از : نسیم
عنوان : درخوست حمله نظامی ایران از اسرائیل و امریکا
انوقت که خطر حمله نظامی امریکا و اسرائیل به ایران کاهش نیافته بود اقای مستشار در کجای این دعوا ایستاده بودند که الان چنین نظراتی میدهند
البته اگر واقعا اقای مستشار ازمواضع گذشته خودشان که خواستار بمباران اتمی ایران از طرف اسرائیل شده بودند پشیمان گشته اند جای خوشبختی است. درخواست حمله نظامی و اتمی ایران از طرف بیگانگان لکه ننگی است که انرا به این سادگی نمیشود پاک کرد. امیدوارم که اقای مستشار رسما از چنین مواضعی که در گذشته داشته اند انتقاد کنند و فکر نکنند دیگران فقط نوشته های جدیدشان را میخوانند که خود را همراه جنبش مردمی میداند.ولی ایشان ظاهرا خیلی حق به جانب نظر میدهند و دیگران را احساساتی میخوانند. انوقت که ایشان از اسرائیل درخواست بمباران اتمی و نظامی ایران را داشتند هم به مخالفینشان همین برخورد را میکردند و حتا انها را طرفدار رژیم مینامیدند. اینجور برخوردها فقط ابروی شما را بیشتر میبرد.حالا هم نظرتان اینست که مخالفین حمله نظامی به کشورمان احساساتی هستند و یا طرفدار حکومت اسلامی میباشند?
۲۱۹۴۷ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨٨
|
از : ناصر مستشار
عنوان : اپوزیسیون دردمند ایرانی سالها است که با زندان و اعدام شکنجه و تبعید رنج آور ـ روزگار سختی گذارنده است اما هیچگاه نتوانسته است کلید رهائی مردم دربند ایران را بیابد،چرا؟ بدین موضوع پاسخ بدهید نه با هیجانات بی محتوا و احساسات تو خالی!
جمهوری اسلامی به نقطه ائی رسیده است که بدون راه اندازی سومین انقلاب اسلامی با پوشش شعارهای پر طمطراق بازگشت به درخواست ها وپیام های داده شده از جانب آیت الله خمینی در مقطع انقلاب اسلامی سال پنجاه وهفت دیگر توان ادامه حیات ندارد!لذا رژیم اسلامی با تمام قوا درصدد برپائی انقلابی دیگر بر آمده است تا مردم دربند را با شور وهیجان و با حیله های نوین اغوا نماید تا در راه بازگشت به شعارهای اولیه انقلاب اسلامی به پاخیزند.دعواهای جناحی حاکمان جمهوری اسلامی به اوج خودش نزدیک می شود اما همه اینها در دورانی اتفاق می افتد که در غیاب اپوزیسیون مقتدر ،رژیم اسلامی قادر است باردیگر با نیرنگ های نوین تحت عنوان بازگشت به رهنمود های امام راحل باردیگر می تواند خود رادر فقدان حضور یک اپوزیسیون کارآمد باز سازی نماید تا به حاکمیت سیاه خود ادامه دهد.مردم دربند که اینک چند سالیست در سیاه چالی بنام جناح احمدی نژاد ومصباح یزدی گرفتار آمده اند در وضعیتی بسر می برند که حاضرند با هر ریسمانی خود را از آن سیاه چال بیرون بکشند. در این رهگذر بخش وسیعی از نیروهای سیاسی که همچنان به انقلاب سال۵۷ باورمند مانده اند به یاری ملاهای رادیکال خواهند شتافت.از هم اکنون نیروهای یاد شده وفاداری خودرا به انقلاب سوم اعلام نموده اند. همه اینها در حالیست که جامعه کنونی ایران از هرلحاظ در حال سقوط بسر می برد.تحریم های اقتصادی اثرات خود را گذاشته است وفقر و مسکنت مردم با اوج بیکاری واعتیاد وبزهکاری و ناامنی وبی قانونی همراه گشته است.رژیم اسلامی برای حفظ سکان حکومت تنها به سرکوب بیشتر مردم پناه آورده است اما همه اینها کافی نیستند بلکه راه اندازی یک نوستالژی جهت برگشت به ارزشهای انقلاب سال۵۷ در دستور کار قرار گرفته است. بخش وسیعی از پایوران اولیه انقلاب اسلامی همه مشکلات کنونی مردم ایران را به گردن باند احمدی نژاد می اندازند تا خود را از زیر آوارهای سی ساله بدبختیهای بجای مانده از رژیم اسلامی خلاصی بخشند .اما این برهمگان مشهود است که احمدی نژاد تنها سه سال به ریاست دولت رسیده است وقبل از قدرت گیری او نیز جمهوری اسلامی از هرلحاظ در مخمصه اقتصادی وفرهنگی وسیاسی در بن بست قرار گرفته بود ودر سطح جهانی به یکی از کشورهای محور شرارت وتروریستی تبدیل شده بود.
۱ـآیت الله جنتی عضو شورای نگهبان همیشه مورد تائید وحمایت خمینی بود! وهمه این دعواها را جناح مغلوب به پا کرده است تا با رجعت به رهنمود های خمینی و ترفند تازه ائی دوباره به نظام ولایت فقیه انرژی تازه ائی وارد کنند.باید به نسلی که دوره جنایات خمینی را ندیده است توضیح داد که این خمینی بود که برای اولین بار همه بدبختی های کنونی را بنیانگذار ی نمود واینک ادامه همان فاجعه در حال ادامه می باشد!
۲ـ اکبر گنجی با سلطانیزم خواندن رژیم ولایت فقیه می خواهد از جنایات نظام امامیزم حاکم بر ایران بکاهد ونظام های سلطنتی را هم به اندازه نظام کنونی ایران که از نظام امامیزم تبعیت می کند در جنایات مساوی جلوه دهد. اما این در حالیست که تا کنون شکل حکومتی بنام امامیزم در طول تاریخ در ایران سابقه نداشته است .اکبر گنجی با سیاستهای اتخاذ شده اش پیگیرانه برای سومین انقلاب اسلامی با تئوریهای تازه اش زمینه سازی می نماید .
