شاید مردم تصمیم دیگری دارند..!
به آن ها که پی در پی مردم را به حمایت فعالانه از تحصن نمایندگان فرا می خوانند
همایون فرزاد
•
شاید سخن مفیدتر از آن که بطور مداوم از مردم خواسته شود به اعتراض اصلاح طلبان بپیوندند، این باشد که از اصلاح طلبانی که به آرمان های اصلاح طلبانه خود وفادار مانده اند، خواسته شود به اعتراض مردم بپیوندند و در تصمیم آن ها در روز اول اسفند شریک و سهیم شده و در تبدیل این روز، به روز تاریخی پایان مشروعیت حکومت اسلامی، همه نهادها و همه مقرارت و قوانین آن مشارکت جویند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۶ بهمن ۱٣٨۲ -
۲۶ ژانويه ۲۰۰۴
بسیاری از صاحب نظران و سیاست پیشگان، که هر چند مهر اپوزیسیون بر چهره دارند، اما قلبا و عقلا در جبهه اصلاح طلب دوم خردادی می گنجند، یا دلبستگی های عمیق خود را به این جبهه چنان حفظ کرده اند که در بزنگاه های حساس آن را کاملا نمایان می سازند، بی اعتمادی مردم نسبت به تحصن نمایندگان مجلس را با «انفعال» و «قهر» توضیح داده اند و حیرت خود را از این موضوع که چرا افکار عمومی در سطحی وسیع و قابل توجه به حمایت از متحصنین برنخاسته است، بارها ابراز داشته اند. توجه به ادبیات این دسته از سیاستمداران این نکته را بخوبی روشن می کند که «انفعال» از نظر آنان یعنی تسلیم نشدن به سیاست های جبهه دوم خرداد. چه این واژه را به وفور در مورد تصمیم بخش بزرگی از مردم ایران در مورد تحریم انتخابات شوراها هم بکار گرفتند و در مورد انتخابات اول اسفند ماه نیز به کار می گیرند. گویا هر جا مردم به خواست ها و مطالبات جریان اصلاح طلب «نه» بگویند به انفعال و قهر دچار شده اند.
اما به نظر می رسد عدم حمایت گسترده از نمایندگان متحصن، - دست کم در بخش های سیاسی و پیشرو جامعه – قبل از آن که ناشی از انفعال باشد، یک تصمیم آگاهانه است. این تصمیم می تواند حاصل یک تجربه باشد. بسیاری از مردم و به ویژه فعالان سیاسی این تجربه را در طول شش سال گذشته به دست آورده اند. این قضاوت کاملا واقعی است که همیشه در بزنگاه های حساس، اصلاح طلبان پشت مردم معتراض را خالی کرده و حمایت از نظام اسلامی را بر حمایت از آن ها ترجیح داده اند.
افکار عمومی بین تجربه های خود و دعوت های پرشور پاره ای از سیاسیون به حمایت از اصلاح طلبان، تا به حال ترجیح داده است به تجربه خود وفادار بماند. یکی از بارزترین نمونه های چنین تجربه ای – که می تواند تعمق در آن، مورد توجه فعالین سیاسی ای که چپ و راست مردم را به حمایت از تحصن نمایندگان فرا می خوانند قرار گیرد – جریانات و وقایع مربوط به هیجدهم تیرماه سال ۷٨ است. اعتراضات دانشجویان در آن دوران نیز در حمایت از اصلاح طلبان و بسته شدن روزنامه متعلق به آن ها شروع شد و بسیار سریع از سطح و عمق خواسته های اصلاح طلبان فراتر نیز رفت. اما آیا اصلاح طلبان حامی دانشجویان باقی ماندند، آیا پشت آن ها را خالی نکردند؟ امروز با کدام تضمین می توان از دانشجویان و روشنفکران جامعه خواست که چنین تجربه ای را تکرار کنند و بار دیگر در حمایت از نیرویی به حرکت در آیند که در هر نقطه حساس سیاسی، دفاع از حکومت را بر دفاع از منافع آن ها ترجیح داده است؟
جامعه ایران تحصن نمایندگان را با دقت زیر نظر داشته است. تا به امروز که سیزده روز از این تحصن می گذرد، هنوز هیچ نشانه ای وجود ندارد که اصلاح طلبان خواسته باشند برای جلب حمایت مردم قدمی بردارند و مطالبات خود را اندکی با مطالبات ملت ایران سازگار کنند. آن ها هنوز نیز در این تصورند که جامعه ایران باور خواهد کرد تایید صلاحیت کاندیداهای وابسته به آن ها به معنای انتخابات آزاد در ایران خواهد بود. آن ها هنوز بر این تصورند و یا می خواهند این تصور را به جامعه تزریق کنند، که مردم ایران باید سرنوشت مجلس ششم و ناتوانی های آن را ندیده بگیرند و همچنین بر این باور باشند که ورود اصلاح طلبان به چنین مجلسی به معنای تضمین بقای اصلاحات در ایران است. وقتی اصلاح طلبان صادقانه با مردم سخن نمی گویند و «رو» بازی نمی کنند، چطور می توان مردم را به حمایت از آن ها دعوت کرد. آیا این سیاستمداران که بی مهابا مردم را به میان گود فرا خوانده اند، متناسب با آن از اصلاح طلبان هم خواسته اند قدمی بر دارند و حرفی بزنند که مردم احساس کنند، حرف آن هاست؟ آیا از آن ها خواسته اند اندکی از لاک خود بیرون بیایند و به خواست های واقعی مردم ایران هم نظری بیاندازند؟
آیا این واکنش افکار عمومی به تحصن نمایندگان به معنای انفعال است و کسانی که بر واقعیت فوق تکیه می کنند طرفدار منفعل ماندن جامعه در منازعات و تحولات سیاسی هستند؟ در چنین قضاوتی باید بسیار محتاط بود. شاید مردم ایران تصمیم دیگری دارند. شاید آن ها تصمیم دارند واکنش خود را در روز اول اسفند ماه، نشان دهند. از نظر بخش بزرگی از مردم، ورود به بازی اصلاح طلبان آن هم تحت شعارهای عوام فریبانه ای نظیر «انتخابات آزاد» که آن ها مطرح کرده اند، بی معناست. زیرا امروز در درجه اول برای جامعه ایران مهم این نیست که چه کسانی جواز ورود به مجلس را دریافت می کنند، بلکه موضوع اصلی این است که این مجلس ناتوان و فاقد اختیار و قدرت است. شاید افکار عمومی دریافته است با تحریم انتخابات و خودداری از شرکت در آن، می تواند ضربه بزرگی به مجموعه حکومت وارد آورده و نهادهای حکومت و تصمیمات آن ها را از مشروعیت ساقط کند. از این رو کسانی که به چنین تصمیمی رسیده اند، تمایلی ندارند، بازیگرانی فعال میدانی شوند که دیگران به منظور دیگری تدارک دیده اند.
شاید سخن مفیدتر از آن که بطور مداوم از مردم خواسته شود به اعتراض اصلاح طلبان بپیوندند، این باشد که از اصلاح طلبانی که به آرمان های اصلاح طلبانه خود وفادار مانده اند، خواسته شود به اعتراض مردم بپیوندند و در تصمیم آن ها در روز اول اسفند شریک و سهیم شده و در تبدیل این روز، به روز تاریخی پایان مشروعیت حکومت اسلامی، همه نهادها و همه مقرارت و قوانین آن مشارکت جویند و به سهم خود زمینه را برای برگزاری رفراندمی که هدف آن سپردن تمامی حکومت به مردم و بر اساس رای آن ها باشد، هموار سازند...
|