یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

چشم های شیشه ای


دونالی


• فزایدم غمان نو امید رو به کاهشی
به صحنه ها چو دلقکان خسته ز هر نمایشی
زمین نفس نمی کشد فسرده از سترونی
نه روی و رنگ رویشی نه ونگ ونگ زایشی ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۵ خرداد ۱٣٨۶ -  ۱۵ ژوئن ۲۰۰۷


فزایدم غمان نو امید رو به کاهشی
به صحنه ها چو دلقکان خسته ز هر نمایشی
زمین نفس نمی کشد فسرده از سترونی
نه روی و رنگ رویشی نه ونگ ونگ زایشی
پدیده ی مخنثی زمانه ی زبون شده
نه اصطکاک و رانشی نه جذبه ی ربایشی
نه آدمی که چون ددان در پی هر دری دوان
گیاه هرزه را بود بهر خسی گرایشی
تو خیره سر گمان مبر که گوش و دیده آکنی
ز کوس پاره رامشی ز زاغکان خرامشی
ز پنبه ی گزاف ها تنیده بس کلاف ها،
نگون به چاه لاف ها نه بینشی نه دانشی
زبان خامه از قفا برون کشم اگر دمی
عرضه کند به دفتری ز ناکسان ستایشی
*
واژه ی فعل "خواستن" زدوده ام ز لوح دل
نقش فنا کشیده ام به هر نیاز و خواهشی
دریچه ی نگاه را به روی دیده بسته ام
نگاه من گریزد از گرمی هر نوازشی
ز چشم های شیشه ی شراره ای نمی جهد
نمی سزد ز بیهشان در انجمن سگالشی
سکوت خلوت مرا دگر بهم نمی زند
نه بزم شاعرانه ای نه شعر و شوق خوانشی
یکی ز ما گشاید این طلسم دیو دیرمان؟
گشایشی که در پی اش چهره کند رهایشی؟
حاصل کارنامه ی شام فراق رو کنم
شبی اگر میان ما روی دهد همایشی
حوالتش به لب دهم بوسه ز لب به شب دهم
دنالی ار نوازدم شبانه با سرایشی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست