اتحاد جمهوریخواهان ایران، یک «اتحاد غیر سیاسی»؟
مسعود فتحی
•
در نوشته ای با امضای هفت نفر از دوستان ارزیابی جدیدی از اتحاد جمهوری خواهان ارائه شده است که مهم ترین آن، ارائه تعریف جدیدی از اجا، تحت عنوان یک «اتحاد غیرسیاسی» است. طرح این مساله در مورد جریانی که با ادعای سیاسی و برای استقرار نظام جمهوری در ایران تشکیل شده است جای سوال دارد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲۹ ارديبهشت ۱٣٨۶ -
۱۹ می ۲۰۰۷
در نوشته ای با امضای هفت نفر از دوستان (مهران براتی، رضا چرندابی، رضا سیاوشی، حسن شریعتمداری، رامین صفی زاده، امیرحسین گنج بخش، مهرداد مشایخی)، تحت عنوان «آینده اتحادجمهوری خواهان در گرو تشکیل فراکسیون ها است» ارزیابی جدیدی از اتحاد جمهوری خواهان ارائه شده است که مهم ترین آن، ارائه تعریف جدیدی از اجا، تحت عنوان یک «اتحاد غیرسیاسی» است. طرح این مساله در مورد جریانی که با ادعای سیاسی و برای استقرار نظام جمهوری در ایران تشکیل شده است و رسما در همان اولین همایش خود اعلام کرده است که «ما بر اساس بیانیه "برای اتحاد جمهوری خواهان"، برای استقرار نظامی در ایران میکوشیم که در آن یگانه منشاء مشروعیت حکومت رای مردم است و هر کس صرف نظر از جنسیت، تبار، عقیده و مذهب خود از حقوق و فرصت های برابر برخوردارست. تنها چنین نظامی میتواند همزیستی همه گرایشهای سیاسی و آشتی ملی را در کشور تضمین کند و با مشارکت همه ایرانیان، شکوفایی اقتصادی، رفاه تامین نیازهای اساسی شهروندان را امکان پذیر سازد.». جای سوال دارد که اگر اتحاد جمهوریخواهان سازمان سیاسی نیست، کدام نیروی دیگر، سیاسی است و اگر فعالیت تاکنونی ما «غیر سیاسی» بوده است، چگونه اکثر دوستان امضا کننده، در محیط «غیر سیاسی»، مسئولیت های سیاسی پذیرفته اند و در ارگان های مرکزی آن فعال بوده اند؟
بیبینیم استدلال دوستان از چه قرار است.
«اتحاد غیر سیاسی میان افراد سیاسی»؟
دوستان نوشته اند که:
«در آغاز تشکیل اتحاد جمهوری خواهان، سازمان ما آگاهانه با رویکردی "فراسیاسی" آغاز بکار کرد و به هیبت یک اتحادیه درآمد، و در نتیجه تبدیل شدیم به یک "اتحاد غیرسیاسی میان افراد سیاسی".» (همه تاکیدات از من است)
من اولا بخاطر ندارم که ما «آگاهانه» کی و کجا تصمیم گرفتیم که با رویکردی «فراسیاسی» (؟) آغاز کنیم و در نتیجه اتحاد ما به اتحادی غیرسیاسی از افراد سیاسی تبدیل شود. اصلا این اصطلاح «فراسیاسی» برای من هم ناآشنا و هم غریب است. ثانیا دوستان ما کدام سازمان غیرسیاسی را سراغ دارند که به دنبال تدوین استراتژی سیاسی باشد. برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری پیشنهاد کاندید مستقل بدهد و یا سخنگو تعیین کند و بیشترین وقت خود را صرف بحث بر سر تدوین سیاست و اتخاذ موضع در قبال مسائل سیاسی روز، از بحران اتمی تا جنگ لبنان و ... بکند.
من به خاطر دارم که بین ما این بحث که اتحاد جمهوریخواهان حزب است یا جبهه، جنبش هست یا سازمان سیاسی، از همان آغاز وجود داشت. اما نه کسی اتحاد جمهوریخواهان را یک سازمان غیر سیاسی می دانست و نه در ردیف اتحادیه های صنفی. هدف ما ایجاد یک اتحاد سیاسی از افراد سیاسی با گرایشات سیاسی متفاوت، حول یک سری اصولی بود که در بیانیه ۱۰ ماده ای برای اتحاد جمهوریخواهان ایران آمده است و در ادامه نیز تلاش کرده ایم که متناسب با تغییرات در شرائط، خط مشی سیاسی صیقل یافته تری هم برای عملی کردن این اصول تدوین کنیم. الان یک باره با این ارزیابی مواجهیم که اصلا ما نهاد سیاسی نبودیم و نیستیم.
آیا دوستان واقعا معتقدند که اتحاد جمهوریخواهان «یک اتحادیه از نوع اتحادیه های صنفی، مانند اتحادیه های کارگری، دانشجوئی و غیره است». این که «یک سازمان سیاسی به معنی دقیق کلمه نیست» به مفهوم آن است که یک سازمان غیر سیاسی از سیاسیون است؟ از همان آغاز هم روشن بود که ما قصد تشکیل «یک سازمان سیاسی به معنی دقیق کلمه» را نداریم و نداشتیم. این امر بیشتر از آن که مربوط به سیاسی بودن و یا نبودن اتحاد باشد، منحصر به ساختار سازمانی آن بود. ولی ابدا سخنی هم از غیرسیاسی بودن اجا در میان نبوده است و در عمل هم اجا یک جریان سیاسی و یا اتحادی از نیروهای سیاسی برای هدف سیاسی و با کاراکتر سیاسی بوده است. دوستان برای مهم جلوه دادن تشکیل فراکسیون ها لازم نیست که اول اتحاد جمهوریخواهان را به یک اتحادیه غیر سیاسی تبدیل کنند، صد البته مجاز نیستند که مناسبات درونی آن را زیر سوال ببرند و بعد نتیجه بگیرند که:
«امروز برای کارآمدتر کردن اجا و موثرتر کردن فعالیت های آن می توانیم از مناسبات اتحادیه ای عبور کرده و با برقرار کردن مناسباتی با سرشت سیاسی و سالم در درون اجا آنرا متحول سازیم. تشکیل فراکسیون ها ابزار این تحول هستند.»
تاکنون هم مناسبات درون اجا نه از سرشت سیاسی دور بوده است و نه موردی بر ناسالم بودن آن ها وجود دارد که الان برای «برقرار کردن مناسباتی با سرشت سیاسی و سالم در درون اجا» به دنبال ابزار بگردیم و «تشکیل فراکسیون ها را ابزار این تحول» بدانیم.
تعریف جدید از اتحاد جمهوریخواهان تنها نوآوری دوستان نیست. قدم بعدی دوستان زمینه تبدیل اجا به یک تشکیلان فاقد انسجام و زمین گیر است که قرار است با معجزه «فراکسیون» ها دوباره پا بگیرد:
«متاسفانه در اتحادجمهوری خواهان، حداقل لازم انسجام ... ممکن نیست. پس تنها راه باقی مانده آنست که این وظیفه را به عهده فراکسیون ها و یا هسته های سیاسی درون اجا بسپاریم. تا این بار اجا بتواند برگرده این فراکسیون ها دوباره پا بگیرد»
برای من این سوال طرح است که از کجا دوستان نتیجه می گیرند که اجا زمین گیر شده است و بشارت می دهند که «این بار» باید برگرده فراکسیون هائی که هنوز فقط حرفش در میان است، دوباره پا بگیرد؟ جای توضیح در این مورد هم در نوشته دوستان خالی است. اما در عین حال این امر چنان بدیهی انگاشته شده است که تقسیم «وظیفه» ای در بین فراکسیون ها و هسته هائی که هنوز حرف از تشکیلشان است، صورت می گیرد. صحبت از ضرورت، اهمیت و یا حتی موهبت فراکسیون، الزاما به معنی تشکیل آن ها نیست. فراکسیون را نمی شود یک شبه و به دلخواه از آستین بیرون کشید. اگر می شد برخی از دوستان ما که سال هاست در هر بحثی، با ربط و بی ربط، تکرار می کنند که بدون تشکیل فراکسیون هیچ مشکلی حل نمی شود، حتما به این مهم نائل آمده بودند. دوستان که معتقدند فراکسیون حداقل دو الزام دارد، داشتن رهبری و برنامه، آیا تا به حال برنامه ای مجزا، از طرف جمعی در اتحاد جمهوریخواهان ارائه شده است، که یکی از این ملزومات ایجاد شده باشد؟
یک ارزیابی جدید ازاتحاد جمهوریخواهان؟
در آستانه تشکیل سومین همآیش کم نیستند دوستانی که خواهان ارزیابی از کارنامه اتحاد جمهوریخواهان و چشم انداز و جایگاه آن هستند. این امر به خودی خود هم طبیعی است و هم حق هر عضو این اتحاد. ما هزاران عیب و ایراد داریم، اما از حداقل هائی در کارمان برخورداریم که نه تنها قابل دفاع، بلکه از دستاوردهای مجموعه ما هستند. آن چه در نوشته مورد تائید هفت نفر از دوستان ارائه گشته است، نقد نقصان های کار ما نیست؛ تلاش برای ارائه تصویری از اتحاد جمهوریخواهان است که با واقعیت چندان همخوانی ندارد.
در «سراشیب اضمحلال»؟
دوستان، در «طرح بحث» خود برای اثبات این که آینده اتحاد چرا در گرو تشکیل فراکسیون هاست، از پیش فرض هائی حرکت کرده اند، که بسیار بدبینانه و نادقیق هستند. دوستان نخست از این نقطه آغاز می کنند که «دلیل اصلی حرکت برای فراکسیون های درون «اجا» نه «اقلیت و اکثریت بازی» بلکه متوقف کردن فرسایش دائمی اجا، بالابردن توانمندی آن، و مهیا کردن شرایط تولید اراده سیاسی در آن است تا این سازمان بتواند بصورت موثرتری در صحنه کارزار سیاسی ایران ظهور دوباره یابد، و احتمالا" ننها راه نجات اجا از سراشیب اضمحلال کامل می باشد.»
قبل از هر چیز باید بگویم که من با فکر شکل گیری فراکسیون ها یا اقدام کسانی برای تشکیل آن ها، هیچ گونه مخالفتی ندارم و این حق برای همه اعضای اجا در اساسنامه آن به رسمیت شناخته شده است. طرح این ایده اصلا نیازمند این نوع صغری کبری چیدن ها نیست. ما در این چند خط با تصویری از اتحاد جمهوریخواهان مواجهیم که می گوید: اولا اجا در حال فرسایش دائمی است و در سراشیب اضمحلال کامل است و ثانیا تشکیل فراکسیون ها، هم نه قطعا، فقط «احتمالا تنها راه نجات» و «ظهور دوباره» آن است.
این گزاره «سراشیب اضمحلال کامل» در پاراگراف بعدی توضیح بیشتر داده شده است که از چه زمانی آغاز شده است:
امضا کنندگان معتقدند که: «"اتحاد جمهوری خواهان" مدت کمی پس از تولد خود، بعوض "رشد و بالندگی" در سراشیب "فرسایش و فروماندگی" قدم برداشت.»
و این که:
«این موضوع را به آسانی می توان در مقایسه تعداد شرکت کنندگان همایش اول و دوم مشاهده نمود. همچنین می توان امیدی که در ابتدای تشکیل « اجا» آفریده شد را با نا امیدی که امروز در آن موج می زند مقایسه کرد.»
تبدیل «تعداد شرکت کنندگان همایش» ها به معیار «رشد و بالندگی» و یا «فرسایش و فروماندگی» بدون در نظر گرفتن عوامل متعددی که در این امر دخیل اند، و یا مشکلات متعددی که تبدیل یک جمع فراخوانی به یک تشکیلات با یک ساختار در حال آزمایش و به قول یکی از دوستان، قایق سازی در حین قایق سواری، اگر نگوئیم ساده نگری، حداقل ساده کردن صورت مساله و گریز از یک بررسی جدی از کارنامه اتحاد جمهوریخواهان است. کاهش سطح مشارکت در همایش ها و تنزل سطح فعالیت در میان اعضا اتحاد جمهوریخواهان دلائل خاص خود را دارد که یک بررسی مسئولانه و جدی نمی تواند فقط به عوارض آن ها از جمله همین کاهش «تعداد شرکت کنندگان در همایش» بسنده کند. این که ما نتواسته ایم به جای کاهش، تعداد شرکت کنندگان را افزایش دهیم، یک ضعف بزرگ است. ما نیرو از دست داده ایم، در این هیچ شکی نیست ولی مضمحل نشده ایم. همین امروز هم در مقایسه با بسیاری از نیروهای سیاسی دیگر، از انسجام و توانائی مناسب تری برخورداریم. عدم موفقیت ها و حتی شکست ها به معنی اضمحلال نیست. در مورد «موج زدن» امید و ناامیدی هم، فکر نمی کنم استفاده از این قبیل نتیجه گیری ها، نشانه واقع بینی باشد. ما در ارزیابی از مشکلاتمان نمی توانیم به جای استدلال حکم صادر کنیم. من فکر نمی کنم که دلائل این ناامیدی ها برای دوستان امضا کننده پوشیده باشد. بسیاری از آن امید ها نسبت به اتحاد جمهوریخواهان واقعی نبودند و آن هائی هم که واقعی بودند، چه بسا در ندانم کاری های مجموعه ما و در فرصت سوزی های فرساینده ای که امضاکنندگان این نوشته نقش کم تری از دیگران در آن ها نداشتند، بعضا برآورده نشده اند. ولی چرا باید این چنین با یک چرخش قلم، جریانی را که از دل یک بیانیه بیرون آمده و با صرف دنیایی از انرژی و کار شبانه روزی، چهار سال است که در عرصه سیاسی ایران حضور دارد و جایگاهی برای خود باز کرده است و مهر و نشان خاص خود را بر فرهنگ سیاسی ایران زده است، این چنین به «سراشیب سقوط» فرستاد. بهتر بود که دوستان اول امیدهائی را که داشتند و برباد رفته است، فرموله می کردند تا ما هم متوجه می شدیم که کدام ساختار ها و حتی چه کس یا کسانی مسئول برباد رفتن آن ها بوده اند. به قول خود دوستان: «خراب کردن همیشه بسیار آسانتر از ساختن است... اگر صد نفر صد سال زحمت بکشند و یک بنای ارزشمند و یا بنگاه اقتصادی سودآور را بیافرینند، فقط دو سه نفر کافی است که ظرف جند ماه همه آن دست آورد ها را به باد دهند.»
نه دوستان اجا وجود دارد و در حد خود حضور هم دارد. نقطه قوت آن هم همین ادامه کاری بوده است. غیبتی هم در کار نبوده است که نیاز به ظهور دوباره آن باشد.
کدام دلائل؟
دوستان در مورد دلائل «سراشیب اضمحلال» اجا، نوشته اند که: «دلایل فرسایش پیوسته اجا فراوانند، از میان آن ها می توان از پائین بودن شدید سطح سیاست و اندیشه سیاسی در اجا، درجه پائین انسجام و سازماندهی،» و نیز: «عدم پاسخگوئی نهاد رهبری اجا و انفکاک آن از واقعیت ها» نام برد و اضافه کرده اند: « همین بس که در همایش پیش رو به عوض پرداختن به سرنوشت «اجا» و پیدا کردن راه حل برای نجات آن از سرآشیب فرسایشی کنونی، و یا لااقل تلاش برای شناحت دلایل آن، قرار است مانند بقیه گروه های سنتی، وقت همایش به تصویب و تصدیق و یا بگومگو بر سر چند سند اعلام موضع صرف شود که به اذعان اکثر دوستان نه تاثیری بر جامعه ایران خواهند داشت و نه سودی برای اجا»
کمی هم روی همین سه مورد از دلائل «فراوان» دوستان مکثی کنیم:
۱ - «پائین بودن شدید سطح سیاست و اندیشه سیاسی در اجا»
۲- «درجه پائین انسجام و سازماندهی»
۳ - «عدم پاسخگوئی نهاد رهبری اجا و انفکاک آن از واقعیت ها»
حقیقت این است که من از معیار و مبنای دوستان در مورد سنجش «پائین بودن سطح سیاست و اندیشه در اجا» اطلاعی ندارم، بنا بر این مشکل است که بتوانم در مورد صحت یا سقم آن صحبتی بکنم. فکر می کنم چنین ادعائی باید متکی بر ارائه فاکت هائی باشد که چنین نتیجه گیری را تائید می کنند. حدس و گمان کافی نیست. این فاکت ها و نیز تحلیل دوستان از آن ها، حداقل برای من روشن نیستند. در نوشته هم جز این حکم «پائین بودن» چیز دیگری نیامده است. از نظر من، این دلیل، اثبات ناشده است. «پائین بودن» در مقایسه با کدام سطح و کدام بالا بودن؟ تا زمانی هم که استدلال دوستان در اثبات این تز روشن نیست، از نظر نه من، بلکه هر خواننده ای، فقط یک ادعاست.
همین طور است دلیل دوم «درجه پائین انسجام و سازماندهی». از همان آغاز در بین ما بحث بر سر ساختار تشکیلاتی یک بحث جدی بود. در همین نوشته هم جا به جا به آن اشاره شده است. در هر دو همایش گذشته روی این امر تاکیدات متفاوتی وجود داشت. از ساختار حزبی تا شبکه ای و آن که بیرون آمده است و ساختار فعلی اجا را تشکیل می دهد، نتیجه این بحث ها و خود محصول آزمون و خطا در این عرصه طی همین چهار سال گذشته بوده است. اجا در مقایسه با بسیاری تشکیلات های موجود، چه سنتی و چه مدرن، در عین داشتن تشکیلات شبکه ای توانسته است، حداقل تمرکز را برای تصمیم گیری سریع ایجاد نماید، بیشترین استفاده را از امکانات جدید کرده است. توانسته است ارتباط تشکیلاتی میان اعضای ارگان های خود را، در حدی که حضور دارند، حفظ و برقرار کند. جلسات مرتب و منظم هفتگی برقرار نموده است و از یک سیستم کارکردی متناسب با نیازهای جاری خود برخوردار است. من نمی دانم دوستان به دنبال چه نوع انسجام و سازماندهی هستند و چرا آن را برای جایگزینی سیستم فعلی ارائه نمی کنند.
در مورد دلیل سوم، یعنی«عدم پاسخگوئی نهاد رهبری اجا و انفکاک آن از واقعیت ها» خود دوستان هم زیاد مطمئن نیستند. بلافاصله بعد از طرح این دلیل و ادعائی که علیه «سنتی» بودن طرح مطالب برای همین همایش آورده می شود، خود دوستان نیز «افراد رهبری» را «مقصر» ندانسته و معتقدند که مقصر اصلی «مشکل ساختاری» است و به این نتیجه می رسند که: «اگر بهترین افراد هم در جایگاه رهبری کنونی اجا بنشینند، باز نمی توانند چندان کارآمد باشند.»
در این مورد هم بحث اولیه دوستان که بخشا نیز از همین «افراد» رهبری هستند و خود نیز در این «عدم پاسخگوئی نهاد رهبری اجا و انفکاک آن از واقعیت ها» به نوعی سهیم اند، زیاد جدی نیست. اعتقاد دوستان بر این است که این امر قدیمی است. عین استدلال دوستان: «اگر مشکل اجا ساختاری است [که ظاهرا چنین است]، ریشه این مشکل بر می گردد به نحوه شکل گیری اجا و مقتضیات زمان شکل گیری آن در خارج کشور حدود ۴ سال پیش.»
پس حرف تازه ای در این زمینه هم در بین نیست.
فراکسیون ها حلال مشکلات؟
اگر «هدف این نوشته آن نیست که گفته شود با تشکیل فراکسیون ها همه مشکلات اتحاد جمهوری خواهان حل می شوند.» و ارزش قائل شدن به این اصل درست است که «هیچ مشکلی بخودی خود حل نمی شود، مگر آن که اول آن مشکل بدرستی تشخیص و تعریف شود و سپس عامل و Agency مربوطه برای حل آن بوجود آید» آن چه که در نوشته دوستان غایب است همین تشخیص و تعریف درست «مشکل» است.
اگر «ادعای این نوشته آن است که ساختار کنونی اجا، و در نتیجه انسجام سیاسی و سازمانی آن، رقیق تر از آنست که بتواند از عهده مشکلات اجا برآید.». اولا این ادعا هم مثل ادعاهای دیگر این نوشته پا در هواست و معلوم نمی کند منظور از رقیق بودن چیست و کجای ساختار است که باید غلیظ شود، «درنتیجه انسجام سیاسی و سازمانی» هم غلیظ تر شود. ثانیا مگر ما قرار بود سازمان آهنین درست کنیم که امروز از رقت سازمانی می نالیم. اظهارنظرهائی از این نوع که «به دلیل درجه پائین انسجام سیاسی و سازمانی، اتحادجمهوری خواهان نه می تواند مشکلات خود را بدرستی تعریف کند و نه می تواند اراده سیاسی لازم را برای حل آن مشکلات بوجود آورد.» بدون آن که روشن شود کدام اراده سیاسی منظور است و کجا نتوانسته است بوجود بیاورد، فقط به درد آن می خورد که دوستان امضا کننده نتیجه بگیرند «یک راه حل آنست که فراکسیون های واقعی درون اجا تشکیل شوند که از حداقلی از انسجام برخوردار باشند، آن فراکسیون ها بدلیل انسجام بالاتر قادر خواهند بود اراده سیاسی (لازم) را تولید نمایند و غیره.»
همه راه ها به رم ختم می شوند.
تشکیل فراکسیون ها، به عنوان «یک راه حل» و نه تنها راه حل، الزاما به معنی درجه بالائی از انسجام نخواهد بود. فراکسیون ها در عین حال می توانند به ایجاد قطب هائی منجر شوند که نیروی گریز از مرکز و انسجام مورد نظر شما در آن ها بسیار قوی تر است. وقتی که برای امضاکنندگان این نوشته، اقلیت و اکثریت یک «بازی» است، تنظیم رابطه این فراکسیون ها در ارگان های تصمیم گیری بدون استفاده از روش رای گیری، بسیار مشکل تر از وضعیت فعلی خواهد بود که به بازی اقلیت و اکثریت گردن نهاده می شود.
دوستان عزیز «انباشت توانائی ها» با ادعا صورت نمی گیرد. برای این انباشت باید کار با برنامه صورت بگیرد. بسیار آسان است که نقد ما فقط به ایراد گرفتن و نفی و انکار کار حداقلی منحصر بشود که تحت نام اجا صورت می گیرد. بدون این نوع برخورد ها نیز، می توان به فکر شکل دادن به فراکسیون ها بود و در آستانه همایش نسبت به کارنامه خود و دیگرانی که در صفوف این اتحاد و برای اعتلای آن تلاش کرده و می کنند، برخورد مسئولانه تری کرد و برای مشکلات آن راه حل ارائه نمود.
ارتقاء درجه پائینی از فعالیت به درجه بالائی از آن، خود هنری است که ما، همه ما، محتاج آموزش آن هستیم.
|