یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

عوامل بازسازی استبداد، بعد از انقلاب ۵۷ چه کسانی بودند (۴) - فرید راستگو

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : حمید زرگری

عنوان : خودتان را خسته نکنید
آقای بی تعصب،
درود برشما .من مسائلی از همین دست را در رابطه با "دیکتاتوری آپوزیسیون" از پرسشگر نادان به نحوی دیگری پرسیدم هرگز ایشان و ناشناس به آنها جواب ندادند. برایشان توضیح دادم که دیکتاتوری با تصرف قدرت سیاسی و دولت معنی دارد. دیکتاتوری با مفهوم سیاسی نمی تواند مقوله ی شخصی باشد و مثلا کیانوری یا کروبی که قدرت را در اختیار نداشتند نمی توان در مفهوم سیاسی دیکتاتور دانست.
این به آن مفهوم نیست که اگر کیانوری روی کار میامد دیکتاتور نمی شد، ما نمی دانیم. احتمالا می شد. اما قصاص قبل از گناه نمی شود کرد و برای توجیه دیکتاتوری شاه و رضا شاه نمی توان مثلا صمد بهرنگی را هم دیکتاتور دانست که اپوزیسیون بود!
قدرت فساد میاورد. ببخشید شما اینها را می دانید و خردقاصر مشروطه طلبان! که می خواهند قدرت یا دولت را به نوه ی دیکتاتور مشروطه شکن "تفویض" کنند؛ کفایی درک این مقوله ها را ندارد. خودتان را خسته نکنید.
۲۶۰۱۲ - تاریخ انتشار : ۲ خرداد ۱٣٨۹       

    از : . ‫بی تعصب

عنوان : ناشناس نوبت شماست جواب بدهید
پس شما خود قبول دارید که :
«صحبت از دیکتاتوری پهلویها نیست که ان عیان بود. »

‫پس بنابراین ‫ ۱۰۰٪ پهلوی ها دیکتاتور بودند. ایا مردم هم صد درصد دیکتاتور بودند؟ حالا ‫شما جواب دهید. چند درصد اقتصاد مملکت دست پهلوی ها و وابستگانشان بود و چند درصد دست مردم؟ ؟!

چند درصد احتمال داشت پیچ رادیو و تلوزیون را باز کنید و مهمترین اخبار دنیا کارهای روزمره اعلیحضرت شاهنشاه اریامهر بزرگ ارتشداران، که در شرفیابی فلان وزیر را پذیرفت و بعد از ان بازدید علیاحضرت ملکه از یک کتابخانه، و بعد از ان بازدید بی ارزش اقای نخست وزیر فرضاً از کارخانه شیر پاستوریزه و بعد از ان هزاران اخبار بی ارزش دیگر نباشد؟

چند درصد احتمال پیروزی داشتید اگر فرض کنید شما از راه قانونی و درستی و صداقت، در حالیکه بجز دزدی و بیراهه رفتن امکانش تقریباً صفر بود، مدیری متشخص و ثروتمند شدید و میخواستید مناقصه ای ظاهراً رقابتی را از رقبای دائمی پیله بسته، جاخوش کرده و بست نشسته پهلوی ها، دیباها، ساواکی ها، درباری ها، امرا ی ارتش، سناتورها و نمایندگان انتصابی، ببرید؟.

سوال شما که پس شما چکاره بودید با خود مورد سوال در تناقض است.

شما مرتب از هیچکاره ها میپرسید شما چکاره بودید؟

حتماً قبول دارید که حکومت اقتصادی ایران سیستم سرمایه داری وابسته و یا بهتر بگوئیم سرمایه سالاری بود. یعنی هرکه پول و سرمایه داشت قدرت و نفوذ هم داشت و در نتیجه سهمی در سیاست داشت اگر مجیزخوان پهلوی ها میشد. شما بفرمائید سهم سیاسی پهلویی ها چند درصد کل خطوط و سیستم سیاسی کشور بود؟ شما حتی بعنوان یک سرمایه دار لیبرال معتقد به بازار ازاد جهانی، کمونیست و سوسیالیست و روشنفکر که جای خود، نمیتوانستید بدون مجیز یا نوکری و همکاری و یا حق حساب و باج سبیل دادن به از ما بهتران ان رژیم، خودی های این رزیم، رشد کنید.

مردم در واقع با گفتن رای من کو یاداور همان سابقه تجاوز تاریخی استبداد به حقوقشان و به انواع سهمهایشان هستند. سهم اقتصادی من کو؟ سهم سیاسی من کو، سهم بهداشتی من کو، سهم اگاهی من کو؟ ولی شما شیپور را از سر گشاد نواخته و میگوئید این شاه است که حق دارد سهم سیاسی مردم را تعیین کند و بر مردم است که به حقوق صد در صد شاه باید تمکین کنند و مبادا دست از پا خطا کنند و کلاس حکومت ایشان را مختل نمایند تا مبادا خاطر همایونی ازرده شود و برنجد و قهر پیشه کنند و به هتل و رختخواب و پناهگاه بیگانگان کشانیده شوند!

شما هم قبول دارید که سهم سیاسی انها هم صددرصد بود که درمواقع بحرانی مقداری از بیگانگان هم وام و قرض میگرفتند. ممکن است باز سفسطه کنید نه سهم انها در فاصله ۱۳۲۰تا ۱۳۳۲ اینقدر بالا نبود، خوب عدد بدهید. چقدربود؟ ایا نباید بیش از ۵۰ درصد باشد تا بتواند باکودتا سهم سیاسی مردم را همچون قاجارها، رضاخان ها، خمینی ها و بقیه قدرتمداران مستبد بدزدد؟

شما براساس چه منطق و علم و امار و اعدای اینقدر سهم سیاسی و در نتیجه مسئولیت مردمی هیچ کاره را که مدام مستبدان کوتاه قد وبلند قد تاریخ استبداد ایران به حقوق انان تجاوز کرده و سهم سیاسی انهارا قلفتی بالا کشیده اند، به بینهایت برده و برعکس سهم مستبدان را تا سطح مضلومین و معصومین کاهش میدهید؟. چرا شما اینقدر در تناقضات خود سرگردانید؟ شما یکبار میرفطروسوانه حکم میرانید مصدق وابسته به انگلیس بود و یکجای دیگر تناقض فکری خود راهم ‫دوباره به پرسش میگیرید که « ایا مصدق باکمک مالی گرفتن از امریکا, وابسته به امریکا بود؟»
فکر نمیکنید مارا سر کار گذاشته اید؟
۲۶۰۰٨ - تاریخ انتشار : ۲ خرداد ۱٣٨۹       

    از : خاتـــم الشعرا درباری

عنوان : دروع، فریب، مصادره به مطلوب
مگر زاه مظلوم آهی بر آید
وزآن گرد صاحب کلاهی بسوزد
بهار
دوستان،
آقای ناشناس مغلطه می کند و روز روشن دروغ می گوید. بعداز کودتای ۱۲۹۹ آزادیخواهان که انقلاب مشروطه را شکست خورده می دیدند در ابتدای حکومت رضا شاه ،تبلیغات اصلاح طلبانه ی اش را باور کردند و او را ادامه دهنده ی انقلاب مشروطه پنداشتند. در همین دوره، زنده یاد ملک الشعرا بهار چهار خطابه را سرود و در حضور رضا شاه خواند. اما به زودی دیکتاتوری دست خودرا از آستین بیرون آورد و چهره ی واقعی خود را نشان داد. بهار و جمعی دیگراز آزادیخواهان که فریب تبلیغات مزورانه را خورد ه بودند، به زودی گشادی کلاه را دریافتند و با تنفر از آن روی گرداندندو ملک الشعرا بزودی با اشعار کوبنده به افشا ی دیکتاتوری و فساد پرداخت.
حالا ناشناس می خواهد این چهار خطابه که نتیجه ی نا آگاهی بهار از دسیسه های انگلیس و کودتا بود و به مقطع کوتاهی از زندگی او مربوط است جمع بندی اندیشه ی بهار در باره ی رضا شاه جلوه دهد. این دروغ است. دروغی شرم آور.

زندگی بها را بخوانید و ببینید سلطنت طلبان چگونه دروغ می گویند ، مصادره به مطلوب می کنند و مردم را فریب می دهند. ننگ و نفرین تاریخ بر کسانی که بالا پوش داریوش کبیر را بر تن کردند و و دروغ و دورویی را در میهن ما گستردند و سنت کردند و اکنون نوچگانشان آن سنتهای ننگین را ادامه می دهند و "گراگی" می دارند.

شعری از زنده یاد بهار

ای وطن خواهان سرگشته و حیران تاچند؟
بدگمان و دودل و سربه گریبان تاچند؟
کشور دارا نادار و پریشان تا چند ؟
گنج کی خسرو در چنگ رضاخان تا چند؟
ملک افریدون پامال ستوران تا چند؟....
ملک غارت شد وملیون گشته تباه
لیک ملیونها ها شده بهره ی سردار سپاه
یارب این کینه واین ظلم دمادم تاکی؟
دل ایرانی آماجگه غم تاکی ؟
پشت احرار به پیش سفها خم تاکی؟
ظلم ضحاکان درمملکت جم تاکی
ای وطن خواهان سرگشته و حیران تاچند؟ رضا
بدگمان و دودل و سربه گریبان تاچند؟
کشور دارا نادار و پریشان تا چند ؟
گنج کی خسرو در چنگ رضاخان تا چند؟
ملک افریدون پامال ستوران تا چند؟....
ملک غارت شد وملیون گشته تباه
لیک ملیونها ها شده بهره ی سردار سپاه
یارب این کینه واین ظلم دمادم تاکی؟
دل ایرانی آماجگه غم تاکی ؟
پشت احرار به پیش سفها خم تاکی؟
ظلم ضحاکان درمملکت جم تاکی
ای وطن خواهان سرگشته و حیران تاچند؟ رضا
بدگمان و دودل و سربه گریبان تاچند؟
کشور دارا نادار و پریشان تا چند ؟
گنج کی خسرو در چنگ رضاخان تا چند؟
ملک افریدون پامال ستوران تا چند؟....
ملک غارت شد وملیون گشته تباه
لیک ملیونها ها شده بهره ی سردار سپاه
یارب این کینه واین ظلم دمادم تاکی؟
دل ایرانی آماجگه غم تاکی ؟
پشت احرار به پیش سفها خم تاکی؟
ظلم ضحاکان درمملکت جم تاکی
ای وطن خواهان سرگشته و حیران تاچند؟ رضا
بدگمان و دودل و سربه گریبان تاچند؟
کشور دارا نادار و پریشان تا چند ؟
گنج کی خسرو در چنگ رضاخان تا چند؟
ملک افریدون پامال ستوران تا چند؟....
ملک غارت شد وملیون گشته تباه
لیک ملیونها ها شده بهره ی سردار سپاه
یارب این کینه واین ظلم دمادم تاکی؟
دل ایرانی آماجگه غم تاکی ؟
پشت احرار به پیش سفها خم تاکی؟
ظلم ضحاکان درمملکت جم تاکی
رضا ای وطن خواهان سرگشته و حیران تاچند؟ رضا
بدگمان و دودل و سربه گریبان تاچند؟
کشور دارا نادار و پریشان تا چند ؟
گنج کی خسرو در چنگ رضاخان تا چند؟
ملک افریدون پامال ستوران تا چند؟....
ملک غارت شد وملیون گشته تباه
لیک ملیونها ها شده بهره ی سردار سپاه
یارب این کینه واین ظلم دمادم تاکی؟
دل ایرانی آماجگه غم تاکی ؟
پشت احرار به پیش سفها خم تاکی؟
ظلم ضحاکان درمملکت جم تاکی
۲۶۰۰۴ - تاریخ انتشار : ۲ خرداد ۱٣٨۹       

    از : داور

عنوان : ساده نویسی برای «ناشناس»
روابط سیاسی و اقتصادی بین کشورها براصل همطرازی و برابری نه فقط مثبت وخوب هستند بلکه بایستی در جهت حفظ صلح جهانی آنرا بسط هم داد. و این بدان معنی نیست که فلان کشور وابسته بیکی دیگر است. در جریان «بحران» مالی و اقتصادی در دو سال پیش که تمام دنیا را فراگرفته بود و هیچ «معلوم» نیست که اینهمه سرمایه در کجا و برای چه منظوری «انباشته» شده است. کشور چین با توجه به رشد مثبت اقتصادی خود، قادر شد که مبلغی بیش از ۴۰۰ میلیون دلار بامریکا کمک (قرض) «دوستانه» بنماید. این بدان معنا نیست که «خدای نکرده» کشور امریکا بچین وابسته است. ماهیت رژیم پوشالی عربستان و وجود افکار دوران بدوی برکسی پوشیده نیست. این حکومت بدون کمک امریکا حتی قادر نیست یک روز دوام بیاورد. رابطه عربستان با امریکا فقط براساس وابستگی دنبال میشود. حکومت محمدرضا نیم پهلوی هم بدین منوال رابطه اش با امریکا بود. آنها با کودتا محمدرضارا آوردند و از آنجاییکه «مهره سوخته شده» بود بهمان سادگی وی را برداشتند.  
۲۶۰۰۰ - تاریخ انتشار : ۲ خرداد ۱٣٨۹       

    از : unknown

عنوان : فقط جهت اطلاع مفلوک الشعرای تزاری
فقط جهت اطلاع مفلوک الشعرای تزاری:
۱-عشق من این بود که در ملک جم
نابغه ای قد بنماید علم
نابغه ای صالح وایران پرست
رشته افکار بگیرد بدست
متحد الشکل بود لشکرش
تاکه شود امن وامان کشورش
توچویکی شیر برون آمدی
بایکی شمشیر برو ن آمدی
برق فروزنده شمشیر تو
بودنگهدار دل شیرتو
این شعر از ودروصف کیست؟

۲- مغلطه وسفسطه ومنحرف نکنید. صحبت از دیکتاتوری پهلویها نیست که ان عیان بود. صحبت از مخالفین انهاست. در شکل دهی هرحکومتی مخالفین ان هم نقشی اساسی دارند."شما بعنوان اپوزیسیون پهلویهای دیکتاتور,خود توتالیتر,تروریست, ادمکش,جاسوس,وابسته, جلد دوم پول پت و استالین بوده اید و بایداز خود نیز انتقاد کنید که نکرده اید فقط اه وناله وصحرای کربلا که پهلویها بد بودند, پس خود شما چه؟ چه خدمتی شما به این ملت وکشورکرده اید؟".ایا شاه با دادن ساخت تاسیسات ذوب اهن اصفهان وابسته به شوروی بود؟ایا مصدق باکمک مالی گرفتن از امریکا, وابسته به امریکا بود؟ سالهای ۲۰-۳۲ که ازادترین دوران تاریخ معاصر است چه ها که نکردیدباسوءاستفاده ازا زادی؟از ترور کسروی تا ترور شاه جوان, از صدورحکم قتل رزم ارا توسط پیشوا(وانجام ان توسط دوستان! فدایی اسلام در چهارروز بعد!)تاازادکردن ترویست با جانفشانی جبهه (ضد)ملی وملاقات رهبر و"پیشوا" با قاتل ازاد شده, اعلان سرنگونی پادشاهی توسط وزیر امورخارجه پیشوا تا پایین کشیدن مجسمه های انها,از بستن مشروبفروشی و مدارس مختلط تا مخالفت با حق رای زنان و ازقرارداد ارمیتاژ تا تظاهرات برای واگذری نفت شمال به شوروی

۳- بنده چون شخص شخیص مفلوک الشعراو شرکاتخصصی در ... شعرگویی ندارم وبنابراین از ایرج وام میگیرم
بدوگفتم تو صورت را نکو گیر / که تا صورت دهم کار خود اززیر
تا شما مشغول صورت گیری(مانند کبک سر خود را زیربرف کرده اید)ماکار خود را که روشنگری و ایجاد شک وسئوال است انجام داده ایم وخواهیم داد.

اگر پاسخی در مرد مطالب بالا دارید سراپاگوشیم ورنه شما را با تخصصتان به استالین و"پیشوا" میسپاریم
۲۵۹۹۷ - تاریخ انتشار : ۲ خرداد ۱٣٨۹       

    از : فلاح فلاح

عنوان : ناشنان جان افتضاح شد!
ناشناس جان،
هرجا که دست می زنید خرابی بالا میاورید. حالا فکر کنید شما در ایران دموکراتیک بدون شاه وشیخ ،فرصتی در رادیو تلویزون مناظره داشته باشید، هزار برابر فضاحتی را که اینجا بالا آورده اید آنجا بالا می اورید. مردم شما را به صلابه می کشند. باید جوابگوی دهها هزار نفری باشید که بازماندگان جنایات پهلوی هستند.
بزرگان ما همه دشمنان حکومت پهلوی بودند. آدم با شخصیت گوشت تن خود را می خورد و به این قصابان رجوع نمی کند. چرا پای مشاهیر ایران را به میان می کشید که این چنین آبرویتان برود. کد که میاورید از همان نوکران دربار بیاورید. چرا می خواهید از اعتبار بهار استفاده کنید؟
دوست پرسشگرتان ممکن است نداند که بهار که بود، اما بقیه را که نمی توانید گول بزنید!
۲۵۹٨۵ - تاریخ انتشار : ۲ خرداد ۱٣٨۹       

    از : خاتـــم الشعرا درباری

عنوان : ملک الشعرا و رضا خان
جناب ناشناس درپاسخ من اظهار لحیه فرموده اند:
"""واما بقول ملک الشعرای بهار، من ادیب به این لات ... چه بگویم؟"""
اصل شعر اینست،
من ادیب به این لات بی پدر چه بگویم
اما آقای ناشناس که از بهار ادیب تر و مودب تراست "بی پدر" را سانسور کرده اند!

این هم پاسخ من:

ناشناسا تندی و تیزی مکن
جان دایی آبرو ریزی مکن

شاعر آزاده آقای بهار
بود ضد قلدران روزگار

پای بند خانه و کاشانه بود
نه چو شاهت، نوکر بیگانه بود

کد نیاور از بزرگان وطن
در و گوهر را میفکن درلجن

شاه شاهان گرگ خون آشام بود
دشمن خون تشنه ی آقام بود!

راست می گویی ندارم من پدر
شاه او را کشت ا در قصر قجر

تو اگر برسر پدر می داشتی
سر زپای ظلم بر می داشتی

این حکایت را بخوان ای بی خرد
شاید ا آن خواب از کدویت بپرد:

"""نکته‌ی دیگری که به ترسیم فضای سیاسی مجلس چهاردهم و در نتیجه درک دلایل ناخرسندی بهار کمک می‌کند، شیوه‌ی برگزاری انتخابات این دوره است که در بیش‌تر نقاط کشور، با مداخله‌ی مغروضانه‌ی رئیس دولت وقت، سهیلی و وزیر کشور او تدین صورت گرفت. روی این اصل، افکار عمومی انتظار داشت که مسببین تضییع حقوق جامعه تحت تعقیب قرار گیرند تا در دوره‌های بعدی این حق ملی از دستبرد مقامات داخلی و خارجی مصون بماند. به نظر می‌رسد آگاهی بهار از چگونگی گزینش نمایندگان و راهیابی چهره‌هایی هم‌چون سیدضیا به خانه‌ی ملت است که او را بر آن می‌دارد تا در مقالات خود در روزنامه‌ی نوبهار و یا در شعرهای خود از جمله قصیده‌ی انتخابات (دیوان ص ۷۷۵) و هم‌چنین مجلس چهاردهم(ص ۷۷۸) از چگونگی شکل‌گیری مجلسی که به دیده‌ی او نمایندگانش صلاحیت سخنگویی ملت را ندارد سخن بگوید:
آه از این مجلس و دولت که تو گویی از غیب
همه هستند به ویرانی کشور مامور
این وکیلان که به فرمان رضاخان بودند
همه از عهد ششم جالس این مجلس سور
اینک از غفلت ما، ماه شب چارده‌اند
تا کی افتد به محاق این مه منحوس شرور"""
ادامه دارد....

منبع دکتر شهین سراج
۲۵۹٨٣ - تاریخ انتشار : ۲ خرداد ۱٣٨۹       

    از : فساد در دربار پهلوی از زبان وابستگان حکومت شاه

عنوان : فساد در دربار پهلوی از زبان وابستگان حکومت شاه
پرویز راجی آخرین سفیر شاه در لندن درکتاب خاطرات خود به نام «خدمتگزار تخت طاووس» (چاپ ۱۳۴۰، ص ۴۰) می‌نویسد:
امشب (۲۵ آذر ۱۳۵۵) شام میهمان لرد «وایدن فلد» بودم، که در منزل او جمعی از دوستان انگلیسی هم حضور داشتند.
خانم «میلفورد ـ هاون» که از میهمانان بود، تعریف می‌کرد: چند سال قبل در ضیافت شام سفارت ایران که به افتخار ورود هویدا نخست‌‌وزیر برپا بود شرکت داشت و هویدا را مردی یافت که در او جاذبه‌ی چندانی برای جلب زنان دیده نمی‌شود. و بعد هم اضافه کرد: «به نظر من اینطور رسید که رفتار هویدا می‌تواند بیشتر مورد توجه مردان قرار بگیرد!». که چون با گفتن این حرف،‌ حالت ناخوشایندی بر مجلس حکمفرما شد،‌ من بلافاصله به جوابگوئی برخاستم و گفتم: «گرچه هویدا مردی نیست که چشمش به دنبال زنها باشد‌، ولی اطمینان دارم که او انحراف ادعائی شما را ندارد.»


خانم «میلفورد ـ هاون» پرسید: «شما از کجا به این موضوع پی برده‌اید؟» و موقعی که جواب دادم: «برای اینکه حدود ۱۲ سال زیر دستش کار می‌کردم»، او بلافاصله آهی کشید و من واقعاً نفهمیدم که آیا توانسته‌ام او را متوجه طبیعی بودن هویدا بکنم یا نه؟ (!)

****************************************

ابوالحسن ابتهاج از سرمایه‌داران با نفود عصر پهلوی دوم و از مرتبطین دربار در کتاب خود «خاطرات ابوالحسن ابتهاج، ج ۲، ص ۵۶۰ و ۵۶۱) راجع به ریشه‌‌های فروپاشی حکومت شاه چنین می‌نویسد:
«شاه با زورگویی، فساد، ناچیز شمردن مردم، کنار گذاشتن شخصیت‌های ارزنده از صحنه سیاست، انتصاب افراد ضعیف و فرصت‌طلب به مقامات حساس، زمینه را برای انقلاب آماده کرد. درآمد سرشار نفت هم به او این امکان را داد که در مقابل ملت ایران و خارجی‌ها قدرت نمایی کند.

جشنهای ۲۵۰۰ ساله را در سال ۱۳۵۰ با صرف میلیون‌ها دلار در بیابان‌های خشک و بی‌آب و علف مرودشت با نمایشاتی که بیشتر به فیلمهای مبتذل هالیوودی شباهت داشت صرفاً به این خاطر برگزار کرد که به سران کشورها ثابت کند شاهنشاهی او سابقه ۲۵۰۰ ساله دارد. تقویم کشور را، که ریشه‌های تاریخی و مذهبی داشت، به تقویم شاهنشاهی تبدیل کرد. چون دیگر حتی تحمل احزاب فرمایشی را هم نداشت با تشکیل حزب رستاخیز و یک‌حزبی کردن مملکت اعلام کرد که هرکس مایل نیست به عضویت حزب رستاخیز درآید می‌تواند گذرنامه‌اش را بگیرد و مملکت را ترک کند.
او برای این که بتواند حمایت کارگران را به دست بیاورد ظاهراً آنان را در سهام کارخانجات و بعد در سود شرکتها سهیم کرد ولی هیچ یک از این طرحها عملی نشد.

جشن هنر شیراز با صرف هزینه‌های هنگفت و به ترتیبی که انجام شد یعنی ارائه مبتذل‌ترین جوانب فرهنگ غرب اجرای نمایشات مهمل و بی‌بندوبار در مواردی قبیح توسط هنرپیشه‌های دست دوم خارجی بخصوص در ماه رمضان، اجرای موسیقی ناشناخته بی سرو ته و ناهنجار خارجی بر سر قبر حافظ بدون تردید اثر سوء در برداشت و گذشته از آن برداشت مردم عادی از تمدن و فرهنگ غرب، دیدن و شنیدن همین گونه برنامه‌ها بود.
دایر کردن قمارخانه در جزیره کیش با پول آستان قدس رضوی و همچنین از محل صندوق بازنشستگی کارمندان شرکت نفت که با بهره نازلی نزد بانک عمران سپرده می‌شد، از خبط‌های دیگر بود. اینها همه پلهایی بود برای رسیدن به «دروازه‌های تمدن بزرگ

**********************************************
احمد نفیسی از شهرداران تهران در عصر پهلوی دوم (از خرداد ۱۳۴۱تا مهر ۱۳۴۴) در خاطرات خود که در (فصلنامه تاریخ معاصر ایران، سال دوم، شماره ۸، ص ۲۸۵) منعکس است می‌نویسد:
«زمانی که در سازمان برنامه بودم جمشید آموزگار وزیر کار شده بود. یک روز به من تلفن کرد که به او سری بزنم چون کار فوری داشت. وقتی به دیدنش رفتم، گفت: دنبال یک معاون برای وزارت کار می‌گردم. کسانی را که برای این کار مناسب می‌شناسی به من معرفی کن. من چند نفر که می‌شناختم به او معرفی کردم. مشیر یزدی، فتح‌الله معتمدی، آریانا و دکتر بهرامی را به او معرفی کردم. گفت: همه اینها را می‌شناسم حالا من یک نفر را انتخاب کردم. ببین می‌پسندی یا نه؟ و بلافلاصله عطاءالله خسروانی را که رئیس دفترش بود زنگ زد تا بیاید. خسروانی وقتی در را باز کرد همان جا در برابر او و من چنان تعظیمی کرد که سرش به زانوانش رسید. آموزگار خیلی بد دهن بود. به طرزی زننده و خشن به او گفت: یک نامه‌ای دیروز دستت دادم و گفتم رسید باید صادر شود مثل این که هنوز آن را نفرستادید. خسروانی مجدداً تعظیم کرد و گفت: قربان من چنین نامه‌ای ندیدم. گفت: چطور ندیدی، چشمت کجا بود؟ خسروانی گفت: قربان اجازه می‌فرمایید بروم نگاهی کنم و برگردم. سپس تعظیم کرد و رفت. جمشید رو به من کرد و خندید و گفت: من هرگز نه نامه‌ای به او داده بودم و نه چیزی از او خواسته بودم. من چنین معاونی می‌خواهم که تعظیم کند و هر چه می‌گویم تأیید کند.»
۲۵۹۷۴ - تاریخ انتشار : ۲ خرداد ۱٣٨۹       

    از : به مسافر خسته

عنوان : به مسافر خسته گرامی، به مبارزات خود دلیرانه ادامه دهید، ما در کنار شما خواهیم ایستاد.
وقتی در روز ۱۸ تیر سال ۱۳۵۹ عوامل اجرایی کودتای نوژه بر سر محل شروع عملیات در پایگاه شکاری شاهرخی همدان حاضر شدند در کمال حیرت خود را در محاصره کامل پاسداران انقلاب دیدند. ظرف اندک مدتی تقریبا سران و عوامل کودتا بی آنکه فرصتی برای دفاع یا مقابله پیدا کنند به دام حکومت افتادند و عملیات دقیقی که می توانست کیان نظام تازه مستفر را به طور جدی به خطر بیاندازد و حتی آن را نابود کند، خنثی شد.

بی درنگ حزب توده ایران به رهبری نورالدین کیا نوری (نوه شیخ فضل الله نوری) با افتخاراعلام کرد که این عملیات با اطلاعات جامع و به موقعی که عضو نفوذی حزب توده در کادر رهبری کودتا کسب نمود و قرار دادن آن اطلاعات در اختیار سران جمهوری اسلامی خنثی شد.

حزب توده در آن زمان خود را شریک همه جانبه حکومت اسلامی می دانست مشی خود را پیروی از خط امام قرار داده بود گرچه این شراکت عملا موجود از سوی جمهوری اسلامی هیچگاه آشکارا به رسمیت شناخته نشد.

واقعه کشف کودتای نوژه را می توان آخرین همکاری و همسویی آشکار نیروهای چپ با جمهوری اسلامی دانست، چرا که اندکی بعد حزب توده نیز به همان سرنوشت شرکای پیشین روحانیون (جبهه ملی، نهضت آزادی، سازمان مجاهدین و فدائیان اکثریت )دچار شد و از صحنه سیاسی حذف گردید.

اما بده و بستان های جمهوری اسلامی با تفکرات چپ نه تنها هیچگاه به پایان نرسید که تا امروز فرازی صعودی یافته است.

اصولا به اعتقاد بسیاری از تحلیل گران سیاسی و مورخان تاریخ معاصر، اسلامی که دستمایه مبارزات ضد شاهنشاهی مذهبیون قرار گرفت بی چاشنی غلیظ تفکرات انقلابی مارکسیست (چه به شکل اولیه آن و چه به شکل اسلامیزه شده آن)توانائی تئوریک و پراتیک پیدا نمی کرد. اتحاد فکری مارکسیسم و اسلام (یا به تعبیر مطهری التقاط )که اوج آن در تفکرات شریعتی ظهورپیدا کرد و در شکل گیری سازمان مجاهدین خلق عینیت یافت، به اعتقاد من بسی بیشتر از سخنان و افکار مبهم و آشفته و ارتجاعی خمینی در سازماندهی انقلاب نقش بازی کرد
۲۵۹۷٣ - تاریخ انتشار : ۲ خرداد ۱٣٨۹       

    از : unknown

عنوان : معرفی فرهنگ واثبات هر چه بیشتر نظریات ما درموردمخالفان حکومت پیشین
سپاس از ... شعری که مرتکب شدید و معرفی فرهنگ واثبات هر چه بیشتر نظریات ما درموردمخالفان حکومت پیشین. البته مقالات جدید گنجی در سایت زمانه نیز مفید است.
واما بقول ملک الشعرای بهار، من ادیب به این لات ... چه بگویم؟
۲۵۹۷۲ - تاریخ انتشار : ۲ خرداد ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲٣۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست