یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

برساختن دموکراسی؟ یا دیکتاتوری دین و ملیت و سنت؟ - اکبر گنجی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : منوچهر جمالی

عنوان : پرچم با درخت سرو همیشه سبزکه بیان سکولاریته و اصالت انسانست باید برافراشته شود
بهترین راه برای دادن معنای ژرف به اصطلاح سبزو جنبش سبز، و دادن سوی مردمی و آزادی بدان ، باید درفش با درخت سروسبز همه جا افراشته شود، چون سبزکه درفرهگ ایران، بیان تازه شوی همیشه زندگی درگیتی بوده است ، هم تصویر انسان و هم تصویر خدای ایران بوده است . هیچ نیازی به ضدیت با جنبش سبزنیست ، بلکه میتوان معنای ایرانی کهنش را که معنای ژرف مردمیست به آن داد. همانگونه که ادیان ابراهیمی، انسان را خاک مرده ای میدانند که خدا ازآن انسان را میسازد، ایرانیان، انسان را تخم خدا که درخت سبزبا آن اینهمانی داشته است ، میدانستند. درخت سبز، ازدیدگاه ایرانیان، «خود رو»هست ، یعنی اصالت دارد، و بیان خود جوشی و اصالت انسانست . درخت همیشه سبز درگیتی، برترین نماد سکولاریته میباشد. سروهمیشه سبز، نشان خدای ایران و انسان بطورکلی هست، چون بیان « سرفرازی و سرپیچی» ازهرگونه اطاعتی و تابعیتی است. سروسبزو سرافرازیش ، نماد آن هست که انسان فرزند خداهست و نباید ازهیچ کسی اطاعت کند . اطاعت از رسول و اولولامرو امام زمان و ولی فقیه، برضدفطزت خدایی انسانست
۱۵۶٨٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ مرداد ۱٣٨٨       

    از : هامون

عنوان : حفظ خونسردی و سطح انتظار است ...
دوستان، من که تا حدودی با نظر آقای گنجی در باره پرچم و تحمیل آن موافق بودم ( به کامنت من "هامون" در مقاله قبلی‌ آقای گنجی شما را توجه میدهم) با خواندن مطلب جدید (شماره ۷) بفکر افتادم که آیا من یا ما فرافکنی می‌کنیم، به عبارتی من یک تصویر از رفتار و دیدگاههای اقای گنجی برای خود میسازم که با واقعیت تئوریک و رفتاری آقای گنجی سازگار نیست و به خاطر این انتظار بیهوده خود، تمایل به انتقاد از گنجی در من افزایش می‌یابد. البته سپاسگزارم که آقای گنجی که حاضر به دیالوگ شدند و تلاش دارند که سوالات یا انتقادات به خویش را به صورت جمعبندی با متد خاص خود پاسخ بدهند. بدترین کار اهمیت ندادن است. اینکه متد حرف زدن، جمعبندی کردن یا آرگومنت آقای گنجی در مواردی که دانش تاریخی‌ و فرهنگی‌ عمیق میخواهد که از ایشان به عنوان یک خبرنگار و روزنامه نویس انتظار زیاد نمی‌رود به سطحی نگری شدید دچار شدند میتوانم متاسف باشم . شاید من که در محیط سوئد بنا به بخشی از کارهایم با خبرنگارها ، سازندگان مستندهای تاریخی‌، فرهنگی‌ تماس روزمره دارم مقایسه کمی‌ ساده باشد که یک روزنامه نگار، نویسنده اروپأیی بسیار محتاط است که به موضوعاتی که تخصص دیگران است نزدیک نمی‌شود و یا اگر یک نظری بدهد صراحتا می‌گوید که این و آن را از کسی‌ بپرسید که تخصصش را دارد. متاسفانه دوست ما آقای گنجی اینروز‌ها شاید به علت هجوم انتقاد به خود جوابهای میدهد که من با عرض ارادت به ایشان آنها را پاسخهای کیلویی میدانم. جسارت من را آقای گنجی میبخشد. حفظ خونسردی در چنین شرایطی ضروری است. بحث پرچم و هویت در داخل ایران با رشد جنبش سبز پاسخهای خود را می‌یابد و قطعاً بار دوش ما را کم می‌کند. من فکر می‌کنم وارد این جدل نشیم بهتر است.و اما آقای گنجی تکلیف خود را روشن کرد و از این واضح تر نمی‌شود گفت. دوستان! ما لازم نیست که حسادت تماس‌های جهانی آقای گنجی را بخوریم بگذاریم ایشان کار خودش را بکند همانطور آقای سروش عمل می‌کند. دنبال این نباشیم که فرهنگ سازی بر مبنأیی ایرانی‌ را از دوستان اپوزیسیون اسلامی انتظار داشته باشیم. نقاط اشتراک ما دموکراسی و حقوق بشر است . اهمیت دادن اپوزیسیون اسلامی باید با برخورد و انتظار رئالیستی همراه باشد وگرنه ما راحت به تخریب یکدیگر میپردازیم. ما طوری مینویسیم که انگار میخواهیم گنجی را مشابه خود در آوریم. منظورم تبلیغ سکوت نیست بلکه حفظ خونسردی و سطح انتظار است ... البته آقای گنجی هم همین را در برخورد با اپوزیسیون غیر اسلامی همچنان که "شماره ۷" بیان می‌کند بکار میبرد.
۱۵۶۶۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱٣٨٨       

    از : خشایار رُخسانی

عنوان : فراپُرسش پَرچم و آمادگی ما برای پذیرش ساختار مردمسالاری
فراپُرسش پَرچم و آمادگی ما برای پذیرش ساختار مردمسالاری
خشایار رُخسانی
بیگُمان بارها شنیده و آزموده اید که هرگاه که یک گردهمایی پَتکارشی ای (اعتراضی ای) برگُزار میشود، بَرگُزارکُنندگان آن گردهمایی بر پرهیزدادن هُماسندگان (شرکت کُنندگان) از آوردن پَرچم های سازمانی پافشاری میکُنند. آنهم با این بهانه که با این "چاره اندیشی" بتوانند از درگیری در میان هواداران سازمان های گوناگون پیشگیری کُنند، و بر شُمار هُماسندگان (شرکت کُنندگان) در گردهمایی بیافزایند.
همه خوب میدانیم که پیش پیغان (پیش فرض) نهادینه شدن دمکراسی و فرمانروایی مردم بر مردم در هرکشوری گُستردگی و فراگیر شدن فَرهنگ آن در همبودگاه میباشد؛ همانند رواداری، بُردباری و برتابیدن گرایش ها و دیدگاه ها و جهان بینی های گوناگون؛ برتابیدنِ و ارج گذاشتن بر دیدگاه ها و جهان بینی هایی که دستکم به دمکراسی باور داشته باشند و آن را گرامی بدارند. اگر خَرَد همبودگاهی و جَمی (جمعی) ما آن اندازه شکوفا نشده باشند که در یک گردِهمایی پَتکارشی (اعتراضی) ساده، نمایندگان اندیشه های دمکراتِ گوناگون و رنگارنگ نتوانند همدیگر را بگونه-یِ آشتیجویانه برتابند، این میتواند بازگوکُننده-ی یک راستینگی (واقعیت) غم انگیز و تلخ از تراز ِواپسمانده-یِ رُست (رُشد) فرهنگی ما باشد؛ فَرهود (حقیقت) ناگواری که بازگوکُننده-یِ فرسنگ ها دوری ما تا نهادینه شدن دمکراسی در این کشور میباشد.
چرا بایستیکه اینهمه برروی سازمانی نبودن خودمان و برافراشته نشدن پرچم های سازمانی در گردهمایی ها پافشاری کنیم، در آنجا که همه-ی سازمان ها یا برگُزارکُنندگان این گونه گردهمایی ها، نام دمکرات بودن را نیز با خود یدک میکشند؟ اگر که براستی باور داریم که ایران ازآن همه ایرانیان است و برای ساختن آن به نیرو و همکاری همه-ی ایرانیان نیاز میباشد، مردم تنها از راه برپایی سازمان یا هَنگان هایِ کشورمداریک (حزب سیاسی) خودشان که خواسته هایِ آنها را نمایندگی میکُنند، میتوانند در برگُزیدن نمایندگان خود در مَهِستان (مجلس)، دولت و آبادانی کشور به هُماسند (شرکت کنند). پس داشتن وابستگی سازمانی یا هَنگانی کسی نمیباید که به نشانه-ی بیرون شدن او از آیین شهروندی اَنگاشته شُده و خوارداشته شود و دیگر اینکه بُردباری و رواداری با یکدیگر در پذیرفتن نشان ها و نمادهایِ سامانی در اینچنین گردهمایی هایی میتواند نُخستین گام برای یک همکاری گُسترده و آشتیجویانه برای ساختن یک ایران دمکراتیک در آینده باشد. شوربختانه این سُهَندگی (حساسیت) از نمایان شدن نشان های سازمانی در گردهمایی ها تا به آنجا پیش میرود که بسیاری از سازمان های «دمکراتیک» با ناآگاهی از گُذشتهنگاری پرچم کشورشان که پیشینه ای چهارسدساله دارد و فروکاستن پرچم ملی کشور ایران به نمادِ این یا آن سازمان، از برافراشته شدن پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان ملی ایران در گردهمایی ها بیزاری نشان میدهند؛ تاجاییکه برافراشته شدن پرچم ملی کشور ایران در گردهمایی ها، انگیزه-ی گلاویز شدن هواداران سازمان هایِ گوناگون و درگیری های اندوه باری شده اند، که هتا هَدف هُماسندگان (شرکت کنندگان) در گردهمایی را که فریاد زدن بر سر دُشمن هَنبازشان (مشترکشان) به آرش (یعنی) حکومت خودکامه-ی اسلامی در ایران باشد، در سایه-ی اینچنین درگیریی هایی در پنهان نگهداشته است. پایین بودن گُنجایش رواداری سازمان های کشورمداریک (سیاسی) در برنتابیدن همدیگر، با آنکه همه-ی آنها هدف از مبارزه-ی خود را برپایی یک همبودگاه مردمسالار در ایران بازنمود میکنند، یک فرهود (حقیقت) تلخی است که چشم انداز رسیدن آن ها را به آماژشان که برپایی دمکراسی در ایران است، دست نیافتنی کرده است.
در این نمونه آوری هایِ ساده دو ویژگی ناگوار در رفتار اپُوزیسیون «دمکرات» حکومت اسلامی برجسته میباشند؛ نُخست، پایین بودن گُنجایش بُردباری آنها در برابر دگراندیشان و دوم، بیگانه بودن آنها به سُهِش (احساسی) میهن پرستی؛ دو ویژگی بدشگونی که براستی با جوهر هستی حکومت اسلامی اجین شده اند که پیآیند آن یکی دگردیسی جمهوری اسلامی به حکومت خودکامه-ی اسلامی و برنتابیدن دگراندیشان بوده است و دومی بزل و بخشش سرمایه های ملی و خاک کشور به بیگانگان، آنهم در سامه ای (شرایطی) که بخش بُزرگی از مردم ایران به شوند(علت) بیخردی و نادانی دیوانسالاران حکومت اسلامی با بُنپایه های (قاعده های) کشورمداری، در زیر مرز تنگدستی و گُرسنگی نگهداشته شُده اند.
اگر اُپوزیسیون «دمکرات» ایران در برخورداری از ویژگی های بدشگونی همانند برنتابیدن و روانداری با دگراندیشان و بیگانه بودن به سُهِش (حس) میهن پرستی با حکومت اسلامی هَنباز باشد (مشترک باشد)، پس هدف مُبارزه-ی آن با حکومت اسلامی از بهر چیست؟
۱۵۶۶۲ - تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱٣٨٨       

    از : آرش

عنوان : "زیاده" گویی و به بحث "زیادی" دامن زدن ما را به جایی نمی رساند!
اتفاقا ما به همین سبک نگارش نیاز داریم. وقت تلف کردن با "زیاده" گویی و به بحث "زیادی" دامن زدن ما را به جایی نمی رساند. اجداد ما با استعاره و چندلا و پنلا حرف زدن و شعر و مرثیه گفتن، میخواستند فلک را سقف بشکافند- اما در عمل هیچ گهی نخوردند.

ببینید دوستان یه عده از نخبگان ما در سال های پایانی عمر، خود را "نخودی" حس می کنند. در حالی که فکر می کنند تا حالا حق شان چند تا جایزه نوبل بوده است. کارشان شده واکنش های بچه گانه چون قهر کردن، نق زدن، بهانه گیری، توی رختخواب جیش کردن و مانندهم...

((بابا هر کس و هرگروه با هر پرچم و نشانی می تواند هر گردهمایی را برگزار کند. دیگران (افراد و گروه ها) اگر خواستند شرکت کنند در آن مراسم اخلال گری نکنند.))

حالا اگر این منطق ساده یک جمله ای برای این نوابغ قابل فهم نیست، بزرگتر که شدن می فهمند. فعلا به جبش کردن در رختخواب ادامه دهند.
۱۵۶۶۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱٣٨٨       

    از : Jamali

عنوان : کاملا روشن است که...
یک نفر بدجوری جوگرفته شده!
۱۵۶۵۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱٣٨٨       

    از : latif

عنوان : گنده گویی...
آقای گنجی! تو را قسم به خدات و به پیغمبرت، بنویس و بنگار ( که حق همه است)، ولی به این شیوه ننویس و ننگار و مخاطبت را کودک و کودن فرض نکن! این نحوه‍ی نوشتن با آن شماره گذاری ها و لحن آمرانه و زننده، واقعاً حال آدم را به هم می زند. مگر اینجا سربازخانه است و داری با تعلیمی سرباز تربیت می کنی؟ گچ دست راست... زغال دست چپ...؟! ازت خواهش می کنم جوگیر نشو و نگذار عقده هات روی کلامت تأثیر بگذارد. چنانچه سخن و نکته ای به جا و متین هم در نوشته ات وجود داشته باشد، این توهین و اهانت نهفته که از قلمت می بارد، همه را ضایع می کند.
۱۵۶۵۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱٣٨٨       

    از : منوچهر جمالی

عنوان : انسان ، نباید از الله و رسولش و امامش و ولی فقیه اش، اطاعت کند. اطاعت، برضد طبیعت انسانست
بهترین راه برای دادن معنای ژرف به اصطلاح سبزو جنبش سبز، و دادن سوی مردمی و آزادی بدان ، باید درفش با درخت سروسبز همه جا افراشته شود، چون سبزکه درفرهگ ایران، بیان تازه شوی همیشه زندگی درگیتی بوده است ، هم تصویر انسان و هم تصویر خدای ایران بوده است . هیچ نیازی به ضدیت با جنبش سبزنیست ، بلکه میتوان معنای ایرانی کهنش را که معنای ژرف مردمیست به آن داد. همانگونه که ادیان ابراهیمی، انسان را خاک مرده ای میدانند که خدا ازآن انسان را میسازد، ایرانیان، انسان را تخم خدا که درخت سبزبا آن اینهمانی داشته است ، میدانستند. درخت سبز، ازدیدگاه ایرانیان، «خود رو»هست ، یعنی اصالت دارد، و بیان خود جوشی و اصالت انسانست . درخت همیشه سبز درگیتی، برترین نماد سکولاریته میباشد. سروهمیشه سبز، نشان خدای ایران و انسان بطورکلی هست، چون بیان « سرفرازی و سرپیچی» ازهرگونه اطاعتی و تابعیتی است. سروسبزو سرافرازیش ، نماد آن هست که انسان فرزند خداهست و نباید ازهیچ کسی اطاعت کند . اطاعت از رسول و اولولامرو امام زمان و ولی فقیه، برضدفطزت خدایی انسانست .
۱۵۶۵۲ - تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱٣٨٨       

    از : خشایار رُخسانی

عنوان : فراپُرسش پرچم
با درود به آقای اکبر گنجی،
با همه ارجی که من برای مبارزه-ی بی آلایش شما برای پاسداری از هوده-ی آدمی (حقوق بشر) و نهادینه کردن دمکراسی در ایران، دارم، باید که خَستو شوم که شما با پیش کشیدن فراپُرسش پَرچم به گُفتاورد بیهوده ای دامن زده اید که نه تنها کمکی به یگانگی اُپوزیسیون دمکرات ایران نخواهد کرد، ونکه (بلکه) با بهدر دادن انرژی و هزینه های فراوانی، انگیزه-یِ جدایی ها و همیستاری های (اختلاف های) زیادی در میان آن خواهد شد. آنهم زمانی که اُپوزیسیون دمکرات ایران برای گُذر دادن کشور ایران از این آشفتگی، پیش از هر زمانی دیگر، نیاز به برپایی یک هُمایه (ائتلاف) سراسری دارد. هر نهاده ای (موضوعی) زمانی به گفتگو گذاشته میشود که روشن نباشد، نماد کشور ایران و ناوابستگی این کشور که پرچمش باشد، با پیدایش خمینیسم از زیر بوته سردرنیاورده است که اکنون شما با پیش کشیدن آن بخواهید به زدودن ناروشنی ها به پردازید. پیش از چهارسدسال است که پرچم ایران سه رنگ میباشد و شیرو خورشید نیز هزاران سال است که در این کشور نمادی از فَرهومندیِ (برکت) مهر و نیرومندی شیر بوده است. گویا شما نمیخواهید که از اعتصاب غذای نیویورک و سردی و پیشوازی نکردن ایرانیان از فراخوان شما آموزه بگیرید، که به شوند (علت) دیدگاه و برداشت های گروه گرایانه-یِ شما با فراپُرسش پرچم و بی مهری شما به میهن دوستی، از سدهزار ایرانی که در آمریکا زندگی میکنند، تنها تنی چند با شما همراه شدند.
با اینهمه شما دوباره با لجبازی «پاهایتان را توی یک کفش کرده اید» و نمی خواهید از خر شیطان پایین بیاید و با پیش کشیدن گفتاوردی که نه نیازین است و نه تاریک، تنها به سُهِش (حس) میهن دوستی ایرانیان و یگانی اُپوزیسیون دمکرات ایران آسیب میرسانید. راهی را که شما همکنون برگُزیده اید زاوری (خدمت) به جنبش سبز آزادیخواهی مردم ایران نیست، و با شکافی نیز که در میان نیروهای آن خواهید انداخت، نُخستین کسی که در این جُنبش سبز تنها خواهد ماند، خود شما خواهید بود.
این گوی و این میدان
۱۵۶۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱٣٨٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست