یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

عوامل بازسازی استبداد، بعد از انقلاب ۵۷ چه کسانی بودند (۴) - فرید راستگو

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : سارا

عنوان : تعریف روشنفکر
با سلام به اقای راستگو و تشکر از روشنگری هایشان
به نظر من روشنفکر ایرانی کسی است که به حقوق بشر وفادار باشد و به هیچ عنوان از رژیم های جنایتکار شاه و شیخ چه واضحانه و چه بشکل پوشیده دفاع نکند.
پس با این حساب مدافعان سلطنت پهلوی و رژیم اسلامی را نمیتوان روشنفکر نامید بلکه انها همان روشنفکر نما هائی هستند که تعدادی شان در حکومت پهلوی و تعدادی شان در حکومت اسلامی دارای پست و مقام بوده و هستند
۲۵۷۰۵ - تاریخ انتشار : ۲۹ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : امرای ارتش به فرمان ژنرال امریکائی هویزر ارباب شاه اعلام بیطرفی کردند

عنوان : ژنرال هویزر شاه را مثل موش مرده به خارج از کشور پرتاب کرد
"اصل پنجاهم قانون اساسی زمان شاه: فرمانفرمائی کل قشون بری و بحری با شخص پادشاه است" ولی شاه این اختیارات بر اساس قانون اساسی را به امریکائی ها واگذار کرد
**********************************************
سند اول:

ماموریت شگقت انگیز ژنرال هویزر: از کتاب "پاسخ به تاریخ" محمدرضا شاه صفحه ۲۴۵

اوائل بهمن( ۵۷) خبر حیرت انگیزی به من گزارش شد که ژنرال هویزر چند روزی است که در تهران اقامت دارد.نظامیان امریکا با هواپیماهای خود میامدند و میرفتند و تابع تشریفات معمول نبودند.از امرای ارتش در رابطه با مسافرت ژنرال هویزر سوال کردم انها هم چیزی نمیدانستند حضور او در ایران واقعا شگفت انگیز بود و نمیتوانست اتفاقی و بدون دلائلبسیار مهم باشد
بالاخره من یکبار ژنرال هویزر را باتفاق سفیر امریکا اقای سولیوان ملاقات کردم.تنها چیزی که مورد علاقه هردو انها بود دانستن روز و ساعت حرکت من از ایران بود.ژنرال هویزر از ارتشبد قره باغی رئیس ستاد ارتش ایران خواست که ملاقاتی بین او و بازرگان ترتیب دهد.ارتشبد قره باغی این ملاقات را به من گزارش داد. نمیدانم در این ملاقات چه گذشت, میدانم که ارتشبد قره باغی از تمام قدرت خود استفاده کرد تا ارتش ایران را از هرگونه اقدام و تصمیمی بازدارد........................................

پس از اینکه من ایران را ترک کردم, ژنرال هویزر باز چندین روز در ایران اقامت داشت. در این هنگام چه گذشت ? تنها چیزی که میتوانم بگویم اینست که ربیعی فرمانده نیروی هوائی ایران طی محاکمه اش به قضات گفت: ژنرال هویزر شاه را مثل موش مرده به خارج از کشور پرتاب کرد

*************************************************
سند دوم:
نظر دکتر بختیار در رابطه با نقش هویزر که شاه را مثل موش مرده به خارج پرتاب کرد

عنوان : اصل پنجاهم: فرمانفرمائی کل قشون بری و بحری با شخص پادشاه است
++++++++++++

بهر حال به قره باغی گفتم که شما فردا ساعت ۹ صبح به دفتر من بیآئید. خودم ساعت ۸ در دفتر بودم. ساعت ۹ نیامد. خوب، با جریاناتی که در تهران بود ممکن بود این توهم پیش بیآید که نتوانسته بیاید. ولی او با هیکوپتر میآمد مدرسه افسری و از آنجا میآمد به نخست وزیری که دو قدم بود. ساعت نه و نیم که نیامد من تلفن کردم گفتند در یک کنفرانس است و الان خودش میآید. خلاصه ساعت ده شد نیامد. ساعت ده پای تلفن بمن گفت جناب آقای نخست وزیر، امراء ارتش اینجا جمع شده اند و راجع به وضع ارتش صحبت میکنیم. این حرفی بود که قره باغی پای تلفن به من زد. خوب، من اول فکر کردم که شاید یک مشورتی است و بطور عادی با هم میخواهند تبادل نظری بکنند. از یک متخصص امر پرسیدم بجز شورای عالی جنگ و جز کمیسیون های عادی که مأموریت خاصی دارند و شورای امنیت ملی که خود من رئیسش هستم، آیا کمیسیون های قانونی دیگری هم هست، گفتند خیر. سوء ظن مرا گرفت که اینها مشغول یک کاری هستند که قانونی نیست. ساعت ۱۱ بود که بمن اطلاع دادند آن اعلامیه صادر شده، یعنی اعلامیه بی طرفی ارتش و من تا آن ساعت از این ماجرا خبر نداشتم. و تمام رفت و آمدها و فعل و انفعالات به دستور فردوست و با پا در میانی و اجرای آقای قره باغی انجام گرفته بود. امراء را جمع کرده بودند. از سپهبد پائین تر هم یا نداشتند یا یک نفر سرلشکر فقط آنجا بود. و اینها آن مدرک را که اطلاع دارید امضاء کردند.حالا من کار ندارم که این مدرک چه معنی و چه مفهومی دارد. ولی اطمینان دارم که این مدرک، چهار روز قبل از اینکه صادر بشود، پیش نویس آن را ژنرال هویزر نوشته بود و گذاشته بود و از ایران رفته بود. اینست که من نمیخواهم دفاع بکنم چون تاریخ دفاع خواهد کرد. من روحم از اینکه این کمیسیون را ایشان تشکیل میدهد خبر نداشت. تشکیلش بر خلاف قانون بود، بر خلاف حیثیت ارتش بود، بر خلاف منافع کشور بود
۲۵۷۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : فلاح فلاح

عنوان : آسمون و ریسمون
قربان لب تشنه ات یا ابا عبداله الحسین. تو با این نبوغ تدر آسمون ریسمون بافی چرا در انتخابات ریاست جمهوری ایران شرکت نکردی.
واقعا جز نشون دادن عقده هات هیچ کاری نکردی. کاش دوتا کلمه حرف برای زدن داشتی. حالا چی می خواستی بگی؟
۲۵۶٨۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : الف آواکیان

عنوان : زنده باد شجریان
زنده باد شجریان که با دیکتاتوری منحوس پهلوی هم مبارزه ی موسیقایی می کرد وترانه ی زیبای "برادر غرق خونه" در ستایش را مبارزه مسلحانه و بیاد فدایی نامدار امیر پرویز پویان خواند.
۲۵۶۶۴ - تاریخ انتشار : ۲٨ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : پرسشگر

عنوان : شجریان هم مثل هاول هنرمند، روشنفکر و معتقد به منشور جهانی حقوق بشرست. عرصه سیاسی در انحصار سیاسیون نبوده و نیست و نخواهد بود. تفاوت میان روشنفکر و روشنفکرنما چیست؟ چرا باید آنها را از هم تفکیک کرد؟
شجریان هم مثل هاول هنرمند، روشنفکر و معتقد به منشور جهانی حقوق بشر است. هاول سالها بر علیه کمونیسم در کشورش بدون هیچگونه چشمداشتی مبارزه کرد و پس از فروپاشی کمونیسم در چک اسلواکی سابق با اصرار ملتش رییس جمهورکشورش شد. او ترجیح می داد به نمایشنامه نویسی خود ادامه دهد ولی ملتش برای محکم شدن ارکان دمکراسی و محبوبیتی که در میان آنها داشت اصرار کردند که در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند. ریگان هنرپیشه آمریکایی پس از کارتر رییس جمهور شد. کلینت ایستوود و شوارتسنگر هم از دنیای هنر وارد دنیای سیاست شدند و در انتخابات پیروز شدند و به فرمانداری دو ایالت در امریکا دست یافتند. گلندا جکسون، هنرپیشه تئاتر و سینمای انگلستان نماینده پارلمان این کشور شد. بنابراین، این یک قانون جهانشمول نیست که یک هنرمند باید عرصه سیاسی را به سیاسیون واگذار کند چون آنها شایستگی بیشتری دارند.

شجریان هم مثل هاول هنرمند، روشنفکر و معتقد به منشور جهانی حقوق بشر است. این منشور برای دفاع از حقوق خس و خاشاکی است که شجریان برای آنها می خواند و از طرف مقابل می خواهد که تفنگش را به زمین بگذارد و ندا و فرزاد کشی را بس کند. شجریان نمونه یک روشنفکر راستین است چون به منشور جهانی حقوق بشر اعتقاد راسخ دارد و آنرا ثابت کرده است. کسانی که اعتقاد و سلاحشان این منشور باشد هیچوقت هیچ خشونتی را توجیح نمی کنند و خود هیچوقت دست به خشونت نمی زنند، وقتی بقدرت می رسند فرهنگ و سیاست خشونت زدایی را دنبال می کنند و سران رژیم دیکتاتوری و یا توتالیتر پیشین را سلاخی نمی کند. خصلت و ماهیت پیروان این منشور دمکراتیک است و برای دسترسی به اهداف دمکراتیک و استقلال طلبانه برای کشورهایشان متکی به ملت های خود هستند و نه به دولت های بیگانه ریز و درشت برای تعلیمات نظامی و قبول اسلحه و مهمات و استفاده از آنها در کشورهایشان. روشنفکران خوب می فهمند که بیگانه بدنبال منافع ملی خود است و دلش برای بیگانگان نمی تپد، منافع ملی کشورشان را خوب تشخیص می دهند، ملت های خود را نفهم و لایق قیم قلمداد نمی کنند و ادعا ندارد که او صلاح مردم را بهتر از خود آنها می داند. روشنفکر در اشاعه فرهنگ منشور جهانی حقوق بشر و سواد آموزی غیر مرتجع سخت فعال است، هیچگاه از دید ایدئولوژیکی به مطالب نگاه نمی کند و آنها را سیاه و سفید نشان نمی دهد. وعده بهشت برین را با یک فرمول ساده و سریع به ملت خود نمی دهد چون صادق و مسئولست. خود را عقل کل نمی داند و بنابراین ابایی ندارد که به اشتباهات خود اعتراف کند و پاسخگو باشد. عوامگرا و مردم فریب نیست و از معصومیت مردم برای رسیدن به قدرت و ثروت سوء استفاده نمی کند چون برای او مهمترین امر حاکمیت ملی و مردمسالاری است و پس از پیروزی بدنبال سهمی از قدرت و ثروت نیست. در انتخاب متحدین خود وسواس بسیار بخرج می دهد تا مبادا صدمه ای به اصول حقوق بشری و منافع ملی وارد شود. در حین مبارزه با مبارزان دیگر توافق های مخفی برای تقسیم سهم پس از پیروزی انجام نمی دهد، توافق هایی که روح ملت از آنها آگاه نیست بلکه پس از پیروزی کشور را به ملت واگذار می کند تا سرنوشت خود را خود رقم بزند. با کمک معنوی و علنی بیگانگان در سطح بین المللی هیچ مشکلی ندارد ولی با دخالت های آنها در کشورش بصورت مخفی و علنی سخت مخالف است.... این درک من از روشنفکر واقعی است.

روشنفکر نما درست در نقطه مقابل روشنفکر قرار دارد، افکار و اعمال ایندو در زاویه ای ۱۸۰ درجه ای از هم قرار دارد و ایندو هیچوقت قادر نخواهند بود به توافقی برسند. روشنفکر نما همه آن چیزهاییست که روشنفکر نمی تواند باشد، روشنفکرنما یا نمی فهمد و یا خود را روشنفکر قالب می کند تا با مکاری بقدرت و ثروت برسد و پدر ملت را در بیاورد چون فاقد ذره ای وجدانست. هدف او در مبارزه برای نیل به اهداف شخصی و اهداف رهبر/پیشوای خودست و نه حاکمیت ملی، ملت ابزاریست برای دستیابی به آنچه او می خواهد و بنابراین جان انسانها برایش از جان پشه ها هم کم ارزشترست. روشنفکر نما تهی از هرگونه جوانمردی و شفقت است چون آزاده نیست که وابسته نباشد و بند نافش بجایی وصل نباشد.

این درک من از روشنفکر و روشنفکرنماست. حال با این اوصاف ما چند روشنفکر در میان مخالفان شاه داشتیم و چند روشنفکر در حال حاضر داریم؟ آیا کسانیکه خود را بعنوان روشنفکر در زمان شاه معرفی کرده بودند از او دمکرات تر بودند و یا مستبدتر. از اینان چند نفر پس از فاجعه ۵۷ در سطوح مختلف بقدرت رسیدند و خلاف منشور جهانی حقوق بشر عمل کردند؟ چه تعداد از اینان به قاتل و تبهکار و دزد تبدیل شدند، همه آن چیزهایی که قبل از انقلاب نبودند؟ ریشه این خصلت و خوی آنها را روانشناسان چگونه ارزیابی می کنند؟ می گویند که ۲ در صد هر جامعه ای را تبهکاران بالفطره و روان پریشان تشکیل می دهند. اگر خوب توجه کنیم می بینیم که در کشورهای لیبرال دمکراتیک جهان این افراد کارشان به زندانها و تیمارستانها می کشد ولی در کشورهایی مثل ایران، این ۲ درصد ۳۱ سالست که حکومت می کنند. باید از بقدرت رسیدن اینها برای بار دوم جلوگیری کرد.

ما تا تفاوت میان روشنفکر و روشنفکرنما را تشخیص ندهیم به دمکراسی حقوق بشری که حاکمیت واقعی ملیست نخواهیم رسید. بنابراین ما به روشنگری در این رابطه سخت نیازمندیم تا یکبار دیگر روشنفکر نماها سوار بر موج نارضایتی های ملت ما نشوند تا فاجعه ملی ۵۷ را تکرار کنند و ما را قربانی امیال شیطانی خود کنند.

شجریان هم مثل هاول هنرمند، روشنفکر و معتقد به منشور جهانی حقوق بشرست. عرصه سیاسی در انحصار سیاسیون نبوده و نیست و نخواهد بود. تفاوت میان روشنفکر و روشنفکرنما چیست؟ چرا باید آنها را از هم تفکیک کرد؟ باید نقش روشنفکرنماها را در تاریخ خود بدانیم بخصوص در طول ۵۰ سال اخیر تا دیگر عاملی برای ایجاد ساختار سیاسی ای که اکنون موجود است نباشد.
------------------------------------------------------------------------

برخی واژه ها مثل خودکار، خودنویس و ماشین دودی بوسیله مردم عادی نامگذاری شدند و به فرهنگ لغات وارد شدند، روشنفکرنما هم در آینده می تواند یکی از اینها باشد که بسیار در میان مردم رایج است. بنابراین، این همیشه بزرگان نیستند که واژه اختراع می کنند و مردم هم می توانند بهمان بزرگی باشند.
۲۵۶۵۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : م شفا

عنوان : دوست نادان
خانم یا آقای ناشناس،
پس اینکه شاه می نویسد که ژنرال هویزر آمد و با ارتشبدقره باغی و بازرگان در باره ی بیطرفی مذاکره کرد یعنی چه. آیا شاه دروغ می گوید؟ اینجا یک حلقه ی مفقوده وجود دارد که یقینا با نسبت دادن دروغگویی به شاه حل نمی شود.شما چرا سعی می کنید با تظاهر به طرفداری از شاه او را بی اعتبار کنید. مذاکرات هویزر با قره باغی و بازرگان پیش از ماموریت آقای فروهر انجام گرفته است. حضور هویزر در ایران پیش از عزیمت پادشاه یک فکت تاریخی است. واقعا دشمن دانا از دوستان نادانی مثل شما صد مرتبه بهتر است.
۲۵۶۴۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : طرفدار شجریان

عنوان : مستان سلامت میکنند
با تشکر از آقای فرید عزیز. ‫لطفن بروید به این لینک

http://www.bbc.co.uk/persian/tv/۲۰۱۰/۰۵/۱۰۰۵۱۴_shajarian_documentary.shtml

و ببینید تاریخ پر تلاطم و بالا و پائین این مرز و بوم در این چهل پنجاه سال اخیر چگونه در صدا و فریاد این مرغ سحر عزیز مردم ما خلاصه شده.

مردم عزیز نگذارید خاتمی یکبار آزموده و تجربه شده برای شما موسوی آزموده شده و تجربه شده را باردیگر بیاورد. خودتان بهترین های خودتان را کشف کنید. شجریان به دنبال قدرت و دیکتاتوری نبوده و نیست. اورا برای رئیس مملکت و ریاست جمهوری دور بعد کاندید کنید و مقاومت و مبارزه کنید تا او بیاید و به احمدی نژاد بفهماند که اکنون دوران همان هایست که او خس و خاشاکشان خواند.

ما فقط با نوا و صدای یک موسیقیدان بار دیگر ‫برعلیه ظلم متحد میشویم. بیائید دست برداریم از این بحث های کهنه، مهره های مرده و سوخته، گذشته برنگشته، بحال فکرکن هموطن..... نوای موسیقی اتحاد را امروز دریاب و گرنه باز پنجاه سال دیگر در گیر و فرو رفته باطلاق تحلیل امروز دچار همان حیرانی و سرگردانی هستی که امروز برای پنجاه سال پیشت هستی. پیش بسوی ایران آزاد و مردمی آزاده
۲۵۶٣۹ - تاریخ انتشار : ۲٨ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : unknown

عنوان : نقش ارتش در پیروزی انقلاب اسلامی ایران
شما در جایی از صحبت هایتان گفتید که ارتش در بحبوحه ی انقلاب به مردم پیوست، اما بلافاصله در روزهای بعد از انقلاب امرای ارتش در محاکمه هایی کوتاه مدت اعدام شدند، این پارادوکس و تناقض آشکار را چگونه ارزیابی می کنید؟
ابوالحسن بنی صدر:
در زمانی که من و آقای خمینی در پاریس بودیم، مرحوم داریوش فروهر به نوفل لوشاتو آمدند و گفتند که امرای ارتش گفته اند که در صورتی که آقای خمینی امان نامه بدهند با انقلاب همراه خواهند شد. آقای خمینی هم بسیار از این موضوع استقبال کردند، متنی نوشته شد و قرار شد که مرحوم فروهر آن را به سران ارتش بدهند. در زمان بازگشت به تهران در روز دوازدهم بهمن آقای صادق قطب زاده اسامی کسانی که اجازه داشتند همراه اقای خمینی از هواپیما پیاده شوند را خواند که اسم آقای فروهر در آن اسامی نبود، آقای فروهر نزد من آمد و گفت : من زود تر از هواپیما پیاده می شوم تا امان نامه را به دست ارتشی ها برسانم، بعد ها آقای خمینی ایشان را به عنوان رابط میان ارتش و خودشان قرار دادند.

عاقبت کار این شد که به واسطه ی تلاش های آقای فروهر، سران ارتش اعلامیه بی طرفی ارتش را صادر کردند. اما روز بیست و دوم بهمن نیروهای انقلابی امرای ارتش را گرفتند و به مدرسه علوی آوردند، در همان روز که من به دیدار آقای خمینی رفته بودم. آقای احمد خمینی نزد من آمدند و گفتند با این آقایان بد رفتاری شده و آقای خمینی از شما خواسته اند که از فرماندهان ارتش دلجویی کنید.

من به دیدن امرای ارتش که همه را در یک اتاق جمع کرده بودند رفتم و با آنها صحبت کردم و گفتم که اسلام دین عدالت است و اصل ما مراعات قانون است و از آنها دلجویی کردم.

صبح روز بعد شنیدم که چهار نفر از آنها اعدام شده اند. من عصبانی شدم از اینکه از یک طرف از من می خواهند از آنها دلجویی کنم و از طرف دیگر آنها را اعدام می کنند

آقای خمینی بعدا در اعتراض من به این موضوع گفتند اینها مجرم بودنشان مسلم بوده و فقط باید احراز هویت می شدند.
http://www.gozaar.org/template۱.php?id=۱۴۶۸&language=persian
......................................
۲۵۶۲۲ - تاریخ انتشار : ۲۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : فرید راستگو

عنوان : به هموطنانی که
با سلام به هموطنانی که کامنت گذاشته اند، از آنجائیکه علاقه دارم با خواننندگان مقالاتم رابطه ای انسانی داشته باشم گاهی سعی می کنم به سئوالات پاسخ دهم. در مورد ارتش بر طبق برخی از کتاب های خاطرات و واقعیت هائی که می دانیم. آمریکائی ها وقتی دیدن کار شاه تمام شده است تصمیم گرفتند لااقل ارتش دست نخورده باقی بماند که ژنرال هویزر را به ایران فرستادند و این ژنرال با بهشتی و دیگر عمامه دارند مفصلاً بحث کرده بود و توافق شده بود که ارتش دست نخورده باقی بماند بشرطی که اعلام بی طرفی کندکه چنین هم شد. اما آخوندها که مار خورده اند و افعی شده اند به همه از جمله آمریکائی ها رو دست زدند و به محض رسیدن به قدرت آن کردند که همه می دانیم. آنچه مسلم است اعدام بسیاری از اینها بخاطر آن بود که سازشها لو نروند بویژه اعدام هویدا. هویدا البته در زمان شاه زندانی شده بود.
در مورد استاد شجریان که شخصاً بسیار به ایشان علاقه دارم روشنفکر مسئولی است که همواره با عقل آزاد خود از حق و حقیقت دفاع نموده است. دوستی دارم که از نزدیکان استاد است و شاگرد استاد بوده است حکایت هائی از استاد می کند که تحسین انسان را برمی انگیزد. قدر مسلم اینست اگر ما ایرانیان به او علاقه داریم تنها بخاطر صدایش نیست که بسیاری به موسیقی سنتی علاقه ندارند ولی انسانیت و شرافت اخلاقی او قابل تقدیر و تمجید است. البته شجریان ما یک سیاستمدار نیست که تئوری بدهد. ولی در میان ایرانیان هنوز سیاستمداران مردم دوست فراوانند که باید آنها را شناخت. شجریان نمونه خوبی برای روشنفکر است. خصوصیت روشنفکر، روشنگری است. روشنفکر کسی است که مسئولیت اخلاقی دارد و با عقلی آزاد مسئولانه بر اساس حق و حقیقت قضاوت می کند و به اقدام می پردازد. روشنفکر آگاهی دهنده است و کسی است که بعد از کسب آگاهی به روشنگری می پردازد چون دارای عقل آزاد است. او مدافع حق و حقوق پایمال شده است و بدین خاطر به نقد سیاست و قدرت می پردازد و با او سر سازش ندارد. معمولاً روشنفکران تحصیل کرده هستند ولی همه تحصیل کرده ها روشنفکر نیستند. تحصیل کرده ها معتاد استبداد هستند ولی روشنفکران عاشق آزادی هستند. من عمداً به معتادان قدرت و استبداد لقب تحصیل کرده می دهم چون ما در فرهنگ سیاسی چیزی بنام روشنفکر نما نداریم و هیچ یک از بزرگانی که تعریفی از روشنفکر کرده اند کنارش لغت روشنفکر نما نیآورده اند. امید است در حد این مقال توانسته باشم به شما عزیزان جواب داده باشم.
به امید ایرانی آزاد و آباد
راستگو
۲۵۶۱۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : پرسشگر

عنوان : یک پرسش دیگر
آقای راستگوی گرامی،

«قدرتمداران جدید برای حفظ قدرت خود و خلع سلاح وسرکوب مردم در تمامی نقاط ایران و نابودی آزادیهای بدست آمده بعد از انقلاب و ایجاد سانسور و خفقان و تارومار کردن مخالفین خود به یک نیروی مسلح نیاز داشتند تا بتوانند به اهداف خود نائل شوند. آنان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را بنا ساختند».

آزادیهای بدست آمده بعد از انقلاب کدامین بودند؟

سپاسگزارم
۲۵۶۱۶ - تاریخ انتشار : ۲۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲٣۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست