سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

بدن زنانه عرصه تسلیم یا مبارزه؟


• درهم تنگیدگی خاصی بین سیاست های دولتی، مردسالاری و نهاد پزشکی و فرهنگ و رسانه ها وجود دارد که نتیجه اش تنها فشار به زنان برای زیباتر بودن است تا بتوانند شوهران شان را از زنان کم حجاب تر و خوشتیپ به دور دارند، زایمان کنند و در عین حال بعد از زایمان حواسشان به برگشت دوباره زیبایی به بدن شان باشند. با استفاده از انواع و اقسام چادرهای زیبا و کار شده، عفاف شان را حفظ کنند در همان حال از انواع خدمات زیبایی برای جوان ماندن و زیبا ماندن نیز استفاده کنند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۷ مرداد ۱٣۹٨ -  ۱٨ اوت ۲۰۱۹



 
دیگری: بدن یکی از حوزه های مورد توجه در جامعه شناسی و مطالعات جنسیت است. همه‍ی کنشهای اجتماعی انسان از مجرای بدن او بـروز مـی کنـد. عاملیت کنشگر فقط از توانمندیهای روحی او مانند هوشمندی و آگاهی سرچشمه نمی گیرد، بلکه از قابلیتهای جسمانی او هم تأثیر می پـذیرد. هویـت انـسان قبل از هر چیز، بر اساس خصوصیات جسمانی او، مانند جنس، نژاد و بدن ، تعیین می شود. بدن انسان و مختصات متفـاوت آن در مقـاطع نوزادی، خردسالی، بلوغ، جوانی، میانسـالی و پیـری اقتـضائات اجتمـاعی ـ فرهنگـی خاصی دارد و برخی از مناسـک فرهنگـی، ماننـد آداب تولـد، نوجـوانی، بلـوغ، ازدواج، و مرگ، در ارتباط با این دگرگونی هـا شـکل مـی گیرنـد.

درطول تاریخ بدن براساس شرایط سیاسی و اجتماعی – فرهنگی دستخوش تغییرات متعددی شده است زیرا بدن برساخته ای اجتماعی است که روابط و تعامل میان انسان ها را نیز تعیین می کند . فرهنگ، حکومت و دین تنظیمات خاص خود را برای بدن دارند. اعمال این تنظیمات بر بدن افراد به اشکال مختلف صورت می گیرد. تعیین سیاست هایی نظیر به هنجار و نابهنجار ، برچسب زدن و طرد کردن افرادی که بدن هایشان در سیستم خط کشی هنجار / نابهنجار در بخش نابهنجار جای می گیرد ، از جمله این تنظیمات است.

جامعه شناسی بدن شاخه ای از جامعه شناسی اسـت کـه ماهیـت اجتمـاعی جـسمانیت انسان، تولید اجتماعی بدن، نمایش اجتماعی بدن، گفتمانهای حاکم بر بدن، تاریخ اجتماعی بدن و تعامل پیچیده میان بدن، جامعه و فرهنگ را بررسی می کند. در فلسفه سیاسی متأخر (از اوایل قرن بیستم تاکنون)، پرسش از بدن و نسبت آن با قـدرت از مباحث تأمل برانگیز بوده است. در این زمینه، علاوه بر فمینیستهـا (هـمچـون سـیمون دوبووار، لوس ایریگاری، و جودیت باتلر)، پدیدارشناسان (همچـون مرلـوپنتی)، متفکـران پسااستعماری (همچون فرانتس فانون و گایاتری اسپیواک)، برخی از جامعه شناسان انتقادی (همچون پیر بوردیو) و متفکران پسامدرن (همچون کریسـتوا، دلـوز، گاتـاری، و بودریـار)بدین مسئله پرداخته اند. در این میان، شاید بتوان میشـل فوکـو، فیلسـوف پساسـاختارگرای فرانسوی، را حلقه پیوند جریانهای فمینیستی، پدیدارشناسانه، پسااستعماری، جامعه شناسی انتقادی و پسامدرن محسوب کرد؛ چه اینکه از نظر فوکو هر رابطه ای، چه با خود و چه بـا دیگری، نه تنها واجد قدرت است، بلکه از طریق بدن سوژه اعمال می شود. به این علت کـه از نظر او بدن در معرض نظارت سراسربین است و به همین سـبب محمـل قـدرت اسـت(فوکو، 1387 :379 (.

در آثار فوکو، پنداشت بدن در حکم یکی از مولفه های اصلی عملکرد روابط قدرت، جایگاه برجسته ای دارد. در تحلیل تبار شناختی است که بدن به عنوان ابژه ی معرفت و هدف اعمال قدرت مکشوف می شود. معلوم می شود که بدن در عرصه ای سیاسی جای دارد و انباشته از روابط قدرت است. فوکو نسبت بدن سوژه و قدرت را مورد مطالعه قرار می دهد. او در کتاب مراقبه و تنبیه نشان می دهد که چگونه تکنولوژی های قدرت با ابزار و بردارهای با توصیف روشهای خاص، بدن سوژه ها را شکل می دهند. فوکو با توصیف روش های مختلف تاریخی مرتبط با آموزش بدن، نظارت سوژه بر بدن خود را نشان می دهد. وی مدلل می سازد در عصر مدرن بدنها نه تنها از خودبیگانه می شوند بلکه تحت انضباط ناشی از تنبیه قدرت سیاسی و نظارت مستمر قرار دارد. (توانا، علیپور، ۱۳۹۴)

برایان ترنربر این باور است که بدن در نظامهای اجتماعی مدرن زمینه اصلی فعالیت فرهنگی و سیاسی است. یکی از رویکردهای جامعه شناسی بدن، که برایـان اس. ترنـر نماینـده آن است، بر این پایه قوام یافته است کـه در دنیـای معاصـر، تـن آدمـی را محمـل تنظـیم اجتماعی می داند. در واقع، جامعه با حکومت بر بدن اعضایش خود را تنظیم می کند.

ترنر معتقد است ما به سوی یک جامعه‍ی کالبدی در حرکت هستیم؛ به این معنی کـه برخلاف نظام سرمایه داری صنعتی، که در آن تولید، محـور اصـلی فعالیـتهـا بـود، دردوران جدید، تنظیم بدن به میدان اصلی فعالیتهـای سیاسـی و فرهنگـی تبـدیل شـده است. (Nettleton, 1996: 103)

شیلینگ در کتاب بدن و نظریه‍ی اجتماعی، بدن را یک پدیده زیـستی و اجتماعی پایان ناپذیر معرفی می کند و معتقد است که پیکـر جـسمانی انـسان در نتیجـه‍ی مشارکت در جامعه پیوسته در حال دگرگونی استشلینگ بـرای اولـین بـار اندیشه‍ی «پروژه بودن بدن» را مطرح ساخت. از نظر او بدن ماهیتی است کـه پیوسـته در معرض «شدن» است. پروژهای که پیوسته باید روی آن کار کرد و آن را همچون بخشی از هویت فردی انسان تکمیل کرد. خلق بدن و حفظ بـدنی کـه سـالم و دارای تناسـب باشد، نمونه ای از یک پروژه بسیار عمومی است. اندیشه‍ی وی در خصوص پروژه بـودن بدن بر دو اصل تکیه دارد. اولین اصل به کاربرد دانش فنی در مداخله و تغییـر در بـدن اشاره دارد. اصل دوم به تعداد مردمانی مربوط است که به طور فزاینده آگاه می شوند که در نتیجه‍ی انتخاب نوع خاصی از شیوه زندگی، بدن در موقعیتی پایان ناپذیر قرار می گیرد (همان).

تحولات ناشی از انقلاب صنعتی، مانند رشد رسانه های جمعی و گسترش تبلیغـات تجاری، کاهش صنایع سنگین، افزایش صنایع بخش خـدمات، کـاهش سـاعات کـار وبازنشستگی اجباری، موجب شده است نیروی کار سنتی کاهش و سبک زندگی مبتنـی بر فراغت، مصرف و لذتگرایی توسـعه یابـد. بـه این ،ترتیـب جامعـه‍ی تولیدکننـده بـه جامعه ای مصرف کننده تبدیل شود. در این وضعیت، نوع مـصرف و الگـوی فراغـت بیش از کار و تولید در تعیین هویت انسان نقش خواهد داشت. بنابراین افراد بر اسـاس قدرت خرید، انتخاب سبک زندگی و نوع کالای مصرفی، خود را معرفی می کننـد و ازیکدیگر متمایز می سازند.در این فضای جدید، دستیابی به ارزشهایی مانند سلامتی، جوانی، زیبـایی، جاذبـه‍ی جنسی و تناسب انـدام بـا اسـتفاده از تکنیـکهـای جراحـی و مـصرف کالاهـایی کـه قابلیتهای بدن را حفظ می کند یا تداوم می بخشد، امکان پذیر است. این وضعیت نه تنها در نمایش شکل بیرونی بدن، بلکه در تصور انسان از خـود و در نهایـت در هویـت او تأثیر می گذارد.

در ایران نیز همیشه بدن ها تحت انضباط خاصی بوده اند به خصوص از دوران پهلوی اول که با تغییر لباس مردان و کشف حجاب از زنان و به حاشیه راندن روسپیان و مطرودان بدن به عنصر مهمی که مورد سیاستگذاری قرار می گیرد تبدیل می شود. اگر پیشتر فرهنگ و مذهب برای مردمان ممالک محروسه نظم بدنی تعیین می کردند اینک رضا شاه است که در کنار فرهنگ و مذهب بدن را به عرصه بارز سیاستگذاری تبدیل می کند و از این میان بدن زن به چالش تازه میان تجدد امرانه و سنت تبدیل می شود چالشی که تا به امروز ادامه دارد. اگر پهلوی به زور چادر را از سر زنان برداشت جمهوری اسلامی از همان روزهای اولیه پا گرفتنش تلاش کرد زنان را محجبه کند. و نه تنها محجبه که چادرسیاه و رنگ سیاه را به عنوان مظهر نجابت به جامعه تحمیل کرد. چادر مشکی با دفترچه بسیج اقتصادی در بین زنان توزیع می شد. چادرهای رنگی زنان در جای جای ایران کم کم جایشان را به چادر سیاه دادند و تنوع و زیبایی جایش را به رنگ غمبار مشکی سپرد و بعدها تجارت چادرمشکی تجارتی سوداورشد در انحصار برخی از افراد. سالهای دهه 60 سالهای شکل گیری گشت های جندالله است که پاترول سوار مراقب حجاب زنان بودند. همچنین نیروهای ویژه مبارزه با منکرات نیز در همین دوران برای مبارزه با «بدحجابی» تشکیل شد و اعتراض به بدحجابی بانوان و دیگر مظاهر اعمال غیر اسلامی و تهدید به برخورد قضایی با متخلفان معاند، هر از چند گاهی در موضع‎گیری‌های مسئولین کشور و ائمه جماعات دیده می‌شد. در آبان ماه سال62 قانون مجازات اسلامی تصویب شد که بر اساس این قانون، زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به تعزیر تا 74 ضربه شلاق محکوم می‌شوند. در این سالها چه بسیار زنانی که شلاق خوردند به خاطر اینکه اندکی از موی سرشان معلوم بود. زنان کارمندی که حجابشان با حجاب استاندارد زاویه داشت بازخرید شدند یا ایران را ترک کردند. تلاش برای تنظیم بدن زنان همچنان ادامه دارد و گشت های ارشاد، دوربین های سرچهارراه ها برای کنترل حجاب رانندگان زن یا زنان داخل خودرو نمونه هایی از این دست هستند، نظارت های دیگری نیز هستند مانند قوانین پوشش اداری، دانشگاهی ...، به قول فوکو ما با نظارت سراسربینی مواجه هستیم که تلاشش از خودبیگانکی زنان با بدن و تفکر خود است و تلاش می کند به شیوه های مختلف بر بدن های زنان کنترل داشته باشد.

از دیگر سیاست های حاکم بر ایران که به دنبال ایجاد نظم خاصی در بدن زنهاست، به جزحجاب اجباری، سیاست های خاص جمعیتی و القای نگاه خاص به بدن و هویت زن از جمله این موارد است. همسری و مادری تنها هویت های پذیرفته شده در جمهوری اسلامی هستند و برای ان تبلیغات زیادی می شود این مساله به زنانی که نمی خواهند در این قالب زندگی کنند فشار زیادی وارد می داند. همچنین زنانی که مادری و همسری را می پذیرند نیز با الگوهای قالبی که از سوی سیاستگذاران بازنمایی می شود به گونه دیگری دست و پنجه نرم می کنند و نمی توانند مادری و همسری متفاوتی از الگوهای که ترویج می شود ارائه دهند.

همچنین این روزها شاهد اهمیت بدن در زندگی زنان و مردان جوان و البته میانسال و مسن در ایران هستیم. سالهاست ایران رکورددار جراحی بینی است زنان و مردان ایرانی روز به روز بیشتر به ظاهر خود توجه می کنند؛ هرچند زنان به دلیل توفق مردسالاری بیش از مردان دست به تغییر و تحول در ظاهر و اندام خود می زنند.

هم اکنون در ایران پزشکی مدرن سیاست های خاص خود را با تبلیغات به زنان عرضه می کند و ما با حجم زیاد جراحی های زیبایی، جراحی زیبایی پستان، لابیوپلاستی، لایپوساکشن، بوتاکس و لیفتینگ و انواع خدمات زیبایی در کلینیک های تخصصی، مواجه هستیم.این سیاست ها سبب شده است که زنان کمتر از بدن خود راضی باشند و مدام دست به تغییر بدن خود بزنند.

نهاد پزشکی سالهاست که در ایران زنان را به سمت سزارین سوق داده است و زایمان طبیعی را به امری سخت بدل کرده که هر زنی قادر به انجام ان نیست. ترس از گشادی واژن نیز سبب شده بسیاری از زنان دست به سزارین بزنند تا زایمان طبیعی را انتخاب کنندداروهایی که شیرمادر را زیاد می کند نیز سبب شده است بدن های زنان در کنترل نهاد پزشکی دربیاید.

فرهنگ مردسالار حاکم بر جامعه نیز به دنبال تحمیل نظم خاصی بر زنان است تا صد سال قبل اگر چاقی معیار زیبایی برای زنان بود امروزه و در پی تحولاتی که در دنیا رخ داده است مردسالاری زن زیبا را زن لاغرتر می داند. درهم تنگیدگی خاصی بین سیاست های دولتی، مردسالاری و نهاد پزشکی و فرهنگ و رسانه ها وجود دارد که نتیجه اش تنها فشار به زنان برای زیباتر بودن است تا بتوانند شوهران شان را از زنان کم حجاب تر و خوشتیپ به دور دارند، زایمان کنند و در عین حال بعد از زایمان حواسشان به برگشت دوباره زیبایی به بدن شان باشند. با استفاده از انواع و اقسام چادرهای زیبا و کار شده، عفاف شان را حفظ کنند در همان حال از انواع خدمات زیبایی برای جوان ماندن و زیبا ماندن نیز استفاده کنند. داف باشند اما نگاهی هم به گشت ارشاد و بگیر و بنندهایش داشته باشند. زیبا برقصند، واژنشان تنگ باشد تا لذت بیشتری به شوهرانشان ببخشند، ابروهای کم پشتشان را با هاشور و تاتو و میکروپیگمیشن ، صورت شان را با بوتاکس و لیفت و ژل بدون چروک نگه دارند، بینی های ژنیتیکی بزرگشان را با عمل جراحی کوچکتر کنند...

همچنین نابه هنجار خواندن ترنس ها و دگرباشان از دیگر مواردی است که بدن به هنجار و نابه هنجار را در ایران تعریف می کند و سبب سرکوب دیگری هایی می شود که در هنجارهای تعریف شده در ایران قرار ندارند هرچند که در این سالها کم و بیش شاهد ابزار هویت این افراد در فضاهای عمومی با وجود همه فشارها هستیم.

بدن بی تردید در دنیای معاصر مهم است و زنان در جامعه ایران با پارادوکس های زیادی دست به گریبانند و بدن انها محفل سیاست گذاری های مختلف است که گاه با همراهی زنان مواجه شده است و نتیجه اش چیزی جز از خودبیگانگی آنان نیست. سیاست گذاری هایی که بدن های ما را رام و مطیع نظم حاکم می خواهد. از این رو پرونده دیگری به «بدن زنانه» اختصاص داده شده است تا از جنبه های مختلف بتوانیم به ان بپردازیم. بدن و سکسوالیته، سیاست تن، مادری و بدن، هنر و بدن، ادبیات و بدن، پوشش و بدن ، بدن و نظم، بدن و هویت بخشی از مطالبی است که قصد داریم به ان بپردازیم به همراه معرفی کتاب. با ارسال مطالب خود یا تجربه زیسته خود از نظمی که بر بدن شما در مکان های مختلف مانند مدرسه، دانشگاه، محل کار ... اعمال شده است، تجربه زیسته شما از اعمال جراحی یا زیبایی که دست به ان زدید و چرایی آن، تجربه شما از نهادپزشکی ... ما را در انتشار این پرونده یاری رسانید. همچنین می توانید از سرکشی های خود از بدن بهنجار و قواعدی که ما را به سوی رفتاری خاص هدایت می کند بنویسید. ایا با تنظیم خاصی از بدن می توان به مبارزه با هنجارهای غالب در مورد بدن زنانه در دنیا رفت ؟ منتظر دریافت مطالب و ترجمه های شما هستیم.

هیات تحریریه دیگری

منابع:

اسمارت بری. (۱۳۸۵).میشل فوکو. ترجمه لیلا جوافشانی، حسن چاوشیان. نشر اختران.

توانا محمد علی، محمود علی پور (۱۳۹۴). بدن، سوژه و تکنولوژی های خود: درس هایی از راه حل فوکویی برای جامعه امروز. مجله غربشناسی بنیادی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی۲۳ – ۱ ، سال ششم، شماره دوم، پاییز و زمستان

Nettleton, Sarah (1996), The Sociology of Health and Illness, USA: Polity Press. - Nettelton, Sarah and Watson Jonathan (1998), The Body in Everyday Life, London: Routledge


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست