از : محمد علی
عنوان : به آقای "۱درصدی ۸ ": دیگر تنها نیستید
آقای "۱درصدی ۸ "، در فروردین ۵۸ تمام خانواده و خویشان من برخلاف شما به جمهوری اسلامی آری گفتند. من در آن سال ۱۱ ساله بودم و نمیتوانستم رأی بدهم. ولی تحت تأثیر خانواده و دوست و فامیل، من نیز طرفدار انقلاب بودم. امروز با قاطعیت به شما میگویم که تمام خانواده و دوستان و آشنایانم و تمام خویشان و بستگانم (جز یکی که پیرمردی است طرفدار مصدق) همگی در همین جبهه ای هستیم که شما نیز قرار دارید. اگر آن روز یک درصدی بودید امروز دیگر چنین نیست. شکی نیست که نظام شاه دارای نقاط ضعف زیادی بود. ولی در مجموع از تمام جریانات سیاسی حاضر در صحنه سیاست کشور مترقی تر و اصلاح پذیرتر بود. شاه با آوردن مرحوم بختیار ثابت کرد که به انجام اصلاحات اساسی پایبند است. من مطمئنم که اگر بجای این آخوندها مصدقیها و یا کمونیستها برسر کار آمده بودند، نظام کشور از لحاظ عمران و آبادانی هرگز به پای دوران شاه نمیرسید. از لحاظ آزادیهای سیاسی نیز چیزی بهتر از نظام شاه نمیبود.
امروز رضا پهلوی آشکارا بسیاری از سیاستهای رژیم گذشته را به باد نقد میکشد و این حق مسلم را برای هر ایرانی محترم میشمارد تا در فردای جمهوری اسلامی به نظام مورد نظر خود رأی دهد. ولی آقایان و خانمهای بسیار "مترقی" ما نه تنها هیچ نوع حقی را برای مخالفان خود قائل نیستند، بلکه در حالیکه اکثرشان به دامان امپریالیسم فرار کرده اند، همچنان از اقدام خود در برپایی انقلاب نحس اسلامی و برپایی حکومت روح الله خمینی دفاع میکنند.
٨۵۵٨ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣٨٨
|
از : Dara
عنوان : Don"t waist your time
دوستان گرامی، دهن به دهن کردن با شخصی چون "دا نش!!" کار عبثی است. طبیعی است که گروهی مخالف یک دسته و گروهی مخالف دسته دیگر باشند. ولی افرادی چون این شخص جز عصبیت و شلوغ کاری حرفی برای مطرح کردن ندارند.
٨۵۵۵ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣٨٨
|
از : ناصر مستشار
عنوان : اگر خمینی فرشته از آب در می آمد وپیش بینی به موقع دکتر بختیار غلط از آب در می آمد ؛ آنوقع حق با طرفداران انقلاب اسلامی بود اما حالا که همه پیش بینی های بختیار درست از کار در آمده چرا باید به او تاخت.شاید هنوز ریگی در کفش مانده است و یا شاید هنوز مهر خمین
هرکس که نماینده اکثریت مردم شد ،حقانیت بدست نمی آورد بلکه آنکس که به وعده های گوناگونش که با آن وعده ها بعنوان نماینده اکثریت مردم و آرائی که کسب کرده است اگر پایبند ماند ، آنگاه نماینده واقعی اکثریت مردم خواهدشد وگرنه خمینی نماینده فریب دادن انسانهای احساسی و عجول و عقب مانده ایران اما دکتر شاپور بختیار نماینده بخش های قلیل انسانهای روشن و بیدار و دوراندیش ایرانی بود که شوربختانه ارمانها و اخطارهای دکتربختیار را اقلیت ناچیزی فهمیدند که به لحاظ کمیت ناچیز بودند اما طرفدران خمینی ملعون که از عوام و روشنفکران دنباله رو عوام تشکیل شده بود در اکثریت بودند.گالیله در دوره خودش از بختیار هم بیشتر در اقلیت بود اما تاریخ نشان داد که حق با گالیله بود.اگر گالیله آنموقع در سیاهی و نادانی آن روزگار حقیقت و واقعیت گرد بودن کره زمین را ثابت نمود اما دکتر شاپور بختیار ، جنایت کار بودن خمینی را در دوره مستی توده ها از همه زودتر تشخثص داد. انهائی که بدون برو برگرد به انقلاب اسلامی التزام دارند ،چاره ائی جزء حمله واتهام زدن به زنده یاد بختیار را ندارند.اگر خمینی فرشته از آب در می آمد وپیش بینی به موقع دکتر بختیار غلط از آب در می آمد ؛ آنوقع حق با طرفداران انقلاب اسلامی بود اما حالا که همه پیش بینی های بختیار درست از کار در آمده چرا باید به او تاخت.شاید هنوز ریگی در کفش مانده است و یا شاید هنوز مهر خمینی در قلب آن مشعشع مانده است؟
٨۵۵۲ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣٨٨
|
از : مینا محجوب
عنوان : چه کسی ریگ در کفش دارد؟
آقا یاخانم دانش موضوع "شعور" را مطرح کردند که بررسی آن بین دستجات مختلف ما ایرانیان میتواند مفید باشد. برای شروع بد نیست ایشان باین سئوال پاسخ دهند: شما شعور افرادی را که پس از گذشت ۳۰ سال از سرنگونی نظام پادشاهی و استقرار جمهوری اسلامی و نتایجی که به بار آورده همچنان دارند با "سلطنت" مبارزه میکنند، و باوجودیکه مدعی هستند ۹۹ درصد ملت ایران شاه وشاهنشاهی را بزباله دان تاریخ سپرده اند و سلطنت هرگز بایران باز نخواهد گشت فکر و ذکر ودغدغه شان مبارزه با "سلطنت طلبان" است، چگونه ارزیابی میکنید؟ فعلا شعور این دسته از هموطنان را تخمین بزنید تا نوبت به بقیه برسد.
٨۵۵۰ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣٨٨
|
از : ایمان صدیقی
عنوان : نمی دانم کجایید. نمی دانم چه می کنید. نمی دانم می بینید یا نه. اما برایتان آرزو می کنم که هرگز نبینید. خوشا به حال تان که رفتید و ندیدید. چرا که اگر می دیدید آرزوی مردن می کردید.
شما برای این انقلاب هزینه ای سنگین پرداختید. این هزینه را برای تحقق خواسته های دیرینه ملت ایران یعنی بوجود آمدن فضای باز و آزاد سیاسی پرداختید. شما عمرتان را یکی از گران بها ترین سرمایه های خود را فدا کردید تا ایرانی دموکرات و آزاد داشته باشید. تا دیگر هیچ روزنامه ای سانسور نشود. تا دیگر اعلی حضرت و آقا نداشته باشیم. خودمان آقای خودمان باشیم. شما رفتید تا دیگر زندانی سیاسی نداشته باشیم. ساواک نداشته باشیم. شکنجه گاه نداشته باشیم. شما رفتید تا دیگر جوانی به جرم ابراز عقایدش در زندان نباشد. همه بتوانند نظر خود را بگویند نه اینکه همه شنونده باشند و یک نفر ارباب.
ولی افسوس که از چاله برون آمدیم و به چاه افتادیم. روزنامه ها را بستند. چماق داران متشرع به جای شعبان بی مخ ها به جان جوانان این مرز و بوم افتادند. هزاران نفر را به شکلی شبه قانونی در روز روشن به جرم داشتن نظری مخالف خود اعدام کردند. دانشجویان را از بالای خوابگاه به پایین پرت کردند. نویسندگان را قطعه قطعه کردند. میلیون ها نفر را فراری کردند. دانشجویان را ستاره دار کردند. معلمان را زندانی کردند. زندان ها را آنقدر مملو از دانشجو و زندانی سیاسی کردند تا امروز اوین نماد مقاومت صدها آزاده باشد.
آری ساواک رفت و به جای آن وزارت اطلاعات آمد. اطلاعات سپاه آمد. اطلاعات ناجا آمد. بسیج آمد. این روزها زندانیان سیاسی وکیل ندارند. اگر در گذشته زندانیان سیاسی در بندهای سیاسی بودند امروز آنها به تعدادی به مراتب زیادتر از گذشته و در بندهای عمومی نزد قاتلین و قاچاق چیان هستند. اما آیا می دانید دردناک تر از همه این ها چیست؟
ما دارای حکومتی هستیم که ادعای حقوق بشر آن گوش جهانیان را کر کرده است! حکومتی که هر روز دم از نقض حقوق بشر در اسراییل و نقض کنوانسیون های حقوق کودکان در غزه و لبنان می زند!! و جالبتر از همه این ها این است که دولتی داریم که شعارهایش از حکومت هم بزرگ تر است. دولتی مهرورز که می خواهد عدالت را در جامعه برقرار کند! رفاه ایجاد کند! امام زمان را هم در جناح خود می بیند!! هاله نور دارد و امداد غیبی!!
اما دیگر این شعارهای زیبا و بشردوستانه ملت ایران را فریب نخواهد داد چرا که مردم ایران هنوز حمایت همه جانبه و آن دست دادن ها و خوش وبش های چند روز پیش لاریجانی را با تروریست بزرگ عمرالبشیر فراموش نکرده اند. عمرالبشیری که در دارفور نسل کشی کرد و صدها هزار نفر را کشت. دست های او بوی خون می داد ولی نماینده حکومتی که ادعای آماده کردن شرایط برای ظهور امام زمان را دارد چقدر راحت با آن دستهای خون آلود دست داد.
مردم ایران هنوز، ۱۸ تیر را از یاد نبرده است. اکبر محمدی و عزت ابراهیم نژاد را فراموش نکرده است. شکنجه های افشاری و باطبی را از ذهنش پاک نکرده و البته هرگز هم نخواهد کرد.
چند روز پیش امیدرضا وبلاگ نویسی ۲۵ ساله مظلومانه در همان زندانی که شما در آن شهید شدید از این دنیا رفت! همان زندانی که شما می خواستید دیگر زندانی در آن نباشد امروز ده ها دانشجو در آن زندانی اند و نمی توانند در لحظه سال تحویل در کنار خانواده های نگران شان باشند. دانشجویانی که می خواستند شما با عزت بمانید. بزرگ و سرافراز بمانید و مشتی فرصت طلب از جنازه های پر افتخارتان سواستفاده نکنند. اما تاسف بارتر این که حتی به خانواده ها و دوستانشان نه تنها اجازه ندادند که سفره هفت سین شان را در پشت دیوارهای اوین بگذارند تا اندکی به عزیزانشان نزدیک باشند بلکه آنها را نیز بازداشت کردند تا نقض حقوق بشر در کارنامه شان تکمیل شود.
اما بگذارید قدری هم از خودم بگویم. چند روز پیش قربانی رییس حراست دانشگاهمان لوح تقدیر گرفت و مدیر نمونه کشور شد. همان مردی که ده ها دانشجو را پرونده دار کرد. ۱۶ دانشجو را به زندان انداخت. دفتر انجمن اسلامی را پلمپ کرد. امسال سه نفر را ستاره دار کرد و ۱۱ نفر را به کمیته انضباطی فرستاد. درست چند روز بعد من و دوستانم نیز از کمیته انضباطی لوح تقدیر گرفتیم. ۱ ترم محرومیت از تحصیل با احتساب سنوات آخرین حکمیست که برای من صادر شده است که احتمالا منجر به اخراج من از دانشگاه خواهد شد. من دیگر هیچ نمی بینم.فقط اشک های مادرم را می بینم. ننگ را می بینم. ظلم را می بینم.سیاهی بدبختی تبعیض و بی عدالتی را می بینم.
امروز این نامه را در آخرین روز سال ۱۳۸۷ برای شما می نویسم تا با شما شهدای عزیز پیمانی ببندم زیرا من و دوستانم دیگر بیش از این نمی توانیم ننگ و ظلم را تحمل کنیم. ما با خون فاطمی ها و باکری ها و هزاران شهید دیگرعهد می بندیم که در روزهای آغازین سال ۱۳۸۸ با هدف بازگشت به آرمانها و اهداف انسانی و آزادی خواهانه انقلاب به پا خواهیم خواست و با تمام توان در برابر زورگویان و دیکتاتورها خواهیم ایستاد. پس تا روز عمل به وعده مان بدرود.
*ایمان صدیقی دبیر سیاسی سابق انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل
٨۵۴۹ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣٨٨
|
از : ۱درصدی ۸
عنوان : جاوید شاه
من به جمهوری اسلامی گفتم نه!
٨۵۴٨ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣٨٨
|
از : دا نش
عنوان : آقای مستشار از کی شما ریگ "جو" شده اید ؟ شما خودتان ریگ ها به کفش دارید!
شنیدن این سخنان واقعا مضحک آقای مستشار که حمله اسرائیل به ایران را تجویز می کند به ادعای خودش از راه کارگر به طرفدار پروپا قرص حکومت پهلوی ها تبدیل شده کمی توهین آمیز است. توهین آمیز بدین دلیل که گویا ایشان شعور مطالعه کنندگان کامنت های خود را با شعور خودش مقایسه می کند.
برای امثال بنه حکومت فردی از هر نوع آن محکوم است. کسی که بخاطر حکومت کنونی خیانت ها و جنایت های حکومت پهلوی را لاپوشانی می کند کارش از ریگ به کفش داشتن گذشته است.
٨۵٣۹ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣٨٨
|
از : ناصر مستشار
عنوان : آنانی که ستم حاکم را زیر سایه می برند و ستم مغلوب را حاکم جلوه می دهند ،مطمئنا ریگی در کفش دارند!
بعداز پیروزی ملاها در انقلاب ارتجاعی و اسلامی سال ۵۷ ،سالهای درازی نیروهای بخصوصی همواره برگشت شاه را به قدرت به مردم گوشزد می کردند تا شکرگزار انقلاب ارتجاعی بمانند تا مبادا شاه دوباره برگردد اما این حالی بود که شاه از این کشور به آن کشور آواره بود و اصلا شانسی مانند پسرش در برگشت به قدرت را نداشت.ماه ها از این موضوع می گذشت که چاشنی مبارزه ضد امپریالیستی وخطر حمله نظامی امریکا و تهدید انقلاب نیز وارد دستگاه فکری همان نیروها وارد گردید و ازادی خواهی و دمکراسی خواهی زیر تبلیغات گزنده لیبرالیست غربی منکوب و سرکوب گردید.اما پس از سرنگونی ارودگاه سو سیالیستی باردیگر انکشاف دمکراسی خواهی در میان حاکمان به زعا مت ابتدا رفسنجانی وسپس خاتمی از میان انها اغاز گردیده است.اگر قرار باشد که رفسنجانی وخاتمی برای ما دمکراسی و عدالت بیاورند پس چرا ما خود سازمانهای سیاسی به وجود اورده ایم.پس از ۳۰ سال جنایات رژیم هنوز مبارزه متشکل و استخوان دار به علت همین مماشات و تسامح ها و ادرس ونشانی غلط دادن به مردم در مورد جایگاه دشمن اصلی ازادی ودمکراسی کاراز واقعی علیه حکومت اسلامی هنوز و همچنان شکل نگرفته است.
٨۵۲۱ - تاریخ انتشار : ۱ فروردين ۱٣٨٨
|
از : مینا محجوب
عنوان : تشابه اسمی
باعرض پوزش، برای رفع سوء تفاهم باید توضیح دهم که من با خانم مینا که قبلا کامنت دادند صرفا تشابه اسمی داریم.
٨۵۲۰ - تاریخ انتشار : ۱ فروردين ۱٣٨٨
|
از : مینا محجوب
عنوان : تناقض گوئی
کینه ونفرت قدرت تعقل ومنطق را از انسان سلب میکند و آقای صدری را مانند بسیاری از دشمنان شاه به تناقض گوئی و سخنان نامربوط میکشاند. ایشان از یکطرف میگوید مردم ایران با حضور ۹۹ درصدی سلطنت را مثل دندان چرکین بدور انداختند و از طرف دیگر آنها را آنقدر قدرتمند میداند که هنوز سلطنت را بصورت ورق برنده ای که آمریکا "آرزو دارد" با آس جمهوری عوض کند میداند! یکی باید از ایشان بپرسد چیزی که مثل یک دندان چرکین بدور انداخته شده چطور میتواند آنچنان ورق برنده ای باشد که آمریکا در آرزوی تعویضش با جمهوری باشد (که البته مطابق میل شما ۳۰ سالست در ایران مستقر شده)؟ میگوید سلطنت طلبان وابسته بآمریکا هستند و بقایشان صرفا بخاطر این وابستگیست و از طرف دیگر میگوید آمریکا آنها را نمیخواهد و میخواهد از شرشان خلاص شود. آقا تصمیمتان را بگیرید، آیا آمریکا پشتیبان سلطت طلبان است یا میخواهد از شرشان خلاص شود؟ ما تابحال نمیدانستیم که چهارتا و نصفی سلطنت طلب شاخ شکسته اینچنین قدرت عظیمی دارند که آمریکای قدرقدرت آنها را ورق برنده میداند و نمیتواند بآسانی بدورشان بیندازد!
کدام "کارت شاه" در دست آمریکا مانده؟ شاه و شاهنشاهی سی سالست که مرده، اگر شما هنوز از این جسد میترسید و آنرا یک "کارت" خطرناک میدانید آمریکا که نمیترسد! اگر بقول شما آمریکا میخواهد از شراین دندان چرکین خلاص شود چه عاملی مانعش است؟ آیا از این گروه وامانده ای که بقول شما بزباله دان تاریخ سپرده شده اند میترسد؟! اگر مردم ایران سلطنت را دندان چرکین در زباله دان میدانند شما از چه میترسید؟ اگر راًی مردم و خواست آمریکا هردو حکومت پادشاهی را مرده میدانند شما چرا هنوز چشمتان دنبال اینستکه امثال داریوش همایون و رضا پهلوی چه میکنند و چه میگویند؟ ته قضیه اینست که از ترس اینکه مردم ایران دنبال نسخه شما نروند و نظام پادشاهی را بخواهند باین در و آن در میزنید و سخنانی میگوئید که سرو ته اش باهم نمیخواند.
٨۵۱۹ - تاریخ انتشار : ۱ فروردين ۱٣٨٨
|