از : میم نون
عنوان : جناب علی قدیمی گرامی
با سلام
در نقل قول از سعدی، عام می بایستی عامی باشد.
نظرتان در باره خلیل ملکی نظری غیرعلمی و نادرست است. خلیل ملکی و آل احمد و امثالهم با تفکر علمی از ریشه بیگانه بوده اند.
حزب توده بدون ایرادات جدی نظری و عملی نبوده، ولی شعورمندترین حزب در ایران بوده است. انشعاب در همه احزاب بوده و خواهد بود. من گروه منشعبی از حزب توده نمی شناسم که بهتر از حزب توده بوده باشد. اکثرا بیسواد و هپیلی هپو بوده اند و هنوز هم هستند.
شما خودتان نیز از تفکر علمی فرسنگ ها فاصله دارید. برای مثال بر اساس کدام دلیل خط مشی خلیل ملکی را درست می دانید، مگر خلیل ملکی کیست که اینقدر بزرگ جلوه اش می دهید؟
چرا باید خلیل ملکی هشیارتر از خسرو روزبه باشد؟
من حاضرم در باره حزب توده و هر سازمان دیگر با شما بحث کنم. شما ایرادات مورد نظرتان را بر شمارید و راه حل تان را نیز. تا ببینیم چی برای گفتن دارید. با بحث انتزاعی گرهی باز نمی شود.
خیلی ممنون
۴٣۲۶۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۰
|
از : کاوه اهنگر
عنوان : هیچ کوچکی را نتوان بزرگ جلوه داد و هیچ بزرگی را نیز
من از بزرگان اهل قلم حاضر متعجبم که دراین برهه از زمان وقت و نیروی خودرا صرف چه مسائلی میکنند البته که ازموزده ازمودن خطاست اما در فراز و نشیب سخت مبارزه هرکس به نوعی دارای کمی و کاستی هایی بوده و هستند و هیچکس نمیتواند ادعای قهرمانی داشته باشد که با پای شلاق خورده و دستهای گرفتار در قپانی ان کرده که رستم بود پهلوان اما اگر بخواهیم به کارنامه بزرگان و سردی و گرمی کشیدگان نگاهی بیندازیم متاسفانه معدل خوبی را نمییابیم چراکه ادعای اموزگاری و پیشتازی انگونه که ما از پیران هشتاد بهاره دیدیم انگونه غیر مطمعا عمل کردند که باید جایشان را با سی ساله ها عوض کنیم و نمیدانم انچه در اعترافاتشان گفته اند در ادامه بدنبال چه چیزی میگشتند که بازهم بمانند و به ان ادامه بدهند و این همخوانی با این القاب و نامگذاری هایی که نویسنده محترم اورده بسیار بعید است و اگر هم به تاریخ پیش از قیام بخواهیم رجوع کنیم بازهم انچه دربین اقشار مردم از انها بیادگار مانده تلخ تر ازان است که بخواهیم بیادش اشک بریزیم چراکه در سالهای نه چندان دور برهمگان مشخص کردید که سرچشمه شکل گیری ان چقدر گل الود بوده و هنگام متلاشی شدن جهان بران گواهی داد.قهرمانان و الگو های ماندگار ما جوانانی بودند که سیلی به گوش اخوند مزدور بصطلاح دادستان دادگاه انقلاب زدند و جان نثار کردند انانی که بواقع ماندشان بسیار مثمر ثمرتر از رفتنشان بود و جای نوادگان انان بودند که با قرائت ایات قران تمام دوران مبارزه خودرا خیانت به ملت دانستند و درنهایت پس استفاده های لازم ازانها اخوندها طبق ذات همیشگی انها راهم درگوشه ای به خاک سپرد.اما امروز ما دیگر نباید وقت و فکر خودرا به این مسائل کهنه و تفرقه افکن معطوف کنیم گذشته اگر دارای بار مثبت برای اینده باشد اشکالی ندارد که از ان درس بگیریم و گفته ها و نوشته های مردان و زنان بزرگ برای رسیدن به هدف را در مواقع ضروری بکار ببندیم اما انچه که برای نسل های اینده ما غیر ضروری و بعضا مضر بوده و هست نباید به ان پرداخت.ملت ایران اکنون گرفتار حکومتی وحشی و قرون وسطایی شده که کلا نوع و عمل نویی را برای رویارویی و براندازی میپزیرد و هرگز ما قادر به ان شیوه ای که چهاردهه یا بیشتر بکار گرفته میشد برای این مهم نیستیم پس از تمامی بزرگان و صاحبان علم و قلم تقاضا دارم از انچه کارگر ما کشاورز ما طبقات محروم ما و اقشار تحت ستم و نیازمند ما درگذشته به دفعات ضربه خورده اند را فراموش کنیم تا با اینگونه برخوردها نرسد بجایی که در سال پنجاه و هفت و هشت بنیاد بد پیشتازان ما بهانه بدست خمینی ماه نشین داد تا با ملحد و کافر خواندن ما خون ما را مباح اعلام کند و ان جنایات بیشمار را رقم بزند که درتاریخ بشریت برای یک ملت انقلاب کرده و بها داده بیسابقه بود من بعنوان یک کارگر که داغ شلاق های شاه و شیخ را برسینه دارم از خوب نویسان و خوب گفتار ها میخواهم که رو به خوب عمل کردن بیاورید و یکدیگر را متهم نکنید چراکه ترور شخصیت بسیار بدتر از ترور فیزیکی میباشد و امید است با این اعمال دردی بر هزاران درد ملت شریف ایران نیفزایید. با احترام کاوه اهنگر فعال کارگری در تبعید.
۴٣۲۶۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۰
|
از : علی قدیمی
عنوان : ماتریالیست موحد
شادروان سعدی فرموده است که..
عام نادان پریشان روزگار /به ز دانشمند نا پرهیزگار.
این گونه به نظر میرسد که هنوز چپ دارای ان استقلال و هویت مستقل فکری نشده است که بتواند ازادانه در باره حزب توده و نقش ان و اساسن در باره شوروی و سوسیالیسم و خود مارکس نظری مستقل تدوین کند و انچه میگوید فراتر از فرامین حزبی و لنینی بیشتر نیست.
نسل گذشته چپ اکنون پاداش و ثمره کار خود را درو میکند ودر این جاست که باز خوانی و مسئولیت حزب هویدا میشود.اکنون نه تنها نظام گذشته زیر ذره بین نسل جوان است بلکه زندگی روزمره ادمی را مجبور به شناسائی مقصران و گناهگاران و عاملان و در حقیقت بوجود اورنده این زندگی مرکبار میکند.
سکوت و یا دفاع از سیاست حزب کمکی به راهیابی برای اینده نمی کند بلکه کالبد شکافی سیاست حزب و عملکرد ان در تاریخ ایران مهمتر از سازمان دهی دوباره است.
اگر در سال ۲۴ خلیل ملکی و یاران او خطا های حزب را گوشزد کردند دلیل دشمنی انها با حز ب نبود و متاسفانه حزب همانند امروز بجای کوشش برای روشن کردن سیاست خود سیاست اتهام را بر گزید.
این افراد نیستند که بخواهند از درون و یا برون به حزب بدون دلیل ایراد بگیرند بلکه سیاست حزب مخالف اصولی میسازد. بسیار ی از جدا شده گان از حزب توده با تجربه نزدیک به ۵۰ سال کار حزبی دلیلی محکمی برای خطاهاو روش های حزب است.
این افراد جدا شده از همه چیز خود برای ارمانهای حزب گذشته اند و اکنون به کار نامه خود و به انچه در دست دارند نگاه دیگر ی دارند و میدانند که برای تسلط قدرت حزب چه ها که نکردند.
نسل امروز و نسل های پس از ما باز کار نامه ما را خواهند گشود و قضاوت نهائی با انهاست.
۴٣۲۵۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۰
|
از : کمالی
عنوان : رفتار غیرحرفه ای
انتشار این مطلب بودن آنکه پیشتر مقاله آقای فرج سرکوهی را در همین سایت منتشر کرده باشید، عملی غیرحرفه ای است و نشان می دهد که سایت "اخبار روز" جناحی و ایدئولوژیک عمل می کند و هنوز رسوبات توده ای در درونش غلیان دارد.
۴٣۲۵۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۰
|
از : احمد صلاحی
عنوان : ما را چه میشود. بهتر نیست که در باره ی آقای سرکوهی آن طور که بوده و هست قضاوت شود.
آقای بهرام خراسانی ، قبل از اینکه در باره ی نوشته ی جنابعالی نظرم را عرض کنم باطلاع میرساند که ؛ نگارنده ی این کامنت ، مصاحبه ی آقای سرکوهی در باره ی شادروان احسان طبری را در BBC که در تارنمای عصر نو درج شده بود هفته ی پیش مطالعه کرد.
ابتدا مرا به یاد سالهای پیش و بعداز آزادی سرکوهی برد که وقتی به خارج از کشور آمد مطلبی به نام « یاس و داس » نوشت که ضمن افشای باند امنیتی - نظامی ی سعید امامی - فلاحیان و بلاهائی که در اسارت بر سر او آمده بود ، بسیار غیر مترقبه به دگراندیشان از چپ تا راست، قبل و بعد از انقلاب، بخصوص زنده یاد بیژن جزنی تاخته بود. حتی به همکاران خود در آدینه از جمله آقای مسعود بهنود نسبت های بسیار غیر دوستانه روا داشته بود که اثبات آن ها ساده نیست . موقعیت بسیاری از کنشگران داخل کشور را نیز زیر سئوال برده بود. البته آن نوشته با واکنش های نوشتاری روبرو شد که در خبر نامه ی گویا در دسترس بود. بعدا نیز چنین برخورد هائی از جانب او و سایر نویسندگان صورت گرفته و می گیرد و آن بخش که در رسانه های «یک طرفه» یا «یکبار مصرف» منعکس میشو د، هیچ حق وحقوق برای شنوندگان و خوانندگان خود ، برای اظهار نظر ، تائید ، تکذیب ، تذکر ، تکمیل و غیره قائل نمی باشند و معلوم نیست به کجا خواهد کشید. متاسفانه نویسندگان و کنشگران که در چنین رسانه هائی «فعالیت » می کنند اهمیتی به «مخاطبان» خود نمی دهند.
با این تفصیل، نوشته شما را دیروز در عصر نو خواندم ، با خود گفتم «قوز بالا قوز » شد. هنوز تو حرف های «عجیب و غریب » آقای سرکوهی متحیر مانده بودم که چشمم به پاسخ آقای بهرام خراسانی به سرکوهی روشن شد. شما ضمن بر خورد با آقای سرکوهی تا دلتان خواسته پای «شخص سوم » ها به میان کشیده اید. بحث شما از مسیر لازم خارج گردید. نتوانستید در باره ی اشکالات متدیک آقای سرکوهی روشنگری کنید.
در ضمن ما را چه میشود. بهتر نیست که در باره ی آقای سرکوهی آن طور که بوده و هست قضاوت شود. موضوع امروز آقای سرکوهی و شادروان احسان طبری ربطی به نویسندگان آن "دو جزوه نازک" زنده یادان - فدائیان خلق پویان و احمد زاده ندارد.
الف - بنظر من چپ رویهای حزب توده قبل از کودتا با انتخاب مواضع راست روانه ی قبل و بعداز انقلاب نشان از برداشت بغایت کلیشه ای از مارکسیسم می باشد که در شرائط مشخص ایران به فاجعه انجامید. ( ۲ پاسخ تا بحال از جانب حزب توده به ۱۰ مصاحبه BBC ارائه شده که دگماتیسم در آن موج میزند)
ب - هم چنین چپ رویهای آقای فرج سرکوهی در زمان شاه با کناره گیری از فعالیت سیاسی بعداز شکست انقلاب بهمن امنیت شغلی و مدنی ایشان را تامین نمی کند . صد ها هزار هوادار سوسیالیزم در بعداز انقلاب منفعل شدند و هزاران نفر زندانی ، شکنجه و شهید گردیدند ( قابل توجه آقای بهرام خراسانی) برای سرکوهی باور نکردنی نبود که حکومت کار فرهنگی و روزنامه نگاری و هیچ فعالیت مدنی را بر نمی تاید. ایشان میدانند قبلا صدها فرهنگ ورز ایرانی، خانه نشین و خلاقیت ی فرهنگی و هنری محروم شدند. کاش میشد با این آقایان نشست و صحبت کرد.
ج - در باره ی نویسندگان "دو جزوه نازک" و تمام راهیان سوسیالیزم غیر وابسته به حرب توده می توان جداگانه صحبت کرد موضوع به این سادگی که شما انگا شته اید نیست.
نمونه :
شادروان بیژن جزنی در چشم انداز سیاسی ایران از قدرت گرفتن نیروهای سنتی و مذهبی برهبری آیت الله خمینی شدید نگران بود و معتقد بود که فعالیت در چنین حکومتی بمراتب از زمان شاه دشوار تر خواهد شد که شد.
ولی رهبران حزب توده برعکس ، با خوش بینی بغایت آزار دهنده به استقبال فاجعه «مشروعه» رفتند. چه ربطی به قطوری و نازکی کتاب دارد.
۴٣۲۵۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۰
|
از : مشتاق
عنوان : زیبایی استدلال ومتانت
از نوشته سنجیده و متین شما به سهم خود سپاسگزارم. ای کاش جدال نظرات و قلم ها همواره با استدلال و بدور از هتاکی و دروغ پردازی باشد. از نوشته شما آموختم . متشکرم. پایدار باشید
۴٣۲۴۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۰
|
از : نامی شاکری
عنوان : تبر بر درخت افتاده می زنند!
تبر بر درخت افتاده می زنند!
یکی از عوارض مصیبت بار نظام های توتالیتر، تولید " قهرمان فله ای" در فضای خفقان و سانسور است . بعید می دانم در یک فضای آزاد، امثال آقای سرکوهی یا مرحوم ایرج گرگین چیزی بیش از شهروندانی متوسط در کسوت نویسنده یا روشنفکری متوسط می بودند . در جامعه ای توسعه نیافته که فرصت نداشته تا فرزندان "دیگر" خود را بشناسند ، این "قهرمانان" با تحقیر امثال احسان طبری و خسروگلسرخی فقط درد خودشیفتگی شان را عمیق تر می کنند ؛ وگرنه "ما" هنوز دلخون مظلومیت تاریخی آن عزیزانیم تا دلمشغول آثار فرهنگی شان !
۴٣۲۴۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۰
|
از : S G
عنوان : خیلی متین و پخته
Finally someone that makes sense about this topic! Thank you
۴٣۲۴۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۰
|