۳ـ پس از آنکه خطر حمله نظامی امریکا به جمهوری اسلامی کاهش یافت ،دعواهای جناحی حکومت اسلامی برای چپاول ایران دوباره بیشتر قوت گرفت!آخوند ها همینکه ببینند از جانب نیروئی تهدید می شوند بسرعت دعواهایشان را کنار می گذارند تا نظام را حفظ نمایند. اما این بار آخوندهاخیالشان از بابت حمله نظامی وسقوط نظام راحت است لذا برای تسویه حساب های خود به یقه درانی می پردازند. از دعواهای جناحی سران رژیم برای ملت هیچ سودی عاید نخواهد شد.تنها سرنگونی همه جناح های حکومت اسلامی و برقرار یک حکومت شهروندی وسکولار می تواند مردم ایران را نجات دهد.
۴ـ جمهوری اسلامی خیالش از جانب نیروهای اپوزیسیون نیز آسوده است لذا بدون اینکه از قدرت اپوزیسیون وحشت داشته باشد همه جناح های حکومتی به خودشان جرات داده اند تا با بایکدیگر تسویه حساب نمایند که در همین رهگذر نیروهای اپوزیسیون می توانند با اندیشه ها وساختار نوین دست به تاسیس اپوزیسیون تازه با روحیه ودانش نوین بزنند بدون آنکه در آن رقابت وکدورت وسبقت جوئی وجود داشته باشد وفقط رهائی ملت ایران را باید سرلوحه همگان قرار بگیرد نه قدرت طلبی وانحصار گرائی کور وکودکانه که تاکنون همه روزنه ها را بسته است.
مسئول تمام جنایات در ایران ابتدا رژیم اسلامی است سپس اپوزیسیون لجباز ! چراکه اپوزیسیون مغرور که حاضر نیست به آشتی ملی برسد تا رهبری اعتراضات مردم را سازماندهی نماید تا غائله رژیم اسلامی به پایان برسد به اندازه حاکمان جمهوری اسلامی در جنایات روزانه آخوندها در حق مردم ایران سهیم می باشد!
۲۱۹٣۲ - تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱٣٨٨
|
از : خلیل محله
عنوان : اقای مستشار و نادانی
اقای مستشار در یک کامنت طولانی حرفهای بیربط وبی پایه زیادی نوشتند من فقط این جمله ایشان را به عنوان نمونه میاورم. ایشان میفرمایند:
"اما در شهرهای مختلف ایران ما چقدر نیروی سکولار و لائیک داریم؟به جزء تهران بقیه شهرهای ایران فاقد نیروی سیاسی سکولار ولائیک است. بیشتر نیروهای سیاسی مدرن و سکولار و لائیک سالهاست که در خارج زندگی می کنند و...."
اقای مستشار به کجا به این شتابان?
نظر از این پرت تر دیگه نمیشد داد . چند ساله که به ایران تشریف نیاورده اید?
۲۱۹۱۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱٣٨٨
|
از : azita
عنوان : متشکر از اقای دیبا
من واقعا اینرا نمیدانستم که اقای مستشار از اسرائیل و امریکا خواستار بمباران اتمی ایران شده است.
خیلی متئاسفم که این جور ادما اینجا روده درازی میکنند بدون اینکه ازموضعگیری های ضد میهنی خود در گذشته ابراز پشیمانی کنند. اینجور افراد ابن الوقت هستند وبوی کباب که میشنوند سریع به ان سمت جهتگیریمیکنند, حالا اسرائیل و امریکا باشد یا جنبش سبز, غافل از اینکه دارند خر داغ میکنند. جنبش مردمی ایران احتیاجی به این روده درازی ها ندارد.
۲۱٨۹۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ بهمن ۱٣٨٨
|
از : ناصر مستشا ر تقدیم به «حق«
عنوان : موشکافی مختصر در جنبش مردمی سبز!
بنظر من باید آن اتفاقات و تحولاتی را که در هرجامعه در جریان است پذیرفت نه آرزوهای خود را د ر آن دیدو ترسیم کرد! اما نیروی های سکولار و لائیک جامعه سیاسی ایرانی سالهاست که در افکار دست یافتن به ایده های خود زندگی می کنند ،بی آنکه برای آن اهداف اگر با موازین جامعه ایران مطابقت داشته باشد تلاشی کرده باشند.براستی نیروهای سیاسی در ایران در مبارزه به دست یافت یک حکومت سکولار و جامعه لائیک از چه قدمت تاریخی برخوردارند؟دکتر سنجانی رهبر جبهه ملی بعنوان یک جریان سیاسی غیر مذهبی در ۲۶ دیماه سال ۵۷ در مصاحبه با روزنامه اطلاعات گفته بود:از آنجائیکه ۹۸ درصد مردم ایران مسلمانند ،پس شکل گیری حکومت اسلامی کاملا قانونی است! نیروهای سکولار دراه دست یافتن به مبانی خود به دلایل گوناگون باز مانده اند.برای مثال دکتر منصور بیات زاده از جبهه ملی و عضو دانشجویان کنفدراسیون خارج کشور در مقاله ائی مفصل در باره پیروزی انقلاب ۵۷ در سالهای گذشته اقرار نمود که نیروهای سیاسی در مورد جدائی دین از حکومت هیچ آگاهی نداشتند.انقلاب ۵۷ نیروهای سیاسی را بیدار نکردکه در میان مردم نفوذی نداشتند .دوم خرداد ۷۶ هم نیز آنها را بیدار نکرد و فکر می کنم وقایع۲۲ خرداد امسال نیز هیچ اثری بر آنها نگذاشته است. هنوز بسیاری از روشنفکران سیاسی خارج کشور در سطور مفاهیم کتابی در جامعه های غربی خود را سحر کرده اند.نشستهای جمهوری خواهان لائیک پس از برگزاری چندین جلسه بدون نتیجه ماند .به شکست انجامید .اتحاد جمهوری خواهان که از هم آغاز به نیروهای اصلاح طلب داخل امید بسته بودند! ما با جامعه ائی روبرو هستیم که تا زنده بودن آیت الله منتظری ،همه نگاه ها به مصاحبه های کوبنده ایشان دوخته شده بود. چرااعتراضات و انتقادهای آیت الله منتظری بعنوان یک متفکر اسلامی ویکی از بنیان گذران نظام ولایت فقیه به حکومت اسلامی می توانست اورا به جایگاهی مرتفع برساند اما نیروهای سکولار را بدان مرتبه نرسانده است؟چرا مردم به فراخوان وبیانیه ها و جمع آوری امضاء های بی شمار نیروهای سکولار توجه ائی نمی کنند؟این در حالی بود که قبل از اعتراضات آیت الله منتظری به نظام ، نیروهای ملی ،چپ و سلطنت طلب بیشترین افشاگری ها را علیه رژیم اسلامی بعمل آورده بودند وحق با آنها بود که به رهبری جنبش اعتراضی دست یابند،اما چرا نشد؟اینک نیز رژیم اسلامی بشکل موذیانه ائی همه دستگیر شدگان تظاهرات را با انتساب به سلطنت طلبان اعدام می کند.با جرات می توان گفت که بعد از فوت ناگهانی آیت الله منتظری ـ جنبش مردمی سبز یکی از قوی ترین نیروهای بالقوه و همزمان بالفعل خود را از دست داد.
اگر موسوی و کروبی تا کنون با فراز و نشیب های گوناگون بر مواضع خود ایستاده اند ،رمز آنرا باید در ایستادگی مردم جستجو کرد که همواره به کروبی و موسوی قوت قلب می دهند .کروبی و موسوی نیز بدین موضوع بخوبی آگاهی دارند که بعد از سرنگونی احمدی نژاد آنها به رهبری خواهند رسید و بدین خاطر نیز بر مواضع خود پای می فشارند.آنها مطمئن هستند که در جنبش سبز رقبای دیگری برای دست یافتن به رهبری ندارند! رنگ سبز که در ابتدا بعنوان نماد انتخاباتی مهندس میرحسین موسوی در ماههای پیش از انتخابات ۲۲ خرداد تعین شده بود اما بسرعت به یک جنبشی داخلی و خارجی تبدیل گردید.اینک مدتهاست که جنبش سبز مردمی به یک واقعیت تاریخی در برابر حاکمیت ایران تبدیل شده است و بدین لحاظر جنبش سبز میرا نیست بلکه همچنان پویا مانده است.بسیاری از نیروها وشخصیت های سیاسی در اپوزیسیون داخل و خارج کشور در آغاز از بکار بردن نماد سبز اباء داشتند اما کم کم همه آنها موجودیت جنبش سبز را بعنوان آخرین شانس تاریخی مردم ایران برای نائل آمدن به دمکراسی و آزادی به رسمیت شناختند.اینکه جنبش سبز از کدام نحله سیاسی در تاریخ جنبش های سیاسی ایران برخاسته است ، گفتمان های فراوانی در مورد جنبش سبز وجود داد.بعضی آنرا از جنس نهضت مشروطیت می دانند که نمی خواست از سلطنت قاجار عبور کند و تنها برای حاکمیت قانون و محدود کردن اختیارات شاه بعنوان قبله عالم نزج گرفت به بررسی می پردازند وبعضی دیگر جنبش سبز را ادامه انقلاب ۵۷ و سرنگونی طلب ارزیابی می نمایند.کم نیستند کسانیکه جنبش سبز را مانند نهضت ملی شدن نفت به رهبری دکتر مصدق بررسی می نمایند که آن نهضت نیز خواستار عبور از سلطنت پهلوی نبود بلکه خواستار سلطنت شاه نه حکومت کردن او بود.اما در کنار همه اینها ما به لحاظ تاریخی شاهد هستیم که در انقلاب مشروطیت ـ نیروهای انقلابی سرنگونی طلب مانند حیدر عمو اوغلی نیز بسیار فعال بودند که حتی به ترور نا موفق محمدعلی شاه قاجار دست زد.یا در نهضت ملی شدن نفت در کنار دکتر محمد مصدق نخست وزیر قانونی ورهبر جبهه ملی ایران ، دکتر حسین فاطمی بعنوان وزیر امور خارجه وقت اصرار می ورزید که از سلطنت پهلوی باید عبور کرده و در ایران رسما جمهوری اعلام گردد. اما غالب نیروهای کار آمد در نهضت مشروطیت و ملی شدن نفت به سیاست غلبه بر استبداد فردی شاهان قاجار و پهلوی اعتقاد داشتند تا آنها را به آرای اکثریت مردم مطیع کرده تا شاه به قوانین مجلس قانون گذاری و تفکیک قوا رضایت دهد.اما بنطر اکثر نیروهای سیاسی وضعیت خامنه ای هیچ شباهتی به موقعیت محمدعلی شاه و محمد رضاشاه ندارد.بیشتر نیروهای سیاسی خامنه ای را بعنوان ولی فقیه و رهبر جمهوری اسلامی را عامل همه فجایع اخیر و کودتای انتخاباتی ارزیابی می نمایند.اما با همه این حال ـ خاندان هاشمی رفسنجانی بعنوان یکی از بنیان گذران نظام جمهوری اسلامی در تلاش است تا خامنه ای را از بدنه جناح احمدی نژاد ومصباح و سپاه پاسداران جدا نموده و بسوی خود جلب نماید.اما شخص خامنه ای بدین موضوع اشراف دارد که اگر چرخش کوچکی بسوی خواسته های رفسنجانی از خود نشان دهد ـ بسرعت توسط جناح احمدی نژاد مصباح و سپاه برچیده خواهد شد. خامنه ائی آنچنان بدست نیروهای مافیائی حاکم وسپاه به استیصال کشیده شده است که نتوانست اسفندیار رحیم مشاعی معاون احمدی نژاد و همزمان پدرعروس رئیس جمهوری کودتائی را از دولت برکنار نماید.
«« پارلماننیوز: رئیسجمهور انتقادات علیه مشایی را یک روش سوخته نامید.به گزارش سفیر، لحظاتی قبل دکتر محمود احمدی نژاد در کنفرانس مطبوعاتی خود در پاسخ به سئوالی درباره افکار رئیس دفتر خود گفت:«مشایی از نیروهای اصیل و دلسوز با اندیشه بسیار روشن و زلال است و ایشان از بهترین همکاران دولت است و شبانه روز در خدمت دولت است.»«
با همه تفاسیر مختلف بگذاریم برای یکبار هم شده خود مردم مسائل خود را رهبری کنند.جنبش سبز مردمی میرا نیست بلکه با روند زمان بسیار پویا شده است و هرچقدر جلو می رود منطقی تر می شود.بر خلاف نظر بعضی از دوستان که فکر می کنند کروبی و موسوی ابزار این جنبش هستند(( که این خود نشانگر اندیشه های شیطانی و فریب کاری آنها مانند ۳۰ ساله گذشته است و تاکنون به چیزی دست نیافته اند)) باید به صراحت بگویم که آنها نه ابزارند نه وسیله موقتی بلکه آنها بخوبی می دانند که بعد از سرنگونی احمدی نژاد و خامنه ای ،آنها براحتی خواهند توانست جمهوری اسلامی دیگر را با اصلاحات و تغییرات کلان می توانند کشور را رهبری و اداره نمایند.در تمام شهرهای کوچک و بزرگ ایران اصلاح طلبان بعنوان آلترناتیو حضور دارند و روز شماری می کنند تا دوباره به قدرت برسند.اما در شهرهای مختلف ایران ما چقدر نیروی سکولار و لائیک داریم؟به جزء تهران بقیه شهرهای ایران فاقد نیروی سیاسی سکولار ولائیک است. بیشتر نیروهای سیاسی مدرن و سکولار و لائیک سالهاست که در خارج زندگی می کنند و هیچ رابطه توده ائی با مردم داخل کشور ندارند واصلا معلوم نیست آیا روزی در فضای باز سیاسی بخواهند به ایران برگردند؟ تا به فعالیت سیاسی و شرکت در دولت دل خواه و مفروض شرکت نمایند . شکست انقلاب ۵۷ و اعدام و زندانی و شکنجه بعضی از اعضای کنفدراسیون تجربه بسیار تلخی برای فعالین سیاسی خارج کشور بر جای گذشته است،اما باهمه این حال ـ آینده ایران آزاد محتاج زنان ومردان دمکرات وبا تجربه که از صداقت ، صراحت، صلابت ،صمیمیت به انتظار نشسته است.به امید اروز
۲۱٨۷۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ بهمن ۱٣٨٨
|
از : بهروز دیبا
عنوان : از کی مستشار از خواستار بمباران اتمی ایران از طرف اسرائیل و امریکا پشیمان شد?
کمونیستها سرنگونی حکومت ننگین پهلوی را جشن میگیرند و نه بقدرت رسیدن اخوندها را ولی اقای مستشار اگر اسرائیل و امریکا در زمان جورج بوش به التماسهای جنابعالی گوش میدادند و ایران را بمباران میکردند البته شما هما جزو رقاصان و پایکوبان بودید و این ارزو یعنی بمباران ایران از طریق بیگانگان را به گور خواهید برد ولی کمونیستها اگر خواستار ازادی و دمکراسی هستند حتما ایران ازاد و دموکراتیک را بدون حاکمیت نیروهای ارتجاعی مثل اخوندها و یا مرتجعین طرفدار اسرائیل و امریکا مثل شما و بزرگتراتان خواهند دید.
به امید ایرانی ازاد و دمکراتیک برای همه ایرانیان از کمونیست تا دمکرات و مذهبی و غیر مذهبی
۲۱٨۶۹ - تاریخ انتشار : ۲٨ بهمن ۱٣٨٨
|
از : ناصر مستشار تقدیم به «حق«
عنوان : بنظر من باید آن اتفاقات و تحولاتی را که در هرجامعه در جریان است پذیرفت نه آرزوهای خود را د ر آن دید!ما سالهاست که در رویاهای خود زندگی می کنیم.انقلاب ۵۷ مارا بیدار نکردکه در میان مردم نفوذی نداشتیم .دوم خرداد هم ما را بیدار نکرد و فکر می کنم ۲۲ خرداد امس
اگر در ۲۲ بهمن ۵۷ ،کمونیستهای وطنی به قدرت می رسیدند ـ آنگاه می شد جشن و پایکوبی آنها را برای پیروزی انقلاب شکوهمند شان پذیرفت اما در ۲۲ بهمن ۵۷ آخوندها به قدرت رسیدند و سوار بر گرده ملت ایران شدند اما کمونیستها همچنان پیاده و تماشاگر ماندند و حسرت به قدرت رسیدن در دلهایشان تا به امروز مانده است. برای مثال مسعود رجوی در سال ۵۸ بارها گفته بود که ضربه چپ نماها در سال ۵۴ مانع قدرت گیری و رهبری مجاهدین در انقلاب ۵۷ شد! کمونیستها نیز مبارزه جدا از توده مسلحانه را مانع اساسی در قدرت گیری چپ ارزیابی کردند! اما سئوال اساسی و بسیار ساده در اینجاست که شادی کمونیستها برای روزهای ۲۲ بهمن به چه منظور است؟آیامگر آنها به قدرت رسیده اند که آنروز را جشن می گیرند؟ به همه تبریک می گویند؟پس کمونیستها خواسته یا ناخواسته قدرت گیری ملاها را جشن می گیرند؟یا شاید دلشان می خواست که به قدرت برسند اما چون به حکومت نرسیدند پس رویاهای خود را که بدان دست نیافتندجشن می گیرند!!!
۲۱٨۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣٨٨
|
از : حق
عنوان : آقای مستشار گرامی، نسلی که دوره اصلاح طلبی خاتمی را پشت سر گذاشت فهمید که این رژیم اصلاح پذیر نیست و «انتخابات» در ایران بی معنی است.در چنین وضعیتی اینبار مردم تنها منفذ موجود را بهانه قرار دادند و از اصلاح طلبان بعنوان یک برگ برای رسیدن به اهداف نهایی خو
آقای مستشار گرامی، نسلی که دوره اصلاح طلبی خاتمی را پشت سر گذاشت فهمید که این رژیم اصلاح پذیر نیست و خاتمی مردی شیاد و مکار است که برای نجات رژیم آمده بود و نه برای اصلاحات، او برای بزک کردن چهره کریه این رژیم و تداوم آن آمده بود. اگر مردم پس از آن دوره ۸ ساله خاتمی به اصلاح شدن این رژیم و اصلاح طلبان کوچکترین امیدی داشتند انتخابات کذایی بعدی را تحریم نمی کردند، و در اعتراض به تقلباتی که کروبی و رفسنجانی احمدی نژاد و دار و دسته اش را به آن متهم کرده بودند همانند اینبار میلیونی بیرون می ریختند و فریاد رای من کو را سر می دادند. مردم تجربه تلخی از آن دوران دارند و می دانند خاتمی و دار و دسته اش فقط نام اصلاح طلبی را یدک می کشند و در ماهیت اصلاح طلب نیستند.
زیاده روی های احمدی نژاد مردم را یکبار دیگر به صحنه آورد تا جلوی او و خامنه ای را بگیرند و منفذی برای خود بوجود بیاورند که سکوی پرتابی برای گام های بعدی آنها باشد. مردم می خواستند دوره چهار سال تحقیر جوانان و بی آیندگی آنها و ماجراجویی های خطرناک بین المللی او را پایان دهند و پوزه خامنه ای را یکبار دیگر به زمین بمالند که حامی احمدی نژاد و پادگانی شدن شهرها بود و در پی هر چه بیشتر طالبانیزه کردن ایران در همه امور. مردم بخاطر اعتقادشان به اصلاح طلبان نبود که به صندوق های رای هجوم بردند بلکه بخاطر ایجاد منفذی برای مبارزه مسالمت آمیز خود علیه کل این رژیم. در این راه موسوی و کروبی وسیله بودند و آغاز راه و نه پایان راه. از آنطرف شکافی در درون رژیم بود که در این ۹ ماه عیان شد و آن سر سهمی بود که خامنه ای و دار و دسته اش از چنگال دارو دسته هاشمی و خاتمی در آورده بودند. در اصل هیچیک از اینها در پی آن نبود و نیست که انحصار قدرت از دست رژیم خارج شود. اصلاح طلبان راضی به گردش قدرت در دست خود و بنیاد گرایان هستند ولی بنیاد گرایان حاضر به گردش این قدرت نیستند و دعوا سر این بود و هست و مردم هم از این موضوع بخوبی آگاهند، نسلی هم که ۸ ماه پیش آگاه نبود بسیار زود آگاه شد و مطالبات خود را تا سرحد جمهوری ایرانی بالا برد. نسل من امید به خاتمی بسته بود و ۸ سال طول کشید که از این شیاد قطع امید کند ولی نسل بعد از من که همان امید را به موسوی و کروبی بسته بود در عرض چند ماه به نتیجه ما در مورد اطلاح طلبان رسید.
تفاوت در واکنش مردم به نتیجه «انتخابات» در دوره قبل و این دوره باید مورد توجه در خور خود قرار گیرد که من تا حالا مشاهده نکرده ام. سئوالی که باید مطرح شود اینستکه چرا مردم در دوره قبل هیچ توجهی به تقلباتی که رفسنجانی و کروبی به احمدی نژاد و دار و دسته اش وارد کردند باعٍث هیچ واکنشی از سوی مردم نشد ولی اینبار نتیجه اش جنبش سبز مردم ایران شد. چرا آن دفعه مردم نپرسیدند «رای من کو» ولی اینبار این پرسش را در راه پیمایی ۳ میلیونی خود کردند. این اعتراض مردمی بود که موسوی کروبی و خاتمی را در جایگاه امروزین خود قرار داد وگرنه سرنوشت شان همان می بود که کروبی و رفسنجانی تجربه کردند. خرد جمعی مردم بود که اینبار تصمیم گرفت که برای جلوگیری از ادامه راه خامنه ای و احمدی نژاد باید اعتراض کند و برای مصون نگه داشتن خود، مشروعیت و مقبولیت خود و رسیدن به اهداف نهایی خود که حاکمیت مردم بر سرنوشت خود است باید از اولین پله که همانا موسوی است وسیله ای بسازد و ساخت.
اعتراض گسترده مردم باعث اعجاب نه فقط خود مردم بلکه جهان و هر دو جناح رژیم شد. جناح موسوی از واکنش مردم بقدری جا خورده بود که سر در گم شده بود و هیچ تاکتیک و استراتژی ای را برای چنین روزی تدارک ندیده بود چون چنین چشم اندازی را حتی در رویاها و کابوس های خود نمی دید. با فشار معترضین موسوی چاره ای جز نجات رژیم بوسیله کنترل معترضین نداشت و با تاخیر بسیار آغاز به دویدن بدنبال مردم کرد و هنوز فاصله زیادی بین اهداف معترضین و اهداف او وجود دارد. معترضین تبدیل به مخالفین کلیت رژیم شده اند و شعارهایشان نشان می دهد که با کل سیاست های داخلی و خارجی رژیم تفاوت ۱۸۰ درجه ای دارند. اهداف مردم بقدرت رساندن اصلاح طلبان و بعد به خانه رفتن نبود، اعتقاد به اصلاح طلبان نبود بلکه همانطور که می بینیم مثل همیشه تغییرات بنیادین بود که کل رژیم را به زیر سئوال می برد منتها در این ۸ ماه این اهداف بعلت عریان شدن خشونت و ماهیت رژیم گسترش یافته و باعٍث یک ریزش سهمگین در جناح خامنه ای شده است. این ریزش را از تصویری که گوگل در روز ۲۲ بهمن از میدان آزادی منتشر کرد جهان دید.
یک مقایسه از سطح مطالبات مردم در ایران را با سطح مطالبات اصلاح طلبان نشان می دهد که مردم وجوه مشترک کمی با اصلاح طلبان دارند ولی چون گذار به دمکراسی را بصورت مسالمت آمیز طلب می کنند تا جاییکه جناح اصلاح طلب قابل استفاده باشد از آن استفاده خواهند کرد. این برگ مهمی است در دست مردم و نه در دست اصلاح طلبانی که بخوبی می دانند مردم چگونه با این برگ خود آنها را مجبور کرده اند که در هر بیانیه سطح مطالبات خود را بالاتر ببرند و حرف خود را در مشروعیت دادن به احمدی نژاد پس بگیرند.
آقای مستشار گرامی، نسلی که دوره اصلاح طلبی خاتمی را پشت سر گذاشت فهمید که این رژیم اصلاح پذیر نیست و «انتخابات» در ایران بی معنی است.در چنین وضعیتی اینبار مردم تنها منفذ موجود را بهانه قرار دادند و از اصلاح طلبان بعنوان یک برگ برای رسیدن به اهداف نهایی خود که همانا گذار مسالمت آمیز به دمکراسی است استفاده کرده اند، اینرا نباید به حساب اعتقاد مردم به جناح اصلاح طلب گذاشت. اصلاح طلبی در ایران معنای اصلاح طلبی ای را ندارد که در تاریخ کشورهای غربی دیده می شود که به دمکراسی امروز آنها مبدل شد. در ایران در واقع نام یک حزب است که برای فریب مردم انتخاب شده است. حزبی که به قوانین انتخابات نظام معتقد است و با استفاده از آن می خواهد گردش قدرت بین خود و حزب بنیاد گرا در گردش باشد و مردم از ترس مرگ به تب راضی شوند. ملت ما هیچ زمانی به اندازه امروز به این واقعیت پی نبرده بود و بهمین دلیل در هر فرصتی اهداف نهایی خود را در شکل شعارهایش می دهد، شعارهایی مانند جمهوری ایرانی، مرگ بر روسیه و چین، نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران، مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر این دولت مردم فریب، مرگ بر اصل ولایت فقیه، مرگ بر خامنه ای، خامنه ای قاتله ولایتش باطله و.....بنابراین مردم ایران اعتقادی به جناح اصلاح طلب ندارند ولی ار آنها بعنوان ابزاری و سکوی پرتابی برای رسیدن به اهداف خود می کنند.
بنظر من، مردم پس از واقعه ۲۲ بهمن اصلاح طلبان را در موقعیت سرنوشت سازی قرار داده اند و این جناح باید تعیین کند که با رژیم است یا با مردم. من فکر می کنم تکلیف این جناح بزودی روشن خواهد شد، اصلاح طلبان بیش از هر زمان دیگری هم اکنون در موقعیت بسیار دشواری قرار دارند. از یکسو خواستار حفظ این نظام و قانون اساسی اش هستند و در حالیکه نگران مصونیت جان خود و عزیزانشان از گزند جناح رقیب هستند و از سوی دیگر به سختی نیازمند پشتیبانی مردم از خود هستند چون اینرا بیمه عمر خود می دانند، بیمه عمری که با خود مرگ رژیم را بهمراه خواهد داشت. راه گریزی که این آقایان ممکن است در نظر بگریند گریز از کشور و افزودن به تعداد آپوزیسیون برون مرزی است.نیست. مردم منتظر واکنش این آقایان به وضع موجود هستند.
۲۱٨۴۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣٨٨
|
از : ناصر مستشار
عنوان : ... سازگارا یا ««هخا««؟
بعضی از پیش گوئی های آقای محسن سازگارا به پیش گوئی های ««هخا«« شباهت یافته است! در مورد علوم دقیقه و طبیعی و نباتات وپزشکی شاید می توان نظر قطعی داد اما در مورد علم نظری که شامل مسائل اجتماعی و انقلابات می شود هرگز نمی توان نظر قطعی داد !بگذاریم برای یکبار هم شده خود مردم مسائل خود را رهبری کنند.جنبش سبز مردمی میرا نیست بلکه با روند زمان بسیار پویا است و هرچقدر جلو می رود منطقی تر می شود.بر خلاف نظر بعضی از دوستان که فکر می کنند کروبی و موسوی ابزار این جنبش هستند(( که این نشانگر اندیشه های شیطانی و فریب کاری آنها مانند ۳۰ ساله گذشته است که تاکنون به چیزی دست نیافتند)) باید بگویم نه ابزارند نه وسیله موقتی بلکه آنها بخوبی می دادنند که بعد از سرنگونی احمدی نزاد و خامنه ائی ،آنها براحتی خواهند توانست جمهوری اسلامی دیگر را با اصلاحات و تغییرات رهبری نمایند.در تمام شهرهای کوچک و بزرگ ایران اصلاح طلبان بعنوان الترناتیو روز شماری می کنند.اما در شهرهای مختلف ایران ما چقدر نیروی سکولار و لائیک داریم؟به جزء تهران بقیه شهرهای ایران فاقد نیروی سیاسی سکولار است. اگر موسوی و کروبی تا کنون با فراز و نشیب های گوناگون بر مواضع خود ایستاده ،رمز آنرا باید در ایستادگی مردم جستجو کرد که به کروبی و موسوی قوت قلب داده است.کروبی و موسوی بدین بخوبی می دانند که بعد سرنگونی احمدی نژاد آنها رهبری خواهند رسید و بدین خاطر نیز بر مواضع خود پای می فشارند!
۲۱٨٣۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣٨٨
|
از : * *
عنوان : گزارشی از فعالین نشریه دانشجویی بذر :
گزارشی از فعالین نشریه دانشجویی بذر :
۲۲ بهمن یک حکومت نظامی واقعی بود!
امروز ۲۲ بهمن بود. روزی که نتیجه مبارزات مردم به دست خمینی و دارو دسته اش افتاد و تا به امروز که ۳۱ سال می گذرد مردم تحت ستم و استبداد اسلامی در زمینه های مختلف قرار داشته اند.
۸ ماه پیش در چنین روزی خیزش مردم آغاز شد و شاید کسی فکر نمی کرد که تا امروز ادامه پیدا کند. اما ادامه پیدا کرد و در این مدت اتفاقات زیادی افتاد. جنبش مردم کیفیت دیگری پیدا کرد و مطالبات مردم تغییر کرد و شکل رادیکالتری پیدا کرد. شعارها متفاوت شد. این خیزش دستگیری ها و کشته های زیادی داشت.
امروز هم به خیابان رفتیم تا در کنار مردم در مبارزات شرکت کنیم. بنابر شنیده ها به فلکه دوم آریا شهر (صادقیه) رفتیم. بسیاری از راههای منتهی به آزادی و صادقیه بسته شده بود. گفته میشد که از ساعت ۱۲ دیشب عبور و مرور ماشین به سمت آزادی ممنوع شده است. البته دولت هر چه نیرو که لازم داشته تا ۱۲ دیشب به تهران وارد کرد. هیچ اتوبوسی برای تردد مردم موجود نیست. چرا که همه آنها را برای انتقال طرفداران دولت برده اند. به فلکه صادقیه که می رسیم، تمایز معترضین از بقیه مشخص است. نیروهای امنیتی و لباس شخصی بسیار زیادند. اجازه نمی دهند مردم در جایی بایستند. معترضان در پارک نزدیک میدان جمع شده اند. مثل همیشه مصمم و از هر سن و سالی می بینی. همه از کنار هم رد می شوند و به یکدیگر لبخند می زنند. صدای شعار طرفداران دولت به گوش می رسد. به همه پرچم ایران و عکس های خامنه ای داده اند. البته در دست همه ساندویچ و ساندیس هم دیده می شود. شخصی در تظاهرات ۹ دی دولتی ها می گفت که مخالفان شعور سیاسی مردم را پایین می آورند که می گویند مردم به دلیل کیک و ساندیس می آیند. واقعیت این است که این موضوع حتماً برای طرفداران مهم است. چون هولی که می زدند و دست و پایی که می شکستند برای اینکه خوراکی بگیرند این مورد را تأیید می کرد.
صدای جیغ زنی به گوش می رسد و عده ای فرار می کنند. به سمت صدا که بر می گردیم جوانی را که توسط لباس شخصی ها دستگیر شده می بینیم. به سمت پارک می رویم و در کنار بقیه می نشینیم. هلیکوپترها در بالای سر مردم حرکت می کنند. مردم می گویند که خامنه ای را به یک پناهگاه منتقل کرده اند. همه با نفرت هر چه تمامتر از خامنه ای و جمهوری اسلامی می گویند. هیچ کس به سکوت معتقد نیست. در این لحظه تعدادی بسیجی که شاید ۲۰-۳۰ نفر باشند، در حالیکه شعار می دهند "آمریکای فریبکار، نقاب سبز رو بردار!"، "دانشجو می میرد، ذلت نمی پذیرد!" به میان مردم در پارک می آیند. لابلای آنها ۲-۳ دختر جوان که قیافه عجیب غریبی دارند دیده می شود. ازجمله اینکه آرایش بسیار غلیظی دارند و از مدل موها و لباس و کفشی که پوشیده اند به نظر می آید که بیشتر قصد رفتن به مهمانی داشته اند تا تظاهرات. مدتی میان مردم می ایستند و سینه می زنند و حیدر حیدر می گویند. قصد تحریک مردم را دارند و مردم با تمسخر به آنها نگاه می کنند.
چیزی که امسال قابل توجه است این است که تظاهرات دولتی خیلی زود به اتمام می رسد. تا مردم جمع شوند، حدوداً ساعت ۱۰ می شود و در ساعت ۱۱:۳۰ تقریباً مراسم تمام می شود. در هنگامیکه طرفداران به سمت اتوبوسها می روند تا سوار شوند معترضین در کنار هم در پیاده روها به سمت بالا حرکت می کنند. یکی می گوید گاردیها دارند می آیند. در حالیکه مردم سکوت کرده اند. در این هنگام یکی فریاد می زند مرگ بر دیکتاتور و بقیه تکرار می کنند. گاردی ها حمله می کنند وهمه در حالی که فریاد مرگ بر دیکتاتور می دهند، فرار می کنند. اتفاق خاصی نمی افتد و دوباره همه از گوشه و کنار سعی می کنند دور هم جمع شوند. فلکه صادقیه مملو از نیروهای امنیتی است. دور تا دورمیدان را قرق کرده اند. در جایی که مردم از گاردیها فرار می کنند، کمی بالاتر دوباره در پارکی دور هم جمع می شوند و باز هم مرگ بر دیکتاتور می گویند. در این میان موتوری رد می شود و خیلی مشکوک به همه نگاه می کند. امروز گفته میشد که تردد موتوری ها ممنوع است و هر موتوری که دیده شود مربوط به نیروهای امنیتی است. مردم فریاد می زنند که "نترسید، نترسید، ما همه با هم هستیم". حدسم در مورد موتوری مشکوک درست بود. بیسیم میزند و دو موتوریِ ۲ ترک دیگر می رسند. یکیشان می گوید: "بچه ها میریم بالا، از بالا می آییم تو دلشون. نترسید بچه ها!" همین اتفاق می افتد اما کاری نمی توانند بکنند و فقط مردم کمی متفرق می شوند که دوباره کمی جلوتر دور هم جمع می شوند. تصمیم می گیریم به سمت مترو برویم. اما در میدان جرثقیل گذاشته اند و نمی گذارند به سمت مترو برویم. ازکوچه پس کوچه ها می رویم. در یکی از کوچه ها گاردیها به تعداد زیاد در حال دنبال کردن عده ای هستند و از گوشه ای به سمت مترو می رویم. اما گاردیها با پرتاب تیرهای رنگی و چرخاندن باتوم هایشان می خواهند رعب و وحشت ایجاد کنند. یکیشان هم عکس و فیلم می گیرد. طرفداران دولت هم در ماشین یا پیاده در حال گرفتن عکس و فیلم هستند. به خیابانی که به مترو ختم می شود که می رسیم نشاندهنده این است که درگیری شدید بوده است. یک موتور آتش زده اند. سطل اشغال هم همینطور. زمین پر از سنگ و آجر و شیشه های شکسته است و همینطور رنگهایی که مربوط به پرتاب تیرهای رنگی است. نیروی زیادی در آنجا ریخته و با خشونت با مردم برخورد می کنند. برای دقایقی هم دربهای مترو را بسته اند و مردم نمی توانند به ایستگاه بروند. خلاصه از در بالا به داخل می رویم. جمعیت زیادی سوار قطار می شود. تعداد کمی هم از طرفداران دولتی هستند.
قطار که حرکت می کند، شعار "مرگ بر دیکتاتور!" در مترو طنین انداز می شود. چند پیرزن که از طرفداران دولتی هستند، شعار "مرگ بر منافق!" را سر می دهند. اما صدایشان در جمعیت گم می شود. مردم یکصدا و بی وقفه مرگ بر دیکتاتور می گویند و لحظه ای توقف نمی کنند. شعار "زندانی سیاسی آزاد باید گردد!" می گویند و آنها که واقعاً در انسانیتشان باید شک کرد شعار "زندانی سیاسی اعدام باید گردد!" سر می دهند. در ایستگاه دانشگاه شریف و آزادی تعداد بیشتری از طرفداران دولت سوار می شوند اما باز هم نمی توانند مقابله کنند. بین چند نفر از دو طرف دعوای لفظی در می گیرد. تا آنها وارد می شوند چند نفر شعار مرگ بر جیره خوار سر می دهند. پیرزنی می گوید: "بیایید ببینید چقدر جمعیت آمده بود." یکی می گوید: "ما هیچ وقت نیامده ایم و باز هم نمی آییم." پیرزن گفت: "آره! چون ماهواره نگاه می کنید، نمی آیید." طرف جواب داد: "ما اصلا ماهواره نداریم. اما ما چیزی رو که چشمامون توی خیابونا میبینه باور می کنیم." یکی دیگه گفت: "یک باره بگین بیان با باتوم بزننتون ببینم هنوز سر عقیده تون می مونین. ما ۸ ماهه کتک می خوریم اما بازم میایم. شما که هنر نمی کنین. میاین پول بگیرین و چلو کباب هم می خورین. فکر کردین کار شاقی کردین. یکبار اجازه بدید معترضان بیان توی خیابون ببین شما زیادین یا اونا." پیرزن گفت: "شما می خواید آمریکا بیاد." دختر جوانی گفت: "کی خواسته آمریکا بیاد. آمریکا چه سگیه. ما کی اسم آمریکا رو آوردیم؟!" یکی هم اون وسط که چند نفر با هم دعوا می کنند داد می زنه چرا با هم دعوا می کنید. ما همه با هم خواهر و برادریم. یکی دیگه هم می گه ما همه چیزمون رهبره. ما که جز اون کسی رو نداریم. زن مسنی میگه بت پرستی شاخ و دم نداره. یکی رو کردن بت دارن می پرستن. بالاخره طرفدارای دولتی واقعاً کم میارن جلوی بقیه.
به سمت ۷ تیر میریم. از مترو که میایم بالا موج نیروها رو میبینیم. تمام میدان و خیابانها پر از نیرو است. جوانی دم ایستگاه ایستاده است. یکی از لباس شخصی ها به سراغش می آید و سوال می کند: "منتظر کسی هستی؟" جواب میدهد: "نه!" می گوید پس با من بیا و او را با خود می برد. جلوتر که می آیم می بینم که چند نفر دیگر را هم گرفته اند و در حال بازرسی بدنی آنها هستند. داخل ماشینهای ون پر از ظرفهای غذا و ماست است. به سمت ایستگاه اتوبوس می روم. چند نفری ایستاده اند، اما خبری از اتوبوس نیست. چند نفر یگر هم جمع می شوند.
زن و شوهری می گویند امروز بهشت زهرا شلوغ است. مادران عزادار به آنجا می روند. یکی دیگر می گوید: "من صبح زود رفتم آزادی، نصف نیروها و جمعیت زیادی را از شهرستانها آورده اند." خانمی خیلی آرام می گوید: "ساعت ۴ قرار است برای زندانیها جلوی اوین تجمع شود." و می رود. بالاخره بعد از یک انتظار طولانی اتوبوس می آید. سوار می شویم. در طول مسیر یک حکومت نظامی واقعی است. تمام خیابان کریمخان و ولی عصر و بلوار کشاورز، پارک لاله، ستار خان همه پر از نیروست.
همه شاهد بودیم که بعد از تظاهرات عاشورا رژیم دچار چه وحشتی شد و اینها در این مدت هر چه در توان داشتند انجام دادند که در ۲۲ بهمن عاشورا تکرار نشود. هزاران نفر طی این مدت، شبانه روز توسط نیروهای امنیتی رژیم دستگیر شدند. کلیه نیروهای امنیتی به حالت آماده باش در آمدند. همه کار کردند، حتی اعدام.
در اخبار تلویزیون دولتی مدام بر جمعیت زیاد تأکید می کند. درحالیکه به نظر من امسال نسبت به سالهای قبل جمعیت نیروهای طرفدار رهبرخیلی کمتر بود و البته اصلاً با توجه به هزینه هایی که کردند، این جمعیت عجیب نبود. نکته مهم این بود که بسیار زود مراسم را تمام کردند و همین که تظاهرات و مبارزه معترضین مثل روز عاشورا نبود، رژیم خیلی ذوق زده شده بود. علت اش را باید در حوادث بعد از عاشورا و مواضع رهبران ارتجاعی سبز جستجو کرد.
بدون اغراق باید گفت که فلج شدن مردم در مقابل مزدوران رژیم نتیجه خیانت و تاکتیکهای بود که رهبران ارتجاعی سبز جلو مردم گذاشتند و در این میان باید تأکید کرد که صدای آمریکا هم خیلی جهت دار صحبت می کرد و خط می داد.
یکی از طرفداران "رهبر" در تماس تلفنی گفت که ما خرو با پالونش از این کشور بیرون می کنیم. منظور به موسوی و کروبی و خاتمی است. که فوراً صداشو قطع کردند و دایم می گفتند که مردم امروز به حرف رهبرانشون گوش دادند که شعارهای ساختار شکن ندادند. در حالیکه اینطور نیست. امروز چندان خبری از یا حسین میرحسین نبود.
به نظر من امروز مردم خیلی حضور خوبی داشتند. مصمم بودن مردم، روحیه مبارز و رزمنده جوونها نکته خیلی مهمی بود و اینکه تأکید بر ادامه مبارزه داشتند. مردم باید از مبارزه ۲۲ بهمن درس بگیرند.
زمان مناسبی است برای اینکه جوانان، زنان و دیگر نیروها بفهمند که منافع این رهبری ارتجاعی با منافع مردم زمین تا آسمان فاصله دارد. هر چه مبارزه سخت تر می شود ماهیت این نیروها مشخص تر می شود. اگر در هنگامه انقلاب بهمن ۵۷ توانستند در فاصله کوتاهی یک رهبری ارتجاعی را در رأس مبارزات مردم قرار دهند اما اکنون به خاطر دلایل گوناگون این امری ساده نیست و همین فرصت مناسبی به نیروهای انقلابی و مترقی می دهد که این شکاف را پر کنند.
این موج سر باز ایستادن ندارد!
۲۲ بهمن ۱۳۸۸
گزارشی از فعالین نشریه دانشجویی بذر
۲۱٨۱۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣٨٨
|