یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

پایان یک اتحاد
یابشی در همآیش "اتحاد جمهوری خواهان" در برلین


محسن مقصودی


• می گویند فراکسیون در اساسنامه اتحاد پیش بینی شده است و می توان آنرا تشکیل داد. سوال اینجاست که چه چیزی مانع است؟ آنچه مانع ایجاد فراکسیون هاست این است که جنس این اتحاد "فردی" است و نه سازمانی. در حالی که اتحاد جمهوری خواهان در واقع ادامه همان "منشور جمهوری خواهی" است که سازمان ها در آن بی رنگ شده اند. افرادی که در سازمان خودشان نمی توانند به توافق برسند سعی می کنند در اتحاد، یار گیری کنند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۹ خرداد ۱٣٨۶ -  ۹ ژوئن ۲۰۰۷


دو هفته ای ازبرگزاری همآیش اتحاد جمهوری خواهان در برلین می گذرد اما هنوز نتوانسته ام گزارش و یا نقدی جدی ازاین نشست درارگان های احزاب و سازمان ها مطالعه کنم. چند نوشته دل خوش کنک ،اما، خوانده ام.
انتشار نوشتاری چند روز قبل از برگزاری این همایش که امضای هفت نفراز اشخاص بانفوذ و البته متعلق به طیف راست و میانه در اتحاد را همراه داشت بنظر من در مجموع واقع بینانه بود و این امید را بر می انگیخت که بر مبنای این واقع بینی چشم انداز جدیدی برای اتحاد جمهوری خواهان گشوده شود. مشخص بود که انتقادات آورده شده در این نوشتار که برخی از آنها در گذشته هم از سوی مهندس شریعتمداری مطرح شده بود نظر به راست داشت و درپی آن بود که اذهان را آماده سازد تا اگر در همآیش پیش رو، رادیکال ها "اکثریت" آوردند غزل خداحافظی خوانده شود . از آنجا که تنظیم کننده و پشتیبانان این نوشته خود را در اقلیت می دیدند به واقع بینی رو آوردند و بدرستی بر نکاتی انگشت گذاشتند که مانع گسترش اتحاد وازعلت های ریزش های قبلی آنند.
این واقع بینی ها کدامند:

مشکل ساختاری ، فراکسیون و "بازی اکثریت اقلیت"
فرخ نگهدار سال ها پیش تعبیر قشنگی داشت در مورد یکی از هفته نامه های سراسری و آن را به یک گونی تشبیه می کرد که همه جور نظری را در خود دارد. این تعبیر در مورد اتحاد جمهوری خواهان نیز صادق است . در اینجا شما می توانید همه جور"صاحب نظری" پیدا بکنی که گاه ،خود به تنهایی یک حزب و سازمان است. از آنجا که هیچ فراکسیون و بلوک سیاسی مشخصی وجود ندارد عمارتی و بنایی با معماری مدرنی ساخته نمی شود که در آن طبقات و راه روهای ارتباطی و در و پنجره ها و خط و مرزها معلوم باشد و هر فرد بتواند جایگاه خودش را بیابد، بلکه همچون یک "گونی " همه چی در هم و بر هم است و "اراده های برتر" و نا هویدا گونی را برکول گرفته به اینسو و آنسو می کشانند.
می گویند فراکسیون در اساسنامه اتحاد پیش بینی شده است و می توان آنرا تشکیل داد. سوال اینجاست که چه چیزی مانع است؟ آنچه مانع ایجاد فراکسیون هاست این است که جنس این اتحاد "فردی" است و نه سازمانی . در حالی که اتحاد جمهوری خواهان در واقع ادامه همان " منشور جمهوری خواهی " است که سازمان ها در آن بی رنگ شده اند. افرادی که در سازمان خودشان نمی توانند به توافق برسند سعی می کنند در اتحاد ، یار گیری کنند. افرادی که از حزب چند نفره شان کسی باقی نمانده است برای آنکه عادت های دیرینه حزب بازیشان را نمی توانند کنار بگذارند ، اتحاد را عرصه جدیدی از بازی های دیرپا یشان می بینند. یکسری بدنبال سازمان جدیدی هستند که می خواهند به کمک اعضای دیگر سازمان های سیاسی در اتحاد بسازند. بطور خلاصه هر خواجه ای را خواسته ایست !
اتحاد بر مبنای فراکسیون ها ی مختلف می تواند این "گونی" را به یک بنا تبدیل کند و موجب تقویت و تحکیم و برآمد آن شود.هر سازمان یک فراکسیون را تشکیل می دهد منفردین هم می توانند فراکسیون خود را دارا باشند و تصمیمات با توافق همگی فراکسیون ها اتخاذ می شود. از این طریق دیگر "اراده های برتر" نمی توانند دیگران را دنباله روی خویش کنند و به سیاهی لشگر مبدل سازند. چهره و هویت افراد در اتحاد مخدوش و مبهم نمی شود و امکان شرکت افراد و سازمان ها در این اتحاد فراهم می آید. تصمیمات"الکی پلکی" اتخاذ نمی شود و "بازی اکثریت اقلیت" پایان می پذیرد.
ببینید رای گیری در مورد مهمترین طرح همآیش یعنی سند استراتژی سیاسی ، تا کجا "الکی پلکی" است.
این سند از ماه ها پیش تدارک شده بود و درچند هفته قبل از همآیش بر روی تارنما قرار گرفته بود تا هر فرد در اصلاحش بکوشد.
بابک امیر خسروی با آن مخالفت کرد وپیشنهاد کرد که طرح برای شور بیشتر به کمیسیون برگردد. چرا که از آن بوی براندازی به مشامش می خورد! اگر وی سخنگوی یک فراکسیون بود تکلیف روشن بود: توافق بر سر فرمولبندی های سند وجود ندارد وطرح باید از نو نوشته شود اما درشکل "گونی" وار همآیش نظر بابک امیر خسروی به رای گذاشته شد (اشتباه اول) و رای نیآورد. مخالفین و موافقین طرح صحبت کردند. از جمله مخالفین در این بخش طرح آقای بیژن حکمت بود که درتارنمای اتحاد با کلیات طرح موافق بود! سپس سند به رای گیری گذاشته شد و ۵۲ درصد آرا را آورد که برای تصویب کافی نبود می بایست ۶۰ درصد بیآورد. در واقع به رای ۶ یا ۷ نفر دیگر احتیاج داشت و این در حالی بود که ۱۱ رای ممتنع وجود داشت! یعنی اقلیتی، رای اکثریت را کنار زدند. ( اشتباه دوم). سپس مهدی فتاپور رئیس جلسه که خود هم موافق سند بود اظهار داشت که این رای چون بیش از ۵۰ درصد آرا را دارد می تواند سند پایه برای طرح آتی قرار گیرد. بابک امیر خسروی و فرخ نگهدار به نتیجه رای گیری نخست اشاره و اصرار کردند و با استفاده از رای اکثریت در آن رای گیری که خود در اقلیتش قرار داشتند، مانع ازبازگشت سند به کمیسیون شدند! ( اشتباه سوم)
اگر اسم این روند چند دقیقه ای را "بازی اقلیت اکثریت" نگذاریم، چه می توانیم بنامیم؟
بابک امیر خسروی در ادامه گفت که این سند رای نیآورده است و باید بکلی کنارش گذاشت! در واقع پیشنهاد وی مبنی بر بازگشت سند به کمیسیون سیاسی تنها یک تاکتیک بود برای کنار گذاشتن سندی که رای اکثریت شرکت کنندگان در همآیش را همراه داشت! اما این "بازی" ها در یک پارلمان کاربرد دارد و نه دریک اتحاد . زیرا اتحاد داوطلبانه است و اگرافراد ببینند که براحتی دست آویزقرارگرفته اند خیلی ساده خود را کنار می کشند چنانچه ٨۰ درصد ازفعالین اتحاد جمهوری خواهان تاکنون چنین کرده اند.
فراکسیون ها می توانند با جمع بندی نظرات اعضایشان و با انسجام و آمادگی توافق عمومی و پایه داری را شکل دهند و نه به یک تصمیم عجولانه و موسمی که خود به تفرقه ها دامن می زند، بسنده شود.

تصمیمات "الکی پلکی":
قراراقتصادی
یکی دیگر ازواقع بینی های آمده در نوشتار هشت نفره انتقاد به تصمیمات عجولانه و "الکی پلکی" همآیش است. مورد جدید آن قرار در مورد راه رشد اقتصادی و نظام اقتصادی می باشد. در واقع این قرار خواسته بگوید که اتحاد جمهوری خواهان ازنظام اقتصادی خاصی پیروی نمی کند. اما درجمله آغازین از اقتصاد بازار بنیاد و بخش خصوصی حمایت کرده است!!
این هم از همان مصادیق بارز کوسه ریش پهن است!
این قراردر عمل اتحاد جمهوری خواهان را به یک سازمان لیبرال تبدیل می کند. کدام فرد و یا سازمان چپ دمکرات و یا جمهوری خواه سوسیالیستی را سراغ دارید که از اقتصاد بازار و بخش خصوصی دفاع کند آن هم دراین شرایط کشورما که فساد مالی در بخش خصوصی بیداد می کند و درجه استثمار از تمام کشورهای سرمایه داری بالاتر است و کارگر به برده تبدیل شده، قانون کاری اجرا نمی شود و قراردادهای موقت کار زحمتکشان را به زنجیر کشیده اند. آقای فتاپورخود اذعان دارد که خصوصی سازی بیشتر سطح زندگی مزدبگیران را پائین تر می آورد (درگفتگوی پالتاکی). پس آیا نوید پیروزی اپوزیسیون جمهوری خواه به مردم سطح پایین تر زندگی است؟!!!
پیشنهاد می کنم کسی رهنمود دفاع از بازار آزاد بنیاد و بخش خصوصی را به میان طبقه کارگر و زحمتکشان کشورمان نبرد چرا که، کارگر گرسنه که ماه ها حقوقش پرداخت نشده است و قانون کاری بالای سر ندارد و از حق تشکل مستقل محروم است و حتی آن که عضو تشکل های کارگری رژیم ساخته است آنقدراز بی عدالتی و تبعیض عصبانی است که ممکن است وی را به فحش و ناسزا ببندد و با اردنگی مواجه سازد!
                   گرایش بزرگی از جمهوری خواهان ایران را نیروهای چپ، عدالت خواه و طرفدارجامعه ای بدور از
استثمارلجام گسیخته، فقر، بیکاری و تفاوت شدید طبقاتی تشکیل می دهند. پر واضح است که این نیروها در اتحادی شرکت نمی کنند که ماهیت و هویتشان را مخدوش سازد و یا آنها را دنباله رو نمایندگان طبقه سرمایه دارو بهره کش سازد. اینکه آقای شریعتمداری بدنبال گرفتن کمک مالی از "کارآفرینان" برای احداث یک رسانه همگانی باشد نمی تواند جمهوری خواهان دمکرات، چپ و سوسیالیست را به دفاع از منافع سرمایه داری لیبرال بکشاند. این دیگر اتحاد نیست، کار مزدوری است.

شرکت در انتخابات آینده مجلس و ریاست جمهوری رژیم و معرفی نامزدهای انتخاباتی!
یکی از قرارهای "مهمی" که در همایش اتحاد جمهوری خواهان در برلین به تصویب رسید ارائه برنامه انتخاباتی ظرف سه ماه آینده و ثبت نام برای انتخابات مجلس هشتم در جمهوری اسلامی است.
این سوال که چنین قرار مهمی چرا از سوی کم نفوذ ترین عضو شورای هماهنگی مطرح شد (اقای پورمندی تنها با ۲۱ رای راهی شورا شده است یعنی یک چهارم آرا!) و چرا اینقدر با عجله (هنوز شرایط و زمان برگزاری انتخابات اعلام نشده بود) سوالاتی هستند که ذهن را مشغول خود می کند از آنها که بگذریم به تناقض هایی غیرقابل حل می رسیم مانند اینکه چطور می شود هم خواهان جدائی دین از حکومت شد و هم کاندید مجلسی که شرط اولش باور و التزام به قانون اساسی رژیم و ولایت مطلقه آن و سوگند به حفظ نظام است؟ چطور می توانند بسیاری از فعالین سیاسی در اتحاد جمهوری خواهان تبلیغ شرکت در انتخابات کنند ودرسازمان های خودشان تبلیغ تحریم انتخابات؟ چطور می توان راهی را که حداقل ۲۰ میلیون نفر از رای دهندگان برگزیده اند و آن تحریم انتخابات قلابی و فرمایشی است نفی کرد و در عین حال مدعی نمایندگی اکثریت جامعه بود؟ مگر آنکه فکر بکرو ایده نابی به ذهن دوستان رسیده است و آن اینکه با درخواست اجازه ازپورمحمدی وزیر کشور رژیم ( این انسان کش و جنایتکار) به ایران رفته، از سد شورای نگهبان گذشته، در انتخابات شرکت کرده، اکثریت مجلس را از چنگ حزب پادگانی بدر آورده، به تغییر دولت و قانون اساسی رژیم و طرد ولایت فقیه رای دهیم و با این رفرم و اصلاح عمیق و بنیادین! دمکراسی و حقوق بشرو جدایی دین ازحکومت و حقوق شهروندی را محقق سازیم!!
...
تنها یک هفته پس از تصویب این قرار با روشن شدن تصمیم شورای نگهبان رژیم مبنی برتعیین تاریخ انتخابات در روز ۲۴ اسفند ، گمانه زنی می شود که در مجلس آینده سهم هر جناحی تعیین و زمان اعلام نتیجه انتخابات هم به تعطیلات نوروز وصل می شود که مطبوعات و ادارات و موسسات تعطیل هستند و مردم سرگرم و پراکنده! توضیح بیشتر را در مقاله آقای عیسی سحر خیز بخوانید که انقلاب را دور زده و به ۲۴ اسفند رسیده است. ای کاش این الهام بخش و اصلاح طلب یک هفته زودتر می نوشت!
در پالتاک شنیدم که منظور از شرکت در انتخابات، شرکت در کارزارانتخابات هست! حرف عجیبی! تلاش برای تحریم انتخابات که اخیرا با موفقیت بزرگی روبرو شد و رژیم را رسوا کرد هم شرکت در کارزار انتخابات است. نقطه ضعف اما، اینجاست که برای آن اکثریت ۲۰ میلیونی تحریم کنندگان برنامه عمل مشخصی برای پیش روی ارائه نمی دهیم و چون برنامه ای تنظیم نمی کنیم و چون پیشگام نیستیم، آنها را فرا می خوانیم که عقب گرد کنند! یک گام به پیش دو گام به پس! عقب گرد! به راست راست!! مرکز ثقل جهان همان جایی است که من ایستاده ام!!
اما شرکت درکارزار انتخابات با کدام برنامه؟ با برنامه سیاسی ناروشن و دستخوش "بازی اکثریت اقلیت"؟ اگر ابهام وجود نداشت اکثریت شرکت کنندگان درهمآیش چه لزومی می دیدند که سند سیاسی ارائه دهند؟ برنامه اقتصادی؟ موجود نیست. اتحاد جمهوری خواهان پاسخی برای مهمترین مسئله روز مردم ندارد. با گرانی، با تاراج کشور، با انتقال ثروت به خارج، با ساختار اقتصادی بشدت بحران زا، با واردات بی حساب کالاها که کمر صنایع کشور را شکسته است، با بیکاری روزافزون میلیون ها جوان، بافاصله نجومی مابین پائین ترین دستمزدها و بالاترین درآمدها، با فساد فلج کننده دستگاه مالی و مالیاتی کشور، با حراج ارزان ارز، با نرخ ناروشن بهره بانک ها، چه باید کرد؟ آیا راه حل در اقتصاد بازار بنیاد است و با انتقال بخش دولتی اقتصاد به بخش خصوصی مردم خوش بخت می شوند؟ آیا به این اندیشیدایم بفرض شرکت در انتخابات اصولا چگونه می توان با این بضاعت رائ مردم را جلب کرد؟

حقوق ملی
در نشستی بدعوت کمیته همبستگی هامبورگ درسال ۱۹۹۵ بابک امیر خسروی بیان کرد که صحبت در مورد حقوق خلق ها و ملیت ها در واقع سرود یاد مستان دادن است! پس از ۱۲ سال اینکه او و دیگران به سندی رای دهند که حقوق فرهنگی "قوم ها" را مطالبه کند، خود پیشرفت شایان توجهی است. اما اگرقرار بر این باشد که اتحاد جمهوری خواهان این چنین کند و لاک پشت وار حرکت کند، حتی خیال رهبری یک جنبش جمهوری خواهی و دمکراتیک را هم نباید به خود راه دهد.
امروزبیش از ٨ کانال تلویزیونی و چندین ایستگاه رادیویی و ده ها تارنما و تعداد بی حسابی مجله و روزنامه و کتاب و جزوه و حوزه، هر روز در پی "آموختن سرود" به کردها هستند. در مورد آذربایجانی ها و بلوچ ها و ترکمن ها و عرب ها و دیگران هم همینطور است در این زمینه فارس ها در انتهای فهرست هستند. اینکه آقای مشایخی حتی حاضر نباشد به ترک ها و یا کردها و یا فارس ها ملیت بنامد و به آنها "قوم" خطاب می کند، تفاوتی در صورت مسئله نمی کند. قدرت سیاسی باید بین خلق های ایران تقسیم شود وباید مردم هر سرزمینی برای پیشرفت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود و مجموع کشور اختیار و مسئولیت بگیرد. چیزی کمتر ازاین، کوچکترین جذابیتی برای مردم ندارد.
ببینید واکنش آذربایجانی ها نسبت یک توهین آشکاردر یک روزنامه دولتی (به اعتقاد من این توهین از روی گستاخی و بی شرمی بود و نه تنها از روی نادانی) خبر از چه نیروی عظیم برابری طلبی می دهد! رژیم چگونه از این نیرو به وحشت افتاد و حتی علی خامنه ای از واژه ملیت ها استفاده کرد!
با عنوان چند خواست آبکی در چند سطر اگر چه بهتر از پیش است ولی نمی توان پیشگام مردم بشدت ناراضی از نابرابری ملی بود.

پایان سخن
پیرامون انتخاب شورای هماهنگی جدید ، میزان رای ها و بزرگ نمایی های مضحکی که برخی به آن دست زدند و این سوال که چه ضرورتی ایجاب می کند از هر دو شرکت کننده در همآیش یکی عضو شورای هآهنگی شود واین امر چه نیازی به رای گیری دارد، دو مسئولیته بودن انتخاب شدگان در شورا در حالی که نه انرژی، نه امکانات مادی و نه زمان اجازه می دهد که کسی دو و یا چند مسئولیت مهم داشته باشد ،می توان بحث کرد. اگر حوصله ای باشد!
اما پر واضح است که "اتحاد" به این شکلش به پایان رسیده است و نه قدرت جذب اعضا جدید دارد و نه پیام روشن و گیرایی برای میلیون ها نفر از هموطنانمان در ایران برای مبارزه با استبداد مذهبی "ولایت فقیه" و نظام درهم بر هم جمهوری اسلامی که نه جمهوری است و نه اسلامی که بتازگی از سمبلی باسم " آفتابه" برای قدرت نمایی استفاده می کند.
تنها با واقع بینی و احساس عمیق مسئولیت می توان وباید امر خطیر اتحاد بزرگ جمهوری خواهان را که زمینه های آن بیش از هر زمان دیگری فراهم است، پی گرفت.  

mmagsoudi@aol.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست