ایستادن و / مردن/ کمی هم در سرزمین های با دو / خاطره
محمود معتقدی
•
به شانه های سرخ تو
بر می گردم
این را
تنها
از زبان پرنده
می توان شنید
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۵ خرداد ۱٣٨۶ -
۵ ژوئن ۲۰۰۷
۱
به شانه های سرخ تو
بر می گردم
این را
تنها
از زبان پرنده
می توان شنید
پای هیاهویی ست
سر در هوای وطن سبز
اینان
شاید که نمی روند
شاید
تا شنبه های هنوز هم
شاید که
هرگز نمی روند
۲
پروازهایم را
تنها
به سرزمین های تو
باز می گویم
آن طرف باد
شاید
هنوز
رویای زنی ست
که در پاره های تو
می شکفد
تقویم سه شنبه هایت را
می گویم
تا
خواهران این همه عشق و
دنیای این همه مرگ
تو باید دوباره
نگاه کنی
راستی
دیگر چه کسی
به ظلمتی تمام
خود اینگونه
با تو
فرو می افتد
جمهوری بی نام و
بی هیچ خجالتی
حرف های ابلهانه ام
چه ابلهانه
خط می خورند
٣
آیا این بخشی از حقیقت تو
نیست
پس آنجا کجاست
تا نبض کودکی هایت
در صبح آفتابی چنین
تکه تکه
برشب دریا
فرو می ریزد
آشوب نبودن و
بودن
میان لبحندهایی خونین
که تو
دوست اش می داشته ای
زیرا که
رنگین کمان اردیبهشت هم
کاری نکرد
۴
مثل بارش باد
می مانی
مثل وزیدن باران
با این همه
تو
از سمت کدام آینه
به رواق های خانه
باز می آیی؟
پیش از تو
شمال کوچه های ترا نه
به سکوت های باران رفت
مزخرف نگو
شب ژنرال های بی ستاره را
چه کسی
باور می کند
باری
آسمان را
دوباره بر پا کن
خرداد ٨۶
|