از : peerooz
عنوان : " نوستالژی بسیار نیرومند "
از پنج پادشاه گذشته ایران تنها مظفرالدین شاه در ایران وفات یافت. قبل از آنهم ملت،
عیاشی های ناصرالدین شاه را با گلوله پاسخ داده بود. محمد علی شاه و احمد شاه و رضاشاه و محمد رضاشاه همگی خارج از ایران و بنحو اسفباری فوت کردند.
بنابراین برای شاهان ایران شانس زندگی و سر سالم بگور بردن درایران حدود ۵/۱۶ در صد است. ظاهرا هیچ آدم عاقلی نباید داروندارش را سر این قمار بگذارد مگر اینکه
گرفتار خرس " مشروطه خواهان " شده باشد.
در کشورهای اطراف هم جبرزمان سرنوشت سلطنت در افغانستان و ترکستان
و جمهوری آذربایجان و ارمنستان و گرجستان و ترکیه و عراق و اسرائیل و مصر
را تعیین کرده است.
باقی میماند عربستان سعودی و کویت و قطر و بحرین و امارات متحده عربی و اردن که ظاهرا قبله آمال شاهزاده - ولیعهد - اعلیحضرت رضا شاه دوم بوده و در فرمایشات
خود آنرا تایید فرموده اند و بسیاری از آنها نیز هموزن ایشان میباشند. فکر میکنم که این باید " نوستالژی بسیار نیرومندی " برای ایرانیانی باشد که یک پایشان در ایران و پای دیگرشان در " امارات " است.
۴۶۴۲۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ تير ۱٣۹۱
|
از : کیوان
عنوان : منصفانه
اول می خواستم نقد منصفانه ای را که علی فرزانه علیرغم تضاد فکری ای که با هواداران مشروطه سلطنتی دارد تحسین کنم. این نوشته به شدت مرا به انصافی که در نیروهای چپ می بایستی وجود داشته باشد امیدوار کرد. به همان اندازه که به اصطلاح نقد محمد امینی مرا ناامید. اما باید به این نکته هم اشاره کنم که نویسنده شاید در ارزیابی پایگاه اجتماعی رضا پهلوی دچار اشتباه شده و آنرا صرفن از دیدگاهی طبقاتی تبیین کرده باشد. رضا پهلوی نوستالژی بسیار نیرومندی را که در ایران نسبت به رفاه نسبی، قدرت منطقه ای و احترام بین المللی ای سالهای پیش از انقلاب وجود دارد نمایندگی می کند. حتی بخشی از نیروهای اجتماعی دمکراسی خواه هم ، اگر به او خوشبین نباشند، حداقل بدبین نیستند. البته رضا پهلوی خواهی نخواهی بخشی از بار کجرویهای رژیم پیشین را هم حمل می کند. بنابراین به نظر من رضا پهلوی پایگاه اجتماعی بسیار وسیعتری از آنچه علی فرزانه برای او قایل است برخوردار می باشد.
۴۶۴۲۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ تير ۱٣۹۱
|
از : هومن دبیری
عنوان : علی فرزانه یک پوزش رسمی در همین سایت بدهکار ست.
چون نویسنده ی این مقاله علی فرزانه به بهانه ی نقد نوشته آقای محمد امینی هر چه خواسته در باره ی «مشروطه» و «دموکراسی» قلمفرسائی نموده ست و متاسفانه بدون اینکه بداند مشروطه و دموکراسی چیست بیشتر به «طعنه» و «سخره » متوسل گردیده ست. . لازم ست ابتدا توجه ایشان را به آنچه هم اکنون در «محفل» شاهدوستان میگذرد جلب کنم. تا بتوانیم بهتر به اصل و اساس مشروطه ودموکراسی بپردازیم.
در قسمت خبرها ی سایت اخبار روز آمده ست که آقای مهدی مویدی عضو شورای مرکزی «حزب مشروطه ایران » کناره گیری کرد. در بخشی از متن استعفای نامبرده می خوانیم:« برای من روشن است، و مصاحبههای اخیر شاهزاده نشان میدهد که "بند ۳" منشور حزب با اولویتهای آن در تضاد افتاده است. البته، برای آنها که استراتژی حزب را با "دمکراسی" شورای مرکزی تعیین میکنند و استراتژی شان با استراتژی شاهزاده یکی است مشکلی وجود نخواهد داشت.»
البته آقای مهدی مویدی اشاره ی به "بند ۳" نمی نماید. شاید به ذهنش نرسیده که خوانندگان غیر حزیی از آن بند خبر ندارند. لذا این قسمت را از سایت این حرب امانت می گیرم:
در منشور حزب و برنامه سیاسی......
........................................................................................................
۳ ـ ما پادشاهی مشروطه را بهترین و مناسب ترین رژیم و شکل حکومت برای ایران میدانیم و از هیچ گونه تلاش قانونی و دمکراتیک برای برقراری نظام پادشاهی مشروطه به پادشاهی رضاشاه دوم پهلوی فروگزار نخواهیم کرد.
.........................................................................................................
فکر نمی کنم علی فرزانه از این درگیریهای حول و حوش رضا پهلوی بی خبر باشد.
آری شاهدوستان سالها ست با «حزب مشروطه ایران » هم خود را «مشروطه خواه» و هم «طرفدار دموکراسی» معرفی کرده اند و داریوش همایون نیز در تهیه منشور وبرنامه ی سیاسی حرف اول را میزد.
نگارنده ی این کامنت بارها در باره ی "بند ۳" منشور حزب مشروطه در کامنت گداری های خود استفاده کردم و آخرین بار در تائید نوشته ی «آرزوهای محمد شاهی» از آقای محمد امینی بود. برخوردهای رضاپهلوی همیشه به اشکال مختلف حتی در زمان حیات داریوش همایون در داخل حزبشان درد سر ایجاد کرده ست. لذا نوشته آقای محمد امینی اولین و آخرین نوشته نسبت به این جریان نخواهد بود.
علی فرزانه دیواری بین مشروطه و دموکراسی کشیده بدون اینکه به ارتباط درونی و مضمون آنها اشعار داشته باشد بر علبه و له آنها فقط نوشته ست . عین نوشته های او را در بار ه ی مشروطه و دموکراسی دوباره میخوانیم :
علی فرزانه و مشروطه :
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـ حتا به قانون اساسی مشروطیت متشبث میشود که معتقد است در راهاش جانفشانیها شده و خاندان این شاهزادهء طرف دعوا، ۵۰ سال قبل از این ۳۳ سال به آن جفا کردهاند.
ـ اولاٌ آن قانون اساسی کذائی مشروطه اینقدری به به و چه چه ندارد، که روزی پیشهء جبهه ملی و نهضت آزادی بود.
ـ در عمل هم آن جانفشانیها همه به نفع مشتی فئودال نظیر سپهدار گیلانی (نصرت السلطنه سابق) و سردار اسعد بختیاری تمام شد که اولین نخست وزیران مشروطه شدند، و
ـ حتا سرانجام دشمن خونین مشروطیت و سرکوبگر مبارزین در دوران استبداد صغیر و محاصره کننده تبریز، یعنی عین الدوله صدر اعظم استبداد را با خواهش و التماس به نخست وزیری دولت مشروطه و مقام حافظ قانون اساسی رساند.
ـ بنابراین امروز در قرن بیست و یکم که ماهیت قضایا چه از لحاظ موقعیت نیروهای اجتماعی در ایران و چه از لحاظ شرائط ذهنی در کشور و نیز شرائط جهانی به کلی متفاوت است و کسی توجهای به وقایع مشروطیت ندارد،
ـ کوشش مصرانه برای مقایسه وضع فعلی و جنبشهای اخیر ایران با مشروطیت به معنی گیر کردن در وضعیت نوستالژیکیست که بوی نا میدهد.
ـ. برای او مرغ یک پا دارد و مشروطیت مبدأ تاریخ است و هر واقعهای را باید اول به زبان مشروطیت ترجمه کرده آن گاه رسمیت بخشید.
ـ عقب افتادهترین کشورهای جهان اینک دارای حکومتهائی هستند که پیشرفتهتر از دولتهای پس از مشروطیت ایراناند؛
ـ این شاهزاده دارد در دههء دوم قرن بیست و یکم با ارزیابی نیروهای موجود، برنامه و تشکیلات خود را سازمان میدهد و منتقد او میخواهد او را به ارواح خبیثه یک قرن پیش متصل کند؛ چون تاریخ از نظر او یعنی دوران مشروطیت و لاغیر.
ـ حداکثر هنر محمد امینی پس از این اتهام زنیهای ساده لوحانه این است که سعی کند با استناد به اصل ۳۹ متمم قانون اساسی مشروطیت او را محکوم کند که تو حق نداشتی خودت را پادشاه قانونی بخوانی. او فقط معلومات کهنه و بی ارزش خود را به رخ ما میکشد. و بقیه مطلب خود را بر پایه همین بافتههای ذهنی خود به پایان میبرد.
ـ و نه دیگر به زنجیر اختلافات جناحی داخلی پابند است و نه نوستالژی مشروطه خواهی و مشروطه بازی در سر دارد
ارزیابی مشروطه شناسی علی فرزانه:
=======================
به نظرمن علی فرزانه نه از مشروطه ایرانی سررشته دارد و نه از سر
چشمه ی آن که پارلمانتاریسم اواخر قرن نوزدهم اروپا بود. همان که الهام بخش مشروطه خواهان گردید. فرایند جنبش مشروطه Process Constutional Momentsدر ایران شروع شد ولی تحکیم و تعمیق نشد. همان شعله ای ست که هرگز حاموش نخواهد شد و مردم افتان و خیزان تا امروز آمده اندو آنرا ارج نهاده اند. تصادفی نیست که حتی شاهدوستان از نام آن هم بزبان فارسی و هم انگلیسی استفاده می کنند. حالا معلوم نیست چرا علی فرزانه چنین کینه ای به مشروطه ابراز می کند.
علی فرزانه ودموکراسی:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نقل قول های من از نوشته ایشان در این باره ی زیاد نیست.
ـ فعالیتهای سیاسی فرزند شاهی مقایسه میکند که با حکومتی سی و چند ساله در حال مخالفت است و آشکارا خود را سلطنت طلب و طرفدار دموکراسی میخواند. ،
ـ اولاٌ مگر سلطنت با دموکراسی مباینت ماهوی دارد؟ بلژیک، انگستان، هلند و ژاپن برای قانع کردن منتقد ما کافی نیست؟
ارزیابی دموکراسی خواهی علی فرزانه:
==========================
علی فرزانه اطلاعاتش از دمکراسی در همین حد ست که بگوید رضاپهلوی خود را طرفدار دموکراسی میخواند و بپرسد مگر سلطنت و دمکراسی مباینت ماهوی دارد؟ بدون اینکه بفهمد در انگلیس، بلژیک ،هلند و ژاپن این پارلمانتاریسم ست که نهادینه شده و محلی برای دخالت شاه ، ملکه و امپراطور در معقولات باقی نمی گذارد آیا دیده شده در تصمیم گیرهای اتحادیه اروپا از این خاندان های جلیل موروثی هم شرکت داشته باشند. همانطور که در قسمت مشروطه صحبت شد فرایند جنبش مشروطه Process Constitutional Moments در ایران تکامل نیافت و علل آن نیز شناخته شده می باشد. در اروپا و بسیار ی کشورها ی جهان رشد کرد. ثمر ه ی آن به اشکال مختلف در زندگی مردم دیده میشود که به آن دموکراسی میگوئیم. اساس تمام کشورها قانون اساسی Constitution آن می باشد که تمام سیاستمداران به آن سوگند میخورند. طلیعه داران مشروطه بجای کونستیتوشون معادل بومی «مشروطه» را انتخاب کردند.شاهدوستان امروز از هردو استفاده می کنند.
پس علی فرزانه بدلیل اهانت هائی که نسبت به آقای امینی و تمام مشروطه خواهان روا داشته یک پوزش رسمی در همین سایت بدهکار ست.
۴۶۴۰۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ تير ۱٣۹۱
|
از : peerooz
عنوان : خرس و پوستین
میگویند آدم بیکار گاهی از زور بیکاری چیز خود را میبرد. گمان نمیکنم کسی تا کنون چنین کاری کرده باشد ولی میدانم که خیلی وقت ها خوشی زیر دل آدم میزند. به احتمال قریب به یقین ۹۹ در صد مردم دنیا آرزو دارند و تقلا و انقلاب میکنند که خانواده ای مرفه داشته و مثلا در کنار رود پتوماک واشنگتن شبهای مهتاب شاید گیلاسی هم بزنند. اما وقتی خوشی زیر دل آدم میزند و بر رود آرام پتوماک پوستینی بر آب ظاهر میشود شاهزاده ولیعهد رضاشاه دوم بخیال نجات آن میافتند. خیر پیش. ولی
قبل از آن بهترست که رضا شاه دوم به تخت ننشسته برای به تخت نشستن به پیروی از پدر و پدر بزرگ تاجدار خود ده بیست کیلویی وزن کم کنند که در مبارزه با خرس به تک و تاو نیفتند.
.........
دو شناور ز دور بر لب آب - بهر کاری همی شدند شتاب
چشمشان ناگهان فتاد بر آن - از تحیر شدند خیره در آن
کن چه چیز است، مرده یا زندهست؟ - پوستی از قماش آگندهست؟
آن یکی بر کناره منزل ساخت - و آن دگر خویش را در آب انداخت
آشنا کرد تا به آن برسید - خرس خود مخلصی همی طلبید
در شناور دو دست زد محکم - باز ماند از شنا، شناور هم
اندر آن موج، گشته از جان سیر - گاه بالا همی شد و، گه زیر
یار چون دید حال او ز کنار - بانگ برداشت کای گرامی یار!
گر گران است پوست، بگذارش! - هم بدان موج آب بسپارش!
گفت: «من پوست را گذشتهام - دست از پوست بازداشتهام»
پوست از من همی ندارد دست - بلکه پشتم به زور پنجه شکست!»
........ هفت اورنگ جامی
۴۶٣۹۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ تير ۱٣۹۱
|
از : میم حجری
عنوان : متانقد
برای «نقد نقد» در فرنگ اصطلاحی هست: متاکریتیک
شاید بتوان به متانقد ترجمه کرد و مورد استفاده قرار داد.
واژه های دیگری هم با متا وجود دارد:
متااتیک، متافیزیک (ماورای فیزیک)
۴۶٣٨۵ - تاریخ انتشار : ۱۹ تير ۱٣۹۱
|