یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

مادر محسنی درگذشت!

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : اسماعیل خویی

عنوان : مادر
فواد جان درود بر تو.

نمی دانم چه بگویم. برایت پایداری و شکیبایی آرزو می کنم.

اسماعیل خویی
۱۷٨۶۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣٨٨       

    از : عفت ماهباز

عنوان : مادر همه بود
ماردمحسنی هم رفت..زیر لب زمزمه می کنی. آخ
آخ .این باز هم چه زود دیر شد .او رفت و ندید آنچه را می بایست می دیدوآنچه را برایش کوشید. دادخواهی خون فرزندش مجتبی و همه فرزندان این سرزمین را .مادر می گفت آنها هم بچه من بودند.اولین بار نه سال ۶۷ بلکه سال ۱۳۶۰ بود به خانه های مادران و زنان داغدار سرکشید و تسلی دلشان شد..
علی را سال شصت کشتند. مادر با مادر فرزین برای بابک و بیژن اسباب بازی اوردند .هنوز سگ های عروسکی سفید به خاطرم مانده .آن موقع مادر حکایت "لعنت آباد" را می دانست.
ایش خالی خواهد ماند اما او می دانست پرچمی را که آنها بر افراشتند برای دادخواهی ،نسلی دیگر برافراشته است و راه او را ادامه خواهند داد
به همه مان تسلیت می گویم
در غمتان شریک هستم
با مهر به همه شما
عفت
بادش گرامی
۱۷٨۶۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣٨٨       

    از : حمید فروغ

عنوان : مادر محسنی به خاطره ها پیوست
مرسده، فائزه، فواد،عطا ، مهناز و سایر بستگان عزیز مادر محسنی؛

خبر درگذشت مادر را با حسرت و بغض خواندیم.
مهربانی و متانت دلپذیر چهره اش، هر زمان که او را می دیدیم و دستان بلند واستخوانی اش را در دستانمان میفشردیم ، ما را بار دیگر به دنیای خاطره هامان می برد، خاطره هایی که زندگی امروزمان را ساخته .خاطره هایی پر از شادی و آه، پراز دوستی ، عشق و خشم .
اینجا که بود مادر همه ما بود. لذت بودنش را ما هم می بردیم....
برای شما که شادی ها و رنج هایش را از نزدیک می دیدید و لمس می کردید از صمیم قلب شکیبایی آرزو می کنیم.
مینو و حمید فروغ
۱۷٨۶۶ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣٨٨       

    از : علی صمد

عنوان : یاد مادر همواره با ماست
ف. تابان عزیز!

درگذشت مادر، خانم محسنی را به شما تسلیت گفته و سلامتی، بردباری برای شما، خانواده و دیگر عزیزانتان، آرزو میکنم. یاد مادر همواره در خاطره ما فدائیان زنده خواهد ماند.
علی صمد
۱۷٨۶۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣٨٨       

    از : الاهه بقراط

عنوان : می روند و همیشه با ما هستند!
تا زمانی که هستند، وجودشان بدیهی است. وقتی از دست می روند، تازه معلوم می می شود ماندنشان بدیهی نیست و جای خالیشان را مطلقا با هیچ چیز نمی توان پر کرد. فوأد عزیز، شاد باش که در تمامی این سالهای تبعید، مادر، این وجود گرامی، را به مثابه پاره ای از پیکر وطن در کنار خود، در شهر خود، داشتی.
تو نیز در از دست دادن عزیزان تجربه داری و می دانی اتفاقا از زمانی که دیگر نیستند، همیشه با ما هستند!
برایت پایداری و تندرستی آرزو می کنم.
۱۷٨۶٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣٨٨       

    از : احمد نجاتی

عنوان : تسلیت
عزیزان ما را هم در غم خود شریک بدانید برایتان صبر و بردباری ارزو میکنیم یاد این یاور دلسوختگان گرامی باد
۱۷٨۵۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣٨٨       

    از : صابر حسنی

عنوان : تسلیت
درگذشت مادر محسنی را به شما تسلیت گفته وخود را در غمتان از صمیم قلب شریک می دانم.
۱۷٨۵۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣٨٨       

    از : نادر عصاره

عنوان : اخرین وداع
دوستان و بستگان گرامی مادر محسنی

با خواندن خبر رفتن مادر، مجتبی (حسن)، در خاطراتم از او در خیابان های آبادان و اهواز و تهران، بسراعم آمد. با تاثر، خود را در آخرین وادع شما با مادر همراه می دانم.
۱۷٨۵۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣٨٨       

    از : مریم سطوت

عنوان : نه او نمرده است
ای وای مادرم
آهسته باز از بغل پله ها گذشت
در فکر آش و سبزی بیمار خویش بود
نه ، او نمرده ، می شنوم من صدای او
با بچه ها هنوز سرو کله می زند
عطا ، مرصده...
امروز هم گذشت
در باز و بسته شد
با پشت خم از این بغل کوچه می رود
او را گذشته ایست ، سزاوار احترام
نه او نمرده است ، می شنوم من صدای او
۱۷٨۵۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣٨٨       

    از : فریدون احمدی

عنوان : همدروی
من این گل را می شناسم. مانند مادر خودم دوستش داشتم. در کنار او احساس آرامش و شادی درونی داشتم. نگاه مهربان و چهره زیبایش، متانت و سیمای مادرانه اش، شکوهی دلپذیر به او می بخشید که همواره دل شیدای مرا به سوی خود می کشید و می ربود. او برای همه ما که با دنیایی از خاطرات تیرباران شده و عواطف دزدیده شده سرمی کنیم، گریزگاهی و پناهگاهی بود. مرسده، عطا، فائزه، فواد، شهین و مهناز عزیز با شما همدردم.
فریدون
۱۷٨۵۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣٨٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (۲۰)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست