یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

ذره هیگز وارتباطش با خوشبختی انسان! - خسرو صدری

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : خسرو صدری

عنوان : مرجع اصلی علم است
امروزه دیگربه زحمت " فیزیکدان" ی پیدا می شود که به تئوری مهبانگ ، باور نداشته باشد.
مطابق "طرح بزرگ" هاوکینگ – ملودینوف ،جهان از هیچ بوجود آمده است. من ولی عمدا در متن به این مساله اشاره نکردم زیرا قصد نداشتم وارد جزئیات بحث انگیز و طولانی شوم. توضیحات آن ها در این مورد ولی جالب است و لااقل می بایست توسط خبرگان به چالش کشیده شود، که این امر نیز اتفاق افتاده است ومن هم می توانم قضاوت شخصی ، و غیرکارشناسانه خود را در این میان داشته باشم.

در "طرح بزرگ" سه مساله مورد بحث قرار می گیرد: انسان چیست؛ جهان چگونه بوجود آمده است و واقعیت چیست. همه این ها ظاهرا بحث های فلسفی هستند .هیچ فیلسوفی ولی پیدا نمی شود که بتواند برای دانشمندان حریم ممنوعه ترسیم کند و به این دو دانشمند، به عنوان مثال ، بگوید که از جایگاه علم نمی توان در این موارد اظهار نظر کرد . بلکه فلاسفه معتبر خود بر اساس علم و تئوری های آن است که جهت گیری می کنند. شناخت در اولین قدم با حس و تجربه و علم و بعد عقل ومنطق سروکار دارد. آنچه را در ایستگاه اول میتوان یافت به ایستگاه دوم حواله نمی دهند.
بحث "فلسفه علم" هم بحث بازی است و روش های جدید بکاررفته در دستاوردهای علمی ، این عرصه را هم تحت تاثیر قرار داده است.
در مسیر شناخت ،علم مرجع همیشه معتبر و اصلی است. حکمی جزاین می تواند سر از مذهب درآورد، هرچند مصدر غیر یا ضد مذهبی داشته باشد.
۴۶٣٣۵ - تاریخ انتشار : ۱۷ تير ۱٣۹۱       

    از : رضاسالاری رضاسالاری

عنوان : ‫افراط و تفریط در فهم کشفیات علمی
‫نه تولید کننده علم هستیم، نه مشارکت علمی با جهان علم داریم، و نه سواد کافی برای فهم مطالب علمی و نه کوشش و جهدی در جهت روشن نمایی و روشنگری خوانندگان خود و نه هدفی متعالی برای نوشتن مقاله ای و مطلبی ‫با انگیزه و ارزش علمی برای نسل جوان مملکت!

از مقاله آقای صدری هیچ نمیتوان آموخت و معلوم نیست ایشان برای کی و به چه دلیل و انگیزه و هدفی این مقاله و یا یاداشت را در پی موفقیت آزمایشات دانشمندان فیزیک ذره ای در ردیابی میدان و ذرات نامرئی و فرار هیگز−بوزون نوشته است، که متعاقب آن خود، بدون ارائه هیچ تحلیل و دلیل و پژوهشی علمی، مرگ فلسفه و دین را نتیجه بگیرد و یا چنین چیزی عجیب و غریب را پیش بینی کند؟ حداقل میتوانست تعدادی چند مرجع و رفرانس در تحکیم و تقویت پیش بینی خود ارائه مینمود.

متأسفانه هرچه کمتر میدانیم بیشتر میتازیم و بیشتر رد نظریه میکنیم. ما واقعاً چقدر میدانیم که به حس کنجکاوی یک فیزیکدان جهان غرب در مورد پیدایش جهان و کیهان اینچنین متعصبانه حمله و توهین میکنیم و کار بسیار استثنایی آنها را اینچنین مسخره میکنیم.
« اولا من می توانم دانشمندان فیزیک و یا شیممی و غیره نشان تان دهم که انسان واره های تک بعدی اند و اصولا تفکر مفهومی سرشان نمی شود و خرتر از هر خری اند. »
و هر کشف علمی را به ذهنیات مومیائی شده خود از افکار و عقاید منسوخ ‫و مطرود کمونیسم و ‫امپریالیسم سیاسی ذهنی ربط و بسط میدهیم. چرا نباید به علم و کوشش و کشفیات علمی دیگران احترام گذاشت؟ تمام فیزیک نظری ارائه مدلهای ریاضی است برای توضیح فیزیکی جهان که بایستی با مشاهدات و آزمایشات متعدد دوام و اعتبار پیدا کند. چرا ‫‫اینهمه افراط و تفریط در ‫درک و فهم کشفیات علمی؟




۴۶٣٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ تير ۱٣۹۱       

    از : شین میم

عنوان : مسئله به این سادگی ها نیست!
خیلی ممنون
فرق علم با فلسفه این است که علم مثلا فیزیک و یا شیمی قوانین و قانونمندی های عرصه معینی از واقعیت عینی را مورد بررسی قرار می دهد:
مثلا فیزیک فرم فیزیکی حرکت ماده (واقعیت عینی) را
شیمی روندها و پدیده های مربوط به حرکت شیمیائی ماده را و الی اخر.
علم منفرد و یا حتی همه علوم منفرد (دقیقه) با هم هرگز نمی تواند و در صلاحیتش هم نیست که برای کل هستی حکم صادر کند و مثلا از «پایان فلسفه» دم بزند.
بررسی قوانین و قانونمندی های عام، حیطه عمل فلسفه است. فلسفه مارکسیستی البته همه دستاوردهای علوم را تعمیم می بخشد و از آنها برای تدقیق و توسعه احکام خویش استفاده می کند.
حتی اگر ذره اولیه کذائی کشف شود و به مثابه ذره مادر تلقی شود، این هرگز به معنی پیدایش هستی از نیستی نیست.
از نیستی نمی تواند هستی پدید آید.
گرایشی بورژوائی در فیزیک هست که قصد مغلطه دارد تا بنیان مادی جهان را و عملا ماتریالیسم دیالک تیکی را بی اعتبار سازد.
این تشبثات اما ارزش علمی ندارند.
خدامراد فولادی چندی پیش در زمینه بیگ بنگ مقاله ای در مجله هفته منتشر کرده است که خواندنش شاید ضرر نداشته باشد.
با خواندن مقاله ای از فیزیکدانی و یا شیمیستی که نمی توان به حقیقت امری واقف شد.
برای فهم مطلبی از عالم فیزیکدان باید مفاهیم و مقوله ها و تئوری های خاص فیزیک را قبلا شناخت.
اینکه فلان دانشمند شیمی و یا فیزیک ادعائی کرده و یا به کشف معینی نایل آمده، دلیل بطلان حقایق مبرهن نمی شود:
اولا من می توانم دانشمندان فیزیک و یا شیممی و غیره نشان تان دهم که انسان واره های تک بعدی اند و اصولا تفکر مفهومی سرشان نمی شود و خرتر از هر خری اند.
ثاینا معیار حقیقت احکام نه ادعای این و آن، نه ادعای این فیزیکدان و یا شیمیست، بلکه پراتیک است.
بطلان این ادعا که هستی از نیستی پدید آمده در کوره پراتیک (تجربه، آزمون، آزمایش، عمل) اثبات می شود:
مثال:
مدعی پیدایش امکان هستی از نیستی، باید عملا از نیستی، هستی پدید آورد، از هیچ، چیزی پدید آورد وگرنه ادعایش در حد یاوه درجا خواهد زد.
معیار و محک حقیقت احکام و نظرات پراتیک است و بس.

بدون درک و هضم فلسفه علمی (مارکسیسم ـ لنینیسم) نمی توان به تمیز حق از باطل نایل آمد.
مسئله به این سادگی ها نیست.
زنده باشید.
۴۶٣۲۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ تير ۱٣۹۱       

    از : خسرو صدری

عنوان : به شین میم عزیز:
در رابطه با آنچه هاوکینگ گفته است و من هم البته در حدی نیستم که بتوانم آن را رد یا قبول کنم، شما را به نقطه نظرات فیزیکدان آلمانی، برند فووینکل (http://berndvowinkel.wordpress.com/) در مورد فلسفه ارجاع می دهم. چون می دانم به آلمانی تسلط دارید. دیگر مطالبی را هم که بیان داشتید، فکر می کنم با دستاوردهای علمی جدید خیلی سازگار نباشد.
۴۶٣۱٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ تير ۱٣۹۱       

    از : شین میم

عنوان : وجود از روز اول لایزال است!
مرگ فلسفه دیگر چه چرندی است؟
فلسفه به قول هگل، یعنی خرد!
فلسفه یعنی علم بررسی عام ترین قوانین هستی بطور کلی: طبیعت، جامعه، تفکر
بیگ بانگ اگر اشتباه نکنم، به معنی قائل شدن آغازی برای پیدایش ماده است.
به معنی انکار ازلیت و ابدیت واقعیت عینی است.
اگر چنین باشد، یاوه ای بیش نیست.
ماده (واقعیت عینی) نه آفریدنی است و نه نابودکردنی.

عدم موجود گردد، این محال است:
وجود از روز اول لایزال است!
(شیخ محمود از آذربایجان، معاصر با حافظ)

دیالک تیک عدم و وجود (یعنی قائل شدن لحظه پیدایش برای ماده از نیستی) نه معنا دارد و نه وجود دارد.
هیچ (عدم) نمی تواند تآثیر بگذارد و تاثیر بردارد. عدم را به خطه دیالک تیک عینی راه نمی دهند: برای هیچ در داربست دیالک تیک جائی وجود ندارد.
واقعیت عینی هرگز نابود نمی شود، بلکه تغییر فرم می دهد. عدم از این رو معنی ندارد.
۴۶٣۰۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ تير ۱٣۹۱       

    از : خسرو صدری

عنوان : تصحیح:Theory of everything
هنگام ارسال گویا کلمات جابجا شده
Theory of everything
۴۶۲۹۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ تير ۱٣۹۱       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۶)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست