یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

اگر مجوز بدهند، راه پیمایی می کنیم!

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : پیمان ش

عنوان : طنز
واقعا ما کی می خواهیم این را بفهمیم که این رژیم کییست و چه خسوصیاتی دارد
از این رژیم انتظار داشتن که مجوز برای راهپیمایئ دهد بیشتر به عوام فریبی شبیه است
سی سال پیش مسئول اول شورای ملی مقاومت آقای مسعود رجوی گفت افعی هرگز کبوتر تخواهد زایئد.
خط مماشات با این رژیم و اصلاح طلبی خیانت به مردم است بهای آنرا مردم در نهایت خواهند پرداخت
در یابید ۱۲۰ هزار جانباخته گان را آزادی را در یابید
۲۶۱۱۹ - تاریخ انتشار : ٣ خرداد ۱٣٨۹       

    از : جنبش شکست نخوردگان

عنوان : به نقل از موسوی قبل از انتخابات
موسوی قبل از انتخابات در پاسخ اینکه چرا بعد از ۲۰ سال کناره گیری دوباره قصد فعالیت سیاسی مجدد گرفتی پاسخ داد( نقل به معنی) برای اینکه جمهوری اسلامی را در خطر دیدم و برای حفظ آن دست به فعالیت مجدد زدم. آنها که میخواهند بدانند چطور به همین ۱۱ ماهه نگاه کنند. موسوی سعی دارد با کند کردن نیش انقلاب مردم با علاف کردنشان به رژیم وقت دهد که بتواند برای بحرانش راهی در چارچوب رژیم بیابد و از این محل یک تقسیم مجدد قدرت شود و جناحها برای تقسیم مال مردم به توافق برسند. سال گذشته بجای تحصن و سازمان دهی اعتصابات به راهپیمایی سکوت پرداخت و الان نیز ملت را سر کار می گذارد تا از ا.ن. اجازه صادر شود. اینها سوپاپ اطمینان رژیم هستندو برای همین نیز از محافظان رژیم برخوردارند. از این امامزاده اگر معجزه ای برخیزد فقط برای نجات ا.ن. و رهبر و بیضه اسلام است. اول ماه مه واعتصاب سراسر ی در کردستان راه و رهبری کمونیستی را نشان داد. دنبال سراب موسوی و جنبش سبز سر راه گذاشتن مردم نروید
۲۶۱۱۲ - تاریخ انتشار : ٣ خرداد ۱٣٨۹       

    از : بهروز ماهان

عنوان : راه های نجات توسط ایرانیان و نیاکان ما برای استقلال سرزمین پدری ما :
راه های نجات توسط ایرانیان و نیاکان ما برای استقلال سرزمین پدری ما :

ایرانیان و نیاکان ما بعد از شکست حکومت ساسانی از اعراب در سالهای ۶۳۲ تا ۶۵۱ میلادی ، به مدت ۶۲۶ سال تا زمان حمله هولاکو خان مغول به سال ۱۲۵۸، و برچیدن بساط امپراطوری عباسیان به شکل های مختلف اقدام به مبارزه میکردند اما چون ، زیرسلطه حکومت های بیگانه عباسی و ترکان آسیای میانه که دست نشانده عباسی بودند همیشه تحت سرکوب و رعب و حکومت وحشت و قتل و نا امنی و اعدام بودند لذا به منظور مبارزه برای رهایی کشوراز دست اعراب و بیگانگان ، با شیوه های متفاوتی و با اندیشه های مبارزاتی متفاوتی این مهم را انجام می دادند مردم ایران به گروه های زیر در طی نسل های بعدی، راه های زیر را بر گزیدند :
۱- ادامه مبارزه رزمی مسلحانه مستقیم با حکومت و حفظ وفاداری به ساسانیان به منظور بر گشت نظام پادشاهی قبلی تا مدتها :، مثله بازماندگان و رزمندگان ساسانی
۲-مبارزه رزمی غیر مستقیم یا مسلحانه و پارتیزانی با حکومت با حفظ اعتقادات استقلال طلبانه : مثل بابک ها و ابن مقفع ها ، مزدکیان، عیاران و خرمدینان ...
۳- مبارزه از طریق نفوز در حکومت و سیاست وکسب مقامات تا حد وزیری و دبیری و لشگری به منظور تغییر آرام حکومت ها :مثله خواجه نصر دین ها ،خواجه نظام ملک ها
۴-مبارزه از طریق تغییر حکومت ها ی دینی به حکومت دینی خوب دیگر و باور آنها به حکومت های جدید دینی و تا حد پست های سپاهی و رزمی ، مثله ابو مسلم ها ، .....
۴- مبارزه از طریق حفظ حکومت های دینی موجود و اعتماد به حکومت های وقت تا حد پست سپاهی و وزیری : مثله افشین ها ، بر مکیان ، و ....
۵-مبارزه از طریق فرهنگی و ادبی و نفوز در بین مردم از طریق شاعری و دبیری واحیاء حس وطن پرستی توده ی مردم از طریق دین نیاکان خود : مثله فردوسی ، رودکی ها ....
۶-مبارزه از طریق نفوذ در دین و فلسفه اعراب و سعی در جذب آنها از طریق همسازی دین مردم با اعراب ، مثله : غزالی ها ، عطار ها ....
۷-مبارزه از طریق مذهب سازی و تفاوت گذاری دین عوام ایرانی با اعراب و سعی در کسب علم دینی و تفرقه انداختن بین مذهب اعراب ، مثله شیعه های علویان ، اسماعیلیه ، .....
۸-مبارزه از طریق ایجاد یک مذهب نجات بخش و منجی علم بشریت و سعی به باوراندن اعتقادات اینکه کسی برای نجات ما خواهد آمد مثله : امام زمانی ها ، باطنی ها ، قرمطیان ، ......
۹-مبارزه از طریق حفظ دین نیاکان خود مثل زرتشتی ها و ارمنی ها، مانوی ها، مثله خلق هایی که اقلیت شده و جزیه میپرداختند ولی میل به حفظ دین خود داشتند
۱۰-مبارزه از طریق اشاعه دادن علم و فلسفه و طب و دوری از سیاست خشونت زا ولی در لباس دین .... : مثله ابو علی سینا ها ، رازی ها، فارابی ها
۱۱- دست از مبارزه کشیدن و تسلیم به شکست از طریق لاقیدی و صوفی گری و : مثله صوفیان ، کشکولیان، رواقیان
۱۲-دست از مبارزه کشیدن و نا امیدان به پیروزی و از یاد بردن تلخی شکست از طریق فرو رفتن در لذت و خوشیگذرانی ها و: مثله خیامیان و
۱۳-دست از مبارزه کشیدن و خوش خدمتیان به حکومت های اعراب و به خدمت در آمدن به لباس دین و ترویج مذهب آنها و کسب مقامات مشاوره و وزیر تا ولیعهدی : مثله امام رضایی ها ، .....
۱۴-مبارزه از طریق تشکیل حکومت های محلی مستقل و سعی در اتحاد مردم و مبارزه با حکومت های اعرابی : مثله صفاریان و.....سامانیان و....
۱۵-راه مبارزه که شما پیش نهاد میکنید ؟
۱۶-۱۷-۱۸-۱۹-
۲۰-راه جدیدی که در حال کشف شدن ایرانیان سبز است اگر و اگر و اگر است به معنای اینکه حکومت اگر به ما اجازه راهپیمایی بدهد و اگر به ما اجازه تغییر مسالمت آمیز حکومت را بدهد و اگر مارا جریان بر انداز و فتنه نخواند و اگر مردم قانون اساسی ۳۰ سال پیش را خواستند ، آنگاه اقدام به راه پیمایی کرده تا رای دزدیده شده خود را به دست آورد

دوستان عزیز ، امروزه هم کشور دچار همان درد برگزیدن راه مبارزه است که نیاکان ما ۶۲۶ سال تا دوره مغول انجام دادند شما کدام راه را بر میگزیند تا کشور و مردم و خود را نجات دهید
۲۶۱۰۱ - تاریخ انتشار : ٣ خرداد ۱٣٨۹       

    از : بر گرفته از سایت سیامک مهر

عنوان : درک شرایط مبارزه در قلمرو اهریمن
Friday, September ۰۴, ۲۰۰۹



درک شرایط مبارزه در قلمرو اهریمن

کابینهء آخوندها و پاسدارها و تروریست های بین المللی و بسیجی ها و لباس شخصی ها و مجموعاً دولت اسلامی ِ چاقوکش ها و شکنجه گران و لواط کارهای کهریزک و زینب کوماندوهای زن ستیز، خود را برای چهارسال دیگر سلطه بر سرنوشت ایرانیان و تجاوز به حقوق یکایک مردم ایران آماده می سازد.
به خوبی پیداست که هم رژیم اسلامی و هم ملت ایران روزها و ماه های سختی پیش رو دارند. رژیم اسلامی بوی الرحمن را شنیده است و دولت پاسدارها و اطلاعاتی ها مانند مار زخمی هرکه سر راهشان سبز شود خواهند گزید و از سویی افکارعمومی در شور و غلیان بسر می برد و طبیعی است که نیروهای مبارز و جریان های سیاسی و اجتماعی نخواهند توانست سکوت پیشه کنند و صرفاً نظاره گر باشند. این شرایط پرتنش قابل تحمل نیست و فکر تغییر سراپای جامعه را فراگرفته است.
هیچکس منکر این حقیقت نخواهد بود که وضعیت سیاسی و اجتماعی در ایران و در قبال نظام جمهوری اسلامی در فاز سرنگونی قرار گرفته است. این شرایط اگر برای حاکمان رژیم اسلامی مرگ آور می باشد، اما برای جناح رفرمیست نیز بسیار دردناک است. آنان نیز خود را دچار مرگ هویتی می بینند. اسلام خواهی و گفتمان های عاریتی و مصادره ای و دست دومشان هر روز بیشتر از روز پیش رنگ می بازد و در برابر گفتمان سکولاریسم و حقوق بشری و بویژه در مقابل میهن پرستی و پروسهء نوزایی ِ فرهنگ اصیل ایران و عناصر و مولفه های اجتماعی و سیاسی آن، ناگزیر به عقب نشینی اند. به خصوص اینکه اصلاح طلبان و ملی- مذهبی ها چون نتوانستند رنگ سبز را به انحصار خود درآورند و جامعهء ایران نماد سبز را نیز ( همچنانکه هر پرچم دیگری که برافرازد) بلافاصله به نشان خواست سرنگونی تبدیل کرد، بنابراین اسلام خواهان و اصلاح طلبان به شکل تأسف باری فاقد پرچم و نشان و نماد می باشند. برکسی پوشیده نیست که اصلاح طلبان اسیر در اوین نمی توانند ادعا کنند که در حال چانه زنی از بالا هستند و یا شعار دهند که اصلاحات مرد، پس زنده باد اصلاحات! به همین خاطر دچار فرآیند مرگِ هویتی و احساسی توأم با پوچی و پوکی گشته اند. در این میان وضعیت باند هاشمی رفسنجانی از همه مضحک تر است. از خیمهء ولی فقیه رانده شده، از همراهی با اصلاح طلبان درمانده است و در رستاخیز ملت ایران نیز جایی برای خود نمی بیند.

راه اندازی تشکیلات « راه سبز امید» از سوی موسوی چی ها نشان روشنی است از احساس درماندگی آنان در برابر رستاخیز و خیزش عظیم ملت ایران. اگرچه باعث شده که مشتی ایرانباختهء بی وطن و فرومایه از خوشحالی در پوست فلس دار خود نگنجند. « راه سبز امید» چیزی است شبیه به « انتظار مهدی موعود». راهش که همان بی راهه ای است که از دوم خرداد ۷۶ مردم فریبی را به مرزهای توهین آمیزی گسترش داد و حرف تازه ای برای گفتن ندارد. سبزش که از دیدگاه موسوی چی ها شال سبز سید و سادات و اهل بیت است و پرچم امام مغروق در چاه فاضلاب. هراندازه هم حکومت اسلامی خون سرخ ایرانیان را بر زمین بریزد، راه ایشان همچنان سبز است! واژه امید نیز ترجمه ای دم دستی از لغت عربی انتظار است. به بیان دقیقتر اینان منتظر می مانند تا چهار سال دیگر و در یک انتخابات شکوهمند و با تأیید شورای نگهبان و درچارچوب قانون اساسی با دولت تقلب اسلامی به رقابت دموکراتیک بپردازند. چنانچه هم موفق نشدند، تا ظهور امام زمان فرصت مبارزه باقی است!

اصلاح طلبان و ملی- مذهبی ها و شرکای سی سالهء نظام تجاوز الهی با اینکه از سوی همپالگی های خود در دولت لواط اسلامی به شدت سرکوب شدند، اما همخونی و هم کیشی آنان با سیدعلی رسول الله و بویژه گذشته و کارنامهء سیاه ایشان در شکل گیری و حفظ و تداوم حکومت امام عربده و دلبستگی به میراث شوم او باعث گردیده که نه ایشان قادر باشند بطور عمیق و همه جانبه و با راستی و صداقت به دامن ملت بازگردند و مطالبات واقعی ِ ایرانیان را که جدایی مذهب از حکومت و جدایی دین از عرصهء عمومی و اجتماعی است بپذیرند و بپذیرند که قیام ملت ایران چشم اندازی بس فراتر از نزاع های جناحی و اصلاح طلب بازی و دغدغه های مافیای خانوادهء رفسنجانی را برای خود در نظر گرفته و ترسیم کرده است، و نه هم مردم ایران هرگز می توانند بر نامردمی ها و ناجوانمری های رفسنجانی و خاتمی و موسوی و کروبی و حجاریان و امثالهم چشم بپوشند و اینان را تافته ای جدابافته از تارعنکبوت نظام سنگسار اسلامی بدانند و همچنان در دام اصلاح طلبی و رفرم نظام قصاص اسلامی دست و پا بزنند.
اینان با ادبیات زشت و اسلامی خود کماکان از سلطنت طلب و منافق منفور سخن می گویند و حاضر نیستند گامی از مواضع اسلامی و اهریمنی خود به نفع ملت ایران و در حقیقت به سود آینده خود عقب بنشینند. امروز که سپاه سیاهی و جهل و جنون و تجاوز همهء دار و دستهء اصلاح طلبان و ملی- مذهبی ها را از حکومت بیرون ریخته و یاران و همکاران ایشان را در زندان ها و بی دادگاه های نمایشی مسخره و مضحکه ساخته است، امروز که اصلاح طلبان دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند و غالباً هم افراد باسواد و تحصیل کرده ای هستند که به مناسبات دنیای جدید آشنا و آگاهند، آزادی و دموکراسی و حقوق بشر و مبانی مدرنیته را می شناسند، پس آیا جز تعلق خاطری بیمارگونه به میراث خمینی آن دیوعربده و نظام سنگسار اسلامی او مشکل دیگری هم وجود دارد که مواضع ایشان را تعریف کند و توضیح دهد؟ آیا اینان، موسوی و کروبی و خاتمی و اصلاح طلبان، اربابانی دارند که مخالفت و مقابله با اندیشهء سکولار جامعه و مطالبه و خواست جدایی مذهب از حکومت را برایشان دیکته می کنند؟ آیا اتحادیهء استعمارگران اروپا پشت این قصه است؟

امروز اما جنگ مغلوبه گشته و آن گروه و جریان و نیرویی که از پیروزی ملت ایران و سرنگونی ِ نظام تجاوز الهی نگران است اتفاقاً همین اصلاح طلبان، همین سازمان مجاهدین انقلاب و حزب مشارکت و اعتماد ملی و کارگزاران و از همه مهمتر مافیای هزارسالهء روحانیت و مرجعیت عنکبوتی ِ شیعه است که مانع و ترمزی شده اند در راه قیام ملتی که قادر است ظرف حداکثر ۴۸ ساعت تمامی پایگاه های نظامی و سیاسی رژیم را تسخیر و تصرف کند.( توضیح خواهم داد)

در سوی دیگر این قصه اما مراجع تقلید و آیات عظام قرار دارند که بنا بر اولویت منافع دکان خویش و مصلحت مافیای روحانیت خفه خون گرفته اند و در واکنش به جنایت های زمامداران جمهوری اسلامی حداکثر یکی دو قلاده از گورگن هایی مانند آخوند منتظری و آخوند صانعی هرازگاهی نق نقی می کنند و خلخال زن یهودی را به پای اسکلت علی می بندند و او را از گور بیرون می کشند به این گمان که تعدادی گدا و متکدی خیابانی و جاهل کلاه مخملی و بچه بازهای شکم گندهء گود زورخانه که مولا و مقتدایشان علی است لابد متأثر شده و تکانی بخورند. در جریان تحولات اخیر روشن شد که آخوندها و آیت الله ها اگر حرفی هم می زنند بطور طبیعی بیشتر از همه چیز دغدغهء دکان اسلام و شرع مقدس دارند.

ظلم ستیزی اسلامخواهان و مافیای روحانیت و مرجعیت شیعه که گوش فلک را کر کرده است، بزرگترین دروغ سراسر تاریخ اسلام و جوکی بس خنده دار در تاریخ جمهوری اسلامی بوده است. در قاموس اسلام خواهان همواره ظلمی مد نظر بوده است که به اسلام روا می رود و موجب وهن اسلام می شود.( به همانگونه که آخوند منتظری در انتقاد از بی دادگاه های رژیم فقط و فقط نگران وهن قضای اسلامی است!) همواره اسلام بوده است که مظلوم واقع می شده و رسالت مافیای روحانیت شیعه که در فریضهء« امر به معروف و نهی از منکر» بصورت تجاوزی دائمی به جامعهء انسانی نهادینه شده، دفاع از بیضهء اسلام در برابر ظلم و ستمی بوده است که از جانب حاکمان و سلاطین و بی دینان به دلیل بی توجهی و بی احترامی نسبت به اسلام و دکان و درآمد و منافع مافیای روحانیت اعمال می شده است. عربدهء تاریخی ِ وااسلاما- وااسلاما فریاد دینکارانی است که کسب و کارشان از سمت آزادیخواهان در خطر می افتاده است.
قصاص و اعدام و سنگسار و بریدن دست و پا و چشم درآوردن و تازیانه و تعزیر و صدها جنایت اسلامی هرگز به منزلهء ظلم و ستمی انگاشته نشده که بر آدمی تحمیل می گشته، بلکه عین عدالت بوده است. تجاوز اسلامخواهان به حقوق طبیعی ِ انسان ها و سلب آزادی دیگران و تبعیض و زن آزاری و تحمیل اعتقادات اسلامی به هرکس و ناکس که خمیره و گوهر تعلیمات قرآنی است، همیشه عین دینمداری و تدین و ایمان بوده و تحت عنوان غیرت و تعصب دینی ستایش گردیده و شائبهء ظلم و ستم در این امور هرگز به ذهن هیچ آخوندی خطور نکرده است.

همان تعداد اندک آخوندی که در بیانیه ها و منبرها و اعلامیه های خود در طی رویدادهای پس از انتخابات و در پی قتل ها و شکنجه ها و تجاوزهای حکومت اسلامی، نق نقی کردند و سپس خاموش شدند، تمامی هم و غمشان که از فحوای سخنشان کاملاً مشهود بود، نگرانی از بابت آینده اسلام و آبروی فرقهء فقها و خطری است که متوجه جمهوری اسلامی است، نه ظلم و ستم و اجحافی که بر ملت می رود. وگرنه همهء این قتل ها و شکنجه ها و تجاوزات در سه دهه گذشته با شدت و ضعف جریان داشته و آیت الله ها هم در این سال ها خفه خون گرفته بودند.

پر واضح است که در یک نظام دموکراتیک و لیبرال و سکولار کسی بودجه های میلیاردی به حوزه های علمیه و سازمان تبلیغات اسلامی و صدها مدرسهء مذهبی و بنیاد اسلامی و قارچی اختصاص نمی دهد. بعد از آن از انحصار تجارت شکر و چای و تصاحب معادن خبری نیست و کرم های نفتخوار از معدهء ایران دفع خواهند شد. از طرفی در جامعهء مدرن ایران و با توجه به مناسبات اقتصادی و تجاری ِ جهان آزاد، ساختار بازار سنتی و دلال پیشه به گونه ای دگرگون خواهد شد که بدون تردید مافیای روحانیت اصلی ترین تکیه گاه مالی و ارتزاق خود را از دست خواهد داد. بی دلیل نیست که آخوند منتظری زوزه سر می دهد که« من دست کسانی را که برای نجات جمهوری اسلامی از بحران زحمت‏ ‏می ‎کشند می ‎بوسم و امیدوارم با اصلاحات جدی در روند کنونی اداره کشور،‏ ‏نظام جمهوری اسلامی که برای تشکیل و تداوم آن زحمات فراوان کشیده‏ ‏شده است محفوظ و پایدار بماند.» روحانیت شیعه به خوبی دریافته است که اگر حکومت اسلامی ساقط شود، بعد از آن حتا همان دست مزدهای پنج ریالی منبر و روضه خوانی و زیارت نامه خوانی و قرآن خوانی در گورستان ها هم از کف رفته است. پس بی مناسبت نیست اگر با فروپاشی ِ جمهوری اسلامی، مراسم کفن و دفن و ختم و شب هفت و چهلم و سالمرگ روحانیت و مرجعیت شیعه را همزمان برگزار کنیم!

فهم این نکته بسیار ساده است و امروز همگان به نیکی درک کرده اند که تمامی آخوندها و آیت الله و آیات عظام، تنها و تنها فقط یکنفرند. یک رأس هستند. فرقی میان مصباح یزدی و منتظری وجود ندارد. وجود آخوند خوب و آخوند بد دروغی استعماری است. صانعی با شیخ محمد یزدی یکیست. خمینی با خامنه ای با آیت الله فلان و آیت الله بهمان اینهمانی دارد. همهء آنها عربدهء اسلام- اسلام سر می دهند. در صورتی که حقوق بشر و آزادی و منزلت انسان درست در نقطهء مقابل ایشان و اسلام قرار دارد. هر اسلامخواهی هم بی وطن و هم دشمن آزادی و کرامت انسان است. تاکنون از کدام آیت الله العظمی و مجتهد عالیقدر و مراجع عظام تقلید سخنی از آزادی و دموکراسی و حقوق بشر و سکولاریسم و برابری زن و مرد شنیده اید؟ کدام آخوند و اسلامخواهی حجاب اجباری را تجاوز به حقوق انسان شمرده است؟ تا کنون کدام فقیه و اسلامفروشی از عشق به ایران و فرهنگ ایران و شاهنامه و شعر و شعور ایرانی به نیکی یاد کرده است؟ مگر خمینی که دیو عربده بود حتا یکبار از شاهنامه نامی به زبان آورد؟ مگر ملی گرایی ارتداد نبود؟(البته بود، هست). نه تنها ملی گرایی و حتا علوم انسانی که سیدعلی رسول الله را نگران کرده، که اساساً وجود انسان و آزادی مشکل اسلام است. یا بقول شیخ فضل الله نوری « کلمهء قبیحهء آزادی».

با این حال و با توجه به هوشمندی ملت ایران در جهت به کارگیری ِ هر فرصت و موقعیت و استفاده از هر شخصیت و نیرویی همچون سکویی برای پرش خود به سوی آزادی و نجات ایران، بر همگان روشن گردیده است که با یک بیانیهء از طرف موسوی و کروبی میلون ها تن به خیابان ها سرازیر خواهند شد تا چهره به چهرهء اهریمن بجگند. البته اگر اینان پهلوان این میدان بوده باشند؟ آیا اندکی عرق میهن پرستی و عشق آزادی در وجودشان پیداست؟ و یا اینکه اسلام عزیز اندرونه و اندامشان را از شرافت و راستی و پهلوانی تهی کرده است؟ پهلوان این میدان کسی است که عشق ایران و فکر آزادی تمامی وجودش را لبریز کرده باشد. به نام ایران پا به میدان بگذارد نه با قرقره آیات عنکبوتی و عربدهء اسلام- اسلام و نه بنا به مصلحت مافیای روحانیت. اشخاصی که در بیانه های سیاسی خود چپ و راست به آیه های قرآن استناد می کنند از ما نیستند و آن بیانیهء سیاسی که با بسم الله و بسمه تعالی آغاز می شود، مداحی است، روضه خوانی است، زیارت نامه است، تحجر و خرافه است.

واقعیت این است که سرنوشت و تکلیف رژیم اسلامی در چهارتا خیابان تهران روشن می شود. با چوب و سنگ و کارد آشپزخانه از خانه بیرن می آییم و با اشغال اولین کلانتری محل سلاح گرم هم تهیه می کنیم و پاستور و بهشت و بهارستان را ظرف چند ساعت تسخیر خواهیم کرد. جنگ با اهریمن فقیه از جنگیدن با نیروهای صدام حسین دشوارتر نیست. مرگ شجاعانه در راه آزادی و ایران و در میدان نبرد با اهریمن بسیار شرافتمندانه تر از مردن در کهریزک با تجاوز و استعمال باتوم و شیشهء نوشابه است. مگر نداآقا سلطان با اصابت یک گلوله و طی چند ثانیه به تاریخ پرافتخار ایرازمین نپیوست؟ ندا امروز سیمرغ ایران و خدای ایران و مام میهن و مادر آزادی است که بر فراز ایرانشهر بال گسترده و ایرانیان را در سایه خویش حفاظت می کند.
خون هیچ ایرانی از خون ندا سرختر نیست. قوم اهریمن به تمامی ایرانیان تجاوز کرده و مقعد همهء ایرانیان را در کهریزگ پاره کرده است. ایرانی چیزی برای از دست دادن ندارد. در فرصتی که سیاسی کارهای تحصیل کرده در دانشگاه های استعماری در بارهء تئوکراسی و جامعهء باز و بسته یک مقاله بنویسند و در تلویزیون بی بی سی شو مبارزه سیاسی اجرا کنند، میهن پرستان قادرند خیمهء ولی فقیه و نظام اسلامی را از صدر تا ذیل پاره کنند. نگارنده که پنجاه سال سن دارد هنوز در خود این اراده و نیرو را می بیند که وقتی قرار بر جنگیدن باشد، از خانه که خارج شود حداقل ده قلاده آخوند و پاسدار و بسیجی و لباس شخصی را از پای درآورد.
آری، راه سرانجام همین است. جنگ مغلوبه گشته و صحبت از مبارزهء مدنی و مبارزهء منفی در برابر اهریمنی که دهان باز کرده تا ایران و ایرانیت و آزادی را یکجا ببلعد، حرف سخیفی است. تکلیف نظام تجاوز الهی در خیابان ها روشن می شود. بار دیگر اگر میهن پرستان به خیابان بریزند فقط و تنها فقط به قصد نابودی آخوندها و پاسدارها و لواط کارهای کهریزک و کلاً جارو کردن تفاله های اسلام به میدان می آیند نه برای اعتراض و اصلاح و بازپس گرفتن رأیی که در مکتب تجاوز اسلام هرگز وجود نداشته است.
siamakmehr@yahoo.com
۲۶۱۰۰ - تاریخ انتشار : ٣ خرداد ۱٣٨۹       

    از : نیاز

عنوان : چیزی که عیان است...
نه بابا مجوز نمیدن، خودتون بهتر میدونین. شما بشینین خونه تخمه بشکنین...
۲۶۰۹۴ - تاریخ انتشار : ٣ خرداد ۱٣٨۹       

    از : منوچهر جمالی

عنوان : طبق فرهنگ ایران ، خدای زمان وزندگی وشادی وشناخت درطبیعت هرانسانی هست ونیازبه امام زمانی نیست
چراباید منتظر« امام زمان » شد که بیاید وجهان را ازستم وتعدی برهاند. درحالیکه درگوهرجان هرایرانی، رام ، « خدای زمان » ، نهفته هست. این خدا، نه تنها خدای زمان،بلکه اصل زندگی وموسیقی وشادی وشناخت نیزهست. هرگاه این خدای زمان را درخود برانگیزیم ، خودمان جهان را آبادوشادوخرّم خواهیم کرد ونیازی به امام زمان نیست
۲۶۰٨۵ - تاریخ انتشار : ٣ خرداد ۱٣٨۹       

    از : رضا ط

عنوان : مجوز نمی دهند خودمان مجوز راهپیمایی را صادر می کنیم تا چشم سیدعلی گدا دربیاد
وقتی این دولت غیر قانونی است از چه کسی باید مجوز گرفت ؟
مهم تر اینکه مجوز نمی دهند چون صدای عدالت خواهی مردم گوش هایشان را کر می کند و نفسشان را می برد . از همه بهتر اینکه راهپیمایی را خودجوش برگزار می کنیم بدون مجوز .
۲۶۰۶٣ - تاریخ انتشار : ٣ خرداد ۱٣٨۹       

    از : پ پیمان

عنوان : آقایان " حجت الاسلام" کروبی و مهندس میرحسین موسوی باهم ملاقات کردند
آقایان معتقدند که در صورت دادن مجوض راهپیمائی می کنند. آقایان خوب می دانند که برادران مسلمان مستبد که بر منبر خلافت اسلامی تکیه زده اند با راه پیمائی موافقت نخواهند کرد. در اینصورت این آقایان چون پیرو قانون اساسی هستند و مسولین اسلامی بر اساس همین قانون اساسی به آنها اجازه راه پیمائی نمی دهند چون این راه پیمائی ها مخل نظم اسلامی و نظام است ایشان قبول می کنند و راه پیمائی را صلاح نمی دانند.
آقایان کروبی و میر حسین موسوی شما نمی دانید که حکومت اسلامی با هرگونه راهپیمائی که خواست های مردم در آن طرح شود مخالف است. چرا به مردم نمی گوئید ای مردم اینان که خود را نایب امام میدانند طبق وصایای امامان خود پیشوای مردم اند و بجای مردم آنها فکر می کنند و صلاح و خیر مردم را آنان بهتر میدانند و نیازی به راه پیمائی و طرح خواست ها نیست. چون از روز ازل اله امتی خلق کرده و پیشوایانی . امت نیازی به راهپیمائی و طرح خواست های خود را ندارد و اگر مردم به کوچه و خیابان بیایند و شعار هائی مطرح کنند ، از گمراهانند و از دسته محاربین و امروزه وابسته به غرب و بیگانگان . جرم اینان نیز توسط اله در کتاب مجید برای تمامی زمان ها بر پیامبرش نازل شده و توسط نایبان ایشان به درستی انجام می گیرد. مردم امت اند و نادان . آنها را چه به خیابان بیایند آنهم بدون مجوز و برعلیه نظام شکوه و گلایه کنند و اینجا و آنجا حرف هائی برعلیه نایب امام زمان بر زبان جاری کنند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای چه تشکیل شد. برای همین روز ها که وقتی حکومت اسلامی با تهاجم مردم محارب و مشرک روبرو شد ، شمشیر ها را از بیرون کشیده و دمار از روزگار متمردین و مخالفین اسلام و حکومت اسلامی در آورند.

با این حساب روشن است که به عقیده این " رهبران " نهضت سبز مردم بهتر است در خانه های خود بمانند و زیر گوشی بیکدیگر بگویند و مخالفت خود را به آرامی که ملائک گزارش گر در هر کوی و برزنی درحال شنیدن و گزارش کردن اند نشنوند و به امام گزارش نکنند و موجب ناراحتی های روانی و جشمانی برای آیت العضمی سید علی آقا نشوند.

اما در کنار نهضت سبز عدل علوی انسان هائی با مردم و در کنار مردم هستند که قانون اساسی خلافت اسلامی و نظام اسلامی را در سی سال گذشته با پوست و گوشت خود لمس کرده و قبولش ندارند و می دانند که فریاد این آقایان زیر شعار مبارزه با حاکمان اسلامی در چهارچوب قانون اساسی تحت رهبری امام سیزدهم خمینی و امام چهاردهم خامنه ای یعنی چه.

چه باید کرد؟

۱- نشان دادن خواست های مردمی خود به اشکال مختلف و ممکنه که کمترین خسارت جانی را برای مردم داشته باشد.
۲-پخش و ارسال پیام ها و نوشته هائی که ماهیت حکومت اسلامی را برای اقشار بیشتری از مردم روشن می کند
۳- تشکیل سازمان های هرچند کوچک ولی فعال و تماس با سازمان های دمکراتیک محلی و شهری و هم آهنگ کردن حرکت های اعتراضی نون و کم خرج.
۴- طرح سوال های افشا گرانه از مسولین دیروزی و امروزی حکام اسلامی از جمله کشتار سال های اول توسط خمینی و ایادی اش.
۵- طرح سوال از آقایان اصلاح طلب که تا چه وقت باید انتظار اجرای قانون اساسی را از جانب حکومتیان داشت. مگر قانون اساسی تا کنون اجرا نشده است؟
۶- طرح سوال در باره فتوای خمینی راجع به سلمان رشدی و صدور حکم اعدام آزادیخواهان جوان در زندان های حکومت اسلامی
۷- سوال از شخصیت های اصلاح طلب در باره خمینی . بطور مثال آیت اله منتظری در باره خمینی گفتند که ایشان هم معصوم نیستند و یا نبودند. حال باید این سوال اضافه شدو که در چه مواردی ایشان معصوم نبودند و گناه و یا گناهان ایشان چه بود؟
۸- میلیاردرهای مسلمان این پول ها را از کجا آورده اند و چرا تا به امروز یکی از این سرداران و حجج اسلام و آقازادگان به زندام کهریزک و امثالهم نیافتاده اند؟
۹- چرا خمینی به عراق تبعید شد و از ایشان حفاظت به عمل آمد و در بهمن ۵۷ با سلام و صلوات محمدی از پاریس به ایران آورده شد. آیا همه این داستان ها تصادفی بود در حالیکه جوانان آزادیخواه ایران را در زندان های شاه اعدام می کردند؟
۱۰ - اگر خمینی طراح حکومت اسلامی و بنیان گذار حکومت اسلامی است و حکومت اسلامی بر اساس احکام اسلامی در ایران مستقر شده و همین خمینی صادر کننده و اجرا کننده اعدام های بیشمار در ایران بوده چگونه است که امروز این آقایان ایشان را رهبر بلامنازع و عالیقدر که شان و مقام ایرانیان را به ملت ایران باز گردانده می دانند؟ آیا کسانی که یک مستبد و آدم کش را رهبر خود می دانند می توانند مردمی باشند؟
و دهها سوال دیگر...

انسان های آزادیخواه شرایط سخت و خفقان حاکم بر میهن خود را درک می کنند و شیوه های مبارزاتی خود را کشف و ادامه می دهند و به نصایح امام گونه رهبران نهضت سبز را به خودشان واگذار می کنند. مردمان از میان خودشان افرادی را برای پیشبرد اهداف خود انتخاب خواهند کرد و نه افرادی را که از حکومت استبداد اسلامی به بیرون پرتاب شده اند. برخی ها ممکن است فکر کنند که این افکار تند روانه است . نه دوستان عزیز تجربیات تلخ بیش از سی سال گذشته نشان می دهد که مردم باید به خود بیندیشند و از دنباله روی بپرهیزند و با آگاهی هرچه بیشتر با گامهای استوار به پیش بروند. اگر به خیابان آمدن کمک به مبارزه آنها نمی کند خود کشف می کنند که چه باید بکنند. به هرحال خانه نشینی و گوش دادن به حرف این مصلحان اجتماعی که تا امروز در همه جنایات رژیم اسلامی شریک بوده و برای مردم توضیح نمی دهند که چرا سیاهکاری کردند و اگر قبول نداشتند چرا سکوت کردند و امروز هم با اینکه به رای ملت در حرف احترام می گزارند ولی حقایقی که در پس پرده های سیاه حکومت اسلامی اتفاق افتاده است را با مردم در میان نمیگذارند.
بایستی در همه جا اینان را سوال پیچ کرد؟ آنان اگر با مردم اند و نه برای نشستن در کرسی های خلافت اسلامی چرا با مردم یک رو و یک رنگ نیستند. چرا نمی گویند که خمینی با این مردم چه کرد؟ چرا نمی گویند که خمینی در پاریس چه گفت و وقتی به ایران آمد و بر صندلی خلافت تکیه زد با مردم این سر زمین چه کرد؟ چرا همین امروز امام امام می کنند امامی که با فتوای دستور قتل سلمان رشدی ضربه بزرگی به فرهنگ ایرانیان در سراسر جهان زد؟

تلاش ما ایرانیان باید این باشد که نه خود را فریب دهیم و نه دیگران را. تا امروز فریب خورده ایم؟ دروغ به خورد ما ایرانیان داده اند!! فرهنگ غالب در ایران را بشناسیم و با خرد بر علیه این فرهنگ کشتار و خشونت بپا خیزیم. ما مخالف کشتن انسان ها هستیم. ما مخالف سانسور هستیم. ما مخالف نفرت نسبت به دیگران هستیم. ما خواهان ایرانی آزاد از فرهنگ ۱۴۰۰ سال پیش هستیم. ما خواهان تحقق حقوق بشر در ایران و آزادی بیان و اندیشه در تمامی عرصه های اجتماعی هستیم/ ما رهبر نمی خواهی. ما امام نمی خواهیم. ما ولایت فقیه نمی خواهیم . ما خواستار نهاد های مدنی هستیم که سیاست های این نهاد ها را مردم تعیین میکنند نه اله و پیامبرانشان.

ما می خواهیم جامعه ای داشته باشیم که اندیشه های آزاد و مردمی اجازه رشد و پرورش داشته باشند. ما طرفدار جامعه و فرهنگی هستیم که نویسندگان و اندیشمندانش را به خاطر دادن نظر اعدامشان نکنند.ما خواستار جامعه ای هستیم که همه اقوام و ملل ساکن این سرزمین در کنار یکدیگر دارای حقوق انسانی یکسانی باشند و در کنار هم با همفکری و مسالمت جویانه زندگی کنند. ما با سیاست های جنگ جویانه مخالفیم و برای صلح تلاش می کنیم

ما مخالف هرشکل از استبداد هستیم . ما مردم ایران بپا خاسته ایم تا ریشه های فرهنگی استبداد پرور را در خود و درجامعه خود به خشکانیم.
به امید این روزهای خوب و زیبا
دستان یکدیگر را بفشاریم و صفوف خود را در مقابل مستبدان و مجرمان آدمکش و خشونت طلب گسترش دهیم

یکی از فرزندان ایرانزمین

دکتر پ. پیمان
۲۶۰۶۱ - تاریخ انتشار : ٣ خرداد ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست