یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

عوامل بازسازی استبداد، بعد از انقلاب ۵۷ چه کسانی بودند (۴) - فرید راستگو

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : شاه خائن

عنوان : به لقمان شمال
شما با این اتهام که ما رهبر ساواک بوده ایم می خواهید گناه تمام قتلها، شکنجه ها و اعمال رذیلانه ساواک را بگردن ما بیاندازید. ما شما را نمی بخشیم. پس آمریکایی ها و اتنگلیسی ها و اسراییلی ها چکاره بودند؟ ما بسیار رئوف و رقیق القلب بودیم. هرسال به زیارت ائمه ی اطهار می رفتیم. آنقدر امام هشتم شیعیان جهان به ما اعتماد داشت که اداره استان مقدس خود را به ما سپرده بود و ما نیز نام فرزند خود را رضا نهادیم. به خانه ی خدا مشرف شدیم، هنوز تصویر ما با "احرام " در خانه شاهدوستان مسلمان بدیوار نصب است. ما با روحانیون با مهربانی و شفقت رفتار می فرمودیم، شما اینها را نمی بینید. ما در اجرای منویات یانکی های برادر، روح اله را تبعید فرمودیم تا برای روز مبادا در آب نمک بخوابد و پس از ما ادامه و تکمیل طرح تمدن بزرگ را بعهده گیرد.
ما شاپور علیرضا برادر خودرا سر به نیست کردیم و کاخ اورا اگرچه مناسب نبود با قیمت کلان به دولت فروختیم تا مجلس سنا در آن تشکیل شود. وچون مناسب نبود به دولت فرمان دادیم که ساختمانهای الحاقی به آن اضافه کند.
۲۶۱۴۲ - تاریخ انتشار : ۴ خرداد ۱٣٨۹       

    از : پرسشگر

عنوان : هنوز مثل روشنفکران نماهای دهه ۴۰ و ۵۰ جلال آل احمدی فکر می کنند که هر کس به هر دلیلی در دستگاه دولتی شاه کار می کرده خائن و غیر روشنفکر است!!!
حمید زرگری، «"""از نوزده نفری که همراه دکتر مصدق، موسس جبهه ملی بودند، فاطمی تا پای جان از نهضت ملی و رهبری آن دفاع کرد. شایگان، سنجابی، امیرعلایی، نریمان، زیرک­زاده و دکتر کاویانی تا کودتای ۲۸ مرداد در کنار او بودند. سه نفر به نام­های ارسلان خلعتبری، احمد ملکی و جلال نائینی با رژیم کودتا کنار آمدند و نماینده مجلس و سناتور شدند. پنج نفر یعنی بقایی، مکی، حائری­زاده، عبدالقدیر آزاد و یوسف مشار پس از قیام سی تیر ۱۳۳۱، علیه مصدق موضع گرفتند و در راستای براندازی مصدق، دانسته یا ناداسته با شاه و کودتاچیان همکاری کردند. حسین صدر و غروری با مصدق و جبهه ملی و سپس نهضت مقاومت ملی همکاری کردند. عمیدی نوری و عباس خلیلی، اندکی پس از تشکیل جبهه ملی، رودروی نهضت قرار گرفتند."""

منبع: یرواند آبراهامیان. در اسناد ساواک هم این مساله آمده است.

********************

هنوز مثل روشنفکران نماهای دهه ۴۰ و ۵۰ جلال آل احمدی فکر می کنند که هر کس به هر دلیلی در دستگاه دولتی شاه کار می کرده خائن و غیر روشنفکر بوده است!!! این آوانس را نمی دهند که شاید افرادی که از مصدق جدا شدند منافع ملی کشور را در خطر دیدند و خطر کردند و با شاه همگام شدند. این افراد از کجا می دانستند که شاه بعد از مدتی آنها را نخواهد کشت و یا زندان نخواهد کرد؟ بنظر من اینها خطر را بجان خریدند، از کشور فرار نکردند و شاه هم نامردی نکرد و به آنها اطمینان کرد و کارهای مهمی به آنها سپرد. به خانواده هایشان هم کار نداشت مثل این رژیم که خدا نکند به کسی شک کند، هم او را نابود می کند و هم خانواده اش را فلج.

با این حساب، آقای زرگری، چپ ها و اتحاد جمهوریخواهان که با رژیم هنوز همکاری می کنند که مبادا ساقط شود هم باید خائن محسوب شوند. چطور همکاری با شاه هنوز خیانت محسوب می شود ولی همکاری با این رژیم خدمت؟ هنوز همان تفکر غلط جلال آل احمدی در رسوبات آنزمان پا برجاست!!!

هنوز مثل روشنفکران نماهای دهه ۴۰ و ۵۰ جلال آل احمدی فکر می کنند که هر کس به هر دلیلی در دستگاه دولتی شاه کار می کرده خائن و غیر روشنفکر است!!!
۲۶۱٣۰ - تاریخ انتشار : ٣ خرداد ۱٣٨۹       

    از : لقمان شمال

عنوان : دستگاه جهنمی ساواک که بعدها ساواما شد.
در پی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مهمترین دستگاه سرکوب و اختناق ایران، فرمانداری نظامی تهران بود که ژنرال بختیار در راس آن قرار داشت. بختیار علاوه بر تصدی این سمت دو واحد اطلاعاتی را نیز زیر فرمان داشت، یکی سازمان اطلاعات ارتش که بزرگترین وظیفه ی آن تصفیه ی مخالفان رژیم از نیروهای مسلح بود و دیگری سازمان «کارآگاهی» اداره ی پلیس که با احزاب مخالف، اتحادیه های کارگری و نشریات سروکار داشت. در این دوران کارشناسان امریکایی ژنرال بختیار را در اداره امور یاری میکردند. تا اینکه در سال ۱۳۳۶ سازمان اطلاعاتی تازه ای تاسیس شد و همراه با آن مشاوران امریکایی نیز بدان پیوست. این واحد اطلاعاتی تازه « سازمان اطلاعات و امنیت کشور» ساواک بود.ماده اول قانونی تاسیس ساواک عبارت از ۱ـ ساواک، بخشی از نخست وزیری است.رییس ساواک از سوی شاه تعین میشود و مقام وی، مقام معاونت نخست وزیر است. و دامنه فعالیت ساواک با تعداد کارمندان بین ۳۰ تا ۶۰ هزار چقدر بوده است، فقط سردمداران ساواما (ساواکی سابق) میدانند. شدت وحشی گری شکنجه گران ساواک را در زندان اوین محمدرضا فقط آنهایی میتوانند بیان کنند که «گیر» این جانیان افتاده بودند. 
۲۶۱۲۹ - تاریخ انتشار : ٣ خرداد ۱٣٨۹       

    از : نادانی سلطنت طلبان و ساواکی ها را انتهائی نیست

عنوان : اقای ۵۰ ساله معلوم است خودت نفهمیدی موضوع از چه قرار است
"
۵۰ ساله

عنوان : کتاب تز نیست. تز بخش بسیار کوچکی از دوره ای است و نه تاریخ دوقرن. هنوز فرق ایندو را طرف نمی فهمد."

۵۰ ساله از انجا که این کتاب (نین دو انقلاب از پرفسور ابراهیمیان استاد تاریخ دانشگاه نیویورک)را نمیشناسد و از انجا که این کتاب برای هرکسی که به تاریخ ایران علاقمند است همه را به کیش خود فرض نموده که این کتاب است و تز نیست.
جنابعالی بروید حدقل مقدمه کتاب را بخوانید تا بدانید که "ایران بین دو انقلاب " تز پرفسوری اقای پرفسور ابراهیمیان است که اکنون بصورت کتاب در ایران بفارسی ترجمه شده است. در ضمن هر پرفسور تاریخ بعد از تزش بازهم کتاب مینویسد و این کتاب ویا کتابها هم کار تحقیقاتی میباشندو همینها هستند که به عنوان استاد راهنما دانشجویان دکترا تز افراد را کارشناسی کرده و انرا مورد تائئد قرار میدهند تا ان دانشجو به عنوان دکتر تاریخ تزش را چاپ کند یعنی تز دکترا فقط مرحله مقدماتی برای تحقیق میباشد و نه نهائی وبعد از تز دکتراباید تز فوق دکترا را بنویسند و بعد به عنوان پرفسور به کار تربیت دانشجو بپردازند یعنی "کتاب بین دو انقلاب پرفسور ابراهیمیان همان تز پرفسوری ویا فوق دکترا ایشان میباشد . ۵۰ ساله نشان میدهد که از بیخ عرب است و فقط نگاه میکند که سلطنت طلبان دیگر مثل پرسشگر و ناشناس چه میگویند و ایشان مثل یک نوچه دون پایه انرا تکرار میکند.
۲۶۱۲٨ - تاریخ انتشار : ٣ خرداد ۱٣٨۹       

    از : داور

عنوان : دشمنی شاهپرستان ومزدوران بمصدق پایه تاریخی دارد.
عجیب دنیای شده که ما دموکرات های آزادیخواه بایستی برای عناصری مشکوک الحال و طرفدارن استبداد دلیل و برهان بیآوریم که رژیم محمدرضا نیم پهلوی، یک رژیم دیکتاتوری، وابسته، شکنجه گر (ساواک)، از همه بدتر رژیم ضد آزادی ( عدم وجود سندیکا ها و احزاب مختلف) و.. بود. روزی فراخواهد رسید که از قلم و زبان این جان نثاران تاجدار هم تطهیر کنندگان رژیم وحشت خمینی بیان خواهد شد. طرفداری از استبداد، شاه و شیخ نمیشناسد.اینان همانند جانیان ساواک هستند که در خدمت ساواما در آمدند. ما راه دوری نباید برویم عوامل استبداد در همین صفحه خودرا بنمایش گذاشته اند. صدبار هم بگویی که ابزار و عوامل استبداد پهلوی در این رژیم بازسازی و ترمیم شده، باز هم دنبال «اسناد» هستند. 
۲۶۱۲٣ - تاریخ انتشار : ٣ خرداد ۱٣٨۹       

    از : پرسشگر

عنوان : با عرض پوزش خدمت حمید برزگر، مخاطب حمید زرگر است.
با عرض پوزش خدمت حمید برزگر، مخاطب حمید زرگر است.
۲۶۱۲۲ - تاریخ انتشار : ٣ خرداد ۱٣٨۹       

    از : پرسشگر

عنوان : چون حمید برزگرها می گویند، من مجاب نیستم چشم بسته قبول کنم. هر کسی باید با اتکا بخود به نتایج خود برسد و این پرسشهای فراوانی را طلب می کند که برخی ها را عصبانی می کند. جواب طلب می کنند ولی پاسخ نمی دهند و یا حرف را عوض می کنند.
حمید برزگر می گوید، «پادشاهان پهلوی ادمکشان قهاری بوده اند».

درجه قهاری پهلوی فقط با آمار و ارقام و پرونده ها در مقایسه با قاجارها و ج.ا و دیگر کشورهای جهان در دوره های متفاوت و با در نظر گرفتن شرایط روز قابل ارزیابی می باشد. بنابراین آقای برزگر حتما چنین بررسی ای را در جایی معتبر دیده اند وگرنه بدون مطالعه چنین حرفی را گفتن فاقد ارزش می باشد. در اینکه ساواک شکنجه کرده و کشته است شکی نیست ولی این بتنهایی کافی نیست همانطور که سیا و ک گ ب هم شکنجه و کشتار کرده است.

تا آنجایی که من می دانم همه کشورها سازمان های جاسوسی و ضد جاسوسی داشته و دارند. تا آنجایی که من می دانم همه کشورها برای حفظ امنیت داخلی و خارجی نیازمند چنین سازمانهایی هستند. درجه ملی و ضد ملی بودن آنها را فقط می توان با آمار و ارقام و پرونده های موجود بررسی کرد. تا آنجاییکه من می دانم، سازمانهای جاسوسی امریکا و انگلیس هم شکنجه و کشتار می کردند، ک گ ب که جایگاه ویژه و استثنایی خود را دارد. ساواک را باید با اینها و همترازانش در جهان سوم و نرم های آنزمان ارزیابی کرد همانطور که ساواما و سیا و ام آی ۶ را باید در یک دوره زمانی بخصوص خود ارزیابی کرد. همه می دانیم شکنجه، تجاوز و اعدام بهر دلیلی بد است و باید در همه دنیا متوقف شود ولی این معیارهای امروزین ماست. احمقانه است که گذشته را با معیارهای امروزی مقایسه کنیم. امروزه قابل قبول نیست که دگر اندیشان را آزار داد و او را مجرم شمرد. در غرب دگراندیشانی که دست به اسلحه می برند امروزه مثل همیشه بدرستی تحت پیگرد قانونی قرار می گیرند و مجازات می شوند ولی نه بخاطر اندیشه هایشان بلکه بخاطر جرمهای جنایی شان، جرم سیاسی مسخره شمرده می شود. اینها را تروریست می نامند و بحق مورد تعقیب قانونی و مجازات قرار می دهند. باید دید که در زمان شاه چگونه بود و چه تفاوت هایی با دیگر کشورها داشت تا بتوان قضاوت درستی کرد. اینکه چون حمید برزگر می گوید و من مجابم که حرفهای او را بپذیرم بهیچ وجه قابل قبول نیست. حال یک سری پرسشهای دیگر که مطمئنا همانند اغلب پرسشهای دیگرم یا بی جواب خواهد ماند و یا بهانه ای برای فحاشی می شود. مهم نیست.

۱. در دوره پهلوی در جمع چند نفر کشته شدند و به چه جرم هایی و کجا؟ اسناد و مدارک اینها در کجا به ثبت رسیده اند، عفو بین الملل، دیده بان حقوق بشر، سازمان ملل؟ اگر نه، چرا نه؟

۲. آیا خانواده های این قربانیان پیش و پس از انقلاب شکایت های خود را به سازمانهای بین المللی برای پیگرد قانونی ارجاع داده اند یا نه؟ اگر نه چرا؟ کاری که یهودیان هنوز با آلمانهای جنایتکار می کنند.

۳. قبل از انقلاب از ساواک در جامعه جهانی غولی ساخته بودند که می شد این غول را پس از انقلاب افشا کرد ولی اینطور نشد. آیا فکر نمی کنید که این یک ضعف در اثبات اتهامات شما به این سازمان است؟ بدون مدارک و آمار و ارقام چگونه می توان این سازمان را ارزیابی کرد؟

۴. در کشورهای دیگر از لیبرال دمکراسی ها گرفته تا دیکتاتوری ها و توتالیتری ها با جنگجویان مسلح چگونه رفتار می شد، مثلا آی آر ای در بریتانیا، باسک در اسپانیا و چریکهای فداییان خلق/مجاهدین خلق و شوروی؟

۵. آیا در آنزمان غیر معمول بود که یک کشور سازمان جاسوسی و ضد جاسوسی داشته باشد؟ آیا ایران اصلا نیازی به چنین سازمانی داشت که بعد از ۲۸ مرداد ایجاد شد؟ آیا کشتار و شکنجه های معمول در آنزمان بوسیله سازمانهای مختلف را بررسی کرده اید تا بشود تصویری از جهان آنروز درگیر جنگ سرد و مبارزات مسلحانه ترسیم کرد و جایگاه ایران را دید؟

۶. آیا شوروی برای ایران خطری محسوب می شد و یا ترس از گسترش نفوذ کمونیسم در ایران توهمی بیش نبود؟

۷. آیا نباید میان آپوزیسیون ملی و نیروهای ضدملی سرسپرده که خود را ملی و آپوزیسیون می نامند تفاوت قائل شد؟ گروه های سرسپرده کدامین بودند و چه سابقه ای داشتند؟ در کشورهای دیگر با نیروهای ضد ملی با سابقه سرسپردگی چه رفتاری می شد؟ چه تفاوت هایی بین گروه های ضد ملی و گروه های ملی باید قائل شد. آیا سرسپردگان را باید مانند شهروندان معمولی دانست؟

۸. در میان گروه های ضد شاه چند گروه بود که به روسیه و چین و یاسر عرفات و قذافی وابسته باشند و از آنها پیروی کنند و تعلیمات نظامی و اسلحه دریافت کنند؟ نام این گروهها چه بود؟ اینگونه گروه ها دارای چه حقوقی در دیگر کشورها و ایران بودند؟


-------------------------------------------------------------------------
در کردستان و آذربایجان چه کسانی و کدام گروه هایی اعلام جمهوریت کردند و با کمک روسها این بخش ها را از ایران جدا کرده تا به اقمار شوروی بپیوندند؟ آیا شاه با کمک غرب حق داشت این سرزمین ها را پس بگیرد یا نه؟ آیا حق داشت که نگران تکرار این عملیات باشد یا نه؟ اگر شما بجای او بودید چه می کردید؟ اجازه می دادید که این سرزمین ها هم از ایران جدا شوند همانطور که انگلیسها و روسها در قرن ۱۹ افغانستان و هفده ایالت را از ایران جدا کردند؟ سابقه کدام یک از کشورها با ایران زشت تر بود، آمریکا که سانتیمتری از خاک ما را تصرف نکرد و یا روسها و انگلیسها که ۳/۱ کشور ما را خوردند؟ شما بودید به کدام پناه می بردید و با آن تعامل و همکاری می کردید بخصوص که مانند آلمان و ژاپن هیچ تکنولوژی ای نداشتید که با آن ابزار جنگی بسازید و پس از شکست قادر باشید مثل آن دو کشور بازسازی کنید؟ آیا اصلا شرایط زمان و مکان و امکانات ایران در آنزمان را در تحلیل هایتان بکار می برید و یا فرض می کنید ایران در خلا بود و هر کاری می خواست قادر بود انجام دهد؟

آیا با چنین پیشینه ای، ایران نیاز به تعامل و همکاری با کشورهای قدرتمند و کمتر مضر نداشت؟

------------------------------------------------------------------------

چون حمید برزگرها می گویند، من مجاب نیستم چشم بسته قبول کنم. هر کسی باید با اتکا بخود به نتایج خود برسد و این پرسشهای فراوانی را طلب می کند که برخی ها را عصبانی می کند. جواب طلب می کنند ولی پاسخ نمی دهند و یا حرف را عوض می کنند.
۲۶۱۲۱ - تاریخ انتشار : ٣ خرداد ۱٣٨۹       

    از : حمید زرگری

عنوان : زهی بی اطلاعی!
"""از نوزده نفری که همراه دکتر مصدق، موسس جبهه ملی بودند، فاطمی تا پای جان از نهضت ملی و رهبری آن دفاع کرد. شایگان، سنجابی، امیرعلایی، نریمان، زیرک­زاده و دکتر کاویانی تا کودتای ۲۸ مرداد در کنار او بودند. سه نفر به نام­های ارسلان خلعتبری، احمد ملکی و جلال نائینی با رژیم کودتا کنار آمدند و نماینده مجلس و سناتور شدند. پنج نفر یعنی بقایی، مکی، حائری­زاده، عبدالقدیر آزاد و یوسف مشار پس از قیام سی تیر ۱۳۳۱، علیه مصدق موضع گرفتند و در راستای براندازی مصدق، دانسته یا ناداسته با شاه و کودتاچیان همکاری کردند. حسین صدر و غروری با مصدق و جبهه ملی و سپس نهضت مقاومت ملی همکاری کردند. عمیدی نوری و عباس خلیلی، اندکی پس از تشکیل جبهه ملی، رودروی نهضت قرار گرفتند."""

منبع: یرواند آبراهامیان. در اسناد ساواک هم این مساله آمده است.
۲۶۱۲۰ - تاریخ انتشار : ٣ خرداد ۱٣٨۹       

    از : محسن کارگر

عنوان : زهی بیشرمی
آقای حافظه دروغگوی تاریخ، چرا یک مطلب را شما و یا رفقای کمونیست و یا مصدق پرستتان نمیخواهید متوجه شوید. کسی نمیگوید محمد رضا شاه دموکرات بود. کسی نمیگوید در زمان شاه ما در ایران دموکراسی داشتیم. بحث بر سر مقایسه گزینه هایی است که ما ایرانیان داشتیم. در مقایسه بین بد و بدتر، شاه هزار بار از کلیه مخالفانش در هر زمینه ای بهتر بود. اپوزیسیون او، از اسلامیها و کمونیستهای ضد بشر گرفته تا مصدقیهای بی کفایت و نالایق و دروغگو، در هر زمینه ای از او بدتر بودند و هستند. شما صحبت از مجلس فرمایشی میکنید. در مجلس رستاخیزی شاه (که بدترین مجلس دوران او بود) هیچکس جلوی انتخاب جلالی نایینی را به مجلس سنا نگرفت. جلالی نایینی یکی از موسسان جبهه ملی و از هواداران سرسخت مصدق بود. عین همین مسئله هم برای پان ایرانیستها و یا احمد بنی احمد صادق است. این در حالیست که آقای مصدق در دوران فعالیت مجلس هفدهم که انتخاباتش توسط دولت خود او برگزار شده بود، فقط بخاطر آنکه مجلس حاضر نبود اختیارات فوق العاده را (که بر خلاف قانون اساسی توسط مجلس قبلی به او داده شده بود) تمدید کند، چنان بر آشفت که برخلاف قوانین موجود و بر خلاف عرف جهانی به زور خواستار انحلال مجلس شد. و بعد برای توجیه این عمل خود به اتهام زنیهای مسخره ای چون احتمال وقوع تقلب در چند حوزه دست زد. اتهاماتی که در هیچ دادگاه صالحه مطرح نشده بود. حال شما به زور میخواهید بگویید که مصدق دموکرات بود و تمام تقصیرها بلااستثنا بر گردن محمد رضا شاه است. واقعاْ زهی بیشرمی.
۲۶۱۱٨ - تاریخ انتشار : ٣ خرداد ۱٣٨۹       

    از : حمید زرگری

عنوان : ناشناس(پرسشگر، پنجاه ساه)
شهامت داشته باشید، و به این پرسش پاسخ دهید:

"""" برای من مصدق مقدس نیست، هیچکس مقدس نیست ، حساب احترام و سپاس از تقدس جداست. برای من دشوارنیست که بپذیرم که مصدق می توانسته آدم هم بکشد و اگر این اتهام ثابت شود آنرا می پذیرم، و آنرا محکوم می کنم چنانکه مساله ی کشت و کشتار درونی سازمانهای سیاسی را پذیرفته ام و محکوم می کنم. شما آیا زمانی به این درجه از شهامت و وجدان خواهید رسید که قبول کنید که پادشاهان پهلوی ادمکشان قهاری بوده اند؟ کسانی که پدر ، برادر، خواهر و منسوبانشان را شاه کشته است هنوز در میان ما زندگی می کنند. با وجود اینهمه شاهد زنده شما هنوز آنقدر شهامت ندارید که به جنایات شاهان محبوب و مقدس خود اعتراف کنید و مغلطه می کنید که استالین جانی بود، که بود! آیا این از بار جنایت شاه کمی می کند""""

آیا یک " نفر " در میان شما پیدا می شود که به این پرسش نه بزدلانه و شرمسارانه، بلکه صادقانه پاسخ دهد. دریغ......
۲۶۱۱٣ - تاریخ انتشار : ٣ خرداد ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲٣۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست