یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۶ ارديبهشت ۱٣٨۶ -  ۱۶ می ۲۰۰۷


مذاکرات ایران وآمریکا؛ تکرار تجربه ها یا رویکردی جدید؟
صرف مذاکره ایران وآمریکا، شکستن تابوی قبح گفتگوهای طرفین است
شکستن تابوها برای رفع برخی از مشکلات انباشت شده کشور
اماراتی ها نشان دادند برای سفر رئیس جمهور ایران ارزش بسیاری قائل هستند
سفر رئیس جمهور به امارات چه دستاوردی داشت
محورهایی که می تواند باعث اتحاد ملی شود
مهم ترین ضرورتهای اصولگرایان برای پیروزی در انتخابات مجلس هشتم

دکتر حسین رحمت الهی در مقاله ای با عنوان تکرار تجربه ها یا رویکردی جدید؟! در روزنامه اطلاعات به بررسی گفتگوهای آتی ایران وآمریکا پرداخته و نوشته است:
به رغم اعلام آمادگی های رسانه ای، سرانجام آمریکا طی درخواستی رسمی خواستار مذاکره با ایران ـ به عنوان موثرترین بازیگر منطقه ای ـ در مورد عراق شد؛ درخواستی که با پاسخ مثبت و مساعد تهران نیز روبرو شد. در مورد این مسأله ذکر نکاتی حائز اهمیت است:
۱ـ به رغم اختلافات واشنگتن و تهران در مورد برخی مسائل مثل برنامهٌ صلح آمیز هسته ای ایران، مسألهٌ فلسطین و نگاه متفاوت دو کشور به برخی امور، بنظر می رسد الزامات منطقی و منافع مشترک دو کشور ایجاب می کند که عراق هرچه سریعتر به ثبات سیاسی مطلوب برسد و تروریسم لجام گسیخته دست از سر مردم این کشور بردارد. این درک مشترک که پیش تر از این تحت تأثیر اتهام های واهی آمریکا علیه ایران بود، مبین وجود ارادهٌ سیاسی قاطع دو طرف برای کمک به معضلات مردم عراق است و می تواند دوستان آنان را نسبت به کاهش رنج های آنان امیدوار سازد.
۲ـ متأسفانه تلقی پیشین آمریکاییان از مذاکرات با ایران، ارائه فهرستی طولانی از اتهام های واهی و ادعاهای غیر منطقی بود که تهران باید به آنها پاسخ می داد و طبیعی است که چنین روشی را نمی توان مذاکره نامید. اعتماد، حُسن نیت، احترام به دیدگاههای طرف مقابل و کوشش برای دستیابی به تفاهم و زبان مشترک، کمترین زمینه سازی برای گفتگوی دو کشوری است که ظرف ۲٨ سال گذشته سوءظن ، حاکم بر نگاه آنان به طرف مقابل بوده است.
٣ـ تجارب گذشته نشان داده است که بی اعتمادی نسبت به طرف مقابل، اولین مانع روانی واشنگتن و تهران در تعامل با یکدیگر است. انجام اقدام های اعتمادساز، بی تردید زمینه های روانی مساعدی برای پیشبرد گفتگوها فراهم می سازد. اگر عراق موضوع گفتگوهای دو طرف باشد، کدام کشور باید آغازکنندهٌ این اقدامات اعتمادساز باشد؟ آیا بهتر نیست آمریکا ضمن توقف اتهام های ضدایرانی خود که هیچگاه ثابت نشده است، ۵ دیپلمات به گروگان گرفته شدهٌ تهران را آزاد کند تا زمینه های این اعتماد بطور مناسب فراهم شود؟
۴ـ بی تردید نمی توان و نباید از گفتگوهای آتی ایران و آمریکا در مورد عراق ـ در هر سطحی که باشد ـ انتظار دستیابی به موفقیت های بزرگ را داشت. چه بسا طرفین نتوانند بر موانع روانی ناشی از بی اعتمادی به یکدیگر چیره شوند و این امر به ناکامی مذاکرات بیانجامد. اما در این میان باید به دو نکته حسْاس توجه ویژه داشت:
الف) صرف مذاکره ایران و آمریکا، شکستن تابوی قبح گفتگوهای طرفین است و این امر دستاورد بزرگی برای کاهش حسْاسیت های دو کشوری است که در ۲٨ سال اخیر هیچ فرصتی را برای چالش با یکدیگر از دست نداده اند!
ب) باید توجه داشت که در گفتگوهایی با چنین زمینه و در چنان عرصه ای باید انتظارات حداقلی را هدف گرفت و چنانچه بر فضای مذاکرات حُسن نیت حاکم باشد، دستیابی کامل به تفاهم مطلق امری است که ممکن است هیچگاه درکوتاه مدت حاصل نشود. بدیهی است؛ مذاکره کنندگان دو طرف دارای این بلوغ فکری هستند که می شود در برخی موارد اختلاف داشت، اما برسر مسائلی که متضمن اهداف مشترک، منافع مشترک یا دیدگاه مشترک است به تعریفی واحد یا نزدیک دست یافت.
۵ـ ممکن است با آغاز مذاکرات دو طرف دربارهٌ عراق، گمانه زنی بر سر مذاکرات تهران و واشنگتن حول دیگر نقاط اختلاف نیز مطرح شود؛ بویژه آنکه وجود ارادهٌ سیاسی دو طرف برای آرام کردن فضای مناسبات دو کشور و اعتمادسازی های احتمالی دو جانبه، چنین امیدواری هایی را تشدید می کند. بی تردید در صورت وقوع احتمالی چنین روندی، عدم برخورد حذفی و هرومونیک آمریکا با ایران و احترام به حقوق خدشه ناپذیر، مسلم و قطعی تهران بویژه در فعالیت های صلح آمیز هسته ای زمینه ساز چنین امیدواریهایی خواهد بود. بدیهی است که در سیاست، دوستان و دشمنان ابدی جود ندارند و در سایهٌ احترام به حقوق و منافع یکدیگر، دو طرف می توانند مذاکراتی با هم داشته باشند.
۶ـ با توجه به تجربه های پیشین، اعتمادسازی برای ایجاد زمینهٌ مناسب گفتگو باید از جانب آمریکا آغاز شود. تهران در قبال احساس مسئولیت نسبت به مسائل منطقه و همکاری بی دریغ در تثبیت اوضاع افغانستان، متأسفانه پاسخی بسیار نامناسب از سوی واشنگتن دریافت کرد. بنابراین بطور طبیعی، ایران نسبت به نیات و تحرکات آمریکا در عراق بدبین است و با تجربهٌ تلخ اقدام های واشنگتن در افغانستان در قبال همکاری ایران، پا به عرصه مذاکرات در مورد عراق می گذارد و این به عهدهٌ آمریکاست که در جهت زدودن این تصویر تیره از خود تلاش نماید.
۷ـ آنچه که ایران می خواهد، تثبیت دولت مردمی و اعطای حاکمیت به مردم عراق، خروج اشغالگران و حسن نیت در جهت تعمیق دوستی بین ملت های منطقه با توجه به اشتراکات فراوان بین آنهاست. تهران هرگز گسترش هژمونی سودجویانه بیگانگان را در منطقه برنمی تابد و خواستار احترام به حق حاکمیت و همکاری بین ملل منطقه به منظور بهبود اوضاع امنیتی است. بی تردید چنین خواسته ای در عرصهٌ توجه کامل ایران به مسئولیت های منطقه ای و بین المللی خود مطرح می شود و رفتار تهران در قبال مسائل منطقه ناشی از این واقع بینی و درک مسئولیت های ناشی از جایگاه آن است.
سخن آخر آنکه، مذاکرات ایران و آمریکا در مورد عراق نمی تواند و نباید دولت منتخب مردمی این کشور را در حاشیه بگذارد. دولت عراق میزبان و مدیر اصلی چنین اجلاسی است و هرگونه توافق تهران ـ واشنگتن نیز باید از مجرای تأیید دولت مردمی عراق و نهادهای قانونی این کشور بگذرد. تهران به عنوان دوست دلسوز مردم عراق تنها در گفتگوهایی شرکت می کند که با حضور نمایندگان دولت قانونی عراق و مورد تأیید آنان باشد. ضمن آنکه در عین حال که در چنین گفتگوهایی نباید به اظهار گلایه ها بسنده کرد، واشنگتن در این مذاکرات باید ثابت کند در جهت عدم تکرار تجربهٌ تلخ افغانستان در قبال همکاری و صداقت ایران گام برمی دارد و این مذاکرات پوششی برای هدف گرفتن منافع و حقوق مشروع مردم ایران، عراق و سایر ملت های منطقه نیست.

دو مسأله مهم سیاست خارجی
استراتژی یا تاکتیک؟ عنوان مقاله ای است در روزنامه هم میهن که در پی می خوانید:
یک روز پس از آنکه آمریکا و ایران از توافق خود برای مذاکره رودررو با یکدیگر درباره بحران عراق خبر دادند، محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران از اراده قاطع خود برای از سرگیری رابطه با مصر پرده برداشت.
مذاکره مستقیم و علنی با آمریکا ونیز تجدید رابطه با مصر دو مساله مهم سیاست خارجی جمهوری اسلامی اند که دولتهای پیشین به رغم میل و تلاش خود نتوانستند آن را به سرانجام روشنی برسانند.اینک دولتی که از یک سو متهم به تندروی در حوزه سیاست خارجی است و از سوی دیگر هواداران آن در سالهای گذشته از مخالفان پروپاقرص مذاکره باآمریکا و تجدید رابطه با مصر بودند، هم تابوی مذاکره را شکسته وهم برای برقراری رابطه دیپلماتیک با مصر مصمم به نظرمی رسد.
در اینجا می توان با یادآوری مواضع گذشته دولتمردان کنونی درباره دو مساله فوق، رفتار دوگانه آنها را نکوهش کرد و از نقطه نظر رعایت اخلاق سیاسی به نقدشان نشست، اما چنین واکنشی بیشتر شایسته احزاب سیاسی رقیب دولت است.از نگاه کلان تر، آنچه اهمیت دارد تاثیر عملی دو حرکت فوق برمنافع ملی ایرانیان است، منافعی که به نظر می رسد هنوز به روشنی تعریف و پیگیری نشده است.
برخی از گروهها ومحافل سیاسی که تاکنون خود را مدافع دولت آقای احمدی نژاد می دانستند، تصمیم دولت را برای مذاکره باآمریکا به باد انتقاد گرفته اند و ناخشنودی خود را از این اقدام اعلام داشته اند. پیش بینی می شود که این محافل نسبت به ابراز تمایل آقای احمدی نژاد برای برقراری رابطه با مصر نیز واکنش کمابیش مشابهی نشان دهند. انتقاد این محافل، اما پیش از آنکه نشانه ای ازنگرانی نسبت به از دست رفتن منافع ملی با خود داشته باشد، از مواضع ایدئولوژیک آنها ریشه می گیرد، مواضعی که در طول سالهای گذشته، بدون هرگونه بحث آزاد درباره میزان دقت وصحت آنها در حوزه عمومی و سیاسی یا تعیین نسبت آنها با منافع کلان کشور، به عنوان مواضع تغییرناپذیر نظام سیاسی معرفی شده و به صورت تابو درآمده است.
تابوشکنی دولت آقای احمدی نژاد درمورد مذاکره مستقیم با آمریکا و تا حدودی تجدید رابطه با مصر ونیز نادیده انگاشتن پاره ای از مواضع صلب ایدئولوژیک برخی محافل سیاسی توسط این دولت را صرف نظر از نیات و دلایل آن، می توان به فال نیک گرفت، البته به شرطی که دولت قصد آنچه معمولاً در ایران نمایش سیاسی خوانده می شود، نداشته باشد و در واقع از طریق شکستن تابوها درصدد رفع برخی از مشکلات انباشت شده کشور به خصوص در حوزه خارجی برآید.
در واقع، مساله اصلی این است که آیا دولت آقای احمدی نژاد از طریق برقراری گفتگو با دولت آمریکا و نیز تجدید رابطه با مصر در اندیشه آن است که سیاست خارجی خود را که در نزد بسیاری از اهل فن، رادیکال است، تعادل بخشد و یا اینکه با اتخاذ تاکتیکهای متناقض، محافل داخلی وخارجی را نسبت به سیاست خود سردرگم کند و عملاً به همان راهی رود که تاکنون رفته است؟
اگر مقصود دولت از شکستن تابوی مذاکره با آمریکا و تاکید بر تجدید رابطه با مصر، فاصله گرفتن از سیاستهای گذشته وگشودن فصل تازه ای از اعتدال در سیاست خارجی خود باشد، آنگاه می توان آن را حرکتی در جهت صحیح دانست و به ترغیب آن برخاست. دولت ما اگر نیازی به تجدیدنظر درخط مشی گذشته خود نمی بیند و تابوشکنی را نوعی رانت سیاسی برای خود تصور می کند، درآن صورت تابوشکنی آن به دلیل اینکه منجر به نتیجه مثبتی نمی شود و حتی امکان بالقوه بهره برداری صحیح از شکستن تابوها را در زمان مناسب از کشور سلب می کند، نه فقط اقدامی بیهوده بلکه کاملاً منفی است.
قاعدتاً اگر دولت مصر نشانه ای از اراده سیاسی در دولت آقای احمدی نژاد برای رفع برخی از نگرانی های آن کشور در حوزه هایی که ایران می تواند بدون آسیب زدن به منافع خود به مهار مشکلات کمک کند، مشاهده نکند، دلیلی برای پاسخ مثبت به درخواست تجدید رابطه نخواهد یافت و پاسخ منفی در این مورد نیز جز به تنزل بیش از پیش منزلت دیپلماتیک ایران منجر نخواهد شد.
در مورد مذاکره مستقیم با امریکا، موضوع از مساله فوق نیز بغرنج تر است. اگر دولت آقای احمدی نژاد قصد دارد از سیاست مقابله جویی کامل با آمریکا فاصله بگیرد و به همکاری توام با رقابت معقول و قانونمند با ایالات متحده مبادرت کند، مذاکره مستقیم بر سر بحران عراق می تواند آغاز خوبی باشد، اما اگر دولت بر معرفی کردن آمریکا به عنوان شرمطلق اصرار داشته باشد، مذاکره مستقیم با آن کشور نه تنها گرهی از مشکلات فزاینده بین دوکشورنمی گشاید، بلکه رابطه دوکشور را بیش از پیش پیچیده می کند. دراین صورت، اگر دولت تسلیم خواست برخی حامیان برای عدم مذاکره با آمریکا شود، به سودش خواهد بود.

استقبال اماراتی ها
روزنامه ایران در یادداشتی با عنوان: در حاشیه سفر رئیس جمهوری به امارات نوشته است:
سفر دکتر محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری ایران به امارات متحده عربی نقطه عطفی در تاریخ روابط دو کشور است. این سفر که در پی دعوت چندباره مقام های اماراتی صورت گرفته ضمن این که بیانگر ارتقای سطح روابط دو کشور است از جنبه های مختلفی حائز اهمیت است.
شیوه دعوت امیر امارات از رئیس جمهوری ایران و نحوه استقبال از دکتر احمدی نژاد و مواضع مقام های امارات و واکنش رسانه های این کشور و اثرات و پیامدهای این سفر بر تحولات منطقه ای، همگی حاکی از این واقعیت است که جمهوری اسلامی ایران در شرایط کنونی دارای منزلت و جایگاه ویژه و کم نظیری در منطقه است. آنچه رسانه ها و نظرسنجی ها درباره محبوبیت مقام های ایرانی بویژه درباره دکتر احمدی نژاد در منطقه تاکنون عنوان می کردند به عینه در سفر رئیس جمهوری ایران به کشور امارات مشهود بود. خلیفه بن زاید آل نهیان امیر امارات متحده عربی شخصاً در چند نوبت از رئیس جمهوری ایران برای سفر به این کشور، دعوت کرده بود. وی همچنین برای این منظور نماینده ویژه ای را نیز برای دعوت به تهران فرستاده بود.
اماراتی ها عملاً نیز نشان دادند که برای سفر رئیس جمهوری ایران ارزش بسیاری قائلند. خلیفه بن زاید آل نهیان امیر امارات به صورت بی سابقه ای در رفتار دیپلماتیک رایج در کشورش شخصاً از رئیس جمهوری ایران در فرودگاه استقبال کرد.
امیر امارات، بر خلاف همه تصورات بد خواهان ضمن استقبال گرم و صمیمی از دکتر احمدی نژاد مواضع قابل توجهی درباره ایران اتخاذ کرده و روابط دو کشور را مستحکم خوانده و بر تحکیم روابط برادرانه تأکید کرد. در حالی که معاون اول رئیس جمهور آمریکا با هدف بزرگ نمایی خطر قدرت ایران برای کشورهای منطقه و بر هم زدن فضای آرام سیاسی ـ امنیتی در منطقه، یک روز قبل از رئیس جمهور ایران به امارات سفر کرده بود، اما نخست وزیر امارات عربی متحده اعلام کرد قدرت، توانمندی و اقتدار جمهوری اسلامی ایران، اقتدار منطقه و جهان اسلام است.
اقبال سیاستمداران، محافل مطبوعاتی و رسانه ای و افکار عمومی امارات از سفر رئیس جمهوری ایران به کشورشان بیانگر این نکته است که دیپلماسی دکتر احمدی نژاد با وجود سمپاشی های بیگانگان و القائات برخی از محافل داخلی مبنی بر این که رادیکالیسم در عرصه سیاست خارجی، دولت نهم جمهوری اسلامی را منزوی می کند؛ این در حالی است که پرستیژ و موقعیت ایران در افکار عمومی مسلمانان از جایگاه ویژه ای برخوردار است.
نکته قابل توجه دیگر استقبال و خوشحالی غیرقابل توصیف ایرانیان مقیم امارات عربی از سفر دکتر احمدی نژاد به آن کشور است. ابراز علاقه و تلاش نخبگان، تجار، فرهیختگان و ایرانیان مقیم در امارات که دارای جمعیت قابل توجهی در این کشور هستند، برای برقراری ارتباط با رئیس جمهوری ایران بی نظیر بود.
این رویکرد مثبت ایرانیان مقیم امارات بسیاری از ذهنیت سازی هایی که از سوی برخی محافل مطرح می شد را کاملاً برطرف ساخت. در مورد دیگر آثار و نتایج بسیار مثبت سفر رئیس جمهور به امارات متحده عربی به موارد ذیل می توان اشاره کرد:
۱ـ این سفر که پس از ۲۲ ساعت از دیدار چنی معاون بوش با مقام های اماراتی صورت گرفت، تلاش های سیاسی ـ رسانه ای آمریکا در امارات علیه ایران را خنثی ساخت.
۲ـ این سفر موجب تحت الشعاع قرارگرفتن دو سفر مهم عالی ترین مقام های آمریکایی یعنی سفر رایس به روسیه و چنی به خاورمیانه شده است. در واقع پیام اقبال مقام ها و افکار عمومی اماراتی ها به سفر رئیس جمهوری اسلامی ایران برای غرب بویژه آمریکا این است که کل منطقه خاورمیانه نسبت به ایران چنین احترامی قائل است. از همین روست که اکثر رسانه های غربی اعلام کردند نمی توان ایران را منزوی ساخت.
٣ـ سفر احمدی نژاد به امارات و عمان از نگاهی دیگر، در واقع آغاز اجرایی شدن راهبرد رهبر معظم انقلاب درباره انسجام اسلامی است. گفتمان حاکم بر مذاکرات مقام های ایرانی و اماراتی در سفر اخیر موید این موضوع است که دو طرف از ظرفیت بالایی برای تقویت اتحاد و انسجام اسلامی برخوردار هستند.

دستاورد سفر رئیس جمهور
دکتر محمد صدر معاون پیشین وزارت امورخارجه نیز در روزنامه شرق سفر رئیس جمهور به امارات را مورد بررسی قرارداده و با عنوان: سفر به امارات با چه دستاوردی نوشته است:
آقای محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران سفر خود را به امارات متحده عربی در حالی به پایان رسانده که با توجه به چالش دیرینه میان این دو کشور هنوز دستاورد آن نامعلوم است. این که ایران با کشورهای همسایه به ویژه جنوب خلیج فارس رابطه خوبی داشته باشد، سیاست بسیار منطقی ودرستی است که در گذشته نیز اعمال می شده است. منتها بحث رابطه با امارات در مقایسه با سایر کشورهای حوزه خلیج فارس یک تفاوت و ویژگی بارز دارد، زیرا این کشور بر روی تمامیت ارضی ایران ادعایی دارد که موجب شده روسای کشور ما چه در قبل و چه در بعد از انقلاب اسلامی تاکنون به آن کشور سفری نداشته باشند. ایران و امارات اگرچه به لحاظ اقتصادی و فرهنگی تا حدودی روابط نزدیکی با یکدیگر دارند اما بر سر جزیره ابوموسی دچار سوءتفاهمی چند ده ساله هستند. چالش میان این دو کشور در این زمینه از سال ۱۹۷۱ بعد از تشکیل امارات متحده عربی که مرکب از امیرنشینهای هفتگانه بود، اوج گرفت. امارات مدعی جزایر سه گانه ای است که قرنها جزء سرزمین مادری ما ایران محسوب می شود. درست است که ایران به لحاظ اقتصادی روابط خوبی با امارات دارد اما به نظر می رسد بحث تمامیت ارضی ما موضوعی است که نمی توان آن را به راحتی نادیده گرفت، زیرا این موضوع بر تمامی روابط اقتصادی و سیاسی ارجحیت دارد. حال با این توضیحات سفر آقای احمدی نژاد به امارات یا باید زمانی انجام می گرفت که درواقع سوءتفاهم میان دو کشور یا از طریق امضای یک توافقنامه حل می شد و یاامارات آن را به طور کل از دستور کار خود خارج می کرد. بدین ترتیب که می توانست سفر رئیس جمهوری به طور خاص به منظور امضای توافقنامه ای در جهت حل و فصل سوءتفاهم موجود صورت بگیرد و یا قبل از سفر رئیس جمهور این مسأله از دستور کار خارج شود. چنان که بعد از این سفر امارات متعهد می شد که دیگر ادعای خود درباره جزایر سه گانه را در اجلاس سالانه شورای همکاری خلیج فارس و یا اتحادیه عرب و یا در سازمان ملل و سایر مراجع بین المللی دنبال نکند. خصوصاً آنکه هنوز زمان زیادی از اجلاس مشترک شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه اروپا نمی گذرد که در آن ادعای امارات متحده عربی مطرح شده و متأسفانه مورد تأیید اتحادیه اروپا قرار گرفت. آنچه مسلم است ما روابط گسترده سیاسی و اقتصادی با امارات را خواهانیم اما در صورتی که حق قانونی حاکمیت ایران بر تمامی سرزمین خودش حفظ شودولذا اگر سفر آقای رئیس جمهورچنین دستاوردی در پی داشته باشد که دیگر اماراتیها درصحنه های تبلیغاتی، سیاسی و بین المللی ادعای بی پایه و اساس خود را دنبال نکنند، به طور حتم برای ایران موفقیت بزرگی محسوب خواهد شد اما درمقابل اگر به رغم انجام این سفر آن هم در این سطح قضیه همچنان حل نشده باقی بماند، هزینه ای سنگین بر جمهوری اسلامی ایران تحمیل کرده است که به راحتی نتوان آن را جبران نمود وگرنه شاید اگر سفر مذکور در سطح وزرا برای برقراری روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی انجام می گرفت، باتوجه به آنچه گفته شد چندان اشکالی نداشت. واقعیت این است که ما ٨ سال با عراق جنگیدیم چون بخشی از خاک ما را اشغال کرده بود. اما اکنون نمی شود رئیس جمهور کشور ما به سرزمینی برود که ادعایی مشابه عراق در آن زمان دارد و از این طریق حق قانونی سرزمین خودش را زیر سوال ببرد، بنابراین فقط در صورتی این سفر می تواند موثر ومفید باشد که مسأله جزایر سه گانه حل شده باشد!

راههای وحدت اصولگرایان
روزنامه جام جم در سرمقاله اش پیش درآمدی بر وحدت اصولگرایان نوشته است:
در سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی، تعیین مصادیق وحدت ملی از جایگاه ویژه ای برخوردار است.
باور و اعتقاد به دفاع از حق مسلم ایران در مساله انرژی هسته ای یکی از محورهایی است که باعث وحدت ملی و انسجام اسلامی شده و خواهد شد. توجه به سیاست های ابلاغی اصل ۴۴و دستاوردهای آن در زمینه کارایی و عدالت از دیگر محورهایی است که می تواند باعث اتحاد ملی و انسجام اسلامی شود.
به هر حال همه آحاد مردم بویژه فرهیختگان، اهل قلم و رسانه، احزاب و گروهها باید تلاش کنند مصادیقی که بستر اتحاد ملی و انسجام اسلامی را فراهم می کند را یافته و به جامعه معرفی کنند. انتخابات و مشارکت گسترده در آن از محورهای مهم اتحاد ملی است.
ملت ایران ضمن تعیین سرنوشت خود، با حضور میلیونی با آرمان های امام (ره)، انقلاب اسلامی و رهبری معظم انقلاب اسلامی تجدید میثاق خواهند کرد.
بر همین اساس جریان های سیاسی نیز به عنوان نخبگان جامعه در تلاش برای ایفای نقش موثر هستند. ازجمله این جریان ها، جریان اصولگراست که امروز مورد توجه و اعتماد مردم است. بی شک این اعتماد در سایه وحدت و کارآمدی به وجود آمده و استمرار پیدا خواهد کرد. حفظ و تداوم این وحدت پیش شرطهایی دارد که باید به آنها توجه کرد.
۱ـ وحدت نیروهای اصولگرا باید حول محور اصول و معیارهایی قرار گیرد که همه طیفهای اصولگرا به آن اعتقاد و التزام عملی داشته باشند، این اصول باید در محافل اصولگرایی مورد بحث و بررسی قرار گرفته و احصاء شود.
۲ـ خلاصه کردن اصولگرایان در یک جریان، برخورد انحصاری و عدم مشارکت دیگران که در زمانهای گذشته از آسیبهای جدی وحدت اصولگرایان بوده و لذا وحدت اصولگرایان یعنی توجه به تمام ظرفیت های جریان اصولگرا.
٣ـ استفاده از ظرفیت شخصیت های حقیقی و حقوقی مورد قبول همه جریان های اصولگرا و تعریف روشن برای رسیدن به اجماع در تصمیم گیری.
۴ـ افزایش کارآمدی نهادهای حکومتی مانند دولت، مجلس، شورای شهر، شهرداری ها، به طوری که نتیجه آن افزایش اعتماد مردم به کارآمدی و توانمندی جریان اصولگرا باشد.
۵ـ تعامل مثبت و اثرگذار دولت و مجلس برای حل مشکلات واقعی مردم مانند تورم، اشتغال و مسکن که پیش شرط موفقیت اصولگرایان است.
۶ـ توجه به راهبردها و برنامه های جریان دوم خرداد برای ایجاد اختلاف بین نیروهای اصولگرا، تخریب نهادهای حکومتی، یأس و ناامیدی مردم، ایجاد فضای ناامنی و بحران و تدوین برنامه ای منسجم و کاربردی برای افشای راهبرد و تاکتیک های چهره های افراطی این جریان سیاسی.
۷ـ در حوزه مدنی، احزاب و گروههای سیاسی بدون سهم خواهی فضای مشارکت همه جریان ها را فراهم کنند و از مصادره نتایج وحدت اصولگرایان به نفع خود یا گروه خود به طور جدی خودداری کنند. احزاب و جریان های سیاسی منتسب به اصولگرایان باید انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری و شورای سوم را آسیب شناسی کنند و با عبرت از عوامل آسیب، از خودخواهی و گروه گرایی اجتناب کرده و با تفاهم، تنازل و روحیه ایثارگری برای رسیدن به وحدت تلاش کنند.
٨ـ نظام مقدس جمهوری اسلامی نقش واقعی مردم را بخوبی ترسیم کرده است. برای همه جریان ها روشن است تنها راه موفقیت برای پیروزی در صحنه های سیاسی، کسب مقبولیت و اعتماد مردم است. جریان های اصولگرا مخصوصا احزاب و گروهها باید میزان مقبولیت و وزن خود را سنجیده و براساس آن در جبهه اصولگرایان ایفای نقش کنند. اگر به طور واقعی به این وزن توجه شود، مشخص خواهد شد وحدت ، وزن و میزان مقبولیت جریان اصولگرا را در مقابل رقیب احتمالا افزایش خواهد داد. حرکتهای تک روانه، سیاسی کاری و سهم خواهی وزن جریان را کاهش داده و به همان نسبت وزن و مقبولیت رقیب را افزایش خواهد داد. امید است شخصیت های حقیقی و حقوقی منتسب به جریان اصولگرا بستر وحدت و کارآمدی هرچه بیشتر جریان را فراهم کنند.

شروع از شکست به قصد پیروزی
روزنامه کیهان با عنوان راه پیروزی نوشته است:
هنوز چند ماهی تا انتخابات مجلس هشتم مانده اما تا آنجا که به گروه های سیاسی در ایران مربوط می شود، فضای حاکم بر مباحثات و رایزنی ها کاملاً انتخاباتی است. این البته عجیب هم نیست؛ در ایران انتخابات عموماً خیلی زود آغاز می شود و خیلی دیر به پایان می رسد. از چند ماه ـ و بلکه سالی ـ قبل از انتخابات تقریباً تمامی رفتارهای سیاسی بازیگران مختلف یک معنای انتخاباتی هم دارد و همه در تب و تاب انتخاباتند. انتخابات هم که به پایان میرسد جامعه سیاسی ایران مجبور است تا ماه ها و سال ها بار ناشی از آن را به دوش بکشد و اساساً خلاص شدن از فضایی که یک انتخابات خاص بر عرصه سیاسی تحمیل می کند بسیار دشوار است. ما اکنون در آستانه انتخابات مجلس قرار داریم اما به یک معنا هنوز از انتخابات ریاست جمهوری هم خارج نشده ایم، شوراها که جای خود دارد. مناسباتی که در آن دو انتخابات شکل گرفت، هنوز به قوت خود باقی است و در مواردی حتی پررنگ تر هم شده است، در حالی که در برخی از موارد استمرار این مناسبات فاقد هرگونه منطق قابل فهم و روشن سیاسی است.
اگر اصولگرایان خواهان پیروزی در انتخابات مجلس باشند ـ که هستند ـ مهم ترین ضرورت این است که خود را از فضای ساخته شده در دو انتخابات گذشته بیرون بکشند و درک کنند که به دلیل وجود تفاوت های اساسی میان این انتخابات ها تکرار یک سلسله مناسبات خاص در همه آنها نمی تواند به نتیجه قابل قبولی منتهی شود. به یاد بیاورید که در پیش گرفته شدن یک استراتژی نو و خلاقانه در انتخابات ریاست جمهوری نهم در حالی که جناح مقابل همه نیروی خود را پشت سر یک گزینه خاص تجمیع کرده بود به یک پیروزی بزرگ و شیرین انجامید، اما همین که اصولگرایان خواستند فضای حاکم بر انتخابات ریاست جمهوری را در انتخابات شوراها بازسازی کنند حاصل شکستی تلخ بود. ظاهر قضیه این است که اصولگرایان انتخابات شوراها را در تهران بردند اما واقعیت غیر از این است.
آنچه اتفاق افتاد این بود که اصولگرایان با تأکید بر دسته بندی های عجیب و غریب میان خود و تنگ حوصلگی ها و بداخلاقی های حیرت آور شرایطی را به وجود آوردند که در نتیجه آن شورایی که می توانست به راحتی و به شکل صددرصدی در اختیار اصولگرایان باشد، اکنون ناچار است یک اقلیت موثر اصلاح طلب را در میان خود تحمل کند. اقلیتی که اکنون روشن است چندان منزوی و بیکار هم نیست و از جمله در همین ماجرای اخیر انتخاب شهردار تهران نقشی مهم در بردن سمت و سوی کار به یک جهت خاص ایفا کرد. این فاجعه سیاسی ـ که یک گروه سیاسی عاقل و بالغ نان خود را در سفره حریف بگذارد و بخورد ـ هیچ منشأی نداشت الا اینکه برخی گروه های خاص درون جبهه اصولگرایی خیال می کردند هنوز قصه انتخابات ریاست جمهوری ادامه دارد و بازی همان است که بود، پس باید از حریفان انتقام کشید و…
اکنون هم اگر اصولگرایان از تجربه انتخابات شوراها عبرت نگیرند هیچ بعید نیست دوباره حریف ـ که نه به توان نداشته خود بلکه به تفرقه و دعوا در میان اصولگرایان امید بسته ـ بتواند لااقل یک اقلیت قدرتمند را در مجلس هشتم تشکیل دهد. اصولگرایان این اجازه را دارند که در انتخابات مجلس هشتم شکست بخورند آن هم هنگامی که مردم به هر دلیل ـ از جمله عملکرد آنها ـ تصمیم گرفته باشند به آنها رای ندهند، اما اجازه ندارند پیروزی را دو دستی به حریفی که همه هنرش بازی کردن میان شکاف های موجود در میان گروه های مختلف اصولگراست هدیه کند. شکست خوردن در یک مبارزه عادلانه و منصفانه قاعده بازی سیاسی است اما تقدیم کردن پیروزی سیاسی به حریف را نمی دانم چه باید نامید، هر چه باشد عقل و تدبیر نیست.
البته می توان استدلال کرد اصولگرایان برای انتخابات مجلس کار ساده تری در پیش دارند تا اصلاح طلبان. علت هم چندان پیچیده نیست، اصولگرایان از تجربه شکست آغاز می کنند و اصلاح طلبان از تجربه پیروزی (در انتخابات شوراها) و قاعده کار سیاسی این است که شروع از شکست به قصد پیروزی آسان تر است تا شروع از پیروزی به قصد پیروزی. اصولگرایان اکنون خوب می دانند که چه عواملی انتخابات شوراها را به یک تجربه تلخ برای آنها تبدیل کرد. تنها کاری که باید بکنند این است که از آن عوامل منفی پرهیز کنند، اصلاح طلبان اما باید تازه به این بیندیشند که در انتخابات پیچیده ای چون مجلس هشتم چگونه می توانند ائتلاف بسیط خود را در انتخابات شوراها حفظ کنند. نشانه های مبارکی هست که طیف های مختلف جبهه اصولگرایی اکنون در حال شکل دادن به یک سلسله مناسبات و نهادهای جدید هستند که مانع از بروز دوباره مشکلاتی شبیه آنچه در انتخابات شوراها بروز کرد بشود؛ به شرط اینکه دوباره وسوسه های شیطان کارگر نیفتد، تدبیر نیکویی است.

افق همکاری ایران ومصر
روزنامه اعتمادملی با عنوان: ایران، مصر دو بال جهان اسلام نوشته است:
اظهارات رئیس جمهور احمدی نژاد در کنفرانس خبری امارات عربی متحده، گویای یک تحول مثبت و نوین در روابط سیاسی ایران و مصر است. در این روزها شاهد حرکات مثبتی از سوی دولت نهم در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران هستیم.
شرکت ایران در اجلاس شرم الشیخ، سفر احمدی نژاد به امارات عربی متحده، اعلام آمادگی آغاز گفت وگوهای ایران و آمریکا در عراق و آمادگی ایران برای بازگشایی سفارت خود در مصر در راستای هم ارزیابی می شوند. هرچند نباید از ابتکار عمل دستگاه خارجی دولت نهم غافل شد و از آن به سهولت عبور کرد، اما باید پذیرفت که این تحول مهم ناشی از اراده حاکمیت و نظام جمهوری اسلامی است.
روشن است که نه دولت نهم و نه هیچ دولتی در جمهوری اسلامی بدون چراغ سبز مقامات عالی رتبه نظام جمهوری اسلامی قادر به این امر نبودند. در دولت های گذشته نیز اراده جدی برای کاهش تنش وجود داشت. هاشمی رفسنجانی شعار کلیدی تنش زدایی را برگزید و سیدمحمد خاتمی واضع نظریه گفت وگوی تمدن ها گردید اما نه هاشمی امکان تحقق اهداف خود را یافت و نه خاتمی توانست حتی در عکس دستجمعی روسای کشورها که به مناسبت پایان هزاره دوم گرفته شده بود، حضور یابد تا مبادا مجبور به مصافحه با رئیس جمهور وقت آمریکا شود! تنها در این میان استثنایی وجود داشت که آن هم به دست مهدی کروبی رئیس وقت مجلس ششم صورت پذیرفت.
ایشان در بازدید از موزه متروپلیتن نیویورک که به مناسبت اجلاس سالانه بین المجالس تشکیل شده بود با سناتورهای آمریکایی روبه رو شد و به درخواست آنها برای گفت وگوی کوتاه پاسخ مثبت داد.
اما فارغ از اینکه چه اتفاقاتی در گذشته روی داده است، این تغییر فاز و برخورد با واقعیات بین المللی اقدامی شایسته است که باید آن را ارج نهاد.
ایران و مصر دو منبع عمده و الهام بخش جهان اسلام هستند. پرنده اسلام در قرون گذشته عمدتا با دو بال فکری ایران و مصر پرواز کرده است. طرفه آنکه هر دو کشور وارث یک امپراتوری باستانی و تمدنی باشکوه هستند. جالب تر آنکه به دلیل استقرار دولت فاطمیان در مصر، عمیق ترین پیوندهای شیعی و اهل بیت پیامبر(ص) مابین مصریان و این معاریف وجود دارد. وجود بقاع متبرکه از جمله وجود مقبره حضرت زینب سلام الله علیها که برخی از روایات ارتحال آن بزرگوار را در مصر می دانند، نشانه این پیوند عمیق است. امید که افق های همکاری ایران و مصر همیشه روشن باشد.

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست