سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

پدر، مادر، "آنها" متهمند نه ما !
کمپین حمایت ازبازداشت‌شدگان هفت‌تپه و زندانیان ترقی‌خواه


• هم چنانکه کارگران دوشادوش هم ایستادند و حق طلبی و مطالباتشان را فریاد زدند و به دنبال آنها همدلانشان به دفاع از آنها برخاسته ،چه در زندان و چه بیرون زندان، متحد و همصدا شدند ،به نظر می رسد ضرورت امروزِ خانواده های بازداشت شدگان و زندانیان با هر اتهام و پرونده سازی علیه شان که به نوعی به این چرخه مربوط می شود، همان دوشادوش هم ایستادن و اتحادی باشد که میان کارگران و خود زندانیان نیز وجود دارد. همدلی واتحادی که به اهرم سرکوب اجازه گردن کشی و خفه کردن صدایشان را نمی دهد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۷ مرداد ۱٣۹٨ -  ۱٨ اوت ۲۰۱۹



                         مادران عسل محمدی‌،رهام یگانه‌،هیراد پیربداقی و ندا ناجی

نهاد خانواده، نهادی که تحکیم آن به طور مستمر از جانب حاکمیت مورد تشویق و تمجید قرار می گیرد.پدری زحمتکش ، مادری کمرو، قانع و فرمانبردار مردهای خانه ،فرزندانی مطیع و گوش به فرمان و خانواده ای اگرچه مستمند اما به اصطلاح "آبرودار" نمونه هایی هستند از هزاران تصویر کلیشه ای و الگویی که صدا و سیمای دولتی و سایر رسانه ها روز و شب به عنوان بهترین شیوه زندگی با اجر اخروی و دنیوی به ما حقنه می کنند.اما به راستی تا چه حد و از چه جهتی حفظ این نهاد برای حاکمیت ارزشمند است وحفظ حرمت و تکریم آن تا چه پایه مورد توجه است؟

اول از همه باید به این نکته توجه کرد که بیشتر این تبلیغات و سرمایه گذاری برای اشاعه این سبک زندگی و حفظ خانواده "طبقه کارگر" که البته با شکست نیز مواجه شده است در جهت سودآوری هرچه بیشتر نظام سرمایه داری صورت می گیرد. سرکوب همه جانبه معترضان به وضع موجود در حالی که فقر،تورم و بیکاری افسار پاره کرده و سرکوب سیستماتیک مدافعان حقوق زنان و معترضان به شرایط اسفبار زنان طبقه کارگر هم در همین جهت است.

باید توجه کرد که از مقتضیات سودآوری سرمایه برای نظام سرمایه داری، وجود گردان بیکاران در ارتش کار است، چرا که با استفاده از آن، هم رقابت در ارتش کار را برای دستیابی به دستمزد کمتر و کمتر زنده نگه می دارد و هم مانع اتحاد کامل این ارتش علیه خودش می شود.در این میان فقر و با سیلی صورت خود را سرخ نگاه داشتن ستایش می شود،گویا باید خیلی هم خوشحال باشی که در میان خیل بیکاران و گرسنگان،نان بخور و نمیری در می آوری.

از طرف دیگر سرمایه داری برای تضمین سودآوری خود، به پدیده تبعیض علیه زنان هم نیاز دارد و آن را با اهرم حفظ مذهب، سنت، تقدس خانواده سنتی و عقاید خرافی تولید و بازتولید می کند.تبعیضی که به واسطه آن فریاد اعتراض نیمی از طبقه ستمکش کارگر را هم در کش و قوس، غیرت و ناموس و ... خفه می کند. هم چنان که کارگر به چشم تنها یک ابزار تولید نگریسته می شود، زن نیز چنین نقشی دارد.چه بهتر که نیمی از این طبقه کارگر (زنان) صرفاً برای بازتولید انرژی نیروی کار به خانه ها کشانده شده و بی هزینه اضافه ای و به صورت مجانی، خوراک و نظافت و شرایط استراحت او را فراهم کنند یا در پی تبعیض در کنار کار خانگی، به شرایط کاری بسیار دشوارتر و دستمزد پایین تر راضی شده و از همه مهم تر"ابزارهای تولید" نسل بعدی طبقه کارگر را تولید کنند، نسلی که اگر شده حتی از عنفوان کودکی به کار واداشته شود اما صرفاً سودآوری نظام سرمایه تأمین شود.

اینگونه است که میبینیم اکثر شعارهای بورژوازی در جهت حفظ و تکریم خانواده و مقام پدر و مادر تا چه اندازه بی مایه است آن هم در دوره ای که اوج تلاشی های خانوادگی درطبقه کارگر در اثر فشارهای بی امان فقر، گرسنگی و تبعیض رویت می شود که البته در این میان تبعیضی مضاعف نیز برای زنان رقم می زنند. آمارهای رشد فزاینده طلاق، فحشا، اعتیاد تا خودکشی در سالها که چه عرض شود، در ماه های اخیر همه خبر از این تلاشی ها دارند. برای نمونه تنی چند از کارگران شرکت کشت و صنعت هفت تپه، در اعتراض به حقوق معوقه و نداشتن بیمه و در اثر شرم و استیصال در مقابل خانواده خود دست به خودکشی و خودسوزی زدند و احتمالا تحت آن گفتمان کثیف، تازه باید به عنوان افرادی غیر متعهد و ناکارآمد در برابر خانواده و زن و بچه نیز شناخته بشوند!

خانواده هایی که حتی معلوم نیست چه بر سرشان آمده و خواهد آمد.درپی اعتراضات و اعتصابات شرکت کشت و صنعت نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز،معترضانی که خود را فرزند کارگران و کنارشان ایستادن را وظیفه خود دانسته، شروع به همراهی وهمدلی با این زحمتکشان و خانواده هایشان کردند.موج دستگیریها و بازداشت ها ازهمدلان با این اعتراضات برحق کارگران و خانواده هایشان آغاز شد که به سفره های خالی این خانواده ها معترض بودند و در ادامه به تجمع روز کارگری رسید که تمامی شعارها در جهت حق طلبی طبقه ای بود که فرزندانش با مشکلات کم هوشی و کند ذهنی در اثر فشار بی امان گرسنگی و سوء تغذیه مواجه اند و در نهایت به روز دادگاه متهمین پرونده هفت تپه رسید که در آنجا سه نفر صرفاً به خاطر همدلی و حضور در میان خانواده های رفقای خود ، رفقایی که همدل و همراه خانواده های کارگران بودند، دستگیر شدند! در این میان ورای آزار و اذیت های فراوان این دستگیرشدگان ،نوع برخورد حاکمیت با خانواده های این دستگیرشدگان قابل تأمل است.

برخوردی که به خانواده نگاهی به مثابه اهرم فشار در جهت رسیدن به مقاصد خود داشته و اگر به آن دست پیدا نکند،شروع به ارعاب، تحقیرو ایجاد مشکل برای خانواده می کند.موردی که درباره سپیده قلیان به خوبی مشهود است، از پس شکنجه برای گرفتن اعتراف اجباری از او،سعی می شود با توسل به روحیه سنتی و محافظه کارانه خانواده او به زعم خودشان، او را تحت فشار گذاشته و با توسل به پاتک ها ی همیشگی غیرت و ناموس و ... که به واسطه آن همیشه فریاد نیمی از جامعه را خفه کرده اند، خانواده اش را تحریک کرده و او را بترسانند و در جایی که به چنین قصدی نمی رسند، اتفاقا از کتک زدن پدر و مادر سالخورده او و ضرب و جرح و دستگیری برادر او مهدی قلیان هم ابایی ندارند !

در نمونه دیگری، بهروز الله یاری پدر ساناز اللهیاری از اعضای نشریه گام در مسیر سربالایی مقابل زندان اوین مورد هجوم یک وانت سفید قرار می گیرد که به گفته شاهدان عینی نوعی تصادف عمدی به نظر می رسیده.آقای الله یاری از ناحیه مچ دست دچار شکستگی شده و پا وسرش آسیب جدی دید. شکایت او و خانواده اش درباره این تصادف به جایی نرسید.

خانواده آنیشا اسداللهی که به اتهام حضور در تجمع روز کارگر دستگیر شده بود،در طول دوره بازداشت او بارها با بیان اینکه او همکاری نمی کند ، مواخذه شده و تحت فشار قرار داده شدند، عدم همکاری ای که معنای آن بر خانواده پوشیده بود که در چه راستایی؟ و از طرفی اینکه چه اصرارو البته اجازه ای وجود دارد از به وسط کشیدن پای خانواده و تحت فشار قرار دادن آنها ؟
مهرانه قاسمی، مادر ندا ناجی از دیگر بازداشتی های روز کارگر در ویدیویی که در تاریخ ۱۶ تیر درشبکه های اجتماعی منتشر شد،اعلام کرد که به مدت ۲۲ روز از وضعیت پرونده ندا کاملا بی خبر بوده،او از بی احترامی های مسئولان گفت و وعده های بی سرانجام برای آزادی ندا با قرار وثیقه.

کارشکنی های مسئولان در برابر خانواده ها برای تبدیل قرار بازداشت موقت به قرار وثیقه که بماند، اعلام وثیقه های میلیاردی برای مثال برای عاطفه رنگریز و عسل محمدی به شدت خانواده ها را مستأصل کرده است.در آخرین نمونه، آتیه نوری مادر رهام یگانه که به همراه فرید لطف آبادی و هیراد پیربداقی در روز دادگاه متهمین هفت تپه، ۱۲ مرداد ماه بازداشت شد، اعلام کرده بود که وقتی روز ۱۴ مرداد برای پیگیری وضعیت فرزندش به شعبه ۴ دادسرای اوین مراجعه میکند، بازپرس او را برای صحبت نمی پذیرد با این بیان که فضای مجازی شلوغ شده است و در نهایت در چهاردهمین روز بازداشت فرزندش و بی خبری از وضعیت او، مأموران لباس شخصی به منزلش یورش بوده و ضمن تفتیش و مصادره لوازم شخصی او، تلفن همراهش و مموری استیک دوربینش که ابزار کار و تنها وسیله امرار معاشش هست را نیز با خود می برند.مگر فرزند او چه جرمی مرتکب شده که مادرش هم باید از کار بیکار شود؟

چنانکه ذکر شد از دیگر جلوه های سرکوب اعتراض و حق طلبی، آزار و اذیت خانواده های معترضین و همدلان و همراهان با معترضین است.در این میان زنانی که تنها سرپرست فرزند خود بوده و در طی سالیان با تمامی نابرابری ها و تبعیض های این جامعه دست و پنجه نرم کرده اند باید به صرف داشتن فرزندانی که در برابر سیه بختی هم نوع خود چشم فرو نبستند،در کنار غم و اندوه خود از دوری فرزند با آزار و اذیت های بیشتری رو به رو شوند یا پدران و مادران سالخورده و بازنشسته بعد از عمری زحمت و خدمت باید از این دادگاه به آن دادسرا و از این زندان به آن زندان دویده و برای وثیقه به این در و آن در بزنند.جالب است که در نمونه های متهمین پرونده‌های اختلاس و دزدی های کلان کسی به خانواده های آنها کاری ندارد و یا آقازاده هایی که لب سواحل اروپایی و آمریکایی حمام آفتاب می گیرند، با وجود بهره بردن از منافع مالی خانوادگی به راحتی از اعتقادات و تفکرات خانواده خود اعلام برائت کرده و به لفظ خود "لایف استایل" مورد علاقه خود را آزادانه بر می گزینند.در نتیجه، همه این آزارهای سیستماتیک و سادیستیک خانواده های معترضان و بازداشت شدگان نشان از نیت نظام سرمایه داری در جهت حفظ منافع طبقه خود را دارد، جایی که دیگر لزوما حفظ و تکریم هر "خانواده" ای مهم نبوده و سودی ندارد و بهشت زیر پای هر مادری نیست.ناگفته بیان می دارند که اگر به حفظ خانواده خود اهمیت می دهید، اگرتحمل رنج و اندوه پدر و اشک مادر را ندارید، چشم بر روی تلخکامی همنوعان بسته و اگر میخواهید دوری و رنج فرزند را نبینید، از ابتدا چشم او را به حقیقت وضع موجود ببندید و الگوی جسارت او نباشید.اما اسماعیل بخشی چشم بر خودکشی علی نقدی ها نبست، همدلان او چشم بر غم و اندوه او و دیگر یارانش در هفت تپه و فولاد اهواز نبستند و ما نیز بر این همدلان چشم نمی بندیم و این چرخه چشم نبستن ها ادامه دارد.

هم چنانکه کارگران دوشادوش هم ایستادند و حق طلبی و مطالباتشان را فریاد زدند و به دنبال آنها همدلانشان به دفاع از آنها برخاسته ،چه در زندان و چه بیرون زندان، متحد و همصدا شدند ،به نظر می رسد ضرورت امروزِ خانواده های بازداشت شدگان و زندانیان با هر اتهام و پرونده سازی علیه شان که به نوعی به این چرخه مربوط می شود، همان دوشادوش هم ایستادن و اتحادی باشد که میان کارگران و خود زندانیان نیز وجود دارد. همدلی واتحادی که به اهرم سرکوب اجازه گردن کشی و خفه کردن صدایشان را نمی دهد.بوسه بردستان زحمتکش تک تکشان زده و ما نیز کنارشان می ایستیم.

به امید آزادی تمامی زندانیان آزادی‌خواه و برابری‌طلب
August ۱٨, ۲۰۱۹
کمپین حمایت ازبازداشت‌شدگان هفت‌تپه و زندانیان ترقی‌خواه  


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست