سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

نسل جنبش انقلابی زن، زندگی، آزادی و وضعیت نخبگان سیاسی غیرحاکم


احمد هاشمی


• در نیمه راه یک جنبش انقلابی دموکراسی خواه درلحظه کنونی و درشرایط ضعف احزاب و سازمان های سیاسی، نخبگان و بخصوص نحوه صورتبندی نخبگان سیاسی در بیرون ساخت قدرت، نقش بسزایی در فرجام این جنبش انقلابی بازی می کند. تجربه حاکی از آن است که دو ویژگی نخبگان سیاسی، نقش سرنوشت ساز برای ایجاد تحول دموکراتیک در ایران دارد، این دو ویژگی عبارتند از انسجام ساختاری و انسجام ارزشی ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۰ آذر ۱۴۰۱ -  ۱۱ دسامبر ۲۰۲۲



سخن آغازین

بیش ازهشتاد روز است که زنان، جوانان، نوجوانان ایران با پشتیبانی مردم، و با شعار محوری زن، زندگی، آزادی با وجود خطرات جانی بسیار بالا، هر روز در خیابان ها، دانشگاه ها، مدارس و محل کار در ایران، پرچم اعتراض را، برعلیه رژیم استبدادی ولی فقیه برافراشته نگه داشته اند.

گفته می شود که در جنبش های اعتراضی و انقلابی ایجاد هویت، مقدم بر کنشگری، سازماندهی و اعتراض است. شواهد نشانگر این است که شبکه های سازمانده و کنشگران میدانی در داخل کشور، در شرایط سرکوب لجام گسیخته، قادربه هویت سازی جنبش انقلابی در چارچوب شعار محوری زن، زندگی، آزادی شده اند، هویت این جنش برچیدن بساط دیکتاتور و تحول دموکراتیک در ایران است.

مبارزات سیاسی- اجتماعی درایران ازمشروطه تا کنون، درقالب جنبش های ملی گرائی، عدالت خواهی چپ و جنبش دینی سنت گرایان شیعی، با شکست مواجه شده است، اکنون اما در چارچوب جنبش دموکراسی خواه زن، زندگی، آزادی، با وجود همه اختلافات ومنازعات نظری – سیاسی، یک وفاق همگانی بر سر دموکراسی وجود دارد. این بزرگترین شانس برای تحول دموکراتیک در ایران است.

شکاف نسلی

نگاهی به وضعیت سنی شرکت کنندگان در جنبش انقلابی زن، زندگی، آزادی نشانگر این وافعیت است، که اکثریت آنها جوانان و نوجوانان نسل معروف به ” زد ” هستند.

همه شواهد حاکی از ان است که فاصله و شکاف پر نشدنی میان این نسل و نسلی که انقلاب و جنگ را در ایران تجربه کرده اند، وجود دارد و با قاطعیت می توان گفت که ، این حد از گسست نسلی تا کنون، میان هیچ نسلی در ایران وجود نداشته است.

اگر به این شکاف نسلی تغییراتی را که دراثراینترنت درایران اتفاق افتاده است، بیافزاییم، آنگاه می توان عمق این شکاف را حدس زد.

در اثر دگرگونی های شدید اجتماعی در این پنجاه سال، نسل گذشته در ایران در وضعیت فعلی، نمی تواند الگوی نسل جدید باشد. بنابرین نسل جدید، هم حال و هم گذشته را محکوم و رها کرده است و به دنبال ساختن دنیای جدید خویش است.

اینکه جوانان و نوجوانان معترض در ایران، مجموعه نخبگان سیاسی حاکم و به خصوص روحانیت را در کلیت خود سنتی،عقب مانده و متحجر می بینند، که با دنیای مدرن پیشرفت و ترقی تطبیقی ندارند، امر واضحی است.

شکی هم در ان نیست که جوانان و نوجوانان معترض، روحانیت حاکم و مجموعه سیستم حکومتی را نا کارامد ، فاسد و.. می دانند به عبارت دیگر آنها هیچ مشروعیتی و مقبولیتی در میان جوانان و نوجوانان ندارند.

موضوع مرکزی این بحث این است که: آیا نخبگان سیاسی غیرحاکم گروه های مرجع و مورد اقبال این جوانان و نوجوانان هستند؟ و آیا از منظر کارکرد گرایانه، نخبگان سیاسی غیرحاکم منزلتی نزد آنها دارند؟

این قلم توانایی بررسی جامع ویژگی های شخصیتی جوانان و نوجوانان را ندارد، در نتیجه در اینجا تنها به آن دسته از ویژگی های نسل جدید پرداخته می شود که در ارتباط با شخصیت های سیاسی نسل قدیم اهمیت دارد.

یکی از ویژگی های جوانان و نوجوانان معترض، عمل گرائی و عینیت گرائی آنها است، این بدان معنی است که آنها با مشاهده واقعیت های اجتماعی- سیاسی بلاواسطه با آن رابطه برقرار می کنند، دراینجا ذهنیت های تاریخی و اعتقادی نقشی درمیان انها بازی نمی کنند وآنها علاقه ای به قالب های ذهنی و استدلال های انتزاعی ندارند.

در دیدگاه عمل کرایانه جوانان علاقه مندی به پیشرفت و ترقی اجتماعی موضوع عمده ای است، در این رابطه است که این نسل به پیشرفت های تکنولوژیک و دستآوردهای حاصل از این پیشرفت در زندگی اجتماعی بسیار حساس است.

ترجمان این نگرش جوانان این است که آنها آمال و آرزوهای خود را در این زمینه، در جهان غرب و دموکراسی های لیبرال می بینند. نکته بسیار مهم در این رابطه این است که علاقه مندی آنها تنها به مظاهرمادی و تمدنی غرب نیست، بلکه فراتر از آن نحوه زندگی اجتماعی و سبک زندگی را نیز شامل می شود.

وضعیت نخبگان سیاسی غیرحاکم

در نیمه راه یک جنبش انقلابی دموکراسی خواه درلحظه کنونی و درشرایط ضعف احزاب و سازمان های سیاسی، نخبگان و بخصوص نحوه صورتبندی نخبگان سیاسی در بیرون ساخت قدرت، نقش بسزایی در فرجام این جنبش انقلابی بازی می کند .

بدین ترتیب روشن است که نخبگان سیاسی غیرحاکم، نقش انکارناپذیری درتحقق آرمان ها و اید آل های دموکراتیک مردم داشته و از همین رو می توانند فرصت ساز باشند و فرصت سوز.

تجربه حاکی از آن است که دو ویژگی نخبگان سیاسی، نقش سرنوشت ساز برای ایجاد تحول دموکراتیک در ایران دارد، این دو ویژگی عبارتند از انسجام ساختاری و انسجام ارزشی

الف- انسجام ساختاری و انسجام ارزشی نخبگان سیاسی غیر حاکم

انسجام ساختاری نخبگان سیاسی ناظر بر این خصوصیت است که اجزا و نحله های متفاوت نخبگان سیاسی دارای ارتباطات و پیوند های ارگانیک با هم باشند.

انسجام ارزشی بدان معنا است که این نخبگان سیاسی حامی ارزش های مشترک بوده و گفتمان های سیاسی متضاد و غیر قابل جمعی با هم نداشته باشند.

فضای سیاسی حاکم، درمیان گروه های متفاوت نخبگان سیاسی به دلیل شکاف های متعدد در لحظه کنونی دچار چند پاره گی و نامنسجم است. این فضای سیاسی، فاقد ظرفیت های لازم، برای ایجاد پیوند های ارگانیک و ارتباطی میان این نخبگان شده است.

مهمترین ارزش مشترک، در شرایط برآمد یک جنبش دموکراسی خواه ، باوربه دموکراسی و ارزش های دموکراتیک در میان نخبگان سیاسی است، به نظر می رسد که در ذهن و ضمیر بسیاری از این نخبگان این ارزش مشترک، مفقود و غایب است ، ادعا و سخن پردازی آنان در باب ارزش های دموکراتیک به معنی باور آنها به دموکراسی و مفروضات آن نیست.

موضوع دیگر مسئله دریافت های گوناگون از ارزشهای دموکراتیک مانند : حقوق بشر، حقوق زنان و .. است و همچنین فقدان تعریف مشترک از هویت ملی و منافع ملی نیزنمادی ازعدم انسجام ارزشی است.

ب- نهادمندی سیاسی و مشارکت سیاسی

ضعف نهادمندی سیاسی درایران با تاکید بر ضعف احزاب و سازمان های سیاسی، نقش تعیین کننده ای درفقدان مشارکت سیاسی در ایران دارد. نهادمندی سیاسی بدان معنی که ما حزب و یا سازمان سیاسی داریم، که در کنار برنامه سیاسی مشخص، بدنه اجتماعی و سازماندهی معلومی داشته باشد و وظیفه آن نیز تنظیم امر سیاسی در حوزه عمومی باشد، در کشورما چنین وضعیتی وجود ندارد و به همین دلیل سیاستگذاری دچارخلا نهادی است. در شرایط خلاء،نهادی، شخصیت های سیاسی یا به عبارت دیگر نخبگان کنشگر نقش ویژه ای را بازی می کنند.

هانتینگتون بر اساس دو معیار سطح نهادمندی و سطح مشارکت سیاسی جوامع را به جوامع ” مدنی” و ” پراتوری” تقسیم می کند.


از نظرهانتینگتون، اگر سطح نهادمندی سیاسی، نسبت به مشارکت سیاسی بالا باشد، جوامع ” مدنی” هستند و اگر این نسبت ضعیف باشد ، جوامع ” پراتوری” هستند . در جوامع ” پراتوری” نخبگان کنشگر با روش های فردی در جامعه سیاسی عمل می کنند.

در جوامع ” مدنی” تربیت نخبگان و کادرهای سیاسی در چهار سطح عملی است:

الف- در موسسات آموزش عالی و آکادمیک، دانشجویان، کنشگران سیاسی این امکان را دارند، که با الگوهای فکری و تجربه های سیاسی به گونه ای باز آشنا شوند.

ب- سازمان های سیاسی ، صنفی و مدنی، محل دیگری برای یادگیری امر سیاسی و سیاست ورزی هستند.

ج- گردش دموکراتیک قدرت و مشارکت واقعی در سازکارهای دموکراتیک جامعه کثرت گرا، از انتخابات گوناگون گرفته تا مدیریت سیاسی در سطوح محلی، منطقه ای و ملی، محلی برای یادگیری نخبگان و کادر های سیاسی است.

د- موضوع مهم دیگر در پرورش کادرهای سیاسی، نقش رسانه های ازاد ومستقل است.

در ایران استبدا زده همه این چهار سطوح در چرخه معیوب قرار دارند و به جای انها رانت سیاسی، روابط قدرت و پیوند های مذهبی و… عمل می کنند.

مشکلات نخبگان سیاسی برونمرزی

این مشکلات عبارتند از: تفرقه مفرط، خودشیفتگی بخشی از شخصیت ها، انجماد سیاسی- نظری، فقدان دورنمای سیاسی، پراکنده کاری و شکاف های نسلی، جنسیتی و قومی

سیاست ورزی این نخبگان بعد از چند دهه کنشگری سیاسی در خارج از گود، منجربه سه مشخصه های منفی شده است، که بدون تعیین و تکلیف با آنها، انسدادسیاسی ادامه خواهد داشت : الف- مدل های سیاسی پر ابهام، ب- هویت مبهم، چند رگه و معلق و ج- خط مشی های با اهداف رفع تکلیفی

الف- مدل های سیاسی پر ابهام:ابهام در اندیشه سیاسی جاری و مدل های جایگزین در بین کنشگران و گروه های سیاسی وابسته به این مدل ها، زمینه ای را ایجاد نموده است که آن ها همچون ” عشیره های سیاسی” جز در بستر مکان و زمان قابل تعریف و شناسایی نیستند، به عنوان مثال: گروه های متعدد منسوب به جبهه ملی ایران، جمهوری خواهان و چپ

ب- هویت مبهم، چند رگه و معلق: مدل های سیاسی پر ابهام، درمجموعه ای از افراد با هویت های متفاوت مانند” ملی گرا، اسلام گرا، لیبرال/ نئولیبرال، راست محافظه کار، دموکرات ، سوسیال دموکرات و سوسیالیست انقلابی، مانع از جاگیری مشخص سیاسی و اجتماعی می شود، سازمان سیاسی محلی برای تریبون نظری اشخاص می گردد، این تجربه را، دراین سه دهه اخیر در میان اصلاح طلبان دوم خردادی و اتحاد جمهوری خواهان شاهد بوده ایم و با قاطعیت می توان گفت که یکی از دلایل مهم شکست این دو گروه بوده است.

ج-خط مشی های با اهداف رفع تکلیفی : در نخبگان سیاسی برونمرزی از یک سو به لحاظ تاریخی و از سوی دیگر به دلیل شرایط سیاسی- اجتماعی و زیستی رویکرد تبینی و تفسیری و نطری محض درتعیین برنامه و خط مشی غالب است.

نظر ورزی و نظر سازی در مورد تحولات گذشته و آینده در ایران، در سطح چیستی و چرایی مسائل و مشکلات موجود باقی مانده است. تا کنون اهتمام چندانی به طرح مباحث راهبردی و سیاستگزارانه قابل اجرا، در پراتیک اجتماعی مشاهده نشده است.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست