از : رضا سالاری
عنوان : مشکل توافق و تفاهم برسر جزئیات و اجزاء میباشد!
جناب آمویی و ل د چ م محترم
مشکل توافق و تفاهم برسر جزئیات و اجزاء میباشد!
دو جبهه متفاوت مدعی دموکراسی احتمالاً در کلیات دموکراسی مورد نطرشان توافق دارند، حتی مثلاً به منشور جهانی حقوق بشر، ولی در جزئیات و اجزاء و در نتیجه در کاربرد عملی، به اختلاف و تناقض میرسند.
تا احزاب و تشکیلات مختلف دموکراسی تشکیل نشوند، موضع یک حزب دموکرات در قبال کلیه مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی کشور نا پیدا و پنهان میماند. مسلماً خط مشی و مواضع سوسیال دموکراتها با لیبرال دموکراتها و یا سبز های دمکرات متفاوت خواهد بود.
برگردیم به ایران استبدادی و غیر دموکرات امروز. درست است که سروش و گنجی امروز شعار جدایی دین از سیاست را وعده میدهند، ولی چون دیندار و دین محورند، هنگامیکه قدرت بگیرند و دولت تشکیل دهند، آیا همانند دوستار آزادی و شادخواری، ویا بقول خودشان بی بند و باری و انحطاط اخلاقی بی دینان و نامسلمانان را بر میتابند؟ آیا هر دو با رهبران سندیکاها و نمایندگان چپ های افراطی که مدام در جنگ با دولت میباشند، یک نوع برخورد دموکراتیک خواهند داشت؟
چه تفاوتی در رفتار بین المللی شان و روابطشان با کشورهای مسلمان و غیر مسلمان است؟ احزاب بدلیل همین تفاوت در جزئیات تشکیل میشوند و مرامنامه و اساسنامه حزبی بیرون میدهند.
واقعی تر این است که بپذیریم، مستقل از اراده و کنترل ما، آقای دوستار و سروش و گنجی و غیره آنچه را خودشان لازم میدانند مینویسند، نه آنچه را ما از آنها می خواهیم! شما از سروش و گنجی میخواهید همچون نوریزاد در زندان از پیشگاه ملت، بعلت سوابق همکاری با رژیم ستم پیشه، عذر خواهی کنند، خوب نمیکنند! پس حالا شما دارید میروید توی جزئیات! خوب، چاره ای ندارید جز اینکه یا بروید عضو حزبی مطابق میل خود شوید و یا خودتان حزب و تشکیلات نویی را مطابق سلیقه خود راه بیندازید و چون اولش خیلی کوچک و ناموثر است، هراز گاه پاندول حزبتان ناچاراً بطرف یکی از احزاب گنده تر تمایل و ائتلاف پیدا میکنه تا سرانجام با تلاش و کار زیاد همه اعضایش به حزب و وزنه ای تبدیل می شود که میتواند بخوبی و مستقل تأثیر گذار باشد و روی پای خود بایستد.
نظیر رشد تدریجی احزاب سبز در ممالک غرب. مهم اینست که اکنون بتوانیم میدان و جو و محیطی را فراهم کنیم که امکان پوشش تمامی انواع افکار دموکراتیک، حتی آنهائیکه بنظر شما ظاهری و مشکوک میباشند میسر گردد، تا امکان پوشش همه در میدان نبرد و مسابقات سیاسی و انتخاباتی کاملاً آزاد و دموکراتیک، مبارزه و رقابت کنند و ماهیت و برنامه خود را معرفی کنند و به مردم بشناسانند هر آنچه نقش و سهم و اثری درقدرت سیاسی میخواهند، که حدود و امکان آن فقط باید مطابق رأی مردم تعیین و تأیید شود......
پیروز باشید!
٣۲٣٨٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣٨۹
|
از : امیرحسین آمویی
عنوان : در بارهی مهمترین مسأله: ایجاد جبههی واحد دموکراتیک
آقای لیبرال دمکرات چپ میانه
نام شما برای من الهام بخش است: مجموع آراء گوناگون. مرحبا! آیا این نشانهی شیوهی شیوای فکر شما نیست؟ دموکراسی هم یک همچین جور چیزهایی است! از شما الهام میگیرد و به شما الهام میبخشد! پس دیگر چرا مغلطه میکنید؟
هرکس که واقعا به دموکراسی اعتقاد دارد وارد این جبهه میشود. هر کس که به آن باور ندارد وارد آن نمیشود. نیروهای ترقیخواه تا حدودی که بتوانند حداقل برنامه برای چنین جبههای را ایجاد کنند از دموکراسی و مفهوم آن خبر دارند. همه هم میدانند که اعلامیهی حقوق بشر مورد پذیرش یک تشکیلات دموکراتیک و مترقی امروزی هست. بسیار عجیب خواهد بود اگر در روزگار ما یک نظام دموکراتیک شکل بگیرد ولی به اعلامیه جهانی حقوق بشر بیاعتنا بماند! منظور من هم این است نمایندگان افکار و اندیشههای گوناگون باید فرصت بیان آراء خود را داشته باشند. در غیر این صورت مقدمات شکاف و نارضایتی شکل خواهد گرفت. در قسمتهای گوناگون مطالبی که مطرح کردهام به صورت پراکنده پاسخ این سوالها را دادهام.
تعجب میکنم که این همه لجاج میورزید. شاید با اساس این صحبتها مخالفید؟ در کجای دنیا غرب برای مشارکت در یک جبههی دموکراتیک اول تعریف آن را از افراد پرسیدهاند و [احتمالا از آنها امتحان هم گرفتهاند- رویکرد و سوال شما خود حاوی و حامل این طنز است!]، بعد به آنان اجازهی ورود به جبهه دادهاند!؟ آیا مطالب کتب تاریخی را که خواندهاید فراموش کردهاید؟
از تمام این ها گذشته بحث اصلی من با آقایان دوستدار و مصداقی و اصلانی این بوده و هست که اظهارات آقای دوستدار در راه ایجاد جبهه برای دموکراسی مشکل میآفریند و ضمنا نباید افراد را بدون داشتن مدرک محکمه پسند به جنایت متهم کرد. کوشیدهام به آنان بگویم که باید افراد را تشویق به پیوستن به این جبهه کرد نه این که آنان را از خود برانیم و به طرف مقابل سوق دهیم! از این گذشته هرکس حق دارد برای ایجاد دموکراسی مبارزه کند. این حق افراد و هر شهروندی است.
دیگر این که مردم منتظر ننشستهاند حضرت عالی از آنها پرسش بفرمایید و آنان بلافاصله پاسخ شما را بدهند، جناب آقای لیبرال دموکرات چپ میانه! پاسخ پرسشهای بعدی خود را در جاهای دیگر بیابید. اگر معنی دموکراسی را نمیدانید، به چند کتاب در این مورد رجوع کنید. من ممکن است در اینده مطلبی در این مورد برای اخبار روز ارسال کنم. ولی این کاملا به میل من بستگی دارد!
اما به یک سوال شما به طور دموکراتیک میخواهم جواب بدهم، شما هم مختارید به شکلی دموکراتیک پاسخ را بخوانید یا نخوانید: "ارادهی خردمندانه" چیست؟ بین کاربست "ارادهی خردمندانه"، "ارادهی خردورزانه" و "خرد جمعی ترقیخواهانه" مردد بودم. اولی را برگزیدم. اما منظور چیست؟ در آلمان میان دو جنگ جهانی بخش بزرگی از آلمانیها به حزب هیتلر (ناسیونال سوسیالیست) پیوستند و به طریقی، مقدمات بدبختی خود را آماده کردند. در همین مملکت خودمان مردمی از رهبری روحانیت حمایت و بدبختی خود را پایهگذاری کردند. گاه ملتها اشتباه میکنند و از مسیر خردورزی سیاسی خارج میشوند. نام دیگرش ناآگاهی ملی است که هیچ ربطی به دین ندارد. هم آلمانیها و هم ایرانیها در این دام افتادند. هرکدام به شکلی؛ ولی علت آن ناآگاهی یا خطای سیاسی بود. نمونههای دیگرش را خودتان پیدا کنید. و این که آن مفهوم با عوامگرایی هم فرق دارد. تفاوت معنی باید پس از توضیحی که دادم روشن شده باشد.
باز هم تکرار میکنم: «هدف ایجاد جبههی واحد برای دموکراسی است!»
به نظرم میرسید که به اندازهی کافی در چند و چون نامهی آقای دوستدار و آن دو عزیز دیگر نیز بحث شده است. امیدوارم روشن باشد.
امیرحسین آمویی
٣۲٣۷٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣٨۹
|
از : لیبرال دمکرات چپ میانه
عنوان : شرائط برای شرکت کنندگان در جبهه دمکراتیک شما چیست، آقای آمویی؟
آقای آمویی می فرمایند:
«...شکل دادن به جبههی واحد برای ایجاد دموکراسی. تشکیل چنین جبههای نیازمند حضور و مشارکت نمایندگان تمامی افکار و آراء سیاسی است،...»
ماهیت یک جبهه ی واحد دمکراتیک با ماهیت یک جبهه غیر دمکراتیک تفاوت دارد. در ضمن هر فرد و گروهی که خود را دمکراتیک معرفی می کند لزوما دمکراتیک نیست، باید اول ما اطمینان حاصل کنیم که همه شرکت کنندگان در این جبهه بواقع دمکرات هستند یا نه. آقای آمویی شما چه مشکلی با این حرف من دارید؟
آیا برای شما مهم است که شرکت کنندگان پایبند به اجرای کامل منشور جهانی حقوق بشر در ایران باشند یا نه، آقای آمویی؟
آقای آمویی، هر فرد و گروهی که می گوید دمکراتیک است باید بلافاصله از او پرسید که آزادی و دمکراسی را تعریف کند، شما چه مشکلی با این حرف من دارید؟
چگونه می توان به افراد و گروههایی که هیچ اعتقادی به دمکراسی مبتنی بر کلیه مفاد منشور جهانی حقوق بشر ندارند اطمینان کرد، آقای آمویی؟
شرائط برای شرکت کنندگان در جبهه دمکراتیک شما چیست، آقای آمویی؟ اینکه سئوال سختی نیست که نتوانید جواب دهید. ناسلامتی شما مرتب جبهه دمکراتیک را تکرار می کنید و شاخصه ی مهم دمکراسی پاسخگویی است. شما نشان دهید پاسخگو هستید.
مرسی
٣۲٣۶۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣٨۹
|
از : لیبرال دمکرات چپ میانه
عنوان : ۱. «اراده خردمندانه مردم» یعنی چه و تفاوت آن با اراده منشور جهانی حقوق بشر چیست؟ ۲. فرق دمکراسی سکولاری که شما می خواهید با لیبرال دمکراسی که من می خواهم در چیست؟
آقای آمویی محترم، شما نظر مرا یا نخوانده پاسخ داده اید و یا خدا نکرده عمدا آنرا وارونه جلوه داده اید. قبل از آنکه به آن بپردازم مایلم اول بطور شفاف به سوالات زیر پاسخ دهید.
آقای آمویی می فرمایید،
«... ایرانیان در حال حاضر به دنبال دموکراسی سکولار هستند. در این دموکراسی، قدرت مانور دولت به حداقل ممکن تقلیل مییابد، در حالی که به قدرت مانور مردم، و آحاد مردم و نمایندگانشان، به آزادی مطبوعات و انتشار کتب، به تأمین حق دفاع عادلانه و قضاوت، به قدرت دستگاه قضایی مستقل و تهی از نفوذ دولت، و خلاصه آنچه که به ارادهی خردمندانهی مردم برای تأمین بهترین سرنوشت آنان و تک تک آنان افزوده میشود.».
۱. آیا این دمکراسی سکولار بر مبنای کلیه مفاد منشور جهانی حقوق بشر هست یا نیست؟ اگر هست چرا آنرا لیبرال دمکراسی نمی نامید و بجایش انقدر شرح آنرا می دهید؟ اگر نیست، بفرمایید این دمکراسی سکولار شما با دمکراسی لیبرال دقیقا چه تفاوت هایی دارد.
۲. «اراده خردمندانه مردم» را اول تعریف کنید و بعد ثابت کنید که این با عوامگرایی فرق دارد. سپس تفاوت «اراده خردمندانه مردم» را با اراده منشور جهانی حقوق بشر توضیح دهید و ثابت کنید که اولی بهتر از منشور حقوق بشرست.
مرسی
۱. «اراده خردمندانه مردم» یعنی چه و تفاوت آن با اراده منشور جهانی حقوق بشر چیست؟ ۲. فرق دمکراسی سکولاری که شما می خواهید با لیبرال دمکراسی که من می خواهم در چیست؟
٣۲٣۶٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣٨۹
|
از : رضا سالاری
عنوان : دردل ویا دلخوشی فردی و غیر مسئولانه
دردل ویا دلخوشی فردی و غیر مسئولانه
بنظر میآید یک درصد قابل توجه یی از ما، هم نویسندگان و هم نظر دهندگان این سایت، فقط برای دردل و یا دلخوشی خود پیوسته نوشته و باز هم مینویسیم، و کاری هم به نظرات دیگران نداریم، چون مرغمان از روز ازل یک پا بیشتر نداشته! مثلاً هرقدر با نویسندگان مجذوب و متعصب افراطی بنی صدر و گنجی، سروش، مهاجرانی، موسوی و غیره، و یا نظردهندگان مخالف و متعصب و ضد مصدقی، یا طرفداران افراطی شاه، تابحال بحث و تبادل نظر شده به هیچ جایی نرسیده و هیچ تفاهمی تاکنون بدست نیامده. کم و بیش، اکثراً، در همان مواضع قبلی خود میخکوب ایستاده اند. چرا و دلیل آن چیست؟
۱. تاریخ گذشته ما، حتی همین پنجاه، صد سال قبل ما، پیوسته زیر سایه سه عامل خودسانسوری، دگر سانسوری و رژیم سانسوری، بسیار خام و ناقص ثبت شده و میشود. هیچ خبر و نظر و نقل قولی دقیق نیست :
۲. عامل خودسانسوری بیشتر ناشی از کمبود دانش و دانایی و علم و اعتماد و عزت به نفس، و برعکس، پربود خرافات و تعصب و دینخویی و فرهنگ سنت گرای ماست، که همواره از انتقاد به خود میگریزد.
۳. سرچشمه دگرسانسوری بیشتر در جهت حذف و کوچک کردن دیگران و میل به قدرت و برتری دادن ایدئولوژی خود میباشد.
۴. رژیم سانسوری همان استبدادی است که از جانب رژیم حاکم میبینیم که هر چیزی مخالف رأی و فرمان و احکام خودرا در همان نطفه و جنین حذف و سانسور و سر به نیست میکند.
۵. بعلت رشد و نمو در محیط استبدادی، از ایجاد گفتگو و گفتمانی هدفمند و مسئول گرا و دموکراتیک که یا موجب تفاهم و توافق کامل شود، ویا نقاط مشترک را سریع بشناسد و کنار بگذارد و به نقاط افتراق باقی مانده، بازهم برای رسیدن به تفاهم و توافق بیشتر، بپردازد، سخت عاجز و درمانده ایم. اصولاً تا بحال توی کار علوم انسانی و اجتماعی از جمله تعامل و بحث و مذاکره سیاسی، تاریخی، فکری و فلسفی پیشرفت قابل توجهی نداشتیم!
۶. خودرا پیوسته صاحب حقیقت مطلق میدانیم و حاضر نیستیم حتی یک درصد احتمال دهیم که گفتمان و یا نظر مان اشتباه باشد!
۷. به علت سایه مستمر استبداد بر عمر و زندگی خود، بطور ناخودآگاه به تمام مردم دیگر بی اعتمادیم و بهمین دلیل نه تاریخ و نظرات دیگران را دقیق و بی تعصب میخوانیم، و نه به جزئیات آنها توجه میکنیم و گوش میدهیم و نه واقعگرا و بی تعصب حقایق و واقعیت های خلاف میل را میپذیریم!
۸. هزاربار دم از دموکراسی و تفاهم حقوق مدرن شهروندی و بشری میزنیم، ولی در گفتگو و عمل نه هدف داریم و نه به پیمان و عهد خود برای کمک به ایجاد و رشد و دوام دموکراسی مردم ایران کمکی میکنیم. تو گویی، در رفاه و لم ممالک دموکراتیک، دموکراسی دیگر نیاز و هدف مهاجرینش نیست، آنچه مانده دملی است از عقده ها و تسویه حساب ها با عاملان بیشتر نامعلوم و ذهنی و مسبب هجرتش، چه در وطن و چه در هجر، کسانی را که او مسبب آوارگی و خانه بدوشی خود میداند و دسترسی به خاک وطن را دور و نامعلوم!
خلاصه، تعصب در خود و عقاید و ذهنیات خود عامل اصلی نپذیرفتن حرف درست تر از طرف دیگران است!
٣۲٣۵۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣٨۹
|
از : امیرحسین آمویی
عنوان : همین دیالوگ کنونی جلوهای از حرکت برای همگرایی مقدماتی به منظور ایجاد جبههی واحد دموکراسی است
آقای نادر مظفری
تمام کوشش من در آن مقاله و این گفتارها این بوده که نظر خوانندگان را به اصلیترین موضوع حیات سیاسی امروزمان جلب کنم و آن چیزی نیست جز شکل دادن به جبههی واحد برای ایجاد دموکراسی. تشکیل چنین جبههای نیازمند حضور و مشارکت نمایندگان تمامی افکار و آراء سیاسی است، زیرا دموکراسی نیازمند به این مشارکت است. عرصهی تفکر تنها عرصهای است که متفکر حق دارد «در آن»، نه «بر آن»، آزادانه فکر و داوری کند و نتیجهی داوری خود را در معرض داوری دیگران بگذارد. به این فرایند، با چشم پوشی از کاستیها و نارساییهایش، میتوان گفت "دیالوگ" سیاسی. اگر فردی مانع ابراز نظر کسی شود، ممکن است به تخطئه و تعطیل بیان آزادانهی افکار منجر گردد. ما «حق داریم و باید» (به عنوان یک مسئولیت سیاسی-اجتماعی-مدنی) در بارهی «افکار» و «آراء» دیگران «قضاوت» کنیم، «حق داریم» در بارهی «قضاوت» دیگران «قضاوت کنیم»، اما «حق نداریم» که «بدون در دست داشتن مدرک قابل اعتماد» به دیگران «اتهام جنایی وارد کنیم»- اتهامی که منجر به تحدید حقوق و آزادیهای دیگران و احیاناً زیان و تحدید آزادیهای مدنی و فعالیت آنان شود. اگر وضع گذشتهی سیاسی ایران را در نظر آورید خواهید دید که رژیمهای سرکوبگر با بستن باب بیان افکار سیاسی و ایجاد خفقان زمینه را برای شکلگیری وضع امروز ما آماده و آن را ایجاد کردند. این کاری که است که برخی امروز هم میکنند و به همین دلیل پایشان را از دایرهی یک دیالوگ سیاسی اصولی، که به شدت به آن نیازمندیم، بیرون میگذارند. به عقیدهی من این پاسخ باید برای همه روشنگر باشد. به نظر شما آیا ما حق نداریم که در دنیای مجازی در بارهی «افکار و اندیشهها»ی واقعی به بحث و داوری بنشینیم؟
نکتهی آخر این که اولین گام برای همگرایی در ایجاد جبههی واحد دموکراسی همین همنشینی و مشارکت افکار است برای تعیین مبادی و اصولی که آزادی و دموکراسی را تحقق میبخشند.
نسبت به دسیسههای دشمنان دموکراسی آگاه و در عین حال پیروز باشید.
امیرحسین آمویی
٣۲٣۵۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣٨۹
|
از : نادر مظفری
عنوان : همگرائی؟!!
خودمانیم کجای مطلب آقای آموئی باعث همگرائی بین ما شد و کمکی است به "جنبش".ایشان خودش یک پا قاضی القضات همه است، فرقی هم نمی کند دوستدار باشد یا گنجی، یا طرفداران دو طرف، به همه می تازد. من نمی دانم این مسند را چگونه به دست آورده،با چنین مصلحانی خدا آخر و عاقبت "جنبش" را به خیر کند! این بیشتر اثبات بی دلیل "خودهمه فن حریف" است تا کوششئ برای
تا تلاشی برای برقراری یک دیالوگ آنطور که ادعا می کند
٣۲٣۴٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣٨۹
|
از : امیرحسین آمویی
عنوان : هشیار باشید! هدف ایجاد جبههی واحد برای دموکراسی است. پاسخ به عزیزانی که اظهار نظر کردهاند
به تمامی خوانندگان و نظردهندگان
خطر برخورد خردگریزانه و عاطفی با افراد و شخصیتها اگر امروز به حذف آنان و برخی دیگران از میدان مبارزه برای ایجاد جبههی واحد دموکراسی شود، فردا منجر به ایجاد دستگاه استبدادی دیگری خواهد شد که قربانیان آن نه تنها روشنفکران خردورز، بلکه همان افراد خردگریز و عاطفی نیز خواهند بود. اگر ما امروز افرادی را که میخواهند و باید در جبههی دموکراسی باشند با عدم تحمل دموکراتیک و انساندوستانه از میدان عمل جنبش برای دموکراسی خارج کنیم، فردا خودمان به دست افرادی نظیر خویش از صحنه رانده خواهیم شد.
دوست ارجمند آقای الهیاری عزیز
از توضیح شما ممنون هستم. اگر در اثر تعجیل در دادن پاسخ یا احیانا بیدقتی متوجه نقطهی نظر شما نشدهام پوزش میطلبم. اما در هر حال باید این را هم عرض کنم که شرایط چنین است که گفته اید. در کودکستان (؟) دموکراسی، اگر کودکستانی اصلا موجود باشد، این است رفتار ما- شما را عرض نمیکنم. جای بزرگان ما در مباحث کنونی خالی است و من بسیار از این بابت متعجبم. در مورد قسمت پایانی نظر شما: صد در صد مطمئنم که دکتر سروش با نامهای که خطاب به ملت ایران نوشت، نشان داد که شایستگی کامل برای مبارزه برای دموکراسی را دارد و تا جایی که من دریافتهام ایشان اکنون معتقد به جدایی دین از سیاست است. در مورد آقای گنجی معتقدم ایشان در هیچ یک از جنایات رژیم جمهوری اسلامی مشارکت نداشته است و ایشان حتما باید در مبارزه برای دموکراسی فعالیتهای ارزشمند خود را ادامه دهند و بزرگان و صاحبنظران، از جمله خود آقای دوستدار، را نیز، در صورت تمایل آقای دوستدار، برای پیوستن به این جبهه تشویق کنند. در مورد آقای مهاجرانی، با شناختی که از عملکرد ایشان دارم، دورهی وزارت ایشان به نفع ملت ایران و در جهت اشاعه و گسترش آگاهی ایرانیان بود. این افراد همه به همین دلایل مغضوب رژیم واقع شده اند. هر سه نفر را افرادی بسیار درستکار و دونفر نخست را بسیار شجاع میدانم. همین جا خدمت شما عرض کنم که من نیز مثل تقریبا تمام ایرانیان، از جمله خود شما و این آقایان از قربانیان حرکت ارتجاعی و ناپحتهی انقلاب بیست و دوم بهمن و ارتجاع دینی هستم، اما چه کنیم که این ناشی از ذات ناآگاهیهای جامعهی ایران و سرشت نطامهای مستبدانهی کوتاه مدت است. مفهومی که بدان توجه نمیکنند و همین است رمز حب و بغضهای آنی و عاطفی ما که خانمان برانداز است. در ضمن فکر میکنم منظور شما unreliability باشد. واژه پیشنهادی شما در مورد دیگری به کار گرفته میشود. امیدوارم خطا از من باشد.
پاسخ با آقای (درسته؟) "لیبدم چم"
فرض کنید با شما موافقت کنم. میتوانید بگویید چند نفر را به میخواهید به پای میز محاکمه بکشید و با چه مدارک متقنی (متقن یعنی مدرکی که درستی آن مورد یقین دادگاه صالح است). ضمنآ در قیاس با معشوقهی هیتلر میل دارید معشوقههای همهی حضرات آیات و اعوان و انصار و پاسداران و سربازانشان را هم به محاکمه بکشید؟ باید محاکمهی جالبی از آب در بیاید! دوست عزیز این ره که تو میروی به کجاست؟ اگر به ایجاد نظام دموکراسی است، ما هم همه با شما همراهیم. سوال دیگر: این همه افراد را پس از ایجاد دموکراسی میخواهید محاکمه کنید یا قبل از آن؟ نمیدانم چند سال دارید. امیدوارم روزهای مسموم، کور و کشندهی پس از انقلاب را به یاد آورید یا چیزی در بارهی ان شنیده باشید! ایرانیان در حال حاضر به دنبال دموکراسی سکولار هستند. در این دموکراسی، قدرت مانور دولت به حداقل ممکن تقلیل مییابد، در حالی که به قدرت مانور مردم، و آحاد مردم و نمایندگانشان، به آزادی مطبوعات و انتشار کتب، به تأمین حق دفاع عادلانه و قضاوت، به قدرت دستگاه قضایی مستقل و تهی از نفوذ دولت، و خلاصه آنچه که به ارادهی خردمندانهی مردم برای تأمین بهترین سرنوشت آنان و تک تک آنان افزوده میشود. سخن آخر با شما (!) به عقیدهی من شما از روح سخن و استدال من به شکل مناسب و درستی برداشت نمیکنید. متأسفم که بیان من قاصر و ناروشن است. این خود شاید از نارساییهای کاربست زبان در انتقال معنی و مقصود باشد.
دوست ارجمند، پیروز عزیز،
از شما نهایت تشکر را دارم. نکتهی بجایی بود.
سرکار خانم مریم آرامیان (!)
امیدوارم شما نادانسته در دام مطالب به غایت مشکوک و بیربط "الله کرم" نیفتاده باشید. آقای الله کرم ادعاهای محیرالعقولی دارد که مرغ دوتشه را داخل تنور نانوایی غش غش میخنداند (آقای الهیاری پوزش میخواهم). ببینید ایشان خودش میگوید: مهندس مکانیک است و دوتا درجهی دکتری دارد (؟؟)، و ما میدانیم که فیلمسازی هم کرده و تازه همهی این ها را درست در همان روزهایی که سرپرستی چمافداران و غداره بندان را هم به عهده داشته است انجام داده. درثانی شما اگر متن کامل مصاحبه را که بسیار در اصالت آن شک هست بار دیگری با دقت بخوانید و بکوشید مفاهیم بیناسطری و فراسطری و روح آن را ازلابلای منافذ و درزهای آن دریابید. خواهید دید که به کذب بودن فرمایشات فرماندهی فرهیخته و چماقدار خط مقدم جبههی باطل علیه حق پیخواهید برد. اگر فردی بخواهد به سخن چنین کسی برای طرح دعوی علیه دیگری استناد کند، بدون شک با اعتراض حتی یک دادگاه نیمه صالح هم روبرو خواهد شد. فراموش نکنید که جبههی ضددموکراسی از هر روش، تاکتیک و استراتژی برای ایجاد شکاف و شکستن جبههی دموکراسی سود میجوید و جبههی زار دموکراسی (آیا خوشحال هستید؟) در این زمینه به گرد پای آنان هم نمیرسد. باید به غایت هشیار و محتاط بود. مگر سیل مصاحبههای دروغین را نمیبینید! راستی عرض کنم که تنها ارزش آن مصاحبه این است که به چهرهی زشت آن استبداد و روشهای جدیدتر آن بیشتر پی ببرید!
آقای (درسته؟) "نگران"
پاسخ شما را در حین دادن پاسخ به دوست ارجمندتان آقای لیبدم چم دادهام.
برای ایجاد جبههی واد دموکراسی علیه استبدا و ارتجاع حاکم متحد و پیروز باشید.
امیر حسین آمویی
٣۲٣۴۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣٨۹
|
از : لیبرال دمکرات چپ میانه
عنوان : آقای آمویی منظورتان چیست؟
آقای آمویی محترم،
۱. می فرمایید، « آراء آقای دوستدار، محترم، و برای "فلسفه" تا حدی ارزشمند است، هرچند که متأسفانه برای ایجاد جبههی واحد دموکراسی مضر. افکار ایشان در جهت راندن نیروهای فعال برای تحقق دموکراسی قرار دارد.». افکار دوستدار برای ایجاد جبهه ی واحد دمکراسی مضر است ولی افکار سروش و گنجی و صدری ها نه؟ عجب!!! لطفا در این مورد توضیح دهید.
۲. بمن بگویید ملت ما بدنبال دمکراسی اسلامی است یا دمکراسی لیبرال؟ من مایلم تعریف شما از دمکراسی را بدانم و آنرا با دمکراسی ای که در جهان آزاد است مقایسه کنم. آیا شما مخالف لیبرال دمکراسی هستید یا نه؟ لطفا در این مورد یک جواب صریح بدهید تا من تکلیف خود را با شما روشن کنم.
۳. آیا حزب نازی با افکار نژادپرستانه و فاشیستی خود جایی در دمکراسی آلمان پس از جنگ داشته است یا خیر؟ چرا؟
۴. دمکراسی بی بند و باری نیست که هر کس و ناکسی هر چه می خواهد بگوید و بکند. با دمکراسی مسئولیتهای فردی و اجتماعی ای هم می آید که در ازای آزادی هایی است که انسان دارد. در یک دمکراسی حتی جوک نژادپرستانه گفتن هم عواقبی دارد چه برسد به اینکه فردی مثل احمدی نژاد هر چه دلش خواست بگوید و آزاد باشد. دمکراسی محدودیت های زیادی ایجاد می کند تا کسانی مثل احمدی نژادها نتوانند آزادی را بی بند و باری عوضی بگیرند. همان محدودیت هایی که برای فعالیت احزاب در آلمان هست در ایران دمکرات هم باید باشد تا همانطور که نازی ها دیگر قادر نیستند در آلمان بقدرت برسند خمینی ها و همدستانش هم دیگر نتوانند در ایران بقدرت برسند.
۵. افکار دوستدار هر چقدر هم ناپسند برای شما باشد ولی ایران را زودتر به امنیت و رفاه و آزادی می رساند تا افکار سروش ها و گنجی ها چون اقلا دین را از سیاست کاملا جدا می کند و ما را مجبور می کند دینخو و غیر دینخو را از هم تمیز دهیم و از خرافه پرستی متنفر شویم و از آن دوری کنیم. با احترام
٣۲٣۲۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣٨۹
|
از : peerooz
عنوان : عروه الوثقی
"حسین الله کرم از فعالان عرصه سیاست در ایران و از پیشکسوتان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میباشد.وی هم اکنون رییس شورای هماهنگی نیروهای حزب الله است.
وی در دوران ریاست جمهوری سید محمد خاتمی اغلب توسط رسانههای اصلاح طلب به عنوان عامل اصلی گروه موسوم به فشار معرفی شد.". (ویکیپدیای فارسی ).
سرکار خانم آرامیان،
آدم زنده وکیل و وصی نمیخواهد و جواب الله کرم را باید گنجی بدهد اما شما با طناب
پوسیده الله کرم و یا هر حزب الهی دیگر میخواهید به چاه حقیقت فرو روید که چه چیز را کشف کنید؟
٣۲٣۰۷ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣٨۹
|