یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

جنبش خردادماه ۸۵ و درسهایی که می توان از آن گرفت


احد واحدی


• حرکت خردادماه مردم آذربایجان نقطه عطف بزرگی در تاریخ معاصر آذربایجان بشمار میرود، چرا که برای اولین بار، دهها هزار و در ادامه صدها هزار نفر مردم را که طالب هویت خود بودند، بمیدان کشاند. تمام رشته های نژادپرستان آریایی را که هنوز هم دنبال چسباندان یک هویت قلابی و غیرواقعی بمردم قهرمان و آزادیخواه آذربایجان هستند، پنبه کرد! قیام مردم آذربایجان به جهانیان نشان داد که ایران "پرسیا" نیست، بلکه "پرسر" ها بخشی از ایرانیان هستند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ٣۱ ارديبهشت ۱٣٨۶ -  ۲۱ می ۲۰۰۷


اولین سالگرد خیزش مردمی آذربایجان در خرداد ماه سال ۱٣٨۵ فرا رسیده است. حرکتی که در تاریخ معاصر آذربایجان منهای دوره یکساله حکومت ملی آذربایجان در سالهای ۲۵ ـ ۱٣۲۴ از نظر مضمون ملی آن همتایی برای آن نمی توان یافت. حرکت خرداد ماه ظاهراً در اعتراض به یک روزنامه نیمه دولتی انجام گرفته بود که در آن طی مقاله ای ظاهراً طنزگونه، اهالی ترک زبان کشور ما را به سوسک و زبان ترکی را به زبان سوسکها تشبیه و ضمن پیش بینی خطرات در کمین، دستورالعمل های پیشگیرانه بسیار مشمئزکننده ای نیز صادر کرده بود. این البته ظاهر قضیه بود. حرکت اعتراضی ابتدا از دانشگاهها شروع شد و سپس تمام شهرهای کشور و خصوصاً شهرهای ترک نشین را در برگرفت. حرکت اعتراضی آنقدر گسترده شد که ضمن بستن روزنامه مزبور و دستگیری عجولانه مدیر مسئول و کاریکاتوریست آن، تمام مقامات کشور را از ولی فقیه گرفته تا روسای سه قوه و ... واداشت تا در مقابل اقدام روزنامه فوق الذکر مخالفت خود را اعلام کنند. آنها با بیانیه ها و سخنرانی های متعدد، ضمن دلجویی از اهالی ترک زبان کشور، اقدام روزنامه ایران را محکوم کردند. حرکت اعتراضی دانشجویان و به پی آمد آن مردم مبارز آدربایجان چنان دامنه گسترده ای بخود گرفت که اکثریت نمایندگان مجلس آذربایجان را مجبور به همراهی با خود کرد. حاکمیت از این حرکت اعتراضی چنان سراسیمه شده بود که، در روزهای آغاز اعتراض، با گیج سری تمام منتظر وقایع آینده ماند؛ طوریکه حتی نتوانست بر نیروهای خود مسلط شود، چرا که خیلی از خودیها نیز با معترضین همراه بودند. حوادث بعدی و خصوصاً تعمیق روزافزون شعارهای تظاهرات، که رژیم را بیشتر ترساند، طوریکه در مراحل بعدی، زمانی که معترضین چند صد هزار نفری وعده تظاهرات بزرگ میلیونی را برای روز۷ خرداد در میدان بهارستان و مقابل مجلس اعلام کرده بودند، رژیم با حرکت مکارانه ای ابتدا راه های ورود و خروج به میدان بهارستان را مسدود، تردد تمامی وسایط نقلیه شخصی و عمومی را ممنوع و سپس حمله و دستگیری نیروهای مهم و سازمانگر تظاهرات را آغاز کرد. دستگیری های شبانه تا چند ماه بعد از این حرکت اعتراضی ادامه داشت.
همانگونه که کمیت (وسعت و دامنه) حرکت از زمان پیدایش آن رو به گسترش بود، رشد کیفی خواسته های آن نیز مشهود بود؛ حرکت که از اعتراض به روزنامه ایران شروع شده بود در ابتدای آن تنها خواستار دستگیری نویسنده و طراح روزنامه و نهایتاً بستن روزنامه بود؛ در حالیکه در روزهای پایانی آن عبارت بود از: احیای حقوق اولیه خود نظیر به رسمیت شناخته شدن زبان ترکی در ایران، تحصیل به زبان ترکی در مدارس و دانشگاهها ، رفع و جبران تبعیضات اقتصادی و سیاسی نسبت به آذربایجان و پایان دادن به تحقیر و توهین نسبت به هویت و ریشه ترکان در ایران.
در جریان این قیام مردمی، دهها نفر شهید، صدها نفر دستگیر و زندانی و دهها نشریه ترکی زبان توقیف شد ولی با این وجود، فریاد آزادیخواهی آذربایجان بگوش مردم ایران وکل جهان رسید؛ فریادی که ضمن آنکه خواب راحت را از چشمان دست اندرکاران رژیم منفور جمهوری اسلامی و شوونیستهای لانه کرده در درون و بیرون حاکمیت ربود، چون ترانه آزادی بر دلهای مردم مشتاق و هویت طلب آذربایجان نشست. درسهایی را که ازاین قیام عظیم مردمی میتوان گرفت، بشکل زیرجمع بندی می کنیم:
۱ـ جنبش مردم آذربایجان نقطه عطف بزرگی در تاریخ معاصر آن بود؛ ویژگی اصلی این جنبش، بار هویت طلبانه آن بود. در یک صد سال اخیر، هرجا صحبت از انقلاب و دگرگونی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... بوده، سهم مردم آذربایجان در آن اظهر من الشمس بوده است با این حال جنبش خرداد ماه مردم آذربایجان را در ویژگی صرفاً هویت طلبانه آن می توان معنی کرد. این امر نکات مثبت و منفی بسیاری دارد:
الف ـ جنبش هویت طلبانه آذربایجان، پروسه رشد و انکشاف شعور ملی مردم آذربایجان را یک فاز بزرگ به پیش راند. این جنبش، کاری را که در شرایط معمولی شاید در عرض ٣۰ سال و آنهم با کار ترویجی مداوم، بتوان انجام داد، در فاصله یک هفته به پختگی رساند. بطوریکه در اقصاء نقاط ایران کمتر ترک زبانی را می توانستی یافت که بعد از این حادثه تاریخی از ظلم و اجحافی که در حق زبان و فرهنگ مردم آذربایجان می شود بی اطلاع و نسبت به آن بی تفاوت باشد. جا دارد همین جا از کار وتلاش مداوم و موثر فعالین واقعی نهضت ملی آذربایجان یاد شود که علیرغم همه محرومیتها از امکانات موجود در جامعه ایران و با وجود تهدیدها، توهین ها و دستگیریها، هرگز از پای ننشسته و با پایداری در فعالیت مستمر و مداوم در چارچوب خواسته های مدنی ـ فرهنگی و ملی ـ دموکراتیک سعی کنند زمینه های عینی و ذهنی لازم را برای چنین حرکتهای کارسازی فراهم کنند. بیشتر از ۱۰ سال است که فعالیت جدی این هموطنان آرمانخواه و هویت طلب آغاز شده است؛ فعالیتهایی که از دگردیسی فرهنگی از درون خانه های خود شروع، به اجتماعات فرهنگی و ادبی خودمانی و بعضاً گسترده تا کنسرتهای چند هزار نفری گسترش یافته است. فعالیتهایی که علیرغم برخی کاستی ها، امروزه در ترویج زبان و ادبیات آذربایجانی گامهای بلندی بجلو برداشته که ثمره آن نشر صدها کتاب و دهها نشریه بزبان ترکی است. فعالیتهایی که همه نشانه ایمان به زندگی بهتر و پایداری در اصالتهای زندگانی دارد.
ب ـ این جنبش در عین اینکه برای فعالین نهضت ملی آذربایجان آینده بسیار روشنی را نوید داد و در عین حال برای فعالین نهضتهای ملی سایر ملیتهای غیرفارس ساکن ایران یک جنبش همفکر و همرزم بالقوه و بالفعل را معرفی کرد؛ جنبشی که بر عکس جنبش های دیگر ملیتهای غیرفارس، گستردگی آن شامل تمام گستره کشور ایران می باشد و همین ویژگی به تنهایی قادر است، هر اعتراض و یا خواست جدی این جنبش را به سرعت برق و در آن واحد سراسری کند، ویژگی ایی که اکثر جنبشهای مشابه در ایران، فاقد آن می باشد.
ج ـ بزرگترین ضعف جنبش، ماندن در چارچوب تنگ خواستهای ملی و عدم پرداختن به خواستهای دموکراتیک عمومی جامعه ما بود. بطور جدی جای دفاع از آزادی بیان، اجتماعات، مطبوعات و سایر آزادیهای فردی و اجتماعی در تظاهرات اعتراضی مردم آذربایجان، خالی بود!
د ـ دومین ضعف جدی قیام مردم ترک زبانٍ، غرق شدن در خود و عدم توانایی در دیدن واقعیتهای پیرامونی بود. اینکه ترکها بزرگترین جریان ملی غیر فارس زبان هستند، شکی در آن نیست؛ ولی واقعیت اینست که بغیر از ترکها، ملتهای دیگر غیر فارس زبان وجود دارند که مبارزه برای احقاق حقوق ملی و فرهنگی برای تمامی آنها مخرج مشترک بزرگی بود که متأسفانه در جریان جنبش اعتراضی مردم آذربایجان نادیده گرفته شد. در صورت رفع این اشکال، جنبش مردم ما میتوانست از حمایت جدی تمامی ملیتهای فوق برخوردار می شد. بدیگر سخن، جنبش مردم آذربایجان می بایستی هم پیوندی و رابطه هارمونیک متقابلی با دیگر جنبشهای ملی ایجاد می کرد. دو نکته یاد شده در بندهای "ج" و "د" چشم اسفندیار جنبش مردم آذربایجان بود.
۲ـ قیام خرداد ماه مردم آذربایجان در تحلیل نهایی یک حرکت خود بخودی بود؛ بزرگترین مشخصه حرکتهای خود بخودی عبارت از قرارنگرفتن تحت رهبری و یا هژمونی گروه یا حزب و یا فکر خاصی است. تحت هژمونی قرار نداشتن یک حرکت سیاسی، ضمن اینکه هرج و مرج در تاکتیک را سبب می شود، تمام آماجها را نیز به سایه می برد. هژمونی در جنبش های اجتماعی سبب بوجود آمدن ستاد فرماندهی جنبش می شود که خود با ریز و درشت کردن مسائل متفاوت، به نتیجه گیریهای عینی و صحیح می رسد. با این وجود این جنش، پتانسیل انقلابی مردم آذربایجان را بار دیگر ثابت کرد. حرکت با اینکه ابتدا به ساکن توسط دانشجویان آذربایجانی دانشگاه های شهرها ی متفاوت ایران هدایت می شد ولی در روند رو به گسترش خود، چنان دامنه ای به خود گرفت که از کنترل همه خارج بود؛ برعکس ادعای برخی گروههای تمامیت گرا، حرکت مطلقاً از خارج هدایت نمی شد و خوشبختانه خارج از کشور( منظور بیشتر گروههای تمامیت گرای مقیم خارج از کشورست) هیچ تاثیر تعیین کننده ای در روند و گسترش آن نداشت. البته تحت هژمونی خاصی قرار نگرفتن ضمن محاسن اندک از قبیل گستردگی جنبش، معایب متنوعی داشت که در مورد زیر می توان فرموله کرد.
الف ـ زمانی که جنبش در اوج خود بود، بعلت گستره وسیع آن، در صورت وجود هژمونی درست و حسابی، جنبش می توانست امتیازات زیاد و مهمی از حکومت مستاصل اسلامی بگیرد.
ب ـ زمانی که حکومت یا به جنبش حمله و یا شرایط لازم برای حمله را فراهم کرده بود، رهبری جنبش (در صورت وجود هژمونی) می توانست بخاطر بی اثر کردن یورش ناجوانمردانه رژیم و برای تامین سلامتی نیروهای شرکت کننده در آن، یگ گام عقب نشینی بکند، تا در شرایط بهتر آتی حمله کارساز و مجدد خود را در راستای آماج های مردمی خود وبرعلیه حاکمیت سازمان دهد.
ج ـ درصورت وجود هژمونی، خبر رسانی و موضع گیری در باره مسائل گوناگون میتوانست فی الفور و یکدست باشد.
٣ـ جنبش مردمی آذربایجان در روند رو به گسترش خود باید از گسترش حرکات ظاهراً رادیکال مثل سنگ انداختن، شیشه شکستن و یا آتش زدن به بانکها و دیگر بناها و... ممانعت می کرد و عاملین آنرا تحت نظر می گرفت. اینکار سبب شناسایی عاملین این خرابکاریها که به احتمال قریب به یقین اکثراً از طرف نیروهای امنیتی وابسته به حاکمیت سازماندهی شده بودند، می شد و در عین حال با جلوگیری از این اعمال، به رژیم سرکوبگر اسلامی، بهانه لازم برای سرکوب این جنبش و یا زیر علامت سئوال بردن مشروعیت آن داده نمی شد. لازم به یادآوریست که، در این روند بخشاً از احساسات پاک و بی آلایش و زخم دیده مردم استفاده شده است.
۴ـ یکی دیگر از ضعف های جدی این حرکت، دادن شعارهای انحرافی چندی بود از جمله: " فارس دیلی، ایت دیلی" که بلافاصله شعار بسیار مزخرف: "زبان ترکی، زبان سوسکها" را بیاد انسان می انداخت که خود ظاهراً سبب این ناهنجاریها شده بود؛ و بهمان اندازه به زبان دیگران با حقارت می نگریست. واقعیت اینست که، با شیوه های فاشیستی و شووینیستی نمی توان با فاشیسم و شووینیسم مبارزه کرد!! و یا شعار "روس، فارس، ارمنی، آذربایجان دشمنی" که بیشتر یک شعار وارداتی بود و تعلق به جامعه ما نداشت، بلکه بیشتر مال آنور مرز بود. در توضیح این مقوله باید گفت که، جامعه ما در مجموع و خصوصاً مردم آذربایجان ایران هیچ حشر و نشری با "روسها" ندارند و یا ارمنی ها هرچند که در جمهوری آذربایجان جنایات بزرگی را مرتکب شده اند، هرچند که ۲۰ درصد اراضی آنجا را در اشغال دارند، با این وجود ما نمی توانیم ارامنه مقیم ایران را دشمن خود بدانیم و یا نباید حساب یک عده فارسی زبان شووینیست و یا حاکمیت شووینیست را با تمام مردم فارسی زبان یکی گرفت! این قبیل شعارها بیش از آنکه جاذبه داشته باشند، دافعه ایجاد می کنند. مقایسه شرکت گسترده مردم در روزهای اول تظاهرات با روزهای پایانی آن، بعینه نشان از این دارد که این شعارها، از نظر کمی حتی روی شرکت کنندگان مستقیم آن اثر منفی داشته است. در عین حال این نوع شعارهای انحرافی ضمن ایجاد پراکندگی در درون صفوف شرکت کنندگان، مشروعیت لازم را در سرکوب بلامانع آن برای رژیم اسلامی و آریاپرستان افراطی لانه کرده در درون آن فراهم کرد. رژیم قبل از هرچیز، سعی کرد با نشان دادن چهره مغشوش از تظاهرات، آنرا یک حرکت اغتشاشگر ضدفارس و ضد همه چیز نشان دهد.

با تمام این احوال، حرکت خردادماه مردم آذربایجان نقطه عطف بزرگی در تاریخ معاصر آذربایجان بشمار میرود، چرا که برای اولین بار، دهها هزار و در ادامه صدها هزار نفر مردم را که طالب هویت خود بودند، بمیدان کشاند. تمام رشته های نژادپرستان آریایی را که هنوز هم دنبال چسباندان یک هویت قلابی و غیرواقعی بمردم قهرمان و آزادیخواه آذربایجان هستند، پنبه کرد! قیام مردم آذربایجان به جهانیان نشان داد که ایران "پرسیا" نیست، بلکه "پرسر" ها بخشی از ایرانیان هستند؛ درصورتیکه اکثریت ایرانیان تعلق به ملیتهای غیرفارسی زبان دارند، بجهت وجود سیستم تبعیض نژادی و شووینسم افراطی در حکومتهای ایران در طی ٨۵ سال گذشته، همواره این ملیتها از طرف حکومتهای وقت دچار استعمار فرهنگی و آسیمیلاسیون بوده اند. آذربایجان بجهت موقعیت استراتژیک و نقش خود در حیات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی جامعه ایران از موقعیت ویژه ای برخوردار است و بهمین خاطر بیش از همه ملیتهای داخل سرزمین ایران از این اضمحلال فرهنگی صدمه دیده است. در اصل قیام مردم آذربایجان در خردادماه سال گذشته اعتراضی سراسری بود بر علیه این روند. روندی که ضمن فربه کردن یک زبان و یک فرهنگ به حساب بیت المال تمامی مردم، سعی در نابودی زبانها و فرهنگهای دیگر اهالی کشور دارد.
با اینحال جنبش ملی ـ دموکراتیک آذربایجان هنوز در آغاز راه است، هنوز راهی طولانی پیش رو دارد؛ هنوز باید در کوران مبارزه پخته شود، هنوز باید پالایش شود و دهها هنوز دیگر... چگونگی برخورد دیگر نیروهای ترقی خواه و تحول طلب کشور و اینکه چقدر مسائل مربوط به ملیتها را جدی می گیرند و تا چه اندازه در تلاشهای روزمره و یا در استراتزی های کوتاه و بلند مدت خود، سهم و نقش درخوری به خواستهای ملی و منطقه ای می دهند، می تواند نقش بسیار مهمی را در دستاوردهای این جنبش ها ایفا نماید.   

Ahadwahedi@gmx.de

منبع: سایت آذربایجان
www.azer-online.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست