یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

انتشار رمان گربه، نوشته ی هوشنگ اسدی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲٨ ارديبهشت ۱٣٨۶ -  ۱٨ می ۲۰۰۷


گربه
هوشنگ اسدی
نشر باران، سوئد
چاپ اول ۲۰۰۷
شابک: ۴-۱۱-٨۵۴۶٣-۹۱-۹۷٨
info@baran.st
www.baran.st
رمان گربه نوشته‌ی هوشنگ اسدی توسط نشر باران در سوئد منتشر شد.
رمان گربه، به مقطعی از زندگی یک زن و شوهر ایرانی می‌پردازد که یکی بازیگر مشهور سینما و دیگری روزنامه‌نگاری قدیمی است.
هوشنگ اسدی درباره‌ی شکل‌گیری این رمان می‌گوید: «روزی، شبی، نمی‌دانم خط اول رمان از جایی که هرگز نمی‌دانی کجاست، به ذهنم راه یافت.
- به نظر شما می‌شود آن زن را تور زد؟
در قلب گرفتاری‌ها و بگیروببندها بود که صفحات اولش را نوشتم. هیچ خط و فکر روشنی نداشتم. نمی‌دانستم به کجا می‌خواهم بروم و با کدام آدم ها. اصلاً آن زن که بود؟ آدم‌های این رمان تقریباً همه‌اشان واقعی هستند، از درونم سر بر آوردند. دوران دوم ریاست جمهوری محمدخاتمی بود. او دست‌هایش را در خلوت در برابر فاشیسمی که اکنون بر ایران حکم می‌راند، بالابرده بود. تعقیب‌ها، دستگیری‌ها، احضارها هر روز شدت می‌گرفت. من و همسرم هم در این دایره بودیم.»
به گفتهی‌نویسنده، برخی از اتفاق‌های رمان گربه، برگرفته از واقعیت‌های روز جامعه است: «همان روزها مجله گزارش فیلم توقیف شد. مرتب ما را احضار و بازجوئی می‌کردند. به "زیارت" قاضی مرتضوی هم نائل شدم. آقای "معصومی" رمان هم از کیهان تلفن زد و تهدیدم کرد. دیگر فرصت نوشتن نبود. تا تابستان ۱٣٨۲. که ریختند و خانه‌ی ما را غارت کردند. همه دست‌نوشته‌هایم را همراه باکتاب‌ها، نوارها و عکس‌ها... بردند. تصور این صحنه جایی در گربه تصویر شده است.»
این رمان که در ٣۰٣ صفحه نوشته شده و در قالبی داستانی به فضای سیاسی دهه‌ی اخیر ایران اشاره می‌کند، این‌گونه آغاز می‌شود: «آقای رضوان تقریباً بی‌مقدمه پرسید:
ـ به نظر شما می‌شود آن زن را تور زد؟
او را می‌گفت که پشت پنجره‌ی رو به شهر با چند نفر ایستاده بود. حرف که می‌زد، گیاهان باغ کوچکش را لمس می‌کرد و آن قدر بلند می‌خندید که صدایش از شلوغی می‌گذشت و در این طرف سالن هم شنیده می‌شد. تکیه داده بودم به چهارچوب و از پنجره به استخر، گل‌خانه و عمارت اربابی باغ متروک نگاه می‌کردم و جرعه جرعه می‌نوشیدم. چنان غرق تماشای آن تاب طنابی در باد بودم که متوجه آمدنش نشدم. از پرسش او و بیش‌تر از لحنش به خود لرزیدم. باید اثر لرزش در چشمانم و یا لب‌هایم مانده باشد. نمی‌دانم چرا به جای هر جوابی، فقط توانستم خودم را جمع‌وجور کنم و بپرسم: «این هم بخشی از بازی است؟» آقای رضوان گفت: «بازی؟ شاید. می‌شود جدی‌ترین امور را هم بازی دانست، اما در عمل چه بازی، چه جدی... »، «می‌دانید که عمل هم انواع دارد»، «بله. که مردم آن‌ها را از سر عادت به تمیز و کثیف تفکیک می‌کنند...»، «و همه هم دل‌شان می‌خواهد کارهای تمیز را انجام بدهند و یا وانمود کنند تمیز هستند»، «و یادشان می‌رود که مهم‌ترین تحولات نتیجه‌ی کارهای کثیف است، چون هر عمل چه بازی، چه جدی، چه کثیف، چه تمیز به نتیجه‌ای می‌رسد یا به عبارت بهتر فایده‌ای دارد که...»، «فایده؟»، «بله فایده همان مایه‌ی اولیه‌ی حرکت و بقا»، «فرض کنیم این‌طور باشد، این عمل چه سودی برای من دارد؟»، «سود نه. سود در حوزه‌ی روابط مادی معنا دارد. من گفتم فایده»، «سفسطه می‌کنید. سود و فایده دو کلمه است با یک معنا»، «در زندگی عادی بله. حق با شماست. عوام این دو واژه را به یک معنا به کار می‌برند، اما وقتی از روابط مادی فاصله می‌گیریم و دنبال نتیجه‌ای فکری، اجتماعی و یا انقلابی هستیم، این‌جا نتیجه مهم است و فایده‌ای که هر عمل دارد»، «یعنی به هر شکل باید به فایده‌ی مورد نظر رسید»، «شکل چه اهمیتی دارد؟ مهم آن تحول روحی، اخلاقی یا انقلابی است که فرد یا اجتماع را زیر و رو می‌کند»، آقای رضوان دست برد توی موهایش: «بالاخره کارهای کثیف انقلاب را هم کسی باید بکند؟ نه؟» قانع نشدم، اما جوری اطاعت به من تحمیل شد: «خب، حالا این‌ها چه ربطی به پرسش شما دارد؟»، «از پاسخ به من شما بیش‌ترین فایده را می‌برید»، «من؟»، «بله شما. حدس می‌زنم می‌خواهید با لحنی محکم به سئوال من جواب منفی بدهید و شک و تردیدی را که دچارش هستید، از من پنهان کنید. خب، این نظر شماست و من همان‌طور که از سئوالم پیداست، نظر دیگری دارم. حالا باید فهمید کدام نظر فاصله کم‌تری با واقعیت دارد...» حرف زدنش مثل دامی بود که مرا آهسته و پیوسته در خود می‌کشید.»
با کشته شدن آقای رضوان، مردی که در آغاز کتاب روی اغوای زنی که همسر راوی کتاب است با وی شرط‌بندی می‌کند و شخصیتش در هاله‌ای از ابهام فرو رفته است، این زن و شوهر توسط یک نشریه بنیادگرا در مخمصه‌ای از اتهام و افترا می‌افتند که در نهایت به دستگیری زن و سنگسار او می‌انجامد.
رمان گربه در دولت خاتمی مجوز نگرفته است.
هوشنگ اسدی، متولد ۱٣۲٨ تهران، روزنامه‌نگار، مترجم و داستان‌نویس است که اکنون ساکن کشور فرانسه است.   
کتاب فوق و دیگر کتاب‌های نشر باران را از کتابفروشی‌های محل زندگی خود تهیه کنید و یا آن را از طریق ایمیل سفارش دهید.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست