پان آریائیسم، پان ترکیسم و بازتاب آن در ایران
-
عباس مقدم
نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از
سیستم نظردهی سایت میباشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... میدانید
لطفا این مسئله را از طریق ایمیل
abuse@akhbar-rooz.com
و با ذکر شمارهای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده
به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
از : آ. ائلیار
عنوان : پانیسم و متد برخورد با آن
پدیده « پانیسم»ریشه در اعماق جوامع بشری دارد. نخستین گهواره آن« امپراتوریهای باستانی» بوده اند. طوایف و اقوامی که آن دولتها را با جنگهای بزرگ و کوچک در سرزمینهای پهناوری میگسترانیدند هدفی جز « تسلط همه جانبه» بر اقوام دیگر نداشتند.
آناتومی « سلطه» توسط دانش نوین تمام ابعاد ویرانگرانه و ضد انسانی «سلطه گری» را به روشنی مینمایاند.
« پانیسم» در عصر جدید و سده های اخیر بر پایه دیرینه اش و با حفظ گوهر خود، معنا یا معانی جدیدی یافته است که اغلب و نه همیشه « واکنشی در برابر کنش دیگری» بوده است. اما اینکه « جنبش ملی-دموکراتیک» خلقها را گیریم که گاهاً رگه هایی از پانیسم ِعکس العملی در آنها به چشم میخورد در کلیت به عنوان « پانیسم» تخطئه کنیم اگر خود واکنشی پانیستی نباشد حد اقل یک برخورد جانبدارانه و نادرست و غیر علمی ست.
خلق و مردم آذربایجان کنونی حاصل و نتیجه در هم آمیختگی همه طوایف و اقوام ساکن و کوچنده ماقبل و مابعد تاریخ و عصر جدید در این منطقه بوده که عنصر « ترک» یا ترکی در آن غالب است. شعار « من ترکم» شکل و بیان آشکار این پدیده است.
زبان خلق آذربایجان « ترکی آذربابجان» یا « آذربایجانی» ست که یکی از شاخه های زبان ترکی ست ، و بدین جهت آنرا زبان « ترکی » هم مینامند. مردم این دیار « خواسته هایی» منطبق بر حقوق بشر دارند که « هویت» کنونی آنان را نشان میدهد. و برای تحقق خواسته هایشان « جنبش ملی-دموکراتیک» گسترده ای را به حرکت درآورده اند.
راحل مناسب برای حل مسایل ملی خلقها و ملیتها را میتوان در طرحهایی نظیر طرح آقای بهزاد کریمی که اخیراً در این سایت به خوبی و روشنی مطرح شده بود جست.
اتحاد داوطلبانه ی ملیتها تنها با تأمین تمامی حقوق ملی آنها یعنی « برابر حقوقی ملیتها» امکان پذیر است. هم درعرصه ی نبرد علیه دیکتاتوری و هم در راه برقراری دمکراسی.
مسئله و مشکل پان فلان و پان بهمان نیست. مشکل عدم اعتماد و اطمینان ملیتها برای تأمین حقوق خود در همکاری و همراهی با نیروهای دیگر است. این تجربه ی تلخ را قرن اخیر به آنها آموخته است. آنها بعد از فداکاری ها و جانفشانی های بیشمار در انقلابات و جنبشها همیشه خود را دست خالی و بی حقوق و تحقیر شده یافته اند. این یخ ها باید ذوب شوند.
یکی از راههای آن هم حمایت فکری و عملی سرتاسری از مبارزه ی میلیتها برای کسب و تأمین حقوق مدنی و ملی آنهاست. و ملیتها هم متقابلاً همین وظیفه را به عهده دارند.
اتحاد و دوستی و اعتماد با به رسمیت شناختن هویت متفاوت، و حق و حقوق دیگری میسر است ، و نه با انکار وجود او، و یا اذعان دست و پا شکسته به وجودش.
علی رغم رد پانیسم از سوی نویسنده مقاله، متأسفانه دید هوادارانه مشخصی در توضیح مسایل به روشنی به چشم میخورد و برخوردش را فاقد ارزش علمی نموده است. واقعیتها در بیرون از ما عملکرد خود را دارند و باید در بررسی و تحلیل آنها بیطرفی خویش را حفظ کرد. کاری که نویسنده از عهده آن برنیامده است. کار برد روش علمی با جانبداری بیگانه است. متد جانبدارانه نه تنها مشکلی را حل نمیکند بلکه بر مشکلات میافزاید.
۲۹٣۷۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱٣٨۹
|
|
|
چاپ کن
نظرات (۲۱)
نظر شما
اصل مطلب
|