روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۹ خرداد ۱٣٨۶ -
٣۰ می ۲۰۰۷
دریچه اول مذاکرات ایران و آمریکا به لایه دوم می رسد
بهتر است این مذاکرات ادامه پیدا نکند
خواست های حداقلی آمریکا با منافع ملی ایران در تضاد نیست
مذاکره به معنای رایج سیاسی آن با آمریکا نه ممکن و نه مفید!
پایان نمادین بیش از ربع قرن قطع رابطه
دورنمای موثر در دیپلماسی با بررسی نتایج هر دوره از مذاکرات
آمریکا توپ ناامنی ها را به زمین ایران فرستاد
شباهت های دایی و هاشمی!
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله دیروزش: متهم در جایگاه قاضی نوشته است: سفیر آمریکا در عراق دیروز بعداز مذاکره چهارساعته هیئت های ایرانی و آمریکائی در بغداد در مصاحبه با خبرنگاران جمهوری اسلامی ایران را به دست داشتن در ناامنی های عراق متهم کرد. کراکر در پاسخ به سئوالی درباره ورود اسلحه از ایران به عراق گفت: هدف اصلی ما آن بود که در این زمینه تلاش بیشتری داشته باشیم و در این ارتباط سخن بگوئیم اما طرف ایرانی آمادگی این موضوع را نداشت. همچنین ما آماده بودیم که بگوئیم اینگونه فعالیت ها در عراق از سوی ایران نه تنها برای عراق بلکه برای تمام منطقه خطرناک است .
علاوه بر این سفیر آمریکا در بغداد درباره ادامه مذاکره نیز با ژستی که در ظاهر نشان دهنده بی نیازی دولت متبوعش نسبت به گفتگو با ایران است اعلام کرد: هیئت ایرانی گفته است برای ادامه مذاکره پیشنهاد میدهد اگر چنین پیشنهادی داده شود آنرا در واشنگتن بررسی خواهیم کرد و در این زمینه تصمیم خواهیم گرفت.
هرچند متهم نمودن جمهوری اسلامی ایران به دست داشتن درناامنی های عراق توسط آمریکا مطلب جدیدی نیست ولی از آنجا که قرار بود در مذاکرات بغداد هیئت ایرانی به آمریکا به عنوان متهم تفهیم اتهام کند و وظایف اشغالگران را به هیئت آمریکائی گوشزد نماید اظهارات سفیر آمریکا در عراق مبنی بر تکرار اتهامات واهی دست داشتن ایران در ناامنی های این کشور صحنه را کاملا برعکس می کند و متهم را در جایگاه شاکی و طلبکار قرار میدهد. مسئولان عراقی و مردم این کشور براین واقعیت اتفاق نظر دارند که اشغال عراق توسط آمریکا و انگلیس به ناامنی و ویرانی کشورشان منجر شده و تاکید می کنند که تنها راه بازگشت امنیت به عراق و نجات این کشور خروج اشغالگران و سپردن آن به خود عراقی هاست. این واقعیتی است که حتی کنگره آمریکا نیز بر آن تاکید دارد و اعضای کنگره تنها راه نجات آمریکا از باتلاق عراق را نیز در خروج نظامیان آمریکائی از این کشور میدانند.
در چنین وضعی طبیعی است که دولت بوش به فرافکنی پناه ببرد و با متهم کردن جمهوری اسلامی ایران به صدور اسلحه به عراق و ایجاد ناامنی در آن کشور از یکطرف خود را از زیر سئوال خارج کند و از طرف دیگر راهی برای پاسخ دادن به افکار عمومی داخل آمریکا در برابر فشارهائی که برای خارج شدن از عراق متحمل می شود پیدا کند. این فرافکنی البته مشکلی از دولت بوش کوچک حل نخواهد کرد و تکرار اتهامات به ایران نمیتواند بوش را از باتلاق عراق نجات دهد.
درباره ادامه مذاکره نیز توجه به این واقعیت که مذاکرات بغداد با درخواست کتبی آمریکا شکل گرفته اظهارات سفیر آمریکا در عراق که اعلام کرده آمریکا درخواست ایران برای ادامه این مذاکرات را مورد بررسی قرار خواهد داد نشان میدهد آمریکائی ها در صدد فرصت طلبی هستند و بجای آنکه در جریان این مذاکرات حساب پس بدهند تلاش می کنند خود را در موضع بالاتر نشان دهند.سفیر جمهوری اسلامی ایران در عراق که رئیس هیات نمایندگی ایران در مذاکرات بغداد است در سخنان خود در جلسه مذاکره گفته است که ناامنی عراق نتیجه اشغال طولانی این کشور و حمایت اشغالگران از تروریست هاست. این همان واقعیتی است که دولت بوش را در باتلاق عراق گرفتار کرده و اکنون باید هزینه آنرا بپردازد ولی متاسفانه اظهارات رئیس هیات مذاکره کننده آمریکائی نشان میدهد آمریکا نه تنها حاضر نیست در جایگاه متهم قرار گیرد بلکه خود را قاضی و طرف مقابل خود را متهم میداند!
بدین ترتیب مذاکرات دیروز بغداد کاملا نشان داد که مذاکره با آمریکا حتی در مورد موضوع خاص عراق یک اقدام دقیق و حساب شده نیست. به همین دلیل بهتر است این مذاکرات ادامه پیدا نکند و در همین نقطه قطع شود. آمریکائی ها دیروز نشان دادند که در صدد هستند فرصتی ایجاد کنند تا اولا به افکار عمومی داخل آمریکا و جهان بگویند که تابوی مذاکره با ایران را هم شکستیم و ثانیا اتهامات خود علیه ایران را که تاکنون نمیتوانستند بطور رسمی مطرح کنند در قالب مذاکرات رسمی تکرار نمایند. آیا این درست است که ما چنین فرصتی را برای اشغالگران فراهم نمائیم !
با منافع ملی ایران در تضاد نیست
روزنامه شرق با عنوان: دریچه اول مذاکرات ایران و آمریکا نوشته است: امریکا و ایران بالاخره به طور مستقیم پشت میز مذاکره نشستند. این عنوان اصلی خبرهای چند روز اخیر در رسانه های بین المللی است. نقطه شروع این مذاکرات، درخواست عبدالعزیز حکیم رئیس مجلس اعلای اسلامی عراق از تهران و واشینگتن برای انجام مذاکره بر سر بحران عراق است. واشینگتن از زمان اشغال عراق تا امروز تلاش می کرد دو کشور مهم پیرامونی عراق را از دایره ابتکار عمل های منطقه ای به منظور حل و فصل بحران عراق دور کند. گزارش همیلتون، بیکر و بسیاری از صاحب نظران امریکایی با طرح این استدلال که امریکا نمی تواند بدون توجه به عوامل پیرامونی بحران عراق وضع بحرانی این کشور را بهبود بخشد نسبت به سیاست های دولت جورج بوش انتقاد کردند. امریکا از این نگران بود که نزدیکی به تهران و درخواست کمک از ایران برای کاهش فشارهای موجود در عراق، مقدمه ای برای برهم خوردن معادلات موجود باشد. از این رو واشینگتن پیش از پذیرش اصل مذاکره با تهران، به هم پیمانان خود در اروپا و خاورمیانه اطمینان داد که مذاکره با تهران از دایره وضع بحرانی عراق فراتر نخواهد رفت. تعیین کراکر سفیر جدید امریکا در بغداد به عنوان رئیس هیات مذاکره کننده با ایران و انتخاب بغداد به عنوان محل برگزاری نشست های این مذاکرات در چارچوب نگرانی امریکا از پیامدهای مذاکره با ایران قابل تفسیر است. از سوی دیگر مسئولان ایران نیز به نوبه خود نگرانی های قابل توجیهی داشتند. عمده ترین نگرانی ایران صرف نظر از پیامدهای روانی شکسته شدن اصل عدم مذاکره با امریکا (یعنی اصل همیشگی ایران تا زمانی که امریکا به تغییر رفتار خود با جمهوری اسلامی تن ندهد) این بوده و هست که ایران به عنوان طرف درگیر در اوضاع عراق ظاهر شود.و در نتیجه نیروهای مخالف اشغال عراق در منطقه و حتی دولت های محافظه کار عرب ایران را در ردیف کشورهای برهم زننده ثبات و امنیت عراق دسته بندی کنند. ایران با درک این معادله، از زبان شخص اول کشور تاکید کرد که هدف از مذاکره با امریکا یادآوری وظایف و تکالیف نیروهای امریکایی مستقر در عراق به عنوان نیروی اشغالگر است. در همین حال هم امریکا و هم ایران یک هفته پیش از شروع مذاکرات بغداد حملات تبلیغاتی خود را علیه یکدیگر به اوج رساندند. از یک سو امریکا به صورت پیوسته اعلام می کرد که ایران شبکه ای از نیروهای پیکارجو را علیه نیروهای امریکایی مستقر در عراق مدیریت می کند و جنگ افزارهای پیشرفته را برای کشتن سربازان امریکایی در اختیار آنان قرار می دهد. از دیگر سو ایران در چند روز اخیر کشف شبکه جاسوسی امریکا را که با هدف ایجاد بی ثباتی در ایران فعالیت می کرد اعلام کرد. این صورت کلی اوضاع پیش از شروع مذاکرات بغداد بود، اما موضوع از دیروز وارد فاز جدیدی شد، دو طرف به توان هیات های نمایندگی خود در مذاکرات بغداد چشم خواهند دوخت. در زیر احتمالات پیش روی دو طرف بر پایه خواست ها و مطالبات از پیش تعیین شده شان مورد بررسی قرار می گیرد؛
یکم. نشست اول ایران و امریکا در خوشبینانه ترین وضع به معاینات اولیه از قبیل تست نبض، شناخت ظرفیت ها و انتظارات، استماع گزارش از سلسله اقدامات نگران کننده طرفین و در یک کلام حسابرسی برای دستیابی به یک تراز شبه واقعی از وضعیت دو طرف محدود خواهد ماند. در واقع و از آنجا که این نخستین گام پس از حدود سه دهه از جدایی به شمار می رود، انبوهی و تراکم مسائل فیمابین به دو طرف مذاکره کننده امکان بازخوانی و مرثیه سرایی روند پیشین روابط بحرانی را نمی دهد. از این رو، دو طرف ترجیح می دهند از میانه راه آن بخش از راه را که به تلاقی دو طرف بر سر تقاطع بحران عراق سوق داده بپیمایند. در نتیجه می توان گفت که عراق به نقطه عطفی در تاریخ روابط چند دهه اخیر امریکا و ایران تبدیل خواهد شد، زیرا برای آمریکا بسیار دشوار است که بدون دستیابی به نتایج کما بیش ترمیم شده از عراق خارج شود. منظور از نتایج کما بیش ترمیم شده این است که ایالات متحده در آغاز اشغال عراق به نتایج حداکثری چشم دوخته بود. اجرای طرح خاورمیانه بزرگ، دموکراتیزه کردن نظام های سیاسی خاورمیانه، برقراری صلح پایدار میان اعراب و اسرائیل و نهادینه کردن منافع امریکا در حوزه استراتژیک خلیج فارس از جمله هدف های جنگ در عراق به شمار می رفت. امریکا در پی سه سال بحران عراق به این نتیجه رسید که باید در هدف های تعیین شده اصلاحاتی انجام داده و به حداقل های ممکن یعنی استقرار دولت باثبات در عراق و جدول بندی زمان خروج نیروهای ائتلاف بین المللی و حفظ وحدت سیاسی و تمامیت ارضی این کشور تن داد. این خواست های حداقلی با منافع ملی ایران در تضاد نیست. از این رو، هم طرف امریکایی و هم طرف ایرانی به نقطه مطلوبی برای شروع مذاکرات دست یافتند.
دوم. دو طرف مذاکره کننده در صورت گذر از دور اول مذاکرات به لایه دوم مذاکره یعنی یافتن سازوکارهای خروج از بحران عراق منتقل خواهند شد. این بخش از مذاکرات دو طرف، دشوار، فنی و زمانبر است. جست و جوی سازوکارهای خروج از بحران بدون ترسیم افق عراق آینده ممکن نیست. بنابراین دو طرف باید وضعیت ایده آل عراق را مطابق منافع استراتژیک خود تعریف کنند و در مرحله بعدی از پتانسیل خود برای عملی کردن این وضع بهره ببرند. این خود نیازمند مقدماتی است که تطابق دیدگاه ها و یافتن نقاط مشترک منافع از اولویت های آن است. اگر خوشبینانه به این دو موضوع بنگریم، دو طرف برای اجرای توافقات دو جانبه باید به سطحی از روابط مودت آمیز رسیده باشند تا قلمرو حیاتی یکدیگر را برتابند و آن را محترم بشمارند. معنای این سخن آن است که نمایندگان دو طرف در لایه دوم مذاکرات به پایتخت های خود گزارش خواهند داد که موضوع روابط دوجانبه به مثابه پیش نیاز دستیابی به توافق بر سر اجرای طرح های مشترک جهت خارج کردن عراق از بحران کنونی، رخ نموده است. در این صورت موضوع مذاکره، ترکیب هیات مذاکره کننده و احتمالاً مکان مذاکرات دستخوش تغییر خواهد شد. اگر پرسیده شود که آیا به سود منافع ایران خواهد بود که به لایه دوم مذاکره با امریکا تن دهد، پاسخ این است که امریکا و ایران حداقل در میان مدت با دو بحران جدی یعنی عراق و افغانستان دغدغه ها و منافع مشترک دارند، پس بهتر است از هر جایی که شرایط اقتضا کند، دو طرف برای غلبه بر احتمالات شکننده تر بعدی به لایه های عمیق تر مذاکرات و موضوعات مورد مذاکره راه یابند، زیرا با طولانی شدن دوره های تعلیق، امکان جابه جایی در معادلات حاکم و ورود بازیگران دیگر به عرصه بازی هموار می شود. این برای منافع بلند منطقه ای ایران زیانبار است.
سوم. ورود امریکا و ایران به عرصه مذاکرات مستقیم بر سر عراق بی تردید صف آرایی نیروهای تاثیرگذار منطقه ای را دستخوش ناآرامی خواهد کرد، زیرا دو طرف امریکا و ایران به هر توافقی که بر سر عراق دست یابند، جابه جایی هایی در عناصر متضرر و بهره مند حوزه عراق در کوتاه مدت به وجود خواهد آمد. به طور کلی و از منظر استراتژیک، اسرائیل در ردیف عناصری قرار دارد که از هر نوع توافق امریکا و ایران بر سر مسائل عراق متضرر خواهند شد. البته در این میان عناصر متضرر توافق امریکا با ایران طیفی از محافظه کاران عرب تا تندروهای اسرائیل را تشکیل می دهد، اما اسرائیل به عنوان هم پیمان استراتژیک امریکا بیش از سایر عناصر متضرر، در معرض فشار قرار می گیرد، زیرا آشکار است که در صورت ورود قدرتمندانه ایران به معادلات منطقه ای، حوزه تاثیرگذاری اسرائیل به صورت آشکار تغییر خواهد کرد. نتیجه گیری این معادله آن است که تل آویو به بیش از ناکامی مذاکرات امریکا و ایران در عراق می اندیشد و آشکار است که برای این منظور دست روی دست نخواهد گذارد. علائمی که اسرائیل از طریق برهم زدن معادلات حاکم بر دولت خودمختار فلسطین شروع به فرستادن آن کرده بی تردید در یک چارچوب بزرگتر با اوضاع عمومی خاورمیانه از جمله بحران عراق پیوند دارد، از این رو مدیریت هوشمندانه مذاکرات بغداد، برای دستگاه دیپلماسی کشورمان جنبه حیاتی دارد، زیرا بغداد در روند بحران های معلق ایران و امریکا تنها یک دریچه است، اما دریچه ای بسیار مناسب و توجیه پذیر. در نتیجه اگر عبور دستگاه دیپلماتیک کشورمان از این دریچه به سلامتی صورت گیرد، دریچه های دیگری بر سر راه خواهد بود که پرونده هسته ای، بحران خاورمیانه و بحران های منطقه ای از جمله آنهاست.
نه ممکن و نه مفید
روزنامه ایران با عنوان: اتمام حجت نوشته است:
گفت و گوهای سه جانبه ایران، عراق و آمریکا درباره مسائل مربوط به امنیت عراق روز گذشته به مدت چهار ساعت در منطقه الخضرا با حضور کاظمی قمی و رایان کراکر سفرای ایران و ایالات متحده در بغداد و نیز نوری المالکی نخست وزیر عراق و دو معاونش برگزار شد.
برای بسیاری از محافل سیاسی و رسانه ای خارجی و بعضاً داخل کشور، رویارویی نمایندگان ایران و آمریکا در این نشست سه جانبه پس از حدود سه دهه قطع ارتباط دیپلماتیک، موضوعیت داشت و این مسأله، بر موضوع اصلی یعنی امنیت عراق سایه افکنده بود.
بسیاری بر این گمان بودند که این گفت و گوها در حقیقت، مذاکره ای بین ایران و آمریکا برای معامله بر سر مسائل مختلف فیمابین دو کشور و فتح بابی برای گفت و گوهای آتی بر سر چالش های تاریخی فیمابین دو کشور و نیز مسائلی است که هم اکنون بین ایران و آمریکا جریان دارد. اما همان گونه که مسئولان ارشد جمهوری اسلامی ایران تأکید نمودند و نیز محتوای این مذاکرات سه جانبه روشن ساخت؛ جمهوری اسلامی ایران در شرایط کنونی مذاکره به معنای رایج سیاسی آن با آمریکا را نه ممکن و نه مفید می داند. دلیل این امر نیز بسیار روشن است. ذهنیت پیروزمندانه ای که از مقطع فروپاشی شوروی سابق تا به امروز بر سردمداران ایالات متحده مسلط است و نیز دیدگاه ها و مواضع متکبرانه و شریرانه ای که تیم نومحافظه کار فعلی حاکم بر کاخ سفید دارند، موجب آن است تا دولتمردان آمریکا اصولاً مذاکره را به معنای تحمیل شرایط خود بر طرف مقابل تلقی کنند. درباره مذاکره با ایران نیز قاعدتاً آنها چنین ذهنیتی دارند. طبعاً با وجود چنین شرایطی، پذیرش مذاکره با آمریکا به معنای تسلیم در برابر مطالبات زیاده خواهانه این قدرت سلطه جو و دست کشیدن از عزت و اقتدار اسلامی است.
اما اینکه چرا ایران حاضر به شرکت در گفت و گوهای سه جانبه برای حل مشکلات کنونی عراق شد، مبانی منطقی و درستی دارد که با کلیت بحث مذاکره با آمریکا متفاوت است. کما این که ایران در گذشته نیز در گفت و گوهای چند جانبه مشابهی که آمریکا نیز در آن حضور داشته و از جمله طرف های موثر بوده، شرکت کرده است. نظیر اجلاس بن که درباره مسائل افغانستان برگزار شد و هیچ گاه از آن به عنوان مذاکره ایران و آمریکا یاد نشد. حقیقت این است که شرکت ایران در مذاکرات سه جانبه عراق، صرفاً برای تثبیت موقعیت دولت منتخب عراق و پیدا شدن روزنه ای برای پایان مشکلات مردم این کشور همسایه بود. جمهوری اسلامی ایران سیاست درست و دقیقی در حمایت از دولت قانونی عراق دارد. دولتی که به پشتوانه آرای مردم عراق انتخاب شده و ایران خود را ملزم به حمایت از آن می داند.
از سوی دیگر حضور ایران در این گفت و گو، راهی بود تا ایران، دیدگاه های خود را به صورت رسمی و شفاف درباره عملکرد غلط و اشتباه آمریکایی ها درباره مسائل عراق به آنها یادآور شود.
حقیقت این است که حضور چهارساله اشغالگران آمریکایی چیزی جز افزایش ناامنی و تروریسم و به راه افتادن جنگ قومی و مذهبی در عراق نداشته است. اکنون عمده ترین مشکل در عراق امنیت است و اتفاقاً آمریکایی ها به همین بهانه در عراق اشغالگری خود را تداوم می بخشند. این موضوع را ،هم دولت عراق و هم ایران به خوبی می فهمند. اصول اخلاقی سیاست خارجی ایران ایجاب می کند تا در جهت کاستن از بار مشکلات ملت برادر عراق و نیز دولت منتخب آن گام بردارد. وجود یک عراق باثبات و عاری از اشغال و اشغالگر موجب ثبات در کل منطقه است و تداوم ناامنی در آن، ناامنی را به دیگر مناطق از جمله خاک همسایگان منتقل می کند. کمااینکه جدال های مذهبی و قومی در عراق که به دلیل ادامه حضور اشغالگران در این کشور است با اصل انسجام اسلامی که جمهوری اسلامی ایران بدان اعتقاد دارد، در تناقض است و طبعاً دولت ایران حاضر به انجام هر اقدامی در جهت کاهش این اختلافات و درگیری ها است.
محورهای اصلی مورد تأکید جمهوری اسلامی ایران در گفت و گوهای سه جانبه، اتمام حجت با آمریکایی ها در این باره بود که امنیت کامل در عراق با تحقق ٣ امر برقرار خواهد شد:
۱ ـ خاتمه اشغالگری و خروج اشغالگران
۲ ـ تقویت دولت منتخب مردم عراق و تثبیت جایگاه آن
٣ـ تجهیز ارتش و نیروهای انتظامی عراق به امکانات و تسلیحات پیشرفته برای دفاع از مردم در برابر تروریست ها.
نماینده ایران در گفت و گوهای سه جانبه این سه محور را صراحتاً مطرح کرد و این سه محور، چیزی جدای از مطالبات ملت عراق نیز نیست. ایران برای تحقق این سه محور در جهت آسایش مردم عراق حاضر به هرگونه همکاری است. اکنون حجت تمام شده است و عملکرد آتی آمریکایی ها نشان خواهد داد که تا چه اندازه به تعهدات خود پایبند هستند و در ادعاهای خود مبنی بر تلاش برای تحقق امنیت و دموکراسی در عراق صداقت دارند.
پایان نمادین قطع رابطه
روزنامه اعتماد ملی با عنوان: دیداری برای پایان تزاحم نوشته است:
بیش از ربع قرن قطع رابطه میان تهران و واشنگتن روز گذشته به صورتی نمادین پایان یافت.
دیدار قمی و کراکر، سفیران ایران و آمریکا در عراق را هرچند نمی توان گشایشی در روابط دو کشور خواند و به آن دل بست، اما همین مذاکرات محدود هم نشان از راهی دارد که سیاستمداران آمریکایی هرگاه منافع ملی خود را بر شعارهای توخالی و اصل حمایت از رژیم اسرائیل ترجیح داده اند، گام در آن گذاشته اند. مذاکره تهران و واشنگتن چیز بدیع و بی سابقه ای نیست، حداقل در سابقه ذهنی طرفین، گذشته از دیدارهای گاه و بیگاه و پیام هایی که طرف های ثالث رسانده اند، اجلاس همسایگان افغانستان در بن، نمادی از همگرایی و همکاری برای سرنگون سازی رژیم ضدمردمی طالبان و پایان دادن به سیطره القاعده مانده است، اجلاسی که نمایندگان دو طرف را اگرنه به تنهایی که در کنار نمایندگان مردم افغان و همسایگان به ستوه آمده از دست طالبان به چاره جویی واداشته بود.
چرخ روزگار اما چنان گشت که تهران ـ واشنگتن پس از این همکاری، در طرفه العینی رودرروی یکدیگر قرار گرفتند. حالا هر موضوعی تبدیل به محل مناقشه و تنش می شد و گویی گفتگو بر سر هیچ چیز امکان پذیر نبود. پرونده هسته ای و عراق دو موضوع اصلی بودند که طرفین را به چالش با یکدیگر وادار می کرد و در این میان فرصت های مذاکره و مفاهمه به هیچ انگاشته می شد. مذاکره روز گذشته دو کشور، فارغ از نتیجه آن، به معنای بازگشت آمریکایی ها به مسیری است که در آن از منزوی کردن ایران صحبت نشده و با به رسمیت شناختن نفوذ این کشور و نقش آن در تامین امنیت منطقه، همراهی و همنوایی با تهران، راهکار برتر شناخته می شود. دیدار کراکر و قمی بدین ترتیب شاید باید فراتر از گشایش سفارت ها و دفاتر سیاسی تلقی شود، چرا که نه اقدامی دیپلماتیک و نمادین، که به معنای به رسمیت شناختن توان متقابل طرفین و دست کشیدن از تزاحم برای یکدیگر است.
سفرای ایران و آمریکا در منطقه سبز بغداد ساعت ها به گفتگو نشسته اند که آرامش را به کشور بحران زده عراق بازگردانند تا شاید، هم آمریکا از بحران پایان نیافتنی خود رها شود و هم ایران نگران ناآرامی در همسایگی خود نباشد. آیا این دیدار می تواند به دوران تزاحم دو قدرت، که یکی در سطح جهانی و دیگری در سطح منطقه، منافع بسیاری را برای خود در محیط پیرامونی خلیج فارس و خاورمیانه قائل هستند پایان داده و چشم اندازی سبز فراروی آنها قرار دهد؟
بررسی نتایج هر دوره از مذاکرات
روزنامه همشهری با عنوان: دورنمای دور اول دیپلماسی علنی نوشته است:
دیپلماسی آشکار ایران و آمریکا را می توان نقطه عطفی در سیاست خارجی ایران دانست. بالاخره بعد از ماه ها کشمکش و اختلاف نظر درمورد چگونگی و روند هدایت دیپلماسی علنی ایران ـ آمریکا، دیپلمات های دو کشور در تاریخ مقرر در برابر یکدیگر قرار گرفتند.
اگرچه روحیه طرف های مذاکره کننده با یکدیگر متفاوت است، اما شواهد نشان می دهد که فضای اولیه حاکم در مذاکرات مبتنی بر تداوم بحث درمورد موضوعات مورد توافق باشد.
شکل گیری چنین وضعی موضوع بدیهی به نظر می رسد، زیرا در شرایط گفتگوهای علنی دیگری که دیپلمات ها و استراتژیست های ایرانی انجام داده اند، نشانه هایی از اختلاف نظر گسترده وجود داشته است. به طور مثال می توان به مذاکرات هیأت های ایرانی و عراقی درمورد چگونگی اجرایی سازی قطعنامه ۵۹٨ اشاره داشت. هشت سال جنگ را می توان عامل بی اعتمادی گسترده طرف های ایرانی و عراقی نسبت به یکدیگر دانست. اما برخلاف روندهای قبلی، آغاز دیپلماسی علنی ایرانی با آمریکا مبتنی بر اعتماد به نفس متقابل و امید به آینده روابط است.
اگرچه نتایج نهایی مذاکره می تواند با روند آغازین آن متفاوت باشد، اما مدیریت دیپلماسی علنی فراتر از هیأت های مذاکره کننده را می توان به عنوان یکی دیگر از ضرورت های نیل به مطلوبیت استراتژیک دانست. آمریکایی ها هم ، اکنون بر این امر واقف هستند که موقعیت موثر و تعیین کننده خود را در عراق از دست داده اند. فرسایشی شدن تعارض امنیتی را می توان ازجمله موارد و موضوعاتی دانست که متحدان آمریکا را در شرایط انفعال قرار داده است. از سوی دیگر، فضای سیاسی داخل آمریکا به گونه ای است که تیم سیاست خارجی و امنیت آمریکا نیازمند نیل به توافق موثر و سازنده است.
علی رغم چنین شرایطی، هنوز نشانه های جدال و تعارض آمریکا علیه ایران به گونه مشهودی دیده می شود. عملیات روانی آمریکایی ها قبل از آغاز دیپلماسی علنی را می توان انعکاس شرایط تعارضی تلقی کرد. به طور مثال، آمریکا هیچ گونه اقدام موثری در مورد آزادسازی کارگزاران سیاست خارجی ایران که در سال ۱٣٨۵ در اربیل دستگیر شده اند، به انجام نرسانده است. این امر بیانگر تداوم مواضع منازعه آمیز آمریکا در برخورد با ایران تلقی می شود.
فضای سیاسی و بین المللی آمریکا در ارتباط با موضوع عراق و ایران، ماهیت دوگانه دارد. این امر انعکاس خود را در روند دیپلماسی دوگانه آمریکا با ایران ایجاد می نماید. علاوه بر آن، شاهد فضای مطبوعاتی جدیدی هستیم که از سوی کشورهای عربی سازماندهی شده است. رسانه های عربی، فضای موجود در دیپلماسی علنی ایران ـ آمریکا را به عنوان نمادی از توافق کشورهای غیرمرتبط در ارتباط با امنیت سرزمین های عربی می دانند. طبیعی است که چنین واژه هایی زمینه ساز شکل گیری حوزه های تعارض جدید خواهد بود.
امنیت بغداد در دوران مذاکرات به عنوان نشانه دیگری از تأثیر نیروهای گریز از مرکز در روند دیپلماسی علنی تلقی می شود. به هر میزان که فضای سیاسی و امنیتی عراق از ثبات و تعادل بیشتری برخوردار باشد، طبیعی است که امکان نیل به نتایج موثرتر در روابط متقابل وجود خواهد داشت. در این ارتباط اراده سیاسی آمریکا با فضای منطقه ای به یکدیگر پیوند می خورد. نتیجه این امر را می توان در مذاکرات دور اول مورد ارزیابی قرار داد.
جامعه ایران انتظار دارد که در اولین مرحله از مذاکرات، زمینه برای آزادی کارگزاران سیاست خارجی ایران فراهم شود. رئیس هیأت نمایندگی ایران، چند ماه گذشته اعلام کرده بود که این افراد در زمان محدودی آزاد می شوند. هم اکنون ادامه دیپلماسی علنی ایران به این موضوع بستگی دارد که در مرحله اول چه نتایجی حاصل شود. جامعه ایرانی به وعده های طولانی مدت کشورهای غربی اعتماد چندانی ندارد. بنابراین هرگونه دورنمای موثر در دیپلماسی علنی را می توان براساس نتایج هر دوره از مذاکرات مورد توجه قرار داد. در شرایط موجود، آمریکا برای تداوم فرایند ایجاد شده، نیاز وافری داشته و درنتیجه، لازم است تا هزینه های مربوطه را پرداخت نماید.
توپ ناامنی ها در زمین ایران
روزنامه حزب الله با عنوان: توپ در زمین ایران نوشته است:
چنانکه پیش بینی می شد مذاکرات روز گذشته هیئت های ایرانی و آمریکایی افزوده ای برای امنیت ملی ما به همراه نداشت. هرچند این مذاکره که قراربود ۲ ساعته برگزار شود چهارساعت به طول کشید ولی به جز متن سخنرانی سفیر ایران و اتهاماتی که سفیر آمریکا در رسانه ها علیه کشورمان منتشر کرد خبر جزئیات مذاکرات به بیرون منتقل نشد و متن مذاکرات مثل خود گفت وگو در پشت درهای بسته ماند.
کاظمی قمی در این جلسه متنی را قرائت کرد که نه تنها حرف جدیدی نداشت که حتی بسیاری از ادعاهای ایران علیه آمریکا را نادیده گرفته بود. قمی در کنار این موضوعات سرنوشت دیپلمات های ایرانی در بند آمریکا را به فراموشی سپرد و ذکری از آنان به میان نیاورد.
رایان کروکر در گفت وگو با رسانه های غربی مدعی شد توافقات زیادی در جلسه حاصل شده است در حالی که این توافقات منتشر نشد و نهایت آنکه او گفت ما با ایران برای اجرای یک مکانیسم سه جانبه (ایران، آمریکا و عراق) در مورد امنیت عراق به توافق رسیده ایم. این خبر با تأیید کاظمی قمی همراه بود. در حالی که او دیدگاه های ایران را بیشتر به آموزش ارتش و پلیس عراق مربوط دانست ولی به هر حال حداقل نتیجه گفت وگوی روز هفتم خرداد این است که در نزد افکار عمومی جهان، ایران نقش رسمی در امنیت عراق پذیرفته است و به این ترتیب بخشی از مسئولیت ناامنی ها در عراق به ایران منتقل شد.
آمریکا در حالی با ایران به مذاکره پرداخت که از برقراری امنیت در عراق ناتوان بوده است و مدام ایران و دیگر کشورهای همسایه را به ایجاد ناامنی متهم می کرد.
ایران با پذیرش حضور در مذاکرات، اینکه در برقراری امنیت در عراق دارای نقش جدی است را پذیرفت. و حال با اعلام خبر همکاری سه جانبه برای امنیت عراق نگاه های بیشتری را متوجه نقش ایران کرد.
اما نقش ایران در کنترل ناامنی ها چقدر است؟
البته ایران در میان طیف های گوناگون شیعه و کرد عراق دوستان زیادی دارد ولی مشکل ناامنی زایده این گروه ها نیست بلکه عاملان ناامنی بعثی ها و سنی های افراطی و القاعده اند که ایران رابطه مثبت با آنان ندارد. بر این اساس آمریکا با نقش دادن به ایران در امنیت عراق ایرانی ها را در کنار آمریکایی ها در هدف تیرهای تروریست ها قرار داد.
نتیجه این توافق در بلندمدت نیز به نفع ایران نخواهد بود. ایران اگر بتواند به آمریکا در امنیت سازی برای عراق کمک کند با این اتهام مواجه می شود که از ابتدا عامل ناامنی های عراق بوده و چنانچه طبق پیش بینی ها ناامنی در عراق پایان نیابد به ناکارایی و عدم همکاری متهم می شود و زمینه برای برخوردهای تندتر با ایران فراهم می شود.
هیئت ایرانی در نهایت هرچند موضعی منتقدانه نسبت به آمریکا گرفت ولی نتوانست از بازی آمریکا فرار کند و آمریکا توپ ناامنی ها را به زمین ایران فرستاد.
شباهت های دایی و هاشمی
روزنامه هم میهن با عنوان شباهت های علی دایی و هاشمی رفسنجانی ـ امروز روز خداحافظی است! نوشته است:
قهرمان شدن علی دایی در لیگ فوتبال ایران به همان اندازه شگفت انگیز است که اول شدن هاشمی رفسنجانی در انتخابات مجلس خبرگان رهبری و علی دایی در میان اهل ورزش همان اندازه نامحبوب است که هاشمی رفسنجانی در میان اهالی سیاست، اما چه موافق دایی باشیم، چه مخالفش، امروز او قهرمان است همچنان که چه موافق هاشمی باشیم و چه مخالفش او برنده اصلی انتخابات خبرگان بود. هاشمی که دوبار خود را در معرض رای مردم قرار داد و توفیقی نیافت و پس از سال ها ریاست مجلس و جمهوری نتوانست نماینده مجلس و رئیس مجدد جمهوری شود، هاشمی که دوباره به فاصله هفت سال از پیروزی در انتخابات بازماند آنقدر حرفه ای بود که دست به ریسک بزند و یک سال پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱٣٨۴ و شش سال پس از شکست در انتخابات پارلمانی سال ۱٣۷٨ بازهم وارد انتخابات شود و این بار بیش از همه نامزدهای اصلاح طلب و اصول گرا (که هریک در دوره ای او را از خود رانده بودند) رای آورد . این احتمالاً آخرین باری بود که هاشمی خود را در معرض رای مردم قرار می دهد چه سن و سال او نسبتی با طبع آزمایی در انتخابات ندارد اما همین انتخاب آخر، هاشمی را در شرایطی قرار داد که احساس کند با رضایت از صحنه انتخابات کنار می رود. وضعیت هاشمی دیروز در مورد علی دایی تکرار شد. دایی که همواره در برابر زخم زبان همه کسانی که از پیر شدن او خبر می دادند قرار داشت، دایی که بسیاری از باشگاه های ایرانی و عربی و آلمانی را برای طبع آزمایی چشیده بود، دایی که در چشم افکار عمومی ورزش ایران یکی از عوامل شکست تیم ملی در جام جهانی گذشته بود، دایی که تیم های بزرگ پایتخت عذر او را خواسته بودند و پس از عمری پوشیدن پیراهن تیمهای بزرگ ایران و آلمان و امارات مجبور شد در تیمی نامحبوب با بازیکنانی کمتر مشهور قرار گیرد دیروز در دو مقام بازیکن و مربی، قهرمان لیگ فوتبال ایران شد تا ثابت کند آنقدر حرفه ای هست که دست به ریسک زند و سرپیری معرکه گیری کند. حرفه ای بودن به معنای دایی و هاشمی نترسیدن از ریسک است و شکست. نهراسیدن از سرزنش مردم است و اطمینان داشتن به خویش. یک نمونه این سیاستمداران حرفه ای، ریچارد نیکسون بود که پس از بارها تجربه شکست سرانجام رئیس جمهور آمریکا شد. اتفاقاً این حرفه ای ها چندان محبوب نیستند. الیور استون در آخرین صحنه فیلم نیکسون از قول او رو در روی عکس کندی، رئیس جمهور محبوب آمریکایی ها نقل می کند که مردم آمریکا در تو آنچه می خواهند باشند را می بینند و در من آنچه هستند. نیکسون باهوشترین رئیس جمهور جمهوری خواه آمریکا بود. اما احتمالاً منفورترین هم بود. افرادی مانند هاشمی، نیکسون و دایی گرچه خویش را در معرض رقابتهای دموکراتیک (مانند فوتبال یا انتخابات) قرار می دهند اما ظاهراً بیش از رای و نظر مردم به خود امیدوارهستند. قهرمانان بر دو دسته اند: گروهی محبوبند اما هرگز کسی تمام قابلیتهای آنان راندیده است چون یا ناکام می شوند یا مظلوم مانند جان.اف.کندی و سیدمحمد خاتمی و گروهی با وجود آنکه سعی می کنند همه ظرفیتهای خود را نشان دهند اما محبوب نیستند مانند ریچارد نیکسون، اکبرهاشمی رفسنجانی و علی دایی. این افراد البته بیشتر شبیه ضدقهرمانان اند تا قهرمانان چرا که مفهوم قهرمان را می شکنند و تغییر می دهند. خود را برواقعیت تحمیل می کنند و احساس دوگانه ای را در مخاطبان به وجود می آورند که آمیزه ای است از عشق ونفرت. این نفرت اما زمانی به عشق تبدیل می شود یا حداقل از درجه آن کاسته می شود که افرادی از این دست زمان کناره گیری را تشخیص دهند. علی دایی اگر بعد از حذف ایران از جام جهانی از فوتبال خداحافظی می کرد چون با یک شکست بدرقه می شد برای همیشه نامحبوب یا شکست خورده باقی می ماند. هاشمی رفسنجانی اگر پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری از سیاست خداحافظی می کرد نیز زندگی سیاسی خود را با شکست خوردگی پیوند می زد. از این رو هم شرکت هاشمی در انتخابات مجلس خبرگان ضروری بود و هم حضور دایی در رقابتهای لیگ فوتبال ایران، اکنون اما زمان خداحافظی است و بهترین زمان خداحافظی.
دایی و هاشمی هر دو باید از بازیگری استعفا دهند چه بازی ورزش و چه بازی سیاست و این به معنای پایان دایی و هاشمی نیست، آنها می توانند مربیگری پیشه کنند و به جای بازیگری، بازی سازی کنند. به جای رئیس جمهور شدن، رئیس جمهور تعیین کنند، به جای قهرمان شدن قهرمان معرفی کنند و این کاری است که اگر امروز نکنند هرگز فرصتی برای یک پایان خوش در زندگی حرفه ای خویش نخواهند یافت. نیمکت نشینی همیشه به معنای حذف شدن نیست، گاه به معنای پیروز شدن است.
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|