از : س. از ارومیه
عنوان : کسانی که از حرکت ملی آذربایجان انتظار دنباله روی از جنبش سبز را دارند اصولا درک صحیحی از حرکت ملی آذربایجان ندارند.
کسانی که از حرکت ملی آذربایجان انتظار دنباله روی از جنبش سبز را دارند اصولا درک صحیحی از حرکت ملی آذربایجان ندارند.
تجارب تاریخی صد سال گذشته نشان داده است که جامعه فارس زبان ایران نگاهی انحصاری به کشور ایران دارد و موجودیت دیگر ملتها را نه قبول نمی کند و نه تحمل آنرا دارد. ترک ستیزی و عرب ستیزی شالوده اندیشه ایران نوین را تشکیل می دهد. این مساله ایست که خواه در کوچه و خیابان، خواه در ادبیات و خواه در جامعه روشنفکری و سیاسی "ایرانی" قابل شهود و درک است. همچنان که وقتی صحبت از زبان ایران، ادبیات ایران، تاریخ ایران، موسیقی ایران و هر چیز دیگر مرتبط با ایران به میان می آید تاریخ، زبان، موسیقی و ... فارسی مطرح می شود و تمامی وجوه عربی و ترکی آشکارا و بی محابا "بیگانه" قلمداد می شوند. همواره منطق غالب این بوده است: "عربها که از نظر جمعیت قابل عرض و جدی گرفتن نیستند، ترکها هم که در اصل ترک نیستند آذری هستند، آذری هم از خودمان است، پس مساله حل شد." روشنفکر امروز ایرانی (عبارت از فارس و فارسیزه شده) نیز به نظر نمی آید که قصد تغییری در این اصول داشته باشد (تا به امروز که چنین تمایل و خواسته ای دیده نشده است). اصولا تهران و جامعه فارس زبان ایران وقتی نیاز به فدایی و سپر بلا دارد یاد آذربایجان می افتد و آذربایجان ستایی اش گل می کند. در باقی ایام آذربایجان بیشتر نقش مستملکه را بازی می کند تا گوشه ای از وطن.
در چنین اوضاعی است که نسل جوان آذربایجان با درس گرفتن از تجربیات تاریخی و با الهام از هویت اصیل خود حرکتی نوین به نام "حرکت ملی آذربایجان" آغاز کرده اند. طبیعتا کسانی که عادت دارند آذربایجان را به عنوان "خشاب" و "یدکی" ببینند قابلیت درک ماهیت این حرکت را ندارند و سعی می کنند آن را طبق موازین و هنجارهای خود آنرا فورمولیزه کنند ولی حسابهایشان پشت سر هم غلط از آب در می آید. این عزیران (که یا غیر ترک هستند و آذربایجانی که غالبا سالها پیش از کشور خارج شده اند و ارتباط نزدیکی با فضای کنونی آذربایجان ندارند) همواره از زاویه دیدگاههای ایرانی به مساله نگاه می کنند و به همین علت در تحلیل فضای حاکم بر آذربایجان به بیراهه می روند.
آذربایجان امروز بیش از هر چیز به خواسته های ملی خود اهمیت میدهد. دمکراسی برای آذربایجان ارزشمند خواهد بود که متضمن حقوق ملی او باشد، نه دمکراسی یک جانبه و اسقط جنبش سبز. تجارب صد سال گذشته به آذربایجان می گوید که دیگر چشم بسته از تهران تابعیت نکند و بی گدار به آب نزند. ما در اورمیه یک ضرب المثل داریم که می گوید :"ایراندا داعوانی تورک ائیلر، کوتگی کورد یییَر، چورَگی فارس یییَر" یعنی "در ایران دعوا را ترک می کند، کتکش را کرد می خورد، نانش را فارس می خورد." هیچ ضرب المثلی خود به خود و از هوا تولید نمی شود. آذربایجان دیگر قصد ندارد نقش پل بازی کند. اگر قرار باشد دعوایی بکند نانش را هم خودش باید بخورد. خواسته ما یک دولت مدرن و مترقی برای آذربایجان است (مبتی بر منافع ملی نه بر ایدئولوژی)، با ایرن و یا بی ایران بودنش هم زیاد مهم نیست (اگر بخواهید می توانید به من بگویید تجزیه طلب چون اساسا چنین جرم و قباحتی در ادبیات سیاسی جهان وجود ندارد). جنبش سبز که دیگر جای خود دارد. برادریش را ثابت نکرده انتظار ارث دارد. یادمان نرفته آقای موسوی فارسیزه شده وقتی آمد اورمیه زورش آمد دو کلام ترکی صحبت کند که مبادا سو تفاهمی بشود. سیاستها و منویاط دوست عزیز آقای موسوی، جناب خاتمی را هم، هم در هشت سال دوره ریاست جمهوریشان و هم در اثنای انتخابات اخیردیدیم.
آقایان این خانه از پای بست ویران است شما با ما چانه آستانه و پنجره اش را می زنید.
البته موارد فوق نظرات شخص بنده است که البته مشاهدات بنده و روند رویدادها نشان می دهد که موافقان زیادی در آذربایجان دارد.
۲۷۴۷٨ - تاریخ انتشار : ۲۲ خرداد ۱٣٨۹
|
از : آ. ائلیار
عنوان : انتظارات به جا از کنفرانس بروکسل
آقای واحدی عزیز،
شما به درستی به وظایف مهم کنفرانس دیالوگ بروکسل اشاره کرده اید:
۱- تعیین تکلیف جنبش ملی آذربایجان با جنبش سراسری مردم ایران.
۲- خاتمه دادن به انحصار طلبی و رعایت واقعی تولرانس و پولیرالیسم سیاسی. « ناظر بر تسامح، همگرایی و همکاری متقابل» ، به کار گیری خردجمعی وعمل متحد و یکپارچه
۳- گذر از مرحله شعار و رسیدن به مرحله شعور
۴- تدوین استراتژی و تاکتیک موثر برای جنبش ملی آذربایجان.
از زحمات شما بسیار ممنون و سپاسگزارم. بااحترام
۲۷۴۷۵ - تاریخ انتشار : ۲۲ خرداد ۱٣٨۹
|
از : رئوف رئیسی
عنوان : برای پیشبرد خرد دسته جمعی نبایستی احساسات بر عقل غلبه کند
سلام
تشکر از زحماتیکه در راه اگاهی هموطنانمان ورهائی از این وضعیت نکبت باراجتماعی در نلاش هستید وبخصوص مقاله شما رادر رفع نارسائیهای جامعه ضروری میدانم وانتظار هم هست که با تعصبات خشک و
بی منطق هم مواجه قراربگیریدو بایستی باین اصل توجه شود که برای خواستهای بر حق مان از هرنوع گوشه گیری وبه انزوای کشیدن جنبش مان اکیدا خوداری ودوش به دوش هموطنانمان بر مبنای حقوق بشر وخواستهای
انسانی ادامه داده واز بر تری طلبی هر ملیتی به ملیت دیگر را محکوم نمائیم وخواستهای بشردوستانه را هر چه بیشتر توسعه بدهیم وامیدوارم
دوستان عزیز از قضاوت مغرضانه وخود محوری دوری بکنند باشد روزی ما هم مثل ملت ها ی مترقی جهان نائل ائیم پیروز باشید یاشاسین
۲۷۴۴۶ - تاریخ انتشار : ۲۲ خرداد ۱٣٨۹
|
از : آ. ائلیار
عنوان : جنبش ملی و جنبش دموکراسی خواهی در ایران( در پیوند با پیام پیشین)
متأسفانه راهکارهایی مثل : انجمنهای ایالتی و ولایتی ( در انقلاب مشروطیت)، خودمختاری ( در جنبش دمکراتیک آذربایجان و کردستان) به علت دیکتاتوریهای موجود درجامعه تحقق پیدا نکردند و ایامشان هم سپری شد. لازمه بسی دقت است که این شعارها برهه به برهه تندتر میشوند: اکنون شعار های : فدرالیسم و استقلال دررابطه با مسایل ملیتها مطرح است. اگر فدرالیسم تحقق نیابد ویا بدرستی مشکل را حل نکند ، دوره ی استقلال(نمونه ی مسالمت آمیزش چک اوسلاواکی گذشته، و خشونت آمیزش یوگوسلاوی و شوروی سابق) از راه خواهد رسید.
و در عین حال ما تجارب استقلال – اتحاد ( نمونه اروپا و اتحادیه اروپا) ، و همینطور استقلال-اتحاد جهانی ( که نطفه اش همان سازمان ملل متحد باشد) را هم پیش رو داریم.
جهت و مسیر حرکت عینی وخود به خودی جوامع در روزگار ما چنین است . ودرست این مسیرعینی ست که چنین شعارهایی را در دستور روز قرار میدهد.
اندیشه، فقط میتواند در آن نقش پیش برنده یا ترمز کننده داشته باشد ولی قادر به محو کردن خود حرکت نیست.
آنان که خارج از ایستگاه روز قراردارند اگر نمیخواهند جابمانند باید وارد ایستگاه شوند، قطار حرکت میکند و وابسته به اراده ی من و شما هم نیست.
بدون حل درست مشکل حق و حقوق ملیتها امکان کنترول و نابودی دیکتاتوریهای حاکم در جامعه ممکن نیست.
در مسیر تحق اهداف انسانی جنبشها فرهنگ مدرن بشری وتجارب گرانبهای جهانی درسهای ارزشمندی دارد. تجربه نشان میدهد در عین حال که میتوان اتحاد و یگانی داشت در همان حال هم میتوان استقلال داشت و یا بر عکس. یعنی در استقلال اتحاد ودر اتحاد استقلال میتواند وجود داشته باشد. و روشن است که همه ی این راهکارها داوطلبانه است و هیچ خلق و ملیتی را نمیتوان به زور سرنیزه برای همیشه در قفس نگهداشت. زمان آن است که روشنفکران و حکومتها به انتخاب داوطلبانه ی مسیر زندگی خلقها گردن بگزارند.
اکنون ملیتها با شعارهای کلی وگنگ ویا تجربه شده علیه دیکتاتوری بسیج نمیشوند و بدون بسیج آنها هم امکان نابودی دیکتاتوری ورسیدن به دمکراسی اگر غیرممکن نباشد بسیار اندک است. آنها میخواهند ببینند واقعا چه کسی از حقوقشان دفاع میکند و چه نیرویی سد راهشان است. تاکنون آنچه که در این عرصه مشاهده شده یا وجودشان را انکار کرده اند ویا حقوقی در حد شهروندی واندکی هم فرهنگی برایشان در نظر گرفته اند که مشکلی را حل نکرده است.
اتحاد داوطلبانه ی ملیتها تنها با تأمین تمامی حقوق ملی آنها امکان پذیر است. هم درعرصه ی نبرد علیه دیکتاتوری و هم در راه برقراری دمکراسی.
مسئله و مشکل پان فلان و پان بهمان نیست. مشکل عدم اعتماد و اطمینان ملیتها برای تأمین حقوق خود در همکاری و همراهی با نیروهای دیگر است. این تجربه ی تلخ را قرن اخیر به آنها آموخته است. آنها بعد از فداکاری ها و جانفشانی های بیشمار در انقلابات و جنبشها همیشه خود را دست خالی و بی حقوق و تحقیر شده یافته اند. این یخ ها باید ذوب شوند.
یکی از راههای آن هم حمایت فکری و عملی سرتاسری از مبارزه ی میلیتها برای کسب و تأمین حقوق مدنی و ملی آنهاست. و ملیتها هم متقابلاً همین وظیفه را به عهده دارند.
اتحاد و دوستی و اعتماد با به رسمیت شناختن هویت متفاوت، و حق و حقوق دیگری میسر است ، و نه با انکار وجود او، و یا اذعان دست و پا شکسته به وجودش.
۲۷۴۱۲ - تاریخ انتشار : ۲۲ خرداد ۱٣٨۹
|
از : رضایی
عنوان : همه ترکها یکجور فکر نمی کنند.
آقای احمد اوغلی عزیز، آنهایی که می خواهند القا کنند که همه ترکها یکجور فکر می کنند مطلق گرا و افراطی هستند. تاریخ افراطیون هم مملو از خشونت است. در اینجا که دستشان بما نمی رسد به خشونت لفظی اکتفا می کنند تا هر کس مثل انها حرف نزند را از میدان بدر کنند. فقط حسابش را بکنید که در آذربایجان قدرت بدست این افراطیون بیافتد. همان می شود که الان در ایران می بینیم. جامعه را به هزار جور خودی و غیر خودی تقسیم می کنند. پاکسازی ترکهایی که مثل اینها فکر نمی کنند را هم اکنون در این فضای مجازی بارها تجربه کرده ایم و بسیاری از ما علاقه ای به مبارزه در اینجا را با آنها نداریم چون بحث در اینجا کلمه ای بی معنی است.
ترکی که بگوید من با شما موافق نیستم را به باد توهین و فحاشی می گیرند. اینست که بسیاری از ما در این بحث ها شرکت نمی کنیم و اینها را بحال خود رها می کنیم. آیا همه فارسها یک طور فکر می کنند؟ این مثل آنست بگوییم همه انسانها یک طور فکر می کنند و مثل من فکر می کنند در صورتیکه همه می دانیم چنین چیزی در هیچ کجا در دنیا صدق نمی کند. آیا همه آلمانها و همه امریکایی ها یک طور فکر می کنند، البته که نه. تهران پر است از ترک و کرد و ترک و کرد تبار. آیا انها هم چنین احساس راسیستی نسبت به یکدیگر و فارس ها دارند، البته که نه. منهم ترک قزوین هستم ولی این احساس و برخوردی که با شما در اینجا می شود را اصلا نمی پسندم و آنرا بر نمی تابم. این را نوشتم تا شما بدانید که همه ترکها مثل اینها فکر نمی کنند و احمقانه است اگر کسی چنین ادعایی کند. تندرست و پیروز باشید.
۲۷۴۰٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱٣٨۹
|
از : آ. ائلیار
عنوان : جنبش ملی و جنبش دموکراسی خواهی در ایران
عناوین عمده ترین مسایل جامعه ایران با توجه به تزهای موجود و بحث شده از سوی طرفین:
داخلی:
۱- مسئله حکومت مستبد حاکم:
الف- اصلاح : - امکانش هست. - امکانش نیست.
ب- برکناری و انحلال یا سرنگونی: با روش مسالمت آمیز و غیر مسالمت آمیز
۲- مسئله حکومت آینده:
الف- حکومت متمرکز دموکراتیک با جدایی دین و دولت: - جمهوری، - پادشاهی
ب- حکومت غیر متمرکز دموکراتیک باجدایی دین و دولت: جمهوری
ج- حکومت جمهوری اسلامی اصلاح شده
۳- مسئله میلیتها:
الف- فدرالیسم
ب- استقلال کامل( تجزیه)
ج- حقوق شهروندی در کنار یک ملت یک دولت
۴- فرهنگ عقب افتاده اجتماعی: رشد قابل توجه فرهنگ مدرن در درون آن
۵- جنبش سبز :
الف - به رهبری اصلاح طلبان مذهبی
ب- با شرکت فعالین غیر مذهبی
۶- اتحاد سراسری:
الف- بدون حل مسئله ملی
ب- با حل مسئله ملی از راه فدرالیسم خود ویژه
۷- عرصه بین المللی: حامی مبارزات داخلی
*
در جنبش موجود یا اصطلاحاً سبز به طور کلی سه نوع اندیشه عمل میکند:
۱- اسکولار اصلاح طلب.
۲- اسکولار سرنگونی طلب.
۳- اصلاح طلب مذهبی.
رهبری در دست اندیشه اصلاح طلب مذهبی ست. هدف غایی آن ،اگر پیاده شود، اصلاح نظام حکومت با کم و بیش حقوق شهروندی ست.
اینجا جای « تشکل صف مستقل اندیشه اسکولار و همبسته با کل جنبش» خالی ست. چکار باید کرد؟
جبر جنبش و حرکت و زندگی ایجاب میکند : عامل های یک و دو با حفظ صف مستقل خود « گرد حد اقل حواسته ها» توافق و همبستگی نظری و تشکلاتی ایجاد کنند.
چگونه؟ ۱- همکاری سازمانهای سیاسی و مدنی سراسری تحت یک نام انتخابی
۲- به رسمیت شناختن برابر حقوقی ملیتهای ساکن ایران ، و جذب تشکلات آنها به همکاری.
۳- اعلام موجودیت اوپوزیسیون متشکل اسکولار ایران با اهداف مستقل و همبسته با جنبش موجود.
*
« شرایط جامعه و اوضاع جاری در ایران » چگونه است؟
الف- یک حکومت مستبد و ارتجاعی تا دندان مسلح که جز دروغ و شکنجه و تجاوز و کشتار شیوه دیگری نمیشناسد ، بر سر کار است.
ب- در چند شهر بزرگ مردم جان به لب رسیده از ستمهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ملی و غیره به پا خواسته اند.
ج- ملیتهای مختلف ساکن ایران از انقلاب مشروطیت تا کنون در پی احقاق حقوق خود که جزء حقوق بشر و جدا از برابر حقوقی همه خلقها نیست ، و خواهان نقش تعیین کننده در اداره امور سراسری هستند، از هیچ کوشش و مبارزه ای دریغ نورزیده اند و در گردونه های حساس تاریخی نیز چه بسا حماسه ها آفریده اند، همچنان در مبارزه اند. اما در ارتباط و پیوند ضعیف با مبارزه شهرهای بزرگ.
چه باید کرد؟
*
حکومتهای مستبد، دیکتاتور ، در طول تاریخ هرگز به میل خود به خواسته مردم تن نداده و نمیدهند. اگر توازن قوا در میدان نبرد به «قدر کافی» به سود مردم باشد حکومت در برابر خود دو راه بیشتر ندارد: ۱- با کمی دور اندیشی و تدبیر خواست مردم را می پذیرد تا به کلی نابود نشود. ۲- و یا فاقد دور اندیشی و خرد است که در این حالت تا نابودی کامل در مقابل مردم میایستد، و سرانجام هم از بین میرود.
علت مقاومت استبداد همیشه «حفظ حاکمیت» خود بوده است. در راه حفظ چنین حاکیمتی شخصیتهای برجستهی نظام ، مبتلاء به بیماریهای روانی مختلف، کم نبوده اند.
شیوه مقابله دیکتاتور ها همیشه : اختناق و تبلیغات، تعقیب و دستگیری، شکنجه و زندان ، و اعدام و ترور و لشگر کشی بوده است. اما مردم چه روشی به کار برده اند؟
همیشه در مقابل خلق یک میدان مبارزه بوده و هست، «میدان مبارزه مسالمت آمیز». اما دیکتاتوری همواره در دو میدان ِ مسالمت آمیز و غیر مسالمت آمیز علیه مردم جنگیده و میجنگد. و تلاشش آنست که خلق را « زود هنگام» به میدان غیرمسالمت آمیز بکشاند، که در این جبهه قویست، و کار را یکسره کند. نباید به آن وارد شد. اما معمولاً «دیکتاتوری» بالاخره در «صورت توان» خلق را وارد این میدان میکند. «دیر هنگام » و علی رغم میل خود ، خلق وارد این میدان میشود. اینجاست که مردم هم با دو شیوه و در دو میدان ، برای حفظ موجودیت خود و احقاق حقوقشان میرزمند. در این حال هدف باید گرفتن میدان غیر مسالمت آمیز از دست حریف و کشاندن او به میدان مسالمت آمیز و شکست دادن دیکتاتوری باشد.
*
پیروزی بر استبداد حاکم بدون همگامی جنبش ملیتها ممکن نیست، و بلعکس پیروزی جنبش میلیتها هم بدون همیاری و همگامی سراسری مردم و استقرار دموکراکسی در سرتاسر ایران امکان ندارد. مبارزه علیه دیکتاتوری رژیم حاکم و مبارزه ملی مکمل یکدیگرند. هر دو جنبش و حرکت باید با حفظ استقلال و خواسته های مشخص خود دست یاری و همکاری به هم بدهند. همانطور که خود ملیتها باید پیوند و اتحاد خود را بیش از پیش مستحکم نمایند. و اینکار از راه به رسمیت شناختن موجودیت و خواسته های همدیگر در طی گفتمانهای مختلف بر اساس مشترکات بسیار زیادی که دارند عملی ست.
این راه دنباله روی نیست، بل همگامی و همیاری آگاهانه برای رسیدن به اهداف کوتاه و بلند مدت مشترک است.
این مسایل دیگر الفبا و اصول مقدماتی این مسیر و مبارزه است . امید است دیگر بعد از سی سال باز هم در کلاس اول ابتدایی مبارزه گیر نکنیم.
۲۷۴۰۷ - تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱٣٨۹
|
از : تورک
عنوان : آقای واحدی در دنیای آرزو ها سیر می کنند
آقای قدرت احمد اوغلی جغرافیای من چه تاثیری بر این بحث دارد؟ اگر نظری دارید لطف کرده طرح سازید.
کانون تفکر آقای واحدی متعلق به زمان های گذشته است ولی آذربایجان این فاز را پشت سر نهاده است. آقای واحدی هنوز در گذشته هایی سیر می کند که دیگر هرگز بازنخواهند گشت. افکار آقای واحدی پر از تناقض است. ایدئولوژیک است و اعتنایی به واقعیات روزمره و عینی ندارد. تحلیل ایشان از اوضاع من درآوردی است و قسما ربطی به واقعیت ندارد. ایشان فکر می کنند دلیل اینکه آذربایجان در جنبش سبز شرکت نمی کند، تقصیر سکتاریست ها و روشنفکر های عقب مانده است. تحلیل آقای واحدی مضحک است.
۲۷۴۰۲ - تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱٣٨۹
|
از : Tabriz
Obviousely the author of this article has still not understood the spirit of the Azerbaijan movement. He call the so called "green movement" a nation wide, yet he says Azerbaijan movement is not in it, so much of confusion in his mind and words. You should know that Azerbaijan knows very well where it is going and do not want to be a tool in the hands of bunch of already failed people like mousavi. You better open your eyes yourself before calling the Azerbaijani activists anarchists. People like you are isolated in the Azerbaijan movement
۲۷٣٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱٣٨۹
|
از : مهران دربندی
عنوان : ترکها چرا؟
تجربه آذربایجان از حرکتهای سیاسی یک قرن اخیر نشان داده که پشتیبانی بی قید و شرط از دیگر حرکتهای سیاسی در نهایت به ضرر منافع آذربایجانی ها تمام خواهد شد.
ترکهای آذربایجانیها که حافظ مشروطه بودند و با استقامت در برابر قشون داخلی و خارجی (روس) بالاخره بنیان جدیدی را در ایران بریزند در نهایت مواجه با رضا خان و باستانگرایی فارس شدند. معلوم شد که هدف این گروه نه دمکراسی بود و نه آزادی از دیکتاتوری سلطنت، بلکه هدف این بود که یک سلسه ترک را با یک سلسه فارس تعویض کنند!
در اوایل انقلاب بهمن نیز مواردی شبیه به این دیده شد. وقتی در خرداد ۱۳۸۵ آذربایجانی ها از زنجان تا ماکو و از سولدوز تا اردبیل به پا شدند، کوچکترین پشتیبانی از طرف نیروهای سیاسی فارس و روشنفکران فارس ندیدند. پس چرا باید انتظار داشته باشیم که ترکها به پشتیبانی حرکتی بیایند که تا به حال هیچ همدردی با مشکلات آنها نشان نداده؟
۲۷٣٨۷ - تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱٣٨۹
|
از : قدرت احمد اوغلی
عنوان : تورک کجایی؟
تورک محترم! جنابعالی تورک کجایی؟ جغرافیایی داری یا تورک توران یزرگ هستی؟ اینرا جواب بده لطفا تا بدانیم با کی طرف حساب هستیم. واحدی ترک ایران است. شما چه؟
۲۷٣۷۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱٣٨۹
|