یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

عوامل بازسازی استبداد، بعد از انقلاب ۵۷ چه کسانی بودند (۴) - فرید راستگو

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : کل نظام نشانه است.

عنوان : به اهدا کننده جایزه نوبل...و محمد رضا شجریان
بیخود نیست که ملت کل نظام را نشانه رفته است و موسوی و کروبی و اتحاد جمهوریخواهان به تکاپو افتاده اند که مبادا اتحاد بر علیه کل رژیم صورت بگیرد همانطور که در زمان شاه شد. همه اینها و کارشکنی کرده و می کنند.

در چارچوب این نظام اصلاحات غیر ممکن است وگرنه ملت که دیوانه نیست که به خیابانها برود که یا تک تیراندازان رژیم آنها را از پا درآورند یا قبل از کشتن آنها را تحت شکنجه و تجاوز قرار دهند یا از رویشان با ماشین رد شوند و یا ۵ تا ۵ تا اعدامشان کنند.

آقای راستگو، تحصیلکرده ها دیگر چه صیغه ایست. آنها را با نامی که خودشان بخود داده اند بنامید. اینها خود را همیشه روشنفکر به ما قالب کرده و می کنند. خیال می کنند ما بعد از ۳۱ سال هنوز فرق روشنفکر و روشنفکرنما را نمی فهمیم. در مقاله ای فرق روشنفکر و روشنفکر نمای ایدئولوژی زده و دینخو و مکار را مشخص کنید. ممنونتان میشویم.
۲۵۵٨۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : اهدا کننده جایزه نوبل در فضای مجازی

عنوان : جایزه نوبل برای خاتمی و هواداران وقتش!!!! چرا که نه، چون موفق شدند و ملت باخت.
باید جایزه نوبل به خاتمی و یارانش داد که بقول آقای راستگو:-

(سپاه بعد از شکست شیخ علی اکبرناطق نوری در انتخابات ۱۳۷۶ و پیروزی سید محمد خاتمی به ریاست جمهوری، در دوران ریاست جمهوری خاتمی با پشتیبانی سید علی خامنه ای بر اکثر شریانهای اقتصادی مسلط گشت و فرماندهانشان از اعتبارات مالی و اقتصادی هنگفتی بر خوردار شدند ...)

این بود اصلاحاتی که خاتمی در نظر داشت، این بود نقشه ای که خامنه ای داشت و اینست نتیجه همکاری ایندو با کمک اتحاد جمهوریخواهان.

جایزه نوبل برای خاتمی و هواداران وقتش!!!! چرا که نه، چون موفق شدند و ملت باخت.

ما نه اصلاح طلب داریم و نه روشنفکر، بیخود به خود و دیگران دروغ نگوییم.

دروغگو دشمن خداست. همیشه نه، بستگی دارد خدا کی باشد، پول باشد، قدرت باشد، امرار معاش به هر قیمتی باشد، تنفر از مردم باشد، ارضاء خشونت های درونی باشد، ایدئولوژی باشد، خرافه پرستی باشد، توجه دیگران بخود جلب کردن و اینگونه امراض روانی باشد....
۲۵۵٨۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : طرفدار شجریان

عنوان : طرفدار شجریان
طرفدار شجریان
‫جناب راستگو با سپاس از مقالات خوب شما. باید مهره های سوخته را فراموش کرد. ما هنوز مهره زنده و مناسب و مشهور با کارنامه پاک زیاد داریم. منتها کسی چرا انها را نمیبیند؟
‫ ما متأسفانه روشنفکر خائن ویا ناآگاه زیاد داشته و داریم. مسئله ما از زمان رژیم پهلوی نبود و نداشتن یک فیلسوف جهان بین در سطح خیام است. کسانی که خواسته و ناخواسته به رشد استبداد در هردو رژیم کمک کردند یکی دوتا نیستند. کارنامه های همین خاتمی و موسوی و کروبی و سروش و برادرانشان را که مردم ما در شروع جنبش سبز به ناچار دست بدامنشان شدند، ببینید. مگر همین نواندیشان دینی که بعداز اینهمه بدبختی هنوز به ایده جدایی دین از سیاست نرسیده اند، به استقرار و استمرار و رشد همین نظام سرکوبگر کمک نکردند؟
‫ شما یک نفر معروف و مشهور را پیدا کنید که هم دموکرات باشد و هم کارنامه ای درخشان از خود نشان داده باشد. به نظر من بالقوه ترین و مناسب ترین و مشهورترین و محبوبترین شخص، خواننده و موسیقیدان و ایکن معروف ایران محمدرضا شجریان است. او کسی است که در سال ۱۳۵۵ در کمال صلح دوستی به رادیوتلوزیون رزیم پهلوی پشت کرد، به ج.ا. بارها اعتراض کرده، عقاید بسیار مترقی داره و طرفدار قاطع جدایی دین از سیاست است.
‫ ناجی مردم ایران در این برهه انتقال از استبداد به یک سیستم دموکراتیک، یکی از مناسبترین ها محمد رضا شجریان است و مردم نباید این فرصت را از دست بدهند. بهرحال این یک پیشنهاد است و دوست دارم نظر شما و خوانندگانتان را در مورد این پیشنهاد بدانم. قبلاً از جوابهای همه متشکرم.

۲۵۵٨۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : پرسشگر

عنوان : چرا همه سران ارتش و ساواک از ایران نگریختند تا دچار آن سرنوشت نشوند؟ آیا برایشان مهم نبود که چه به سر خانواده هایشان خواهد آمد؟
با سلام خدمت آقای راستگو،

پرسش درباره این مقاله شما زیاد دارم ولی اول مایلم چند مطلب برایم روشن شوند:-

۱. چرا هویدا، پرویز نیکخواه، پاکروان ... و سران ارتش و ساواک از ایران نگریختند تا در امان بمانند؟ آیا به آنها در خارج پناهندگی داده نمی شد همانطور که به دیگر سردمداران و ارتشیان داده شده بود؟ چرا فرار نکردند و ماندند؟ آیا آرزوی مرگ داشتند بطوریکه برایشان مهم نبود که چه بر سر خود و بویژه خانواده هایشان خواهد آمد؟

۲. آیا کسانی مثل فریدون هویدا، شاپور بختیار و دکتر برومند چیزی در این باره گفته و نوشته اند، و اگر هم چنین کرده باشند، آیا میشود روی آنها حساب کرد؟

چرا همه سران ارتش و ساواک از ایران نگریختند تا دچار آن سرنوشت نشوند؟ آیا برایشان مهم نبود که چه به سر خانواده هایشان خواهد آمد؟
۲۵۵۷۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : مرتضی ر

عنوان : بیطرفی ارتش
آقای راستگو،
همانطریکه یقینا آگاهی دارید شاه در خاطرات خود نوشته است که هویزر ،ژنرال آمریکایی بدون اطلاع او و مقامات ارتشی یا دولتی ایران ،به تهران آمد و با ارتشبد قره باغی ومهندس بازرگان دیدار کرد(نقل به معنی).
گویا در همان دیدار طرح خنثی کردن ارتش ریخته شد و بعد ارتش شاهنشاهی اعلام بیطرفی کرد.
شما در این مقاله می نویسید:
""ارتش که بعد از انقلاب بعلت تصفیه و کشتار فرماندهانش ضعیف شده بود ...."
با احترام ،من در بیطرفی ارتش؛ و تصفیه و کشتار که بعدا صورت گرفت تناقض می بینیم. بنظر من ارتش ابتدا خنثی شد و بعد رژیم برای ساقط کردن کامل آن دست به تصفیه و کشتار زد. بعبارت دیگر در آستانه ی انقلاب لازم بود که ارتش با اعلام بیطرفی احتمال مداخله ی عناصر میهن پرست منفرد را که از زدو بندهای بالا خبر نداشتند خنثی کند. اما این ترفند برای طولانی مدت نمی توانست کارساز باشد. با خروج شاه و امتناع پذیرش او از سوی متحدین پیشینش، امکان افشاء زد وبندها افزایش می یافت و بسیاری از امرای ارتش که هنوز در ایران بودند با آب شدن یخ قدرت شاه می توانستند برای اثبات برائت خود از اسراری پرده بردارند که رژیم گذشته و حامیانش و نیز دولت درحال تاسیس علاقمند به علنی شدن آنها نبودند. بنظر من نه تنها تصفیه و کشتار در ارتش بلکه اعدام فوری هویدا و بعضی دیگر از صاحب منصبان رژیم مثل نصیری که گنجینه ای از اطلاعات بودند بهمین منظور صورت گرفت. حالا اسرار مکاتبات و دیدارهای خمینی بت آمریکا کم کم دارد فاش می شود.
شما نگاه کنید، ما به خاطرات فردوست اعتماد نداریم زیرا از طرف رژیم جمهوری اسلامی منتشر شده است، اما خاطرات علم که از مقربان در گاه بود و داوطلبانه و در کمال رضایت نه رنجیدگی از شاه نوشته شده باعث آبرو ریزی دستگاه سلطنت است. حالا فرض کنید نصیری و هویدا در زندان میماندند یا از ایران می گریختند و بعد از فروپاشی کامل سلطنت پهلوی خاطرات خود را می نوشتند ،چه می شد!؟
نظر شما چیست؟ سپاسگزار می شوم اگر شما یا دوستان صاحبنظر در این مورد توضیح دهید.
۲۵۵۷۱ - تاریخ انتشار : ۲۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (۲٣۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست