یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

پیرامون کتاب "چریکهای فدایی خلق"

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : ن نادریانفر

عنوان : در باره لجن نامه رژیم
پاسخ گویی این دو سازمان بسیار ضعیف و در جا هایی در دفاع از معتبر بودن "اسناد ساواک" پیش میرود. پاسخ مرتب مسایلی را تکرار میکند که بهیچوجه ریطی به دفاع نقدانه به تاریخ سازمان ندارد و بیشتر تعریف و تمجید از راه طی شده این دو سازمان هست. البته فرخ نگهدار از اعضای بلند پایه و رهبر این دو سازمان کماکان در خدمت رژیم هست و به دفاع از لجن نامه رژیم برخواسته است .این البته تنها نگهدار نیست که بعنوان عضوی از نیروی ارتجاع و عقب گرا تمامی قدرتشان را علیه نیروهای بالنده،مترقی و انقلابی جمع کرده اند بلکه بنی صدر و تشکیلات "مجامع اسلامی ایرانیان" وابسته به مهران مصطفوی و فیروزه بنی صدر هم که کلی ادعا دارند نشان دادند هرآنجا که قدرت ارتجاع در خطر باشد با هم متحد شده و چماق سرکوبشان را همسو میکنند. در روزی نامه "انقلاب اسلامی در هجرت" (که بهتر در "حسرت" نام میگرفت) تنها ۴ صحفه از لجن نامه وزارت اطلاعات را که رفیق حمید اشرف را نشانه گرفته ، چاپ کرده تا مثلا نشان دهد که ایشان مسول قتل شایگان ها هست و شخصی هست که برای هدف خود به جنایت دست میزند. باید از این خیل عظیم کودن-روانی-مرتجع (یعنی نادری، توکلیان، وزارت اطلاعات، نگهدار، بنی صدر، مصطفوی و همدستان و همفکران) پرسید اگر ادعای که میکنند درست هست و این اسناد را از پرونده های ساواک بیرون کشیده اند آیا بهتر نبود خود ساواک که برای بد نام کردن فداییان در یدر دنبال مدرک علیه فداییان میکشد و چون هیچ در بساط نداشت با زبونی و حقارت محض مرتب از پیدا کردن قرص ضد حاملگی و کاپوت و مواد مخدر در پایگاه های آنها حرف میزد، از این مدارک "معتبر" که در اختیارش بود استفاده میکرد و تمامی این مرتجعین از رژیم گرفته تا بنی صدر و نگهدار و... را بسوی خویش میکشید؟ بدبخت آندسته از چپ که برای نشان دادن دمکرات بودن خویش با مرتجع-وحشی ای همانند بنی صدر مرتب مصاحبه میکند
٣٨۴۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣٨۷       

    از : حمید و

عنوان : خودتان بنویسید!
رفقا، شما مخزن اطلاعات مربوط به جنبش فدایی را : رفقای شهید؛ اسناد موجود در ساواک (وزارت اطلاعات کنونی)، حافظه و خاطره رفقای زنده کنونی در تشکیلات و سرانجام ماخذ پراکنده معرفی می کنید. سوال من (سوال همیشگی من و خیلی ها) این است که چرا آن بخش زنده تشکیلات که آدم های قدیمی و کادر هم درش کم نیست، همت نمی کند تا تاریخ فدایی را بنویسد؟ چرا کارتان فقط این است که تا یکی خانه دایی یوسف نوشت، یکی با کمک وزارت اطلاعات نوشت و یکی ....زود بر می دارید و نفی اش می کنید. کار درستی می کنید و باید یک چنین دفاع و تصحیحی صورت گیرد، اما این روال درستی نیست که همه اش نفی ای باشد و از جنبه اثباتی خبری نباشد. همه اش می گویید این طوری نبوده، ولی نمی گویید چطوری بوده. خودتان دست اندرکار این گونه کارهای تشکیلاتی بوده اید و می دانید که وقتی جمعی صورت گیرد، وقت زیادی نمی برد. به خصوص که اینترنت هست و کارها را بسیار سهل کرده است. به سادگی می شود تیمی برای این کار مشخص کرد، هر کس مسول نوشتن یک مرحله تاریخ فدایی شود و هر ۵ صفحه که آماده شد، برای بقیه میل کند تا تکمیل اش کنند. برخی قسمت ها را که اطلاع مشخص اش نزد، افرادی خارج از این تیم هست را نیز می شود برای همان فرد فرستاد تا تکمیل نماید. باور کنید کمتر از یک سال، تاریخ فدایی آماده است.
به باور من، مشکل عدم تدوین تاریخ فدایی توسط خودتان، قبل از آن که مشکلات ارادی و اجرایی و وقت و حوصله باشد، مشکل ایدئولوژیک و اخلاقی است. شما از یک طرف با برخی مبانی فکری، خط مشی، سیاست ها و سبک کار تشکیلاتی رفقای قدیمی فاصله گرفته اید، اما از طرف دیگر، خودتان را اخلاقا، وامدار آن خون ها و نگاهبان آن ارزش ها می دانید و حاضر به گسست عاطفی با آن ها نیستید. به خصوص همواره - و به حق - نگران سوء استفاده جمهوری اسلامی از این شکاف هستید. تاریخ نویسی بدون اعمال موضع و بدون پرهیز از داوری کاری بسیار سخت است. از طرف دیگر، در کادر ملاک های تاریخ نگاری علمی، هنوز زمان لازم برای داوری تاریخی برای کل حرکت فدایی نرسیده است، چون که خودش هنوز در میان این پروسه در حال اکتیویته و گذار است. با این همه؛ به گمان من، با یک کار جمعی و در یک کادر تعریف شده با حداقل داوری ، می توان صرفا سیر حوادث و رویدادها را روی کاغذ آورد. در آن صورت این صحنه پیش نخواهد آمد که - به عنوان مثال - وقتی بالاترین کادرهای فدایی، خاطره و اطلاعات خودشان را از نحوه به شهادت رسیدن دو کودک در خانه های تیمی: "دانه" و "جوانه" دارند، خاطره نویس کذایی در تهران، این صحنه را به حساب شقاوت فدایی شهید حمید اشرف بگذارد.
٣٨۴٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣٨۷       

    از : به زاهدی !

عنوان : دم خروس
جناب زاهدی! این جا آن دم خروس ساواک و جنایات شما از زیر قبای مشروطه طلبی دروغین بد جوری بیرون زده است! شما دشمنان قسم خورده همه نحله های فکری مترقی ایرانید، در شکنجه، دروغ و جعل تاریخ با جمهوری جهل و جنایت اسلامی هیچ فرقی ندارید، جمهوری اسلامی دقیقا برآمده از جنایات و سرکوب و آزادی کشی ی شاهنشاهی است. تا در حکومت بودید دقیقا همین رفتار جمهوری اسلامی را با همه جریانات سیاسی کردید، زدید، کشتید، اعدام کردید و زمینه را برای ظهور دیو پلیدی چون جمهوری اسلامی آماده کردید. حالا که از حکومت به همت مردم به زیر کشیده شده اید، وقتی به ریشه مشترک مردم کشی، مردم فریبی، امنیتی و دروغ رژیم سلطنت و جمهوری اسلامی اشاره می شود، فشار خونتان می رود بالا! بهتر است کمی شرم کنید، همین فداییان که قربانیان دیروز شما بودند، امروز دارند از حقوق سیاسی و دمکراتیک شما دفاع می کنند. آدم نمیداند آن حرف های ۲ هفته پیش بزرگترتان آقای داریوش همایون در کلن را باور کند یا چهره کریه و مدافع ساواک شما را این جا ببیند. مردم ما را و ما را بیش از این به این باور نزدیک نکنید که تمام مواضع آن حزب کذایی مشروطه شما به کل دروغ و دغل است. شما به عکس پز مظلومانه آن حزب "مشروطه" تان ذاتی خشن و مستبد و ساواکی دارید، اگر این گونه نبود و کمی هم با هوش بودید می توانستید به جای انتخاب ضرب المثل خشن (گذر پوست به دباغخانه...) از ضرب المثل (خیاط در کوزه افتاد) استفاده کنید!! شما این گونه موارد بد جوری ذات مستبد و آزادی ستیزتان را نشان می دهید.
٣٨۴۲ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣٨۷       

    از : به نام نامی !

عنوان : عجب
آخر مرد حسابی دروغ که فوری خناق نمی آورد!! مگر امکان دارد کسی مثل شما که این حرف های عجیب و غریب را می نویسد قبلا هوادار فدایی بوده باشد؟!! شما فکر می کنید با دسته کور ها طرفید!!!!!
٣٨۴۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣٨۷       

    از : غلامرضا زنگنه

عنوان : اتحاد بهترین پاسخ است
دوستان من نیز که خود زمانی به جنبش فدایی تعلق داشتم بر نوشته شما صحه می گذارم و استناد نویسنده کتاب ،با استفاده از اسناد ساواک که در کتاب مورد نظر جمع آوری شده،را بی ارزش دانسته و معتقدم آنچه که حکومت شاه را سرنگون کرد و جمهوری اسلامی را به عرصه وجود و گروه های مسلح را پدید آورد ، نبود آزادی و دمکراسی و جلو گیری ساواک از رشد این دومقوله بود.
رشد بی عدالتی اجتماعی زمینه ساز انقلاب خشونت زا گشت که اکثریت فداییان با روشن بیری در پروسه تکامل خود به سوی تفکر نوین از سوسیالیسم از آن دوری جستند.من امیدوارم که فداییان امروز و سابق چه آنان که در سازمانهایی همچون شما و چه از شما جدا شده و منفردند،با ایجاد اتحاد نوینی در راه آزادی و عدالت اجتماعی گام های موءثری را در کنار سایر نیروهای دمکرات برای کنار گذاشتن حکومت مذهبی ،بردارند .
٣٨۴۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣٨۷       

    از : نام نامی

عنوان : یک هوادار قدیمی چریک های فدایی!!
سازمان چریک های فدایی خلق تنها یک نام است و اسمی از این سازمان به یاد بعضی از افراد بالای ۵۰ سال مانده است و دیگر کسی نه این سازمان را می شناسد ونه به یاد می اورد و نه دوست دارد بشناسد چون پدر و مادرها وقتی برای فرزندان خودشان قصه می گویند قصه ی شاه و ملکه را می گویند قصه پادشاه خوب و مهربانی را می گویند که به فکر ابادی و ابادانی کشورش بود قصه محمد رضا شاه پهلوی را می گویند و شهبانو فرح را . واقعیت این است که فقط پدرو مادر ها به یاد این خاندان هستند و فراموش نمی کنند اما دیگر سازمان ها و گروه ها که باعث فروپاشی آن رزیم پادشاهی در ایران شدند جایی در اذهان مردم ندارند . من روزگاری طرفداری چریک های فدایی خلق بودم وقتی ۱۳ -- ۱۴-- سالم بود وهنوز از سیاست و زندگی سر در نمی اوردم حالا که به یاد آن روزها واین روزها می افتم با خودم می گویم ای لعنت بر هرچه سازمان و گروه و دسته سیاسی باد که تخم نفاق و بدبختی را در ایران کاشتند و شاه را پراکنده کردند و ما را بدبخت و بیچاره . چریک ها فدایی و مجاهدین خلق هزار دسته و گروهی که مثل قارچ از دل زمین روئیدند و مثل سم وارد جامعه شدند کاشکی سم زهری نبودند بلکه قارچ هایی می شدند که قابل هضم بودند و جذب جامعه می شدند ارام ارام اما سرناسازگاری برداشتند و جنگ مسلحانه !!!! به جای همکاری و همدلی و سازش و تفاهم خودشان را به کوچه ی علی چپ زدند و حکایت فقط مرغ یک پا دارد و آن هم جنگ مسلحانه و نابودی رژیم شاهنشاهی و به آرزوی دلشان هم رسیدند و عاقبت ایران را ویرانه سرا کردند . حالا با گذشت زمان به ملت ایران و این سازمان ها و گروه ها ثابت شد که حق با پادشاهی بود که ناجوانمردانه با انواع و اقسام دسیسه ها ار سرزمین ایران بیرونش کردند ...........
٣٨٣٨ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣٨۷       

    از : بهمن زاهدی

عنوان : گذر پوست به دباغ خانه
همیشه در بحث‌هایتان کتابهای چاپ جمهوری اسلامی را مرجع و سند گفتار خود قرار می‌دادید. چگونه است که اکنون نبایستی دیگران در بحث هایشان این کتاب‌ها را مرجع و سند قرار بدهند؟
دیگر برای پوژش‌خواهی هم زمانی نمانده است. شاید هم خواهید گفت در ۲۲ بهمن رژیم سابق اسناد جعلی را برای چنین روزی در ساواک جا گذاری کرده بوده تا سی سال بعد از آن استفاده کند. همانطور که می‌گوید شاه بر علیه خود انقلاب کرد.
متاسفانه سازمان شما نون را همیشه به نرخ روز خورده است و آینده خود را هم در نظر نداشته و ندارد.
شاید هم جواب اصلاح طلبان جمهوری اسلامی به اصلاح طلبی شما همین کتاب باشد.
٣٨٣۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ مهر ۱٣٨۷       

    از : آزیتا رک گو

عنوان : آنگاه که جیک جیک مستونت بود فکر زمستونت بود؟
رفقا ضمن حمایت از بیانیه مشترکتان یادآوری این نکته خالی از فایده نیست که آنزمان که رژیم از این حربه علیه سایر احزاب استفاده می کرد شما نه تنها اعتراضی نمی کردید بلکه بعضا به این "اسناد" استناد نیز می کردید.
جا داشت از این کوته بینی خود نیز انتقاد می کردید!
٣٨٣۱ - تاریخ انتشار : ۲۴ مهر ۱٣٨۷       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست