از : باخته
عنوان : کدام پرولتاریا؟
راستش من هر چی فکر کردم,مطالبات مردم کوچه و خیابان را در جنبش سبز می بینم. شما خودتان را پشت این واژه های زمخت بورژوازی/پرولتاریا/ خورده بورژواری قایم کردید و همان حرفهای رهبران حکومت اسلامی مثل احمدی نژاد را بلدید بزنید البته با چاشنی پرولتاریا. چپ های ۴۰ سال پیش ایران هم این گنده گوئی ها را نمی کردند. چپ ایران از «تقدم آزادی بر برابری» می گوید یعنی چی؟ بدون آزادی برابری نخواهد بود. این واژه های با هم رابطه مستقیم دارند. شما نماینده کدام چپ هستید که این همه توهین بدیگران روا می دارید. همه را لیبرال و خودتان را نماینده داس و چکش معرفی من کنید و آبروی هر چی چپ را بردید.
۱٨٣٣۰ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣٨٨
|
از : حسن زارع
عنوان : زنده باد لیبرالیسم
زندگی بسیاری از ایرانیان گریخته از ایران در گرو همین ازادی و لیبرالیسم در اروپا و امریکاست.البته در ایران عده ای ماسک لیبرال برای حزبی به چهره زده اند واگر لیبرال بودند از دولت بازرگان و بنی صدر دفاع میکردند ونه انرا منقرض.
در یک نظام لیبرال تحمل عقاید مختلف شرط بقا و حفظ حقوق بشرو دفاع از جان ادمی و ازادی فردی و اجتماعی از وظائف است.
متاسفانه پدیده چپ در ایران خود یک فاجعه ویک مصیبت است.چپ در یک جریان لیبرال بهتر میتوانست رشد و سازماندهی شود.برعکس خود چپ بنا بر شرائط ایران باید مشوق ازادی و لیبرالیسم میبود.جریان چپ همیشه و فقط به خاطر سیاست خود در زندگی مخفی در مهاجرت و در بدری و تبعید زندگی کرده است.
شرم اور است که عده ای روشنفکر چپ و توده ای از نزدیک به هفتاد سال زندگی حزبی فقط ۱۲ سال از ۲۰ تا ۳۲ و۵۷ تا ۶۱ زتدگی علنی داشته است. به سخن دیگر میتوان گفت چپ در ایران بخاطر دور بودن از محیط ایران رابطه ای با مردم ایران نداشته است.اکنون که کارنامه چپ و توده ای را نگاه میکنیم نکته مثبت و قابل دفاعی را در ان پیدا نمیکنیم .دشمنی با ازادی با لیبرالیسم دست به اسلحه بردن شرکت در سرکوب ازادی و همکاری با نظام اخوندی وووو.
انچه هنوز چپ در ایران به ان توجه ندارد گذر اجتماعات بشری از استبداد کومونیستی است.فرو ریزی دیوار برلین برداشتن دیوار اهنی مسافرت بدون مانع از شرق اروپا به غرب در حقیقت شکست جریان اندیشه چپگرائی است.
نابودی و مبارزه با لیبرالیسم در ایران مساوی با استبدادو تاریک اندیشی است.
۱٨٣۲۹ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣٨٨
|
از : ثریا
عنوان : چند درس اخلاقی از این مقاله
چند نتیجه بدیهی از بحث اقای توانچه:
۱. دیکتاتوری نظامی تفاوتی با لیبرالیسم ندارد و هر دو به یک میزان دشمن طبقه کارگرند!
۲. در حالی که مردم و به قول اقای توانچه خرده بورژوازی در خیابان ها با شعار مرگ بر دیکتاتور و آزادی زندانیان سیاسی و مانند آن مبارزه می کنند چپ هایی که ایشان نمایندگی می کند در خانه می نشیند تا شاید یک زمانی مثلا یک قرن دیگر پرولتاریا از طریق وحی که نازل شد به آگاهی رسید جنبشی را شکل داد و رهبری کرد و عدالت و آزادی را تواما به ایران آورد.
۳. گویا آقای توانچه که می نویسد "چپ داخل ایران (به خصوص جوانان) زیر بمبارانی از انحرافات خودی هایی قرار دارند که یکبار درگذشته ای نه چندان دور نتیجه مواضع اشتباه و فاجعه بار خود را دیده اند ولی به دلایلی مجددا (و این بار به عنوان تنها راه حل ممکن) همان مواضع را اتخاذ کرده اند" خبر ندارد که دلیل این انحراف کم اهمیت دادن به مبارزات دمکراتیک بود. وقتی در منطق حزب توده آقای خمینی ضدامپریالیست می شود (چنان که امروز در منظر اقای چاوز و دوستان ایرانی اش احمدی نژاد ضد امپریالیست است) بازرگان و بنی صدر و به اصطلاح لیبرالها عامل امپریالیستند پس باید از قدرت حذف شوند. در روی دیگر سکه وقتی یک سازمان چپ رو مانند پیکار می گفت علیه حزب جمهوری اسلامی، علیه لیبرالها زنده باد طبقه کارگر بدون این که مقتضیات جامعه خود را بشناسد و بداند اکنون طبقه کارگر پتانسیل رهبری جنبش را ندارد در شکل گیری فاجعه دهه شصت مقصر است.
۴. اکنون جنبش سبز در جریان است. شاید این جنبش پیروز شود و در آن شرایط در بدترین حالت با آزادی و امنیت بیشتری نسبت به امروز می توان مبارزه کرد و شاید شکست بخورد و خاورانها و گورستانهای جدید برای دگراندیشان در کشور شکل بگیرد. آقای توانچه بداند که در هر دو حالت ایشان شرمسار خواهد شد. اگر جنبش شکست بخورد شرمسار تخطئه جنبشی دمکراتیک و بدین ترتیب یاری به شکست آن و اگر پیروز شود شرمسار همراه نبودن با مردمی که دلیرانه مبارزه کردند.
۱٨٣۲۶ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣٨٨
|
از : فرهنگ پوریایی
عنوان : چپ روی، آب به آسیاب ارتجاع داخلی است
نظر عابد توانچه عزیز پیامدهای وحشتناکی در انزوای چپ در مبارزات مردم ایران خواهد داشت. در حقیقت با چنین نظراتی، خواننده تصوری که از چپ دارد دیدگاههایی شبیه حسین شریعتمداری است. تمام آنچه در نقد جنبش دموکراتیک مردم گفته شبیه یادداشتهای روزنامه های کیهان و رسالت و یالثارات است. عابد عزیز توجه ندارد که امروز دستیابی به حقوق دموکراتیک مردم باید اولویت داشته باشد؟ جمهوری اسلامی ۳۰ سال است تندترین شعارهای ضدامپریالیستی را می دهد آیا واقعاً مترقی است؟ سی سال است اپوزیسیون ایران از رسانه های خارجی اعم از صدای امریکا و بی بی سی و رادیو فردا برای انتقال پیامهای خود به داخل کشور استفاده می کنند آیا این اپوزیسیون عامل سیا است؟ آیا اعضای کانون نویسندگان که با صدای امریکا مصاحبه می کنند عوامل نفوذی غربند؟ این که همان حرفهای مرتجع ترین جناح های سرمایه داری یعنی نظامیان و سپاهیان در داخل کشور است. مسئله بعد این است که آیا سایت اخبار روز سردبیر و ویراستار ندارد که با انتشار چنین مقالاتی وجهه و آبروی چپ ایران را می برد. آیا قصد فراهم کردن خوراک فکری برای سری جدید برنامه چراغ و حذف دگراندیشان داخل کشور دارید؟
۱٨٣۲۵ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣٨٨
|