از : مهران همایون
عنوان : فرق تاکتیک با استراتژی
جناب تابان
من هم با نظر شما در مورد تاثیر تبلیقات اصلاح طلبان در توقف روند حرکت های اعتراضی کاملا موافق هستم و حتی دوستان خود ما هم به شدت تحت تاثیر اینگونه تبلیغات در مورد پایان دوره انقلاب ها و از این قبیل مسائل بودند که البته میتوان دلیل آنرا در ترس اصلاح طلبان از تغیرات عمیق به دلیل بهره مندی آنان از انواع واقسام رانت های اقتصادی و یا آموزشی و.......دانست که به همین دلیل موانعی برای تعمیق جنبش ایجاد میکردند ولی نتیجه گیری شما از بی نتیجه بودن دوران اصلاحات و یا شعار اجرای بی تنازل قانون اساسی برای ما که در ایران زندگی می کنیم به هیچ وجهه ای قابل قبول نمی باشد زیرا که دوم خرداد و جنبش اصلاحات را ،با تمام ضعف های آن ،ما بخشی از جریان مبارزه میدانیم که تناقصات درونی نظام و نقش خامنه ای را برای مردم و همان اصلاح طلبان روشن کرد و بسیاری از توهمات را زدود. وشور و هیجان انتخابات سال ۸۸ و جنبش سبز نیز محصول همان اگاهی مردم است ، هرچند که به اعتقاد من هم اصلاح طلبان به دنبال خواسته های مردم حرکت کردند ولی این هم بخشی از روند آگاهی مردم است و تا زمانی که نیروهای دیگر وبخصوص چپ ها نتوانند بصورت متحد(از نظر شعار های خود) وارد عمل شوند متاسفانه اینچنین است.
همچنین شعار اجرای بی تنازل قانون اساسی اگر به عنوان یک شعار تاکتیکی مطرح باشد کاملا برای نیروهایی که در ایران مبارزه میکنند قابل قبول است و برای ایجاد شکاف هر چه بیشتر در حکومت و جذب نیروهای بینابینی کاملا لازم و شعار صحیحی است و لی اگر به عنوان یک شعار استراتژیک مطرح گردد کاملا مردود خواهد بود و خود مردم در زمان مناسب که تناسب قوا به نفع آنان باشد به سمت شعار صحیح خواهند رفت.
آقای تابان
افراد با تجربه ای مثل شما باید تفاوت تاکتیک با استراتژی را خوب بداند ونباید با شعارهای نا بهنگام بخشی از نیروهایی که بینابینی هستند را به سمت رژیم فرستاد وگرنه شعارهای بسیار تند وتیز دادن که آسان ترین روش است و مطمئنا تناسب قوا تعیین خواهد کرد که اصل ولایت فقیه حاکم خواهد بود یا اصولی که حقوق ملت را ذکر کرده. پس باید تناسب قوا را به نفع مردم تغییر داد.
در مورد شورای هماهنگی راه سبز هم تا زمانی که نیروهای اپوزسیون و بخصوص چپ ها نتوانند اتحاد داشته باشندو مهر ونشان خود را به جنبش بزنند، بصورت طبیعی رهبری اصلی جنبش بعهده اینگونه سازمان ها خواهد بود و نمی توان اینگونه خواسته هایی که منطقی و صحیح می باشد را از انان خواست(زیرا هنوز نشانه های انحصار طلبی در این افراد قوی است و در دوران اصلاحات علیرغم شعارهای زیبانیز شاهد این رفتارها بودیم) البته خوشبختانه تا حدودی تناسب قوا در نیروهای اپوزسیون در حال تغییر است که نمونه آن در مقالاتی که در سایت جرس در مورد کشتار سال ۶۷ آمده و یا وقایع چند روز اخیر در آذربایجان میتوان مشاهده کرد ولی باید کاملا هشیار بود که باشعارهای نابهنگام بخشی از اصلاح طلبان به سمت حکومت سوق داده نشوند.
٣۹٨۷۴ - تاریخ انتشار : ۶ شهريور ۱٣۹۰
|
از : آرش
عنوان : سه اصل ساده برای حرکت به جلو
متاسفانه ما ایرانی ها عادت داریم حرف زیادی و تکراری زیاد بزنیم. مثل این که قراره سه دهه دیگه هم شبیه این کامنت ها ادامه پیدا کنه.
بیایید فرض را بذازیم بر بدترین حالت:
ما ایرانی ها هیج چیز مشترکی نداریم. همه ما با هم مخالفیم.
بیایید در همین یک مورد به توافق برسیم که ما هیچ نقطه مشترکی نداریم جز پذیرش این که ما با هم مخالفیم. بعد مبارزه کنیم برای «داوری» صندوق های رای.
در این میان بیانیه جهانی حقوق بشر هم فعلا بپذیریم. چرا که ما قادر نخواهیم بود روی هیچ منشوری توافق کنیم. این منشوری ست که توسط دیگران نوشته شده نه گروهی از ما ایرانیان که بخواهیم نسبت به آن حساسیت نشون بدیم.
بنابراین سه اصل ساده زیر میشه مبنای حرکت به جلو :
۱) پذیریش اختلافات (یکدیگر)
۲) پذیرش بیانیه جهانی حقوق بشر
۳) مبارزه برای «داوری» صندوق های رای
از سه اصل بدیهی و ساده بالا، اصل اول مهمترینه. چون اگر این اصل واقعا درک و پذیرفته بشه خیلی از مسائل ما حل خواهد شد.
با پوزش از صریج بودن، مشکل ما بادفتخ آریایی ست که نمی ذاره جلو بریم:
- «منیت»
- کم سوادی
- مریضی
٣۹٨۶۷ - تاریخ انتشار : ۶ شهريور ۱٣۹۰
|
از : الف باران
عنوان : فروکش کردن جنبش در ایران وحشت از ماشین سرکوب دولتی نیست بلکه بیماری روشهای مسالمت آمیز است...
جناحهای مختلف حکومت هر چقدر هم که با هم اختلاف داشته باشند در سرکوب مردم و خواستهای دموکراتیک و رادیکال آنها باهم متحد و هم پیمانند ! رهبری جنبش سبز هم از این قاعده مبری و مستثنی نیست !اگر حکومت،جنبش دموکراتیک مردم را با خشونت عریان سرکوب و خاموش میکند ،اصلاحطلبان هم با قرصهای خواب و ملال آور "مسالمت آمیز آرامبخش" آنرا از حرکت باز میدارند ! اختلاف جنبش در ایران و کشورهای منطقه هم در همین است که آنها جنبش را به انحصار گروههای سیاسی خاصی نمی سپارند ، وقتی میگویند و یا میخواهند که "دیکتاتوری باید برود" این حرف اول و آخر تمام و یا اکثریت مردم است و هزار شاید،اما و اگری نمیسازند ! ولی در ایران خواستهای مردم ملاک و مطرح نبوده و نیست،خواستهای گروههای سیاسی است که وضعیت دیکتاتور و یا دیکتاتوری را مشخص میکنند.آنها هستند که به مردم تکلیف میکنند که دیکتاتور باید برود و یا نرود و اگر باید برود با پای چپ برود یا پای راست برود ؟ با نصیحت و کرامت انسانی اصلاح بشود ؟ با رای و انتخابات آزاد تغییر یابد ؟ در اثر "لاغر" شدن مطیع گردد ! اگر خدای نکرده، خدای نکرده دیکتاتور از بین برود ،چه تضمینی وجود دارد که ایران به هرج و مرج و تکه پاره شدن نانجامد ؟!
( خداوند سایه دیکتاتور را از سر دوستدارانش کم نکند ) با این اظهارات و نسخه نویسیها بدور دایرهای میگردند که شمع دیکتاتوری همیشه در مرکز آن دایره قرار دارد و اگر نباشد نوری به آنها تابیده نمیشود...فروکش کردن جنبش در ایران وحشت از ماشین سرکوب دولتی نیست بلکه بیماری روشهای مسالمت آمیز است...
٣۹٨۶۶ - تاریخ انتشار : ۶ شهريور ۱٣۹۰
|
از : جوهر جوادی
عنوان : تعریف دموکراسی
من هیچ جیز از کامنت آقای باخته دستگیرم نشد،یک سوال دارم شاید پاسخ به آن موضوع را روشن کند
آقای باخته ابتدا دیکتاتو رمنش را تعریف کنند تا ببینیم به قول ایشان حکومت های دیکتاتور منش آمریکای لاتین و مشخصاًچاوز هم در این چارچوب میگنجد یا خیر.چاوز طی یک انتخابات دموکراتیک که صحت آن مورد تأیید سازمان های بین المللی است ، با اکثریت آرا مردم بر گزیده شده و زمانی هم که مخالفین راستگرای او جر زدند ،رفراندم بر گذار شد و مجددا ًمورد پشتیبانی اکثریت مردم قرار گرفت.نویسنده محترم آزادند که از چاوز خوششان نیاید و مردمی را که به ایشان رأی دادند ،ناآگاه بداند،ولی نحوه انتخاب چاوز عین دموکراسی است،اگر تعریف دیگری از دموکراسی دارند ،ارائه نمایند.اگر ما هم یقین داشتیم که آقای احمدی نژاد نظیر آقای چاوز ،طی یک فرایند دموکراتیک و انتخابات سالم بر گزیده شده بود،هیچ اعتراضی به ایشان وارد نبود و حتی اگر نظیر چاوز با رفراندم مورد تأیید فرار گیرند و ما از شک در آییم ،باز ما تسلیم نظر اکثریت هستیم.به هر حال دموکراسی معیار های دارد که همه باید به آن پایبند باشیم.خوب و بد یک رییس چمهور را مردم تعیین میکنند،البته ما میتوانیم نظر مستقل خود را داشته باشیم، لیکن در زمینه اداره کشور باید تسلیم راه و روشی باشیم که اکثریت دیکته میکند.اینگونه حمله به برای مثال به چاوز نوعی حمایت از احمدی نژاد است .زیرا چاوزی که رای اکثریت دارد،معادل احمدی نژاذ دانسته اید.
هر رییس چمهوری باید به فکر منافع ملی کشورش باشد.رئیس جمهور ما نه مشروعیت داخلی دارد نه جهانی و آماده خرید آن.چاوز هر دو دارد .هم مورد پشتیبانی اکثریت مردم خودش است و هم دست کم بین مردم آمریکای لاتین ،محبوب است.چاوز حاضر است این محبوبیت را در یک معامله سود آور معاوضه کند .این عین وطن پرستی است.با یک دیده بوسی و بغل گرفتن ،کلی منافع اقتصادی برای کشورش کسب میکند.کاری که دولتمردان ترکیه هم به خوبی از پس آن بر میآیند.بنابر این پای مرغ خود را محکم ببندیم و همسایه را دزد نکنیم.عیب از ما است که منافع ملی را حراج کرده ایم و نه از خریدار آن..
جهت اطلاع نویسنده،چاوز مورد پشتیبانی همه احزاب چپ و بخش عمده سندیکاهای کارگری و به طور کلی ،فقرا ،کارگران و کشاورزان است و در مقابل در احزاب دست راستی مخالف او ،طبقات فوقانی و بخشی از خرده بورژوازی و نفت گرانی که تا بحال رانت خوار بوده اند،متمرکز شده اند و مورد حمایت آمریکا هستند. .البته همه این ها به معنی بی عیب و نقص بودن چاوز نیست.
سوال دیگر این است که حکومت عربستان که البته به ماهیت آن آشنا هستید، با تمام وجود از سر نگونی قذافی حمایت و پول و اسلحه در اختیار به اصطلاح انقلابیون قرارداده و چاوز در نقطه مقابل ایستاده است، موضوع را جگونه تبیین میفرمائید؟
٣۹٨۵٨ - تاریخ انتشار : ۵ شهريور ۱٣۹۰
|
از : رضا سالاری
عنوان : آیا تعصب ها، ایدئولوژی ها، آموزه های یک بعدی، هیجانات دینی سد راه نیستند؟
جناب تابان، ما اگر در زمان سرکشیدن جام زهر توسط مستبدالله خمینی، انقلاب کرده بودیم، دیگر مستبدتران بعدی و جانشینانش یعنی خامنه ای و رفسنجانی را نداشتیم. اگر در آغاز زمان ولایت خامنه ای مستبدتر از خمینی و یا حتی در دوره خاتمی انقلاب کرده بودیم، دیگر استبداد حمارگونه تر و مسخره تر احمدی نژاد و جعفری و سپاه و بسیج مداخله گرتر و قلدرتر و قدارتر امروزی را نداشتیم. هرچه کمتر واکنش نشان دهیم، چه اعتراضی، چه اصلاحی، چه انقلابی، رژیم خودخواه تر و خودسرتر و سرکوبگر تر و نفسگیر تر و قدرتمندتر میشود!
در سال ۵۷ انقلاب هدف بود. دموکراسی دغدغه هیچ طبقه و حزب و گروهی غالب، حتی در ذهن و تفکر غالب روشنفکران، نبود. امروز هم دموکراسی دغدغه همه طبقات نیست. متأسفانه دغدغه غالب و فراگیری نیست! امروز هم همچون زمان سال ۵۷ دغدغه پائین ترین و محرومترین طبقات اجتماعی ایران، دموکراسی نیست!
برای کارگران اخراجی، بیکار و بی پول ایرانی، شعار دیکتاتور باید برود شما چندان انگیزه انقلابی جدیدی ایجاد نمیکند که دست به خطر بزند و به خیابان بریزد و احیاناً کشته شود! شاید شعار صنفی نان، مسکن، کار، برایش جذابتر باشد تا شعار آزادی!
درست است که مردم در انقلاب ۵۷ متعصبانه شعار مرگ برشاه فریاد زدند، و یا گفتند و یا بهشان گفتند بگویند استقلال، آزادی، ج.ا.، در حقیقت طالب نوعی عدالت خواهی و رفع تبعیض، عمدتاً موهون و مجازی و آرمانی و ایده الی و مخلوط با باورها و اسطوره های دینی، بودند. الان هم بیشترین و قدیمی ترین مشکل ما مردم در همان سطح مطالبات عدالت اجتماعی سنتی درجا میزند. توده مردم ما با مفاهیم مدرن دموکراسی غربی و لیبرالیزم سیاسی و اقتصادی، سکولاریزم، حقوق شهروندی و رواداری اندیشه و دین و مذهب، هنوز خیلی فاصله دارند! هنوز شعار عدالت خواهی سنتی و دین آرمانی همه گیری و فراگیری بیشتری دارد! کارگر نون ندارد بخورد ولی زیارت امامزده ها و قم و مشهد و کربلا و حج برای او و خانواده اش جز اولین آرزوهایش است! اولاً برایش بسیار مشکل است با یک نظام دینی مورد اعتقاد سنتی خود بجنگد! تازه اگر گیرم دست به انقلاب هم بزند، شعارش از الله اکبر فراتر و مترقی تر نخواهد شد. ریشه های مشکل بسیار عمیق تر از ظواهر امر است!
در مورد موفقیت تاریخی انقلابات کشورهای عربی هم نمیبایست و نمیتوان به این سرعت قضاوت کرد. وقایع دلسرد کننده و متعصبانه شبیه انقلاب ۵۷ ایران کم مشاهده نمیشود. اگر قرار است انقلاب ما بازهم یک انقلاب دین محوری هیجانی الله اکبری، انشاءاللهی، حسین حسینی، مرگ بر شاهی و نظایر اینها باشد، شاید بهتر باشد هنوز صبر پیشه کنیم تا به یک عقلانی گری فراگیر درخور و شایسته یک انقلاب دموکراسی خواهانه واقعی برسیم.
٣۹٨۵۷ - تاریخ انتشار : ۵ شهريور ۱٣۹۰
|
از : ش. فردا
عنوان : مشکل رهبری جنبش سبز نیست!!
شخصا"معتقدم که رهبران نمادین جنبش سبز نیز خود در تحول حرکت جنبش متحول شده و برای تغییر دمکراتیک آمادگی یافته اند. ولی متاسفانه به علت جدایی این جنبش از اقشار و لایه های فرودست جامعه و عدم گسترش نهادهای مدنی همچون اتحادیه ها ی کارگری و...و همچنین بازداشت خانگی موسوی و کروبی و جدایی آنها از طرفدارانشان، جنبش سبز دچار رکود و در نتیجه ناگزیر از اتخاذ سیاست "صبر و انتظار" شده است. فراموش نکنیم که اقشار میانی جامعه عمدتا" توان پرداخت "هزینه" های بیش از این را ندارند و ادامه تحمیل هزینه سنگینتر به ایشان به گسترش گرایشات خشونت محور و بازگشت به مبارزات چریکی و امثالهم خواهد انجامید که راه را نه برای گذار به دمکراسی بل دیکتاتوری و استبدادی تازه نفس و غیر قابل کنترل هموار خواهد نمود.
٣۹٨۵۴ - تاریخ انتشار : ۵ شهريور ۱٣۹۰
|
از : باخته
عنوان : سر نگونی ولایت فقیه شعار اصلی جنبش سبز
اندیشه های محافظه کارانه جنبش سبز را که بدرستی ذکر کردید ,باید با ایده های نو شکست داد. فعلن تجربه من ار انقلاب های عرب زبان برای ایران ما اینست.
۱ موقع شروع جنگ با صدام مخالفین جنگ تظاهرات اعتراضی بزرگی در شهر های بزرگ غرب براه انداختند. بر عکس در دوره حمله ناتو به لیبی هیچ کسی اشکی برای قذفی نریخت مگر دولت آلمان , چین و روسیه و چند حکومت دیکتاتور منش آمریکای لاتین . هر کدام بخاطر منافع سر شارشان . نتیجه پیروزی مردم لیبی بر قلدر ترین و مشمئز کنند ه ترین دیکتاتور میلیاردر لیبی سئوال های زیادی را مطرح کرده و حتی وزیر امور خارجه آلمان بخاطر بذدلی اش و مواضعش بنفع قذفی در سازمان ملل ممکن است بر کنار شود. تشکر دولت مردان آلمان از ناتو دردی را دوا نمی کند.
۲ در شروع انقلاب لیبی همه از قبایل موجود در لیبی و تجزیه صحبت میکردند که چنین چیزی اتفاق نیافتاد و کسی هم منتظر قبایل برای سرنگونی قذفی نماند. این حالت در ایران و سوریه هم است. مسائل حل نشده قبایل و یا ناسیونالسم زیانی و قومی که تفکری عقب ماند ه است تا بحال ترمزی برای پیروزی انقلاب در ایران بوده. در ضمن دید مارکسیستی طبقاتی برای فهم انقلاب لیبی و ایران دردی را دوا نمی کند. وضع مالی مردم لیبی خیلی بهتر بوده تا مردم مصر. اینها تشنه آزادی بیان بدون ترس هستند و دیکتاتوری را نمی خواهند.
۳ در دوران جدید خیلی از مردمان دنیای غرب باین نتیجه رسید ه اند که باید جلوی دیکتا تور ها را گرفت تا دست از گشتن مردم خود بر دارند و امکان دخالت را آسانتر کرده. responsibility to protect( مسئولیت حفاظت )جای ایده کهنه westfälische Freiden ( صلح وستفالن) را گرفته که بیش از ۳۰۰ سال پیش تا بحال ایده حاکم بین ممالک بوده. دخالت نکردن در ممالک دیگر حرفی بیش نیست. در ایران هم دول مختلف در دوران های مختلف دخالت کردند و موی دماغ ما شدند. حالا چه بهتر که دخالت مثبت و بنفع مردم ایران باشد. حمله های ناتو به لیبی کمک اصلی برای سر نگونی قذفی بود. عین همین پروسه در ایران خیلی زودتر نتیجه خواهد داد.
این ایده نوع است بدون سربازان خارجی ولی قرار دادن اسلحه بدست مبارزین و حمله هوائی بمقر ولایت فقیه. در ایران ما خیلی سریع تر بدموکراسی خواهیم رسید تا ممالکی مثل لیبی که زنان در خیابان ها مفقود هستند. در ایران زنان صف اول میارزه را تشکیل می دهند.حضور زنان در سال ۵۷ یادمان نرفته و بیشتر از حضور زنان در ممالک عربی بوده و هست..
٣۹٨۵۰ - تاریخ انتشار : ۵ شهريور ۱٣۹۰
|
از : بهرنگ ایرانی
عنوان : سکوت معنا دار!!
احتمالا،بیانیهء اخیر "شورای هماهنگی راه سبز"در ارتباط با پشتیبانی از تحولات لیبی ،باید توانسته باشد اندکی از نگرانی آقای تابان را کاسته باشد.!چون ظاهرا الگوی مناسبی را برای برونرفت از بحرانی را که جنبش سبز در گیرش است،کشف نموده.!اگر الگوی پیشنهادی "شورای هماهنگی"در جنبش جا بیفتد و شعار "دیکتاتور باید برود"به هرشکلی،حتی اگر شده با مساعدت "ناتو"عملی شود،بعدا به قول شما به مدد آگاهی و شعور سیاسی مردم حتما اوضاع بسامان می شود و ناتو هم که، تشکیلاتی نظامی تحت مدیریت کشورهای پیشرفتهء صنعتی دنیاست و دارای دموکراسی پیشرفته تری هم هستند،متمدنانه خاکش را می تکاند و برای ما آرزوی خوشبختی می کند.گفتم احتمالا!چون در نوشته آقای تابان وقتی صحبت از سقوط دیکتاتوری های منطقه می شود،چگونگی سقوط مسکوت گذاشته می شود و هیچ اشاره ای به میدانداری دول سلطه جو در این کارزار نمی شود.این بی توجهی می تواند معنا دار باشد.
٣۹٨۴٨ - تاریخ انتشار : ۵ شهريور ۱٣۹۰
|
از : کمال حسینی
عنوان : دیکتاتور ها و اصلاحات
۱- شگفت آور است که ف-تابان رژیم ایران را با رژیم بشار اسد یکی میداند و از نظر او هر دو رژیم در دست ۲ دیکتاتور بوده و ایشان خواهان آن است که مردم ایران هم همچون مردم سوریه بر علیه دیکتاتور قیام کنند .حتا اگر از این حقیقت که رژیم جمهوری اسلامی محصول یک انقلاب است که ف-تابان و بقیه چپگرایان هم در آن نقش ایفا کردند بگذریم آیا مناسبات قدرت در ایران همان است که در سوریه و عراق دوران صدام بوده است ؟ آیا در ایران ولی فقیه واقعا قدرت مطلق است و همچون بشار اسد و صدام حسین هرچه بخواهد میتواند انجام دهد ؟ مثال های زیر خلاف این برداشت از جایگاه ولی فقیه در ایران است :
- من باور ندارم که قتل های زنجیره ای بدون آگاهی ولی فقیه صورت گرفته بود ، آیا علنی شدن این قتلها خواست ولی فقیه بود ؟ اگر نبود چرا ولی فقیه که بر طبق نظر ف-تابان قدرت مطلق دارد نتوانست جلوی علنی شدن این ماجرا را بگیرد ؟
سعید امامی و یا "سعید جان " از افراد محبوب و مورد اعتماد خامنه ای بود ، آیا آنچه بر سرش آمد خواست ولی فقیه بود ؟
- سعید جان دیگری به نام سعید مرتضوی پس از فجایع کهریزک از کار برکنار شد و اگر چه هنوز مجازات نشده است ولی کهریزک تعطیل شد ، من باور ندارم که ولی فقیه از کهریزک و ماجرا های آن آگاه نبود و سوال این جاست که چرا ایشان نتوانست جلوی تعطیل شدن آن را بگیرد ؟
- امروز زندانیان سیاسی بر عکس رژیم های سوریه و عراق دوران صدام با بیرون از زندان از طریق اینترنت و بر پایه برخی گزارش ها از طریق تلفن در تماس هستند و همه ما از شرایط آنها آگاهی داریم برخی از آنها همچون عیسی سحرخیز و محمد نوریزاد که اخیرا آزاد شد ند نامه های انتقاد آمیز به رهبر می نویسند و این نامه ها هم در بسیاری از وب سایتها منتشر میشود ، آیا ولی فقیه خواهان انتشار این نامه هاست ؟ اگر نیست چرا نمیتواند جلوی انتشار آنها را بگیرد ؟
به باور من مثال های بالا نشان دهنده آن است که نطفه های مکانیزم کنترل صاحبان قدرت در کشور ما در حال شکل گرفتن است ، مکانیزمی که امروز در تلاش است که قدرت مطلقه ولی فقیه را مهار کند .
۲- ف-تابان بر این باور است که در ایران صندوق رای کارکردی ندارد ، ایشان خود را طرفدار جنبش سبز می داند جنبشی که محصول همان صندوق رای و تقلب انتخاباتی در سال ۸۸ بود ، تنها خود ف-تابان می تواند این تناقض در دیدگاه را توضیح دهد .
۳-ف-تابان "حقیقت " بزرگی را کشف کرده است و آن اینکه حتا در صورت اجرای بدون تنازل قانون اساسی حکومت دموکراتیک نخواهد بود !!!! چه کسی گفته است که اجرای قانون اساسی به معنی دموکراتیک شدن حکومت است ، همه صحبت بر سر این است که بر طبق همین قانون اساسی شکنجه در زندان ها ممنوع است ، برگزاری تظاهرات مسالمت امین نیاز به مجوزندارد ، دادگاه ها باید با حضور هیات منصفه برگزار شود ، گروه های فشار اجازه فعالیت ندارند و.......هیچ کدام از این موارد با جایگاه ولی فقیه و قدرت او هم در تناقض نیست ، همه صحبت بر سر این است که اگر این موارد اجرا شود یک گام به پیش است ، لازم میدانم دوباره تکرار کنم که مشگل ما قانون اساسی نیست ، مشگل دیروز و امروز ما بی قانونی است.
۴-تحولات بزرگی در کشور رخ داده که ف-تابان آنها را نادیده میگیرد ، چندی پیش یکی از مداحان گفت که هر کس مشایی را بکشد خودش پولش را میدهد ، پس از این سخنان و علنی شدن آن بسیاری از سایتهای اصولگرا هم خواهان برخورد با او شدند ، در سالهایی نه چندان دور مخفیانه اتوبوس نویسندگان را به اعماق دره می فرستادند ، از هر کس خوششان نمی آمد سربه نیستش میکردند ، هیچ کس نمیدانست در داخل زندانها با فرزندان مردم چه میکنند ، امروز اگر چه با یک جامعه دموکراتیک هنوز فرسنگ ها فاصله داریم ولی در مقایسه با سال های دهه پس از انقلاب به مراتب در جایگاه بهتری قرار داریم ، نباید این دستاورد ها و رشد جامعه مدنی در کشورمان را دست کم بگیریم .
۵- ف-تابان شیفته "خیابان " و قیام های توده ای در آن است و به همین خاطر آنچه این روزها در سوریه میگذرد او را به وجد می آورد ، ایکاش ایشان کمی هم از ترکیب و رهبری این "قیام توده ای " در سوریه میگفت ، در سال ۵۷ سازمانهای سیاسی و چپ از ترکیب و رهبری قیام توده ای در ایران آگاهی داشتند و در آن شرکت کردند و امروز همه میدانیم که "خیابان " و توده های خشمگین در آن دوران ما را به دموکراسی نرساندند ، در سوریه حتا همین آگاهی از شرایط نیروهای سیاسی هم وجود ندارد ، از قدیم گفته اند آدم عاقل از یک سوراخ مار ۲ بار گزیده نمیشود .
۶-ف-تابان قبول دارد که به علت فقر و محرومیت گسترده در کشور بخش های از محرومان با اهداف دموکراسی خواهانه جنبش سبز بیگانه هستند ، از قضا همین محرومان موتور و محرک اصلی قیام های توده ای که ف-تابان خواهان آن است می باشند ، ایشان باید توضیح دهد که تشویق این توده ها ی محروم به قیام تحت کدام رهبری باید صورت گیرد ، یا شاید ف-تابان بر این باور است که در شرایط حاضر مهم "خیابان " و حضور توده های محروم در آن و سرنگونی این حکومت است و پس از آن "خدا بزرگ است ".
٣۹٨۴۶ - تاریخ انتشار : ۵ شهريور ۱٣۹۰
|
از : جنبش شکست نخوردگان
عنوان : این فقط نصف حقیقت است ....
اقای تابان نظرات بسیاری خوبی مطرح کردید. راه درازی را در این ۲ سال طی کرده اید. این برای کسانی که در دهه گذشته یکسره مردم را از خشونت و انقلاب می ترساندند و حالا "انقلابی" شده اند بد نیست. اما به یک سوال اساسی پاسخ نداده اید چرا ؟ چرا اصلاح طلبان که سهل است تمام اقشار مختلف سرمایه در ایران از سلطنت طلبان گرفته از فدایی اکثریت گرفته تا جمهوری خواهان لاییک و غیر لاییک روزی نبوده است که در بدبودن انقلاب و ترساندن مردم از انقلاب سخنی نگفته . حتی وقتی که مبارزات مردم در سال ۸۸ به انان تحمیل شد تمام تلاششان را کردند و متاسفانه موفق شدند با ایجاد تشتت انرا خاموش سازند. کمونیستها سالهاست گفته اند که اینها اینکاره نیستند. ترس سرمایه داری و طرفداران نظام سرمایه در ایران از قدرت کارگران و به اصطلاح خودشان بی سروپاها بیشتر از رژیم جمهوری اسلامی است. این هم در سایه مافوق سودهایی میسر شده است که اینها نیز در ان شریکند و از ان منفعت می برند. اینها انحصار طلب به دنیا نیامده اند . اینها انحصارطلبی و دیکتاتوری را لازم دارند تا کارگر ارزان و خاموش را در جامعه بتوانند باز تولید کنند. اینها دیکتاتوری لازم دارند تا بتوانند تسمه از گرده کارگر بکشند ، ۶ ماه ۶ماه حقوقش را بالا بکشند و با نرخ سودهای نجومی ۲۰۰ تا ۵۰۰ درصد سرمایه های خود را بیفزایند. این ریشه این انحصارطلبی هاست. این ریشه دیکتاتورمنشی اینها ست. این ضرورت سیستمی است که اینها برای بقایش مبارزه می کنند. این ان حلقه ایست که اقشار مختلف طرفداران بازسازی سرمایه دارانه ایران را در دولت و پوزیسیون متحد می سازد. اینها به اپوزیسیون رژیم ربطی ندارند. اینها برای این مبارزه می کنند که رژیم جمهوری اسلامی را در بحرانی که گرفتار امده نجات دهند و با کمی جر ح و تعدیل به یک رژیم برای همه سرمایه داران تبدیل کنند. بی جهت نبود که نوشتند که کارگران با ا.ن. هستند و این طبقه متوسط است که پهلوان میدان است و غیره . اینها از به میان امدن طبقه کارگر وحشت زده اند. تمام مساله اینها حفظ نظام از دست این طبقه است. به همین دلیل است که نه ازادی طلبند نه انرا می فهمند. منافعشان اقتضا می کند که نفهمند. اگر نه اینجوری بدنیا نیامده اند. این منافع طبقاتی است که سرمایه داری ایران را به یک طبقه ترسو ،پرنسیب، دم دمی مزاج، دیکتاتور ، سازشکار و غیره در مقایسه حتی با هم قطارانشان در غرب در اورده است. نرخ های مافوق سود و سودهای نجومی بالای صددرصد در مقابل سودهای ۱۰ درصد در غرب موجب می شود که اینها دل از این نظام نکنند. وجود این نظام نعمت است. دیکتاتوری نعمت است هرچند که محدودیتهایی برای زندگی اینها بوجود اورد. اینها فقط از انحصار طلبی سپاه ناله و شکایت دارند. از اینکه در امدهای نفتی بطور برابر بین اینها تقسیم نمی شود و یک عده از سرمایه داران سهم بیشتری براساس رابطه می برند. اگر نه اینها نه ربطی به ازادی دارند نه انرا می فهمند. وجود دیکتاتور ی برای اینها نعمت است. به همین دلیل نیز تلاش شما تا موقعیکه به کمک رفقایتان در چارچوب بازسازی سرمایه دارانه ایران تلاش می کنید تا حد نق زدن بیشتر نخواهد رفت. اینها استخوان خرد کرده تر از شما هستند و می دانند که با انقلاب مردم نمی شود شوخی کرد. بقول خودشان اگر شما باران می خواهید مردم سیل می اورند. تلاش شما تا زمانیکه در چارچوب بازسازی سرمایه دارانه ایران است مجبور است همیشه بدنبال جنبش مردم بدود. با یک دست جلو بزند و با صد دست جلو بگیرد. جنبش مردم نیز بالاخره منفذی را که بایستی بوجود اورد ایجاد خواهد کرد و مطمین باشید کمونیستهای ایران با برنامه مدون و کوهی تجربه همانطور که تا این زمان به افشای سترونی این سیستم و ضرورت انقلاب و قدرت طبقه کارگر تلاش کرده اند بازهم حضور دارند و مانع ان خواهند شد که انقلاب اینده شان باز توسط جناحهای سرمایه خنثی شود. این رژیم با انقلاب مردم سرنکون خواهد شد و ازادی و برابری و یک حکومت سوسیالیستی و انسانی در ایران بوجود خواهد امد. نسل انقلاب ۵۷ و تجربه ۳۲ سال مبارزه کمونیستهای ایران نخواهد گذاشت که انقلاب مردم سرکوب شود. اگر همین نتایج را هم شما گرفته اید در سایه اگاه گریهای مداوم همین کمونیستها در سالهای گذشته بوده است.
٣۹٨۴٣ - تاریخ انتشار : ۴ شهريور ۱٣۹۰
|