یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

جایگاه دیالوگ‌ سیاسی در شرایط کنونی و اهمیت آن‌ - امیرحسین آمویی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : مهدی

عنوان : تفاوت
تفاوت اصلی این نوشته با آن دو نوشته ای که آقایان مصداقی و اصلانی منتشر کردند در این نکته بنیادی است که نوشته آقای آمویی ضمن آرام کردن فضا، به بحث اصلی برمی گردد؛ در حالی که آن دو نفر با نوشته هایشان فضا را پُرآشوب، رادیکال و تهاجمی کردند و با تحریک مخاطبان، بحث را به سطحی نازل کشاندند. ما در نوشته ها و در پی آن در کامنت های دو مطلب آقایان دیدیم که موضوع بحث به کل به کژراهه کشانده شد و هم این دو نفر و هم کسانی که به بحث وارد شدند به جای استدلال های منطقی و پرداختن به اصل موضوع، حالت تدافعی و تهاجمی به خود گرفتند؛ یعنی واکنشی که دو مقاله آقایان مصداقی و اصلانی بر اساس و با هدف بوجود آوردن چنین فضایی نگاشته شده بود. به باور من این شیوه و سبکی برخاسته از تفکرات رادیکال و ویژگی بارز افراد، سازمان ها و گروه ها یا حکومت های ایدئولوژیکی و انقلاب زده مانند حکومت اسلامی و سازمان هایی نظیر مجاهدین است که بقای خود را نه در آرامش محیط و تبادل و تعامل افکار، بلکه در بوجود آوردن تنش و بحران می بینند. اصولاً دولت ها و سازمانهای تمامیت خواه (توتالیتاریستی) در چنین فضای پُرتنشی است که می توانند به حیات خود ادامه دهند. آنان حتی از مرگ و مراسم به خاکسپاری هنرمندی هم سوءاستفاده ایدئولوژیکی می کنند؛ تا جایی که شاهد بودیم مثلاً پس از مرگ قیصر امین پور حکومت اسلامی با سوءاستفاده از این شاعر چنان وانمود کرد که قیصر امین پور حامی و طرفدار سیاست های هیئت حاکمه اسلامی بوده است. یا پس از مرگ مرضیه، کمتر کسی به هنر خوانندگی و میراث هنری او پرداخت و مراسم خاکسپاری به گونه ای برنامه ریزی شده بود که همه را و حتی طنزپرداز حاضر جوابی مثل هادی خرسندی را هم "جوگیر" کرد و به جای قدردانی از هنر زنده یاد مرضیه، در دام طرفداری از سازمان مجاهدین افتاد.
دوستان! سخن کوتاه، در موقعیت کنونی نگذاریم بحث ها - هر بحثی - به تنش و تهاجم و افراط گرایی کشانده شود.
با مهر/ مهدی
٣۲۲۱٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : کتیبه
" آرامش دوستدار، متولد سال ۱۳۱۰ ه.ش در تهران است. وی به سال ۱۳۳۶ ه.ش برای تحصیل فلسفه به آلمان رفت و مدتی بعد موفق به اخذ مدرک دکترا از دانشگاه بن شد. عنوان رساله دکتری دوستدار رابطه اخلاق و ارادهٔ سلطه‌گرا در آثار نیچه بود. وی از سال ۱۳۵۱ ه.ش تا ۱۳۵۸ ه.ش به عنوان استاد به تدریس در گروه فلسفه دانشگاه تهران پرداخت و در پی بسته شدن دانشگاه ها؛ موسوم به انقلاب فرهنگی ایران از دانشگاه اخراج و دیگر بار به آلمان مهاجرت کرد." .
" شهرت دوستدار به خاطر نظریات انتقادی معروفش درباره دین و فرهنگ دینی در جامعه ایران است. وی بر این باور است که فرهنگ ایرانی فرهنگی دین‌خو است و از این روی قدرت اندیشیدن ندارد. او روشنفکری است که در مواجهه با حوادث پس از انقلاب نظیر قتل‌های زنجیره‌ای و حکومت روحانیان مردم ایران و فرهنگ ایرانی را مقصر می‌داند و نه حزب، گروه یا دسته خاصی ". (ویکیپدیای فارسی).

خلاصه آنکه ایشان مرد سالخورده ایست که عمری را در آلمان صرف فلسفه کرده و بجز هفت سال که به اختیار به ایران رفته بعد از آنرا به جبر حکومت اسلامی ظاهرا مجبور به اقامت مجدد در آلمان شده است. این خود باید قاعدتا موجب عقده بزرگی شده باشد بطوری که فرهنگ ایرانی را مسئول قتل های زنجیره ای و حکومت روحانیان میداند. نمیدانم آیا ایشان آلمانی ها را هم مسئول حکومت نازی و قتل ۳۰ میلیون بی گناه میداند یا نه ؟
بهر حال این " فیلسوف " سنگی در چاه انداخته و خلق خدا با خوش خلقی یا بد خلقی مشغول در آوردن آنند. فکر کنم بعد از همه تقلاها همگی بنشینیم و این شاهکار م. اخوان را برای صد مین بار بخوانیم :

فتاده تخته سنگ آنسوی تر ، انگار کوهی بود
و ما اینسو نشسته ، خسته انبوهی
زن و مرد و جوان و پیر
همه با یکدیگر پیوسته ، لیک از پای
با زنجیر
.........
فرود آمد ، گرفتیمش که پنداری که می افتاد
نشاندیمش
بدست ما و دست خویش لعنت کرد
چه خواندی ، هان ؟
مکید آب دهانش را و گفت آرام
نوشته بود
همان
کسی راز مرا داند
که از اینرو به آنرویم بگرداند
نشستیم
و به مهتاب و شب روشن نگه کردیم
و شب شط علیلی بود.
٣۲۲۱۷ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣٨۹       

    از : یک ناظر

عنوان : نوشته‍ی شما زاویه ی تازه ای از نگاه به این
آقای محترم،
نوشته‍ی شما زاویه ی تازه ای از نگاه به این "دعوای سر لحافِ ملا" را باز کرد و این خوب است.
هنوز ندیده ام کسی پرسیده باشد:
۱- جوابِ آن متهم (هابرماس) کجاست؟
۲- چرا کسی باید حدودِ ۸ سالِ بعد برای سفری به جائی موردِ انتقاد قرار گیرد؟
۳- بر اساسِ منطقِ آقای دوستدار، باید که فیلسوفان هر قوم و ملتی برای امثالِ هابرماس برنامه ی سفر درست کنند و بگویند فلان جا نرو؛ بهمان جا برو؛ فلان جا نروی بهتر است؛ بهمان جا اصلاً نباید بروی؛ و غیره.

با احترام: یک ناظر
٣۲۲۰٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (۴٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست