یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

شبی با ترانه‌های ایرج جنتی ‌عطایی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۷ ارديبهشت ۱٣٨۶ -  ۱۷ می ۲۰۰۷


شب شنبه‌ی گذشته، شب شعرخوانی ایرج جنتی‌عطایی، ترانه‌سرای نامی ایران، در سالن تئاتر لیریک لندن بود. در این شب به یادماندنی جنتی‌عطایی که نام او برای علاقه‌مندان موسیقی پاپ ایران یادآور ترانه‌های زیبایی است که برای برخی از خوانندگان محبوب ایرانی مثل داریوش، گوگوش، ابی، فرهاد، ویگن، و فروغی سروده است، تعدادی از خاطره‌انگیزترین ترانه‌ها و برخی ترانه‌های جدید خود را خواند. محمد اوشال، آهنگساز و رهبر ارکستر، که از همراهان قدیمی جنتی عطایی و بابک بیات بود نیز در این جلسه حضور داشت.
در ابتدای این برنامه سهیلا قدس‌طینت که برخی از اشعار و ترانه‌های عطایی را به انگلیسی برگردانده است به خواندن این اشعار پرداخت. سوفیا بوچوک، نوازنده‌ی پرویی، نیز با گیتار خود سهیلا را همراهی می‌کرد. پس از آن عطایی شعرخوانی خود را با یاد مرحوم بابک بیات، آهنگساز فقید ایرانی، که از دهه‌ی پنجاه با او همکاری داشت، آغاز کرد. زمانی که آنها جوان‌هایی پرشور و معترض بودند و با کمک هم تعدادی از به‌یادماندنی‌ترین ترانه‌های ایرانی دهه‌ی پنجاه را خلق کردند. ترانه‌هایی که غالباً درون‌مایه‌ی سیاسی و انقلابی و در عین حال عاشقانه داشت و در سال‌های اختناق بر زبان انقلابیون ایران جاری بود.
به گفته جنتی: «ترانه‌هایی که ما در جوان‌سالی ساختیم آرام‌آرام و بدون دخالت ما تبدیل شد به ترانه‌ای که از نسلی به نسل دیگر منتقل شد.»
جنتی شعرخوانی خود را با خواندن ترانه‌هایی که قبلاً شنیده و خوانده نشده بود آغاز کرد و پس از آن به سراغ برخی ترانه‌های مشهور رفت. بیشتر اشعاری که وی در این بخش خواند حاصل سال‌های اقامت او در تبعید بود و در اعتراض به فضای اختناق و سرکوب در ایران و کشتار زندانیان سیاسی سروده شده بود.
ترانه‌ی «تو مثل من نباش» چنین حسی را منتقل می‌کرد:
اقیانوسی به عمق یک وجب بودم
تو مثل من نباش

چراغ‌واره‌ای هم‌جنس شب بودم
تو مثل من نباش
به خود خنجر زدم
با یار بد کردم
امیدو پس زدم
رویا رو رد کردم
کنار زندگی
از مرگ پژمردم

آنگاه جنتی ترانه‌ای را خواند که به یاد زندانیان سیاسی و خاطره‌ی احمد شاملو سروده بود:

عطر خواهم شد
صدا خواهم شد
و رنگین‌کمان
بال خواهم زد
ترانه‌خوان به تو
نه قفس
نه قفل
نه میله
نه بند
من چه آزادم
از این زندان و تو

ترانه‌ها‌یی که جنتی در این بخش خواند نشان می‌داد که نه تنها درون‌مایه‌ی اشعار او طی این سال‌ها تغییر نکرده و همچنان لحن تند انقلابی و شعارگونه خود را حفظ کرده، بلکه زبان ترانه‌ها و سبک اشعار او نیز تغییر چندانی نکرده است. استفاده از نمادها و نشانه‌های آشنا در ادبیات انقلابی مثل کبوتر، قفس، شب، گل سرخ، شقایق، دریا، و ستاره در این ترانه‌ها فراوان بود. ترانه‌هایی که با خشم و درد و نفرت سروده شده‌اند و بیانگر احساسات درونی شاعر و اعتراض او نسبت به شرایط حاکم بر سرزمینی است که از آن دور مانده است:

با اینکه دارن عزادارا از زیر آوار و جنون
در می‌آرن کفترهای خاکسترو
با اینکه بوی تفتیش و خون
پیچیده توی قصه‌ها
با اینکه صدای انفجار
مرثیه‌خونه همه جا
هنوزم می‌شه قربانی این
وحشت منحوس نشد
می‌شه تسلیم شب و اسیر کابوس نشد

در این بخش نوازنده و خواننده‌ی جوانی به نام بابک با گیتار و بداهه‌نوازی خود جنتی را همراهی می‌کرد.
به دنبال آن بابک ترانه‌ی قدیمی گوگوش با نام «خوابم یا بیدارم»، سروده‌ی جنتی‌عطایی و از ساخته‌های بابک بیات را اجرا کرد:

خوابم یا بیدارم
تو با منی با من
نزدیک‌تر از پیرهن
باورکنم یا نه
هرم نفس‌هاتو
ایثار تن‌سوز
نجیب دستاتو

آنگاه جنتی ترانه‌ی اجرانشده‌ی دیگری را خواند به نام «با لباس شخصی» که در سال‌های اخیر سروده بود:

تو با گلوله
من با گل
تو با شلیک
من با آواز
تو زرد نفرت
کبود کینه
من سرخ عشق و
سبز پرواز

پس از آن امید، یکی از خوانند گان جوان ایرانی مقیم لندن، دو ترانه از ترانه‌های بسیار مشهور و خاطره‌انگیز داریوش یعنی «گل بارون‌زده‌ی من» و «یاور همیشه‌مومن» را، که جنتی‌عطایی سروده بود، با همراهی گیتار بابک اجرا کرد:

یاور همیشه‌مومن
تو برو سفر سلامت
غم من نخور که دوری
برای من شده عادت
ناجی عاطفه‌‌ی من
شعرم از تو جون گرفته
رگ خشک بودن من
از تن تو خون گرفته

بعد از اجرای دوباره‌ی ترانه‌های قدیمی داریوش، سوفیا، نوازنده و خواننده‌ی پرویی، یکی از ترانه‌های ویکتور خارا، شاعر و آهنگساز انقلابی شیلی را که بعد از کودتای پینوشه بر علیه دولت مردمی سالوادور آلنده به دست عوامل دیکتاتور دستگیر، شکنجه و به قتل رسید، اجرا کرد.
در بخش دوم برنامه، پروانه سلطانی، کارگردان تئاتر مقیم لندن، قطعه‌ای نمایشی را بر اساس شعری از جنتی‌عطایی و با الهام از شخصیت زن سبزپوش کتاب خاطرات زندان شهرنوش پارسی‌پور اجرا کرد. نمایشی کوتاه و بداهه‌پردازانه که تمثیلی از موقعیت زنان در جامعه‌ی امروز ایران بود. پروانه خود نقش زن سبزپوش را به عهده داشت که می‌خواهد از قید چادر رها شود اما مورد هجوم زنان سیاه‌پوش نقابدار قرار می‌گیرد که در هیأت ارواح بر او ظاهر می‌شوند.
بعد از نمایش پروانه سلطانی، سوفیا ترانه‌ی اسپانیایی شادی اجرا کرد که ویولتا پارا، ترانه‌سرای شیلیایی، آن را دو روز قبل از خودکشی‌اش سروده و اجرا کرده بود. اشعاری تلخ و غمناک با اجرایی شاد و زنده که تماشاگران برنامه را به همراهی برانگیخت.
پس از آن جنتی دوباره روی صحنه آمد و ترانه‌ی معروف و نوستالژیک «کوچه‌ی بن‌بست» را خواند. ترانه‌ای که آهنگ آن را بابک بیات ساخته و داریوش در سال‌های قبل از انقلاب خوانده بود:

میون این همه کوچه
که به هم پیوسته
کوچه‌ی قدیمی ما
کوچه‌ی بن بسته

سهیلا قدس‌طینت نیز همراه با جنتی هم‌زمان به خواندن ترجمه‌ی انگلیسی این ترانه پرداخت.

و سرانجام شب شعرخوانی جنتی‌عطایی با هم‌نوازی گیتار بابک و سوفیا و اجرای ترانه‌ی دیگری با صدای سوفیا به اسپانیایی به پایان رسید.
جنتی‌عطایی، که فارغ‌التحصیل دانشکده‌ی هنرهای دراماتیک تهران و کالج چلسی لندن است، علاوه بر ترانه‌سرایی در زمینه‌ی تئاتر نیز فعال است و چند نمایشنامه و فیلمنامه نیز از او منتشر شده است. از جمله نمایشنامه‌های: فاخته‌ی دهان‌دوخته، پرومته در اوین، رستمی دیگر، اسفندیاری دیگر، و پروانه‌ای در مشت.
گزیده‌ای از ترانه‌های جنتی عطایی همراه با گفت‌وگوی یغما گلرویی با او با عنوان «مرا به خانه‌ام ببر» به تازگی در ایران منتشر شده است.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست