از : با طرف
عنوان : زنده باد خیانت
«ضد شاه» جان، مصدق به دلاورمردی چون شما افتخار می کند، پرچم را بالا نگه دار عزیزم، بالاتر (شزم که یادته: بالا، بالا، بالاتر...)؛ و پیامی هم برای «بیطرف» عزیزم دارم که سمبل درایت و تدبیر است: مسلمه که خودمم عزیزم، گفتم که شوهر عمه م نیستم، زنده باد بردار زنان ناتنی.
البته یک پیام هم واسه وزارت اطلاعات دارم: ما از شما ممنویم آقایون، بخشی از طبلیغ برای ما را شما خود به عهده گرفته اید. تنک یو وری ماچ.
٨۲۵۹ - تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱٣٨۷
|
از : شهرام
عنوان : اتحاد با کمونیستها هرگز
طبق معمول بحث دارد از مسیر درستش خارج میشود. دوستان چپی ما که مثل همیشه جز فحاشی حرفی برای گفتن ندارند، حال دست به دامان "تاریخچه" اوین شده اند و از زندانی شدن "مبارزان" فدایی و مجاهد در این زندان صحبت میکنند. من نمیدانم چه کسی گقته که مجاهدین و فداییان مبارزان راه آزادی بودند. سازمان مجاهدین خلق را همه میشناسند. آنها خواستار برپایی یک حکومت فاشیستی/اسلامی، نظیر همین حکومت ولایت فقیه بوده و هستند. چه چیزی باعث شده که دوستان تصور کنند که حنیف نژاد چیزی متفاوت با رجوی بود؟ آنها هر دو تربیت شدگان یک مکتبند و افکارشان بوجود آورنده یک نوع حکومت. سازمان چریکهای فدایی خلق نیز تکلیفش روشن است. این جماعت خواستار برپایی یک دیکتاتوری کمونیستی در ایران بوده و هستند. حال من نمیدانم چرا باید اینان را "مبارزان راه آزادی" شناخت؟ اینها و دیگر کمونیستها خواستار برپایی همان سیستم ارتجاعی و ضد بشری هستند که سالها در اردوگاه سوسیالیزم بر جان و مال مردم حکمرانی داشت و به یُمن مبارزات زحمتکشان این کشورها (مثل اتحادیه همبستگی در لهستان) برای همیشه به گورستان تاریخ رفت.
متاسفانه برخورد آقای تابان گرامی نیز مثل برخورد روح الله خمینی است "نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر". من بر این باورم که تمام ایرانیان معتقد به اعلامیه جهانی حقوق بشر باید این بخت را داشته باشند که برای رهایی ایران از چنگال فاشیزم اسلامی تلاش ورزند. در این راه من بالشخصه حاضر نیستم با کمونیستها هم آوا شوم، چرا که طرز تفکر آنها در تضاد آشکار با اعلامیه جهانی حقوق بشر است.
٨۲۵٨ - تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱٣٨۷
|
از : ضد شاه
عنوان : خانواده پهلوی دزدوجنایتکار هستند
سلطنت طلبان میایند اینجا که چپها وجمهوری خواهان را ارشاد کنند. من هم به عنوان یک ایرانی بهشان میگویم کمی خجالت بکشید.
خانواده پهلوی و یعنیپدرو پسر محمد رضا پهلوی که یک جنایتکار و خیانت کار بود مانند بعضی از روحانیون فاسد.پدر پدرش و پدر او خواستن کورش کبیر دوم بشوند ایران را آباد کنند بخصوص قبرستان ها که از جوانان کمنیست پر شده. ولی باید بگم کورش کبیر به مردم و نظر مردم احترام میگذاشت و آنها را بخاطر عقیده تیرباران نمیکرد حالا میرسیم به رضا پهلوی دوم که خیلی بی لیاقت هست حتی یه کوچولو استقلال ندارد صد در صد برنامه کاری ایشان را کاخ سفید تنظیم کرده.این آقا (رضا پهلوی دوم) با پشتیبانی کشوری که دشمن اصلی پدر بزرگش و پدرش و کشور ایران بود میخواهد شاه شود منظور من اینکه سیاست های آمریکا هنوز مثل قدیم هست و میخواد ایران تجزیه بشه و یه شاه بی لیاقت داشته باشه که کاری ازش بر نیاد. پدر این اقا جوانان کمونیست را بخاطر عقیده تیرباران میکرد و خواهر شاه با ورود مواد مخدر جوانان را میکشت.باید بگم رژیم پهلوی دیکتاتور و خیانت کار بود فرقی بین جمهوری اسلامی و سلطنت پهلوی نیست .در هر دو شکنجه, تیرباران, تناب دار, سانسور مطبوعات , فقر و فحشا وجود داشته و دارد .حالا این آقا آمده میگه من هستم و آماده شاه شدن واقن حالم به هم خورد مردم از چاله سلطنت پهلوی به چاه جمهوری اسلامی افتادند دو رژیم فاسد و جنایت کار.به امید روزی که مصدق ای جدید به دنیای سیاست وارد شود.
٨۲۵۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱٣٨۷
|
از : به سلطنت طلبانی مثل اقای باطرف
عنوان : گذشته چراغ راه اینده است
زندان اوین که در کوهپایه های البرز و در جوار دهکده زیبای اوین قرار دارد، یکی از مخوف ترین زندانهای جهان است و شهرت آن بمثابه نماد شکنجه از مرزهای کشور فراتر رفته است. زندان اوین که در اواخردهه
چهل احداث گردید در این سالها همواره شاهد اسارت، شکنجه و اعدام فرزندان میهن بوده است. این زندان که فعالیت خود را با به زنجیر کشیدن وشکنجه بنیانگذاران جنبش فدائی و مجاهدین خلق آغاز کرد، اکنون نیز پس از ۳۵ سال اسارتگاه و شکنجه گاه مبارزینی مانند ناصرزرافشان و اکبر گنجی و دیگرتلاشگران راه آزادی وعدالت است. زندان اوین در روزهای اول انقلاب مورد بازدید مردم قرار گرفت ومردم آرزومند بودنند که این زندان به موزه تبدیل گردد و بعنوان نمادی از بیدادگری رژیم شاه در معرض دید همگان قرارگیرد. اما این آرزو نه تنها تحقق نیافت بلکه در نظام جمهوری اسلامی ابعاد شکنجه های طاقت فرسا ازرژیم گذشته فرا تر رفت و نعداد اعدام ها به چندین ده برابر رسید و میزان زندانیان نیز بشدت افزایش یافت.
یکی از فاجعه بارتر ین وقایعی که در این زندان روی داد اعدام هفت نفرازبنیانگذاران جنبش فدائی ودو نفراز اعضای برجسته سازمان مجاهدین خلق در سال پنجاه چهار بود. در واپسین روزهای فروردین که زیبائی های طبیعت جلوه گر میشود، برای جنبش آزادی و عدالت خواهی ایران روزهای درد ناکی است. زیرا در روز بیست نهم فروردین پنجاه چهار نه نفراز کوشند گان راه آزادی برفراز تپه های اوین با رگبار مسلسل شکنجه گران ساواک به کاروان جان باختگان راه بهروزی مردم پیوستند. این اقدام جنا یتکارانه، بعنوان ضایعه بزرگی بر پیکر جنبش چپ ایران ماندگار خواهد ماند.
٨۲۵۶ - تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱٣٨۷
|
از : بیطرف
عنوان : به با طرف
خودتی
٨۲۵۵ - تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱٣٨۷
|
از : با طرف
عنوان : زنده باد تملق
بی طرف جان چرا ترش می کنی رفیق. من اولا نوکر همه ی رفقا هستم، دوما نگفتم چرا نقد کردی، لب کلام این است که انقدر نق نزن عزیز. بابا طرف مرده، اون خاک با معرفت هم توفش کرده بیرون، من و تو هم احتمالا همین سرنوشت مشترک اون خدا بیامرز رو خواهیم داشت زیاد قصه نخور. هم میهن عزیزم، صحبت سر اینه که شاه هر نقص اخلاقی و شخصی هم داشته بوده باشه، که داشته، تحلیلی که کل مسئله رو خلاصه به رفتار یک فرد بکنه فاقد هر گونه پایه علمیه و نمی تونه تحلیلی جدی به شمار بره. قبول کن عزیز، شاه فقید از لحاظ شخصیتی و باز بودن و بردبار بودن و همانگ بودن با تمدن جدید حد اقل جزو متوسط بالای اون جامعه بود، اگر نخواهیم جزو سرامدان اون زمان تلقی اش کنیم. بنابراین، وقتی چنین شخصیتی خود اش تبدیل به یکی از پایه های خودکامگی سیاسی می شود این نشان دهنده ی چیست؟ آیا نشان دهنده ی این نیست که مشکل یک مشکل ساختاری ست؟ علوم اجتماعی اگر اینجا به کار نیایند که به درد چغندر هم نمی خورند. مسلما این مسئله مسئولیت شخصی افراد را لوث نمی کند، شاه به عنوان سکاندار مملکت مسلما بیشترین مسئولیت هم داشت، در این شکی نیست. ولی خود اش نیز از سوی دیگر برایندی بود از یک سری مناسباتی که در اش زاده شده بود. موضوع را تاریخی باید دید، بی آنکه شخصیت ها را حذف کرد، همین.
آرزوی ما این است که به جای چانه زدن سر جمهوری و پادشاهی سر اصول اصلی دمکراسی بحث کنیم. محمد رضا شاه مرده است، اما من طرفدار پادشاهی زنده هستم. توی هموطن من باید حقوق اساسی مرا بپذیری. در این شک نکن، من یک سانتیمتر از این حقوقم را تحت هیچ شرایطی نمی گذارم کسی از من سلب کند، چه به نام جمهوری و چه به هر نامی دیگر. همزمان بر این نیز ایستاده ام که هیچ گوساله ای حقوق اساسی تو مخالف مرا سلب نکند، چه به اسم میهن پرستی و یا هر مسئله ی دیگری که مورد علاقه ی من است. اگر توانستیم در یک چنین چارچوبی با یکدیگر زندگی کنیم بازی بُرد بُرد خواهیم داشت. اگر خیر، یا همین رضا پهلوی امروز خیلی دمکرات مجبور خواهد شد برای کنترل "وحشی هایی" چون من و تو که حاضر نیستیم کوچکترین نقد را نسبت به یکدیگر تحمل کنیم یک نظام منقبض ایجاد کند به این امید که ما یه روزی بمیریم و یه نسل متمدن تر به وجود آید، و یا یک رئیس جمهور منتخب دیگر از جنس احمدی نژاد چون همه ی این سی سال چوب حراج به دار و ندار و شرف ما خواهد زد. در هر دو صورت باخته ایم. ما یک راه بیشتر نداریم رفیق و آن هم دمکراسی ست. ولی دمکراسی هم فرهنگ دمکراتیک می خواهد هم میهن نادیده ی من. بچه بازی و عقده بازی های این شصت هفتاد سال گذشته را باید کنار گذاشت و به فکر ملیون ها ایرانی ای بود که هنوز حتا به دنیا نیامده اند و ما در برابر آنان مسئولیم. یا می فهمی، یا نمی فهمی و مرا هم در نفهمیدن خود اش غرق خواهی کرد. امیدوارم که چنین نشود
٨۲۵۴ - تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱٣٨۷
|
از : داریوش مرادی
عنوان : اتحادهای که مبتنی بر واقعیات جامعه ایران نباشد ، غیر واقعی و غیر عملی است .
درود دوستان ! نه اتحادهای جمهوری خواهی و نه اتحادهای از این دسته مشکل جامعه ایران را به تنهائی حل نمی کند ، واقعیت این است ، اگر می خواهیم جامعه ایران در مسیر توسعه و پیشرفت توام با آزادی ، دموکراسی و عدالت اجتماعی قرار گیرد ، مناسب ترین راه تقویت جامعه مدنی ، نهادهای مدنی و دموکراتیک و غیر دولتی و کمک به گذر جامعه ایران از جامعه ایی توده ایی به جامعه ایی شهروندی است . و در میان رشد و بلوغ جنبش سیاسی و روشنفکری ، گذاز از احزاب سنتی به احزاب مدرن ، تضعیف رهبری کاریزماتیک چه از نوع مذهبی و یا فرهمند آن ، مشارکت شهروندان در تعیین شرنوشت خود ، بخشی از این روند است . وبا توجه به اینکه جامعه ایران و الیت آن هنوز از تا درونی کردن گفتمان ها مدرن فاصله بسیار دارد و نهادها و سازمانهای مدنی ، رسانه و مطبوعات و آزادی چرخش اطلاعات در موقعیت بسیار ضعیفی هستند ، خطر " توده " و رهبران و نهادهای تاریخ دار می تواند در بزنگاه های تاریخی به خطر تبدیل شوند ولی راه مقابله با آن نه در اتحادهای جمهوری خواهی و .... ، بلکه نقد سنت و نهادهای بر آمده از آن " روحانیت " ( دولت دینی ) ،و نهاد پادشاهی " استبداد فردی " و در مقابله آن تقویت جامعه مدنی و تاثیر آن ها در شکل یابی احزاب مدرن و یا تغییر و دگردیسی احزاب سنتی و نوستالژیک به احزاب مدرن است .
٨۲۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱٣٨۷
|
از : بیطرف
عنوان : تقدیم به اقای با طرف سلطنت طلب خجول و با تربیت شاهنشاهی
شخصی بنام باطرف در کامنتی با توهین به هرچه سیاسیون چپ و ازادیخواه گله نموده اند که به شاهنشاه عظیم الشان ایشان از طرف طرفداران دیکتاتوری پرولتاریا توهین شده است. بخاطر اینکه ایشان بدانند انموقع فقط چپی ها نبوده اند که با تربیت مردمی به شاهنشاه عظیم الشان توهین نمودند بلکه طنز نویس برجسته ایرانی نیز تلگراف اقای شاه را خطاب به اصغراقا در نشریه اطلاعات چاپ کرده بود. البته اقای خرسندی امیدوارم مارا ببخشد که ما هم از کیسه خلیفه این متن ایشان را به سلطنت طلبان باسابقه که در تظاهرات قانون اساسی زمان بختیار به عنوان طرفداران قانون اساسی بعد از انقلاب شرکت نموده اند تقدیم میکنیم
بیایم یا نیایم؟!
تلگرام از مراکش
این تلگراف صبح امروز از مراکش برای اصغر آقا رسیده است. به خاک پای مبارک بندگان جناب اصغر آقا تهران ـ روزنامه اطلاعات ـ ما محمد رضا پهلوی آریا مهر، شاهنشاه ـ عظیمالشأن سابق مدت سه هفته است با زن و بچه در شهر غربت سرگردان میباشیم. تا دیروز که آنجا بودیم، آیتالله میگفت «باید برود» حالا که رفته این، آیتالله میگوید «باید بیاید» بالاخره تکلیف ما چیست؟ باید برویم یا باید بیاییم یا باید بمانیم؟ خلاصه اصغر آقا جان! ما نوکرتیم تو را به قرآن ـ آریا مهر قسم میدهم بگویید زودتر تکلیف ما را معلوم کنند. زیاده عرضی نیست. فرح سلام میرساند. علیرضا و فرحناز دست شما را میبوسند.
قربانت
چاکرجان نثار ـ شاهنشاه آریا مهر
هادی خرسندی ـ لندن
٨۲۵۰ - تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱٣٨۷
|
از : روزنامه هنر و مبارزه حمید محوی
عنوان : پاسخ به نظریه ای که می گوید : «شاهزاده رضا پهلوی یک شهروند ایرانی است بمانند من و شما با حقوق مساوی»
این نظریه بدون شک لطیفه ای بیش نیست و یا این که تصور می کند که با یک عده ابله روبروست. من به کسانی که چنین نظریاتی را مطرح می کنند، با صراحت می گویم : خودتی.
خودتی و به چند دلیل خودتی :
۱- این نظریه به اندازه تمام بار معنی که کلمه «شاهزاده» می تواند در این جمله داشته باشد، متناقض و در حد یاوه گویی اهانت آمیز به خوانشگران است.
۲- که «شاهزاده » «شهروند ایرانی» باشد «مثل من و شما » یعنی جمله ای که با «حقوق مساوی» تاجگذاری می کند، موضوع دیگری ست که به یاوه گویی اهانت آمیز به خوانشگران اضافه می شود.
فکر می کنم که موضوع به اندازه کافی روشن باشد. توضیح واضحات این که اگر شاهزاده رضا پهلوی مثل شما و ایشان باشد، حداقل مثل من نیست، و حتی شماره حساب بانکی ما هم یکی نیست. محبوبیت ما هم نزد مردم ایران یعنی همین هایی که من تا این جا در این نشریه انترنتی ملاقات کرده ام یکی نیست. رضا پهلوی را شاهزاده می نامند و درباره نظریاتش حرف می زنند و بمن گفته اند نخود هر آش...کاملا طبیعی ست.
۳- موضوع دیگر این است که شما ها و رضا پهلوی ها آدمهای متمدن و دموکراتی هستید، ولی من دموکرات نیستم و طرفدار آزادی هم نیستم ...کت و شلوارمان هم اصلا شبیه یک دیگر نیست.
۴- شما ها و رضا پهلو ی ها آدمهای صلح طلبی هستید ولی با من و امثال من نمی توانید صلح کنید چون که ما را با شما هیچ گاه مذاکره ای در کار نبوده و نخواهد بود.
البته ما دشمن اصلی را می شناسیم و شما برای ما اهداف چندان ارزشمندی نیستید.
٨۲۴۹ - تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱٣٨۷
|
از : احسان میر دارابی
عنوان : چند جناهی در جناح جمهوری خاهان
صورت مسئله را میدانیم وان جمهوری اسلامی است.واقعیت این است که این مخالفان هنوز در توهم اسلام مانند مجاهدین در خیال سوسیالیسم مانند توده ای هاوفدائیان ودر آرزوی خود مختار ی مانند حزب دمکرات کردستان قرار دارند.سه نیروی مهم در صحنه سیاسی ایران سعادت مردم ایران را در گرو پیروزی خود میدانند.
حزب دمکرات کردستان پا را فراتر نهاده و مترصد بردن کردستان از خاک ایران است.
در حقیقت نظام اسلامی با یک مخالف متحد دارای برنامه وعمل روبرو نیست.
به زبان دیگر عملکرد مخالفان به دلیل رفتار غیر واقعی در خدمت نظام قرار دارد.
در سی سال گذشته مخالفان فقط وفقط بخاطر بر قراری دیکتاتوری ورفتار دوگانه چپ از ارائه برنامه برای ایران عقیم ماندند ماننددیکتاتوری رجوی و حمایت اشکار وپنهان حزب توده از نظام.اما مردم ومشکلات انها بسیار قویتر از رویاهای رهبران فلان گروه است. مردم راه حل اساسی میخواهند وهر جریانی بتواند مردم را از اسلام نجات دهد ودارای برنامه باشد به خیابان خواهند امد.بی عملی واغراض ما جمهوری خواهان البته حامیان سلطنت را برای کسب قدرت و پرچم دار نجات ایران به میدان خواهد اورد.نمیتوان گفت که طرفداران سلطنت حق فعالیت وباز گشت ندارند چراکه
میدان خالیست.مخالفان سلطنت باید بدانند انچه نظام سلطنتی در ایران میخواهد
پیاده کند خود در دست گیرند .دفاع از تمامیت ارضی در ایران بدون قید وبدون شرط.
آزادی بیان واندیشه واسقرار عدالت اجتماعی به مفهوم سوسیال دمکراسی .
اکنون این چپ است که با گزینش عاقلانه شاه را شاخ مات کند.
٨۲۴٨ - تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱٣٨۷
|