از : یک فارس طرفدار حق خود مختاری برای همه خلقها ت
عنوان : نظر
من یک نفر فارس زبان هستم هیچ نسبت سببی و نسبی هم با مردم نجیب آذربایجان ندارم بجز دوستانی که از این سرزمین دارم . منظورم از بیان این نکته آنست که احساسات ناسیونالیستی نسبت به آذربایجان نمیتوانم داشته باشم ولی همواره پیش خودم اندیشیدم که چرا مردم آذربایجان میبایست ناگزیر از آموختن زبان فارسی باشند بویژه وقتی که مطلب تا این اندازه حساسیت چرا ترکها نباید مدارس خود روزنامه های خود و اساسا قوانین داخلی متناسب با فرهنگ و سنن خود داشته این یک سوال است و امیدوارم یک نفر یک جواب قانع کننده و عقلانی برای این سوال داشته باشد. مطلب بعدی اینکه در کانادا و سوئیس و بلژیک فرانسه زبانها منطقه و زبان خودشان را دارند و هلندی زبانها زبان خودشان را و در سوئیس سه زبان آلمانی فرانسه ایتالیائی تکلم میشه مشکلی هم در بین نیست در بلژیک بیشمار کسانی هستند که حاضر نیستند به زبان هلندی حرف بزنند هر چند که آن زبان را بلد هم باشند دوستان اینها نمونه های خوبی میتوانند برای ما باشند چرا ما مردم علاقه داریم گره ها را حتما با دندان باز کنیم
۲۲۰۰۹ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣٨٨
|
از : صادق باشیم
عنوان : جواب آقای حامدی
راه حل شما ایده ال است ولی تا رسیدن به آن نقطه راه درازی است.
گویند اگر خواهی کسی را در یک سازمان و یا هر جایی دیگر بیچاره کنی فقط کافی است به ایشان این مفهوم را القا کنی که تو بهتر از سایرین هستی و حق تو را خوردند. حال ایشان نه به موقعیت فعلی خودش راضی خواهد شد و نه کسی موقعیت بالاتر را برای ایشان خواهد داد لذا همیشه در عذاب خواهد بود. و سایرین را نیز در عذاب خواهد انداخت.
و این قصه فارس زبانها است که متاسفانه پهلویها برایشان به ارث گذاشتند و همچین به انها تلقین کرده اند که انگار خداوند زمین و زمان را به اسم آنها نوشته است. و خارج کردن این زهر زمانی بس دراز می خواهد.
۲۲۰۰٨ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣٨٨
|
از : حامدی
عنوان : مقاله ی اقای کریمی
دوستانیکه تنوع زبانی راقبول دارندآیامفاداعلامیه ی جهانی حقوق بشر واعلامیه ی
جهانی حقوق زبانی راقبول دارند؟
اگرجواب بله هست، چرادررسمی بودن زبان فارسی(درواقع اجباری وباسمه ای ودولتی)پافشاریمیکنند؟
دوستانیکه میگوئید زبان فارسی "باید"بایدرسمی باشدلطفآ دلایل این "باید"راتوضیح
دهید!!!
آیا رسمی بودن یک زبان بمعنی غیررسمی بودن دیگرزبان هانیست؟
اگرانسان هابرابرند بدون هیچ اگروامائی زبان ها نیزبایدبرابرباشند!!!
رسمی کردن هرزبانی ودرایران رسمی شدن اجباری زبان فارسی بازورسرنیزه چه
نتایج مثبتی تاحالا ببارآورده؟لطفآ چند مثال بیاورید.
هرکدام اززبان های دیگرنیز بجای فارسی اگراجباری ودولتی بود همین ضایعات وعقب
ماندگی های فرهنگی راسبب میشد که زبان دولتی فارسی ببارآورده است.
نتیجه اینکه هرکدام اززبان های موجودرارسمی واجباری ودولتی نمودن،تبعیض ونابرابری رادنبال خواهدداشت هرنیت خوب وانساندوستی صادقانه هم داشته باشید.
برای خلاصی ازاین عقب ماندگی فرهنگی وآپارتایدفرهنگی،بهترین راه حل انتخاب زبان بین المللی که زبان مادری هیچکدام ازاقوام/ملل ایرانی نباشد وچون انگلیسی
امروزه درتمام زمینه هاازدیگرزبانهای بین امللی پیشی گرفته است،انگلیسی میتواند
بهترین انتخاب باشد.
دوستان لطفآ دلایل مخالفت خودرابدون تهمت وبرچسب زنی بیان فرمائیدوازمطالب
تکراری هشتادساله حکومت های فارس محورپرهیزنمائیدچون نتیجه دراین مدت هشت دهه عکس تبلیغات حکومت های فارگرابوده است.
۲۲۰۰۷ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣٨٨
|
از : صادق باشیم
عنوان : در جواب خانم / آقای حافظه تاریخ
- اولا هر ایالتی در امریکا زبان رسمی خودشان را دارند و زبان انگلیسی نه فقط زبان مشترک بلکه زبان بین الملل است که می آموزند. شاید باشند چه بسیار کسانی که انگلیسی زبان نیستند و می خواهند بچه شان به زبان انگلیسی آموزش ببیند و این دلیل بر نبودن آزادیشان نیست.
- در کانادا هر کسی میتواند مدرسه خودش را داشته باشد و زبان انگلیسی را جهت ارتباط با دیگران بیاموزد. و همین آلان چندین مدرسه فارس زبان در کانادا وجود دارد که آموزش به زبان فارسی است و زبان انگلیسی را در کنار آن می آموزند. و همینطور در امریکا و المان و .... یعنی دولت به هیچ وجه مردم را وادار به آموزش به یک زبان خاص نمی کند. بلکه مردم برای ارتباط با همدیگر زبان رسمی آن کشور یا آن منطقه را یاد می گیرند.
- در کانادا مردم کبک که در یک محدوده جغرافیی مشخص زندگی می کنند زبان رسمیشان فرانسوی است و حتی یک کانادیی انگلیسی زبان باید به زبان فرانسه با آنها صحبت کند. و این دقیقا گزینه ای است که شما میتوانید ایران را با آن مقایسه کنید. یعنی کردها، ترکها، عربها و بلوچها در محدوده جغرافیایی مشخص زندگی میکنند. با این وجود بنده معتقد هستم زبان فارسی در کل ایران باید رسمی باشد و همه ملل ساکن در ایران لازم است آن را جهت ارتباط با همدیگر یاد بگیرند و زبان هر ملت در محلشان در کنار زبان فارسی رسمی باشد و بتوانند به زبان خودشان آموزش ببینند.
آقای احمدی نژاد هم برای توجیه دیکتاتوری خودش مردم را از حیله های غرب می ترساند و شما هم. پس فرق شما و ایشان در چه هست!
۲۲۰۰٣ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣٨٨
|
از : حافظه تاریخ
عنوان : علت بد بختی و عقب افتادگی مردم ایران درعدم گسترش زبان مادری اقوام ایرانی نیست
ازآنجا که میهن ما ایران از اقوام گوناگون تشکیل شده و درجوار هم از نظر تاریخی دارای سرنوشت و فرهنگ و سنن مشترکی دارند،ضرورت فراگیری زبان مادری قومی در نفی زبان مشترک ایرانی نمیتواند بناگردد.زبان رسمی نظام مردمسالاری ایران بایستی زبان فارسی باشد و باید هر فرد ایرانی (تاکید برایرانی بودن) از آن بهره کافی داشته باشد. مردم امریکا که حداقل از ۷۲ ملت با زبان، فرهنک و سنن بسیار متفاوت تشکیل یافته اند (وارد بحث چگونگی تشکیل این بافت اجتماعی نمیشوم) دارای یک زبان مشترک (انگلیسی_امریکائی) هستند که بدون استثناء همه شهروند امریکایی از آن بهره مند هستند. آنها علاوه بر لزوم آموزش کودکان بزبان مادری، گسترش سیستم آموزشی زبان مشترک (انگلیسی_امریکایی) را هیچگاه نفی نکردند.زبان رسمی این جمع که کمتر از دویست سال تاریخ مشترک دارد،در تمام سطوح اجتماعی انکلیسی است.و زبان انگلیسی نتنها مانع پیشرفت در فرهنگ، علم و دانش، تکنولوژی و ... این ملیتهای مختلف نبود، بلکه عامل شکوفایی آنها هم شد. تقریبآ تمام طرفداران اقوام و ملیتها گسترش آموزش زبان مادری«محلی» بدون گسترش سیستم آموزشی چندزبانه و خصوصآ زبان فارسی را مانع شکوفایی قوم «خود» میبینند.غافل از اینکه نبودن یک نظام مردمسالاری و ملی گرایی در جامعه عامل اصلی عقب افتادگی در همه سطوح در همه نقاط جامعه ایران است.اخیرآ یک زیدی متولد شده در خوزستان و در حال حاظر مقیم در کانادا و گویا استاد دانشگاهی هم است و بایستی وی زبان رسمی کشور کانادا را هم مثل زبان مادری خود که گویا «عربی» است آموزش دیده باشد وگرنه از محیط و اجتماع کانادا طرد میشد. این استاد!! اخیرآ مقاله ای راجع بزیان مادری در ایران نگاشته و مورد استفاده عموم قرار داده است. حال باستدلال ایشان توجه کنیم «..الفبای فارسی، در صورتی که کودک فارس فقط الفبای فارسی را می آموزد واین آغاز مسابقه نابرابر در عرصه زندگی میان کودک فارس وکودک غیرفارس است.این آغاز نابرابری زبانی به نظر من اساس نابرابری های فرهنگی، سیاسی واقتصادی آینده این کودک است. من وهمگنان عرب من وقتی وارد کلاس اول ابتدایی شدیم فقط عربی، یعنی زبان مادری ام را می دانستیم و محیط مدرسه که در آن صرفا به زبان فارسی تدریس می شد برای ما بیگانه بود. لذا این محرومیت از ابتدایی ترین حقوق انسانی یک کودک عرب زبان امروزه باعث شده تا در خوزستان شاهد ترک تحصیل حدود ۳۳ در صد از دانش آموزان در مقطع دبستان و ۵۰ درصد در مقطع راهنمایی و ۷۰ درصد در مقطع دبیرستان باشیم. نسبت حضور دانشجویان عرب زبان در دانشگاه ها هم بسیار ناچیز است وقابل قیاس با نسبت حضور دانشجویان فارس در دانشگاه ها نیست». اگر این فرد فرزندانی داشته باشد، تحصیل ابتدای فرزندان ایشان در کانادا با کدام زبان مادری ایشان آغاز میگردد؟ شاید هم زبان مادری جدید ایشان انگلیسی و یا فرانسوی است تا اینکه فرزندان ایشان دچار مشکلات زبان مراوده ای کشور کانادا نشوند. در المان بیش از چهار میلیون ترک زبان از ولات ترکیه زندگی میکنند. نسل امروزه آنها وارد چهارمین خود شده، سوال اینست که زبان مادری این نسل چهارمی چه هست و در مدارس بایستی با چه زبانی آموزش ببینند؟ آنهاییکه با نفی زبان فارسی بعنوان زبان مشترک مردم ایران و با علم کردن گسترش و نجات زبان مادری « قوم خویش» و دامن زدن باختلافات قومی !! سیاستی جز ایجاد مشکلات سنتی جدید اجتماعی دنبال نمیکنند.نجات زبان مادری بهانه است، دسترسی بمنابع طبیعی و باز کردن دست چپاولگران جهان در بهره وری از ثروت ملی ایرانیان مورد توجه همه داعیان نجات زبان مادری غیرفارسی است. اگر تجزیه طلبی بخاطر نجات زبان مادری که کشورهای استعماری جهان از نظر مالی و تبلغاتی و استراتژیکی کمکهای بیدریغ میکنند، خوب و انسان پسند باشد، چرا امریکا، استرالیا، انگلیستان، فرانسه، روسیه ، چین و... در این مورد پیشقدم نمیشوند؟ سابقه اشتراک ملیتها و اقوام متشکل آنها کمتر از ایرانیان است.
۲۱۹۹٨ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣٨٨
|
از : رامین برنا
عنوان : نقشه های دیگر
من با بسیاری از نقطه نظرهای آقای صفورا موافقم. ایشان راست می گویند صحبت آقایان فقط حق استفاده از زبان مادری نیست بلکه نقشه های دیگری نیز پشت این پیش زمینه طراحی شده است. دیگر اینکه نویسنده مقاله را زیر دشنام گرفتن و او را کمونیست خواندن و گذشته وی را از دید خود زیر سئوال بردن و در این راه دهان را به ناشایست ترین فحش ها آلودن نه راه منطق است نه مردانگی. ایا بسیاری از هویت طلبان فعلی آذربایجان که ظاهرا هویت با افتخار ایرانی آنان را قانع نمی کند خود تمایلات چپی نداشته اند؟ مگر بزرگترین افتخار ملی اخیر آنها دست در دست استالین نداشت و سرانجام به دیار او نگریخت؟مهم حال انسان هاست نه گذشته آنها. گذشته از این حرف منطقی می تواند از دهان هر کسی در بیاید. وگرنه دل به یک دسته ورزشی سپردن ودر حاشیه آن ایرانیان غیر آذری را تحقیر کردن و برایشان خط و نشان کشیدن عاقبت خوشی برای هموطنان ایرانی ندارد. درضمن از مسئولان اخبار روز می خواهم بی طرفی را که اصل اول روزنامه نگاری است رعایت کنند و اظهار نظر ها را بی جهت حذف نکنند تا خدای نکرده این شائبه پیش نیاید که اخبار روز هم زیر نفوذ پان ترکیست هاست.
۲۱۹۹۷ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣٨٨
|
از : ;محمد حسن صفورا
عنوان : خواستن ونتوانستن
من هم آذری ام ،هم ترکی می نویسم ، هم ترکی میخوانم و با خیلی از شاعران و نویسندگان ترک وطنی و شمالی و عثمانی آشنایی محفلی دور و نزدیک دارم و بر اساس تجاربم چند نکته را عرض میکنم:
۱-مقاله به نگرانی های درستی اشاره کرده است و نسبت به وظایف و مسولیت های روشنفکران آذری و فارس زبان و.. هشدارهای بسیار جدی را به استناد تجارب تلخ از جمله جنگ خانگی یاد آوری کرده است،
۲-من تقریبا مطمعنم که اگر امروز منابع مالی و بنیان های حقوقی آموزش زبان آذری آماده باشد،برای تالیف کتاب های آموزشی،آموزش آموزگاران، و آماده سازی جامعه آذری برای تحصیل زبان مادری، زمان طولانی با کادری توانا و بازار کسب و کار مناسب لازم خواهد بود که اکثر مدعیان نه چندان خوش اخلاق و خوش زبان ،توان تقبل چنین زحماتی را ندارند و عمدتا در حول محور زبان مادری ،قدرت طلبی ناپیدای خود را آشکار می سازند و این همان نقطه کلیدی است که باید مورد نقد قرار گیرد،
۳-موضوع زبان مادری و نحوه برخورد با آن بسیار تخصصی و پیچیده تر از کار سیاسی و ژورنالیسم مجادله ای است
۴ بیشتر کامنت ها غیر مسئولانه و آزار دهنده و تاسف آوراست و لذا هر خواستنی لزوما توانستن نیست چه بسا تخریب آن نیز باشد، و" تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است"
۵-با خواندن این شعر درد من آشکار تر می شود:
دانشیر
هاچاندی
گول مه میشم
گوللریم سولوب
خزانه باتیب
باخ گور نجه
جیلوه لی جانیم
ایاق لار آلتیندا
تورپاقه باتیب
زولفوم آلوولانیب
گوزلریم اووولوب
وار لیقیم
ال سیز – ایاق سیز
اوشاق کیمی
آرایرده قالیب
قارقالار
گوزلریمی دیمدکلیر
بورنومی
میلچک لرسوکور
دوداق لاریم تیکیلیب
آغزیما زهرلی ایلان باسیب
ایندی
نه گوله بیلیر
نه آغلیا بیلیر
نه دانیشا بیلیر
آنجاق
دیری دیری
اوزانیب اولوب
یوخ یوخ
دیری دیری
اولدوروب لر اونی
ایندی
منیم اولوم دانیشیر
اولوم
قبیردن
خودویوب دوروب
او
اوشاق لاردا
دیل آچیر
جوجوق لاردا
اوجالیر
گولور – آغلیر، دانیشیر
گول آچیب
منی ینی دن دیریدیب.
تهران
۲۰ آذر ۸۷
۲۱۹۹۵ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣٨٨
|
از : lou rafteh bar bam
عنوان : یک خرده بیشتر تعریف کن ببینیم چطور شد رفتین روسیه ؟ چه جوری از ایران خارج شدین ؟ مگر چریک ها هم روسی بودند ؟ بعد چرا رفتین برلین ؟ ک گ ب شما را فرستاد یا چی بود ؟ مخارج را کی میداد ؟ یا کی میده ؟ روابط شما با ک گ ب و روسیه چی بود ؟ روشنگری کنید .
حالا این مساله خلق ها یا قومها یا قبیله ها که دست کمی از مساله دینها و ایدیو لوژی ها ( مخصو صا انواع کمونیسم ) ندارد و اصولا به این سادگی ها حل نمیشود چون مورد سو استفاده کشورهای همسایه و غیر همسایه و لابی داخلی آنهاست را کنار بگذار و یک خرده بیشتر تعریف کن ببینیم چطور شد رفتین روسیه ؟ چه جوری از ایران خارج شدین ؟ مگر چریک ها هم روسی بودند ؟ بعد چرا رفتین برلین ؟ ک گ ب شما را فرستاد یا چی بود ؟ مخارج را کی میداد ؟ یا کی میده ؟ روابط شما با ک گ ب و روسیه چی بود ؟ روشنگری کنید . چرا شما قبلا کرد ها و ترکمن ها را علم می کردین و حالا از اینکه ترک ها زیر کتل شما سینه نمیزنن چون هم شهری پیشه وری شما گند زد و استالین رید تو آذربایجان . بیرون نمیرفت . و حیدر علی اف که مثل طبری و کیانوری بالای مجلس کمونیست های روسی می نشست (چون اینها از بقیه کمونیست های دنیا خائن تر بودند به وطنشان ) آخرش فهمید که در انتر ناسیونالیسم روسی: ناسیونالش روسیه است و عنترش بقیه کمونیست ها ول کرد روسها را و رفت طرف امریکا . پسر با هوش اش هم شیرجه زد تو دامن امریکا و حالا داره صفا میکنه . سهم نفت و دریای خزرش را هم روسها نتوانستند بچاپند . چون روس ها جلوی امریکا جرات ندارن قر و غمبیل بیان . شما کمونیست های ایرانی خدا وکیلی ( ببخشین استغفر الله مارکس وکیلی !) کی از این امامزاده روسیه میکشین بیرون ؟ مگه نوع دیگری کمونیسم پیدا نمیشه که شما مثل اسلامیست های ما (که عرب زده هستند ) عرضه ندارین یک کمونیسم بومی درست کنین ؟ این سروش که شما با شنیدن نامش تنتان کهیر میزند اسلام عربی را پروتستانیزه کرد تا جایی که حکم ارتداد گرفت از اون در پیتی ها !
یک نفر هم داخل شما پیدا بشه این دکان روس ها را تعطیل کنه . جاسوس های روس ها را و فراماسونری اونها را مثل گنجی رو کنه و تئوری جدید تشکیلاتی بده مثل داریوش همایون برای مشروطه خواهان . فرق شما با رجوی این هست که او از شما صادق تر است . اقلا همون چیزی رو که هست میگه ولی شما نقاب تزویر به چهره دارین .
۲۱۹۹۰ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣٨٨
|
از : ب. بی نیاز داریوش
عنوان : نوشته های غیرمسئولانه
آقای بهزاد کریمی عزیز،
واقعاً این چه نوع کار «روشنگری» و بررسی یکی از پیچیده ترین معضلات جامعه ایران است؟ واقعاً در مثال مناقشه وجود دارد! هستند بسیاری که هویت زبانی و فرهنگی ترک و کرد را به مسخره می گیرند، مگر می شود گفت که همه فارس زبانان این گونه فکر می کنند. اگر یک آذربایجانی از حزب کمونیست چنین شکری خورد مگر می توان رودخانه ی دیگر آدزی ها را با آن «شکر» شیرین کرد؟
هموطن عزیز، ما در این جا به گفتمان حقوقی نیاز داریم، باز کردن مسئله برای هموطنان عزیزی که ممکن است به هر دلیلی برایشان پرسش هایی وجود داشته باشد، نه نوشتن چنین مقالاتی بی سرو ته!
باید روشن کرد که چرا تحصیل و آموزش به زبان مادری یک حق است و این خود جزئی از حقوق بشر جهانی است، باید نشان داد که مشارکت همه ی آحاد مردم ایران در زندگی سیاسی، اقتصادی و مدنی هم به نفع فرد است و هم به نفع جامعه است.
باید نشان داد که ترس از تمامیت ارضی ایران یک ترس ناشی از آسیب روانی ماست و تضمین حقوق اقلیت های زبانی، فرهنگی، دینی یا قومی با تمامیت ارضی مغایرت ندارد. و سرانجام با روشن کردن این مسایل است که می توان همکاری و تعاون ملی و در همین راستا اعتماد آسیب دیده ی بین مردم را بازسازی کرد. لطفاً قدری در نوشتن مقالات خود دقت بفرمائید!
شاد و تندرست باشید
۲۱۹٨٣ - تاریخ انتشار : ۱ اسفند ۱٣٨٨
|
از : بهرام رستم وند
عنوان : ادبیات لمپنی را حذف کنید
دوستان اخبار روز! لطف کنید این کامنت "ارسلان" را به دلیل اهانت و فحاشی حذف کنید. مطمئن باشید کارتان به هیچ وجه مفهومی به معنای خودکامگی در حذف نظردیگران نخواهد بود . آن کس که پرسش و یا استدلال را به مفهوم توهین و وقاحت اخلاقی می فهمد خود فردی دیکتاتور با ادبیاتی اوباشگرایانه است. خواننده قرار نیست حرف های لمپنی کسانی را که بر عقل و قلم خود اختیار ندارند به عنوان یک نظر بخواند. اگر این شخص نظری در رد حرف های آقای کریمی ( که من با تاکید و با سوگند به انسانیت و شرافت می گویم نه ایشان را می شناسم و نه هیچ گاه به سازمان ایشان وابستگی فکری داشته ام) دارد با کلام و متنی باید بنویسد که در آن رعایت هنجار عمومی و احترام به جمع دیده شود. این آقا پس از آن همه حرف های" عصبی" اولیه در متن خود، در پایان، با تشبیه نویسنده به"سگ پیر" بیش از هر چیز با چنین ادبیاتی لایق حذف است.
۲۱۹٨۱ - تاریخ انتشار : ۱ اسفند ۱٣٨٨
|