آسیب شناسی یک اتحاد
چالش های نظری- سیاسی پیشاروی اتحاد جمهوری خواهان
فریدون احمدی
•
خلاف نظر"جمعی از اعضای اتحاد جمهوری خواهان ایران" مهیا نبودن شرایط تولید اراده سیاسی برای حضور موثر در صحنه کارزار سیاسی ایران، نه ناشی ازساختار اتحادیه ای "اجا" که به خاطر وجود تعریف نشده و سامان نیافته اراده های متفاوت و گاه متعارض سیاسی است. "اجا" نمی تواند در برابر جمهوری اسلامی همزمان هم سیمای سیاسی بطور مثال آقایان امیرخسروی و نگهدار را بازتاب دهد و هم چهره سیاسی مثلا آقایان علمداری و چرندابی و مشایخی را
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
٣۱ ارديبهشت ۱٣٨۶ -
۲۱ می ۲۰۰۷
اتحاد جمهوری خواهان ایران (اجا) در آستانه برگذاری سومین همایش سراسری خود قرار دارد. این تشکل سیاسی با مسائل و مشکلات جدی ای روبرو است که جمعی از هموندان سرشناس آن، آن را "سراشیب اضمحلال کامل" توصیف کرده اند (۱). در زیر می کوشم از منظر یک ناظر بیرونی و دلنگران سرنوشت این سامانه سیاسی دموکرات و سکولار اپوزیسیون، نظرات خود را پیرامون مشکلات و چالش های نظری- سیاسی "اجا" بیان کنم. مهمترین این مسائل و موانع را من در چهار عرصه زیر خلاصه می کنم. پیشاپیش تاکید کنم، برشمردن کاستی ها و مشکلات به معنی نادیده گرفتن پیشرفت ها و دستاوردها نیست.
تشکلی سیاسی اما فاقد سیما و تشخص سیاسی
اتحاد جمهوری خواهان یک تشکل سیاسی است و از همان آغاز به عنوان یک اتحاد سیاسی پا به عرصه فعالیت نهاد. این حکم بدین معناست که سیاست مهمترین مولفه هویتی این جریان را تشکیل میدهد. "اجا" حزب نبود که انتخاب اجتماعی و برنامه اقتصادی-اجتماعی نیز از مولفه های هویتی اش باشد. یک تشکل سیاسی تنها با برآمد روشن سیاسی و با داشتن یک پروفیل معین سیاسی می تواند شاداب و سرزتده و روبه رشد باشد. بی هویت یا کم رنگ شدن هویت سیاسی که آلمانی ها به آن Profillosigkeit میگویند، به عدم اقبال و یا روبرتافتن از یک جریان سیاسی منجر میشود. مهمترین عنصر در ترسیم سیمای سیاسی یک جریان سیاسی در میان نیروهای اپوزیسیون ایرانی مواضع در قبال حکومت جمهوری اسلامی و راهبرد و استراتژی سیاسی آن است که اصلاح از درون را پی می جوید یا دگرگونی و جایگزینی را. اتحاد جمهوری خواهان در بدو تشکیل بر مبنای یک انتخاب و یک پروفیل سیاسی شکل گرفت. بر مبنای غلبه گرایش اصلاح طلبی در عین وجود و تاثیر کنترل شده و غیرغالب گرایش بالنسبه رادیکال. شکست و عیان شدن سترونی مشی اصلاحات توازن و تعادل در "اجا" را بر هم زد. برخی کسان که خود از سرآمدان دفاع از مشی اصلاحات و یا از پیشبرندگان آن بودند به مواضع رادیکالتر روی آوردند. این امر بر زمینه حادتر شدن اوضاع سیاسی، باعث شد که مکانیزمهای تصمیم گیری بر مبنای توافق دیگر پاسخگو نباشد. بر مبنای توافق آن دو گرایش شاید بتوان سیاست بازی کرد، اما نمی توان بویژه در مورد مسائل مهم، سیاست ورزی کرد. خلاف نظر "جمعی از اعضای اتحاد جمهوری خواهان ایران" منتشره در "اخبار روز" مهیا نبودن شرایط تولید اراده سیاسی برای حضور موثر در صحنه کارزار سیاسی ایران، نه ناشی ازساختار اتحادیه ای "اجا" که به خاطر وجود تعریف نشده و سامان نیافته اراده های متفاوت و گاه متعارض سیاسی است. در آن نوشته،رویکرد آن زمانی"اجا" «فراسیاسی» توصیف شده که به یک «اتحاد غیرسیاسی میان افراد سیاسی» انجامید. به نظر من اکنون به دلیل تغییر توازن گرایشهای سیاسی در "اجا" و حاد شدن اوضاع سیاسی کشور، اتحاد سیاسی از نوع دیگری "میان افراد سیاسی" ضرورت عیان یافته است.
من از دیر باز این انتقاد را بر اتحاد جمهوری خواهان داشته ام که به مثابه یک تشکل سیاسی فاقد پروفیل و سیمای روشن سیاسی است و در تند پیچ های سیاسی با بحران جدی مواجه خواهد شد. در پاسخ، برخی رفقای هم سازمانی من که در "اجا" فعالیت دارند، گفتند و نوشتند چگونه گرایش های مختلف سیاسی در یک حزب و سازمان سیاسی که چفت و بست های محکم تری دارد میتوانند همزیستی کنند اما در یک اتحاد نه؟ پاسخ من این بود و هست که درست به دلیل وجود چفت و بست های محکم تر و چسب های پیوند دهنده متعدد، در یک حزب، مکانیسم ها و امکان شکل دهی و حاکم شدن یک اراده سیاسی موجود است. اما در یک اتحاد صرفا سیاسی اگر نتواند یک اراده و سیمای سیاسی روشن شکل بگیرد، آن اتجاد اساسا علت وجودی اش را از دست می دهد. روشن است دوران تشکل های مبتنی بر اراده واحد گذشته است اما "اجا" نمی تواند در برابر جمهوری اسلامی همزمان هم سیمای سیاسی بطور مثال آقایان امیرخسروی و نگهدار را بازتاب دهد و هم چهره سیاسی مثلا آقایان علمداری و چرندابی و مشایخی را. از جمله راه های شکل دادن به سیمای مشخص سیاسی نیز یا تن دادن کامل به آن چیزی است که "بازی اکثریت- اقلیت" نامیده شد و یا شکل دادن فراکسیون آنهم تنها فراکسیون سیاسی و نه فراکسیون های برنامه ای و اقتصادی-اجتماعی و یا چیز دیگر. اینکه "اجا" به مثابه یک تشکل سیاسی تاب فراکسیون های سیاسی با جهت گیری های کاملا متفاوت را داشته باشد و عملا معنای انشعاب به خود نگیرد برای من روشن نیست.
ضرورت بازتعریف جایگاه و موقعیت خود
اتحاد جمهوری خواهان در آغاز شکل گیری با این تصویر و تبلیغ و تصور شروع بکار کرد که تنها مولفه و تشکل و چتر پوششی جمهوری خواهان در خارج کشور است. حضور انفرادی جمعی از وابستگان برخی سازمان های سیاسی، حضور خود آنها تعریف شد واینکه آنانی که همراه نیستند یا مشکل فردی دارند و یا "چپ ها" و "انقلابیونی" هستند بیگانه با فرهنگ اتحاد. برهمین زمینه "اجا" در تنظیم رابطه با بیرون از خود مشکل جدی داشت. بیان شده و بیان نشده این فکر وجود داشت که با پیوستن تدریجی دیگران و حل شدن تشکل های موجود، همین اتحاد، تشکل فراگیر همه جمهوری خواهان در خارج کشور خواهد شد. با وقوف به این کاستی و در راستای به رسمیت شناساندن وبه رسمیت شناختن دیگر مولفه ها بود که در همایش نخست جمهوری خواهان دموکرات و لائیک ایران در پاریس قراری مبنی بر ضرورت تلاش برای اتحاد با دیگر مولفه ها و تشکلهای جمهوری خواه ارائه شد و به تصویب رسید.
شکل گیری جمهوری خواهان دموکرات و لائیک، ریزش شتابگیر نیرو در "اجا" و فاصله گیری تشکل های سیاسی
ذیربط از آن روند ذکر شده، تصویر و ایماژ پیشگفته را در هم شکست. و اکنون مشکل "اجا" اینجاست که تصور و طرح دیگری برای بازتعریف جایگاه و موقعیت خود ونوع و نحوه گسترش، جانشین نکرده است. سیاست های ائتلافی در پیش گیرد؟ طرح های جبهه ای را مد نظر قرار دهد؟ برای اتحاد با دیگر مولفه ها بکوشد و یا خود حزبی شود در کنار احزاب دیگر؟
تداوم مشکلات ساختاری و ابهام درنوع سازمان یابی
به دلیل مشکلات پیش آمده، اینک پرسش دیرینه در برابر "اجا" حادتر سر بر آورده است که این تشکل چیست؟ یک سازمان سیاسی است گیرم از نوع "مدرن"، و مبتنی بر "مدل سازماندهی شبکه ای" و "غیر هرمی" آن و یا یک اتحاد و جبهه سیاسی؟
طرح مسائلی چون: مکانیسم "تولید اراده سیاسی"، عضو و عضویت، وجود "اراده های متمرکز"، کشمکش ها بر سر موقعیت ها وجایگاه ها و حد تمرکز و تقویت حزبیت و ... همه بازتابی از سر بر آوردن دوباره آن پرسش است.
این پرسش فقط مساله "اجا" نیست مشکل جمهوری خواهان دموکرات و لائیک نیز هست و پاسخ های سرپایی و تعریف نشده ای که ما اتحاد و یا جنبش و جنبشی هستیم نیز تاکنون پاسخگو نبوده است. نوع پاسخ به آن پرسش، دامنگیری گسترده تری دارد و به سازمان هایی که اعضائی از آنها در"اجا" فعالیت دارند نیز ربط می یابد.
وافعبت این است که "اجا" هم این است، هم آن. سمت گیری به سمت هر یک از آن دو گزینه، ملزومات و برنامه های به کلی متفاوتی را میطلید. کشمکش ها نیز جدیست. گرایشی می کوشد با تقویت هر چه بیشتر تمرکز و مکانیزم های تمرکزگرایانه "تولید اراده سیاسی"، به سوی حزبیت بیشتر و شکل دهی یک حزب سیاسی حرکت کند. این تمایل و نیاز بیشتر در فعالین منفرد سیاسی به چشم می خورد. مانع اصلی حرکت به آن سمت، وجود برنامه ها و انتخاب های مختلف احتماعی و سیاسی و نیز عدم انطباق این دو بر هم است. از سوی دیگر، گرایش دیگری میکوشد بر جنبه های جبهه ای و ائتلافی و اتحادی تاکید کند و کم و بیش وضعیت موجود حفظ شود. این گرایش در میان وابستگان به سازمان های سیاسی فعال در اتحاد جمهوری خواهان بیشتر به چشم میخورد که با حزب تر شدن این تشکل، بر سر دو راهی انتخاب بین سازمان خود و حزب "اجا" قرار خواهند گرفت.
فقدان جنبش جمهوری خواهی در جامعه
دلیل دیگر اما نه کم اهمیت ترین دلیل عدم پویایی، رشد و سرزندگی که هر دو تشکل جمهوری خواهی را نیز شامل میشود، نبود یک جنبش جمهوری خواهی در ابران است. مساله اصلی جامعه ما استقرار دموکراسی و حقوق بشر است اما ما در ایران با حرکت و برآمد یک جنبش با خواست جمهوری خواهی مواجه نیستیم. شاید در زمانی دیگر شرایط بگونه ای دیگر باشد اما اکنون این حکم صادق است. همانگونه که هیچ جنبش سلطنت خواهی نیز موحود نیست. اما همواره در انواع حرکت های اعتراضی و مطالباتی شاهد بروز جلوه های گوناگونی از خواست دموکراسی و حقوق بشر هستیم. سازمان دهی "اجا" و "جدل" بر محور جمهوری خواهی بر مبنای اراده و نیار بخشی از جامعه سیاسی خارج از کشور شکل گرفته است. این امر در شرایط نبود جنبش جمهوری خواهی در ایران به معنای محروم بودن این تشکلها از منبع نیروگیری و انرژی زایی و سرزندگی از درون جامعه است که خود پیامدها و عواقب برشمرده را در بر دارد.
|