از : احمد الهیاری
عنوان : آقای کبیری موضوع بحث موضوع سرنوشت یک ملت ۷۰ میلیونی ست........
آقای کبیری موضوع بحث موضوع سرنوشت یک ملت ۷۰ میلیونی ست که بیش از ۱۰۰ سال از مشروطه ی آن گدشته ولی هنوز الفبای آن نهادینه نشده ست. شاهان و شیخان نتوانستند حقوق جمهور ایران را رعایت کنند. مسئله اینست ! سیاست هائی که بتواند مبین منافع و مصالح ۷۰ میلیون گردد مانند چشمه ای زلال در قلبهای ایرانیان جاری خواهد شد. باید این سیاست ها را شناخت . کاری عظیم ست ما هنوز در حال نمره دادن به «ناتوانان » سیاسی هستیم . ما در بسیج نیروهای خلاق و بنیان ساز برای نجات مردم اختلاف نظر داریم مانند اول انقلاب بحث «تعهد یا تخصص» - «مدیر یا مدبر» - «طاغوتی و انقلابی» و..و... ما اگر نتوانیم بحث های روز مره ی خود را سر و سامان دهیم چگونه می توانیم بحث های سرنوشت ساز و سیاست های کلان را داوری کنیم؟ بهتر ست حرفم را مشخص کنم .
در دوران دانشجوئی ما در حکومت شاه ، با وجود اختناق ، گاهی نکاتی در کلاس مطرح میشد که قابل بحث بود ولی بخاطر «ترس» مجال گفتگو نبود و تلاش میشد تا موضوع زود مانند حبابی بترکید تا ناپدید شود. اراده ای هم وجود داشت که تلاش میکرد با تاکتیک «خود سانسوری» بحث و گفتگو ها را تعطیل نماید. استادی داشتیم بسیار خشک و عبوس و معروف بود که مخالف حکومت بود و از ترفیع و مزایای قانونی محروم بود. در یکی از سالها اتقاقی افتاد که همیشه یادم خواهد ماند.
استاد ریاضی : خوب ، این بخش از توابع، پیچیده تر به نظر میاید. چند تا مسئله حل می کنیم ، تا رفع ابهام شود. خانم .... بروید پای تخته !
دختر دانشجو : استاد ، راستش من «مشتق تابع معکوس » را خوب متوجه نشدم.
استاد ریاضی : برو پای تخته ، این مسئله را حل کن ، معلوم میشه اصلا ، درس را فهمیدی یا نه !
دختر دانشجو: آرام آرام، میرود پای تخته ، شروع میکند به محاسبه، ولی بعداز چند دقیقه ، نمیتونه به حل مسئله ادامه دهد و گیر می کنه.
استاد ریاضی : با عصبانیت به دختر میگوید، بتمرگ ! یک زن در هندوستان بر ۸۰۰ میلیون حکومت میکند، خاک بر سرت ! تو عرضه نداری اینجا یک مسئله حل کنی ! ( سکوت محض در کلاس حکمفرما شد !)
دختر دانشجو : فرمز میشود و ساکت و آزرده به صندلی خود بر می گردد
پسر دانشجو : از ته کلاس با احتیاط میگوید ، استاد ! این که کاری نداره آدم رهبر ۸۰۰ میلیون گرسنه و بدبخت باشه !
استاد ریاضی : هنوز از دختر دانشجو عصبانی بنظر میرسید که دوباره جوش آورد و گفت : خاک بر سرتو هم بشه ! تو هم هیچی نمی فهمی برو از کلاس بیرون !
(سکوت کلاس با خنده ی دانشجویان شکسته میشود !)
بحث:
- دختر دانشجو شدیدا مورد اهانت و تحقیر استاد خود قرار گرفت و مثل «من نوعی» هرگز آن را فراموش نخواهد کرد.
- استاد ریاضی شاید میخواست اهانت به دختر دانشجو را با چاشنی «تمجید» از خانم ایندرا گاندی «توجیه کند» تا حمل بر «زن ستیزی» نشود.
- پسر دانشجو نیز که بقصد دلجوئی از دختر دانشجو به مقایسه ی استاد اعتراض کرد، مورد اهانت قرا گرفت و از کلاس اخراج شد.
- بقیه دانشجویان بنحوی با این رفتار های سنتی و پدر سالارانه عادت داشتند و کنار میامدند.
- در قبال این حادثه چه باید میکردیم ؟
تردیدی نیست که مقصر اصلی استاد محترم بود که چنان «عامیانه» دانشجویان را مورد تحقیر قرار میداد. این موضوع باید بین استاد و دانشجو حل شود. در نبود انجمن های واقعی صنفی دانشجوئی و استادی، این قبیل موارد شانسی برای رسیدگی و حل و فصل نداشتند. امروز نمی دانم چگونه ست . این مسائل در کار و زندگی همه ی آحاد اجتماعی بروز مینماید و نیازی هم نیست برای هر موضوع با عریضه ی شکوائیه رفت «دادسرا » و اگر دربیش از ۱۰۰ سال عمر مشروطه مردم در انجمن های محلی و شغلی خود به این اختلافات رسیدگی میکردند بخشی از فرهنگ «دموکراسی» در ایران نهادینه شده بود.
در اینجا هم ما نظرات خود را ابراز مینمائیم هر کس مطابق سرمایه ی فکری و تجربه زندگی اظهار نطر می نماید.
- اصلاح طلبان مذهبی و حکومتی از آن نظر مورد توجه قرار گرفت که تلاش کردند از رفتار عجیب و غریب موسوم به طالبانی فاصله بگیرند.مادامیکه این نیروها در این زمینه که میلیونها ایرانی با پوست و گوشت آن را لمس کرد ه اند تلاش نمایند می توانند مانع انجام رفتار های غیر انسانی قشریون گردد. این برای مبارزات دموکراتیک مردم ایران مفید ست.
- نیروهای اصلاح طلب سکولار بمنزله ی نیروی نحله های مدرن اجتماعی در ۳۳ سال حکومت مذهبی شدیدترین آسیب های را تحمل کرده و متاسفانه پراکنده ترین نیروی اجتماعی در مولفه ی صنفی وسیاسی می باشند.
تا این نیروی های بالنده ی اجتماعی بازنگری در رفتار و سیاست های اجتماعی بعمل نیاورند، نخواهدتوانست مخاطبان جدیدی در میان ۳۰ میلیون جوانان ایرانی بعداز انقلاب پیدا کند. این ۳۰ میلیون شائبه ی وابستگی به رژیم شاهی و خمینی ندارند. نیروهای اصلاح طلب سکولار بیاد شرکت بیش از ۸۰ درصدی مردم در انتخابات را کارپایه تاکتیک های مبارزاتی مردم ایران قرار دهند.
در باره نیروهای رادیکال راست وچپ که می توان آنها را همان ۲۰ درصدی دانست که در انتخابات شرکت نکردند به اعتبار قواعد دموکراتیک و حقوق اقلیت مورد احترام و آرزوی باز نگری و همگرائی نمود.
۴۲۰۲۰ - تاریخ انتشار : ۲٣ آذر ۱٣۹۰
|
از : علی کبیری
عنوان : پیشنهاد اعطای جایزه صلح نوبل به مادر بزرگ "پرسشگر"
جناب پرسشگر به آقای تابان ایراد گرفته اند که «...در بهبوحه [بحبوحه] انقلاب مادر بزرگ خدا بیامرز بنده هم بدون ارائه دلیل من را نفرین می کرد که هوادار انقلابم و دنبال "مشتی آخوند" افتاده ام، اگر این پیش گویی ها اعتباری می داشتند آن خدا بیامرز باید برنده جایزه صلح نوبل یا چیزی در آن حد می شد...» بنده مایلم به ایشان پیشنهاد کنم تا مادر بزرگ مرحومشان را کاندیدای جایزه ی صلح نوبل کنند. آن مرحومه در ۳۳ پیش به درستی متوجه شده بود که هوادار انقلاب به دنبال آخوند راه نمی افتد. چرا؟ چون اگر آخوند انقلابی بود، طی ۱۴۰۰ سال گذشته به همچه هنرنمائی دست زده بود. ممکنست جناب پرسشگر به چند نمونه از تعلیمات دین اسلام اشاره کنند که جنبه ی انقلابی برای زمان حاضر داشته باشد؟ آخر ای وجود گرامی، چگونه است که جنابعالی حتی بعد از گذشت ۳۳ سال و اینهمه فجایع ضد بشری که آخوند در میهن ما به پا کرده است، اکنون به نصیحت مادرانه ی مادر بزرگ محترمتان ایراد گرفته وهنوز متوجه نشده اید که آخوند چیزی جز یک موجود مرتجع، مفتخور وسربار جامعه، چیز دیگری نیست. شک نیست که اگر در طی ۳۳ سال گذشته متوجه شخصیت ارتجاعی آخوند شده بودید، اکنون به توصیه ی مادرانه ی او ایراد وارد نمیکردید. آقای محترم، ما در اینجا بایک سیستم ونه یک شخص طرفیم. حال باید به بینیم که آیا این سیستم ظرفیت اصلاح پذیری دارد یاخیر. اینکه بعداز سالیان متمادی بیائیم واظهار کنیم که خاتمی هم اصلاح طلب است، جز یک توهم نیست. بنظرم یادتان رفته است که جنابشان در واپسین روزهای ریاست جمهوری فرمودند که من آمده بودم تا نظام را نجات بدهم! و نجات هم دادند. این شخص رهبر والای اصلاح طلبان است که هنوز هم دست از سر مردم برنمیدارد. اگر ما آخوندها را مردمانی سفیه وساده تصور کنیم، قطعاً دچار خطای فاحشی شده ایم. این جمع مدت ۳۳ سال است که دارند همه ی ما را بازی میدهند. تقسیم آخوندها به دو جمع اصلاح طلب و اصولگرا، تقسیم بسیار اشتباهیست. این تقسیم فقط یک بازی سیاسی برای بازی دادن و سرگردان کردن من و توست. همه ی اینها دست در یک کاسه دارند وبخوبی آگاهند که اگر کمی کوتاه بیایند، از اریکه ی قدرت به تخته ی تابوت کشانده خواهند شد. به همین سبب هم از شما خواهش دارم نشانی مزار مادر بزرگ محترمتان را به همه نشان دهید تا بروند وقبرش را گل باران کنند. آن پیرزن درآن روزگار بلبشو بیشتر از امروز شما به کُنه وجود فاسد این جمع آگاه بود.
آنکه ناموخت از گذشت روزگار/هیچ ناموزد زهیچ آموزگار
۴۲۰۱۶ - تاریخ انتشار : ۲٣ آذر ۱٣۹۰
|
از : خسرو صدری
عنوان : اصلاحات یک انتخاب نیست بلکه تنها گزینه است!
این اظهارنظرها در مورد "سرنگونی"، البته فشاری به ج.ا نمی آورد ولی فشارهای واقعی هم در این رابطه از طرف قدرت ها، نه برای سرنگونی بلکه برای تاثیربر حاشیه هاست و دودش هم با تمرکز گرایی بیشتر به چشم مردم میرود و مزاحم روند اصلاح گرایی می شود.
صندلی خالی ولی به اندازه کافی در سالن نمایش" حملات بشردوستانه "، برای مشتاقان سرنگونی موجود است. ولی فراموش نکنید که هدف پر کرن سالن است وگرنه گردانندگان اصلی تئاتر خود می دانند که برنامه ای به نام"سرنگونی"،تدوین نشده است.
۴۲۰۰٣ - تاریخ انتشار : ۲۲ آذر ۱٣۹۰
|
از : مهران همایون
عنوان : در پاسخ آقای تابان
آقای تابان عزیز
ما هم میدانیم که اصلاح طلبان چه توهماتی را دامن زده اند.میدانیم که در جریان اشتباهات و فجایع جمهوری اسلامی یا همکاری کرده اند ،یا سکوت توام با تائید و یا سکوت محض و میدانیم که برخی از آنها هنوز هم انحصار طلب هستند و شما یک جنبش را نشان دهید که به تمام اهدافش رسیده باشد.اگر در زمان اصلاحات خاتمی با تمام اشتباهات و تزلزلش نتوانست به تمام اهداف اعلام شده برسد باید آنر چماق کرد و بر سر او کوبید و یا باید از آنها به عنوان یک تجربه (نیمه موفق) برای طی کردن بخشی کوتاه از مسیر و اتحاد در اهداف کوتاه تر استفاده کرد تا در آینده با رفع برخی رفتارهای انحصار طلبانه مسیری برای مبارزه تداوم همکاری برای دمکراسی و پیشرفت باز کرد. و صحبت اینجاست که آیا باید در گذشته باقی بمانیم یا راهی به آینده نشان دهیم.شما هم باید به ما که در ایران مشکلات مبارزه را با گوشت وپوست خود حس میکنیم حق دهید که چرا حتی کسانی که در خارج کشور بیشترین نزدیکی را به لحاظ عقیدتی دارند توانایی یک اتحاد نسبی و البته وسیع ،در مسائل ساده مثلا در موضوع "مخالفت با جنگ طلبی رژیم" را نمیتوانند سازمان دهند.
من با نوشته های شما آشنا هستم و قضاوت من نه از روی این نوشته شما بلکه از موضع گیری های فعلی وگذشته شما است .
ضمنا اینرا هم برای کسانی که در خارج فعالیت سیاسی میکنند جهت آشنایی با روحیه مردم ایران بگویم که با تمام اشتباهات خاتمی که همه مردم هم آنر بازگو میکنند،ایشان در نزد مردم دارای محبوبیت است و من خودم شاهد بوده ام که اگردر یک مراسمی مثل تاتر و یا نمایشگاه وارد شود با استقبال بسیار زیادی از طرف مردم مواجهه میشود.حال ایا میشود چنین نیرویی را با یک جمله از جریان مبارزه بر علیه استبداد خارج کرد؟ اگر میتوانید انجام دهید.در هر صورت نیروها با تجربه باید با انعطاف و آینده نگری و تفکیک تاکتیک با استراتژی حرکت کنند.
۴۱۹۹٨ - تاریخ انتشار : ۲۲ آذر ۱٣۹۰
|
از : جنبش شکست نخوردگان
عنوان : اصلاح سیستم سرمایه داری در ایران یک افسانه است
جالب است انوقت که خبری از انقلابات در دنیا نبود، جنبش ملی اسلامی ردیف شده بود که در مذمت انقلاب بنویسد و به به و چه چه کند که چه نورهایی از لای ریش اخوندهای کرواتی بروز خواهد کرد. فلان اخوند شد رهبر حقوق بشر و فلان پاسدار و شکنجه گر سابق هم شد روزنامه نگار و ولتر. حالا که فرانسه مهد جمهوریخواهی دنیا به کمک مرکل فاتحه جمهوری را نیز خواند و اعلام کرد که مجلس تشخیص مصلحت نظام اروپا حق وتوی مجالس "منتخب" را دارد، حالا باز صحبت از جمهوریخواهی یعنی باز سازی نظام سرمایه در ایران می شود. اگر اصلاح جمهوری اسلامی یک خیال پردازیست، اصلاح سرمایه داری در ایران یک افسانه است. چطور میتوان در یک کشور خط فقر یک ملیون و نیم باشد و به کارگر آن ۳۰۰ هزار تومان داد و تازه ۶ ماه ۶ ماه انرا هم بعقب انداخت. اگر این افسانه نیست پس چیست. چکونه می توان سیستمی را که با نرخهای سود ۲۰۰ تا ۴۰۰درصد در ایران تسمه از گرده طبقه کارگر می کشد به اسم جمهوریخواهی "اصلاح" کرد. سیستم سرمایه داری در حالیکه در آستانه بزرگترین بحران اقتصادی خود است و عملا با تصویب قوانین تازه جمهوریت را می بوسد و فراموش می کند تا بتواند با سیستم سیاسی محکمتر سطح زندگی پایین تری را بر کارگران تحمیل کند تازه جنبش ملی اسلامی در ایران به به و چه چه این نظامهای ورشکسته را می کند. بی جهت نیست که سرمایه داری درایران همیشه جز عقب مانده ترین جناحهای سرمایه در دنیا بوده است. نرخ سودهای بالا برای این جناحها پرنسیبی نمیگذارد. یکروز خمینی را از قبرستان بیرون می کشد تا جلو انقلاب مردم را سد کند و حالا با جمهوریت و اصلاحات. بهتر است کمی پنجره ها را باز کنید و بیرون را تماشا کنید. زمین زیر پای جهای سرمایه هر روز داغتر میشود. بحران به روسیه هم رسید و بزودی زمین زیر پای ترکیه مهد امال جنبش ملی اسلامی و بعد چین هم داغ میشود. جنبش نود و نه درصدیها مثل اینکه صدایشان را فقط سارکوزی و مرکل و اوباما میشوند و جنبش ملی اسلامی در ایران هنوز فکر می کند دنیا در ۳۰ سال قبل یخ زده است. پنجره ها را باز کنید تا صدای فریاد مردم را بشنوید. دنیای سرمایه در حال لرزیدن است. اصلاح سرمایه بدون تحمیل یک زندگی بدتر به مردم و خرابی بیشتر طبیعت امکان ناپذیر است. این سیستم را فقط می توان با دیکتاتوری بیشتر بر مردم تحمیل کرد. اگر اصلاح جمهوری اسلامی بدون قتل عام مردم یک خیال است، اصلاح نظام سرمایه زیر پوشش جمهوری و بدون قتل عام مجدد مردم یک افسانه است.
۴۱۹۹۴ - تاریخ انتشار : ۲۲ آذر ۱٣۹۰
|
از : پرسش گر
عنوان : آقای تابان عزیز به کجا چنین شتابان؟! گاو نر را دوشیدن نتوان!
دوست عزیز، با این امید که کامنت بنده سانسور نشود:
معنای اصلاحات این نیست که آقای خامنه ای یا سایر افراد ذی نفوذ در حکومت به یکباره از خواب غفلت بیدار شده و خود را اصلاح کنند. شما یقینا این را می دانید. اصلاحات بمعنای تغییر و بهبود امور است نه اصلاح اشخاص. این خواست توانسته موجی میلیونی را در دو برهه زمانی به میدان بیاورد. "خواستهای" شما چطور؟
پیش گویی های اینچنینی که ج. ا. اصلاح پذیر نیست، در حد پیش گویی باقی می مانند، چرا که استدلالی در بر ندارند. در بهبوحه انقلاب مادر بزرگ خدا بیامرز بنده هم بدون ارائه دلیل من را نفرین می کرد که هوادار انقلابم و دنبال "مشتی آخوند" افتاده ام، اگر این پیش گویی ها اعتباری می داشتند آن خدا بیامرز باید برنده جایزه صلح نوبل یا چیزی در آن حد می شد. از امثال شما انتظار می رود بیشتر از یک سالخورده بی سواد یا شخصیت نا امید کارتون گالیور که "نق" من می دونستم موفق نمیشیم" برای گفتن داشته باشید.
اینکه چه کسانی در دایره خودی و غیر خودی ها جا می گیرند را نه اصلاح طلبان که مردم تعیین می کنند. بودند و هستند اصلاح طلبانی که به محض ورود به دمکراسی های غربی راه دیگری برگزیدند و مردم آنها را به فراموشی سپردند. اما همان مردم هنوز همدرد و همراه محبوسین اصلاح طلب مانده اند. پیش از آنکه میزان مقبولیت دیگرانی چون من و شمای نوعی بسته به میل اصلاح طلبان باشد، به آنچه ما برای گفتن داریم وابسته است.
گفتن این که این نظام کلا باید برود و ما به کمتر از سرنگونی رضایت نمی دهیم از هر مادر بزرگی بر می آید. مشکل ارائه راهکارهای عملی و واقع بینانه برای رسیدن به آن هدف است.
شما بعنوان کسی که از بدو تولد جنبش اصلاح طلبی و یا در آستانه انتخابات ۸۸ بر طبل عداوت با اصلاحات و شخص موسوی کوبیده اید، آیا در خلوت خویش کمی به آنچه از آنان انتظار دارید اندیشیده اید؟
با توجه به اینکه نسل حاضر در ایران علی رغم امکان مطالعه نظرات امثال شما راه دیگری را برگزیده، نباید شما را به تامل بیشتری وادارد؟
۴۱۹۹۲ - تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱٣۹۰
|
از : ف. تابان
عنوان : پاسخ به نظرات
از دوستانی که از نظرات من پشتیبانی کرده اند، جز ابراز سپاسگذاری ظاهرا کار دیگری ار دستم بر نمی آید. در پاسخ به انتقادات:
آقای بابک معین: اول. درست است که هر کس شعار خود را درست می پندارد زیرا اگر درست نمی پنداشت که نمی شد شعار او. اما نتیجه؟
دوم. حق با شماست. خیلی ها به این نتیجه نرسیده اند - و بعضی ها هرگز نخواهند رسید که اصلاح جمهموری اسلامی شدنی نیست. سوم. این هم درست است که استبداد بدون مقاومت تسلیم نمی شود. اما در مورد «در پایان». پرسیده اید اگر اصلاح طلبی راه و روشن من نیست، پس راه و روشم چیست؟ متاسفانه ۱۶ سال است (اگر دو خرداد ۷۶ را مبدا بگیریم) اصلاح طلبان چنین به جامعه تلقین کرده اند که یا اصلاح طلبی (آن هم با قرائت آنان) یا براندازی و کشتار و خون و خون ریزی و تجزیه و تکه تکه شدن کشور. اما حالا داریم می بینم راه های دیگری هم هست. یادتان می آید چطور ما را از «انقلاب» می ترساندند؟ حالا دارند از انقلاب در مصر و تونس و سوریه حرف می زنند. در مصر و تونس، مردم دنبال اصلاح حکومت های مبارک و بن علی نرفتند، دنبال تعویضش رفتند (نگویید نتیچه؟ نتیجه ی اصلاحات در ایران نیز فعلا احمدی نژاد است). این راه را دست کم بخشی از مردم ایران زودتر شروع کردند با شعار مرگ بر دیکتاتور و بن علی مبارک، نوبت سید علی... آن چه من فکر می کنم توی همین مایه هاست. یک ایران بدون جمهوری اسلامی!
در پاسخ به آقای مهران همایون. اصلا بعید نمی دانم که دچار تناقض گویی باشم، این را باید دوستان نشان بدهند. اما تناقض گویی احتمالی من در آن جایی نیست که شما سعی کرده اید نشان بدهید. من هرگز نگفته ام جنبش های دوم خرداد و سبز هیچ دستاوردی نداشته اند. گفته ام به هدف های اعلام شده ی خود نرسیده اند. اگر رسیده اند نشان بدهید رسیده اند.
اما این موضوع دیگر خیلی بی انصافی است که مشکل عدم اتحاد بین نیروهای هوادار دموکراسی را به گردن نیروهای خارج از کشوری بیاندازید. در این شانزده سال، از زمان روی کار آمدن آقای خاتمی، بخش بزرگی از نیروهای اپوزیسیون در خارج از کشور - که من خودم را در مجموع جزو آن ها می دانم - به هر دری زدند تا اصلاح طلبان سیاست نفی و ندیدن نیروهای غیرخودی را کنار بگذارند و گامی در جهت نزدیکی با سایر نیروها بردارند. متاسفانه تا همین امروز دریغ از یک نشانه ی مثبت. خوب است کمی با انصاف به صحنه ی سیاسی کشور بنگریم.
در آخر. حرف های کلی مثل این که «خارج از کشوری ها» تفاوت استراتژی و تاکتیک را نمی شناسند به درد بحث مفیدی نمی خورد. در این مملکت یک عده می خواهند جمهوری اسلامی را با رنگ و لعاب تازه حفظ کنند، یک عده این را نمی خواهند.
۴۱۹۹۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱٣۹۰
|
از : پرتو نوری علا
عنوان : پایه های پوسیده نظام اسلامی، مرمت پذیر نیست
جناب تابان عزیز
برداشت ها و ارائه نظراتتان کاملن واقعی است و تحلیل بسیار شفاف و روشنی از شرایط ایران به دست داده اید.
بنظر من نقش اپوزیسیون اصلاح طلب و هواداری (تاکتیکی) برخی چپ ها و راست ها از آنان، تنها منجر به ادامه نظام اسلامی و دلسرد کردن توده های مردم از فعالیت ها و مبارزه های خونین شان است.
اندیشه و قلمتان پرجوش و مستمر باد.
۴۱۹٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱٣۹۰
|
از : مهران همایون
عنوان : تاکتیک و استراتژی
متاسفانه آقای تابان در گفتارهای خود دچار تناقض گویی است و علیرغم اظهار تمایل به اتحاد با انواع شرط و شروطها از اتحاد تاکتیکی ( با یک شعار حداقلی)و استراتژیک دوری میکنند.به عنوان مثال با تعریف خاص از "اپوزوسیون" بخشی را جدا میکنند(اپوزوسیون به معنی گروه هایی که در حکومت نیستند تعریف شده است نه براندازی،مثلا در کشورهای با نظام دمکراتیک پارلمانی احزاب خارج از دولت را به عنوان اپوزوسیون میشناستد) و یا میگویند که جریان دوم خرداد۷۶ و وقایع سال ۸۸ دستاوردی نداشته و بعد میگویند که دستاورد آن عدم اصلاح پذیری جمهوری اسلامی بوده . به راستی چه دستاوردی از این بزرگتر؟ یک نفر که ادعای تحلیل گر سیاسی و پر سابقه در اینگونه مسائل است باید بداند که همواره باید یک قدم از مردم جلو تر بود ونه بیشتر.
متاسفانه مشکل سیاسیون خارج کشور نداشتن انگیزه برای اتحاد بسیار جدی است و این هم به دلیل عدم شناخت کافی از مردم و روحیه آنان در طی سالها است و اکثرا تفاوت تاکتیک واستراتژی را درک نمیکنند و اطلاعات خود را از سایت ها دریافت میکنند و آن نظرات را به عنوان نظر مردم ایران قبول میکنند .
۴۱۹٨۵ - تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱٣۹۰
|
از : احمد مرادی مرادی
عنوان : اصلاح جمهوری اسلامی
آقای بابک معین! با سلام
من کاملا با نظر دوست عزیزم ف.تابان در رابطه با اصلاح ناپذیری رژیم جمهوری اسلامی موافق هستم. اگر شما واقعا فکر میکنید که این رژیم به لحاظ ایدئولوژیک و نظری و سیاسی دارای چنین ظرفیتهای دمکراتیکی است که میتواند اقدامات مثبتی را در جهت دمکراتیزه کردن حیات کل ملت ایران انجام دهد، لطف کرده آنرا در قالب یک مقاله و با استناد به فاکتها و آمار و استنادات معتبر از زبان تئوریسنها و سخنان سران گذشته و امروز جمهوری اسلامی بما نشان دهید.
با احترام- احمد مرادی
۴۱۹۷۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱٣۹۰
|