یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

به «گنجی» نتوان کرد جسارت اما..!
نقدی بر دو مقاله اکبر گنجی


مختار برازش


• هیچوقت جاده ها را برای کسانی که رانندگی بلد نیستند درست نمی کنند. قوانین راهنمایی نمی تواند بخاطر بد گمان شدن عده ای، دارندگان ارابه و گاری را وا نهد تا وارد این جاده ها شوند. این کار علاوه بر امنیت خودشان امنیت دیگران را نیز به مخاطره خواهد افکند. افراد نابلد اگر قصد رسیدن به مقصدی را دارند، چاره ای جز آنکه یا سوار وسائل نقلیه ی دیگران شوند و یا اینکه ابزار رانندگی را تهیه و علم آنرا فرا گیرند، ندارند. درغیر اینصورت ادعاهای ما همه قصه سرایی ست! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۴ خرداد ۱٣٨۶ -  ۴ ژوئن ۲۰۰۷


گسترش بنیادگرایی اسلامی در جهان هزینه های سنگینی را به جوامع مدرن تحمیل کرده است. غربی ها به تکاپو افتاده اند تا برای کم کردن هزینه هایی از این دست، دنبال صداهایی در جهان اسلام باشند ـ یا آن را کشف و تقویت کنند ـ که به جای ضدیت با دمکراسی و تئوریزه کردن خشونت و نقض حقوق بشر، قرائت های ملایم تر و انسانی تری را از دین ارائه دهد. پس اتفاقی نیست که این روزها در گوشه و کنار جهان شاهد برپایی کنفرانس ها و کمیسیون هایی از این دست هستیم. برای غربی ها هم مهم نیست که پشت ایده های جدیدی که ارائه می شود اندوخته ای از پشتوانه عملی و تجربه وجود دارد یا نه و یا چیزی به نام «روشنفکر اسلامی» می تواند معنا و وجود خارجی داشته باشد یا نه! آنچه که مهم است اینکه بالاخره کسانی پیدا شده اند تا به جای «سر بریدن» مخالفان، حرف از مصالحه و کرامت انسانی می زنند: دیالوگ!
در همین راستا حجت السلام خاتمی یک پای ثابت این محافل شده است. بازار او اکنون داغ است، ولی ماهیت ایشان به عنوان یک «نواندیش دینی» برای همگان ـ حتی غربی ها ـ نیز آشکار است. شوهای تلویزیونی «گفتگوی تمدن ها» ی ایشان دیگر جهت سرگرمی بعضی از دمکرات های مسیحی، چپ های رادیکال ضد بوش و سرمایه دارهایی که به امید بکار انداختن سرمایه خود در یک خاور میانه با ثبات و امن روزشماری می کنند، تهیه و تدارک می شود.
جای بسی حیرت است که اخیرا آقای اکبر گنجی نیز به این کارزار پیوسته است. ایشان در یکی از سخنرانی های خود در دانشگاه «جورج تاون» در واشنگتن تحت عنوان «دین و حقوق بشر» با گشودن مباحثی تئوریک دقت فراوانی به کار برده تا این دو مقوله یعنی دین و حقوق بشر را نه تنها از رودررویی با یکدیگر بر حذر دارد بلکه آنها را با هم آشتی دهد.   
باید گفت که کار ایشان به جای خود مثبت است، ولی او قادر نمی شود بی طرفانه به موضوع نگاه کند و از آرمان های دینی خود فاصله ی چندانی بگیرد. در نتیجه به کلی گویی می پردازد. می گوید «همه ادیان بر کرامت انسان تاکید دارند» (اکبر گنجی ـ دین و حقوق بشر[1]) در حالیکه آدرس واقعی ی چنین کرامتی از یک جامعه دینی و مخصوصا جوامع اسلامی را به ما نشان نمی دهد. بنابر این به ناچار با تئوری بافی این خلع را پر می کند. از نظر گنجی دلیلی ندارد که دین نسبت به حقوق بشر «روی خوش» نشان ندهد؟ چرا که «تا نیازهایی که حقوق بشر ضامن تأمین آنهاست برآورده نشوند نیازهایی که دین ناظر به آنها است پدید نمی‌آیند. بنابراین، دین نمی‌تواند به حقوق بشر بی‌توجهی کند، چرا که با این کار مانع از آن می شود که نیازهای عالی‌تر بشر که او را نیازمند به دین می کند شکوفا شود.» ( همانجا)
بدین ترتیب معلوم می شود که گنجی هم مثل خیل بسیاری از«روشنفکران دینی» دغدغه ی دین دارد و نه حقوق بشر! او بشریت را که در نتیجه قرن ها تلاش و مبارزه به تدوین چنین قوانین تاحد ممکن جهانشمولی مبادرت ورزیده است، با سوالاتی از قبیل «آیا حقوق بشر همه با هم سازگار و هماهنگ اند؟» مردد می سازد تا به این منظور برسد که «اگر حقوق بشر به دین بی‌اعتنایی ورزد، بسیاری از دین باوران به آن بدگمان خواهند شد» و این می تواند آلت دست بسیاری از «حکومت های دینی ناقض حقوق بشر» واقع شود تا «از این راه از میزان مخالفتهایی که با رفتارهای ناقض حقوق بشر آنها می شود بکاهند.» (همانجا)
اما فقط به این دلیل نیست که ما باید «موازین حقوق بشر را چنان بفهمیم که دین را به طور کلی طرد و نفی و حذف نکند» (همانجا) این ملاحظه کاری از آن جهت نیز لازم است که «پیروان هر دین، هر تلقی‌ای که از دین خود داشته باشند، نمی‌توانند از پاره ای از آموزه‌های خود دست بردارند و بنابراین، انعطاف‌پذیری آنان از حدی فراتر نمی رود.» (همانجا) لپ کلام اینکه «ادیان، علاوه بر حقوقی (و تکالیفی) ـ دقت کنید که گنجی می گوید تکالیفیـ که برای بشر قائلند برای خدا یا عالم بالا یا امور مقدس یا امر مطلق یا... نیز حقوقی غیرقابل انفکاک قائلند» و بالاخره بعد از همه این تعارفات مقصود او و دیگر دین مداران چنین آشکار می شود که آنان «این حقوق را حاکم بر حقوق بشر می‌دانند.» (نگاه کنید به این سخنرانی)
البته گنجی به این نمی پردازد که الف ـ چه کسی باید واسط این حقوق ـ خدا یا عالم بالا یا امور مقدس ـ بوده و آنرا درک و حاکم گرداند، و ب ـ اگر زبانم لال این «حقوق» بنای ناسازگاری با حقوق بشر را داشت آنوقت تکلیف چیست؟
او باید اینرا دانسته باشد که هیچوقت جاده ها را برای کسانی که رانندگی بلد نیستند درست نمی کنند. قوانین راهنمایی نمی تواند بخاطر بد گمان شدن عده ای، دارندگان ارابه و گاری را وا نهد تا وارد این جاده ها شوند. این کار علاوه بر امنیت خودشان امنیت دیگران را نیز به مخاطره خواهد افکند. افراد نابلد اگر قصد رسیدن به مقصدی را دارند، چاره ای جز آنکه یا سوار اتومبیل دیگران شوند و یا اینکه ابزار رانندگی را تهیه و علم آنرا فرا گیرند، ندارند. درغیر اینصورت ادعاهای ما همه قصه سرایی ست!
کاری که گویا گنجی هم مجبور می شود به آن تن دهد. او حتی این قصه را تا آنجا پیش می برد که ادعا می کند نه تنها قرائت دینی با حقوق بشر سازگار است بلکه اصلا حقوق بشر بر گرفته از آن است! می گوید: «"برادری همه انسان ها" که در انقلاب فرانسه نقش مهمی ایفا کرد در اصل مفهومی دینی است: اگر انسان ها را فرزندان خدای واحدی ندانیم چگونه می توانیم آنها را با یکدیگر برادر (و خواهر) بدانیم؟» ( البته واژه خواهر را خود سخنران اضافه کرده) و من هم با اجازه ایشان این را اضافه می کنم که احتمالا در کمون پاریس نیز کپی برداری کمونیست ها از شعار «برابری» از همین دست می توانست باشد! ولی بر فرض صحیح بودن مطالب ادعایی، ایشان باید این را هم یادآور شود که مفهوم «انسان» در مفاهیم دینی، نه در برگیرنده ی همه ی انسانها بلکه گروه معینی از آنها یعنی «مومنان» و در اسلام بطور اخص فقط «مسلمانان» را شامل می شود. بعبارتی اختلاف بر سر «ناسازگاری های حقوق بشر گوناگون(!)» نیست، بلکه اختلاف بر سر «حقوق بشر» با «حقوق بشر مومن» ست!

علائم حقوق بشر

تلاش گنجی برای اینکه مشترکاتی بین دین و مخصوصا اسلام با حقوق بشر بیاید، قابل تحسین است. او با توسل به تاکید اسلام بر «رحمت»، «عدالت»، «فضیلت و تقوا» و «رعایت عهد و پیمان» دنبال فوت و فنی است تا از داخل کلاه شعبده بازی خود، خرگوش حقوق بشر را بیرون آورد و تماشاچیان غربی را مات و مبهوت نماید. اما نمایش او بیشتر به ماربازی شباهت دارد تا شعبده بازی! جماعتی که دور و بر پهلوان را گرفته اند همه می دانند که بالاخره چه چیزی از داخل جعبه مار گیری بیرون خواهد آمد. می پرسد «چه مولفه هایی از اسلام به حقوق بشر کمک می کنند؟» آنوقت در حالیکه دستش را در داخل کلاه بزرگ خالی می چرخاند اعتراف می کند که «اگر سخن را به مولفه هایی که به اسلام اختصاص دارند منحصر کنیم چیز چندانی پیدا نخواهیم کرد.» (همانجا) بنا به گفته ی او ظاهرا آنچه هم که در اسلام در باب حقوق بشر گفته شده برگرفته از ادیان دیگر بوده است!   
گنجی وقوف دارد که ادیان برای انسانها نه حقوق، بلکه تکالیف قائلند. تکالیفی که انسانها باید بی چون و چرا آنرا انجام داده تا به آخرت برسند. در حالیکه حقوق بشر تعهدی برای آخرت ندارد! از این روست که بر خلاف گفته گنجی، بعد از گذشت بیش از نیم قرن از تدوین قوانین حقوق بشر نه تنها جوامع دینی «روی خوش» به این موضوع نشان نداده اند، بلکه به بهانه های مختلف آنرا نقض و در راه اجرای آن سنگ اندازی نیز کرده اند. تازه این حملات فقط شامل حقوق بشر نمی شود، طی 200 سال اخیر هر گونه علائمی از تجدد و علوم از طرف دینداران تکفیر شده است.
گنجی از همان اول با مطرح کردن «سوال هایی فلسفی»، انسانها را که قاعدتا باید مجموعه ای واحد باشد از لحاظ حقوقی تقسیم بندی می کند. و چون خود چنین نگاهی به انسان دارد همه را هم به کیش خود پندارد! از این جهت است که برای او جهانشمول بودن چنین حقوقی مورد تردید و سوال است: «آیا حقوق بشر جهانشمول (universal) داریم، یعنی حقوقی که [...]شامل حال هر انسانی، بلااستثناء بشوند؟» و ما نمی توانیم فراموش کنیم که دکترین جمهوری اسلامی نیز تاکنون با اصرار بر آبشخور چنین تفکراتی بوده است که با اختراع «حقوق بشر اسلامی»، به جنگ حقوق بشر و دمکراسی واقعی رفته است.   
***

گنجی و نقض حقوق زنان
مصالح اسلام


گنجی در مقاله دیگری به نام «عریانی و بی چادری جمهوری اسلامی»[2] که با نام دیگری در نشریات اینترنتی داخل کشور چاپ شده است، در دفاع از حقوق زنان نیز همین خط فکری را دنبال می کند. او کاملا واقف است که روند موجود در کشورهای اسلامی و مخصوصا ایران به نفع جریان فکری او نیست. موجی از خشونت اکثر مجامع اسلامی را فرا گرفته است. و اینترنت و اطلاع رسانی دیجیتالی به نفع جریانهای اسلامی نیست. زنان در برابر فشارهای وارده مقاومت می کنند. و گنجی برای همدلی با زنان، بشدت «حکومت فقهی» را به باد انتقاد می گیرد، اما از لابلای حرفهای ایشان معلوم می شود که آنچه که او را نگران ساخته مسئله زنان نیست بلکه مصالح اسلام است. او با نقل قول از «آقای خمینی» که گفته بود «حکومت از احکام اولیه اسلام است و مقدم بر تمام احکام فرعیه حتی نماز و روزه و حج است، حاکم می تواند ... هر امری را چه عبادی و یا غیر عبادی که جریان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن مادامی که چنین است جلوگیری کند.» می گوید «امروز کلیه احکام فقهی که به نابرابری زنان با مردان می انجامد، "مخالف مصالح اسلام است"»( گنجی ـ عریانی و بی چادری جمهوری اسلامی)
بگذریم از اینکه این نظریه خود عذر بدتر از گناه است. یعنی اینکه 1ـ برای آقای خمینی حکومت ـ کردن ـ اصل بر همه چیز بوده است. 2ـ اما همانطور که خود گنجی می گوید همه ی اینها منوط به «توانایی» یا به به عبارتی «تشخیص حاکم» است. یعنی اگر روزی روزگاری بر اساس مزاج احوالی «حاکم»، «تشخیص» داده شود که این احکام مخالف مصالح اسلام نیست، روزگاری بر ما می رود که می رود! بنابر این باید پرسید آیا می شود بر مبنای «تشخیص» مصالح و حقوق انسانها را رقم زد؟ و اگر بله، پس نباید ایرادی هم به حکومت آقای خامنه ای گرفت، چرا که مبنای تشخیص ایشان برای مصالح اسلامـ و به قول امام حفظ حکومت ـ در این زمان همین است که می بینیم!

بالاخره فقهی یا اسلامی!

گنجی تمایل شدیدی به استفاده از کلمه ی «فقهی» به جای «اسلامی» دارد! همانطور که می بینید می گوید احکام فقهی! حتی به جای پوشش اسلامی هم می گوید پوشش فقهی! می گوید «رژیم به جان زنان افتاده و می خواهد از طریق ارعاب و بازداشت، آنها را مجبور به رعایت پوشش فقهی کند» (همان مقاله)
او در این مقاله 48 بار از کلمه «فقه»استفاده کرده است. مثل «ملاک فقه ها»،« فرامانروایی فقه ها»، «پروژه فقهی کردن جامعه» و الی آخر! کاملا معلوم است که او همه ی این مباحث را پیش کشیده فقط به این منظور که ثابت کند حکومت کنونی ایران فقهی است و نه اسلامی! و بدین ترتیب عوامل ایدئولوژیک خشونت عریان علیه زنان را از نقطه ی اصلی «بحران» خارج کند و گردن «فقه ها» بیاندازد!   
اما او در این که حکومت فقهی باشد نیز نظرات همگونی ارائه نمی دهد. گنجی برخلاف مخاطبان قبلی خود در جمع دانشگاهیان در خارج از کشور ، اینبار دنبال مخاطبان از نوع دیگری ـ در داخل ـ است. به گفته ای حرفهایش مصرف داخلی دارد. اما او باید بداند که مردم عادی زیاد اهمیتی به اینکه آیا «نظریه ولایت فقیه فاقد دلیل عقلی است»(همانجا) یا نه، نمی دهند! مقاله نویس با اصرار و استدلال های فلسفه اسلامی، دنبال این است تا آنرا تئوریزه و بدینوسیله طیفی از «فریب خورده ها» را ارشاد کند! در حالیکه ما را هم گیج می کند که بالاخره منظور او چیست؟ او از یک طرف تمام زورش را بکار می برد تا به همه ی ما و جهانیان بقبولاند که تمامی ی این ظواهر و بزن و بگیر ها دلایل فقهی دارد و نه اسلامی. و آنوقت این عده فریب خورده را پند می دهد که رژیم بر خلاف ادعاهایش فقهی هم نیست! چرا که به زعم او در طی «28 سال» حکومت فقهی قادر نبوده احکام شریعت را پیاده کند! او با شمردن 12 مورد از احکام قرآنی که بلااجرا مانده نتیجه ی قاطع می گیرد که رژیم اسلامی فقهی هم نیست! بعضی از این احکام که به نظر گنجی اجرا نشده اند از این قرارند:
«1- حکم قطع دست دزد (قرآن: سوره مائده، آیه ۳۸) اجرا نمی شود.[...] ۳- حکم قصاص چشم در برابر چشم، بینی در برابر بینی، گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان (مائده ۴۵) اجرا نمی شود[...] ۵- حکم مرتد اجرا نمی شود[..] 9- حکم تازیانه زدن در حضور گروهی از مومنان (نور،۲) اجرا نمی شود.[...]» (نگاه کنید به اصل مقاله)
اصلا بنظر نمی آید که گنجی قصد شوخی داشته باشد! یعنی واقعا عده ای وجود دارند که از این رژیم بخاطر اجرا و انجام چنین احکامی ست که طرفداری می کنند و اگر گنجی ثابت کند که چنین احکامی توسط حکومت انجام نمی شود، آنها ـ آن فریب خورده هاـ نیز از حکومت مدعی دلسرد خواهند شد؟! و لابد به صفوف دمکراسی خواهان یا طرفداران حقوق بشر خواهند پیوست!!
اما به نظر نمی آید که این فریب خوردگان کور و کر هم باشند تا هوش نکنند آنچه که گنجی می گوید بی ربط است. این احکام البته که اجرا شده و می شوند! یعنی واقعا گنجی خبر ندارد که طی این 28 سال احکامی از این دست اجرا شده است یا نه؟ (نگاه کنید به اخبار منتشره از کرمانشاه که حکم قطع دست در مورد جوانی که در همین هفته پیش اجرا شد [3]) آیا گنجی مطلع نیست که حکم قصاص، در آوردن چشم و ... اجرا می شود یا نه؟ [4] آیا گنجی نمی داند که اجرای حکم مرتد در زندانها اجرا شده است یا نه؟ ایشان که در این مقاله چندین بار از فرمایشات گوهر بار «آقای خمینی» نقل قول می کنند که «اعتقاد به خدا و نبوت را برای مسلمانی کافی می دانست» مسلما باید در جریان باشند که در سالهای پرالتهاب 60 بسیاری از جوانان زیر 18 سال طرفدار سازمان مجاهدین خلق که به خدا و نبوت هم اعتقاد داشتند و دارند را، با حکم مستقیم ـ یا تشخیص ـ همین آقای خمینی ـ حاکم ـ بود که مرتد اعلام کرده و به جوخه های اعدام سپردند. [5]
گنجی می خواهد همه ی اطرافیان خود را راضی نگه دارد. هم بشدت نقد می کند و هم برای اثبات نظریه هایی که ارائه می دهد زیر سبیلی دست به دامن تحریف واقعیات می شود. هر چه در این مقاله پیش تر می رویم او برای خوانندگان خود، بیشتر از آقای خمینی مایه می گذارد! و چنین القا می کند که گویا سردمداران فعلی راه رهبر کبیر انقلاب را نمی پیمایند!
گنجی اشاره نمی کند که اصلا سرکوب زنان و به قولش خودش «پروژه ی فقهی کردن» از زمان همان آقای خمینی ایشان کلید خورده است! می گوید «پروژه فقهی کردن جامعه کاملاً شکست خورده است» چرا که «زنان زیر بار ظواهر شما نمی روند.» (همانجا) چرا که «اینک زنان در مقابل این قوانین ایستاده و آنها را نفی می کنند» (همانجا) اما او اینها را نمی گوید که مرهمی بر زخم زنان بزند. او که متوجه این خطر شده که ممکن است چنین تعبیر شود که مخالفت زنان با «حجاب» که سمبل زن مسلمان است دلیل نامسلمان شدن آنها باشد، مغلطه می کند که :«اما نفی آنها را نباید عملی دین ستیزانه قلمداد کرد» (همانجا) چرا؟ و اینجاست که همچون یک شاگرد وفادار از «نظر آقای خمینی» سود می جوید که «ایستادگی آنها را، با اتکاء به نظر آقای خمینی یا از آن مهمتر، قرائت و روایت نواندیشان دینی از اسلام، می توان عملی دین دارانه تلقی کرد.»
و بدین ترتیب او با خرج کردن سکه ای که اعتبار آن مدتهاست ساقط است اعتبار خود را هم زیر سوال می برد! اگر همین بانوانی که دوش تا دوش مردان در انقلاب اسلامی برای برقراری حکومت آقای خمینی مبارزه کردند، از کم و کیف آن آگاهی داشتند و مثلا رجوع می کردند به یکی از نامه های ایشان و چند مرجع دیگر که در اعتراض به اصلاحات محمدرضا شاه در انقلاب سفید،«دخالت‌ زنان در انتخابات‌ یا اعطای‌ حق‌ زنها و یا وارد نمودن‌ نیمی‌ از جمعیت‌ ایران‌ را در جامعه‌ و نظائر این‌ تعبیرات‌ فریبنده‌» را «جز بدبختی‌ و فساد و فحشا چیز دیگری»[6] تعبیر نکرده بود، شاید چنین خام نمی شدند.
گنجی خوب از حقوق زنان دفاع می کند و محکم علیه فقه ها می ایستد ولی ما را می خواهد از بیراهه ها بگذراند. «آقای خمینی» یکی از این بیراهه هاست. بی کم و کاست طرفداری طرفداران خمینی از حقوق زنان، به همانقدر اعتبار دارد که طرفداری نازی ها از حقوق یهودی ها!
اصلا مشکل فراتر از دایره ای است که گنجی آن را به نقد گرفته است! مگر در عربستان صعودی فقیه ها حکومت می کنند که زنان از محرومیت های مضاعف رنج می برند. مگر در پاکستان فقیه ها حاکمند که اکثر زنان مورد خشونت واقع می شوند و حتی از انتخاب پوشش خود نیز محروم هستند. یا در افغانستان یا در عراق! که با وجود روی کار بودن دولت های به اصطلاح سکولار هنوز هم به سنگسار زنان همت گمارده می شود؟
ایشان که از عکس العمل مردم ترکیه برای حفظ حکومت سکولار ناراضی است و تظاهرات بی سابقه ی میلیونی آنها در چند هفته پی در پی برای جدایی دین از حکومت را به ارتش و «کمالیست» ها نسبت می دهد باید خوب بداند که اگر قرار باشد که در ایران فردایی حکومت سکولاری بر روی کار آید و آقای گنجی هم بر مسند آن تکیه زند، بعید می دانم که هنگام ورود همسر ایشان با «پوشش فقهی» به کاخ را مردم ایران با عکس العمل مشابه ای پاسخ نگویند!!! بنابر این غرض ما جسارت به محضر ایشان نیست، منتها آنقدر هست که با جابجایی چند واژه نمی توان یقه خود را رهانید!

mokhtarbarazesh@hotmail.com

[1]مقاله دین و حقوق بشر اکبر گنجی: www.liberaldemocrat-ir.com
[2]برای خواندن کامل مقاله به این آدرس مراجعه کنید
www.akhbar-rooz.com
[3] «به منظور برخورد قاطع با اخلالگران امنیت و نظم اجتماعی و نیز اجرای حدود الهی، رأس ساعت ١٦ مورخه ٢٣٢٨٦ حد شرعی قطع ید آرش در ملاءعام در چهارراه جعفرآباد کرمانشاه به اجرا در آمد » خبر را روزنامه قدس، ٢٥ اردیبهشت ١٣٨٦چاپ کرده بود البته با جزئیات بیشتر...
[4]-خبرگزاری دانشجویان ایران – فارس:رئیس کل دادگستری فارس از اجرای دو حکم قصاص و اعدام برای دو قاتل و قاچاقچی در فارس خبر داد. قاتل 1386/2/4 در ملاء عام در سهل آباد مرودشت به دار مجازات آویخته شد..
[5]فرمان آیت الله خمینی در رابطه با قتل زندانیان سیاسی:بسم الله الرحمان الرحیم
از آنجاییکه منافقین (مجاهدین خلق) به هیچ وجه به اسلام معتقد نبوده!! و هرچه میگویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کردند!! با توجه به محارب بودن آنها و جنگهای کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی!! و ضربات ناجوانمردانه آنها از ابتدای انقلاب تاکنون :
کسانی که در زندانهای کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند (توبه نکردند) محارب و محکوم به اعدام میباشند
[6] نگاه کنید به نسخه کامل نامه در آدرس زیر.
elijair.blogspot.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست