آسیب شناسی روزنامهنگاری کردی
جلال شافعی
•
آنچه در این نوشتار در پی میآید، رویکردی است آسیبشناسانه به جایگاه و عملکرد روزنامهنگاری کرد، و در یک عبارت کوتاه محتوای کلام این نوشتار پاسخی است به این پرسش که: موانع بازدارندهی فراروی روزنامهنگاری کردی کدامند؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۵ خرداد ۱٣٨۶ -
۵ ژوئن ۲۰۰۷
جستار؛
روزنامه را رکن چهارم دموکراسی نامیدهاند، حال حتی اگر نخواهیم از واژههای حساسیت برانگیزی همچون دموکراسی استفاده کنیم، باز هیچ مسالهای و هیچ هنجار و ارزشی آنقدر والا و متعالی نیست که بخواهیم یا از سر آثار قدسیت آن و یا از بیمناکی مکدر گشتن آن هنجار و ارزش، از تعریف و توجه به جایگاه روزنامه چشم بپوشیم.
آنچه در این نوشتار در پی میآید، رویکردی است آسیبشناسانه به جایگاه و عملکرد روزنامهنگاری کرد، و در یک عبارت کوتاه محتوای کلام این نوشتار پاسخی است به این پرسش که:
_ موانع بازدارندهی فراروی روزنامهنگاری کردی کدامند؟
پاسخ داده شده به این پرسش در چارچوب عبارت متدولوژیک و روش شناسانه از قرار زیر است، که با Zoom کردن بر روی اجزاء متشکلهی آفت و چالش، بسیار گذرا و بدور از خودسانسوری به مسله خواهد پرداخت..
۱- صورت مساله و متغیرهای آن
همانگونه که ذکرش آمد و از عنوان نوشتار هم پیداست، مسلهی کلان و بنیادین توامان فرهنگی- سیاسی جامعه کردی این است که آیا راهی که روزنامهنگاری کردی میرود، به ترکستان است. آیا اگر نوشتار و مقاله و تیتر روزنامهی کردی به بیراهه میرود متاثر و معلول کدام کجفهمیهاست، آیا رسالت کدامیک از سهگانهی دولت- جامعه و روزنامهنگاری است که به راه صواب اقدام کند، آیا با در نظر گرفتن استمرار فضاهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و از همه مهمتر روانشناختی موجود و کنونی در جامعهیکردی، کدامین چشم انداز و آینده برای روزنامهنگاری کردی میتوان فرض کرد، آیا اساسا گمشدهی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی روزنامهنگار کرد و در یک عبارت کوتاه رسالت حرفهای او چیست، و آیا رسالت حرفهای روزنامهنگار با رسالت سیاسی و انسانی او دقیقا یک مقوله است، و یا اینکه پارهای اوقات این دو حوزه روزنامهنگار را ممکن است دچار نوعی آشفتگی و تشویش ذهن و روان سازند، کدام عامل تمام کننده و کدام کاتالیزور است که حرف آخر را میزند و روزنامهنگار را بر آن میدارد که ترجیح دهد به رسالت حرفهایاش بپردازد یا به دنبال ایجاد و آفرینش جنجال سیاسی و مآلا اجتماعی باشد، اساسا نقش و جایگاه خود حاکمیت از یک سو و جامعهی سیاسی و مخاطبین در تشدید این فضای جنجال سیاسی چگونه است و آیا این فقظ روزنامه است که فضای جامعهی سیاسی را به سوی التهاب سیاسی سوق میدهد، یا خیر، آنکه ممکن است هم دولت و یا حداقل آنکه پارهای از زیر مجموعههای حاکمیت دانسته و ندانسته در ایجاد و آفرینش این فضای التهاب سیاسی نقش داشته باشند. با این تمهیدات اگر بخواهیم کلیت روح حاکم بر این نوشتار را در قالب یک عبارت متدولوژیک بیان کنیم خواهیم داشت:
از دیدگاه روششناسی هر مسالهای و پدیدهای برآیند و محصول و معلول تعامل چند عامل و علت است که اصطلاحا به آنها متغیر میگویند.
۱-۱ متغیر وابسته: Dependet Variable
در واقع این متغیر همان معلولی است که خود محصول و نتیجهی تعامل چند عامل دیگر بوده است و آن را با Y نشان میدهند.
در نوشتار ما: ناکارآمدی روزنامهنگاری کردی متغیر وابسته میباشد.
ناکارآمدی روزنامهنگاری کردی y
۱-۲ متغیر مستقل Independent Variable
همان علت اساسی است که فی نفسه و بالذات خود عامل ایجاد تغییر و پیدایش یک پدیده است، و غالبا آن را با مقدار x نشان میدهند، چه بسا که در مدلهای پژوهش از مدل دو متغیره تا مدلهای بیشتر از ده متغیره نیز صحبت میشود، و حتی ممکن است که در یک مدل ده متغیره تعداد متغیرهای مستقل و xها از ۱ تا ۷ باشند.
اما بر اساس یافتههای پژوهش کنونی، مدل پژوهشما سه متغیره است و از میان این سه متغیر دو متغیر مستقل میباشند که عبارتند از :
۲-۱- نحوه و نوع کنش حاکمیت در مواجهه با نقد سیاسی و اعتراض قومی X۱
۲-۲ – رویکرد و رفتار سیاسی، فرهنگی مخاطبین کرد و جامعه سیاسی کرد X۲
۱- ٣ متغیر مداخلهگرا، Intervening Variable
علتی است که با کم و زیاد شدن آن از میزان تاثیر متغیر مستقل بر روی متغیر وابسته نیز کم و زیاد میشود و آن را با Z نشان میدهند، و در نوشتار کنونی و پژوهش ما متغیر مداخلهگرا و Z به صورت زیر است:
رویکرد، رفتار و جایگاه روزنامهنگار کرد، Z
با این تمهیدات صورت مسلهی پژوهش ما به یک زبان و عبارت متدولوژیک به صورت زیر خواهد بود.
X +X۲ +۲= Y
و همانگونه که ذکرش آمد Y ما در این نوشتار همان ناکارآمدی روزنامهنگاری کردی است. صد البته واضح و مبرهن است که هر کدام از این مقادیر X و Z خود قابلیت تجزیه و آنالیز شدن به چندین مقادیر دیگرند که برای پیشگیری از اطالهی کلام و نوشتار از آن اجتناب میگردد.
۲- کار ویژه Function های اساسی روزنامه
در جامعهی مدرن و در پروسهی مدرنیتهی سیاسی:
روزنامه یکی از دستاوردهای انسان مدرن، جامعه ی مدرن و سیاست مدرن است. خود این تریکای مدرن برآیند و محصول بدیهی و طبیعی دگرگونیهایی دامنهدار و پیوستهای بود که در همهی حوزهها و عرصههای تفکر، روانشناختی و فلسفه و اقتصاد و نگاه به دین و آسمان و تعریف کار ویژههای دولت و کلاسه کردن و سازمان یافته کردن منویات و آمال و آرزوهای انسان و آدمی تحقق پیوسته بود، و همهی آنها در یک امر مشترک بودند و آن قابل تحمل ساختن زندگی و تعمیق رفاه و آزادی فرد و جامعهی سیاسی.
در گذر چندین سده آدمی به پالایش و هرچه انسانیتر کردن همهی ابزارها و نهادهای دین، دولت، سیاست، اقتصاد، فرهنگ و هنر مشغول بوده است که برای این همه دگرگونی ناچار از آفرینش ابزارهایی بوده است که صد البته بطریقی مدنی و شایستهی منزلت آدمی، موانع را با کمترین هزینه و بیشترین دستاورد مرتفع سازد، تاسیس و ایجاد روزنامه را در این راستا باید تحلیل کرد، روزنامه و در مجموع آندسته از نشریات که روزانه، هفتگی و ماهانه و یا حتی فصلی چاپ و منتشر می شوند را اصطلاحا در ادبیات انگلیسی Press میگویند، که در زبان و ادبیات فارسی واژهی مطبوعات و در کردی، آنها را ((چاپه مهنی)) میگوییم. اما به نظر میرسد که روح موجود در واژهی انگلیسی این پدیده بسیار رساتر و به حقیقت موضوع و از همه مهمتر به کار ویژه function و رسالت آن نزدیکتر باشد جراید یومیه و روزنامه ها را در راستای بسط و گسترش نهادهای جامعه ی مدنی باید تحلیل کرد، در یکی از تحلیل های رایج از روند شکل گیری نهادهای بیرون از دایرهی حاکمیت، این نهادها را به دو دسته تقسیم بندی کرده اند، که گروهی از آنها، در حقیقت با درجاتی متفاوت در صدد نقد قدرت و حاکمیت بوده و در عالی ترین سطح خود، در قالب احزاب سیاسی در راه کسب قدرت سیاسی میکوشند، گروه دوم آندسته از نهادهایی هستند که درصدد گسترش و تعمیق مدنیت در بین مردم و جامعهی سیاسیاند، مخاطب و هدف اساسی آنها خود مردم میباشند و بیشتر در صدد و در فکر ایجاد بسترهای دگرگونی در خود جامعه هستند.
اما به نظر میرسد که روزنامه تنها نهاد و ابزاری است که بطور توامان و در آن واحد این هردو کارویژه را در سر میپروراند، از یک سو با نقد قدرت و حاکمیت در صدد اصلاح حکومت است و از سوی دیگر با ابزارهای فرهنگی وروشنگری در صدد آن است که مردم خود، زمینههای دگرگونی را در وجود خویشتن مهیا سازند.
از بدو تاسیس، روزنامه ابزاری بوده است در دستان افکار عمومی و شهروندان تا بوسیله ی آن هرگاه دولت و حاکمیت را به هر نحوی از انحاء که بخواهد به بیراهه رفته و مبتلا به فساد شده و یا حقوق شهروندان خود را نادیده بگیرد، مورد فشار قرار داده و با افشاگری و آشنا ساختن مردم نسبت به مخاطراتی که ممکن است در اثر ندانم کاریها و خطاهای حکومت، گریبان جامعه را بگیرد، شهروندان را علیه دولت بشوراند و به این طریق بر دولت فشار وارد آورد، و شان نزول واژهی Press برای روزنامه ها نیز همین است که واژهی Press چه هنگامی که به صورت اسم بکار رود و چه وقتی که فعل جمله باشد از غالب ترین معانی و کاربردهایش فشار و فشار وارد آوردن است.
در رویکردی اساسی تر به نقش و جایگاه روزنامهها یاPress ، غالبا رکن چهارم دموکراسی تلقی و تعبیر شدهاند، در حقیقت در جامعهای مفروض حتی با فرض وجود احزاب سیاسی، ولی با فرض فقدان روزنامه، نه دموکراسی قابل تاسیس است و نه قابلیت استمرار خواهد یافت، چرا که عمده ترین ابزاری که احزاب سیاسی و اپوزیسیون نیز برای فشار وارد آوردن بر دولت از آن بهره می جویند روزنامه ها و Press می باشد شاید به همین دلیل بود که:
توماس جفرسون گفته است؛ اگر مرا مجبور سازند که از میان گزینهی دو گانهای که عبارت از آن باشد که:
۱- دولت باشد ولی روزنامه نباشد.
۲- روزنامه باشد ولی دولت نباشد.
من بیتردید و بدون درنگ گزینهی دوم را انتخاب خواهم کرد. و صد البته، صرف وجود روزنامه نمیتواند برای یک جامعهی سیاسی یک موهبت سیاسی تلقی شود، همانگونه که ذکرش آمد، روزنامه و Press وقتی قادر است که یک موهبت سیاسی تلقی شده و وسیلهای برای رشد جامعه باشد که بتواند به کار ویژههای اساسیاش که همانا فشار وارد آوردن به حاکمیت است بپردازد، و این مقدور نیست مگر در صورت وجود آزادی مطبوعات.
توماس ارسکین در دفاع از تامس پین که به عنوان یک روزنامهنگار خاطی محاکمه می شد، در دادگاه انگلستان بسال ۱۷۹۲ چنین اظهار داشت:
نیاز هر فرد به تبلیغ افکارش مثل نیاز او به هواست، حکم راندن بر زبان و مغز و چشم شهروندان پذیرفتنی نیست، آزادی مطبوعات عطیهای الهی است و حقی طبیعی و سلب ناشدنی، هیچ قدرت دنیوی به ویژه حکومتهای فاسدی که خواهان بقای خود هستند نباید چنین حقی را زیر پا بگذارند، حق داشتن مطبوعات آزاد برگ برنده ای است که افراد علیه دولت در دست دارند، هر شهروندی حق دارد اصول قانون اساسی اش را تجزیه و تحلیل کند، عیوب و اشتباهاتش را برشمارد، مفاسد آن را بررسی کرده و مطالبی در این باره منتشر کند به شهروندان نسبت به پیامدهای مخرب آن هشدار دهد.
صد البته واضح و مبرهن است که مطبوعات یا Press ، تنها در صورت وجود آزادی مطبوعات، قادر به ایفای نقش خود خواهند بود، اما علیرغم محدود و محدودتر شدن دایرهی آزادی های سیاسی در جوامع در حال توسعه، میل به چاپ و نشر و توزیع روزنامههای هرچند ضعیف روز به روز گسترش مییابد، جوامع در حال توسعه و در حال گذار روز به روز بیشتراز پیش به استفاده از ابزارهای مدنیت سیاسی روی می آورند، که یکی از عالیترین این ابزارها روزنامه است.
سیاست در کلیت ساختار خود همواره عرصه ای بوده است برای جدال بر سر قدرت و آزادی، دولت و حاکمیت بخصوص در جوامع پیشامدرن سیاسی، همواره میل به آن داشته و دارند که دایره ی قدرت و حاکمیت خود را حفظ کند، و شهروندان نیز در صدد گسترش حوزهی آزادی خود بودهاند که روزنامه یکی از ابزارهایی بوده است که هموراه شهروندان برای این نیت آن را بکار گرفته اند .
آنچه که در اینجا ذکرش ضروری است، رابطه و تعیین جایگاه و نقش روزنامه نگاری دررفتار سیاسی قومی است. قومیت در کنار طبقه، ایدئولوژی سیاسی، جنسیت و مذهب، از آبشخورها و شان نزولهای میل به رفتار سیاسی است، به عبارتی دیگر فرد و آدمی تقریبا در غالب موارد، به دلیل پایمال گشتن حقوق و کرامتش در اثر انتساب و احساس تعلق خاطر به یک مذهب یک ایدئولوژی، یک طبقه، یک جنس و مالا یک قوم و نژاد ممکن است، انگیزهی حضور در عرصهی سیاست را بیابد و حاضر به انجام رفتار و عمل سیاسی شود، تلاش سیاسی تحت تاثیر آبشخور قومیت در رادیکالترین نوع خودش منتهی به فوران احساس ناسیونالیستی می گردد که بحث پیرامون شقوق مختلف ناسیونالیزم از حوصلهی دایرهی این نوشتار بیرون است، اما آنچه که مهم و قابل تامل است این است که روزنامه همواره یکی از ابزارهای تحقق مدنیت سیاسی بوده است، که هر اندازه دولت توسعهی بیشتری یافته باشد، روزنامهنگاری امر آسانتری است، و بالعکس هر اندازه سخت گیری بیشتری در مقابل انتقاد داشته باشد، کار روزنامهها که اساسیترین ابزار تحقق مدنیت سیاسیاند با گروه بیشترین مواجه خواهند شد.
چالشهای روزنامهنگاری کردی:
۱- چالشهای برآمده از حاکمیت و دولت.
به باور هانا آرنت عالیترین و آخرین نوع رفتار و کنش و عملی که یک شهروند میتواند از خود نشان دهد، عمل و بطور دقیق عمل سیاسی است، و سادهترین تعریف عمل سیاسی، توانایی حضور برای فرد در عرصهی سیاست است و این فینفسه فرد و گروه پیکار جوی عرصه سیاست را در مقابل دولت قرار می دهد، فلسفه ی وجودی و شان نزول عمل سیاسی به باور مک آیور پرسشهایی است که درذهن آدمی شکل میگیرند، پرسشهایی که در پاسخ همهی آنها واژهی دولت مستتر است، پرسشهایی از این قبیل که چه کسی میبرد،
چه چیزی را میبرد، چرا میبرد، کجا میبرد، و چگونه میبرد؟ که در مقام پاسخ به همهی این پرسشها واژهی دولت مستتر است و کنه حقیقت همهی این پرسشها متوجه سرمایههای جامعه و فرصتها و امتیازاتی است که در یک حالت ایده آل بایستی بطور عادلانه بین آحاد جامعهی سیاسی تقسیم گردند، حال سخن اینجاست که بطور طبیعی، هر فردی باهر درجه و اندازهای از فرهنگ سیاسی، بهنگام انجام عمل سیاسی، درصدد یافتن پاسخهایی برای این پرسش ها است، که روزنامهنگاری تقریبا عالیترین و مدنیترین بستر برای طرح اینگونه پرسشها است، و صد البته در آندسته از جوامع که دولتها به دلایل عدیده میزان توانایی در پاسخگو بودنشان پایین است، به سادگی در مقابل طرح و طراح اینگونه پرسشها، قهر پیشه میکنند و بخصوص در مقابل روزنامهنگاران بطریق اولی این عمل را انجام می دهند.
روزنامهنگاریکردی نیز در راستای رسالت خویش برای طرح اینگونه پرسشها ممکن است موجبات رنجش خاطر حاکمیت را فراهم سازد، که حاکمیت در برخورد با آن با یکی از گزینههای زیر در مقام پاسخ برآمده است:
۱-۱ تهی ساختن روزنامه کردی از ماهیت و محتوا و بار سیاسی از طریق فشار وارد آوردن به مدیر مسئول و سردبیر در خصوص تغییر هیئت تحریریهی منتقد و کنار گذاشتن آنها، و پر کردن خلاء آنها با آثاری ضعیف و فاقد محتوا و بار انتقادی
۱-۲ سانسور روزنامه
۱-٣ لغو مجوز چاپ و انتشار روزنامه
۱-۴ عدم اعطای وام به صاحب امتیاز برای چاپ و نشر روزنامه.
۱-۵ عدم اعطای کاغذ سوبسیدی به روزنامه.
۱-۶ توقیف روزنامهنگار
۱-۷ از بین رفتن امنیت شغلی با توقیف روزنامه و بیکار شدن روزنامهنگار.
۱-٨ رسوبات نگاه امنیتی به رفتار سیاسی روزنامهنگار کرد.
۱-۹ قرار داشتن روزنامهنگاری کردی در مقابل اتهام تجزیه طلبی و در نتیجه بالا بودن درجه میزان آسیب پذیری و بیمناک نوشتن و ....
۱-۱۰ تحت تاثیر عامل نهم مبتلا شدن روزنامه نگاری کردی به خود سانسوری
۲- چالشهای روزنامهنگاریکردی برآمده از مخاطبین کرد و جامعهی کردی.
به همان اندازه و میزانی که نحوه نگرش و کنش حاکمیت میتواند بر روی مسلهی روزنامهنگاری و کار روزنامهنگاران آثار سوء برجای بگذارد، نحوه نگرش و رفتارهای مخاطبین و فرهنگ سیاسی آنها نیز به همان اندازه میتواند به نوع خوب یا بد در استمرار حیات یک روزنامه یا مرگ زودرس آن موثر باشد، که از این میان دو پدیده و دو نوع فرهنگ سیاسی نسبت به حیات روزنامه میتواند بسیار مخرب و زیانبار باشد، که در پی میآیند و بنظر میرسد که علاوه بر وجود این دو آفت در جامعهی کردی، افات دیگری از جانب مخاطبین روزنامههای کردی، از بطن جامعهی کردی بوجود آمده و به طرق مختلف روند روزنامهنگاری کردی را مخدوش میسازد.
آندسته از آفات و چالشهایی که برآمده از بطن جامعهی کرد و مخاطب کرد بوده و در روند پروسهی روزنامهنگاری کردی اختلال و ناکارآمدی ایجاد میکنند عبارتند از:
۲- ۱ مبتلا شدن جامعهی کردی و مخاطبین کرد به محافظهکاری افسار گسیخته و در یک عبارت فرورفتن در لاک بیتفاوتی اجتماعی و گریزان شدن شهروندان کرد از هر نوع رفتار و پدیده و عملی که ممکن است آنها را به حوزهی دنیای سیاست نزدیک سازد، غالباً در همهی جوامع سیاسی پس از تجربه کردن انقلابات و جنگها و آنهم جنگهایی داخلی عارضهی بیتفاوتی اجتماعی امری حتمی است، و در حقیقت بارزترین و شاخصترین دو نوع رفتار سیاسی که در جامعهی کردی بروز کرده است بیتفاوتی اجتماعی و گریز از سیاست از یک سو و رادیکال بودن از سوی دیگر بوده است، که این هر دو به نوع خاص خود، سبب ایجاد اختلال در همهی رفتارهای گنجیده و تعریف شده در قالب مدنیت سیاسی از جمله روزنامهنگاری میشوند، با بروز بیتفاوتی، تعداد خوانندگان روزنامهها دچار ریزش شده و روز به روز از تقاضا برای کالاهای فرهنگی مانند روزنامه کاسته میشود، امروزه در اثر پدیدهی بیتفاوتی اجتماعی تقریباً در شهرهایی با بیش از ۵۰ هزار نفر جمعیت، به سختی یکصد نسخه از روزنامههای کردی بفروش میرسند، و این باعث مرگ روزنامهنگاری کردی خواهد شد.
۲-۲ پتانسیل بالای شعریت سیاسی در جامعه کردی
در مقاطعی زمانی و بهنگام حادث شدن یک سری از رویدادها هم در داخل کردستان و هم در عرصههای بینالمللی، تب سیاسی در بین آحاد جامعهی کردی روبه افزایش مینهد، به عبارت دیگر به دلایل عدیدهی روانشناختی، جامعه شناختی و سیاسی.... پتانسیل تبدیل شدن رفتارهای سیاسی در جامعهی کردی در مقاطعی از تاریخ بسیار بالا بوده است، بطور مثال دو رویداد تاریخی در تاریخ سیاسی ملت کرد هر کدام به نوع خاصی درجه و میزان التهاب سیاسی در جامعهی کرد را بالا بردند. یکی دستگیری عبدالله عبدا... اوجالان و دیگری تاسیس دولت خودمختار اقلیم کردستان در شمال عراق.
تاثیر سوء التهاب سیاسی موجود در جامعهی کردی را شاید بتوان با قید احتیاط در واژهی ((استیلای شعریت سیاسی)) بر پروسه و فرایند رفتارهای سیاسی ملت کرد خلاصه کردو
همانگونه که ذکرش آمد، به دلیل استیلای شعریت سیاسی، درجه و میزان رفتارهای احساسیشان نزول شعر، احساس است و منظور از شعریت سیاسی، فوران احساس و عاطفه بهنگام انجام عمل سیاسی است، بهنگام حضور در عرصه رفتار سیاسی در بین کردها بسیار قابل توجه است، و این همان پتانسیلهای رادیکالیسم است، که در فضای یک جامعهی مبتلا به رادیکالیسم و افراطگرایی و احساسی تعریف کردن حوزهی سیاست، روزنامهنگار را نیز به تب خویش آلوده و مبتلا میسازد و ناخواسته روزنامهنگاری را به دنبال خود به هر سویی و چه بسا به سراشیبی سقوط نیز میکشاند، کما اینکه روزنامههایی در کردستان طی سالهای دور و نزدیک ناخواسته بمنظور عقب نماندن از کاروان رادیکالیسم موجود در جامعه بازدن تیترهایی مالامال از شعریت سیاسی، با پای خویش به پای چوبه دار رفتند!!
۲- ٣ سومین آفتی که بوسیلهی مخاطبین و جامعهی خوانندگان کرد مبتلا به روزنامهنگاری کردی شده و آن را را دچار مشکل ساخته و میسازد، این است که بسیاری از قشر روزنامهخوان در جامعهی کردی قادر به خواندن جراید کردی نیستند، و جز گروهی خاص تقریبا تمایل به خرید و مطالعهی جراید کردی بسیار کم است، البته این مسله به نوع دیگری نیز ممکن است صورت گرفته باشد، و آن اینکه محتوا و ماهیت جراید کردی در مقایسهی با روزنامههای فارسی زبان بسیار پایین بوده و در نتیجه میل و رغبتی برای مطالعهی آنان باقی نمیماند.
٣ – چالشهای روزنامهنگاری کردی برآمده از خود روزنامهنگاران کرد
نیز کمتر از آفات و چالشهای پیشین نبوده و چه بسا پارهای از آنها بمراتب زیانبارتر نیز باشند. که در نگاهی کوتاه و مختصر میتوان اینگونه برشمرد.
٣- ۱ غیر حرفهای بودن روزنامهنگاران کرد،
روزنامهی مدرن همچون خود جامعهی مدرن پیچیده و مستلزم تخصص و مهارتهای فکری و دانشهای گوناگون است، روزنامه آئینهی تمام نمای همهی مسائل جامعه است، از اقتصاد و تکنولوژی و تجارت گرفته تا مذهب و آسیبهای روانی و نابسامانیهای سیاسی اجتماعی و آموزش و ... که هر کدام از این مسائل مستلزم آن است که متخصص آن حوزه برای انعکاس و بیان مشکل در آن حوزه بنویسند، مشکل اقتصادی را قدر مسلم آنکه باید متخصص اقتصاد بنویسد و سیاسی را سیاسی و فرهنگی را متخصص فرهنگ و قسص علیهذا.
حال آنکه تقریبا در غالب موارد، نویسندگان ستونهای روزنامههای کردی افرادی بودهاند، غیر متخصص و نا آشنا و حتی بیگانه با الفبای آکادمیک آن موضوع، و تیره بختتر از همهی حوزهها، در فرایند روزنامهنگاری کردی، حوزهی سیاست است، چه بسا بیشترین آثار و نوشتههای غیر آکادمیک و غیر علمی نیز در لابلای صفحات روزنامههای کردی در همین حوزهی سیاست نوشته شدهاند،
چاپ و نشر آثاری بنام متن سیاسی و صد البته عاری و تهی از هرگونه پشتوانهای تئوریک، هزینههای بیشماری را بر روی دوش پروسهی روزنامهنگاری کردی تحمیل کرده و میکند.
آثار غیر حرفهای مخاطب و خواننده را به بیراهه میبرد، اما پس از تنها چند شماره از چاپ آن، مخاطبین روزنامه دچار ریزش شده و روزنامه مذکور به انزوا و مرگ خود خواسته میمیرد، و این هنگامی است که قبل از آنکه درج و چاپ و نشر آثار غیر حرفهای هزینههای دیگری بر جامعه و مخاطبین خود تحمیل و بار نکرده باشد، هزینههایی از قبیل تحریک و تهییج اذهان و افکار عمومی نسبت به کنشهای غیر عقلانی بنام عمل سیاسی و آلوده و ملتهب ساختن فضا و عرصهی سیاسی جامعه همه و همه از تبعات و آثار نوشتههای غیر حرفهای در روزنامهها توسط روزنامهنگاران غیر حرفهای است، که در کارنامهی روزنامهنگاری کردی به وفور از این نوع یافت میشوند.
٣- ۲ بیگانگی و بیتوجهی روزنامهنگارکرد به متدولوژی و اپیستمولوژی:
دومین آفت و نقیصهای که زائیدهی عمل و ماهیت کار خود روزنامهنگاری کرد بوده و از طریق هزینهها و چالشهایی فرا روی پروسه و فرایند روزنامهگنارای کردی ایجاد شدهاند، بیگانه بودن بسیاری از روزنامهنگاران فعلی و پیشین کرد به اصول متدولوژی واپیستمولوژی است عدم توجه به روش شناسیMethodology و معرفت شناسی Epistemology اولین پیچ در غلیتیدن در ورطهی غیر علمی فکر کردن، نوشتن و قضاوت کردن است، در بسیاری از آثار نوشته شده روزنامهنگاران کرد، در آ؛از نوشتار یک ادعای بزرگ و دهن پرکن مطرح میشود و خواننده با مطالعه بارهای مکرر آن نوشتار نمیتواند دلایل و عللی از بطن آن نوشتار برای اثبات ادعای مطروحه در آن بیابد، و نویسنده از آنجایی که با روششناسی و معرفت شناسی، بیگانه است، خواننده خود را قبل از آنکه مجاب سازد، رها کرده و چه بسا حتی در پارهای از آثار منتشره از متن و بطن خود نوشتار دلایل متقن و محکمه پسندی میتوان علیه ادعای طرح شده در آن نوشتار یافته و با یک روش سقراطی، با استناد به نوشتههای خود نویسنده ادعای وی را تکذیب کرده و رد نمود.
به دلیل بیگانه بودن روزنامهنگاران کرد به متدولوژی و اپسیتمولوژی، تقریبا بسیاری از نوشتارها، صرفاً حالتی توصیفی داشته و به سختی میتوان از بطن آنها پرسش و فرضیه و متغیرها را استخراج نمود.
٣-٣ پیشداوری سیاسی توسط روزنامهنگارکرد، آفت و چالش دیگر فراروی روزنامهنگاری کردی که برآمده از کار و ماهیت عمل خود روزنامهنگاران کرد است عبارت است از گرفتار آمدن روزنامهنگار کرد در چنبرهی پیشداوریهای سیاسی و به تبع آن صدور حکم در یک دادگاه غیابی و مالا به مغلطه انداختن خواننده و مخاطب. روزنامه به عنوان عالیترین ابزار روشنگری در جامعهی سیاسی دارای رسالتی است ورای منافع سیاسی و حتی ایدئولوژیک.
رسالتی بنام کشف حقیقت و کنار زدن پردههای ابهام از روی حقیقتهایی که چه بسا تلخ باشند، هم برای حاکمیت و هم دسته و گروهها و بازیگران در عرصه اجتماع و سیاست روزنامهنگاری که با نگاهی آمیخته به قدسیت به پدیدهای ، یک نهاد، یک دولت، یک حزب، و یک شخصیت سیاسی بنگرد، خواسته و ناخواسته دچار عارضهی پیشداوری شده و در ضمیر ناخودآگاه خویش تمامی انسانها و بازیگران عرصهی سیاست را به دو دسته تقسیم بندی میکندو
آنهایی که همچون دولت محبوب وی، حزب محبوب وی و رهبر محبوب وی میاندیشند، خوباند و شایسته ستایش، و آنهایی که همچون دولت، حزب و رهبر سیاسی محبوب وی نمیاندیشند بهتر آنست که سرکوب و نابود شده و از دایره سیاست و حتی حیات بیرون افتند.
٣-۴ گرفتار شدن روزنامه نگار کرد در نوسان دوگانه میان محافظهکاری- رادیکالیسم: در غلتیدن در ورطهی نوسان محافظهکاری از یک سو و رادیکالیسم از سوی دیگر از آفات و چالشهای اساسی روزنامهنگاری کردی است، در گذشته، روزنامهها و جرایدی بودند، که به دلیل افراط و زیادهروی در رادیکالیسم و تندروی سیاسی، قبل از آنکه شمارههای چاپ آنها به دو رقمی نیز برسند، نوعی خود زنی سیاسی کردهاند، و هزینههای غیر قابل جبرانی را بر روی دوش جامعهی کرد تحمیل کردهاند ، در مقایسه هستند امروزه روزنامههایی که بنام روزنامهنگاری کردی، در محافظهکاری و تخریب حقیقت گوی سبقت از پراودا (ارگان حزب کمونیست شوروی) در اینجا و آنجای جهان بودهاند، وبه تعبیر عامیانه کاسهی داغتر از آش گشته و از درج هرگونه گزارش و خبر نوشتاری که با سرنوشت سیاسی قوم کرد مرتبط باشد اجتناب میورزند، در ایندسته از روزنامههای به اصطلاح کردی، تنها چیزی که نمیتوان یافت نوشتارهایی است که پیرامون جامعه و قوم و ملت کرد باشد.
به عنوان نتیجهگیری :
آفتی جدی و اساسی هم از ناحیهی دولت و جامعه و مخاطبین کرد و هم برآمده از رویکرد و نگاه خود روزنامهنگاران کرد است و این هرسه در یک مکانیسم هماهنگ و اما نانوشته روزنامهنگاری کردی را به آفتی پنهان مبتلا میسازند، آفتی و اسیبی که زائیدهی اجتناب ناپذیر فضای بستهی سیاسی جامعه است، آسیبی که برآمده از استیلای اصل مونولوگ سیاسی و اشتیاق و علاقمندی حاکمیت در خصوص استمرار جامعه تک صدایی است، عمل هماهنگ و نانوشتهی مکانیسم سه بازیگر دولت، جامعه و روزنامهنگار در یک فضای بستهی سیاسی تغییر و تحریف ماهیت حقیقی نهادها و ابزارهای مدنیت سیاسی است، یعنی نهادی بنام روزنامه فضایی برای انجام کار ویژه Function ی خود نمییابد، دانسته و ندانسته در صدد ایفای نقش حزب سیاسی بر میآید که یکی از دستاوردها و تنایج آن باز تولید آشفتگی و خلجان و غلیان سیاسی است،که در نهایت، هزینههای این اشفتگی و خلجان سیاسی را هر سه بازیگر دولت، جامعه و روزنامهنگار میپردازند.
به دلایل عدیدهای که جای شرح و تحلیل آن در این نوشتار نیست، حاکمیت در کردستان فرصتی و مجالی به حضور احزاب سیاسی کرد برای بازی در عرصهی سیاست خرد و کلان نمیدهد، و در نتیجه عملاً ما در کردستان با خلاء احزاب سیاسی، مواجه هستیم، و در نتیجه بر تراکم و انباشت مطالبات سیاسی روز به روز افزوده شده و نقطه عزیمت مکانیسمی بنام سیاسی شدن جامعه از همین جا آغاز میگردد، هنگامی که شهروندان خویشتن را با حجم معتنابهی از مطالبات برآورده نشده در مقابل حاکمیت ببینید، احساس میکنند که بایستی کاری کنند و حاکمیت را هر چند کم و بخصوص در آن مواقعی که دولت با یک سری از بحرانها مواجه میگردد، بیشتر به چالش کشند.
به عبارتی دیگر در فضایی که جامعه سیاسی با غیبت و خلاء احزاب سیاسی ازاد مواجه گردد، جامعه سیاسی و شهروندان مبتلا به نوعی آفت و عارضهی روانی- سیاسی- اجتماعی میگردند، که همانا خلط مبحث عمل سیاسی است، یعنی شهروندان با نبود احزاب سیاسی، فکر میکنند که باید کاری کنند، یا متوسل به خشونت و رفتارهای غیر مدنی سیاسی میشوند و یا آنکه در بهترین حالت روشنفکران و روزنامهنگاران و روزنامهها به این استنتاج میرسند که بایستی آنها خلاء احزاب سیاسی را پرکنند، و حال آنکه کار ویژههای حزب سیاسی و روزنامه، و کار ویژههای سیاستمدار و روزنامهنگار بسیار متفاوتند، و چنانچه به هر دلیلی روزنامه بخواهد نقش حزب سیاسی را ایفا کند، و یا آنکه روزنامهنگار بخواهد ادای سیاستمدار را درآورد، هزینهی این آشفتگیها را هم دولت، هم روزنامه و هم جامعه میپردازد. این عارضه به وضوح امروزه در مقوله روزنامهنگاری کردی به چشم میخورد، روزنامهنگاران کرد، فکر میکنند که رسالت تاریخی و سیاسی آنها، ایفای نقش توأمان و دوگانهی منتقد قدرت بودن و در عین حال کاشف حقیقت بودن است، و این برای روزنامهنگاری کردی بسیار هزینه ساز بوده است.
پانویس:
۱- کین جان: رسانهها و دموکراسی ترجمهی نازنین شاهرکنی، انتشارات طرح نو، تهران، ۱٣٨٣، ص ۱٨
|