از : فرق حوزه و دانشگاه
عنوان : آواکیان برو تحقیق کن و ببین فرق دانشگاه و حوزه چیه بعد انتخاب کن کدومشونو می پسندی و برو توی همون فضا و محیط.
آواکیان اگر از رشته تاریخ چیزی سرش میشد اینجوری از کوره در نمی رفت. آواکیان منو یاد آخوندایی میندازه که جای استادها را در دانشگاه های ایران در رشته های علوم انسانی غارت کردن. از حوزه می پریدن توی دانشگاه. آخه حوزه چه به دانشگاه؟ حالا حکایت آواکیانه که فکر میکنه تاریخ خرافه و دین و ایمانه که نمیشه توش شک و تردید کرد. میگه همه دنیا میدونن...فکر میکنه خودش همه دنیاس!!! چه جوشی هم میزنه!!! یکی نیس بهش بگه بابا تو چه خوشت بیاد چه نیاد هر کی دوست داره جوابای سئوالاشو خودش پیدا کنه، البته اگه طرز تفکر حوزوی نباشه. بابا مگه زوره که همه همون نتیجه گیریای تو را بکنن؟ فرق تو با ملاها پس چیه؟ اونام به ملت زور میگن که همه باید مسلمون باشن و اگه مسلمون نیستن باید مسلمون بشن. حالا حکایت آواکیانه که داد و هوار میزنه به چه حقی فضول باشی(پرسشگر) اونی که من میگم را قبول نمیکنه.
بابا تاریخ همینه، بحث و بررسی داره و همه هم در همه جا توافق نمیکنن. همینیه که هست، آش کشک خالته بخوری پاته و نخوری پاته. خوشت نمیاد؟ خب زور که نکردن نظرات را بخونی و سرخ بشی و یه مشت اراجیف تحویل بدی. فضول باشی هایی مثل پرسشگر واقع لازمن تا آواکیان ها یاد بگیرن که دیگه با زور نمیشه و تحریف و جعل تاریخ سر ملت را کلاه گذاشت و براشون تاریخ ساخت و بخوردشون داد. دوره دیگه دوره آواکیانا نیس، خدا را شکر. آواکیان، تاریخ همینه که می بینی، همه چی مرتب ریر سئوال میره، هر نسل تازه ای هم که میاد همین سئوالها رو میکنه و دنبال جواباش می گرده. ۴۰ سال دیگه تو کجایی که دعواشون کنی؟ هان؟
دم پرسشگر و ناشناس گرم که هر چی میشنوند رو هوا قبول نمیکنن. بقیه کجان که یه کمی بیشتر به بحث حال بدن؟ آواکیان یه لیوان آب سرد بخور و یاد بگیر که در دمکراسی ها همه چی نقد و بررسی میشه و هیچی مقدس نیس. برو ببین فرق دانشگاه و حوزه چیه؟
هنوز آواکیان فرق دمکراسی و استبداد را نفهمیده. آواکیان، آواکیان برو تحقیق کن و ببین فرق دانشگاه و حوزه چیه بعد انتخاب کن کدومشونو می پسندی و برو توی همون فضا و محیط. همه جا جای همه کس نیس، بخصوص دانشگاه.
۲۵٨۲٨ - تاریخ انتشار : ٣۱ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : به آقای الف آواکیان
عنوان : چه خبر است؟
آقای الف آواکیان، چه خبر است؟ شما چقدر بی ادب و بی نزاکتید! این چه طرز حرف زدن است که «شما یقه خودر ار طول چند هفته ی گذشته برای آن جر داده اید». اینطور که معلوم است این شمایید که خود را "جر" میدهید. این نوع برخوردها شایسته یک جو دموکرات و پیشرو نیست. در ضمن هیچکس شما را نماینده و یا سخنگوی ملت نکرده که میفرمایید «مردم به هیچ چیزی جز جمهموری ایرانی رضایت نمی دهند».
۲۵٨۲٣ - تاریخ انتشار : ٣۱ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : الف آواکیان
عنوان : نه دینی نه شاهی، جمهوری ایرانی!
آقای پرسشگر،
تمام دنیا قبول دارنذ که حکومت منحوس پهلوی که خود بنیانگذار نا بسامانی های امروزی است، خیلی بهتر از جمهموری منحوس اسلامی بود. شاه دیکتاتور بود و تخم دو زرده اش توتالیتر از آب درآمد. حالا اثبات این مساله که شما یقه خودر ار طول چند هفته ی گذشته برای آن جر داده اید چه چیزی را عوض می کند؟
آن یکی که به زباله دانی تاریخ پیوسته و این یکی هم که در داخل مورد تنفر است و در خارج بهمت مردم میهن ما افشا شده و در حال سقوط است. حالا گیرم حکومت شاه بهتر، چرا که اربابهایش فکل کراواتی بودند نه یک عرب هزار و چهارصد ساله یا احمقی که هزار سال توی چاه مخفی شده! شما می خواهید دوباره استبداد را بیاورید سر کار که چی. از کوزه همان برون تراود که در اوست. مگر استغفراله شاهزاده رضا پهلوی از سلاله پدر و پدر بزرگش نیست؟ آیا او هرگز اعتراف می کند که پدرش یک دیکتاتور جنایتکار بود که جوانان میهن ما را در جهت منافع بیگانگان می کشت؟ هنوز کینه ی این خاندان در سینه ی افرادی است که این پدر و پسر خونشان را ریخته اند. مصالح آقای پهلوی ایجاب می کند که کنار بکشد و طفلکی همین کار را هم کرد، ولی شما کاسه های گرمتر از آش نمی فهمید..
مردم مگه آبگوشت مغز حمار تناول کرده اند.
می گویند مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد.
نه دینی نه شاهی، جمهوری ایرانی
مردم به هیچ چیزی جز جمهموری ایرانی رضایت نمی دهند.
آقای پرسشگر ناشناس شما ول معطلید. نوشته ی خانم سارا بخوانید، نه شما روشنفکرید نه آقای نگهدار و اعوان و انصارش. روشنفکر گرسنگی می کشد و در برابر قدرت ، انهم قدرت استبداد ی سر خم نمی کند. شما دستمال گردنتان ابریشمی است.
روشنفکر پویانها بودند و وارطانها بودند و فرزادها و هزاران جوان ایرانی دیگر به استبداد نه گفتند.
تا الان صدها سند، دلیل و برهان از فساد، وابستگی ، بی ارادگی و طنفروشی و ... رژیم پهلوی رو شده، شما هنوز از این رژیم دفاع می کنید. قبلا دفاعتان شرمسارنه بود، حالا شمشیرتان را از رو بسته اید. هیچ چیزی جز جیره خواری شما را توجیه نمی کند!
۲۵٨۲۱ - تاریخ انتشار : ٣۰ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : مرضیه شفا
عنوان : سوالات
چرا کسی به پرسشهای من پاسخ نمی دهد؟ من می خواهم بدانم مرجع تصمیم گیری برای ملاقات ارتشبد قره باغی با هویز و سولیوان چه کسی بود. آیا ملاقات بین بازرگان، بهشتی و سحابی و دیگر نمایندگان آیت اله خمینی با عوامل بیگانه انجام گرفت یا نه و اگر گرفتش و آیا گزارش این ملاقات در دست است؟ آقای شاپور بختیار در جریان نبودند و از این بابت شکایت دارند. آقای سحابی که خوشبختانه در قید حیاتند و گویا در جریان این مذاکران قرار داشتند، حرفی در این زمینه زده اند.چرا ارتشبد قره باغی بعنوان کار چاق کن "انقلاب" و تصمیمهای خودسرانه دستگیر نشد.
اگر این انقلاب مردم بود و توطئه برای براندازی پادشاه نبود چرا همه چیز در بالا با زد و بند انجام می شد و بی بی سی در خدمت خمینی قرار گرفته بود. چرا کارتر اقدامی برای خاموش کردن بی بی سی انجام نداد؟ ایا انگلیس و آمریکا برعلیه سلطنت ایران دست بهم داده بودند؟
دوستان ایا جواب مشخص برای این سوالات هست!؟
۲۵٨۰۷ - تاریخ انتشار : ٣۰ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : پرسشگر
عنوان : به ناشناس گرامی
ناشناس گرامی،
من مایلم نظر شما را درباره اساس تئوری آقای فرید راستگو را درباره این سری مقالات بدانم. شما شخصا با عنوان عوامل بازسازی استبداد....آقای فرید راستگو موافقید چون من نیستم. این نظام هیچ شباهتی بنظر من با نظام پیشین ندارد، نظام پیشین دیکتاتوری بود در صورتیکه این نظام توتالیتر و بدترین نوع آن در تاریخ توتالیتریسم است. در نظام پیشین کی ارتش شاهنشاهی هم ارتش و هم پلیس و ژاندارمری و رییس جمهور و وکیل مجلس و صاحب ۷۰ یا ۸۰ در صد اقتصاد، استاد دانشگاه و وزیر و تروریست و ..... بود؟ اقتصاد کشور پیش و پس از انقلاب که هیچ شباهتی بهم ندارند. بقول مادرم کی ما ۵ میلیون مهاجر و چنین خونریزی مغزی در نظام پیشین داشتیم؟ و کی اینهمه فقر و فساد و بی آبرویی بین المللی داشتیم؟ کی منطقه به این شکل و شمایل بود؟ و کی ۸ سال جنگ و آنهمه خسارت های جانی و مالی داشتیم؟ و کی یک مشت جانی و تبهکار وزیر و وکیل مجلس و صنایع دست داشتند؟ کی اینهمه زندانی سیاسی و شکنجه و اعدام و تجاوز و مامور امنیتی و زندان و زندانی برای بزهکاری داشتیم......خلاصه که مادرم می گوید که اساس این تئوری توجیح کننده اعمال این رژیم است که هیچ شباهتی با هیچ رژیمی در تاریخ بشریت ندارد که ادامه رژیم سابق باشد، می گوید این یک مغلطه است.
خیلی مایلم نظر شما را بدانم که چه چارچوبی عوامل سازنده این اعجوبه و معجون است که از فاجعه ملی ۵۷ سر برون کرد؟ سپاسگزارم
۲۵٨۰۲ - تاریخ انتشار : ٣۰ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : به خانم مرضیه شفا
عنوان : سوال شما :چرا از آنهمه امیر ارتش فقط ربیعی در جلسات شرکت داشت؟ چرا بختیار که بهرحال نماینده پادشاه بود در این دیدارها شرکت نداشت.
نظر دکتر بختیار در رابطه با نقش هویزر از کتاب خاطرات دکتر بختیار:
بهر حال به قره باغی گفتم که شما فردا ساعت ۹ صبح به دفتر من بیآئید. خودم ساعت ۸ در دفتر بودم. ساعت ۹ نیامد. خوب، با جریاناتی که در تهران بود ممکن بود این توهم پیش بیآید که نتوانسته بیاید. ولی او با هیکوپتر میآمد مدرسه افسری و از آنجا میآمد به نخست وزیری که دو قدم بود. ساعت نه و نیم که نیامد من تلفن کردم گفتند در یک کنفرانس است و الان خودش میآید. خلاصه ساعت ده شد نیامد. ساعت ده پای تلفن بمن گفت جناب آقای نخست وزیر، امراء ارتش اینجا جمع شده اند و راجع به وضع ارتش صحبت میکنیم. این حرفی بود که قره باغی پای تلفن به من زد. خوب، من اول فکر کردم که شاید یک مشورتی است و بطور عادی با هم میخواهند تبادل نظری بکنند. از یک متخصص امر پرسیدم بجز شورای عالی جنگ و جز کمیسیون های عادی که مأموریت خاصی دارند و شورای امنیت ملی که خود من رئیسش هستم، آیا کمیسیون های قانونی دیگری هم هست، گفتند خیر. سوء ظن مرا گرفت که اینها مشغول یک کاری هستند که قانونی نیست. ساعت ۱۱ بود که بمن اطلاع دادند آن اعلامیه صادر شده، یعنی اعلامیه بی طرفی ارتش و من تا آن ساعت از این ماجرا خبر نداشتم. و تمام رفت و آمدها و فعل و انفعالات به دستور فردوست و با پا در میانی و اجرای آقای قره باغی انجام گرفته بود. امراء را جمع کرده بودند. از سپهبد پائین تر هم یا نداشتند یا یک نفر سرلشکر فقط آنجا بود. و اینها آن مدرک را که اطلاع دارید امضاء کردند.حالا من کار ندارم که این مدرک چه معنی و چه مفهومی دارد. ولی اطمینان دارم که این مدرک، چهار روز قبل از اینکه صادر بشود، پیش نویس آن را ژنرال هویزر نوشته بود و گذاشته بود و از ایران رفته بود. اینست که من نمیخواهم دفاع بکنم چون تاریخ دفاع خواهد کرد. من روحم از اینکه این کمیسیون را ایشان تشکیل میدهد خبر نداشت. تشکیلش بر خلاف قانون بود، بر خلاف حیثیت ارتش بود، بر خلاف منافع کشور بود
۲۵۷٨٨ - تاریخ انتشار : ٣۰ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : به خانم مرضیه شفا
عنوان : تاریخ ملاقات ها را در کتاب پاسخ به تاریخ نوشته شاه بخوانید. در ضمن هویزر یک ژنرال ارتش امریکا بود نه نماینده سازمان ملل و اختیار ارتش ایران هم دستش بود
ماموریت شگقت انگیز ژنرال هویزر: از کتاب "پاسخ به تاریخ" محمدرضا شاه صفحه ۲۴۵
اوائل بهمن( ۵۷) خبر حیرت انگیزی به من گزارش شد که ژنرال هویزر چند روزی است که در تهران اقامت دارد.نظامیان امریکا با هواپیماهای خود میامدند و میرفتند و تابع تشریفات معمول نبودند.از امرای ارتش در رابطه با مسافرت ژنرال هویزر سوال کردم انها هم چیزی نمیدانستند حضور او در ایران واقعا شگفت انگیز بود و نمیتوانست اتفاقی و بدون دلائلبسیار مهم باشد
بالاخره من یکبار ژنرال هویزر را باتفاق سفیر امریکا اقای سولیوان ملاقات کردم.تنها چیزی که مورد علاقه هردو انها بود دانستن روز و ساعت حرکت من از ایران بود.ژنرال هویزر از ارتشبد قره باغی رئیس ستاد ارتش ایران خواست که ملاقاتی بین او و بازرگان ترتیب دهد.ارتشبد قره باغی این ملاقات را به من گزارش داد. نمیدانم در این ملاقات چه گذشت, میدانم که ارتشبد قره باغی از تمام قدرت خود استفاده کرد تا ارتش ایران را از هرگونه اقدام و تصمیمی بازدارد........................................
پس از اینکه من ایران را ترک کردم, ژنرال هویزر باز چندین روز در ایران اقامت داشت. در این هنگام چه گذشت ? تنها چیزی که میتوانم بگویم اینست که ربیعی فرمانده نیروی هوائی ایران طی محاکمه اش به قضات گفت: ژنرال هویزر شاه را مثل موش مرده به خارج از کشور پرتاب کرد
۲۵۷٨۶ - تاریخ انتشار : ٣۰ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : مرضیه شفا
عنوان : تاریخ ملاقات ها
آقا یا خانم ناشناس،
من جوانتر از آنم که این مطالب را خوانده باشم. خیلی استفاده کردم. سوال من اینست آیا در زمانی که این ملاقاتها با هایزر انجام می گرفت پادشاه در ایران بود!
مساله خیلی جالب است، دوطرف یعنی فرماندهان ارتش داشتند با نمایندگان خمینی مذاکره می کردند که انقلاب با مسالمت انجام شود. تا اینجا قضییه خیلی منطقی بنظر می رسد. اما چرا میانجی یک بیگانه بود. آیا او از طرف سازمان ملل آمده بود؟
آیا قره باغی از طرف شخص پادشاه برای گفتگو میان بازرگان، بهشتی، سحابی نمایندگان خمینی انتخاب شده بود یا خودسرانه عمل می کرد. چرا از آنهمه امیر ارتش فقط ربیعی در جلسات شرکت داشت؟ چرا بختیار که بهرحال نماینده پادشاه بود در این دیدارها شرکت نداشت.
خواهش می کنم اگر می توانید به این سوالات جواب دهید یا بگویید کجا می توانم این مطالب را به انگلیسی یا فارسی پیداکنم..
۲۵۷۴۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : unknown
عنوان : سران ارتش
سران ارتش، که تا چند روز پیش درباره کودتا و وادار به فرود اجباری ساختن هواپیمای امام خمینی، بحث و مذاکره می کردند، یکی پس از دیگری، با مقامات دولت بازرگان، برای اعلام همبستگی تماس می گرفتند.سپهبد ربیعی، فرمانده نیروی هوایی ضمن دفاع در دادگاه انقلاب گفت «پنج شنبه ۱۹ بهمن، برادرم آمد خانه ما...گفت اعلام همبستگی کن.گفتم چشم.تلفن را برداشتم و با جناب آقای عسگری، اعلام همبستگی کردم » . (۲)
تماس سران ارتش با نمایندگان امام خمینی، به منظور اعلام همبستگی از روزهای آخر اقامت ژنرال هایزر در ایران شروع شده بود.سپهبد ربیعی، در دفاعیات خود، از این ارتباط و تماسها پرده برداشت.بخشی از بیانات او به شرح زیر است:
«ربیعی: ...در جلسه سوم، بعد از اینکه هایزر اندکی نشست، گفت «خوب، شاه هم که رفت » البته گفتار او حالت تحکیم نداشت، بلکه حالت رفاقت آمیز، و حالت همگامی داشت.بعد از اتاق بیرون رفت و یک صورتی با خود آورد که حاوی شماره تلفن نمایندگان حضرت امام بود، به ما داد.
رئیس [دادگاه] : چه کسی نامه را داد؟
ربیعی: آن سرلشکری که رئیس مستشاری آمریکا در ایران بود.بایستی عرض کنم که رئیس مستشاری در ایران، یک سرلشکر بود و سه سرتیپ در سه نیرو فعالیت داشتند [...] آن سرلشکر رفت بیرون و بعد از اینکه با تلفن با شخصی تماس گرفت، آمد درون اتاق، بعد هایزر گفت «من فکر می کنم به صلاح ارتش باشد که با نمایندگان امام تماس بگیرد» حالا من فکر می کنم که تلفنهایی که به مادادند، بیشتر از دو، تا سه شماره تلفن بود.من در آن موقع تازه تصمیم گرفته بودم که درباره مسائل فکر کنم.از چیزی که استنباط کردم فهمیدم هایزر دو هدف داشت، یا اینکه ارتش را به سمت نمایندگان امام ببرد و ارتش همبستگی خود را اعلام کند، یا اینکه ارتش باعث بشود که بختیار با نمایندگان امام با هم نزدیک بشوند، اما در عین حال هیچ وقت نمی گفت که از بختیار پشتیبانی نکنید.معمولا جمله ای به کار می برد، منظورش این بود که بختیار بد عمل نمی کند.» ربیعی، در مورد نقش قره باغی در تماسهای خود با نمایندگان امام خمینی چنین می گوید:
«...قره باغی، سه چیز از هایزر درخواست می کرد، اول اینکه حضرت امام را مجبور کنند اعلامیه کمتری بین مردم منتشر کند.دوم اینکه حضرت امام سفر خود را به ایران به تعویق بیندازند.سوم اینکه بی.بی.سی را ساکت کنند.این سه چیز را که من نمی دانم قره باغی با بختیار قبلا هماهنگ کرده بود یا نه؟ ....
هایزر گفت: من همین امشب با کارتر تماس دارم.به اطلاع او خواهم رساند.باید به عرض شما برسانم که هایزر جلسات خیلی بیشتری با قره باغی داشت که صبحها بود و این هفت یا هشت جلسه ای که من با او بودم، مجموعه گفتاری بود که عین واقعیت را گفتم، و به عرض می رسانم صحبت از اینکه ارتش را یکباره وادار به عملی بکند، به خدای یکتا، مطلقا در میان نبود.اصولا من نشنیدم.باور کنید هرگز مسئله کودتا مطرح نبود و هایزر هم بیشتر جنبه دوستانه و مشاوره را به خود گرفته بود.او می گفت، قره باغی هم یادداشت می کرد.البته مقدم [سپهبد ناصر مقدم رئیس ساواک] مشاور سیاسی قره باغی بود که جلسات دیدار با نمایندگان امام را، ایشان باید ترتیب می داد.
یک جلسه درباره جای ملاقات بحث شد و جلسات دیگر هم تشکیل شد.
رئیس (۳): در منزل چه کسی؟
ربیعی: در منزل آقای دکتر بهشتی.
رئیس: اصولا قره باغی نمی خواست برود آنجا.
ربیعی: خیر، می گفت آنجا سالم نیست که رئیس ستاد ارتش برود.
رئیس: منظور او امنیت بود؟
ربیعی: بله...و قرار شد منزل قره باغی ملاقات صورت بگیرد و بعد ملاقاتهایی انجام شد، که من نمی دانم با آقای دکتر بهشتی شد، یا نشد.اما مطمئن هستم که این ملاقاتها با آقای بازرگان انجام شد.حتی روز یکشنبه ۲۲ صبح من به خاطر دارم تلفنی داشتند صحبت می کردند و قرار ملاقات می گذاشتند با آقای بازرگان و تاکید می کردند که بختیار هم باید حضور داشته باشد و یکشنبه بعد از ظهر، برای تشکیل جلسه آنها هماهنگ و تایید شد (۴) اما من نمی دانم آن طرف تلفن چه کسی بود که قره باغی برنامه ها را با او هماهنگ می کرد.» سپهبد ربیعی، در جای دیگر می گوید:
«...مرتبا بین جلسات، در جلساتی که داشتیم، بختیار معذرت می خواهم قره باغی و مقدم عضو سیاسی بودند، دائما می گفتند ما تماس داریم با نمایندگان امام، با جناب آقای دکتر بهشتی، مهندس بازرگان، جناب آقای سحابی و جناب آقای صباغیان ما در حال صلح و مذاکره هستیم.ما فکر می کردیم که ارتش صلح و مذاکره می کند...» . (۵)
۲.روزنامه اطلاعات، ۲۱ فروردین ۱۳۵۸.
۳.رئیس دادگاه انقلاب، حجت الاسلام خلخالی بود.
۴.درباره گردهم آئی بعد از ظهر ۲۲ بهمن توضیح داده خواهد شد.
۵.روزنامه اطلاعات، ۲۱ و ۲۳ فروردین ۱۳۵۸
۲۵۷۴۲ - تاریخ انتشار : ۲۹ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : درد روشنفکری
عنوان : درود بر مصطفی رحیمی - «چرا با جمهوری اسلامی مخالفم» ۲۵ دیماه سال ۱۳۵۷
لطفاً آقای راستگو درباره این روشنفکران گمنام و مسئول هم بنویسید. و بنویسید چرا اکثر مردم در دوران سیل تخریبی انقلاب از روی آنها رد میشوند.
چه شد هیچ کس در آن بحبوحه انقلاب صدای رسای مصطفی رحیمی را نشنید؟ چرا ما همواره باید فقط نام تاریکبینان « روشنفکرنما، تحصیلکرده بی بینش » بیادمان بماند؟
روشنفکر آزاده و بسیار مسئول زمان خود، آقای مصطفی رحیمی، درفاصله کوتاه قبل و بعداز پیروزی خمینی در چند مقاله در روزنامه آیندگان هم نقاط ضعف حکومت پیشنهادی جمهوری اسلامی او و هم نقاط ضعف تفکر مارکسیستی آن زمان را، بخصوص در بعد استبداد گرایی و ضد دموکراتیک بودن هردو، بسیار نقادانه و خردورزانه به چالش و تحلیل کشانید.
شما بنظر میآید چند فاکتور بزرگ در ایجاد استبداد را بکل از قلم انداخته اید.
«آیندگان»، روزنامه صبح تهران، نامه مصطفی رحیمی، تحت عنوان، «چرا با جمهوری اسلامی مخالفم» را روز ۲۵ دیماه سال ۱۳۵۷ منتشر کرد. نامهای که این حقوقدان نوشت هنوز در رأس مطالبات ملت ایران قرار دارد. در این نامه، مصطفی رحیمی مینویسد:
«[...]آنچنان که من میفهمم، جمهوری اسلامی یعنی این که حاکمیت مطلق متعلق به روحانیون باشد، و این بر خلاف حقوق مکتسبه ملت ایران است که به بهای فداکاریها و جانبازیهای بسیار این امتیاز را در انقلاب مشروطه به دست آورد، که قوای مملکت ناشی از ملت است. این راه از نظر سیاسی و اجتماعی و حقوقی راهیست برگشت ناپذیر، البته ملت حق دارد برای تدوین قانون اساسی بهتر و مترقیتری اقدام کند، اما معقول نیست که حق حاکمیت خود را به هیچ شخص و اشخاصی واگذارد[...]به دلیل بالا جمهوری اسلامی با موازین دموکراسی منافات دارد[...]»
«[...]دموکراسی، به معنای حکومت همه مردم، مطلق است. و هر چه این اطلاق را مقید کند، با موازین دموکراسی منافات دارد. بدینگونه مفهوم جمهوری اسلامی (مانند مفاهیم دیکتاتوری صالح، دموکراسی بورژوائی، آزادی در کادر حزب و ...) مفهومی است متناقض. اگر در کشوری جمهوری باشد، بر حسب تعریف، حاکمیت باید در دست جمهور مردم باشد[...] و اگر کشور اسلامی باشد، دیگر جمهوری نیست. زیرا مقررات حکومت از پیش تعیین شده است و کسی را در آن قواعد و ضوابط حق چون چرا نیست. [...]»
«[...]یک حکومت اسلامی مسائل پیچیده اقتصادی و حقوقی و آزادیهای سیاسی را با کدام قواعد و ضوابط حل خواهد کرد؟ [...] اگر برای حکومت مردم از پیش قواعد و ضوابطی تعیین کنیم در آنچه مربوط به مردم است، خواه ناخواه مردم را کنار گذاشتهایم. در مسایل دینی تعیین روابط انسان با خدا کار آیات عظام است[...] اما تعیین قواعد و ضوابط معیشتی مردم با خود مردم است و تکرار کنیم کدام مساله معیشتی است که از جنبه سیاسی عاری باشد؟[...]در این سالها در باره قدرت نفی تشیع یعنی نیروی اعتراضی و ضد دولتی آن زیاد سخن رفته است اما[...] هنگامی که[...] در زمان صفویان به قدرت سیاسی آلوده شد، دیگر توان آن را نداشت که صفویان را از نظر معنوی بر سایر سلسلههای سلاطین امتیازی ببخشد[...]به وکالت از طرف اقلیتهای زرردشتی، کلیمی و عیسوی عرض کنم[...] شرط انصاف نیست که فرزندان یپرم مشروطه پرست و امثال آنان از تبلیغ عقاید سیاسی و اجتماعی خود[...] محروم گردند.[...] تردیدی نیست که روزی مردم ستم کشیده و اهانت دیده ایران پیوند مبارک سوسیالیسم و دموکراسی را [...] جشن خواهند گرفت. زیرا بودنی خواهد بود و شدنی خواهد شد. منتها اشاره شما[...] برگزاری این جشن را به جلو خواهد آورد و ریختن بسیاری اشکها و تلف شدن نیروهای بسیاری را مانع خواهد شد.»
منبع: آیندگان ـ ص ۴، شماره ۳۲۶۴.
پاسخ روحالله خمینی به این نامه، پاسخ یک کلاه مخملی «نفسکش طلب» سرگذر را تداعی میکرد: «جمهوری را میخواهی، اسلامیاش را نمیخواهی؟!» این پاسخ آنچنان مبتذل و وقیحانه بود که مصطفی رحیمی در مصاحبهاش با کیهان از تکرار آن خودداری کرد.
در تاریخ ۱۶ بهمن ماه همان سال، رسانه کیهان، که هنوز سرپرست روضهخوان و دعانویس آن، سردار فرهیختگی از راه نرسیده بود، مصاحبهای با مصطفی رحیمی، تحت عنوان «آزادی مقدم بر همه چیز ... »، منتشر میکند؛ و در این مصاحبه مصطفی رحیمی در پاسخ به سوال، «آیا پس از خواندن جواب مقالهتان دریافت روشنی از «حکومت اسلامی» به دست آوردید؟» میگوید:
« به من جواب دادند که از ارزشهای اخلاقی و حقوقی غافلم و بیخبر. در حالی که چنین نیست[...] مسئله این است که آیا با قواعد و ضوابط قبلی (هرقدر متعالی باشد) میتوان حکومتی دموکراتیک ایجاد کرد؟ جواب من منفی است.»
منبع: کیهان دوشنبه ۱۶ بهمن ماه ۱۳۵۷
بله! مصطفی رحیمی از «ارزشهای اخلاقی و حقوقی» روضهخوانها و آخوندها و پامنبری های ملی−مذهبی شان در توی مسجد، و مریدان دم در مسجد هایشان یعنی مجاهدین، و پیروان بیرون مسجدی ها یعنی توده ای ها، بیخبر بود. ارزشهای اخلاقی که در این ۳۱ سال، در عملکردهای جنایتکارانی چون روحالله خمینی، خاتمیها، رفسنجانیها و... مشاهده کردیم! «ارزشهائی» که امروز سنگسار و تجارت زن و کودک در ایران را «رونق» بخشیده، «ارزشهائی» که مردم را به فروش کلیههای خود واداشته! بله، مصطفی رحیمی، از چنین «ارزشهائی» بیخبر بود! به همین جهت، بدون هیچ جرمی، به زندان اوین فرستاده شد، بدون آنکه از درون زندان «مصاحبه» کند و نامه سرگشاده بنویسد. بدون آنکه «قلمطلائی» جایزه بگیرد، و طوطی خوشالحان محافل «فرهنگی» استعماری شود. نامه مصطفی رحیمی و پاسخ روح الله خمینی، به ویژه در شرائط فعلی، مصداق بارزی است بر سروده سعدی:
گر خردمند از اوباش جفائی بیند
تا دل خویش نیازارد و در هم نشود
سنگ بیقیمت اگر کاسه زرین بشکست
قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود
۲۵۷۲۰ - تاریخ انتشار : ۲۹ ارديبهشت ۱٣٨۹
|