
تبصره ـ کلیه واحدهای کنفدراسیون حداقل ده درصد از درآمد خود یا مبلغی که توسط کنگره تعیین شده و به نسبت امکانات مالی واحدهاست به صندوق کنفدراسیون پرداخت میکنند.

بند دوم ـ حقوق عضویت:
۱ ـ شرکت در کنگره و انتخاب کردن و انتخاب شدن در تشکیلات اداری کنفدراسیون.
۲ ـ ارجاع قطعنامه ها، پیشنهادات و اعلامیه ها به کنگره، شورای عالی و هیأت دبیران.
٣ ـ درخواست کمک از فدراسیون یا واحدهای آن.
۴ ـ خروج از کنفدراسیون.

بخش دوم:
قسمت اول ـ ارگان ها ( تشکیلات اداری کنفدراسیون)
۱ ـ کنگره عمومی
۲ ـ شورای عالی
٣ ـ هیأت دبیران.
الف ـ کنگره:
بند اول ـ کنگره عمومی عالی ترین مرجع صلاحیتدار کنفدراسیون می باشد و تشکیل میشود از: نمایندگان سازمانهای دانشجوئی ایرانی که در بخش اول (ج) تصریح شده است.
بند دوم ـ تعداد نمایندگان شرکت کننده دارای حق رأی در کنگره از طرف هر واحد کنفدراسیون به نسبت اعضای آن واحد بطریق زیر میباشند.
واحدهائی که تعداد اعضای آن تا پنجاه نفر است دارای یک رأی و آنهائی که تعداد اعضایشان بیش از پنجاه نفر است به مقیاس هر پنجاه نفر عضو اضافی دارای رأی بیشتر می باشند.
تبصره ۱ ـ به واحدهائی که تعداد اعضاء بیش از پنجاه نفر آنها مقیاس پنجاه نفر را پر نمیکند با داشتن بیشتر از ۲۵ عضو اضافه بر مقیاس نیز حق یک رأی اضافی تعلق می گیرد.
تبصره ۲ ـ به واحدهائی که به علت قلت دانشجویان ایرانی در آن کشور تا ۲۵ نفر عضو معرفی میکنند حق استفاده از یک رأی تعلق میگیرد.
تبصره ٣ ـ در صورتیکه واحدهای خارج از قاره ای که جلسه کنگره در آن تشکیل میشود بعلت بعد مسافت و هزینه سنگین مسافرت نتواند به تعداد استحاقش طبق ماده فوق نماینده اعزام دارد هر نماینده اعزامی از آن واحد فقط حق یک رأی خواهد داشت ولی میتواند تقاضای رأی بطریق فدراسیونی نماید. رأی فدراسیونی بدین ترتیب خواهد بود که هیأت های نمایندگی هر یک از واحدها در موقع اتخاذ تصمیم رأی اکثریت هیأت نمایندگی را بعنوان رأی آن واحد اعلام میدارد و این رأی با احتساب ضریبی مساوی خارج قسمت تعداد دانشجویان عضو در آن واحد به عدد پنجاه با رعایت تبصره های دیگر این ماده برای نتیجه رأی نهائی منظور خواهد شد. این تقاضا در صورتی پذیرفته میشود که مسئله با احتساب ضریبی مساوی خارج قسمت تعداد نمایندگان استحقاقی واحد مزبور بتعداد نمایندگان اعزامی آن واحد برای رأی هر نماینده هیأت نمایندگی مزبور قابل تغییر رأی عضو می باشد.
بند سوم ـ کنگره حد اقل هر سال یکبار تشکیل میشود.
بند چهارم ـ در صورت تصمیم اکثریت مطلق شورای عالی به اتفاق آراء هیأت دبیران کنگره فوق العاده فراخوانده خواهد شد.
ب ـ وظایف کنگره عمومی:
۱ ـ رسیدگی به اعتبار نامه های واحدها و تثبیت نمایندگان آنها بر طبق تبصره ۱ بند ۲
۲ ـ استماع و ارزیابی هیأت دبیران و شورایعالی و مطالعه و بررسی و اظهار نظر در باره فعالیتهای واحد های کنفدراسیون.
٣ ـ تغییر و اصلاح مواد اساسنامه در صورت لزوم.
۴ ـ تعیین مشی عمومی کنفدراسیون در آینده.
۵ ـ تعیین محل دبیرخانه.
تبصره ـ واحدهای کنفدراسیونی که خود را نامزد دبیرخانه کنفدراسیون میکنند باید قبل از تشکیل کنگره اسامی پنج نفر از اعضای خود را بعنوان دبیران سال آینده کنفدراسیون به دبیرخانه کنفدراسیون ارسال دارد.
۶ ـ تخمین تقبلات مالی واحدهای کنفدراسیونی.
۷ ـ تعیین محل و تاریخ تشکیل کنگره.
٨ ـ تدوین قطعنامه نهائی.

قسمت دوم ـ شورای عالی:
الف ـ تعریف: بند اول ـ شورای عالی از نمایندگان واحدهای کنفدراسیون تشکیل میشود.
بند دوم ـ هر واحد کنفدراسیونی دارای یک نماینده در شورای عالی میباشد که به هیئت دبیران معرفی میشود.
تبصره ـ هیئت دبیران کنفدراسیون هم دارای یک نماینده در شورای عالی میباشد.
ب ـ وظایف شورای عالی بقرار زیر است:
بند اول ـ تشکیل جلسه شورای عالی هر شش ماه یکبار و بیش از آن درصورت لزوم.
بند دوم ـ نظارت و رسیدگی به فعالیت های هیأت دبیران.
بند سوم ـ فراخواندن کنگره فوق العاده در صورت لزوم.
بند چهارم ـ تهیه گزارش خود به کنگره.
بند پنجم ـ رسیدگی به تقاضای دریافت شده از طرف سازمانهای دانشجوئی به منظور پیوستن به کنفدراسیون.
تبصره ۱ ـ پیشنهاد عضویت باید از طریق هیأت دبیران کنفدراسیون به شورای عالی رجوع گردد.
تبصره ۲ ـ در صورت موافقت شورای عالی تا تشکیل کنگره کنفدراسیون این سازمان میتواند در جلسات شورای عالی با داشتن حق رأی توسط نماینده خود شرکت نماید.
تبصره ٣ ـ شورای عالی باید حداکثر تا دو ماه بعد از دریافت پیشنهاد عضویت نظر قطعی خود را اعلام نماید.
ج ـ چگونگی کار شورای عالی:
بند اول ـ رأی اعضای شورای عالی میتواند کتبی باشد.
بند دوم ـ اتخاذ تصمیم در شورای عالی به اکثزیت ساده است (آراء ممتنع ملحوظ نخواهد شد).

قسمت سوم ـ الف ـ هیئت دبیران.
بند یک ـ هیئت دبیران مرکب از پنج نفر که حداقل سه نفر آنها از یک واحد فدراسیونی خواهند بود.
تبصره ۱ ـ مسئولیت یکایک اعضاء هیأت دبیران باید در لیستهای پیشنهادی دقیقأ معلوم شده باشد.
تبصره ۲ ـ این مسئولیتها شامل: امور بین المللی ـ مالی ـ تشکیلات و امور داخلی ـ امور فرهنگی و اجتماعی و انتشارات و تبلیغات میباشد.
بند دو ـ تصمیمات هیأت دبیران وقتی معتبر است که حد اقل سه نفر بآن رأی موافق داده باشد.
تبصره ۱ ـ در صورت فوت یا استعفای هر یک از اعضای هیأت دبیران شورایعالی دبیر جدید را با ذکر مسئولیت تعیین خواهد نمود.
تبصره ۲ ـ مسئول تشکیلات موظف است که تاریخ تشکیل جلسات و موضوع مورد طرح در جلسه را حد اقل دوهفته قبل کتبأ باطلاع دبیران دیگر برساند.
بند ٣ ـ هیأت دبیران از طریق و با کمک کمیته های فرعی منسوب بخود انجام وظیفه میکند.
ب ـ کمیته های فرعی .
این کمیته ها به عبارت زیرند: کمیته انتشارات، کمیته فرهنگی و اجتماعی و کمیته مالی.
اول ـ کمیته انتشارات دارای وظائف و مسئولیت های زیر است:
۱ ـ انتشار مجله ارگان کنفدراسیون یا برگزیدن و هدایت مجله ای که باین عنوان شناخته میشود.
۲ ـ چاپ و انتشار بیانیه ها و قطعنامه ها و خبرنامه های کنفدراسیون.
دوم ـ کمیته مالی دارای وظایف و مسئولیتهای زیر می باشد.
۱ ـ تنظیم دقیق دخل و خرج کنفدراسیون و تهیه بیلان مالی.
۲ ـ دریافت کمکهای مالی واحدهای کنفدراسیون.
تبصره ـ کارت عضویت برای کلیه اعضای کنفدراسیون واحد خواهد بود و بوسیله دبیرخانه از طریق واحدها پخش میشود.
٣ ـ تکفل مرجوعات مالی کنفدراسیون با عطف به موجودی.
سوم ـ کمیته فرهنگی و اجتماعی دارای وظایف زیر است:
۱ ـ مطالعه و بررسی کامل کیفیات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشوری و جهانی.
۲ ـ فراهم آوردن اطلاعات و آمار مربوط بشرایط و نوع و امکانات تحصیلی دانشجویان ایرانی.
٣ ـ کوشش در راه ارتقاء بینش اجتماعی و فرهنگی در بین دانشجویان ایرانی.
۴ ـ همکاری با کمیته انتشارات.
۵ ـ ایجاد همسوئی در مجاهدات فرهنگی دانشجویان ایرانی با عطف به احتیاجات میهنی ما.

بخش سوم ـ ترمیم اساسنامه:
پیشنهادات مربوطه به ترمیم یا حذف یک ماده یا مواردی و اضافه نمودن یک ماده یا مواردی جدید به این اساسنامه فقط در موردی میتواند در کنگره سالانه مطرح شود که حداقل دو هفته قبل از تشکیل کنگره از طرف یک واحد کنفدراسیونی به هیأت دبیران رسیده باشد و باید از طرف هیأت دبیران اقلا یک هفته قبل از تاریخ افتتاح کنگره به واحدهای کنفدراسیونی برسد.

بخش چهارم ـ انحلال
در صورتیکه تعداد واحدهای متشکله کنفدراسیون از دو واحد کمتر شود کنفدراسیون منحل تلقی میشود. در آن صورت دارائی کنفدراسیون به یکی از دانشگاه های ایران اهداء خواهد شد.

تذکر:
کلیه بندها و تبصره های قسمت سوم مربوط به هیأت دبیران تا بند سوم طبق تصمیمات چهارمین کنگره کنفدراسیون در کلن تغییر پذیرفته. اساسنامه ای که در اینجا از نظر دانشجویان میگذرد با تغییر و تبدیل موادی است که در چهارمین کنگره بتصویب رسیده است.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست