حمله به ایران فاجعه ی برنامه ریزی شده
امیرحسین لادن
•
"دولت بوش – چی نی، اولین رژیم نئو کنسرواتیو آمریکاست که در مدتی کوتاه، با پشت کردن به قانون اساسی و با بوجود آوردن "قانون وطن پرستی" و زیر پا گزاردن قوانین بین المللی (کنوانسیون ژنو)، با هدف کنترل نفت و کنترل نظامی مناطق نفتی، و نیز زیر پوشش نبرد بر علیه تروریست و گسترش دموکراسی، دو کشور مسلمانِ افغانستان و عراق را متزلزل و نیمه نابود کرده و صدها هزار انسان را به خاک و خون کشیده است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲۱ ارديبهشت ۱٣٨۶ -
۱۱ می ۲۰۰۷
کشیش نیمولر از قول "آلمانی های خوب" زمان هیتلر میگوید:
"اول آمدند دنبال کمونیستها، من اعتراض نکردم چون کمونیست نبودم.
بعد آمدند دنبال یهودیان، من اعتراضی نکردم چون یهودی نبودم.
بعد آمدند دنبال اعضای اتحادیه ها، من اعتراض نکردم چون عضو اتحادیه ای نبودم.
بعد آمدند دنبال کاتولیکها، من اعتراضی نکردم، چون پروتستان بودم.
وقتیکه آمدند سراغ من، دیگر کسی نمانده بود که اعتراض کند."
******
"دولت بوش – چی نی، اولین رژیم نئو کنسرواتیو آمریکاست که در مدتی کوتاه، با پشت کردن به قانون اساسی و با بوجود آوردن "قانون وطن پرستی" و زیر پا گزاردن قوانین بین المللی (کنوانسیون ژنو)، با هدف کنترل نفت و کنترل نظامی مناطق نفتی، و نیز زیر پوشش نبرد بر علیه تروریست و گسترش دموکراسی، دو کشور مسلمانِ افغانستان و عراق را متزلزل و نیمه نابود کرده و صدها هزار انسان را به خاک و خون کشیده است. این دولت همچنین موفق شده است که باقیماندهی ارزش های انسانی و وجههی آمریکا را در سطح بین الملل به صفر برساند."(۱)
این تجاوز و تهاجم به قانون اساسی آمریکا، قوانین بین الملل و جهان اسلام، کار یک گروه عظیم و جنبش گسترده نیست. بلکه ایدهی یک مشت تندروی یک بُعدی توطئه گرهمچون دیک چی نی، دانالد رامزفیلد، لوئیس لیبی، داگلای فایت، پال ولفوویتس، ریچارد پِرل، اِلیوت ابرامز، زالامی خلیل زاد، جان بولتون، فیلیپ زلیکاف و دادستان آمریکا آلبرتو گونزالس می باشد که مسئول و گردانندهی فلسفهی فاجعه انگیز "قرن جدید آمریکا" هستند. این اشخاص کنترل تصمیمات دولت، سازمانهای اطلاعاتی و قوای نظامی را در دست دارند و با بهره گیری از وسائل ارتباط جمعی وابسته، مانند Fox News, New York Times, CNN, Weekly Standard, National Review, and the Wall Street Journal and others و سازمانهای پژوهشی همدست، مانند The American Enterprise Institute شعارها و دروغهای خود را آنقدر تکرار میکنند، تا توده های مردم آنرا باور کرده ، و بپذیرند.
ژستهای دیپلماسی آمریکا در رابطه با ایران، همه دروغ و برای خالی نبودن عریضه و برای ساکت کردن معترضین است. آمریکا میخواهد بعدها ادعا کند که ما همهی سعی خودمان را کردیم ولی آنها زیر بار حرف حساب و منطق نرفتند و منابعشان را در بست در اختیار ما نگذاشتند!
نفت خاورمیانه و خلیج فارس ستون فقراتِ "ابر قدرتی" آمریکاست و برای کنترل مطلق آن "بهر قیمتی", کوتاهی نخواهد کرد. اشتهای روزافزون کشورهای چین و هند در این زمینه نیز آمریکا را در کنترل هر چه بیشتر نفت حریص تر و مصمم تر کرده است.
پژوهشگر و استاد کرسی حقوق سیاسی دانشگاه کالیفرنیا، چالمرز جانسون می نویسد: "مردمسالاری، آزاد زیستن و ارزش های انسانی در آمریکا در مخاطره است، زیرا دولت بوش با دیدِ یک بُعدی و بهره گیری از قدرت گستردهی نظامی، با یک دشمن ساختگی وجعلی همیشه در جنگ است، ولی در اصل دنبال توسعهی نفوذ و منافع خود میباشد. (۲)
جرج بوش مدعی است که آمریکا عظیم ترین "قدرت نیک" (فرشته نیکی و خوبی) در تاریخ است. این دید در تاریخ آمریکا ریشه دارد. زمانیکه پایه گزاران کشور مشغول نوشتن قانون اساسی آمریکا بودند، درچارچوب این دید، پیش بینی شده بود که کانادا را جزئی از آمریکا کنند و این برنامه دو قرن ادامه داشت.
تاماس جفرسون زیر لوای "امپراتوری آزادی" لوئیزیانا را خریداری کرد و آمریکا را گسترش داد.
اندرو جکسون برای آماده کردن اذهان ملت برای جنگ ۱٨۹٨ با اسپانیا گفت: که "کسترش منطقهی آزادی" و شرکت در این "جنگ کوچک و با شکوه" سرنوشت آمریکا را تعیین می کند.
ویلیام مکینلی (بیست و پنجمین رئیس جمهورآمریکا) برای فتح جزایر فیلیپین گفت هدف ما آزادی "برادران کوچک قهوه ئی" است.
تئودور روزولت معتقد بود که در آمریکا حتی یک نفر امپریالیست وجود ندارد ولی گسترش آمریکا یک امر کاملاً طبیعی است.
و بنا به گفتهی وُدرو ویلسون: آمریکا بوسیلهی "امپریالیستی ایده آل" دنیا را اَمن و مردمسالار می کند.
ژنرال اِسمدلی باتلر، یکی از بزرگترین قهرمانان نظامی و جنگی آمریکا و یکی از نوزده قهرمانانی که در تاریخ آمریکا دو بار مدال افتخار گرفته اند، در زندگی نامه خود، فاش می کند که او جز وسیله ئی برای گسترش سرمایه داری نبوده است. او می نویسد: "من بیش از سی و سه سال از عمر خود را در ارتش آمریکا صرف آماده ساختن و گسترش بازار برای نظام سرمایه داری کردم. من چماقدار و هفت تیرکشِ شرکت های عظیم (کارتل ها) و بانک های بزرگ آمریکا بودم. من همانند یک قلدر باج گیر، منطقهی تمپیکو در مکزیک را برای بهره برداری شرکت نفت استاندارد آماده ساختم. من هائیتی و کوبا را برای استفادهی "بانک ناشنال سیتی" اَمن کردم. من در تهاجم و تجاوز به چندین کشور آمریکای مرکزی برای استفادهی "وال استریت" شرکت داشتم. من در خنثی کردن نیروهای چین و آماده کردن منطقه برای بهره برداری شرکت نفت استاندارد سهیم بودم." (٣)
چالمرز جانسون می نویسد: "پس از جنگ جهانی دوم، تنها کشور فاتح و قدرتمند با توانائی مالی بسیار گسترده آمریکا بود. از آن زمان، هدف آمریکا، حفظ این موقعیت و جلوگیری از هر نوع رقابت و مبارزه با هدف گسترش هر چه بیشتر نفوذ نظامی آمریکا در سراسر جهان بود. در حال حاضر آمریکا ۹۷۷ پایگاه نظامی برون مرزی دارد که در تاریخ بشریت بی نظیر است. بودجهی علنی این پایگاه ها بیش از ۴٨ میلیارد دلار می باشد که نیمی از آنرا کشورهای میزبان, داوطلبانه و یا اجباری می پردازند. (۴)
آمریکا برای حفظ "تنها ابر قدرتی" خود و حذف هر نوع معترض، مجموعه ای از کشور های حامی امریکا در خاورمیانه و خلیج فارس را "قوسِِ ثبات" نامیده و مشغول احداث پایگاه ها و تشکیلات نظامی بسیار گسترده در تمامی این مناطق می باشد. این کشور ها به شکل یک نیمدایره ایران را احاطه کرده اند.
برنامهی وزارت دفاع آمریکا برای تاسیسات نظامی آمریکا در عراق، حتی از حضور آمریکا در آلمان و ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم، عظیم تر است.
ژنرال آلن پِک فرمانده ستاد مرکزی نیروی هوائی میگوید: "سالانه یک میلیارد دلار خرج احداث تاُسیسات نظامی آمریکا در عراق میکنیم و تا زمان مورد نیاز در آنجا حضور خواهیم داشت."
آمریکا طی چهار سال گذشته، ۷۵ پایگاه و تاُسیسات نظامی در عراق احداث کرده است. برنامهی وزارت دفاع این است که در آینده ۱۴ پایگاه عظیم و مجهز و ثابت در عراق داشته باشد و بقیه را در اختیار دولت عراق بگذارد. بعضی از مناطق مورد نظر برای پایگاه های ثابت در کردستان، بغداد، استان انبار (فالوجه، رامادی، تیکریت) و مناطق شیعه نشین جنوب بغداد وجنوب عراق می باشند.
پایگاه پیروزی با ۱۴۰۰۰ نظامی واقع در فرودگاه بغداد که پس از تکمیل ۲۰۰۰۰ نفر گنجایش خواهد داشت،
پایگاه شاهین (السارق) برای حفاظت سفارت، پایگاه مارِز در کردستان، پایگاه هوائی طغیانگر در کرکوک، (محافظ مناطق نفتی و پتروشیمی منطقه)، پایگاه تاجی در شمال فالوجه واقع در شهرک سابق نظامی گارد جمهوری که برای راحتی نظامیان، حتی دارای مراکز فروش اغذیه "برگر کینگ، پیتزاهات و ساب وی" نیز می باشد. این ها چند نمونه از پایگاه های ثابت آمریکا در عراق هستند.
دلیل اساسی دیگر برای ماندن در عراق انستکه، آمریکا مجبور است که پایگاه عظیم خود با ٣۵۰۰۰ نظامی ساکن در آنرا، از عربستان سعودی برچیند و به عراق منتقل کند، زیرا که مدت زمان قرارداد بسر رسیده و عربستان سعودی بخاطر مخالفت شدید مردم و اعتراض علمای وهابی قادر به تمدید قرارداد نمی باشد.
سفارت آمریکا در عراق که بزرگترین و مجهزترین سفارت آمریکا در جهان خواهد شد، از نظر وسعت شش برابر سازمان ملل و از واتیکان بزرگتر خواهد بود.
البته نزدیک بودن به مناطق نفت خیز و کنترل ۶۰ در صد از نفت جهان نیز فلسفهی سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه و خلیج فارس می باشد.
همچنین حضور و نفوذ نظامی آمریکا در "قوس ثبات" ًبرای جلوگیری از نفوذ بیشتر چین در منطقه نیز است. زیرا رشد بی نظیر اقتصادی چین، همراه با تکنولوژی پیشرفته و مردم تحصیل کرده اش، آمریکا را به تکاپو انداخته است. (۵)
آمریکا حتی، مدتی است که ژاپن را تحت فشار قرارداده که ماده نهم قانون اساسی اش مبنی بر "ارتش فقط برای دفاع" را تغییر بدهد. آمریکا قصد دارد ژاپن، انگلیس آمریکا در خاور دور شود، ژاندارم آمریکا در منطقه و جبهه و سدی باشد در مقابل چین، کره شمالی و هر کشوری دیگر که احیاناً فراموش کند، "رئیس کیست"!
پیتر گالبریت و لسلی گلب دو تن از سفرای سابق آمریکا در عراق معتقدند که عراق را باید به سه ایالت کُرد، شیعه و سنی تقسیم کرد. این حرکت باعث کنترل هر چه بیشتر آمریکا در عراق خواهد شد. سناتور جوزف بایدِن رئیس کمیته روابط خارجی مجلس سنا و یکی از کاندیدهای ریاست جمهوری آمریکا معتقد است که عراق بایستی یک سیستم فدرال داشته باشد و آمریکا یک پایگاه ۲۰۰۰۰ نفری در کردستان و پایگاه های دیگری در مناطق دیگر عراق داشته باشد. ژنرال ماکسول تایلر فرمانده سابق کل نیروهای آمریکا میگوید هدف مشخص می باشد: "دستهای ارتش می بایستی دور گلوی خاورمیانه را سفت چسبیده باشد. برای اینکار نیاز به حضور گسترده، پایگاه های بسیار مدرن و مجهز و هزاران نظامی داریم."
تودهی مردم در اثر دروغ های دولت بوش- چی نی و تبلیغات گستردهی روزمرّه از حقایق بی اطلاع هستند.
در اثر این تبلیغات فراموش کرده اند که آمریکا ابتدا جریان ۹/۱۱ را تقصیر افغانستان و بعد به گردن عراق انداخت، و سپس القاعده را به صدام وصل کرد و ادعا کرد که عراق تسلیحات اتمی دارد! همه ی اینها دروغ، ساختگی و برای ردگم کردن این تجاوزات بود.
"این دو جنگ برنامه ی نئوکنسرواتیوها و پروژهی "قرن جدید آمریکا"ئی ها بود که حملات ۹/۱۱ را بهانه قرار داد که مقاصد شوم خود را پیاده کند. شرکا و همکاران توطئه گر در این امر، شامل صنایع تسلیحاتی آمریکا، سازمان های حرفه ئی نظامی، آمریکائی های وابسته به صیهونیستهای دست راستی و حزب لیکود در اسرائیل و سازمانهای پژوهشی وابسته بود. دولت بوش با بهره گیری از شوک حملات ۹/۱۱ توانست پروژه دیرینهی خود را به ثمر برساند. این عملیات به اصطلاح مبارزه با تروریست، به جای امن کردن آمریکا، این کشور را بشدت آسیب پذیرتر و ملیون ها دشمن جدید برایش بوجود آورده است." (۶)
نئوکنسرواتیوها معتقد هستند که عراق شروع کار بود و نه انتها ی کار, و ایران، سوریه و لبنان نیز جزو برنامه هستند. از طرف دیگر، آمریکا برای نجات از باتلاق عراق، بهر چیزی چنگ می اندازد. اینجاست که رژیم ضدانسانی و ضدایرانی جمهوری اسلامی با یک کارنامهی سی سالهی بی عدالتی، بی لیاقتی و عاری از هر نوع پایگاه مردمی بهترین کاندید برای توسعه طلبی های آمریکا می شود، بخصوص که شعارهای احمقانهی رئیس جمهورش، ایران را منزوی تر کرده است.
ناتانیاهو، نخست وزیر سابق اسرائیل که یک صیهونیست تندرو و دست راستی است، دور آمریکا و اروپا می گردد و ایران رابه آلمان نازی شبیه می کند و می گوید: "تنها تفاوت بین ایران و آلمان هیتلری اینستکه ایران می خواهد دنیا را رهبری کند، یهودی ها را سر به نیست و آمریکا را نیز نابود کند. ما باید جلوی هالوکاست دوم را بگیریم. تنها با جنگ و زور میتوان مشکل را بر طرف کرد."
ایران در موقعیت بسیار خطرناکی قرار دارد. هیچ ایرانی با وجدانی راضی به نابودی کشورش و کشتار هموطنانش نمی تواند باشد. تلاش برای براندازی رژیم و برپائی یک سیستم مردمسالار وظیفهی هر ایرانی است،
تلاش و مبارزه ای که می باید با مبارزه علیه چپاولگری های آمریکا همرا باشد.
برخی از منابع انگلیسی
(۱) پال کرگ رابرت عضو کابینه رئیس جمهور رانالد ریگان/کتاب استبداد با اهداف خوب
(۲) الهه انتقام ، چالمرز جانسون
(٣) خاطرات ژنرال اِسمدلی باتل
(۴) الهه انتقام
(۵) جوزف گِرسون پژوهشگر و نویسنده کتاب امپرلتوری و بمب
(۶) شالمرز جانسون ، کتاب بلوبک
|