از : لیبرال دمکرات چپ میانه
عنوان : آقای شاکری محترم، حق چپ های ما چیست؟
آقای شاکری محترم، حق چپ های ما چیست؟ تکلیف مردمی که کمونیسم نمی خواهند چیست، بزور در حلقوم فشار دادنش؟ این ها را برایم روشن کنید. مرسی.
کمونیزم، مثل هر اعتقاد دینی دیگری جامعه را به خودی و ناخودی تقسیم می کند و اگر در ایران بقدرت برسد همانی می شود که در شوروی سابق دیدیم و امروز در کوبا و کره شمالی می بینیم. حتی رهبران چین هم شکست مدل اقتصادی کمونیستی را قبول کرده اند و از خر شیطان تا حدی پایین آمده اند، به اقتصاد این کشور و استثمارگری آن در داخل چین، در آسیا و آفریقا نگاهی بیاندازید. شوروی سابق و چین امروز همانقدر امپریالیست و ناسیونالیست بوده و هستند که جهان سرمایه داری بوده و هست.
دیده و می بینیم در حالیکه با اجرای منشور جهانی حقوق بشر در کشورهای لیبرال دمکرات غربی حق و حقوق کارگران و زحمتکشان و دیگر اقشار جامعه حفظ می شد و می شود و همواره گسترش داشته است، در کشورهای کمونیستی همان حقوق به بدترین شکل نقض شده و می شود. این تجربیات از ذهنیات ما بیرون نخواهد رفت که آزموده را دوباره بیازماییم. آقای شاکری، کمونیسم آزمایش خود را پس داد و رفوزه ی رفوزه شد. این مکتب در عمل قاطعانه شکست خورد و مرد، در پی زنده کردن این جسد برآمدن کار عبثی است. باید از تجربیات گذشته آموخت و آینده را رقم زد. آینده به کیفیت احزاب چپ و راست و میانه ی لیبرال دمکرات کشورها بستگی دارد.
برخلاف کمونیسم، چپ در جهان شکست نخورد و نخواهد خورد، همیشه هم بعنوان یک آلترناتیو جدی در مقابل راست قرار خواهد داشت چون خود را مثل کمونیسم به ملت ها تحمیل نمی کند، منشور جهانی حقوق بشر و منافع ملی کشور هم خوب سرش می شود. حتی روسیه کمونیستی هم منافع ملی روسیه سرش می شد و حفظ آن در اولویت رهبرانش قرار داشت ولی به دست نشینان خود در دیگر کشورها القاء می کرد که ناسیونالیسم بد است ولی انترناسیونالیسم خوبست. عجب!!! ما باید از احزاب چپ در اروپا یاد بگیریم و راز موفقیت آنها را دریابیم چون ما هم در ایران آینده به یک حزب کارگر نو سراسری از جنس حزب کارگر نو انگلستان برای حفظ ثبات سیاسی و اقتصادی کشورمان سخت نیازمند خواهیم بود. درآمد نفتی را هم از دست دولت خارج می کنیم تا دیگر با پترودلارهای ملت یکه تازی نکنند و مثل احزاب چپ و راست و میانه در اروپا با اتکا به مالیات هایی که از مردم می گیرند بودجه بندی کنند و پاسخگوی ما باشند. درآمد نفتی هم می تواند تحت نظر نمایندگان ملت خرج و پس انداز شود.
آقای شاکری، حق چپ های ماست که خود را در موقعیتی قرار دهند که دولت تشکیل دهند و نه اینکه به لابی بازی و لابی گری بپردازند و از این اصلاح طلب و آن اصلاح طلب حکومتی و غیر حکومتی حمایت کنند. تا حالا با این سیاست هایشان چه خدمتی به ملت ایران کرده اند که در آینده بخواهند بکنند. این حق همه ی جوانان چپ ماست که دیروز از جان خود مایه گذاشتند تا ملت ایران آزادی و استقلال و عدالت اجتماعی داشته باشد، به رهبرانشان هیچ کاری ندارم. امروز هم جوانان ما همان آزادی، استقلال، عدالت اجتماعی و حقوق انسانی را می خواهند ولی نه در چارچوب ایدئولوژی کمونیسم بلکه در چارچوب منشور جهانی حقوق بشر. برای اینکار ما سخت نیازمند یک حزب سراسری کارگر نو هستیم تا در مقابل احزاب سراسری محافظه کار سرمایه داری قد علم کند. این حق چپهای قرن بیست و یکمی ماست.
موفق باشید
٣۰۷۴٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣٨۹
|
از : احمد صلاحی
عنوان : سوال از« لیبرال دمکرات چپ میانه»
ممکن ست مروری بر وقایع سالهای پایانی حکومت پهلوی بفرمایید و نشان دهید چگونه وقایع شتاب گرفت.غفلت های اساسی نیروهای طرفدار رژیم و مخالفین کدامین بودند؟ نقش ودخالت نیروهای خارجی بخصوص آمریکا چه بود؟
مردم از چه نیروهایی تبعیت میکردند و چرا؟
چرا زنده یادان بختیار ، صدیقی ها ، سنجابی ها و فروهر ها راه های متفاوت رفتند؟
چرا آمریکا مقبول نبود؟
اگر کدام کارها را نمی کردیم خمینی رهبر نمی شد ؟
و هر چه دیگر که به بررسی مطلب کمک کند.
٣۰۷۴۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣٨۹
|
از : لیبرال دمکرات چپ میانه
عنوان : تقدیم به اقای شاکری محترم
آقای شاکری محترم، راجع به نظر زیر چه فکر می کنید که در پای مقاله ی نقد خودمانی چپ ایرانی - همن سیدی آمده است؟ آیا براستی این نظر خانم جزنی است و یا کسی با استفاده از نام ایشان دارد با ما شوخی می کند؟
«از : میهن جزنی
عنوان : واقعییتی منصفانه
با سلام
دوست گرامی . ازاین دلسوزانه تر و رک و راست تر نمیتوان گفت.واقعییتی است که
چپی که با کپی برداری از روی فرمولهایی کلیشه وار و ساختن شریعتی خشک و
جامد از مارکس ولنین. قبل از اینکه تاریخ کشور خود را بخواند کتاب سرخ مائو را از بر
میدانست. و بدون آنکه نگاهی به انقلاب مشروطه کشورش بیندازد با ذکر انقلابات
۱۹۰۵ -۱۹۱۷ و........در حوزه های حزبی در صدد کسب آتوریته نسبت به زیردستان
خود بود. و اکنون هم یکقدم از انقلاب سوسیالیستی پایین تر نمی آید.پدیده ای
ناساز است. آرزویم اینست که روزی چپ فرهمند و فرهیخته و پرنوان با شرایط
تاریخی اقتصادی اجتماعی و سیاسی جمعه مان سر بر کند. که براستی این مردم
مبارز و مقاوم. این ملت شریف استحقاقش را دارد
با دوستی
میهن قریشی- جزنی
۳۰۶۹۵ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهریور ۱۳۸۹ »
در ضمن آقای شاکری محترم، ایکاش شاپور بختیار در مبارزه اش پیروز می شد و ملت ایران دچار این کابوس ۳۱ ساله نمی شد. اگر شاپور بختیار بجای انقلاب پیروز می شد، در کردستان و ترکمنصحرا جنگی بین چپهای ما و خمینی خونخوار رخ نمی داد تا اینهمه کشته بجا بگذارد، جنگ ۸ ساله با یک میلیون کشته و زخمی و شیمیایی و یتیم و بیوه و...را متحمل نمی شدیم، خوزستان و بلوچستان به این وضع دهشتناک دچار نمی شدند، امروز به سوگ قربانیان دهه ی ۶۰ نمی نشستیم، سنی و بهایی و کلیمی و مسیحی و بی دین و با دین و کمونیست و ..... بخصوص زنان ما اینهمه اجحاف نمی دیدند....به پسران و دختران مان تجاوز و ... نمی شد.....بله، ایکاش همه ی مخالفان شاه با شاپور بختیار همکاری می کردند و جلوی اینهمه فاجعه را می گرفتند. چه بسا با اینکار خود، امروز ما ۵ میلیون مهاجر و فراری نمی داشتیم، دختران مان برای فروش به ممالک دیگر صادر نمی شدند، مواد مخدر ارزانتر از سیگار بوسیله رژیم در دسترس جوانان مان برای از کار انداختن جسم و روحشان قرار نمی گرفت، فقر و فحشا و ایدز و بچه های خیابانی نمی داشتیم.... افسوس که شاپور بختیار را تنها گذاشته شد. ضدیت با امریکا را در یک کف ترازو بگذاریم و اینهمه فاجعه را در کفه ی دیگر ترازو و بعد کلاهمان را قاضی کنیم، اینطوری خیلی بهترست، نه؟ موفق باشید.
٣۰۷۲۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣٨۹
|
از : محسن کوشا
عنوان : فراموش نکنیم فعالیت سیاسی امری داوطلبانه ست
دوستان عزیز ،تلاش کنیم در برخورد با مسائل سیاسی - اجتماعی از روش های منطقی و بدون تعصب در موارد مشخص به گفتگو بنشنیم و از گوشه گنایه ی بی جا و نیش قلم بی مورد به پرهیزیم. فراموش نکنیم فعالیت سیاسی امری داوطلبانه ست ومعدودی در احزاب بزرگ تمام وقت در خدمت حزب خود انجام وظیفه می کنند.
راست ست که ایرانیان از همان صدر مشروطه نشان دادند که خواهان «تغییر » می باشند تا مملکت عقب مانده را به قافله تمدن وترقی ملحق نمایند.بیش از۱۰۴ سال از ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ که پیش نویس قانون اساسی مشروطه به امضای مظفرالدین شاه قاجار رسید میگذرد. کشورمان ایران فراز و نشیب های فراوان داشته ولی توام با پیشرفت های آن فراوان که می توانست بمراتب از سطح کنونی بالاتر باشد.
مهمترین عامل پیشرفت ها بنظر من دستیابی به علوم و فنون و بکاربردن آن در کار وزندگی بوده ست که از بعداز کودتای ۱۲۹۹ و استقرار پادشاهی رضاخان شتاب گرفت.
اولین تحصیلکردگان ایرانی در اروپا توانستند با کوله باری از علوم و فنون به کشور باز گردند و با کار بست آنها در میهن خود سیمای اجتماعی ایران را دگرگون کنند. ساختار اجتماعی ایران نوین پی ریزی شد. دانشمندان ، اساتید ،پزشکان ، مهندسان ، معماران ، معلمان ، صنعتگران ، هنرمندان، فرهنگ آفرینان و صدها مشاغل دیگر توانستند با بکار گیری بسیاری از دستاوردهای علمی ، فنی ،
بشری سیمای اجتماعی ایران را بکلی دگرگون کنند و بسیاری از خواسته های اولیه مشروطه خواهان تحقق یافت.
سیاستمداران ایران نتوانستند مانند سایر الیت مملکت دستاوردهای رنسانس ، دمکراسی و پارمانتاریسم را بخوبی فراگیرند و بدرستی اجرا کنند. هنوز در باره ی روح و بنیاد مشروطه اختلاف نظر جدی ست - مسئله ی روحانیون و مشروعه قوز بالا قوز بوده ست .ما مشروطه را از غرب الهام گرفتیم ولی در انطباق آن با شرائط ایران دچار ترمزهای وحشتناک شدیم ، شاهان و استعمارگران و حضور اتحادجماهیر شوروی با مرزهای طویل همه دست به دست دادند تا شرائط بسیار دشوار برای فعالیت های سیاسی وجود داشته باشد که در نوع خود بی نظیر بوده و هست.
چه در قبل از مشروطه ، یا در صدر مشروطه و حتی زمان رضا شاه تمام نحله های فکری حکومتی و غیرحکومتی ایران در فعالیت های سیاسی اجتماعی خود ناچار به قبول ملاحظاتی به خاطر مشکل روسیه ( بعداز۱۹۱۷ شوروی) و انگلیس و نفوذ آنها درایران بودند مانند تمام کشورها «جاسوسان » مورد مذمت قرار گرفتند.
نکته ی مهم :
باید قبول کرد ، تمام سیاستمداران از راست تا چپ ، حکومتی و غیر حکومتی متاسفانه نتوانستند خود را به علوم سیاسی متعارف در سطح جهانی تجهیز نمایند. تا در اداره کشور از شیوه های متداول در دمکراسی ها استفاده شود. اغلب وزرا و کلا وصاحب منصبان نسل اول دکتر -پزشک و با مهندس ، قاضی و حقوق دادن بودند ولی مملکت داری بلد نبودند و متاسفانه در تمام ادوار در برابر تمایل سرکوب
شاهان و نظامیان بی تفاوت یا مطیع - جانبدار و دنباله رو بودند هنوز هم ادامه دارد. فاجعه ست که امثال احمدی نژاد میخواهند ساختار نیمه مدرن ایران را با آن افکار مشعشعانه اداره نمایند. در بعداز جنگ جهانی ۱۳۲۵تا ۱۳۳۲ موقعیت مساعدتر شده بود ولی مطالعه مبارزات پارلمانی آن سالها نشان میدهد که چقدر سیاستمداران غیر علمی، غیر سیاسی و غیر حرفه ای برخورد می کردند.حضور شخصیت هائی چون مصدق توانستند قواعد دموکراسی پارلمانی را در ایران تا حدی پایه ریزی نمایند و فعالیت های چند حزبی میرفت تا فرهنگ جدیدی در زمینه ی سیاسی ترویج نماید.
نقش رهبران چپ ایران :
رهبران و فعالان چپ نیز مانند سایر نحله های از کمبودهای جدی علم سیاست رنج برده اند،عنایت داشته باشیم که باید انتقادها را متوجه ی سازمانگران، بنیادگزاران ، تاٍثیر گزاران و مسئولان نیروهای موصوف به چپ هدایت کرد و در هر برهه ای در باره ی نقش آنها و نقطه ضعف ها و نقطه قوت ها - کجروی ها ، تندروی ها ، مماشات ، تهمت ها ، دنباله رویها ، ذهنی گری ها و..و..
برخورد سازنده نمود و از انتقاد شجاعانه دریغ نورزید برخورد کلی و فله ای با کل «چپ » بسیار غیر منطقی و ناجوانمردانه نسبت به هزاران فعال سیاسی ست که حول احزاب و سازمانهای مورد علاقه ی خود جمع شده تا در اصلاح و پیشرفت مملکت نقشی داشته باشد بدون اینکه در تدوین اساسنامه و برنامه یا تحلیل ها و شعارهای سیاسی نقش و مسئولیتی داشته باشد . در کجای دنیای آزاد شهروندان را به خاطر تبعیت از این حزب و آن حزب تعقیب با سرزنش می کنند. تاریخ جنبش چپ مشحون از فداکاری ها و مبارزات توده ها
، هواداران و اعضای احزاب و سازمانهای چپ می باشد که ناجوانمردانه مورد کم لطفی «منقدین» قرار میگریند بدون اینکه خلافی جز تقدیم تمام جان و زندگی خود برای بهبود وضع مردم و مملکت نداشته اند.
اولین حزب چپ :
علیرغم فعالیت مبارزان چپ ، از قبل از مشروطه تا برکناری رضاشاه حول گروهها و محفل های واحزاب سیاسی - بقول تمام نیروهای سیاسی، حزب توده ایران بعداز برکناری رضاشاه ، توسط زندانیان معروف به ۵۲ تن تاسیس شد و در طول ۱۳۲۵ تا ۱۳۳۲ بزرگترین حزب سراسری ایران بوده ست.
فعالیت حزب توده ایران پدیده ای استثنائی نبود و در اغلب کشورهای جهان، شامل احزاب چپ طرفدار شوروی معروف به احزاب برادر می شد. میشد. در سال ۱۳۲۷ انشعابی برهبری خلیل ملکی صورت گرفت و این حزب بحث انگیز ترین جریان چپ در ایران بوده و هست.
حتی چپ ها در کشورهای دمکراسی اروپا نیز از تنش ها ی ناشی از نقش شوروی در احزاب برادر در امان نماندند.
هنوز بسیاری از کجرویها ی استراتژیک حزب توده بخ بحث کشیده نشده و بعضی از نیروهای فکری آن می کنند که گورباچف خیانت کرده !
نیروهای انشعابی از حزب توده نیز دست کمی از این حزب نداشته اند و صرف مخالفت با حزب به آنها حقانیت و برائت نخواهد بخشید.
در باره ی جنبش فدائی قبل و بعداز انقلاب کاملا مشخص باید به دیدگاههای بیژن جزنی ، احمدزاده ، پویان ، حمید مومنی ، مصطفی شعاعیان پرداخت و در مورد بعداز انقلاب می توان به انشعابات و عوامل آن پرداخت ولی مسئولیت تمام این جنبش بر عهده ی صدها هزار هوادار آن در بعداز انقلاب نبوده ست .تاسف انگیز ست که رهبران و مدعیان تمام گروههای منتسب به جنبش فدائی حاضر به رسیدگی به نقش خود در بعداز انقلاب ندارند و تو گوئی همه بهترین راهکار ها را ارائه کرده اند.
در باره ی بقیه سازمانهای فعال بعداز انقلاب نیز فرق نمی کند مدعیان رهبری آنها توسط حکومت اعدام شدند ، مسئولان فعلی باید شجاعانه به نقش خود در حوادث بعداز انقلاب باز نگری کنند.
نتیجه: انتقاد از جنبش چپ یا هر جنبشی باید از کانال مشخص ، مستند و برخورد دقیق سیاسی با رهبران و تئوریسین ها و مسئولان تشکیلاتی مبتنی بر مواضع سیاسی و عملکردهای آنها صورت گیرد. برخورد فله ای و ضد توده های حزبی تیشه بر ریشه ی جنبش خواهد زد . اجازه دهیم نیروهای هوادار چپ با بازبینی بر عملکردهای گدشته در فعالیت های آتی آگاهانه تر به شعارها و راهکارهای سازمان مورد علاقه ی خود توجه نمایند و در انتخاب مسئولان و رهبران «ادواری» شایستگی ها و قابلیت ها مقدم بر ادعا ها قرار گیرد.
٣۰۷۱٨ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۹
|